💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_برزخ_اما📓
#فصل_دو_رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_دویست_و_پنجاهم
نفس زنون نگاهم کرد .
و همین باعث شد کاملا ً تعادلش رو
از دست بده.
یه لحظه مغزم شورش کرد.
شوهرم در عین ناتواني در حال سقوط بود و مطمئناً به خاطر وضعیتش و ناتواني در کنترل خودش ، با صورت به زمین مي خورد.
قبل از بلند شدن صدای "وای "گفتن مامان طاهره و باباجون و نرگس ، هجوم بردم به زیر شونه هاش که چند
سانتي باقي نمونده بود به مماس شدنش با زمین ، و شدم تكیه گاهش.
و تازه صدای نرگس و مامان طاهره به گوشم خورد که با هم گفتن:
-مواظب شیشه باش.
و ناخودآگاه سر چرخوندم به سمت میز و لیواني که مي
دونستم به زیر افتاده و چند تكه شده . تكه ی شكسته ی ته لیوان ، با برآمدگي ای تیز ، درست چند میلیمتری زانوم
بود . همون زانویي که ستونم شد تا تكیه گاه
امیرمهدی باشم.
نفسي از سر آسودگي کشیدم . که نه پای من برید و نه امیرمهدی زمین خورد .
توی مغزم به خودم فرمان دادم که
حتماً در اولین فرصت صدقه ای بدم به شكرانه ی رفع
همین بلای کوچك.
عطر تن امیرمهدی باعث شد برای لحظه ای حالم دگرگون
شه و ناخودآگاه رفت که چشم ببندم و لذت ببرم از چیزی که نزدیك به سه ماه ازش بي بهره بودم .
اما با به یاد آوردن وضعیتش که بالا تنه ش روی دوش من و پاهاش روی تخت بود ، چشمام بسته نشده باز شد.
مي خواستم تلاش کنم برای بلند شدن و بدن لمس و سنگین امیرمهدی رو تكون دادن که دستای قوی باباجون
وخان عمو به کمكم اومدن .
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_برزخ_اما📓
#فصل_دو_رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_دویست_و_پنجاه_و_یکم
مي خواستم تلاش کنم برای بلند شدن و بدن لمس و سنگین امیرمهدی رو تكون دادن که دستای قوی باباجون
و خان عمو به کمكم اومدن .
سنگینیش رو از روی بدنم برداشتن و آروم رو تخت قرارش دادن .
و من مبهوت نگاه امیرمهدی بودم که لحظه ای دست از سرم بر نداشت .
گرمای نگاهش تو عصر اون روز پاییزی نوید صبر بر حكمت خدا بود .
من خدایي داشتم که پاداش صبرم رو همون
طور مي داد که دوست داشتم .
من دوست داشتني ها رو
بارها و بارها از خدا هدیه گرفتم.
صدای کشیده شدن جاروی دستي ، روی فرش و کف سرامیک اتاق باعث شد به پشت سرم نگاه کنم .
نرگس با سری پایین مشغول بود .
صدای آروم فین فینش نشون مي داد از خوشحالي قادر به سرکوب هیجانش نشده.
لبخندی زدم و با ذوق به سمت در اتاق برگشتم تا حال
مامان طاهره رو ببینم که با دیدن ملیكا در کنار چهارچوب در ، خشمم بار دیگه فوران کرد.
اخم کردم و پر حرص و طلبكار به سمتش رفتم.
نگاهش به سمتم برگشت و اونم اخم کرد.
جلوش ایستادم و سعي کردم با آروم ترین صدای ممكن حرفم رو بزنم:
من –اینجا چیكار مي کني ؟
ملیكا –به تو مربوط نیست.
من –اینجا خونه ی منه.
ملیكا –منم به خاطر تو نیومدم ، اومدم...
نذاشتم ادامه بده . با لحن بدی گفتم:
من –چیه به خاطر شوهرم اومدی ؟
و "شوهرم "رو غلیظ گفتم تا یادش بیفته نسبت من و اون مرد روی تخت خوابیده رو.
اخمش بیشتر شد.
ملیكا –اگه شوهرت برات مهم بود نمي رفتي با اون پسره ی بدتر از خودت حرف بزني!
و پوزخندی زد.
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_برزخ_اما📓
#فصل_دو_رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_دویست_و_پنجاه_و_دوم
ملیكا –اگه شوهرت برات مهم بود نمي رفتي با اون پسره ی بدتر از خودت حرف بزني!
و پوزخندی زد.
سینه به سینه اش ایستادم قاطعانه گفتم:
من –برو از خونه م بیرون تا نزدم لهت کنم!
به آني چشماش گرد شد و ناباور نگاهم کرد . شاید فكر نمي کرد از چنین ادبیاتي استفاده کنم . اما من داشتم متقابله به مثل ميکردم . وقتي اون انقدر راحت به من
توهین مي کرد دیگه نمي تونستم آروم بمونم .
به نظرم زیاد در مقابلش سكوت کرده بودم.
دوباره اخم کرد :
ملیکا –اینجا خونه ی تو نیست که احساس صاحبخونه ای بهت دست داده.
اینبار من پوزخند زدم:
من –اتفاقاً برعكس . اینجا دقیقاً خونه ی من و شوهرمه.
ملیكا –زیادی دور برداشتي.
من –تو هم زیادی روت زیاد شده . برو تا نزدم فكت رو بیارم پایین.
و اون وسط ، بین اون همه جدی بودن و حرص خوردن ، با
اون حجم عظیم خشم ، برای لحظه ای
خنده م گرفت
چرا که اصطلاح "فكت رو میارم پایین "از اصطلاحات اون زمان پویا بود.
تآثیرات بودن در کنار پویا عجیب هنوز در من وجود داشت
. این دقیقاً مصداق این حرف بود که تآثیر اعمالمون تا
مدت ها توی زندگیمون نقش داره . و بودن با پویا یكي از
کارهای اشتباه من بود.
پویا رو با حرف ملیكا از تو ذهنم بیرون کردم.
ملیكا –بزن ببینم چجوری مي زني!
مثل همیشه جَری بود و منم اینبار حاضر نبودم کوتاه بیام.
کمي خودم رو جلو کشیدم و با بدنم فشاری سخت بهش
دادم که قدمي به عقب رونده شد.
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
#صبحتبخیرمولایمن
منبہخاللبتاےدوستگرفتارشدم
چشـمبیمـارتـورادیـدموبیمـارشدم
فارغازخودشدموڪوسأناالحقبزدم
همچـومنصـورخـریـدارسَـرِدارشـدم
امامخمینے ره
🤚#سلام_مولای_من ،
مهدی جان
در آرامش ناب جمعههای معطر،
وقتی نسیم یادتان،
آستان قلبم را
پر از پروانه میکند،
روی فرش انتظار،
کنار گلدانهای صورتی محبت نابتان،
رو به کوچهی چشم بهراهی
مینشینم و برای
شب پرههای بیقرار دلم
از آدینهی سبزی میگویم ک
ه شما از راه میآیید
و این لحظههای روشنِ
با شما نشستن ،
به تمام جهان میارزد ...
شکر خدا که شما را دارم .
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
سلام و نور رفقای جان🤚
صبحتون بهشت
آدینه تون بخیر☺️
امیدوارم روز خوبی داشته باشید🌺
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
❇️💥 تدابیر طب اسلامی برای پیاده روی اربعین
قبل از سفر خوبه که چند روزی پیاده روی روزانه داشته باشید تا به خوبی آماده این سفر بشید.
💥🌺 حتما سفرتون رو با بسم الله و سایر آداب سفر آغاز کنید.
🔸 نیت خودتون رو فقط برای خداوند متعال خالص کنید.
در طی مسیر مدام یاد اباعبدالله الحسین و مهربانی های آقا باشید و از آقا حس خوب دریافت کنید...❤️
🔶 حنا گذاشتن کف پا برای تقویت پوست پا خیلی مفید هست.
🔹 افرادی که نسبتا چاق هستند باید غذای کمتری رو در طول مسیر مصرف کنند.
🔹افراد لاغر اندام حجم کمتری از غذا رو در وعده های بیشتر میل کنند.
💥 گرمای شدید هوا خصوصا برای طبایع گرم حتما موجب افزایش پرخاشگری و تندمزاجی میشه. بهتره که حتما شب ها پیاده روی کنید.
هر جایی دیدید خیلی گرمتونه حتما استراحت کافی کنید و یه پارچه خیس رو روی سرتون بندازید تا خنک بشید.
💢 سعی کنید وسایل زیادی با خودتون نبرید. هرچقدر وسیله کمتر باشه بهتره و فشار کمتری به بدن میاد.
🔷 تا اونجایی که میتونید در طول مسیر آب یخ نخورید. بجاش آبجوش سرد شده رو به صورت مزه مزه کردن و جرعه جرعه بنوشید. این کار هم عطش شما رو کم میکنه و هم مزاج بدن رو معتدل خواهد کرد.
❌ اگه بدنتون عرق کرده روبروی باد سرد و مستقیم کولرها ننشینید.
✅ بهترین زمان خواب از اوایل شب تا قبل از سحر هست. از سحر تا حدود 9 صبح پیاده روی کنید.
حتما هر موقع فرصت شد حمام برید و اگه تونستید بدنتون رو با روغن زینتون یا بادام شیرین چرب کنید.
🚫 مطلقا با آب سرد دوش نگیرید.
⭕️ غذاهای سرخ کردنی و خیلی چرب رو مصرف نکنید.
میوه ها رو همراه با غذا میل نکنید. سعی کنید چند نوع غذا رو همزمان نخورید. بالاخره یه جاهایی هم باید مبارزه با نفس کرد دیگه!😊
✅ غذا رو به صورت نشسته و با آرامش میل کنید.مصرف پیاز و سیر تازه خوبه. سعی کنید تا گرسنه نشدید غذا نخورید. قبل از اینکه سیر بشید هم دست از غذا بکشید.
❇️ مقداری نمک طبیعی همراه داشته باشید و قبل از هر غذا یه مقدار کمی نمک وسط زبانتون بذارید. مزاج غذا رو معتدل میکنه.
💢 غذاهایی مثل فلافل و فست فودی ها موجب افزایش صفرای بدن میشن. خوردن خرمای زیاد موجب خارش و جوش بدن میشه.
🚫 به هیچ وجه قهوه های در طول مسیر رو مصرف نکنید. به شدت صفرا و بعد سودا رو زیاد میکنه و حتی ممکنه منجر به سکته بشه.
برای خنک شدن از سرکه طبیعی رقیق شده همراه با غذا استفاده کنید. کاهو و خیار هم میتونید میل کنید.
در آخر اینکه حتما نیت کنید و نایب الزیاره همه مومنین در پیاده روی اربعین باشید...🌹
🔷🔹https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ترفندی برای ماندگاری نگهداری رب 👌
#دانستنی_آشپزی
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
دستپیج کرمانشاهی 😋
مواد لازم:
نخود پخته و له شده: بک و نیم لیوان
گوشت دو بار چرخ شده:600گرم
تخم مرغ:2عدد
پیاز رنده شده:2 عدد بزرگ (هم برای داخل دست پیچ و هم برای سس )
آرد نخودچی:2ق غ
🥐مواد لازم برای داخلش: مغز گردو، کشمش، پیاز داغ و برگه آلو:به میزان لازم
🥥طرز تهیه : نخود رو چند ساعت خیس کنیبن .گاهی آبش رو خالی کنیبن و کاملا بپزین و له کنیبن. حالا ،گوشت چرخ کرده رو با پیاز رنده شده ، تخم مرغ ، نخود پخته و له شده ، آرد نخود چی و مقداری نمک و فلفل با هم مخلوط کنین و خوب ورز بدین.
#آشپزی
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem