#جناب_زهیر_بن_قین_ع
#اصحاب_امام_حسین_ع
پیک نور آمده از راه که حاشا نکنی
نکند امر گل فاطمه اجرا نکنی
دعوتت کرده پی یاری دین، خون خدا
زود برخیز دگر شاید و اما نکنی
بال پرواز نداری به سوی عالم قدس
بند تردید گر از پای دلت وا نکنی
راه فردوس گشودهست به روی تو حسین
نکند روی به فردوس ز دنیا نکنی
باخبر باش زهیرا که ضرر خواهی کرد
تاکه جان را به ره عشق، تو سودا نکنی
آن چنان دل زتو بردهست حسین بن علی
که به غیر از رخ او هیچ تماشا نکنی
پشت پا بر همهی دولت دنیا زدهای
تاکه یک لحظه دگر پشت به مولا نکنی
از کلامی که تو گفتی به امامت پیداست
جز شهادت زخداوند تمنا نکنی
ای گوارای وجود تو شهادت، نکند
روز محشر تو نگاهی به سوی ما نکنی
چون «وفایی» نتوان گفت ز اصحاب حسین
تا که رو جانب گلزار تولا نکنی
✍ #سیدهاشم_وفایی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
عمو ببین به چه حالی رسیدهام اینجا
زخیمهگاه به سویت دویدهام اینجا
تمام عمر کم من نثار یک نفست
نفس نفس زدهام تا رسیدهام اینجا
اگرچه کودکم اما معین تو هستم
نوای بی کسیات را شنیدهام اینجا
غریبی تو به آتش کشیده جان مرا
اگرکه آه ز سینه کشیدهام اینجا
چه قابلیست که افتد به پای تو دستم
که دل به راه تو از جان بریدهام اینجا
برای دیدن بابا دلم بسی تنگ است
به خواب وصل، پدر را چو دیدهام اینجا
زتیر حرمله پرپر زدم، ولی شادم
که روی دامن تو آرمیدهام اینجا
نمیکنم دگر احساس تشنگی، زیرا
زشهد جام شهادت چشیدهام اینجا
نوشت کلک «وفایی» که با شهادت خود
حماسۀ دگری آفریدهام اینجا
✍ #سیدهاشم_وفایی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
به زير سُمّ ستوران تنت رها مانده
عمو فدای تو گردد، تنت كجا مانده
صدا زدی تو عمو را ولی خبر دارم
كه نيمی از نفست در گلوت جا مانده
گل بهشتی من گرچه پرپرت كردند
شميم ناب تو در خاک كربلا مانده
ز پشت پردهی خونين اشك خود ديدم
به عضوعضو تنت زخم نيزهها مانده
شكستهاند چرا حُرمت تو را ای گل
چقدر بر بدنت جای ردّ پا مانده
هنوز ظرف عسل از لبت نيفتاده
هنوز روی لبت، نقش ربنّا مانده
صداي خواندن امّن يجيب میآيد
كه نجمه منتظرت دست بر دعا مانده
تو را چگونه برد خيمهگه عمو؟! بنگر
كنار جسم تو از پا در اين منا مانده
نوشت اشك «وفایی» پس از شهادت تو
حديث عاشقیات بر زبان ما مانده
✍ #سیدهاشم_وفایی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
سیزده ساله جوانی که گل باغ ولاست
قمر نجمه و شمس الشرف کربوبلاست
نور او نابتر از رنگ عقیق یمنی است
پرورش یافتهی مکتب ناب حسنی است
طینتش نور و لبش کوثر و قدّش طوباست
نوهی حیدر کرار و عزیز زهراست
نور از روی جبینش به فلک میتابد
مهر ایمان و یقینش به فلک میتابد
نوجوانی که به پیران جهان راهبر است
یم ایثار و وفا را صدفی پُرگُهر است
داشت جامی به کف از جام وفا زرینتر
اشتیاقش به شهادت زعسل شیرینتر
نامهی مرد جمل را به روی دست گرفت
سیزده جام عسل را به روی دست گرفت
بغض پنجه به دل و راه گلویش میزد
بس که او بوسه به دستان عمویش میزد
گفت دانی به شما عشق و ارادت دارم
ای عموجان به دلم شوق شهادت دارم
ای کریمی که کرم هست تو را عادت و خو
بامن ای جان عمو حرف نرفتن تو مگو
هردو نذر حرم دوست متاعی کردند
هردو با ناله و گریه چه وداعی کردند
همه دیدند مه چاردهی سر زده است
با نقابی که به رویش زده او آمده است
آمد و جن و ملک را به تماشا انداخت
«کوهِ طوفان زده را یک تنه از پا انداخت»
بس که بر میسره و میمنهی لشگر تاخت
همه را یاد ابرمردِ جمل میانداخت
کوفیان بار دگر حیله و نیرنگ زدند
وای از آن لحظه که بر او همگی سنگ زدند
با همان دست که بر جسم حسن تیر زدند
شبپرستان به تنش نیزه و شمشیر زدند
موج زد لشگر و دیدند دگر قاسم نیست
استخوانی به تمامیِ تنش سالم نیست
عشق میگفت حسین بن علی را، بشتاب
یک صدا گفت عمو قاسم خود را دریاب
باغبان دید گلش پرپر و پامال شده
بسملی روی زمین بیپر و بیبال شده
ای «وفایی» چه بگویم که حسین از آن دشت
با تن او به چه حالی به حرم بر میگشت
✍ #سیدهاشم_وفایی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
ز نیزهای که ز دشمن به پهلویش جا شد
شکست پهلوی اکبر، شبیه زهرا شد
ز کوچهای که به قتلش گشوده شد دیدند
دوباره کوچۀ شهر مدینه پیدا شد
ز ضربتی که به فرقش فرود آمده بود
سرش شکست و شبیه علی اعلا شد
ز بس که نیزه و شمشیر بر تنش آمد
تمام آن بدن پاک، ارباً اربا شد
رسید بانگ «علیک... السّلام» چون به حسین
ز دود آه دلش، تیره آسمانها شد
کنار آن بدن پاره پاره تا که رسید
زبان گریهی او غرق واعلیا شد
میان لشگر دشمن ز گریههای حسین
ز فرط هلهله و خنده، شور بر پا شد
رسید زینب و دید او که محتضر گشته
ز گریه در دل صحرا دوباره غوغا شد
پدر که چهره ز رخسارۀ پسر برداشت
به پیش دیدۀ او تار، کُل دنیا شد
فقط تن پسرش را گذاشت روی عبا
برای رفتن خیمه کمی مهیا شد
زمین گریست «وفایی» ازاین غم عظما
فلک به گریۀ اهل حرم همآوا شد
✍ #سیدهاشم_وفایی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#امام_حسین_ع_روز_عاشورا
تا حسین ازجان گذشت و سوی قربانگاه رفت
از زمین تا آسمان، پیوسته دود آه رفت
چون قدم در وادی سرخ منا میزد حسین
از حرم تا قتلگه، زینب صدا میزد حسین
ذوالجناح او به خیمه سر بهخاک غم نهاد
ازفغان کودکان، لرزه به عرش حق فتاد
چون که آتش ازغمش بر ماسوا میزد حسین
از حرم تا قتلگه، زینب صدا میزد حسین
مثل برق ازپیش چشمش میگذشت آن لحظهها
دست بر سر، داشت بر لب، نالهی واغربتا
داغ وقتی بر دل اهل ولا میزد حسین
از حرم تا قتلگه، زینب صدا میزد حسین
قاتل از یک سو دوید و زینب از یک سو دوید
قاتل اوخنجر و زینب ز دل آهی کشید
با هزاران زخم دم از ربنّا میزد حسین
از حرم تا قتلگه، زینب صدا میزد حسین
لحظهای که با خدا، لبریز شور و حال بود
اول معراجِ او از خاک آن گودال بود
درهمان لحظه که پَر سوی خدا میزد حسین
از حرم تا قتلگه، زینب صدا میزد حسین
از زمین تا آسمان، گلبانگ واویلا رسید
ناگهان برگوش او، فریادی از زهرا رسید
چون که سر بر دامن خیرالنسا میزد حسین
از حرم تا قتلگه، زینب صدا میزد حسین
✍ #سیدهاشم_وفایی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#تنور_خولی
صدای راز و نیازی ز طور میآید
نوای گریه ز جانی صبور میآید
سری به کنج تنور است و موسی عمران
برای دیدن او سوی طور میآید
فرشتگان همه نزدیک این سرند ولی
صدای گریه و زاری ز دور میآید
طنین بال ملائک رسد، مگر جبریل
به سوی آیهی الله و نور میآید
قیامتی شده برپا از این همه اندوه
که بیم خاستن نفخ صور میآید
سر حسین به دامان مادرش زهراست
نوای واولدا از تنور میآید
دلی شکست ز پهلو شکستهای کاینسان
صدای ریزش جام بلور میآید
برای عرض ارادت «وفائی» از ره دور
به آستان سلیمان چو مور میآید
✍ #سیدهاشم_وفایی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#تنور_خولی
#امام_حسین_ع_شام_غریبان
بر خـاک کـربـلاست اگـر پیـکـر حسین
امشب رسیـده است به کوفه سر حسین
ای آسمـان! بنـال کـه از ظلـم کـوفیـان
خــاکستــر تنــور شـده بستـر حسین
سرخ است گر که خاک ز خـون گلـوی او
خـاکستـری شـدهست رخ انور حسین
امشب شب زیـارت و شــام عــزا بُوَد
بنشسته در محیـط غمش مــادر حسین
آهستـهتر بنـال دل مـن، کـه فـاطمـه
احیــا گـرفتــه است کنـار سـر حسین
خـون از لبـان اطهـــر او پــاک می کنــد
گلبـوسـه میزنـد بـه رخ اطهــر حسین
خوناب میکنـد به روی خـاک غم روان
اشکی که میچکد به روی حنجر حسین
در محفـل غمی کـه به پـا کـرده فـاطمـه
خالیست جای خـواهر غمپـرور حسین
پرپرشدهست گـرچه «وفائی» وجـود او
شاداب مـانـده است گل بـاور حسین
✍ #سیدهاشم_وفایی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_کوفه
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
ای زمین و آسمان مبهوت ایمانت حسین
شد فضای کوفه عطرآگین ز قرآنت حسین
ای فروزانآفتابم گر هلالت خواندهام
دیدهام یکباره شد مبهوت و حیرانت حسین
سخت دلتنگ است زینب، ناطق قرآن بخوان
تا شود آرام دل از صوت قرآنت حسین
کی شود گرد و غباری مانع از تابیدنت
گر شده خاکستری رخسار تابانت حسین
چشم در چشم من و طفلان خود داری هنوز
صف زده مژگان اشکی روی دامانت حسین
تا کنی این کاروان را رهبری از روی نی
رهبر بیداری و باز است چشمانت حسین
باتو گرم گفتگو بودم که ناگه از ستم
سنگ زد سنگیندلی بر روی رخشانت حسین
لب گشا حرفی بزن با دختر گریان خود
تا نکرده جان خود را او به قربانت حسین
همنوا با نالههای من "وفائی" روز و شب
میشود با اشک و گریه مرثیهخوانت حسین
✍ #سيدهاشم_وفايي
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_کوفه
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
به خون نشسته چرا ای حسین من رویت؟!
سفیدتر ز سپیده شده چرا مویت؟!
هلال من که غروب تو زود و خونین بود
کبود گشته چنان روی مادرم رویت
نسیم چون که به تو میرسد شود خوشبو
شمیم باغ جنان میوزد ز گیسویت
به روی نیزه سرت را به کوفه میبینم
ز کربلا دل من بوده در تکاپویت
بخوان دوباره تو قرآن که جان دهد بر من
صدای روح نوازی ز لعل دلجویت
وضو ز خون جبین میکنم در این محمل
نماز عشق بخوانم به طاق ابرویت
اگرچه بر سرنیزه نمیرسد دستش
سهساله دختر تو میکند چو گل بویت
مکن نهان رخ خود را هنوز فرصت هست
که چند لحظه ببینم جمال نیکویت
به هر کجا که رَوی ای گل سر نیزه
در این سفر دل زینب بُوَد پرستویت
به جان زینب خود کن عنایت و کرمی
که عاشق است «وفائی» به دیدن کویت
✍ #سیدهاشم_وفایی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_سجاد_ع_مدح_و_مصائب
ز بعد کربوبلا کارِ تو اگر زاریست
قیام گریۀ تو خود حدیث بیداریست
خدا نخواست که خالی شود زمین از تو
اگرکه مصلحت تو تب است و بیماریست
که گفته اشک ندارد صدا؟! که تا محشر
صدای اشک تو در غربت زمان جاریست
بهشتِ سرخِ ولایت هنوز هم سبز است
که باغبانیِ این باغ با گهرباریست
اگر که پایۀ ظلم از کلام تو لرزید
پیام خطبۀ روشنگر تو هشیاریست
تو را به زهر چه حاجت که روی سینۀ تو
زدشت کربوبلا زخم غربتی کاریست
به عزّت و به مقام و وجاهتت سوگند
نصیب دشمن ظالم هنوز هم خواریست
به نالههای دل زائر شما مهدی
بقیع، شب همه شب شاهدِ عزاداریست
ز هجر کوی تو دلتنگ شد «وفایی» و گفت
زشوق جان من آگاه حضرت باریست
✍ #سیدهاشم_وفایی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_سجاد_ع_مصائب
در تمام عمر، از ناله نوایی داشتم
در دل غرق نوايم، نينوایی داشتم
سينهام از داغ گلها، پاره پاره بود و باز
در ميان سينهی خود كربلایی داشتم
بار سنگين غمت، كرده كمانم ای پدر
بعد تو، هردم به جان، تير بلایی داشتم
روزهایی كه سرت، ای كعبهام بر نيزه بود
بر نماز عشق خود قبلهنمایی داشتم
زير زنجير گران با ياد زخم پيكرت
روی ناقه، گريههای بی صدایی داشتم
در ميان سنگهای شاميان از بامها
بهر حال عمهام، بر لب دعایی داشتم
برتن صدچاك و عريان تو ناله میزدم
هر زمان در پيش چشمم بوريایی داشتم
من به ياد كام عطشان تو ای روح حيات
در كنار آبها، بزم عزایی داشتم
صد هزاران چون «وفایی» در عزايم سوختند
در دل هر عاشقی، محنت سرایی داشتم
✍ #سیدهاشم_وفایی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_روز_یازدهم
من چگونه بدنت را بگذارم بروم
پیکر بی کفنت را بگذارم بروم
جان من روی زمین است تحمل نکنم
که روی خاک تنت را بگذارم بروم
یوسفم! پیرهنت رفته به غارت، زچه رو
تن بی پیرهنت را بگذارم بروم
به چه حالی تن عباس و علی اکبر را
یادگار حسنت را بگذارم بروم
تازیانه به تنم با خط نیلی بنوشت
لالههای چمنت را بگذارم بروم
من علمدار غمت هستم و هرگز نشود
عَلَم سوختنت را بگذارم بروم
فرصت ماندن اگر نیست، کجا گریه کنم
گر که بیت الحزنت را بگذارم بروم
میبرم عطر غمت را همهجا، جایز نیست
غم پرپر شدنت را بگذارم بروم
✍ #سیدهاشم_وفایی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
بر زینب مظلومه شبِ تار رسیده
ناموس خدا بر سر بازار رسیده
دروازهی ساعات پُر از مردم شامیست
بر گوش همه خندهی انظار رسیده
بر سوختگان در عوض تسلیت و گل
هم آتش و خاکستر و هم خار رسیده
بر عترت پیغمبر اسلام در این شام
از قوم یهودی غم و آزار رسیده
ترسم فکَنَد از سرِ نیزه به زمینش
سنگی که به پیشانیِ سردار رسیده
دیدند که چون حجلهی خون کرده رخش را
تیری که به چشمان علمدار رسیده
با خواندن قرآنِ تو ای ناطق قرآن
مرهم به دل خسته و بیمار رسیده
بنویس «وفایی» که پی محو ستمگر
زینب نه، بگو حیدر کرار رسیده
✍ #سیدهاشم_وفایی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات
خواندی حدیث خود را، هیهات منّا الذله
پیچید بین صحرا ، هیهات منّا الذله
تو فاطمی سرشتی، با خون خود نوشتی
در موجی از بلایا، هیهات منّا الذله
تو حیدری مرامی، تو حجتی، امامی
گفتی به پیش اعدا، هیهات منّا الذله
خون و شرف به پیکار، در روز عشق و ایثار
یکجا شده است معنا، هیهات منّا الذله
تو جوشش جهادی، بر نیزه تکیه دادی
پُر گشت از تو صحرا، هیهات منّا الذله
هم روی خاک صحرا، هم پیش چشم زهرا
بنوشت خون سقا، هیهات منّا الذله
با داغ اکبر تو، با خون اصغر تو
حک شد به آسمانها، هیهات منّا الذله
با نغمۀ رضائک، صبراً علی بلائک
گفتی تو در مصلا، هیهات منّا الذله
در راه دین و مکتب، میخواند خطبه زینب
با ما رأیت و الا...، هیهات منّا الذله
با همت و نگاهت، با پیروی ز راهت
شد ذکر ما به هرجا، هیهات منّا الذله
روز ظهور مهدی، با عشق و با همعهدی
باشد شعار دنیا، هیهات منّا الذله
خورشید آشنایی، شدنغمۀ "وفایی"
در سایۀ تولا، هیهات منّا الذله
✍ #سیدهاشم_وفایی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
آخر کمی بخواب! چرا گریه میکنی؟
با سینۀ کباب چرا گریه میکنی؟
با ناله نبض تو چقَدَر کُند میزند
با بغض در گلو نفست تُند میزند
آه ای رقیه! جان من آرام گریه کن
آهسته درسکوت دل شام گریه کن
با گریههای خویش قیامت بپا مکن
با ناله اینقدر پدرت را صدا مکن
ای وای من که محشرکبری شروع شد
بار دگر قیامت عظما شروع شد
آرام شو ز گریه و شیون، رقیه جان
بابا رسیده با سر بی تن، رقیه جان
روپوش را زچهرۀ بابا تو پس بزن
جانت به لب رسیده! شمرده نفس بزن
از گریههای خویش به بابا سخن بگو
از آنچه دیدهای تو به صحرا سخن بگو
یکدم به سیل اشک روانت امان مده
رخسارۀ کبود به بابا نشان مده
بوسه زدی به لعل لب، از جا بلند شو
دیگر بس است دیدن بابا، بلندشو
عمه چرا صدای تو دیگر نمیرسد؟
غمنالهات به گوش من آخر نمیرسد؟
عطر گلی شنیدی و بیهوش گشتهای
حرفی نمیزنی و تو خاموش گشتهای
در گوش باب خویش چه گفتی که پر زدی
ما را گذاشتی و تو ساز سفر زدی
پرپر شدی و طاقت هجران نداشتی
بر روی داغهای دلم غم گذاشتی
بگذار تا بگریم و کوته سخن کنم
این نیمهشب برای تو فکر کفن کنم
بر دوش اهل بیت، سه ساله بلند شد
خاموش شد «وفایی» و ناله بلند شد
✍ #سیدهاشم_وفایی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
آنان که شعله بر دل غمپرورت زدند
روزی شراره بر جگر مادرت زدند
دیروز بر غریبی پدرت خنده کردهاند
شبباوران که خیمه به دور و برت زدند
این دشمنان دوستنمای هزار رنگ
زخمی به روی زخم دل مضطرت زدند
صلحت زمینهساز قیام حسین بود
تهمت به علم و دانش بار آورت زدند
سردار بی سپاه شدی و دریغ و درد
خنجر زپشت بر تو و بر باورت زدند
در هالهی غریبی خود سوختی ولی
با شعلههای زخم زبان آذرت زدند
گاهی کمر به قتل تو با زهر بستهاند
گاهی میان هجمهی غم، خنجرت زدند
بر حالت حسین، ملائک گریستند
از بس که تیر بر بدن پرپرت زدند
با گریه مینوشت «وفایی» که از غمت
آتش دوباره بر جگر خواهرت زدند
✍ #سیدهاشم_وفایی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
او واسطۀ رحمت حق بود و کرم داشت
ابر کرمش بر سر هر بام، علم داشت
بخشید سه نوبت همۀ ثروت خود را
ارباب کرم بود که بر خلق، کرم داشت
تن داد به صلحی که در آن مصلحتی بود
هرچند که مانند علی تیغِ دودم داشت
زهر آمد و زد بر جگر و زود برون زد
ازبس دل او ماتم و اندوه و الم داشت
وقتی جگرش ریخت میان دل آن تشت
گفتند که: این حجت حق، اینهمه غم داشت؟
با دیدن اشک دو برادر همه دیدند
«دلهای غریبانِ جهان راه به هم داشت»
بنویس «وفایی» که پس از این همه غُربت
ای کاش که این حجت معبود، حرم داشت
✍ #سیدهاشم_وفایی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
هر دلی با کاروان کربلا همراه نیست
از مقام کعبهی عشق و شرف آگاه نیست
تا رسیدن، آه و درد و تشنگی باید کشید
راه عشق و معرفت آنقدر هم کوتاه نیست
رهنمایی دل ما کار مصباح الهداست
مهر چون باشد، نیازی بر فروغ ماه نیست
فرصت عرض ادب را مغتنم باید شمرد
فرصت عرض ارادت گاه هست و گاه نیست
جان به قربان شهیدی که به زیر تیغ خصم
بر لبان تشنهاش جز ذکر "یا الله" نیست
در میان نالههایی که ز داغش شد بلند
نالهای جانسوزتر از ذکر "وا اماه" نیست
تاچهل منزل سری بر نیزه میتابد، ولی
در بساط داغداران غیر اشک و آه نیست
بار این غم را مگر زینب کشد بر دوش خویش
ورنه کوه غم کشیدن در توان کاه نیست
با نگاه آل یاسین چشمها گریان شود
ای «وفایی» گریه بر او هیچ گه دلخواه نیست
✍ #سیدهاشم_وفایی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_اربعین
بعد از تو بهر ما همه ساز سفر زدند
فریاد الرحیل به کوه و کمر زدند
بستند دست کودک و زن را به ریسمان
آتش به جان و قلب و دل شعلهور زدند
رحمی به کودکان تو هرگز نکردهاند
با ضرب تازیانه به آنان تشر زدند
رجالههای کوفه، اسیران خویش را
گاهی به تازیانه و گاهی سپر زدند
سرتاسر وجود همه لطمه خورده است
گاهی به چهره، گاه به دست و کمر زدند
خواندم وان یکاد برایت ولی حسین
این کوفیان شوم، سرت را نظر زدند
خون میگریست بهر مصیبات اهل بیت
سنگی که برسر همه در هر گذر زدند
آن لحظهای که چوب، عدو بر لب تو زد
خنجر به قلب زینب خونینجگر زدند
داغ رقیه را به دل ما گذاشتند
آتش به بال کودک بی بالوپر زدند
این غم کجا برم که در آغوش یک پدر
تیر سه شعبه را به گلوی پسر زدند
وقتی زدند آتش کینه به خیمهها
یادآور مدینه شد آتش به در زدند
آن قدر تکه تکه شدی که به جسم تو
گویی به جای نیزه و خنجر، تبر زدند
پیروز این قیام، قیام حسینی است
در پیش زینبت ز چه دم از ظفر زدند؟
آتش گرفت جان «وفایی» که اهل بیت
در اربعین زمین و زمان را شرر زدند
✍ #سیدهاشم_وفایی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_اربعین
برگشتم ازسفر، گل درخون طپيدهام
اي سرو سرفراز! ببين قدخميدهام
وقتي دلم به خون جگر موج میزند
گوئي كه من به جاي تو درخون طپيدهام
شمعم كه از شرار غمت آب گشتهام
گرقطره قطره برروی خاكت چكيدهام
از كربلا به كوفه و از كوفه تا به شام
تنها به شوق ديدن رويت دويدهام
از زخم تازيانه ندارم شكايتی
زخم زبان زكوفی وشامی شنيدهام
از جذبهی نگاه تو از روی نيزه بود
با خطبهام حماسه اگر آفريدهام
داغ رقيهی تو در آن شام غم نهاد
يك داغ ديگري به دل داغديدهام
با كولهبار غم بسويت آمدم ولي
هرگز خلل نديد و نبيند عقيدهام
اين چامهای كه گفت «وفابي»زقول من
تنها اشارهاي بُوَد از آنچه ديدهام
✍ #سیدهاشم_وفایی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
فاطمه! ای نور چشمان ترم، کم گریه کن
با دل سوزان کنار بسترم کم گریه کن
دیدهات چون ابرِ باران، دیدهای بارانی است
نور دیده! پیش چشمان ترم کم گریه کن
گرچه گل با شبنم خود دیدنیتر میشود
تو ولی یاس بهشتی، منظرم کم گریه کن
گریههایت بعد من فریاد خواهد شد؛ ولی
پیش چشمم ای گل غم پرورم کم گریه کن
تو گلی و عمر تو از گل بُود کوتاهتر
زودتر از هر گل آیی در برم، کم گریه کن
تا تو گریان میشوی، هفت آسمان گریان شود
صبرکن ای ابر بارانآورم، کم گریه کن
تا نیفتادی زپا، ای شمعِ جمعِ اهل بیت
پیش من در لحظههای آخرم کم گریه کن
دودوآتش چون بهشت وحی را در برگـرفت
در عزای غنچه، ای نیلوفرم کم گریه کن
رهبر مظلوم این امّت چو در خانه نشست
پیش چشم اشکبارش دخترم کم گریه کن
هرچه میخواهی «وفایی» گریه کن شب تا سحر
تا که فردا باتو گویم دربرم کم گریه کن
✍ #سیدهاشم_وفایی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
آنان که شعله بر دل غمپرورت زدند
روزی شراره بر جگر مادرت زدند
دیروز بر غریبی پدرت خنده کردهاند
شبباوران که خیمه به دور و برت زدند
این دشمنان دوستنمای هزار رنگ
زخمی به روی زخم دل مضطرت زدند
صلحت زمینهساز قیام حسین بود
تهمت به علم و دانش بار آورت زدند
سردار بی سپاه شدی و دریغ و درد
خنجر زپشت بر تو و بر باورت زدند
در هالهی غریبی خود سوختی ولی
با شعلههای زخم زبان آذرت زدند
گاهی کمر به قتل تو با زهر بستهاند
گاهی میان هجمهی غم، خنجرت زدند
بر حالت حسین، ملائک گریستند
از بس که تیر بر بدن پرپرت زدند
با گریه مینوشت «وفایی» که از غمت
آتش دوباره بر جگر خواهرت زدند
✍ #سیدهاشم_وفایی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
او واسطۀ رحمت حق بود و کرم داشت
ابر کرمش بر سر هر بام، علم داشت
بخشید سه نوبت همۀ ثروت خود را
ارباب کرم بود که بر خلق، کرم داشت
تن داد به صلحی که در آن مصلحتی بود
هرچند که مانند علی تیغِ دودم داشت
زهر آمد و زد بر جگر و زود برون زد
ازبس دل او ماتم و اندوه و الم داشت
وقتی جگرش ریخت میان دل آن تشت
گفتند که: این حجت حق، اینهمه غم داشت؟
با دیدن اشک دو برادر همه دیدند
«دلهای غریبانِ جهان راه به هم داشت»
بنویس «وفایی» که پس از این همه غُربت
ای کاش که این حجت معبود، حرم داشت
✍ #سیدهاشم_وفایی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_رضا_ع_شهادت
تا زهر ستم بر دل و جان و جگر افتاد
چون برق جهانسوز، به جانش شرر افتاد
چون موج به پهلوی گل فاطمه میخورد_
دردی که به پهلو و دل و بر کمر افتاد
آهسته به روی سرش افکند عبا را
یک سایهی غم، بر روی شمس و قمر افتاد
پیوسته نگاهش به درِ حجرهی غم بود
تا آن که نگاهش به جمال پسر افتاد
غمنالهی مادر، شرر افکند به جانش
وقتی نظرش جانب دیوار و در افتاد
او ساحل امن همه طوفان زدهگان است
چون کشتی طوفان زده، گر در خطر افتاد
از طوس دلم تا حرم کرب وبلا رفت
این جا پدر افتاد، در آن جا پسر افتاد
دل سوخت «وفایی» به مُحرم، پس از آن ماه
داغی به دل ما همه ماهِ صفر افتاد
✍ #سیدهاشم_وفایی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e