هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
ای خواب به چشمی که نمیخفت بیا
ای خنده به غنچهای که نشکفت بیا
دیوار و درِ کوفه زبان شد که مرو
اما چه کنم فاطمه میگفت بیا
✍ استاد #علی_انسانی
@dobeity_robaey
#امیرالمومنین_ع_غربت
مگر اندوه شبهای علی را چاه میفهمد؟
کجا درد دل آیینهها را آه میفهمد؟
شب تاریک کوفه، کوچهها در خواب خاموشی
فقط حال یتیمان را نگاه ماه میفهمد
به دام خویش افتادند بوجهلان صفینی
فریب کفر را کی لشکر گمراه میفهمد؟
خوارج چیزی از پند علی هرگز نفهمیدند
کجا آفاق را اندیشۀ کوتاه میفهمد؟
مسیر کهکشانها با نگاهش میشود روشن
ولی این قوم آیا راه را از چاه میفهمد؟
علی درد دلی انبوه دارد، بغض دارد، آه...
مگر درد دل آیینهها را آه میفهمد؟
✍ #علی_اصغر_شیری
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
الله اکبر، این نماز آخرین است
پشت سر من، ابن ملجم در کمین است
کوفه، صدایم را نکن هرگز فراموش
سوز نوایم را نکن هرگز فراموش
با مردم بی چشم و رو حرفی ندارم
محراب مسجد، بهر رفتن بی قرارم
شمشیر، کاری کرد کامل شد جنایت
شد منهدم بر خلق، ارکان هدایت
فُزتُ وَ رَبِّ الکَعبه... شد فرقم شکسته
انگار زهرا آمده پیشم نشسته
یادم نرفته فاطمه بر من سپر شد
در پشت دَر ماند و وجودش شعلهور شد
ایثار زهرا داد از فتنه نجاتم
در مسجد یثرب نشد مو از سرم کم
بی فاطمه اوضاع حیدر شد دگرگون
در مسجد کوفه سرم شد غرق در خون
سی سال با یاد در و دیوار مُردم
در بین کوچه از مغیره طعنه خوردم
هر بار از در رد شدم، افتادم از پا
از پیش بستر رد شدم، افتادم از پا
اطرافیان، خاک عبایم را تکاندند
تا خانه با زحمت مرا آخر رساندند
گفتم که دستم را کسی اینجا نگیرد
در پیش زینب بازوانم را نگیرد
زینب که تاب غصه را آخر ندارد...
ای وای اگر بیند حسینم سر ندارد
زینب کجا و دیدن ساعات آخر؟!
زینب کجا و دیدن ذبح برادر؟!
ای وای اگر باشد ببیند ماجرا را
رأس جدای بر فراز نیزه ها را
✍ #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_مدح_و_مناجات
#امیرالمومنین_ع_مدح
دوست دارم خاک باشم در قدمهای علی
تا کنم در رهگذار او تماشای علی
دوست دارم اشک باشم، چشمهچشمه جوبهجو
تاکه قطره قطره اُفتم در قدمهای علی
دوست دارم باد باشم با امید و آرزو
سرنهم مثل نسیمِ صبح، بر پای علی
دوست دارم چون کبوتر باشم و با بالِ شوق
پَر زنم تا گلشن سبز و دلآرای علی
دوست دارم گوش باشم تا به بزم انس او
بشنوم از دوستانش صوت آوای علی
دوست دارم چشم باشد عضوعضوم تا مگر
وقت جان دادن ببینم روی زیبای علی
دوست دارم شمع باشم تا بسوزم روز و شب
گاه با یاد علی، گاهی به زهرای علی
دوست دارم دست مارا او بگیرد روز حشر
نامهی اعمال ما باشد به امضای علی
دوست دارم ای «وفایی» روزِ سخت واپسین
عروة الوُثقای ما باشد تولای علی
✍ #سیدهاشم_وفایی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_بستر_شهادت
جادهی وصل علی و فاطمه هموار بود
لحظهی پرواز روح حیدر کرّار بود
رنگ خون شد دستمال زرد بر پیشانیاش
یعنی این که جوشش زخم سرش بسیار بود
گوشهی خانه به سر قرآن گرفته زینبش
بر لبش امّن یجیب و ذکر استغفار بود
چند باری از سر شب تا سحر از حال رفت
گوییا آمادهی رفتن به سوی یار بود
بعد زهرا روز خوش هرگز ندیده مرتضی
در گلویش استخوان و بین چشمش خار بود!
یک نگاهش بر حسین و زینب و عبّاس بود
یک نگاه دیگرش هم بر در و دیوار بود
غصّهی خانهنشینی و غم سی سالهاش
پیش چشمش میگذشت و غرق این افکار بود
ماجرای کوچه و روی کبود فاطمه
مثل یک دیوار خانه بر سرش آوار بود
آن چه که شیر خدا را بر زمین انداخته
ضربهی تیغ عدو نه... تیزی مسمار بود
... آمد استقبال او با شاخهی گل، همسرش
روی دستش غنچهی شش ماههی خونبار بود
✍ #محمد_فردوسی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_بستر_شهادت
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
#حضرت_عباس_ع
چشمهای به رنگ خونات را
بر پرستار خود کمی وا کن
دلِ من شور میزند بابا
گریههای مرا تماشا کن
گر چه بستم شکاف زخمت را
خونِ تازه دوباره میریزد
گر چه بر معجرم گره زدهام
لخته خون، پاره پاره میریزد
بعد لبخند قاتلت بر من
تو چرا خنده میکنی بابا
شب بی مادریِ ما را باز
این چنین زنده میکنی بابا
واژههایی که خاطرات من است
باز تکرار میکنی هر بار
کوچهی تنگ، خنده و هیزم
میخ در، دود، آتش و دیوار
مُردم از روضهخوانیات امشب
سوختم پایِ هر وصیت تو
سرِ شب از شکاف در دیدم
حال عباس را ز نیت تو
دست او را گرفتی و گفتی
رو سپیدم کن ای رشید علی
پیش زهرا کن آبرو داری
آبرویم بخر، امید علی
جان تو، جان خواهرت زینب
ای علمدار کاروان حسین
حیدر بی مثال عاشورا
جان تو، جان دخترانِ حسین
نکند کودکی شود تشنه
نکند دختری زمین بخورد
نشود با تو خیمهای بی تاب
نکند مادری زمین بخورد
دستهایت اگر زمین افتاد
نام زهرا به لب ببر، جان گیر
بدنت را سپر کن و بشتاب
خم شو و مشک را به دندان گیر
تشنهلب مشک آب را به لبِ
کودک بی زبان بگیر عباس
تیر وقتی به چشمهایت خورد
مدد از زانوان بگیر عباس
دست وقتی که نیست با صورت
از سرِ زین به خاک میاُفتی
غرق در تیر، ای کمان ابرو
به زمین چاک چاک میاُفتی
مادری میرسد به بالینت
دست دارد به روی پهلویش
کاش چشمت نبیندش وقتی
جای یک دست مانده بر رویش
✍ #حسن_لطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_بستر_شهادت
تب گرفته تمام جسم مرا
همه جا را سیاه میبینم
کاش زهرا عیادتم بکند
او بیاید برای تسکینم
گرچه بستند، باز میریزد
خونِ دل از شکافِ زخمِ سرم
زخم شمشیر قاتل من نیست
داغِ ناموس مانده بر جگرم
من که مَردِ نبردها بودم
یک جراحت مرا ز پا انداخت
وای از فاطمه که حوریه بود
پنجه بر گونههاش جا انداخت
سهم من از تمام این دنیا
غُصه و حسرت و بد اقبالیست
دور بستر حسین هست و حسن
جای محسن کنارشان خالیست
برو قنبر میان هرکوچه
بگو از حال و روز غمبارم
کودکان یتیم کوفی را
با خبر کن که کارشان دارم
این حسین است، چهره ی او را
ای پسربچهها نگاه کنید
سرِ رَخت و لباس او نَکُنَد!
کشمکش بین قتلگاه کنید
ای یتیمان کوفه که عمری
سرتان بوده روی دامن من
مهربان با یتیمها باشید
با یتیمِ سه ساله مخصوصاً
سنگ از روی بامها نزنید
هر زمان که اسیر آوردید
صدقه دست زینبم ندهید
کودکانی که شیر آوردید
آه و نفرین من به کوفه اگر
از سری معجری ربوده شود
وسط ازدحام جمعیت
نکند دختری ربوده شود
صاحبان تنور بعد از این
به سر آفتاب رحم کنید
اهل کوفه وصیتم این است
به عروسم رباب رحم کنید
✍ سروده گروه شعری #یا_مظلوم
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_مدح
خدا دلدار بود و بی گمان دلداده حیدر بود
زمین مست، آسمان مست، آن زمان که باده حیدر بود
نه تنها در شب هجرت و یا بَدر و اُحد بلکه
کسی که قبل خلقت امتحان پس داده حیدر بود
شب معراج تا جایی که چشم کهکشان میدید
شگفتا ابتدا و انتهای جاده حیدر بود
قسم بر شرح "لولاکُ " و قسم بر خلقتِ افلاک
که تنها لایق یاسِ پیمبرزاده حیدر بود
جهانداری که از دستش جهان روزی طلب میکرد
ولی سر کرده خود با قرص نانی ساده، حیدر بود
شهادت میدهد محرابِ مسجد آن کریمی که
توانگر کرده سائل را سر سجاده، حیدر بود
کسی که در مصافش مرحبا گفتند مرحبها
کسی که قلعهی خیبر به پاش افتاده حیدر بود
چه در خیبر، چه در خندق، چه احزاب آن یلی که بود
برای جانفشانی هر زمان آماده حیدر بود
یتیمان در دل کوفه پس از شق القمر گفتند
مگر آن ماه شبگرد، آن یلِ آزاده حیدر بود؟
یقیناً حیدر آباد است اگر دل با علی باشد
خدا میداند از اول بهشت آبادِ حیدر بود
✍ #منصوره_محمدی_مزینان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 #امیرالمومنین_ع_مدح 🍃
🌸 #حتما_ببینید و #اشک_بریزید 🌸
🔸 مدح امیرالمؤمنین (علیهالسلام) از زبان آیت الله جوادی آملی
⏳ ۶۰ ثانیه
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مناجات_با_خدا_در_شب_قدر
#امیرالمومنین_ع_مدح
خارج از درک عُقولاند خدا با حیدر
میرسد تا به خدا، هر که رسد تا حیدر
ذات حق در وجنات علوی جلوه نمود
بهترین آینهی عالی اعلیٰ، حیدر
انبیا را به خداوند رساندهست علی
ذکر توحیدی موسی و مسیحا، حیدر
مرتضی مطمئِناً بوده سراپا احمد
مصطفی مطمئِناً بوده سراپا حیدر
فضّه و قنبر این طایفه بودن...، عشقست
ما که هستیم مگر؟! نوکر زهرا_حیدر
خانهی اهل تشیُّع، نجف اشرف اوست
کاش باشیم شبی منزلِ باباحیدر
عبد خاطی به کجا جز در مولا برود
آخرین ملجأ درماندگی ما...، حیدر
هر زمان در زدهام، در به رویم باز شده
بخدا رد ننمودهست گدا را حیدر
**
زیر قرآنِ علی رنگ خدا میگیریم
سایبانِ سرِ ما در شب احیا، حیدر
بَه..، چه خوب است اگر موقعِ قرآن به سرم
برگهی بندگیام را کُند امضا حیدر
بعلیًّ بعلیًّ بعلیًّ بعلی...
این قسم رمز نجات است...، به مولاحیدر
تا خداوند گناهان تو را پاک کند
صد و ده بار شبِ قدر بگو: یا حیدر
✍ #بردیا_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_شهادت
ای که سی سال تو با درد مدارا کردی
روز و شب آرزوی دیدن زهرا کردی
بعد تشییعِ تن یاس شکسته هر روز
مرگ خود را ز خداوند تمنا کردی
ماه تنهای پُر از زخم، پس از مادرمان_
کس نفهمید که با چاه چه نجوا کردی
تو از آن روز که مسمار به پهلوش گرفت
سر خود را به دم تیغ مهیا کردی
خندهی آن زن ملعونه تو را کشت، نه تیغ
بعدها راز دل خویش هویدا کردی
خندهی اولی و دومی و قنفذ را
بارها در گذر کوچه تماشا کردی
سرت از تیغ شکست و دلت از ضرب قلاف
فرقِ سر را شبیه پهلوی زهرا کردی
✍ #حسن_کردی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مناجات_با_خدا در #ماه_مبارک_رمضان
گدای کوی تو برگشته از یک راه طولانی
و آوردهست با خود کولهباری از پریشانی
بیابان در بیابان گم شده در وادی ظلمت
گرفتار هوای نَفْس در طوفان حیرانی
بگیر از لطف دستش را که تنها و زمینگیر است
نمانده در بساط او بجز آهِ پشیمانی
به تو امیدوارست و بُریده از همه عالم
یقین دارم که از درگاه خود او را نمیرانی
گرفته دامن عفو تو را این خسته از عصیان
نشسته زیر چتر إلتجا با چشمِ بارانی
تمام خواهش او یک نگاهِ مهربانِ توست
نه تاج خسروانی خواست نه تخت سلیمانی
ببین در صفحهی پیشانیاش حال دل او را
که هم ناگفته میدانی و هم ننوشته میخوانی
مگر او را به (اُدعونی) نخواندی سوی خود یارب؟
کنون آغوش بگشا بندهات آمد به مهمانی
✍ #کمیل_کاشانی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_مدح
هُرم نجف حرارتمان را زیاد کرد
گرمایِ عشق، طاقتمان را زیاد کرد
مانند بوذر از کرمش زر گرفتهایم
مِهر علیست ثروتمان را زیاد کرد
عنوان ماست عبد کرمخانهی نجف
عبدش شدیم، شُهرتمان را زیاد کرد
از وادی السلامِ علی تا که رَد شدیم
شوقِ به مرگ جرأتمان را زیاد کرد
با "یاعلی" زمین و زمان را بِهَم زدیم
تأثیر ذکر، قدرتمان را زیاد کرد
گفتیم شیعهایم، طرفدار حیدریم
این گفته خوب عزتمان را زیاد کرد
بودیم مستِ بوسه به دربِ حرم ولی
ایوان طلاش، لذتمان را زیاد کرد
مارا سحر به صحن رساند و غروب بُرد
سهمیهی زیارتمان را زیاد کرد
ما کاه خواستیم ولی کوه داد، آه...
اینگونه او جسارتمان را زیاد کرد
بی قیمت آمدیم به بازارِ مرتضی
دستش رسید، قیمتمان را زیاد کرد
"یامظهرالعجائب و یامرتضی علی..."
ذکر علی عبادتمان را زیاد کرد
آری همین مسیر نجف تا به کربلاست
هر ساله باز همتمان را زیاد کرد
*
در کربلا تمام علیها فدا شدند
این داغها مصیبتمان را زیاد کرد
✍ #مجتبی_دسترنج_ملتمس
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_بستر_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
از شـرار دل من چشـمِ تَرَم میسوزد
دل من بيشتر از زخـمِ سرم میسوزد
مثل نخلی كه فتـادهست كنـار دريـا
دل گرفته شرر و چشم ترم میسوزد
بر غريبی حسين و حسن و زينب خـويش
هم چنان شمعِ دل شعلـهورم میسوزد
تا به رخسارهی عبـاس نگــاهـم افتـاد
ديدم از غصه وجـود پسـرم میسوزد
چون به زينب نگــرم يـادكنم از زهرا
گوئيا فـاطمه پيش نظـرم میسوزد
اين قـدر اشک نريزيـد عـزيــزان دلم
كه من از آتش اين غـم، جگرم میسوزد
قدری از بستر من فـاصلـه گيـريد همه
هريتيمی كـه بـُوَد دور و برم میسوزد
بستهام بار سفـر، ليک خــدا میدانـد
نگـرم چـون به شما بال و پرم میسوزد
ای «وفایی» به خدا تا ابديت همه شب
همچنان ماه، چراغ سحـرم میسوزد
✍ #سیدهاشم_وفایی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_بستر_شهادت
دلت هوای اجل کرده نیمهجانی تو
در انتظار و هوایی آسمانی تو
بیا بگیر ز اسم خودت مدد، برخیز
هنوز هم که هنوز است، پهلوانی تو
امان ازین همه غربت به تازگی مَردم_
شدهست باورشان که نمازخوانی تو
چه قدر دل نگرانی برای قاتل خود
فدای این همه لطفت، چه مهربانی تو
گرفته صبر مرا، رنگ چهرهی زَردت
بهار من چه شده زخمیِ خزانی تو
دوباره "فاطمه یا فاطمه"ست روی لبت
به یاد محسن و مادر چه بی امانی تو
سر شکسته نکردهست رو به قبله تو را
شهید روضهی زهرای قد کمانی تو
شبیه مادرمان فاطمه دم رفتن
برای پیکر صد پاره روضهخوانی تو
امان از آن سر بر نیزه، وای از گودال
امان ز کوفه و زینب، اگر نمانی تو...
✍ #محمدحسین_رحیمیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_غربت
دشمنان این روزها حرف دو پهلو میزنند
دوستانت یکبهیک دارند زانو میزنند
از نگاه انداختن در چهرهات شرمندهاند
علتش اینست کمتر خنجر از رو میزنند
تو پی تقسیم نانی، عدهای در خوابشان_
خاک بیت المال را دارند جارو میزنند
یک نفر باید بگوید زخمت از شمشیر نیست
بر سرِ تو بی جهت دارند دارو میزنند
خوب شد رفتی ندیدی شُرطهها دورِ بقیع
روبرومان دستهاشان را به پهلو میزنند!
✍ #محمدحسین_ملکیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_بستر_شهادت
کنار من، صدف دیده پُر گُهر نکنید
به پیش چشم یتیمان، پدرپدر نکنید
توان دیدن اشک یتیم در من نیست
نثار خَرمنِ جانِ علی، شرر نکنید
اگرچه قاتل من کرده سخت بیمهری
به چشم خشم، به مهمانِ من نظر نکنید
اگرچه بال و پر کودکانِ کوفه شکست
شما چو مرغ، سر خود به زیر پَر نکنید
ازآن خرابه که شبها گذرگه من بود
بدون سُفرهی خرما و نان گذر نکنید
به پیرمرد جذامی سلام من ببرید
ولی زمرگ من او را شما خبر نکنید
ز کوچهای که گرفتند راه مادرتان
تمام عُمر شما هم چو من گذر نکنید
✍ استاد #علی_انسانی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مناجات_با_خدا_در_شب_قدر
#امیرالمومنین_ع_بستر_شهادت
دست من خالی است و چشمانی
پُرِ اشک و گناه آوردم
از خودم هم فراریام، امشب
من به اینجا پناه آوردم
چیز بهتر نداشتم، با خود
غیر ازین چشمهای گریانم
گریهام قاطی ریا شده است
اشک خالص که نیست، میدانم
باخودم فکر می کنم گاهی
" بی حیا این هزارمین بار است"
در دلم وحی می شود انگار
که دوباره بیا که غفار است
سالها بندهی خودم بودم
هی خودم را فریب میدادم
همه چیزم به پای نَفْسم رفت
جان مولا برس به فریادم
قسمت میدهم تورا حقِ
خانهای که درش در آتش سوخت
قسمت میدهم به آن مردی
که پَر همسرش در آتش سوخت
به همان ذوالفقار تنها که
سپرش را مقابلش کشتند
به علی که دو دست او بستند
همسرش را مقابلش کشتند
یا الهی به حق آن اشک و
گریههای درون چاه علی
آهِ مرد غریب میگیرد
قسمت میدهم به آه علی
می روم با دوچشم گریانم
به در خانهی علی امشب
آن علی که حدود سی سال است
کَمکَمَک جانش آمده بر لب
خاطرات گذشته میکُشَد و
فکر فردا عذاب می دهدش
تب مولا که میرود بالا
دست عباس، آب میدهدش
به حسن خیره میشود گاهی
یاد کوچه ... و میرود از حال
به حسینش نگاه میکند و
روضه میخوانَد از تهِ گودال
حَسَنم پس چرا از آن سیلی
هیچ حرفی به من نمیگفتی؟
نگرانم حسین جان! روزی
زیر پاهای اسب میاُفتی
چقدر حرفهای ناگفته
از وصایای همسرش دارد
به حسینش نگاه میکند و
گوشهچشمی به دخترش دارد
همهی ماجرای فردا را
از دوچشم حسین خود میخوانْد
یاد آن نیزهها و خنجرها...
خیره بر حنجر پسر میمانْد
همهی روضههای کرب و بلا
باهم از پیش چشم او رد شد
آه این قامت رشید حسین
قسمت سُمّ اسب خواهد شد
لحظههای وداع آخر تا
خواست زیر گلوش بوسه زند
یادش آمد که هیچ شمشیری
جای این بوسه را نمیبُرَّد
تا به زینب نکاه میکرد... آه
صورتش غرق حسِ غربت بود
آخر این نازدانهی بابا
سرنوشتش غم و اسارت بود؟
✍ #داود_رحیمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_بستر_شهادت
اين مرد كه در گوشهی بستر نگران است
واللهِ كه مظلومترين مردِ جهان است
از زندگى پُر غَمِ خود سير شد امشب
خيبرشكن از غصه زمينگير شد امشب
خورشيد، دلش خون شده و ماه، زمين خورد
سخت است بگويم: اسدالله زمين خورد
در بستر مظلوميت آقاى حُنين است
اين مردِ جگرسوخته باباىِ حسين است
طفلان همه با اشک سرازير رسيدند
واى از دل زينب همه با شير رسيدند
واى از دل زينب چه كند زخم سرش را
اين پارچهی خونى و چشمان ترش را
با زحمت علي امر به خيرالعملش كرد
هرطور كه شد زينب خود را بغلش كرد
بغض وسط حنجرهها زنده شد امشب
با گريه همه خاطرهها زنده شد امشب
دور و بر بستر همگى مرثيه خواندند
با روضهی مادر همگى مرثيه خواندند
از آن در و ديوار علی خاطره دارد
از تيزي مسمار علی خاطره دارد
زردى رخش ياد همان روى كبود است
روى لب او روضهی بازوى كبود است
سى سال غمش را اسدالله نگفته
ميگفت از آن درد كه با چاه نگفته
سخت است كه زن با لگد مرد بيفتد
در پيش نگاه همه با درد بيفتد
سخت است به ناموس كسى راه ببندند
سخت است كه بر گريهی مظلوم بخندند
من مانده به يادم، زد و آيينه تَرَک خورد
زهرا سر من بود كه در كوچه كتک خورد
***
ميخواست كه در روضهی احساس بماند
رفتند همه، گفت كه عباس بماند
هم آينه، هم آب، سپردم به تو عباس
من زينب بي تاب سپردم به تو عباس
مِنبَعد نگاه تو و چشمان عقيله
ساقىِ حرم! جان تو و جان عقيله
در كوفه مبادا بى علمدار بيايد
بى تو نكند بر سر بازار بيايد
سوگند به اين خونِ سر و روى خضابم
دلواپس ناموسم و آن بزم شرابم
✍ #محمدجواد_پرچمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_مدح
#امیرالمومنین_ع_بستر_شهادت
به احترام مناجاتِ نیمهشبهایش
خدا گذشت ز ما شیعیانِ رسوایش
چگونه حاکم کوفه "نمک" غذایش بود؟!
چگونه پی بِبَرد عقل بر معمایش؟!
برای نوکر خود کفشِ نو خرید ولی
همیشه کفش پُر از وصله داشت بر پایش
علی که قامت یَلهای شام را خم کرد
شکست گریهی اطفال، قد طوبایش
طلاق داد خوشیهای پوچ دنیارا
خوشی آخرتش بود حزن دنیایش...
کسی که باعلی امروزِ خویش را گذراند
خوشا به روز قیامت، خوشا به فردایش!
خدا گواه به نامرد و مرد، رو نزند
هرآنکسی که فقط حیدرست آقایش
کریمیِ پسران از کریمی پدرست
چه خوب ارث گرفته حسن ز بابایش
نشاند قاتل خودرا به سفرهی کرمش
چه رحمتیست دراین سفرهی مُصفایش
::
سرش شکسته ولی عاشقانه میخندد
نمانده فاصلهای تا وصال زهرایش
✍ #سیدپوریا_هاشمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
فرازی از #دعای_ابوحمزه
#مناجات_با_خدا
الحَمدلله الَّذی یَحلُمُ عَنّی حَتّی کَاَنّی لاذَنبَ لی
هر چند گذشتهی تباهی دارم
عاصیام و نامهی سیاهی دارم
بخشید و کریمانه بغل کرد مرا
انگار نه انگار گناهی دارم...
✍ حجتالاسلام #علی_مقدم
@dobeity_robaey
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#مناجات_با_خدا_در_شب_قدر
ای کاش که نوری به نهادم برسد
زاد سفری بهر معادم برسد
با این همه کولهبار عصیان، شب قدر
من آمدهام خدا به دادم برسد
✍ #سیدهاشم_وفایی
@dobeity_robaey
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#امیرالمومنین_ع_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع خطاب به حضرت زینب(س)
فرقِ مرا، تو طاقت دیدن نداشتی
هجده سَرِ بریده ببینی چه میکنی؟
✍ #سعید_خرازی
@dobeity_robaey
#امیرالمومنین_ع_مدح؛ #قنبر
حیدر امام ما و حیدر امام قنبر
قنبر غلام حیدر، ما هم غلام قنبر
خدمت به مرتضی را لایق نبود هرکس
مرغِ سعادت اما پَر زَد به بامِ قنبر
او احترام دارد از احترام مولا
ما احترام داریم از احترام قنبر
هرکس به رتبهی خود، جایی مقام دارد
او زیر پای حیدر ما زیرِ گامِ قنبر
از شیعیان زهرا، زنها به فضه معروف
از شیعیان مولا، مردان به نام قنبر
وقتی سلام حیدر در شهر بی جواب است
می شد دل علی شاد از یک سلام قنبر
القصه ما کجا و درکِ مقامِ مولا
مائیم و آرزویِ درکِ مقامِ قنبر...
✍ #محسن_ناصحی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e