🔸سلام آقای نماز!
نماز فعل ماست اما خواهیم دید و خواهیم یافت که نماز موجودی است که با او مواجه خواهیم شد.
یه گفتگوی با نماز داشته باشیم که بیشتر باور کنیم که زنده است!
در این متن ب مخفف بنده است و ن مخفف نماز.
▪️ب: اقای نماز سلام علیکم. ببخشید شما با کسانی که شما رو میخونن چه رابطه ای برقرار میکنید؟
▫️اقای نماز: علیکم السلام و رحمت الله. بستگی داره.
▪️ب: به چی بستگی داره؟
▫️ن: بستگی داره چقدر براش مهم باشم. اگه منو کوچیک بشماره، یه جور بام تا کنه که اصلا اثری ندارم به دردی نمیخورم منم باش مثل خودش رفتار میکنم!
اما اگه به من اهمیت بده. قدر دوستیمون رو بدونه و زیاد بم سر بزنه من رفیقی نیستم که کم بذارم.
▪️ب: بله بله شنیدم اونایی که شما رو استخفاف کنن چقدر چیز از دست میدن.
▫️ن: اون که بله. بالاتر از محرومیت اینه که من ازشون شکایت میکنم پیش خدا. اون موقع میفهمن که من چقدر پیش خدا آبرو دارم.
▪️ب: حالا یه کم در مورد معرفت گذاشتنهات بگو. اونایی که با شما خوب رفاقت میکنن چی گیرشون میاد از این رفاقت؟
▫️ن: خیلی کارا میکنم براشون. رفقای من با بقیه متفاوت میشن مریضیا و ضعفاشون رو خودم درمان میکنم. همه آدما هلوع(حریص) و جزوع(بی تاب) و منوع(بخیل) هستند اما من رفقام رو از زشتیها جدا میکنم.(الا المصلین)
تا بخوان کار زشت انجام بدن تو گوششون میخونم نکن این کار رو! این چه کاریه آخه! حیف تو نیست؟(تنهی عن الفحشا و المنکر)
تو رفقای خوب من جهنمی پیدا نمی کنی همه جهنمیا از قماش کسایی که یا من رو ترک کردن یا منو خفیف کردن(لم نکن من المصلین) از همه مهمتر یه چیز فوق العاده بشون میدم که آدما فقط برا همون آفریده شدن.
▪️ب: اون چیه؟ خیلی مهمتر شد.
▫️ن: اونا رو به خدا نزدیک میکنم، آشتی میدم، عزیز خدا میکنم. من بین خالق و مخلوق ملاقات برقرار میکنم و رفیقم رو آماده میکنم برای ملاقات اصلی برای لقاء الله(الصلاة قربان کلی تقی)
▪️ب: بابا کار شما خیلی درسته. ببخشید که قدر شما رو خوب نمی دونیم.
▫️ن: از طرف من به دوستانت بگو من فقط رفیق ابدیت و آخرت شما نیستم من تو همین دنیا هم هوای رفقام رو دارم. من و دوستم «صبر» هر مسیر بسته ای رو باز میکنیم.(استعینوا بالصبر و الصلاة)
این گفتگوی ما گذشت. من که چهره ش رو ندیدم ولی میگن نماز خیلی زیبا و تو دل بروهه. آدم باش دم خور بشه نمیتونه یه لحظه ترکش کنه(فی صلاتهم دائمون)
یه وقت نیاد اون روزی که با این موجود دوست داشتنی مواجه بشیم و اون ازمون شاکی باشه. خیلی غصه میخوریم اون روز. خیلی!
@hekmatvahokumat
🔸خطرهای دوران شبه عثمانی و پسا عثمانی!
از جهاتی ماجرای 8 ساله اخیر را مشابه دوران عثمان می یابم آنجا که مدیریتی بر سر کار می آید که در آن، بی کفایتی و بی عدالتی اوج میگیرد. روابط بر ضوابط غلبه یافته و تضاد طبقاتی اشتداد می یابد. در این ظرف، اکثریتی به شدت آسیب دیده و اقلیتی به شدت متنعم و برخوردار میشود و طبقه ای سرمایه دار و با نفوذ شکل میگیرد.
این عوامل است که خشمها و شورشهایی را بر می انگیزاند که میتواند همچون سیل، همه چیز را با خود ببرد خوب و بد را. در این وضعیت است که تفکیک میان بنیانهای درست و عملکردهای نادرست سخت و دشوار می شود. عیب اسلام و عیب مسلمانی خلط میشود.
عیب یابی غالبا کار تخصصی و سختی است. همه راحت می فهمند که ماشین خراب شده است و راه نمی رود ولی فقط تعمیرکار ماهر عیب را به دقت می یابد. تعمیرکار و متخصص بسیار از قسمتها را تبرئه میکند و فقط یک یا چند قسمت را محکوم میکند اما غیر متخصص همه سیستم را مقصر می پندارد.
این سالها کشور ما هم بی نصیب از آسیبهای مدیریت عثمان گونه نبود. حرکتهایی بروز یافت که مدیریت کذایی را با روشهای تند و سیلاب گونه مانند روش کنار زدن عثمان، کنار بزند و با بیشترین هزینه ها آن را حذف کند. در چنین وضعیت غبارآلودی حکمت علوی می طلبد که بتواند سیل را در مسیل قرار دهد تا به همه جا خسارت نرساند. در چنین شرایطی است که امیرمومنان می فرماید: وَ اللَّهِ لَقَدْ دَفَعْتُ عَنْهُ حَتَّى خَشِیتُ أَنْ أَكُونَ آثِماً ؛ به خدا قسم به اندازهاى از او دفاع كردم كه ترسيدم گناهكار بشوم
درست است که جامعه ما از آن شیوه مخرب سیل آسا در ظاهر سیاست عبور کرد اما در دلها و افکار مردم آن نارضایتی ها و تخریب اعتماد عمومی باقی می ماند و درمان آن دشوار است.
اما آنچه امروز جای دقت بیشتری دارد، خطرهایی است که در دوره پسا عثمانی محتمل است. امیرمومنان در دوره پسا عثمانی می فرماید: فَاِنّا مُسْتَقْبِلُونَ اَمْراً لَهُ وُجُوهٌ وَ اَلْوانٌ، لاتَقُومُ لَهُ الْقُلُوبُ، وَلاتَثْبُتُ عَلَيْهِ الْعُقُولُ. وَ اِنَّ الاْفاقَ قَدْ اَغامَتْ، وَ الْمَحَجَّةَ قَدْ تَنَكَّرَتْ. ما با حادثه ای روبرو هستیم که آن را چهره ها و رنگهاست، حادثه ای که دلها بر آن استوار، و عقلها بر آن پایدار نمی ماند. آفاق حقیقت را ابر سیاه گرفته، و راه مستقیم دگرگون و ناشناخته شده است.
این مدیریت اشرافی و ویژه خوارانه، فرهنگ سیاه و غبارآلود اشرافیت و تبعیض را بر جامعه مستولی می کند و فرهنگ به مثابه هوای تنفس، غبارآلود می گردد. دیدها کوتاه می شود و نفسها سخت.
علاوه بر فرهنگ آلوده، سیاسیون و اشراف ذی نفوذی پدید می آیند که کنار زدن آنها کار سختی است. فتنه های جمل و صفین هزینه مبارزه با این طبقات ثروت و قدرت است و فتنه نهروان هزینه جنگ روایتها. آنجایی که اصحاب ثروت و قدرت حق و باطل را به هم می آمیزند و بخشی از بدنه حق را هم جدا میکند و معارض می سازد.
غرض نگارنده تطابق دادن شرایط نیست. معلوم است که در زمان حضور معصوم حق و باطل اشتداد یافته و محض می شود برخلاف شرایط ما. اما از شرایط تقابلهای محض میتوان برای شرایط رقیقتر درس و عبرت گرفت.
چالشهای عدالت گستری بعد از یک مدیریت عثمان گونه، میتواند چالشهای مشابه و مشترکی باشد. ما به مطالعه و تدبر در تاریخ پسا عثمان، نیازی دوباره پیدا کرده ایم اگر بنای عدالت گستری داریم.
@hekmatvahokumat
عشق صاحب الزمان_mixdown.mp3
12.17M
سخنان استاد رحیقی در باب عاشقی امام زمان (عج)
استاد رحیقی استاد مبرز فلسفه و عرفان حوزه علمیه قم بودند که روز گذشته مطلع شدیم به رحمت خدا رفتند.
برای شادی روحشان، فاتحه ای اهدا بفرمایید.
@hekmatvahokumat
🔸حکمت یابی تعالیم و فرامین اسلام
یکی از مهمترین علتهای مجذوب شدن انسان ها به یک شخص یا یک مکتب، ادراک و برداشت حکیمانه بودن و عمق داشتن آن شخصیت یا مکتب است. آن مکتبی که بیشتر برخوردار از تقریر حکیمانه از تعالمیش باشد، بیشتر می تواند در ذهن ها و قلب ها جا باز کند.
حال سوال اینجاست که به لحاظ دانش های مرسوم دینی کدام حوزه دانشی متکفل چنین نیاز و ضرورتی است؟
فقه موجود رسالت خود را در بیان تجویزی و بایدها و نبایدهای دین تعریف میکند. دانش اخلاق به رذایل و فضائل اخلاقی و شیوه های ایجاد آن می پردازد. دانش فلسفه و کلام عمدتا به حوزه اعتقادات پرداخته است و کمتر به حکمت یابی فرامین و تعالیم اسلام می پردازد.
بخشی هایی از دانش تفسیر و حدیث وقتی از نگاه جزیی نگرانه و ترتیبی فاصله می گیرند به نوعی وارد این حیطه می شوند اما این پرداختها پراکنده بوده و در معظمی از آن ها وجه تعبدی و نقلی آن پررنگ تر است.
گاهی اتفاق می افتد که اندیشمند یا خطیبی مانند شهید مطهری، آیت الله حائری شیرازی و... نکاتی عمیق و حکیمانه از دین بیان می کنند که دقیقا نمی توان گفت که در کدام حیطه دانشهای اصیل اسلامی به آن پرداخته میشود و کدام بخش متکفل آن است؟
اینجاست که فکر میکنم دانش کلام اسلامی در تعامل با فلسفه های مضاف بایستی ابوابی مستقل برای این دغدغه ایجاد کند و حکمتهای تعالیم و فرامین اسلامی را به صورت تخصصی و متمرکز استخراج کند. هم چنان که شهید مطهری کلام را اینگونه تعریف میکرد از نگاه ایشان موضوع کلام، صرف اعتقادات نیست بلکه کل دین موضوع دانش کلام است.
حکمت یابی تعالیم دین، کارکردهای متعددی در حوزه های درون دینی و برون دینی خواهد داشت. با عقل گراتر شدن بشر، گرایش ها به دین افزایش می یابد. امکان صدور برنامه های اسلامی بیشتر فراهم می شود. دانش مهم فقاهت هم می تواند از این نتایج بهره مند شود و احکام دین را بهتر بشناسد و به سمت نظامات فقهی و فقه نظامات نزدیکتر شود.
البته حکمت یابی تعالیم دین چالشهایی داشته و دارد و مساله حجیت و غیربرهانی بودن برخی از نتایج آن، دغدغه همیشگی فقها بوده است. اما پرداخت دقیق روش شناسانه و میزان حجیت و اعتبار آنها، میتوان آن را ضابطه مندتر کرد به گونه ای که خطرات و آسیبهای راه، ما را از سیر در این مسیر پرثمر به کلی باز ندارد.
@hekmatvahokumat
🔸انتظار ما از مجلس ابی عبدالله چه باید باشد؟
از امشب وارد محرم میشویم. فرصتی استثنایی که اولیاء خدا این فرصت را دارای بیشترین ظرفیت برای تحول و تکامل میشمارند.
ما باید عوض شویم. فرصت نیست. کاروان عمر دارد میگذرد و معلوم نیست با سنگ غسالخانه چند نفر دیگر فاصله داریم شمارنده غسالخانه سرعت گرفته است و با شتاب آشنا و ناآشنا را به سوی خود دعوت میکند.
خب باید تغییر کرد. چه نوع تغییری؟ از مجلس ابی عبدالله چه انتظاری باید داشت؟
حرف آخر را همان اول بزنم. مجلس ابی عبدالله را باید به مانند میقات موسوی نگاه کرد. به مانند غار حرا! محلی برای دریافت رسالت و مأموریت.
یعنی میعادگاهی برای دریافت رسالتهای سنگین، رسالت مبارزه با مستکبران، فرعون ها. رسالت اقامه دین.
اولین مستکبر و فرعون هم در درون خودماست که باید به جنگ او برویم و هم چنین فرعونها و مستکبران بیرونی.
پس باید در مجلس روضه، دلهایمان سبک شود اما شانه هایمان سنگین. اگر اولی باشد ولی دومی نباشد اقامه عزا نکرده ایم! فقط گریه کرده ایم! (اما من ثقلت موازینه فهو فی عیشة راضیة)
مجلس امام حسین(ع) اگر حاصلش از سنخ ماجرای امام حسین(ع) نباشد اقامه نیست. پاک شدن، هدف مجلس عزا نیست مقدمه است.
همانطور که فرق است میان نماز خواندن و اقامه نماز. فرق است بین گریه کردن و اقامه عزا. اقامه یک عمل نشانه اش آن است که آثار آن عمل را به همراه داشته باشد. اقامه نماز آثار نماز را و اقامه عزا آثار عزا را.
انتظار از مجلس امام حسین ع را خود حضرت در کربلا توضیح داده اند: هل من ناصر ینصرنی.
مجلس امام حسین(ع) مرکز تربیت انصار الله است. امام حسین ع به مانند عیسی بن مریم (ع) میفرماید: «من انصاری الی الله؟» و عزادار واقعی به مانند حواریون می گوید: «نحن انصار الله»(سوره صف آیه14)
نصرتی که امام منصور(عج) را از پرده غیبت بیرون آورد و قیامش را با شعار "یا لثارات الحسین" محقق سازد.
(با استفاده از نکات استاد عابدینی حفظه الله تعالی)
@hekmatvahokumat
🔸ظرفیت یک دهه محرم
حاج آقا جاودان حفظه الله:
قدر این نعمت(عزاداری دهه اول محرم) را آن کسی میداند که از این دنیا رفته است. او می فهمد که با یک محرم یا یک دهه از محرم انسان میتواند به همه چیز برسد. درجه پایینش این است که انسان آمرزیده میشود. که این درجه پایین از آسمان و زمین بیشتر و مهمتر است.
@hekmatvahokumat
سیدالشهدا چگونه انسان را پرواز میدهد؟
انسان هدفی جز پرواز ندارد. اینجا نیامده است که بماند و به زمین بچسبد همه چیزِ او حکایت از رفتنی بودن و مسافر بودنش دارد اگر دقت کند.
اما مانع بزرگی وجود دارد. جاذبه ای قوی به سوی پایین که نمی گذارد انسان صعود کند و اوج بگیرد. جاذبه ی محبت دنیا.
شک نکنیم که مبتلاییم. آنقدر انواع و اقسام دارد که نگو. این جاذبه قوی جلوی پرواز ما را گرفته است. حب جاه، حب مال، حب جمال، حب شهوت، حب راحت، حب فرزند و... اینها شاخه هایی در درون ما دارد که ناپیدا و عمیق است. درخت ممنوعه شاخ و برگهای همین محبت است که آدم (ع) را هبوط داد و ما را هم هبوط داده است.
امام حسین (ع) با من چه میکند؟ امام حسین (ع) چگونه مرا سریعتر و آسانتر از بقیه اوج میدهد؟ کلنا سفن النجاة و لکن سفینة الحسین اسرع و اوسع
امام حسین (ع) دو کمک بزرگ به ما میکند. هم ما را سبک میکند و هم جذب میکند. هر دو کار نتیجه اش صعود است.
سبک میکند. یعنی انواع و اقسام محبتهای ما به دنیا را کم میکند. در مرکز واقعه کربلا خورشیدی، پدیدار شده است. خورشیدی که در هسته مرکزیش انفجارهای بزرگی رخ داده است و تا ابد میتابد. در هسته این خورشید بزرگترین مبارزه با محبتهای دنیا رخ داده است. محبت به خود، به فرزند، برادر، خواهر، اهل و عیال، دوست، آبرو و اعتبار و...
ما نمیدانیم در متن این بلای عظیم چه مقدار تعلقات شکسته شده. واقعا نمیدانیم.
اما می یابیم که با شکسته شدن هسته های اتم های محبت دنیا، انرژی بزرگی آزاد شده است که هر کس به این خورشید نزدیک میشود تشعشعی از جنس هسته این خورشید به او میتابد. نور این خورشید محبتهای به دنیا را می کاهد.
هر کس که به کربلا نزدیک میشود بیشتر و راحتتر می بخشد. حتی جان خودش را.
از هر چه بخواهی بگذری نمونه سخت ترش و سنگین ترش در ویترین کربلا وجود دارد. با مشاهده تابلو کربلا گذشتن آسان میشود.
ما باید به این دارو، به این اکسیر توجه کنیم. اگر مرضمان را بشناسیم و قدرت این دارو را، خیلی بیشتر از آن بهره خواهیم برد.
کاهش علاقه به دنیا محک و میزانی است که بسنجیم چقدر در مجالس او و روضه او، از این نور بهره مند شده ایم. هر چقدر از محبت دنیایت کم شد بدان بیشتر چشیده ای. نزدیک تر شده ای. و اگر کم نشد. بدانیم که اشکمان نورش کم بود ناخالصی زیاد داشته است که این دارو را از تاثیر انداخته است و الا این دارو کاری ترین داروهاست برای کاستن تعلقات.
از چگونگی سبک شدن گفتم اما جاذبه های کربلا و تأثیر آن در پرواز مجالی دیگر میطلبد.
@hekmatvahokumat
🔸حسن خلق آسانگیری است
توضیح روایت اخلاقی توسط رهبر معظم انقلاب:
فی الكافی، عن الصادق(عليهالسلام): حُسن الخلق يسرٌ. قال(عليهالسلام:) بينا رسول الله (صلی الله عليه و آله) ذات يومٍ جالسٌ فی المسجد إذ جائت جاريةٌ لبعض الأنصار و هو قائم.
فأخذت لطرف ثوبه، فقام لها النّبی. فلم تقل شيئاً. و لم يقل لها النّبی حتّی فعلت ذلك ثلاث مرّاتٍ.
لاتقول له شيئاً و لايقول لها شيئاً. فقام لها النّبی(صلی الله عليه و آله) فی الرّابعة و هی خلفه. فأخذت هدبة من ثوبه ثمّ رجعت. فقال لها النّاس: فعل الله بكِ و فعل، حبست رسول الله(صلی الله عليه و آله)
ثلاث مرّات لاتقولين له شيئاً و لاهو يقول لكِ شيئاً فما حاجتكِ إليه؟ فقالت: إنّ لنا مريضاً
فأرسلنی أهلی لآخذ هدبة من ثوبه يستشفی بها. فلمّا أردت أن آخذها رآنی. فاستحييتُ أن آخذها و هو يرانی. و أکره أن استأمره فی أخذها، فأخذتها
حُسنِ خلق، سهلگيری و آسانگيری است. صرف بشاشتِ وجه نيست.
بلكه انسان در برخورد با ديگران آسانگير باشد. سختگير و خشن و کج خلق نباشد.
حضرت صادق(ع) فرمود:
حضرت در مسجد مدينه نشسته بودند، کنيزی يا دختر بچه يكی از انصار آمد. خود آن انصاری هم در ميان جمعيّت بود. اين دختر بچه به طرف پيغمبر آمد و يك گوشه ای از لباس حضرت را گرفت. حضرت از جا بلند شدند ببينند چه کار دارد. اين دخترك چيزی نگفت.
همينطور ساکت ماند، حضرت نشستند و به او چيزی نفرمودند. سه بار اين کار را تكرار کرد.
حضرت نشستند. باز گوشه لباس حضرت را گرفت. حضرت بلند شدند ببينند چه کار دارد.
دفعه سوم گوشة لباس حضرت را گرفت. حضرت باز بلند شدند. باز چيزی نگفت. حضرت هم چيزی نگفتند. امثال ماها اگر باشيم، دفعة دوم که شد، میگوييم حرفت را بزن! چرا ساکتی؟
يك تشری به او میزنيم. حضرت هيچ چيز نفرمودند. نه او به حضرت چيزی عرض کرد، نه حضرت به او چيزی فرمودند. دفعة چهارم بلند شدند اين دخترك پشت سر حضرت قرار گرفته بود. اين دختر يك نخی، هدبه يعنی نخ، ريشهای که کنار لنگ و قطيفه ريشه ريشه است، آن را هدبه میگويند. يك هدبهای، يك نخی از اين قطيفة روی دوش حضرت کَند و رفت. مردمی که نشسته بودند اوقاتشان تلخ شد، عصبانی شدند. فعل الله بكِ و فعل! عبارت «فعل الله بكِ و فعل» مثل اين است که در فارسی ما بگوييم خدا چه کارت کند دختر، چرا چنين کردی؟ سه بار حضرت را بلند کردی. نه تو حرف میزنی و نه حضرت حرف میزند. کارت چيست؟ بعد که اين دخترك را ملامت کردند، گفت: ما در منزل مريضی داريم، خانوادۀ مرا فرستادند که نخی از لباس آن بزرگوار را بگيرم که با آن مريض ما استشفاء بشود. (اين روايت جوابی است برای سلفیها که تبرّك به اين امور را کفر میدانند، از اين قبيل روايات زياد است.) آن دفعه اوّل که لباسش را گرفتم، میخواستم نخ را بكَنم، حضرت من را ديدند و بلند شدند. خجالت کشيدم در حالی که حضرت به من دارند نگاه میکنند، اين نخ را از لباسشان بكَنم. خجالت هم می کشيدم اجازه بگيرم که آقا اجازه میدهيد يك نخ از لباستان بكَنم؟ - دختر بچه است خجالت کشيده، چيزی نگفته- علت سكوت من اين بود. حضرت صادق(عليه السلام) میفرمايند: حُسنِ خلق اين است. يسر، آسانگيری، سخت نگرفتن و نپيچيدن به پر و پای معاشرين است.
درس خارج رهبری - جلسه 255 - 87/9/26
پ.ن: منشأ بسیاری از اختلافات و تیرگی در روابط در سخت گیری و نکته سنجی کردن در رفتار و گفتار دیگران است. «و لکم فی رسول الله اسوة حسنة». ای کاش تأسی میکردیم به آن حضرت تا طلاق ها و قهر و کینه ها در جامعه کاهش پیدا میکرد.
@hekmatvahokumat
🔸نشانه وراثت مستضعفین
اگر بعد از رحلت رسول الله ظهر حکومت اسلام به غروب خونین شهادت حسین بن علی و «شب بی قمر غیبت» انجامید، این بار امام(ره) فرصت یافت تا وثیقه حکومت را به معتمدین خویش بسپارد و این خود نشانه ای است بر این بشارت که این بار خداوند اراده کرده است تا حزب الله و مستضعفین را به امامت و وراثت زمین برساند.
شهید آوینی- مقاله داغ بی تسلی
#ظهور
@hekmatvahokumat
🔸تفاوت دو مفهوم لذت و سعادت، تمایز دین گرایی و دنیاگرایی
آثار فلسفی شهید مطهری به دلیل تخصصی بودن، کمتر در عموم مطرح میشود. طرحهای مطالعاتی شهید مطهری نیز به کتب فلسفی استاد شهید نمی پردازند اما در میان آثار فلسفی ایشان نکات گرانبهایی وجود دارد که شایسته توجه است. به عنوان نمونه میتوان به بحث مقایسه میان لذت و سعادت اشاره کرد که به نظر میرسد مقایسه ای بسیار مهم و تعیین کننده است. مسیر دین داری و دنیاگرایی، جامعه دینی و جامعه سکولار، تمدن اسلامی و تمدن غربی، در این نقطه از هم تفکیک میشود.
🔹بخشهایی از مقایسه لذت و سعادت در بیان شهید مطهری:
▪️آن لذتی، سعادت شمرده مىشود كه مانع لذت بزرگتر و يا موجب رنج بزرگترى نباشد، و آن رنج شقاوت شمرده مىشود كه مانع رنج بزرگتر و يا مقدمه لذت بزرگتر نباشد.
▪️لذت و رنج، دائر مدار مطبوع و نامطبوع بودن يك چيز مىباشند، و سعادت و شقاوت دائر مدار مصلحت بودن و مصلحت نبودن مىباشند
▪️لذت بخش بودن و لذت بخش نبودن چيزى مربوط است به يك قوه و استعداد خاص و يا به يك عضو خاص در وجود انسان، اما مصلحت بودن و نبودن مربوط است به مجموع قوا و استعدادها و جميع شئون جسمى و روحى انسان.
▪️ مطبوع و نامطبوع بودن تنها به زمان حال تعلّق دارد اما مصلحت بر زمان حال و زمان استقبال يكسان گسترده است.
▪️انسان لذت را به هدايت غريزه انتخاب مىكند ولى مصلحت را به كمك عقل مىجويد. اين است معنى اينكه مىگويند لذت غريزى است و سعادت عقلى. يعنى تشخيص لذت با طبيعت و غريزه است و تشخيص سعادت با عقل
▪️تشخيص لذت و نقطه مقابل آن، چون به غريزه بستگى دارد آسان است، اما تشخيص سعادت و نقطه مقابل آن آسان نيست
▪️به همين سبب بحث در «سعادت و شقاوت» جنبه كلّى و فلسفى دارد و هر فيلسوفى ممكن است نظر خاصى درباره آنها داشته باشد، بر خلاف لذت و رنج كه جنبه جزئى و محدود دارد و كافى است كه يك نفر روانشناس درباره آنها تحقيق به عمل آورد
▪️رابطه لذت با سعادت در وجود يك فرد از قبيل رابطه سعادت فرد با سعادت اجتماع است
مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (درسهاى اشارات، نجات، الهيات«شفا»)، ج7، ص: 58
@hekmatvahokumat
🔸متن یادداشت بنده در سایت خبرگزاری حوزه:
یادداشت رسیده | بیماری کرونا درمانگر "بیماری استغنا"
https://www.hawzahnews.com/news/888818/%DB%8C%D8%A7%D8%AF%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-%D8%B1%D8%B3%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D8%A8%DB%8C%D9%85%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%DA%A9%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%A7-%D8%AF%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%DA%AF%D8%B1-%D8%A8%DB%8C%D9%85%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%BA%D9%86%D8%A7
نوشته مربوط به اوائل جریان کروناست.
اطلاع نداشتم که در سایت خبرگزاری منتشر شده است.
🔸سالگرد شهادت مظلومانه محمد الدوره در پناه پدر
🔺 کینهی صهیونیستها
🔺من کینه از صهیونیستها را در جان دخترم مُرام ریختهام. یک بار از ظلمهای صهیونیستها به مسلمانان برایش حرف میزدم و ماجرای بمباران خانههای مسلمانان توسط آنها را تعریف میکردم. پس از اینکه این ماجراها را برایش تعریف کردم، خیلی ناراحت شد و اندوه چهرهاش را پر کرد. برای همین بلافاصله برخی داستانهای پیروزیهای مسلمانان را هم برایش تعریف کردم که با شنیدن آنها شاد و خوشحال شد و خنده بر لبانش نشست.
🔻آیتالله سید کاظم حائری به نقل از شهید صدر
📚الشهید الصدر، سمو الذات و سمو الموقف، ص۶٢
🗓️روز همبستگی با کودکان و نوجوانان فلسطینی
@hekmatvahokumat
از نظر بنده این جملات اعتبار بخشی نابه جا به جریان سلبریتی ها است.
آقای فردوسی پور برگردند و برنامه نود و گزارش ورزشی را انجام دهند. ولی مصلح بزرگ یعنی چه!!
مگر سلبریتیها در این حد هستند که بگوییم مصلح بزرگ؟!
خیلی از آنها را از حیث زندگی شخصی هم نمیتوان تأیید کرد یعنی زندگی های شخصی آنها نیاز به اصلاح دارد چطور میخواهند جامعه را اصلاح کنند؟
عدالت «وضع الشیء فی موضعه» است. اعتبار و تأیید بایستی متناسب باشد.
بله اقای فردوسی پور از آن جهت که به تلویزیون اینترنشنال نرفتند و داخل کشور ماندند جای تقدیر دارد و از حیث تخصص و ابتکار ایشان در اجراء برنامه های ورزشی شایستگی دارند ولی خودمان ایشان را در جایگاه همه چیز دان و کارشناس همه امور قرار ندهیم.
@hekmatvahokumat
🔸بهانه های ارتباط و اتصال به خدا
پیشتر گفته شد که محور ارتباط انسان با خدا احساس فقر است و میزان انقطاع انسان از خدا به میزان احساس بی نیازی و استغنای اوست.
لازم است تأمل کنیم که خداوند با این فقر چگونه زندگی ما را چینش کرده است که دائم با او ارتباط پیدا کنیم. اگر دقت و حساسیتمان نسبت به این مفهوم بالا برود این ادراک در ما تقویت می شود که گویا خلقت چیزی جز فراهم آوردن انواع و اقسام بهانه ها و وسائل برای برقراری ارتباط با خدا نیست. هر پدیده ای در عالم نوعی ارتباط را با خدا رقم میزند.
▪️کثرت نیازمندی های جسمی و روحی: رابطه عرض حاجت و دعا
نیازهای انسان از هر موجود دیگری وسیع تر است. نیازهای مادی و معنوی انسان قابل قیاس با موجودات دیگر نیست.
▪️ترسها و اضطرابهای فراوان: رابطه پناه بردن به خدا
عوامل ترس در زندگی انسان بسیار زیاد است و ترس پایه بسیاری از افعال انسان است. درس خواندن، کار کردن، ارتباط گرفتن و... عموما خالی از یک ترس از فقر و ذلت و... نیست.
▪️تنهایی ها: رابطه انس و الفت
با دقت در روابط و دوستی ها در می یابیم که محور خیلی از این دوستی ها منفعتهاست. با فهم این مطلب، احساس تنهایی در انسان شدت می یابد اما ارتباط با خدا اینگونه نیست.
▪️گناه ها و تقصیرها:
رابطه نیاز به پوشاننده برای حفظ آبرو
و نیاز به غافر و رهایی بخش از عذابها و عواقب دنیوی و اخروی
و نیاز به جبران کننده
انسانی که دائما در معرض لغرش است و خطا میکند دائما با خداوند ارتباطی بر محور خطا و گناه پیدا میکند.
▪️دردها و مریضی ها: رابطه نیاز یه درمانگر و تسکین دهنده
▪️جهلها و تحیرها: احساس نیاز به عالم
جهل های متعدد ما در دو راهی ها، تصمیم ها، آینده و بی نهایت جهل های انسان او را به منبع علم متصل میکند
▪️دستورات الهی: رابطه مولویت
تمام دستورهای الهی اعم از عبادی و غیرعبادی(اصلاحا تعبدیات و تعبدیات) محور ارتباط با خدا قرار میگیرد
▪️زیبایی ها و کمالات: رابطه مدح و ستایش نسبت به خالق زیبایی ها و واجد همه کمالات
این سنخ رابطه میتواند عمیقترین رابطه با خدا را شکل دهد یعنی همان عبادت الاحرار است همان که امیرمومنان ع فرمود: وجدتک اهل للعبادة فعبدتک
▪️لذتهای معنوی: رابطه ای برای کسب لذت و آرامش
لذت بردن و حلاوتی که انسان از یک ارتباط معنوی احساس میکند محور توسعه رابطه انسان با خدا می شود.
▪️زمان ها و مکانها
از اوقاتی که در یک روز قرار داده است تا هفته تا ماهها. اوقات نماز واجب، سحر و وقت نماز شب، روز و شب جمعه، اعیاد، دهه محرم، اربعین، ایام فاطمیه، ماه رجب، شعبان رمضان، ایام حج و...
بهانه ها و محورهای اتصال با خدا بیش از این مواردی است که شمارش شد.
اضافه کنیدکه احساس مسئولیت و محبت نسبت به سایر انسانها نیز در بسیاری از این محورها باعث توسعه در رابطه با خدا میشود. یعنی درد و مریضی یک عزیز، فقر مالی او، غم و غصه او، ترس او، توفیق و موفقیت های او و... محور ارتباط انسان با خدا می شود.
شایسته دقت است که بهره بردن از تمام این موقعیتها و فرصتها نیازمند تقویت توحید در قلب انسان است و شرک تمام این فرصتها را به تهدید تبدیل میکند. اینجاست که انسان بهتر درک میکند که چرا خداوند میفرماید "ان الشرک لظلم عظیم" و چرا قبح شرک در نظر ما آنچنان که باید نیست. زیرا دقیقا نمی دانیم که از این ناحیه چقدر فرصت ارتباط، تقرب و تکامل از انسان فوت می شود و جای آن را چه مقدار انقطاع، دوری و نقص پر میکند.
@hekmatvahokumat
🔸برداشتی از حالات نوزاد برای درک لذتها و عذابهای عوالم دیگر!!
چند ماهی است که خداوند نوزادی به ما هدیه داده است و بخشی از وقتم صرف نگهداری از این نوزاد می شود. در حالات او دقت و اندیشه می کنم و گاهی نکاتی به ذهنم خطور می کند.
دقت میکنم که نوزاد ابتدائا حتی اختیار دست و پای خود را هم ندارد. اعضا و جوارح او غیر از چشم و دهانش تقریبا بدون اراده هستند. او را به هر طرف و به هر سویی که می برند اختیاری از خود ندارد و در غیر از حالت درد، اعتراضی هم نمی کند. یعنی او از این شرایط رنجی نمی کشد چون درکی ندارد.
هر چقدر انسان درکش بالاتر برود بیشتر دوست دارد اراده اش را محقق سازد.
ناهماهنگی میان درک و نفوذ اراده برای انسان ایجاد رنج میکند و به میزانی که بتواند اراده اش را محقق کند احساس رضایت و لذت میکند. در این دنیا کسی که قطع نخاع است چون درک زیادی دارد اما کمترین وسایل را برای اجرای اراده خود دارد بسیار رنج میکشد.
وقتی به نسبت میان درک و عذاب دقت کردیم میتوان لذت و عذاب برزخ و قیامت را بهتر درک کرد.
در عالم برزخ، درک انسان بسیار بسیار بیشتر از دنیا خواهد شد. آنان که تجربه نزدیک به مرگ دارند وقایع اعجاب آوری از دریافتهای خود بیان میکنند.
وقتی درک صدها برابر باشد لازم میدارد که انسان صدها برابر توانمند باشد تا متناسب با آن درک، اراده کند و آن را محقق سازد.
اگر این اراده محقق شود صدها برابر لذت تولید میکند و اگر محقق نشود هم صدها برابر یک قطع نخاعی رنج تولید میکند.
اگر درک انسان در برزخ صدها برابر بیشتر از دنیاست در قیامت، درک انسان صدها برابر بیشتر از برزخ می شود!
از این جهت، لذت و درد قیامت حتی با برزخ هم قابل مقایسه نیست.
حال دقت کنیم که واجبات و محرمات در واقع همان اعضا و جوارح و امکاناتی هستند که قرار است با آنها، آن درک فوق العاده را محقق سازیم. در روایات ما دنیا به رحم آخرت تشبیه شده است و این تشبیه بسیار قابل تأمل و درس آموز است.
وقتی در مورد این نکات دقت میکنم بیشتر میفهمم معنای «ظلمت نفسی» را.
@hekmatvahokumat
حکمت و حکومت
🔸مفهوم شناسی شهادت دریچه فهم صلح امام حسن(ع)
رهبر معظم انقلاب در کتاب ارزشمند "دو امام مجاهد" برای پاسخ به این سوال که چرا امام حسن (ع) شهادت را انتخاب نکرد؟ مسیر جالبی را برای پاسخ دادن طی میکنند. ایشان برای پاسخ نمی فرمایند که شهادت در شرایط حاکمیت معاویه، مثمر نبوده است بلکه در مفهوم شهادت دقت شایسته ای انجام میدهند و به این نتیجه می رسند که کشته شدن در آن شرایط اساسا شهادت نیست نه اینکه شهادت باشد ولی بی ثمر. چون شهادت اهداف و خصوصیاتی دارد که در آن شرایط این خصوصیات وجود نداشته است:
«شهيد كيست؟ شهيد آن كسى است كه جان خود را مايه ميگذارد، خون خود را ميريزد، براى ابقاى فكر و ايدهاى كه به آن احترام ميگذارد؛ اين شهيد است. حسينبنعلى شهيد است براى خاطر اينكه از خود گذشت تا ارزشهايى كه براى آنها احترام قائل بود، در اجتماع بشرى بماند.
امّا كشته شدن امام حسن در ميدان مَسكِن ازاينقبيل نبود. امام حسن اگر در ميدان جنگ كشته ميشد، به اين معنا بود كه معاويه تنها منازع خود را، تنها كسى را كه امكان دارد نقش افشاگرى و رسواگرى در برابر روشهاى پنهانى و رياكارانهى معاويه ايفا كند، يك چنين رقيبى را ديگر در مقابل راه خود نبيند. (ص 43)
«مردى كه كشته شدنِ او و مرگ او حياتبخش نباشد، براى بقاى مكتب، مفيد نباشد، دشمن را جرىتر كند، ميدان را براى او بلامنازع و بلامعارض بگذارد، در اسلام اسم اينچنين كشته شدنى شهادت نيست. شهادت يعنى مرگ زندگىبخش؛ يعنى جاندادن و جانى به اجتماع دميدن؛ نهاينكه انسان برود در ميدانى كشته بشود و بعد حتّى يك حلقوم باقى نماند كه فكر او را و پيام او را به جهانيان برساند. و امام حسن وضعش اينجورى بود و اگر كشته ميشد، معاويه ميماند و تُركتازىهاى بىدريغش و حتّى دشمنيش با پیغمبر»(ص99)
@hekmatvahokumat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸پیغام مهم امام رضا (ع) به دوست داران آن حضرت
ما در زمانه ای زندگی می کنیم که شیطان حداکثر تلاش خود را انجام میدهد. پر شدن زمین از ظلم و جور و فساد حاصل گستردگی فعالیت شیطان است.
گفته شده است علت اینکه حضرت بقیة الله عج با نشانههای تمام انبیاء ظهور میکند و وارث همه ی آنهاست، آن است که شیطان از تمام ابزارهایی که برای پیشینیان به کار برده، دارد بهره می برد.
در چنین شرایطی یافتن راه دفاع در مقابل شیطان بسیار با اهمیت است. امام رضا (ع) به همه دوستداران پیغام می فرستند که چگونه نگذارند شیطان بر ایشان تسلط یابد.
@hekmatvahokumat
🔸پیوند حقیقی میان ولایتمداری و مردم داری
حجت الاسلام خسروپناه در مراسم یادبود آیت الله حسن زاده ایشان را "ولایتمدار مردم دار" معرفی کردند. و در ادامه توضیح دادند که این دو صفت نمی تواند از یکدیگر جدا باشد. در نتیجه اگر کسی ولایتمدار است اما مردم دار نیست در واقع ولایت مدار هم نیست و اگر کسی مردم دار است اما ولایتمدار نیست در واقع مردم دار هم نیست زیرا ولایت یعنی پیوند ناگسستنی میان ولی با مردم و مردم با هم.
فکر میکنم این پیوند و ملازمه اگر درست اثبات و تبیین شود بخش مهمی از فلسفه سیاست اسلامی فهمیده میشود و شناخت دقیقتری برای تحلیل و عیارسنجی افراد و جریانات سیاسی به ما خواهد داد.
ما در جریان های مسمی به اصولگرا و اصلاح طلب، راست و چپ سنتی سوگیری عمومی مشاهده میکنیم که گویا بیشتر، اصلاح طلبان و روشنفکران جانب مردم و خواست مردم ایستاده اند و اصولگرایان جانب ولایت و ولایتمداری. یافتن مسیر درست میان مسیر آرمانهای دینی با خواست و ظرفیت مردم یکی از دشوارترین و شاید دشوارترین نقطه در امر سیاست دینی باشد صراطی که گاهی از مو باریکتر میشود.
🔹چرا ولایتمداری که مردم دار نیست در واقع ولایتمدار هم نیست؟
زیرا جریان ولایت، جریانی است که در بستر یک حرکت کاروانی در صدد است جامعه را به سمت قله ها حرکت داده و از خطرها و تهدیدات برهاند. اگر ولایتمدار با مردم رابطه اش ضعیف و یا بریده باشد به این معناست که فهم درستی از این سلوک جمعی و حرکت کاروانی ندارد و در واقع همراه با امام کاروان هم نشده است و در نتیجه ولایتمدار هم نیست.
🔹چرا مردم داری که ولایت مدار نیست در واقع مردم دار هم نیست؟
شاید پاسخ به این سوال از سوال اول سخت تر باشد چون ظاهرا مردم دار بودن و به دنبال خواسته های مردم بودن در جریان منتقد یا مخالف ولایت پررنگ تر دیده میشود.
بنده برای تحلیل این گزاره از این آیه شریفه قرآن کمک میگیرم: «الأخلاء یومئذ بعضهم لبعض عدو الا المتقین»(زخرف :67) در این آیه هر دوستی ای غیر از دوستی متقین را غیرواقعی می شمارد که حقیقتش را در قیامت بروز خواهد داد. از طرف دیگر ولایت روشن کننده تقوا در مسیر جامعه و حکومت است آن مسیر دوستی با مردم که برخلاف ولایت حقیقی، شکل بگیرد را نمی توان دوستی در مسیر تقوا برشمرد. اگر دوستی و مردم داری در مسیر تقوا نباشد مردم داری و دوستی حقیقی نیز نخواهد بود.
@hekmatvahokumat
🔸نجات مرحوم ابوترابی، قرینه ای بر خیانت بنی صدر!
در مورد خائن یا جاسوس بودن بنی صدر اظهار تردیدهایی صورت گرفته و میگیرد. در مقام استدلال بر این مطلب دلایل متعددی اقامه شده است که در مقام ارائه آنها نیستم.
به نظرم غیر از آن مستندات تاریخی، برخی خاطره ها و وقایع ریز و درشت قرینه بر خیانت بنی صدر محسوب میشود. سالها پیش وقتی خاطرات مرحوم ابوترابی سید آزادگان را میخواندم با این خاطره مواجه شدم:
«ما که اسیر شدیم، شب یک نفر زنگ می زند به برادر ما و می گوید آسید محمد، فلانی زنگ زد به بنی صدر. گفته: بنی صدر! یک لقمه چرب و نرم تبلیغاتی در قزوین است. زود برو قزوین حاجی کشته شده. یک برنامه ی تبلیغاتی خوب برایت است.گوینده هم فوت کرده است. نمی خواهم اسمش را ببرم. از هم طرازهای بنی صدر بود. ولی کمتر او را می شناختند و دستش رو شد. اول زنگ می زند به بنی صدر. به برادر ما می گوید چه می کنی؟ می گوید: نمی دانم. او به بنی صدر می گوید. بنی صدر هم به قزوین می آید، شهید رجایی هم برای ما در تهران فاتحه می گیرد. دستگاه عراق تبلیغات بنی صدر را از تلویزیون می گیرد. ولی جریان مدرسه عالی شهید مطهری و شهید رجایی را نمی گیرد. بنی صدر بعد از صحبت می رود خانه ما. ما هم سه تا بچه داشتیم. یک خواهر و دو تا برادر. او می رود بچه های ما را بغل می گیرد و نوازش می کند و می گوید: ما به علی علاقه مند بودیم. اینها را دستگاه عراق گرفته و خیال کرده بود ما از طرفداران بنی صدر هستیم.[تیمسار]رفیق ما را آورد بیرون و گفت: می دانم شما از اصحاب بنی صدرید. به هرحال این[عبارت]اصحاب بنی صدر- ما که لیاقت شهادت را نداشتیم- بدین صورت ما را از اعدام حتمی بیرون کشید.»(به نقل از مرحوم ابوترابی)
به نظرم از کنار این خاطره نباید ساده عبور کرد. چطور ممکن است نزدیک بودن به «فرمانده کل قوا» از طرف کشور و ارتش مهاجم و حزب وحشی بعث آنچنان امتیازی به حساب بیاید که او را از اعدام و شکنجه های وحشتناک در ابتدای اسارت برهاند!!
مرحوم ابوترابی هم روحانی است، هم مقام رسمی جمهوری اسلامی بوده است. در خاطرات اسرا فراوان آمده است که روحانی بودن و پاسدار بودن چه جرم بزرگی محسوب میشده است و از همه مهمتر جایگاه سیاسی داشتن او بوده است. چنانکه شهید تندگویان وزیر نفت وقت جمهوری اسلامی در جریان اسارت تحت شدیدترین شکنجه ها قرار میگیرد و نهایتا به شهادت میرسد.
پس قاعدتا بنی صدر با دشمن سر و سرّی داشته که صحابی او بودن برای دشمنان امتیاز تلقی می شود.
وقتی مستند سازی، فیلم سازی و تبیین تاریخ توسط ما در این زمینه و زمینه های فراوان دیگر در ضعف و سستی قرار میگیرد طبیعی است که بعد از سی سال بتوانند ماجراها را برای نسلهای آینده وارونه جلو دهند و جای جلاد و شهید را عوض کنند.
@hekmatvahokumat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر به دنبال شادی دل حضرت زهرا سلام الله علیها هستیم به این سخنان گوش جان بسپاریم.
@hekmatvahokumat
🔸انتخاب بین بد و بدتر لازمه دخالت در امر سیاسی
🔹آیت الله حائری شیرازی:
«آنکه بین بد و بدتر، بد را انتخاب می کند، #بینش_سیاسی دارد و سیاسی است. اما آنکه مطلقاً نمی خواهد فعل بد انجام بدهد، او #ساده_اندیش است و دخالت در سیاست، برای او #ممنوع است.»
موارد متعددی را مشاهده کرده ام که افرادی که در این خصلت ضعف دارند در عرصه سیاست، با مشکل مواجه می شوند. یکی برایش مساله محرومیت زدایی مسأله و دغدغه اول میشود. یکی مسائل فرهنگی و مد و حجاب. دیگری آسیبهای اجتماعی مانند اعتیاد و بزهکاری. دیگری آزادی های سیاسی و اجتماعی و حقوق شهروندی. دیگری مسائل اخلاقی و عبادی و...
تک تک این دغدغه ها جزء اهداف و آرمانهای سیاست و تشکیل حکومت است اما این دغدغه های درست اگر منضم به درک درست از زمانه نباشد به تحلیل و موضع گیری درست نخواهد انجامید.
این کار برای معتقدان مذهب تشیع از جهاتی دشواری بیشتری دارد زیرا شیعه، بزرگترین الگوهای فردی را در اختیار دارد و بالاترین افقهای یک جامعه آرمانی را می شناسد لذا آسیبِ غلبه آرمانگرایی بر درک واقعیتها در شیعه بیشتر خواهد بود. شیعه سالیان سال عنصر مخالف و مبارز بوده است و کمتر مجال حکومت داری و جامعه سازی داشته است. چنین شرایطی در فرهنگ شیعه موجب گردیده که انتخاب بین بد و بدتر که لازمه سیاست است دشوار شود.
انتخاب میان بد و بدتر به درک درست زمانه وابسته است. درک درست زمانه کار آسانی نیست عالم شدن سخت است اما "عالم بزمانه" شدن بسیار سخت تر است.(العالم بزمانه لاتهجم علیه اللوابس)
برای شناخت درست این زمان لازم است:
- غرب، پدیده توسعه و جهانی سازی و استعمار با پیچیدگی هایش فهمیده شود.
- تاریخ کشور مطالعه شود.
- سرگذشت انقلابهای سیاسی مورد تأمل قرار گیرد.
- انقلاب بزرگ پیامبر و آفتهای امت اسلام در صدر اسلام موشکافی شود.
- روایات مربوط به آخر الزمان مطالعه و بررسی شود.
و...
آثار بزرگان ما مشحون از ترسیم بایدهای دین است. آثار فقهی، اخلاقی و عرفانی عمدتا به بایدها و دستورالعملها می پردازند. اما ضوابط زمان شناسی و کیفیت حضور مقتضیات زمان و مکان در آثار بزرگان ما کمرنگ است. امام راحل (ره) عنصر زمان و مکان را در اجتهاد بسیار مهم میدانستند. ضمن اختلافاتی که در تفسیر دیدگاه ایشان وجود دارد چه تمهیداتی در مسیر علمی فقاهت برای شناخت زمان و مکان تعبیه میشود؟
در انتها به خوانندگان محترم پیشنهاد میکنم آثار شهید آوینی را در این زمینه مطالعه بفرمایند. شهید مطهری متفکری زمان شناس است اما آثار ایشان به لحاظ داده های زمان شناسانه، بیشتر در مقابله با جریان قوی چپ مارکسیسم بوده است اما نسبت به لیبرالیسم غربی، حجم کمتری دارد. آثار شهید آوینی برای فهم غرب و جریانهای اخر الزمان و نقش انقلاب اسلامی در این زمانه داده های ارزشمندی را به خواننده اعطا می کند.
@hekmatvahokumat
🔸پرچم یمانی هدایتگرتر است!
در کتاب بحار الانوار روایتی از امام صادق(ع) به نقل از کتاب الغیبة شیخ طوسی آمده است:
الغيبة للشيخ الطوسي الْفَضْلُ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ بَكْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَزْدِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ خُرُوجُ الثَّلَاثَةِ الْخُرَاسَانِيِّ وَ السُّفْيَانِيِّ وَ الْيَمَانِيِّ فِي سَنَةٍ وَاحِدَةٍ فِي شَهْرٍ وَاحِدٍ فِي يَوْمٍ وَاحِدٍ وَ لَيْسَ فِيهَا رَايَةٌ بِأَهْدَى مِنْ رَايَةِ الْيَمَانِيِّ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ.
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج52، ص: 210
در این روایت پرچم یمانی هدایتگر تر از خراسانی معرفی میشود.
در فرض اینکه قیام خراسانی مربوط به قیام مردم ایران باشد و قیام یمانی مربوط به قیام مردم یمن، این سوال برایمان مطرح بود که چطور قیام یمانی هدایتگرتر است؟ حال آنکه انقلاب ایران در عصر حاضر در نقش الهام بخش برای انقلاب یمن بوده است.
برای پاسخ به این سوال تحلیلهای متعددی مورد بررسی قرار گرفت اما این احتمال وجود دارد که مراد روایت همان معنای اولی و ظاهری باشد. همانطور که در تصویر مشاهده میکنید پرچم انقلاب یمن صریحتر و آشکارتر از پرچم از انقلاب ایران است و بعید نیست مراد از هدایتگری بیشتر، همین صراحت در پرچم انقلاب یمن باشد.
❗️ناگفته نماند که این نکات از باب تطبیق یقینی نیست و صرفا از باب احتمال بیان میشود.❗️
اللهم عجل لولیک الفرج
@hekmatvahokumat
در روز میلاد مسعود رسول خدا ص از محضر ایشان سوال می کنیم:
🔸چه علمی برای بشر نافع خواهد بود؟
رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : مَن غَلَبَ عِلمُهُ هَواهُ فهُو عِلمٌ نافِعٌ، و مَن جَعَلَ شَهوَتَهُ تَحتَ قَدَمَيهِ فَرَّ الشَّيطانُ مِن ظِلِّهِ
هر كس علمش بر هواى نفْسش چيره آيد، اين علم سودمند است و هر كه شهوت خود را زير پايش نهد، شيطان از سايه او بگريزد.
میزان الحکمة ح۲۱۵۴۳
در این عصر همانطور که علم آموزی شتاب گرفته است تبعیت از هواها نیز شتاب یافته است.
اگر می بینیم در شخصی، جامعه ای، تمدنی هوا بر علم غلب یافته، به دلالت مفهوم این روایت، آن علم نافع نیست هر چند که تصور کنیم پیشرفته و سودمند است.
رحمت للعالمین، بیش از همه منفعت ما را میخواهد و بیش از همه نفع ما را می شناسد.
رسالت مهم ما در عصر علم و فناوری این است که علم را از هواهای نفسانی بی پیرایه کنیم و برای خود و دیگران علم نافع را عرضه کنیم. علمی که دنیا و آخرت، جسم و جان را با هم آباد کند.
@hekmatvahokumat