eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.6هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
323 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸مفاخرۀ مهر و ماه🔸 در روايات ناب معصومين در احادیث نغز اهل ولا شرح نورانی مفاخره‌ای‌ست آیه آیه تمام نور هدی روزی از روزها که در صحرا فاطمه با علی سخن می‌گفت از کرامات خالق یکتا از عنایات ذوالمنن می‌گفت ناگهان حین خوردن خرما چید مولا رطب ز باغ جنان نور حق جاری از لبانش شد با گل خنده گفت: فاطمه جان! هیچ دانی مرا نبی خدا دوست دارد چو جان شیرینش بی‌گمان او نمی‌دهد ترجیح هیچ‌کس را به یار دیرینش گفت زهرا: نمی‌شود هرگز که تو باشی عزیزتر از من میوۀ قلب او منم زهرا کی به جز فاطمه‌ست پارۀ تن؟ هر دو رفتند با لبی خندان نزد خورشید عشق، پیغمبر گفت زهرا: پدر بگو امروز من گرامی‌ترم و یا حیدر؟ گفت پیغمبر امین با او: تو و حیدر که روح و جان منید همۀ هستی‌ام شما هستید که شما نور دیدگان منید دوست دارم تو را حبیبۀ حق بیشتر از همه در این دنیا نزدم اما علی عزیزتر است از تمام جهان و ما فیها گفت مولا به فاطمه: بنگر که گذشته شکوه من از حد مادرم کیست؟ سورۀ تقوا مادرم فاطمه‌ست، ‌بنت اسد گفت زهرا به همسرش حیدر: مادر من خدیجۀ کبراست آن‌که در جانفشانی و ایثار بی‌بدل، بی‌نظیر، بی‌همتاست گفت مولا علی: انا بن صفا حیدرم! افتخار پرچم دین خانۀ کعبه زادگاه من است خادمم کیست؟ جبرئیل امین گفت زهرا: منم ملیکۀ عرش سورۀ رحمت خدای کریم دختر خَاتَمُ النَّبِیینَم آن‌که دارد همیشه خلق عظیم گفت مولا: که بوده پرچم دین دم به دم روی شانه‌های علی «وَ أنَا الضَّارِبُ عَلَى التَّنزِیل» چه کسی می‌رسد به پای علی؟... شیرمرد جدال باطل و حق قهرمان شجاع مکه منم تیغ من تیغ عدل و انصاف است سرور اوصیا، ابالحسنم گفت زهرا: که در شب معراج پدرم رفت سوی عرش خدا نسبت قرب او و حضرت حق «قابَ قَوسین» بود «اَو اَدنی» منم آن بانویی که بسته شده عقد من در حضور رب جلیل خادمانم ملائک جنت هم‌کلامم فرشتۀ راحیل... گفت مولا: منم همان حیدر که به اصحاب کهف گفته سخن بهترین بندۀ خدا علی‌ام از نبی‌ام من و نبی‌ست ز من روز محشر ولایتم، میزان مرتضایم، قسیم جنت و نار بر مدار دو چشم من گردد آسمان و زمین و لیل و نهار... نامم از نام حق گرفته شده ربّ من «عالی» است و من «علی»‌ام سرّ آیات حاء و میم کتاب آیه آیه حقیقت جلی‌ام گفت زهرا: منم که روز ازل سورۀ رحمت آفریده شدم بانوی بهترین زنان جهان من همانم که برگزیده شدم هل أتی، کوثر و مباهله‌ام طاء‌ و سین کتاب ربّ ودود آیه در آیه حسن و روشنی‌ام آفتاب بهشت صبح وجود ربّ من «فاطر السماوات» است نامم از نام اوست «فاطمه»‌ام من پناه تمام اهل جهان در صف حشر و روز واهمه‌ام... مرتضی گفت: بر روی آدم باب توبه به لطف من وا شد فاطمه گفت: از تفضل من زیر برگ نجاتش امضا شد گفت مولا: منم سفینۀ نوح کشتی‌ام کشتی نجات بشر گفت زهرا: منم صراط نجات رهروان من‌اند اهل نظر گفت مولا: که سورۀ طورم گفت زهرا: کتاب مسطورم مرتضی گفت: مصحف نورم فاطمه گفت: بیت معمورم... گفت حیدر: منم چو جان نبی گفت کوثر: منم چو روح رسول گفت مولا: منم صحیفۀ حق گفت زهرا: منم حبیبه، بتول مرتضی گفت: رستگاری خلق بسته بر رشتۀ ولای من است فاطمه گفت: روشنای بهشت جلوۀ نور ربنای من است گفت پیغمبر خدا: زهرا! بوسه زن بر سر علی و ببین که هزاران ملک به یاری او آمدند از بهشت و عرش برین فاطمه رو به سوی حیدر کرد گفت: عشقت همه وجود من است همۀ هستی‌ام فدای تو باد که ولای تو تار و پود من است ولی‌الله رو به فاطمه گفت: عشق تو در گل و سرشت من است تویی امید و آرزوی دلم با تو این زندگی بهشت من است با حدیث مفاخره دل ما شد پر از نور ایزد ازلی متبرک به نام فاطمه شد لحظه لحظه به یُمن نام علی... ✍ 📜 مطالعه متن کامل حدیث مفاخره 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
جلو‌ه‌ی خورشید و روی ماه و اختر دیدنی‌ست رقص نور کهکشان‌ها بار دیگر دیدنی‌ست درمیان آسمان، رنگین‌کمانی بسته عشق جلو‌ه‌ی نورانی خورشیدِ انور دیدنی‌ست حرف شیرین می‌زنند اکنون همه خلق جهان موسم شادی بُوَد؛ دنیا سراسر دیدنی‌ست باغبان پیوند زد امشب نهالی با نهال در بهار عشق، این نخل تناور دیدنی‌ست در شب تزویج زهرا با علی ای دل بگو تارُک نورانی و روی پیمبر دیدنی‌ست در کنار حوض کوثر گفت جبریل امین: ازدواج کوثر و ساقی کوثر دیدنی‌ست آسمان در آسمان با چشم دل گر بنگری بال و پر بگشودن این دو کبوتر دیدنی‌ست بهتر از بشکفتن هر غنچه‌ای در باغ عشق روی لب لبخند نورانی حیدر دیدنی‌ست پای میزان عمل وقت شفاعت شیعه را چهره‌ی مولا و زهرای مُطهّر دیدنی‌ست چون «وفایی» درهوایش ذرّه‌ای باش و ببین جلوه‌ی مهر منیر و ذرّه‌پرور دیدنی‌ست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گر علی دل، قرار او زهراست ور علی گل، بهار او زهراست او که خود فخر خلقت است به حق مایۀ افتخار او زهراست جلوه‌گاه خداست خود، اما جلوۀ کردگار او زهراست ذوالفقارش اگر عدوکُش شد جوهرِ ذوالفقار او زهراست در علی می‌توان خدا را دید زآنکه آیینه‌دار او زهراست او ندارد به دار دنیا مِهر تا که دار و ندارِ او زهراست سیر، از سِیْرِ باغ و گلزارست گل و باغ و بهار او زهراست خود میان بهشت می‌بیند تا به خانه کنار او زهراست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کلبه‌ی عاطفه‌ها داشت مصفا می‌شد همه‌ی ارض و سما داشت مُهیا می‌شد حضرتِ خاکیِ محرابِ عباداتِ سحر راهیِ ساحل آرامش دریا می‌شد تا کمی تربت اعلای نجف بردارد پر جبریل به زیرِ قدمش وا می‌شد چشم "خورشید" به رخساره‌ی "مهتاب" افتاد کهکشان، بُهت‌زده غرق‌ تماشا می‌شد گذرِ نور اگر آینه‌کاری شده بود نیمه‌شب "کوچه‌ی پیوند" چه زیبا می‌شد و خدا زیر لب آهسته به خود می‌گوید: چه کسی غیر علی همدم زهرا می‌شد؟! رمز سرزندگی‌ام یا "علی" و یا "زهراست" وسط این دودمه نبض من احیا می‌شد در حقیقت سند عقدِ "علی" و "زهرا" سندِ نوکری ماست... که امضا می‌شد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دلخوشی یعنی خدا را داشتن در بهشت لطف او جا داشتن بین سینه حب مولا داشتن مادری مانند زهرا داشتن دل خوشی یعنی دو دنیا مال ماست روز محشر فاطمه دنبال ماست بندگی یعنی عبادات شبش ذکر تسبیحات بر روی لبش سجده‌های غرق نور زینبش آن حجابی که رسید از مکتبش بندگی یعنی حجاب فاطمه سجده‌های ناب ناب فاطمه عشق یعنی خنده‌های فاطمه پر گرفتن در هوای فاطمه نوکری کردن برای فاطمه، با امید یک دعای فاطمه عشق یعنی یک نگاه مادری سر پناهی در پناه مادری زندگی یعنی سکوتی پر سرور انعکاس نور در سیمای نور و بساط عاشقی‌ها جورِ جور دور باد از زندگیشان چشم شور زندگی یعنی هوای بندگی زندگی کردن برای بندگی سادگی یعنی به کم‌ها ساختن در تنور خانه نان را ساختن و حصیری زیر پا انداختن نه به دنیا و طلا دل باختن سادگی یعنی دو لیوان گِلی وصلهٔ نعلین مولایم علی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شروع نامه‌ام نامی کریم است که بسم‌الله الرحمن الرحیم است به آن نامی کزان عالم برافروخت بشر اسماء حُسنی را بیاموخت... به آن نامی که بر ما روح بخشید ز نورش زُهره‌ی زهرا درخشید چه زهرایی؟ که معنی‌بخش اسماست همانا اسم اعظم، اسم زهراست خدا گر مدح او نازل نمی‌کرد کتاب خویش را کامل نمی‌کرد به نام کوثرِ قرآن ستودش که لفظی بهتر از کوثر، نبودش حساب نام یازهرا به ابجد برآید یا علی و یا محمد که زهرا زآن‌دو هست و آن‌دو، زهرا جدایی نیست آری مهر و مه را کسی‌که کُفوِ آن نور جلی بود علی بود و علی بود و علی بود خوش آن روزی که با اذن خداوند به دلخواه پیمبر یافت پیوند جهانِ رحمت و علم و کرامت به دنیای جمال و عشق و عصمت رسیدش در شب جشن عروسی عروس آسمان، بر خاکبوسی به سائل داد چون پیراهنش را به حکم «لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّىٰ...» اگرچه خانهٔ زهرا گِلین بود حریم افتخار مسلمین بود محبت، پایهٔ کاشانه‌ی او شرف، خشت بنای خانه‌ی او جهاز بانوی دنیا و عقبا بُد از پشم و سفال و لیف خرما سفالین کوزه‌ای و مَشکی از پوست اساس چشم‌گیر خانهٔ اوست! سپهر، آیینه‌دار هستی‌اش بود رهین آسیای دستی‌اش بود حصیری گرچه فرشِ زیر پا داشت به روی سر، همه نور خدا داشت شُکوه آسمان‌ها صیت او بود گواه «فی بیوتٍ» بیت او بود سلام هر شب و صبحِ پیمبر شُکوه خانه‌اش کردی فزون‌تر سلام، ای وحی مُنزَل در کلامت که حق از کودکی گفته سلامت به وحدت داده هر مویت شهادت ورم کرده‌ست پایت از عبادت زیارت‌گاه انجُم، خاک پایت زیارت‌نامهٔ حوران، ثنایت تویی یاسین، تویی طاهای قرآن تویی رمز اشارت‌های قرآن زنان را با عمل، ارشاد کردی جهاد المرأه را فریاد کردی... خدا را بنده‌ای یک‌دانه بودی پدر را دل‌خوشی در خانه بودی دو تن بودید او را پشتوانه تو در خانه، علی بیرون ز خانه رسالت را گلستانی، بهاری امامت را نگهبانی، قراری خروش بی‌امان مسجدی تو رسول خطبه‌خوان مسجدی تو چو تو از دین، طرفداری که کرده‌ست؟ امام خویش را یاری که کرده‌ست؟ خروشت حامی جان علی شد کلامت تیغ بُرّان علی شد الا، ای راز رحمت در دو دنیا تویی مشکل‌گشای هر دو دنیا نخستین زن که در جنت در آید تو هستی، کز قیامت محشر آید چو در صحرای محشر پا گذاری شفاعت را چو خورشیدی بر آری ملائک صف به صف در چار سویت علی و مصطفی در پیش رویت مهار ناقه‌ات در دست جبریل خلایق محو این اکرام و تجلیل به حیرت، کاین هیاهو چیست، یارب؟ کسی کاین‌سان در آید، کیست یارب؟ که از درگاه عزت در چپ و راست ندا آید که این زهراست! زهراست! در آن‌جا شیعیانت می‌درخشند نه تنها دوستانت را ببخشند، که می‌بخشد خدای مهربانت گناه دوستانِ دوستانت در آن روزی که عالم بی‌قرارند رسولان نیـز امید از تو دارند در آن غوغا که بهر کس، مَفَر نیست ز بیم جان، پدر فکر پسر نیست زهر سو بانگ وانفسا بلند است، ز ما فریاد یازهرا بلند است تو دستِ دست‌گیری چون برآری «مؤید» را مبادا واگذاری! ✍ مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ماه هر شب تا سحر محو تماشای علی‌ست تازه در این خانه زهرا ماه شب‌های علی‌ست چشم دنیا روشن از ماه جمال مرتضاست چشم زهرا روشن از روی دلارای علی‌ست با شگفتی‌های دنیای علی بیگانه‌ایم این‌ که دنیا پیش او هیچ است دنیای علی‌ست بارها با اشک خود زخم علی را بسته است گرمی این دست‌ها تنها مداوای علی‌ست روز وانفساست محشر، شیعیان لاتحزنوا این که محشر خاک پای اوست زهرای علی‌ست یا علی امضا کند یا فاطمه فرقی که نیست آخرش امضای زهرا عین امضای علی‌ست 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یک مرد و زن مکمل هم، در کنار هم آیــینه‌وار هــردو یشان بی قرار هم این زندگی بنا شده بر پایه‌های عشق بی اعـتنا به ثــروت و دار و نـدار هم یک خـــانهٔ محقر و یک قطـعهٔ حصیر سـرمایه‌های اصلی‌شان اعتبار هم کانون گـرم پروش غنچه‌های یاس پیــوندشان وقوع و طــلوع بهار هم در آسـمان عـاطفه این ماه و آفتاب چرخیـده‌اند تا به ابد در مدار هم عاقد خـدا و مهریه آب و سکوت محض آری شدند هم‌نــفس روزگار هم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
 تا علی با فاطمه همسر نه، هم‌پرواز شد غنچه‌ی لب‌های پیغمبر به خنده باز شد پلک وا کردند رو به صبح، رو به روشنی "یا علی گفتند و رسم عاشقی آغاز شد" ▫️@hosseinieh_net
(فرازی از یک مثنوی) بنویسید که معصومه‌ی عصمت زهراست سند محکم اثبات نبوت زهراست دختری که لقب ام ابیها دارد پدرش بوسه به دستش بزند جا دارد و خداوند اگر «وَ اعْتَصِمُوا» می‌گوید از کرامات نخ چادر او می‌گوید سوره‌ی دهر چنین گفته به مدحش سخنی تا ابد، دهر نبیند به خود این‌گونه زنی نه فقط جلوه‌ی او سوره‌ی انسان آورد چادرش یکشبه هفتاد مسلمان آورد راه عرفان خداوند به او وابسته‌ست جز درِ خانه‌ی زهرا همه درها بسته‌ست زُهد با دیدن او حس تفاخر دارد قرة العین نبی، وصله به چادر دارد همه در خدمت بانوی دوعالم بودند ابر و باد و مه و خورشید و فلک هم بودند فضه هم بود ولی باز خودش نان می‌پخت نان برای دل بیتاب یتیمان می‌پخت بارها خادمه‌اش گفت به لطفت شادم (من از آن‌روز که در بند توأم آزادم) :: فاطمه مرکز پیوند دو دریا شده بود یعنی آئینه‌ی پیغمبر و مولا شده بود غیر زهرا که بجز حق به کسی راغب نیست احدی کفو علی بن ابی طالب نیست عشق باید که پس از این، سخن آغاز کند مرتضی در بزند، فاطمه در باز کند آفتاب از افق خانه‌ی‌شان سر می‌زد هرزمان فاطمه لبخند به حیدر می‌زد کار او عشق علی بود، چه خیر العملی! کیست خوشبخت‌ترین مرد جهان غیر علی؟!!! وقت آن شد بنویسید که حجت، زهراست سند محکم اثبات ولایت زهراست اولین شیعه بی‌تاب علی زهرا بود که سراپای وجودش سپر مولا بود یک جهان هم اگر از بیعت خود بر می‌گشت بازهم فاطمه دور سر حیدر می‌گشت :: نسل زهرا و علی سلسله‌ی طوبی شد میوه‌ی این شجره، نایبهُ الزهرا شد آسمان‌ها پس از او یکسره کوکب دیدند چادر فاطمه را بر سر زینب دیدند زینب آن زن که علمدار دفاع از حرم است خطبه‌ی دم به دمش وارث تیغ دودم است او که چون مادر خود پای ولایت مانده یکتنه فاتحه‌ی کاخ ستم را خوانده.. :: بنویسید امید دل زهرا مهدی‌ست چاره کار همه مردم دنیا مهدی‌ست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
جهان برای شکوفا شدن مهیا بود و این قشنگ‌ترین اتفاق دنیا بود که دست فاطمه در دست‌های مولا بود به اعتقاد من اصلاً غدیر اینجا بود پدر به فاطمه رو کرد، اینچنین فرمود: دلیل خلقت لاهوت ازدواج تو بود قرار شد که شما بی قرار هم باشید جهان دچار شما شد، دچار هم باشید تمام عمر دمادم کنار هم باشید و در مصاف خطر ذوالفقار هم باشید دعای من همه این بوده تا به هم برسید که خلق گشته زمین تا شما به هم برسید نفس نفس همه جا عاشقانه همدم هم خدا نکرده اگر زخم بود، مرهم هم صفا و مروه و رکن و مقام و زمزم هم چرا که قبله‌ی من هم علی‌ست فاطمه هم و رو به اهل مدینه چنین سفارش کرد نوشته‌ام که سفارش نه بلکه خواهش کرد همیشه نام علی را امام بگذارید به خانواده‌ی من احترام بگذارید برای فاطمه سنگ تمام بگذارید و روی زخم دلش التیام بگذارید جهان بدون علی رنگ و بو نخواهد داشت بدون فاطمه هم آبرو نخواهد داشت شنیده می‌شود از آسمان صدایی كه... كشیده شعر مرا باز هم به جایی كه... نبود هیچ كسی جز خدا، خدایی كه... نوشت نام تو را، نام آشنایی كه پس از نوشتن آن آسمان تبسم كرد و از شنیدنش افلاك دست و پا گم كرد نوشت فاطمه، شاعر زبانش الكن شد نوشت فاطمه، هفت آسمان مزین شد نوشت فاطمه، تكلیف نور روشن شد دلیل خلق زمین و زمان معین شد نوشت فاطمه یعنی خدا غزل گفته‌ست غزل قصیده‌ی نابی که در ازل گفته‌ست نوشت فاطمه، تعریف دیگری دارد ز درك خاك، مقام فراتری دارد خوشا به حال پیمبر، چه مادری دارد درون خانه بهشت معطری دارد پدر همیشه كنارت حضور گرمی داشت برای وصف تو از عرش واژه بر می‌داشت چرا كه روی زمین واژه‌ی وزینی نیست و شأن وصف تو اوصاف این‌چنینی نیست و جای صحبت این شاعر زمینی نیست و شعر گفتن ما غیر شرمگینی نیست خدا فراتر از این واژه‌ها كشیده تو را گمان كنم كه تو را، اصلاً آفریده تو را كه گرد چادر تو آسمان طواف كند و زیر سایه‌ی آن کعبه اعتکاف كند ملك ببیند وآنگاه اعتراف كند كه این شكوه جهان را پر از عفاف كند كتاب زندگی‌ات را مرور باید كرد مرور كوثر و تطهیر و نور باید كرد در آن زمان كه دل از روزگار دلخور بود و وصف مردمش «أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُر» بود درون خانه‌ی تو نان فقر آجر بود شبیه شعب ابی طالب از خدا پُر بود بهشت عالم بالا برایت آماده‌ست حصیر خانه‌ی مولا به پایت افتاده‌ست به حكم عشق بنا شد در آسمان علی علی از آن تو باشد... تو هم از آن علی چه عاشقانه همه عمر مهربان علی! به نان خشك علی ساختی، به نان علی از آسمان نگاهت ستاره می‌خواهم اگر اجازه دهی با اشاره می‌خواهم، به یاد آن دل از شهر خسته بنویسم كنار شعر، دو ركعت نشسته بنویسم شكسته آمده‌ام تا شكسته بنویسم و پیش چشم تو با دست بسته بنویسم به شعرِ از نفس افتاده جان تازه بده و مادری كن و اینبار هم اجازه بده، به افتخار بگوییم از تبار توأیم هنوز هم كه هنوز است بی قرار توأیم اگر چه ما همه در حسرت مزار توأیم كنار حضرت معصومه در كنار توأیم فضای سینه پر از عشق بی كرانه‌ی توست كرم نما و فرود آ، كه خانه خانه‌ی توست 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🌷قابل توجه زائرین محترم حسینیه 📎 کانال رباعیات حسینیه با موضوع به روزرسانی شد. 👇👇👇👇👇👇 👉↳ @dobeity_robaey👈 👆👆👆👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در گوش فرشته‌ها اذان باید گفت تفسیر خوشِ «یَلْتَقِیان»* باید گفت روزی‌که علی و فاطمه خوشحال‌اند تبریک به صاحب الزمان باید گفت * مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ (الرحمن آیه ۱۹) ↳ @hosseinieh_net
غیر زهرا که به‌جز "حق" به‌کسی راغب نیست احدی کفو علی بن ابی طالب نیست@hosseinieh_net
شبِ عروسی‌تان آسمان مصفّا شد زمين پر از برکات خدای اعلی شد شب فرار غم و ماندن خوشی‌ها شد که بین عرش خدا بزم شور برپا شد "دلم ز پرده برون شد، کجايی ای مطرب؟" هوا هوای جنون شد، کجايی ای مطرب؟ رمق به جان غزل‌ها دميده شد امشب جنون به مرز تماشا کشيده شد امشب همين‌که صحنه‌ی اين عقد ديده شد امشب ندا رسيد که "عشق آفريده شد" امشب " معاشران! گره از زلف يار باز کنيد " به سمت فاطمه‌ و‌ مرتضی نماز کنيد زمان بخشش هر اشتباه آمده است شب سياه به پايان راه آمده است به شام تار، هوای پگاه آمده است شب عروسی خورشيد و ماه آمده است "دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش‌باد" که غنچه گل شده با نغمه‌ی مبارک‌باد شب وصال دو دل‌داده و دو دل‌بند است به اين دليل دل کل خلق خرسند است لب رسول از اين عقد، غرق لبخند است که عاقدِ علی و فاطمه خداوند است "سرود مجلس امشب فلک به‌رقص آرد" از آسمان گل ياس و سپيده می‌بارد دونيمه شد شب معراج سيب پيغمبر که نيم آن شده زهرا و نيم با حيدر ولی رساند خدا اين دو را به هم‌ديگر زبان شاعر از اين وصف الکن است آخر... "به پير ميکده گفتم که: چيست راه نجات؟" نوشت: "نذر ظهور گل علی صلوات" ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
حق، فاطمه هست و مرتضی حق‌دار است ای شکر خدا که حق به حق‌دار رسید@dobeity_robaey
جن و بشر، حور و ملک گویند امشب با علی دامادی‌ات، دامادی‌ات، بادا مبارک یا علی@dobeity_robaey
امیرالمؤمنین عليه السلام فرمودند: فَوَاللّه ِ لا اَغْضَبَتْنى وَلا عَصَتْ لى اَمْرا. وَلَقَدْ كُنْتُ اَنْظُرُ اِلَيْها فَتَنْكَشِفُ عَنِّى الْهُمُومُ وَ الأَحْزانُ ترجمه: به خدا قسم فاطمه هيچگاه مرا به خشم نياورد و از فرمان من سرپيچى نكرد و هرگاه كه به او مى نگريستم، نگراني‌ها و غم‌ها از من زدوده مى‌شد. 📚 كشف الغمة، ج ١، ص ٣۶٣ بر هر چه به غیر عشق می‌تاخت علی با خوب و بد زمانه می‌ساخت علی از غم خبری نداشت تا وقتی که بر فاطمه‌اش نظر می‌انداخت علی@hosseinieh_net
برای ، ، بـه کعبـه روی نهـادم کـه دور یـار بگردم کجـای خانـه بـه دنبـال آن نگـار بگـردم میان این همه حاجی کجاست حاجی زهرا؟ کـه هـر نـفس بـه فدایش هزار بار بگردم مقام و زمزم و رکن و حطیم را همه گشتم کنـار حجـر روم، یـا بـه مستجـار بگردم؟ میـان خلـق دویـدم که در کنار تو باشم بگـو چقـدر بـه هر گوشه و کنار بگردم دلم گرفته بگـو ای عزیـز فاطمـه تا کی... تو را نبینم و بر گِرد ایـن جـدار بگردم؟ به شوق این که فقط زیر سایۀ تو بمیرم چو آفتاب به هر کوه و کوهسار بگردم اگر چـه گَردِ رهم، با نسیم در به درم کن که در هوات به هر شهر و هر دیار بگردم خدا گـواست که نـومید نیستم ز وصالت اگر چـه دور تو تـا دور روزگار بگردم بـه انتظار قسـم بـا خـود این قرار نهادم که در هـوای تـو تـا وقت انتظار بگردم عنـایتی کـه همـه عمـر «میثم» تو بمانم بسـانِ میثـمِ تـو دور چـوبِ دار بگردم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
برای ؛ ؛ ؛ ای که در کوی وفای دوست تنها می‌روی مست وحدت در مقام قربِ یکتا می‌روی می‌روی تا در حریم کعبه بینی روی دوست تا کنی آیینۀ دل را مصفا می‌روی شسته‌ای از شوکت و مال و منال خویش دست فارغ از اندیشۀ امروز و فردا می‌روی راز وحدت بین در آن سامان که با شاه و گدا یکزبان و یکدل و یکسان و یکجا می‌روی حالیا تا محرم اندر کوی جانان گشته‌ای با صفای دل برِ محبوب یکتا می‌روی پاک از نور حقیقت لوح دل کن چون کلیم گر پی دیدار حق در طور سینا می‌روی راه بس دشوار و شیطان سد راه است ای رفیق هان مشو غافل که این ره بی محابا می‌روی می‌کنی شب زنده داری در هوای روز وصل گر نبینی مهر روی یار، بی جا می‌روی بانگ لبیک اجابت از لب دلبر خوش است ورنه بیهوده است کاین پائین و بالا می‌روی جامه‌ی تلبیس از تن دور کن گر چون مسیح بر سر دار بلا از بهر مولا می‌روی عاشقان را خلوت دل جایگاه دلبر است بی جهت مجنون‌صفت در کوه و صحرا می‌روی شو چو "مردانی" گدای ره‌نشین کوی دوست کز پی دیدار آن ماهِ دلا را می‌روی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
برای ؛ ؛ ؛ از خاک می‌روم که از آیینه‌ها شوم ها می‌روم از این منِ خاکی جدا شوم من زاده‌ی زمینم و تا عرش می‌روم پر می‌کشم، مسافر اُمّ القری شوم این چند روز، فرصت خوبی‌ست تا که من از چند سال بندگیِ تن جدا شوم تا نقطه‌ی عروج دلِ خویش پر زنم از خود جدا شوم، همه محو خدا شوم با جامه‌ای سپیدتر از بخت آفتاب از تیرگی، از این همه ظلمت رها شوم لب را به ذکر قدسی لبیک وا کنم با اهل آسمان و زمین هم‌صدا شوم در لحظه‌ی طواف بگردم به گرد یار سرگشته چون تمامیِ پروانه‌ها شوم در جستجوی زمزم جوشان عاشقی از مروه تا صفا بروم با صفا شوم حرف تمام شعر همین است؛ این که من در خود فرو بریزم و از نو بنا شوم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
برای ؛ ؛ ؛ تو دور می‌شوی از خویش تا رها باشی دو روز سر زده همسایه‌ی خدا باشی سفر به مرکز ثقل زمین، به چشمه‌ی وحی رها از این همه آشوبِ ادّعا باشی درست مثل تولد، نه مثل لحظه‌ی مرگ کفن بپوشی و از زندگی جدا باشی در آسمانی لبیک، بال و پر بزنی که با ملائکه، با روح هم‌صدا باشی و هفت بار بچرخی و رو نچرخانی به پاس حرمت آیینه بی ریا باشی شکوه دامن هاجر تو را بر انگیزد نسیم هروله از مروه تا صفا باشی تبر به دوش بگیری و مثل ابراهیم به جانِ بتکده‌ی نفس خود بلا باشی پرنده باش و رها باش، بال و پر وا کن! تلاش کن که تو پایان ماجرا باشی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
برای ؛ ؛ ؛ ؛ مرغ سحرم، دانه‌ی اشکم شده دانه پیوسته کشد از جگرم شعله زبانه تن خسته و کوه گنهم بر روی شانه من عبد گنه کارم و تو حیّ یگانه مشتاق توأم ورنه گدایی‌ست بهانه در را به رویم باز کن ای صاحب خانه من عبد نمک‌خوار نمکدان شکن استم گشتم خجل از توبه، زبس توبه شکستم باز آمده‌ام بر در عفو تو نشستم هر چند بدم عبد گنه‌کار تو هستم از بندگی‌ام غیر گنه نیست نشانه در را به رویم باز کن ای صاحب خانه بیچاره و درمانده‌ام ای دوست! نگاهی با کوه گنه آمده سویت پر کاهی غیر از سر کوی تو مرا نیست پناهی سبحانک یا سیّدی العفو، الهی العفو که جز عفو توأم نیست بهانه در را به رویم باز کن ای صاحب خانه سوگند به اشک سحر فاطمه یارب سوگند به جان پدر فاطمه یارب سوگند به سوز جگر فاطمه یارب سوگند به خون پسر فاطمه یارب با اشک مرا پاک کن ای حیّ یگانه در را به رویم باز کن ای صاحب خانه یا مَن سَبَقَت رَحمتُک ای خالق داور سوگند به العفوِ شب ساقی کوثر سوگند به پیشانی مجروح پیمبر العفو، که از وعده‌ی عفو تو مکرّر در باغ دلم زد گل امّید جوانه در را به رویم باز کن ای صاحب خانه با عفو تو جرمی نبُوَد جرم دو عالم آرد گنه خلق زلطف و کرمت کم بوده است گناه از من و عفو از تو دمادم هرگز نگذارد کرم و لطف تو "میثم" از کوی تو گردد به سوی نار روانه در را به رویم باز کن ای صاحب خانه ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e