حکمت و حکومت
پدر شهیدان وکیلی(احمد، محمود، هادی)
🔸بخشهایی از مصاحبه پدر شهیدان وکیلی
▪️کمی ازفرزندان، چگونگی شهادت و مسئولیت آن ها در جبهه ها بفرمایید؟
▫️احمد، فرزند و شهید اول خانواده که جزو پیشکسوتان سپاه پاسداران و از فرماندهان جنگ در غائله کردستان بود در 4 اردیبهشت سال 1359 در سن 19 سالگی در منطقه کردستان و در مقابله با نیروهای ضد انقلاب مفقود الاثرشد که طبق گفته برخی از همزرمان، بدنش توسط ضد انقلاب تکه تکه و سپس سوزانده شده است.
محمود، شهید دوم خانواده، به صورت نیروی داوطلب بسیجی به جبهه اعزام و بی سیم چی بود که در سن 18 سالگی پس از چندین مرتبه مجروحیت در سال 1363 در جزیره مجنون به درجه رفیع شهادت رسید و جنازه این شهید در همان زمان به قم منتقل و دفن شد.
هادی،شهید سوم که ایشان نیز به صورت نیروی داوطلب بسیجی عازم جبهه شد و در بدو ورودش به شلمچه در سال 1365 درسن 17 سالگی شربت شهادت نوشید.
مهدی، فرزند چهارم وجانباز خانواده که در خصوص نحوه مجروحیتش حضور ذهن ندارم.
▪️لطفا بفرمایید جنابعالی و مادر شهیدان با اعزام فرزندانتان به جبهه مخصوصا بعد از شهادت احمد آقا مخالفتی نکردید؟
▫️بنده به همراه همسرم هیچ گونه مخالفتی برای رفتن فرزندان به جبهه نداشتیم بلکه ام الشهداء بسیارهم موافق این امربودند به طوری که بعد از شهادت سه فرزندمان و مجروحیت فرزند چهارم، با دست خودش به فرزند پنجم لباس بسیجی پوشاند و به او گفت محمد رضا حالا نوبت توست اما هنگام عزیمت به جبهه امام صلح نامه را پذیرفتند.
▪️واکنش جنابعالی و والده شهدا هنگام شنیدن خبر شهادت فرزندان چه بود؟
▫️واقعیت امراین است که شنیدن خبرشهادت اولین شهیدم (احمد) خیلی برای من و مادرش سنگین بود اما شعله داغ شهدا راعشق به اسلام وامام، خاموش کرده بود و درمورد شهدای بعدی آرامش خاص داشتیم.
▪️کمی از ویژگی های بارز شخصیتی فرزندان شهیدتان بفرمایید؟
▫️شهدای ما مانند تمامی شهدا بسیار نسبت به خودشان و نسبت به دیگران غیرتمند بودند. شهید اولمان خیلی شجاع بود،شهید دوم ما در تواضع و کم حرفی و زهد کم نظیر بود به طوری که موتورگازی اش را قبل از ورود به محله خاموش می کرد و دست می گرفت تا همسایه ها با صدای موتور اذیت نشوند. شهید سوم هم خیلی غیرتمند بود به گونه ای که هیچ جوانی در کوچه ما برخلاف کوچه های دیگرپاتوق نمی کرد.
منبع:
http://yazdeemrooz.ir
🔸انقلاب اجباری
با جریانی مواجهیم که خود را انقلاب مردم ایران می نامد اما همه اهداف خود را با اجبار پیش می برد!
اعتصاب اجباری
سکوت اجباری
موضع گرفتن اجباری
بوق زدن اجباری
در ترافیک ماندن اجباری
جام جهانی نرفتن اجباری
شادی نکردن اجباری
سرود ملی نخواندن اجباری
چادر نداشتن اجباری
عمامه برداشتن اجباری
بی دین شدن اجباری
بی ملیت شدن اجباری
گفتگو نکردن اجباری
کلاس نرفتن اجباری
درمان نشدن اجباری
و....
🔹ابزار اجبار:
بستن راه مردم
فحشهای رکیک
بی شرف بی شرف
ریپورت
تهدید
ارعاب
بنزین
سنگ
پنجه بکس
قمه
نارنجک دست ساز
صد نفر به یک نفر
کوکتل مولوتوف
کلت
شات گان
کلاشینکف
زیر گرفتن با ماشین
و....
با شعار
زن زندگی آزادی!
🔸اجر و اثر هر اقدام در جنگ شناختی احزاب
رسول خدا ص فرمودند:
ضربة علی یوم الخندق افضل من عبادة الثقلین
ضربه امام علی ع در روز جنگ خندق(به عمرو بن عبدود) از عبادت تمام جن و انس بالاتر است
این مضمون در منابع متعدد شیعه و سنی آمده.
این برتری خارق العاده برای یک عمل، قاعدتا ناشی از دو مولفه است:
1- ویژگی ممتاز امیرالمومنین ع که برخوردار از بالاترین مراتب معرفت، ایمان و اخلاص است
2- شرایط بسیار ویژه این اقدام که طبق روایت:
«برز الاسلام کله الی الکفر کله»
اسلام به نقطه ای رسید که همه کفر علیه او صف آرایی کرد
می توان گفت در این جنگ تمام عیار شناختی، عامل دوم امروز هم دوباره برپا شده است و علی القاعده هر ضربه ای به پیکره دروغ پرداز دشمن، اجر و رشدی فوق العاده برای انسان خواهد داشت که جادارد مشتاقان قرب و رحمت الهی در این جبهه ایجاد شده، مسابقه دهند. «و فی ذلک فلیتنافس المتنافسون»
همانطور که از دل سخت ترین جنگهای نظامی، بزرگترین سردارهای نظامی پدید می آیند، از دل سخت ترین جنگهای شناختی، قوی ترین و مقاوم ترین سرداران شناخت و بصیرت پدید می آیند.
جنگ ترکیبی.mp3
506.7K
استاد مؤیدی حفظه الله:
امروز والله والله بَرَزَ الاسلامُ کلُّه الی الکُفرِ کلِّه.
شیطان چُرتش پاره شده؛ میفهمد این ندا، ندای فطری است، اگر گرد و غبار به پا نکنند، به هر دل پاکی برسد، قبول میکند، و آقایی و سلطنتشان از بین میرود.
(مرتبط با یادداشت قبل در مورد شرایط جنگ احزاب)
🔸جنبش بی سر
چرا این جنبش با این همه تمهیدات، برنامه ریزی و سازماندهی یک «جنبش بی سر» است؟
یعنی دشمن نمی داند که نبود این عامل تا چه میزان به پیشبرد آن ضربه می زند؟
این جنبش بی سر است چون برنامه دشمن تجزیه است. این هدف با وحدت رهبری به هیچ وجه سازگاری ندارد. بر این اساس تلاش شد هیچ چهره ای تقدم محسوس پیدا نکند.
مسیح علی نژاد، علی کریمی، حامد اسماعیلیون، رضا پهلوی، نازنین بنیادی، مولوی عبدالحمید و رهبران کوموله و دموکرات و... همه در عرض هم هستند.
این قاعده از اول باید حفظ میشد بنابراین وقتی مسیح علینژاد خواست خود را سر و رهبر کل این جنبش تعریف کند از همان اتاق فرمان، ترمزش کشیده شد و گوشمالی داده شد. برخی فایلهایی که در تضعیف او از سایر شبکه ها بیرون آمد در این راستا بود.
این اتفاقات که به روشنی تمامی خصوصیات تجزیه طلبانه را داراست میزان صدق ادعای وطن پرستی گروههای سیاسی، هنرمندان و ورزشکاران و... را برای همیشه تاریخ به محک گذاشته است.
روزنامه اصلاح طلب اعتماد از ادبیات «گلویت را بمال و بگو انقلاب» برآشفته شده و تیتر بزرگ صفحه اول را به محکومیت این ادبیات اختصاص داده است!
شما که این مقدار حساسیت بر ادب و ادبیات دارید حساسیت و محکومیت شما در مورد بددهانترین جنبش ها که با سرود و همخوانی، اسافل اعضائشان را حواله میدهند، کجاست؟
نکند برای امواج صوتی صادره از آن دهانها فیلتر نصب کرده اید؟!
سروش محلاتی:
⭕️این معارضان، محارب نیستند
🔻حرکتهای اعتراضی در نظام اسلامی که به خشونت میانجامد، دو گونه است:
الف) خشونت هایی که توسط گروهها و سازمانهای مسلح انجام میشود. سازمانهایی که به هدف براندازی حکومت و یا ضربه زدن به آن از راه به قتل رساندن افراد موثر حکومت تشکیل میشود.
ب) خشونت هایی که توسط افراد معترض پراکنده-- که چه بسا در اثر فقدان فضای اعتراض مسالمت آمیز و یا کم تحملی حکومتها-- انجام میشود. افرادی که وابستگی به یک سازمان عملیات مسلحانه ندارند و صرفا در جریان حرکت اعتراضی مردمی، دست به خشونت زده و موجب قتل و یا آسیب برخی عناصر حکومتی میشوند.
🔻نوع اول در فقه "فئه باغیه" نامیده میشود و حکومت موظف است با آنها قتال نموده و سازمانشان را منهدم سازد.
ولی نوع دوم مشمول حکم باغی نیستند و برخورد با آنها متفاوت است.
شیخ طوسی و به تبع او فقهای دیگری، حکم "بغی" را به گروه اول اختصاص داده اند: یعتبر فی جریان حکم البغاه کونهم فی منعه و کثره لایمکن کفهم و تفریق جمعهم الا بالاتفاق و تجهیز الجیوش و القتال، فاما ان کانوا نفرا یسیرا کالواحد و الاثنین و العشره و کیدهم ضعیف لم یجر علیهم حکم اهل البغی. صاحب جواهر همین نظر را تایید میکند.
🔻برای تبیین این تفاوت استناد شده به ماجرای اقدام ابن ملجم در ترور امیرالمومنین که حضرت در زمان جراحت، توصیه به احسان به ابن ملجم نمودند و سفارش کردند که در صورت مرگ، فرزندان، او را عفو کنند!
إِنْ أَبْقَ فَأَنَا وَلِيُّ دَمِي وَ إِنْ أَفْنَ فَالْفَنَاءُ مِيعَادِي وَ إِنْ أَعْفُ فَالْعَفْوُ لِي قُرْبَةٌ وَ هُوَ لَكُمْ حَسَنَةٌ فَاعْفُوا أَ لاٰ تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اَللّٰهُ لَكُمْ (نامه ۲۳ نهج البلاغه)
این سخن امیرالمومنین گویای آن است که اگر معترضی دست به سلاح هم ببرد و شخص امام معصوم را هم به قتل برساند مشمول حکم بغاه ( ویا محاربان) نیست و:
اولا: جنایت او در حوزه حقوق خصوصی مطرح میشود و مجازات او به عنوان قصاص بوده و در اختیار اولیای دم میباشد و نباید آن را مصداق محاربه تلقی نموده و کیفر را وظیفه حکومت دانست.
ثانیا: در برابر همین افراد جنایتکار و قاتل هم عفو و گذشت از سوی اولیای دم، پسندیده بوده و بر قصاص ترجیح دارد.
🔻از سوی دیگر باید توجه داشت که بلحاظ مبانی فقهی به هر کسی که علنا مبادرت به قتل دیگری میکند "محارب" اطلاق نمیشود. در قرآن کریم قبل از آنکه مجازات محارب بیان شود "فساد فی الارض" به موضوع آن افزوده شده، یعنی "محاربی که مفسد فی الارض" است دارای آن مجازات است:
«إِنَّمَا جَزَ ٰۤؤُا۟ ٱلَّذِینَ یُحَارِبُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَیَسۡعَوۡنَ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُوۤا۟ أَوۡ ....»[سوره مائده/٣٣]
از این رو فقهای بزرگ به قید "فساد فی الارض" در تفسیر محاربه توجه داشته اند مثلا صاحب جواهر پس از آنکه محاربه را به سلاح کشیدن برای ایجاد رعب و خوف در مردم میداند، این قید را اضافه میکند که: بگونه ای که "قصد فساد فی الارض" تحقق داشته باشد: علی وجه یتحقق به صدق اراده الفساد فی الارض. وی در ادامه تاکید میکند که در صدق محاربه قصد رعب و وحشتی ملاک است که موجب فساد فی الارض باشد: و المدار علی قصد الاخافه الذی یتحقق به الفساد فی الارض(جواهرالکلام/ج۴۱/ص۵۶۴ و ۵۶۶)
همین نکته مورد توجه علامه طباطبایی نیز بوده است، او میگوید: "سعی برای فساد در زمین" معنای محاربه را مشخص میکند از قبیل راهزنانی که امنیت عمومی را مختل میسازند، پس صرفا محاربه کافی نیست، چه اینکه هرگز رسول خدا با کفاری که میجنگیدند، پس از پیروزی چنین رفتاری نداشت و آنها را اینگونه مجازات نمیکرد.(المیزان/ج۵/ص۳۲۶)
🔻اینک باید تامل نمود و پاسخ داد: آیا کسانی که قصد اخلال در امنیت عمومی نداشته و صرفا در اعتراض به حکومت، دست به رفتارهای خشن میزنند و یا مرتکب قتل یا جرح نسبت بخصوص ماموران حکومتی میشوند، کارشان مصداق "یسعون فی الارض فسادا" بوده مستحق مجازات محارب هستند و یا تحت عناوین دیگری مجازات شده و کیفرشان متفاوت از محارب است؟
فراموش نکنیم که محارب و مفسد فی الارض از جنس قطاع الطریق و اشرار خون آشام است که در صدد قتل و غارت مردم است، او با نظام سیاسی مشکل ندارد و در هرحکومتی بدنبال شرارت است ولی معترض قانون شکن در برابر حکومت موضع دارد و بدنبال استقرار نظم دیگری است و به این دلیل است که این دو کاملا از دو جنس متفاوتی هستند
او با مردم طرف است و این با یک نظم سیاسی خاص و یا با یک شخص در راس آن، طرف است.
در محاربه حاکم از "امنیت مردم" در برابر سلاح بدستان دفاع میکند ولی در اینجا به عکس، معترض در برابر مردم نیست بلکه با حاکم معارضه داشته و حاکم با مجازت وی، از "امنیت خود" دفاع میکند.
در فقه این جرائم تفکیک شده و مجازات آنها متفاوت است.
@mohammadsorooshmahallati
حکمت و حکومت
سروش محلاتی: ⭕️این معارضان، محارب نیستند 🔻حرکتهای اعتراضی در نظام اسلامی که به خشونت میانجامد، دو
#فقه_سیاسی
#متن_تخصصی
🔸نقد و نظر:
- چطور ایشان جریان سازماندهی شده فعلی را بر افراد معترض پراکنده تطبیق می دهند؟ بله در هر جریان سازماندهی شده ای انسانهای فریب خورده، غافل و... هم حضور می یابند ولی حضور این سری افراد ماهیت جریان را تغییر نمی دهد.
- چه کسی گفته که در صدق فئه باغیه تاکتیکها و روشهایی که ایشان برشمرده شرط است؟ براندازی مگر فقط از راه به قتل رساندن افراد مؤثر حکومت حاصل می شود؟
مگر حکومت شاهنشاهی با کشته شدن افراد مؤثرش ساقط شد؟
- عجیب است که ایشان عبارت شیخ طوسی را در جهت مطلوب خود به کار می برند!
آیا جریان فعلی واحد و اثنین و عشره بودن؟
کید آنها ضعیف بود؟
می شد بدون سازماندهی و کار سنگین اطلاعاتی جریان آنها را «کف و تفریق» کرد؟
- چطور امیرمؤمنان به فرزندان خود سفارش می کنند که عفو کنند اما آنها به خلاف سفارش پدر عمل می کنند؟
- ایشان قطع طریق را که یک یا چند کاروان را غارت می کند مصداق بارز محارب و مفسد میشمارد اما جریانی که قدم به قدم جامعه را به سمت جنگ داخلی، عملیاتهای تروریستی منافقین، کوموله و داعش و خطر تجزیه سوق میدهد را قاطعانه فاقد عنوان افساد بر میشمارد.
بر فرض آن شخصی که دقیقا پازل سوریه سازی را تکمیل می کند «قصد افساد فی الارض» و تمهید عملیات تروریستی و تجزیه را نداشته باشد و فقط خواستار نظم سیاسی دیگری باشد، با این فرض آیا افساد فی الارض از عناوین قصدیه است؟!
یا اینکه افساد عنوانی است که عرفاً بر تعین خارجی فعل بار میشود و منوط به قصد نیست
- لازم به تذکر است استعمال الفاظ و عباراتی رقیق و سیاسی مانند «خواست نظم سیاسی دیگر» به جای «براندازی» ماهیت فقهی بغی را تغییر نمیدهد.
- اینکه حاکم با مجازات اینها به دنبال امنیت خود است نه امنیت جامعه یک گزاره سوگیرانه و سیاسی است.
اگر حاکم را مشروع و عادل تصویر میکنید که بغی در تقابل با او صدق می کند، این نوع حاکم در صدد تثبیت خود با مجازات دیگران نیست کمالا یخفی.
حکمت و حکومت
سروش محلاتی: ⭕️این معارضان، محارب نیستند 🔻حرکتهای اعتراضی در نظام اسلامی که به خشونت میانجامد، دو
ادامه نقد متن:
اقای سروش محلاتی با ذکر عبارتی از صاحب جواهر ادعا میکنند که از نظر صاحب جواهر افساد فی الارض یک قید اضافی برای ترتب حکم محارب است یعنی کسی آن احکام را دارد که محارب باشد به اضافه اینکه افساد کرده باشد.
سپس خودشان افساد را در مواردی مثل قطاع طریق تطبیق کرده و "معترضان قانون شکن" را عاری از افساد دانسته ولو اینکه مرتکب قتل یا جرح شوند
در حالیکه این استفاده از عبارت صاحب جواهر صحیح نیست. صاحب جواهر در یک نتیجه گیری می نویسد:
"وبالجملة فالمدار على التجاهر بالسعي في الأرض بالفساد بتجريد السلاح ونحوه للقتل أو سلب المال والأسر ونحو ذلك مما هو بعينه محاربة لله ورسوله بخلاف الأخذ خفية أو اختطافا ثم الهرب بعده وغير ذلك مما لا يعد محاربة بل هو سرقة أو نهب وإن جرحوا أو قتلوا حين اختطفوا أو سرقوا للتخلص من القبض ونحوه" (جواهرالکلام، ج 41، ص 570)
این عبارت روشن است که ایشان همان تجرید سلاح برای قتل یا اخذ مال یا اسیرگرفتن و مانند آن را سعی در افساد فی الارض می شمارد نه اینکه افساد قید خاصی غیر از این موارد باشد.
از مقابله محاربه با سرقت نیز فهمیده میشود که صدق عنوان محاربه را پیچیده نمی شمارند. وقتی رباینده سرّا اقدام نکند یا جهرا بدون سلاح اقدام کند و فرار کند، محارب نیست. در غیر این موارد که از سلاح برای مقاصد خود استفاده کند محارب خواهد بود
🔸اشک های مصنوعی رسانه چی ها و سلبریتی ها
در وقت آشوب و تخریب و حمله به پلیس و بسیج با سلاح سرد و گرم و کوکتل مولوتوف
نه تنها آنها را از این رفتارها باز نمیدارند بلکه
آنها را تحریک می کنند و شجاع و دلیر می شمارند و همه جا میگویند دهه هشتادی ها الگوی ما شدند!
وقتی دستگیر و محاکمه می شوند تازه یادشان می آید که اینها سنشان کم است. پدر و مادر و عزیزانی دارند!
سوال اینجاست:
اون موقع که آنها را تحریک می کردید نمیدانستید سن و سالشان را؟
نمی دانستید عاقبت کشتن و زخمی کردن و آتش زدن چیست؟
اگر واقعا شما دغدغه انسانیت دارید و سن و سال و عواطف پدرانه و مادرانه برایتان مهم است، جوان بسیجی و پلیس کم سن و سال نیست؟
پدر و مادر ندارد؟
چرا هیچگاه برای آنها غصه نخوردید؟! حتی برای کشته شدن آنها با شکنجه؟!
در وقت آشوب نمیتوانستید هشتگ نه به آشوب، نه به اغتشاش بزنید؟!
بازیگری و بازی با احساسات را کنار بگذارید.
شما مقاصد دیگری دارید.
روزی خواهد رسید که پرده ها کنار رود.
رسوایی دامانتان را رها نخواهد کرد.