eitaa logo
مؤسسه حیات طیبه
2هزار دنبال‌کننده
296 عکس
55 ویدیو
158 فایل
کانال رسمی اطلاع‌رسانی مؤسسه آموزشی پژوهشی فرهنگی حیات طیبه صفحه آپارات: https://www.aparat.com/hti_ir 📬 ارتباط با ادمین: 🆔 @hti_ir_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم ✅نکته‌ای در باب مقدمات لازم برای ورود به کتاب مغنی الادیب 🔹کتاب مغنی الادیب (یا اللبیب) یک کتاب نحوی به معنای مصطلح نیست بلکه یک کتاب اعراب القرآن است همانطور که از اسم آن هم پیداست (مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب). به تعبیر یکی از اساتید پروژه ابن‌هشام در این کتاب اعراب و تفسیر ادبی قرآن است و نه صرفا بیان نکات نحوی. توضیح این‌که ابن هشام نکات مهم و بعضا مشکل تفسیر ادبی قرآن از حیث مباحث نحوی را در قالب یک کتاب نحوی بیان کرده است یعنی در قالب یک کتاب نحوی، تفسیر ادبی-نحوی قرآن را بیان کرده است. 🔸با توجه به این مطلب، لازمه تعلیم و تعلم این کتاب مهم، آشنایی با علومی است که در تفسیر ادبی قرآن مورد استفاده قرار می‌گیرد. یکی از علوم مهم و مورد نیاز برای ورود به مغنی، بلاغت است. بر اساتید فن ادبیات پوشیده نیست که بررسی نحوی یک کلام در بسیاری از موارد نمی‌تواند بدون در نظرگرفتن نکات بلاغی صورت گیرد. البته گاهی چنین تفکیکی ممکن است اما در مواردی هم خیر. 🔹به عنوان نمونه بررسی معانی مجازی همزه بدون اطلاع از علم معانی و شناخت معانی ثانویه استفهام، ابتر است. همچنین بحث مهم نیابت حروف که در تنبیه بحث الی (ص61 مغنی الادیب) آمده بدون بیان استعاره تبعی ممکن نیست. مثال‌های فراوان دیگری از این تقدم می‌توان یافت. ⬅️بنابراین به نظر می‌رسد مطالعه کتاب مغنی بدون آشنایی هر چند مختصر طلاب با مباحث بلاغی قدری با دشواری برای استاد و ابهام برای طلاب همراه است. 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 کانال تاملات طلبگی: @ghorbani_hamedani
بسم الله الرحمن الرحیم ✅واکنش ما در رنج‌ها وقتی میوه‌ای مثل پرتقال را فشار می‌دهیم آنچه بیرون می‌آید عصاره آن میوه است. تا میوه را فشار ندهیم عصاره آن بیرون نمی‌آید. اگر چیزی محتوای فاسدی داشت در اثر فشار، همان فساد بیرون می‌ریزد. در رنجها و فشارها عصاره انسان و آنچه درونش است بیرون میریزد. ضعف ها و افسردگی‌های پنهان در لابلای خروارها غفلت در این رنج‌ها به نمایش در می‌آیند. ضعف ایمان، که تنها دلیل افسردگی است در رنج‌ها خود را نشان می‌دهد. وقتی شادی از درون انسان بجوشد و قلب او مانند خورشید سرچشمه شور و نشاط و لذت و شادی مطلق باشد در رنج‌های مختلف تلألؤهای مختلفی از این شادی را به نمایش می‌گذارد. ما رایت الا جمیلا یکی از این جلوه‌های باشکوه و کم‌نظیر است. افسردگی‌ها و شادبودن‌های درونی ما در رنج خودش را نشان می‌دهد. اگر به ظاهر همه چیز خوب است و ما نیز شادیم اما با کوچکترین رنجی دچار افسردگی و به هم ‌ریختگی می‌شویم باید بدانیم که از افسردگی پنهانی رنج می‌بریم هرچند با مشغول کردن خود به دنیا و زندگی، از آن افسردگی غافلیم. رنج، بهترین افسردگی‌سنج است. اما چه طور می‌توان به آن شادی عمیق رسید و افسردگی‌های پنهان که در رنج‌ها خود را نشان می‌دهد را زدود؟ تنها راه رسیدن به شادی عمیق خودسازی است. تنها دلیل افسردگی منیت است. هر میزان که «من» کنار رود شادی جایگزین می‌شود. در راه مبارزه با نفس باید قوی شد. اگر در کوران حوادث و مشکلات زود خود را می‌بازیم نباید منتظر شادی عمیق باشیم و بدانیم که: ✅ضعیف‌ها هیچ بهره‌ای از شادی ندارند. پس استقامت کن که «فاستقم کما امرت». ✍ 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 ❇️با ما همراه باشید در کانال حیات طیبه (عاقلانه ترین عاشقانه انسان): 👇👇👇 🌍 @hayat_tayyebeh
بسم الله الرحمن الرحیم ✳️نکته‌ای در ترجمه «عسی»✳️ ❓در دو آیه «قالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ أَلاَّ تُقاتِلُوا» (بقره/246) و «فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ» (محمد/22) عبارت «هل عسیتم» آمده است. مترجمین این عبارت را حداقل دو گونه ترجمه کرده‌اند. در ادامه ترجمه آیه دوم بررسی می‌شود. 1️⃣گروه اول ترجمه‌هایی مانند ترجمه مرحوم الهی قمشه‌ای و فولادوند است: 🔹ترجمه مرحوم الهی قمشه‌ای: شما منافقان اگر (از فرمان خدا و اطاعت قرآن) روى بگردانيد آيا جز اين اميد مى‏بريد كه در زمين فساد و قطع رحم كنيد؟ 🔸ترجمه مرحوم فولادوند: پس [اى منافقان،] آيا اميد بستيد كه چون [از خدا] برگشتيد [يا سرپرست مردم شديد] در [روى‏] زمين فساد كنيد و خويشاونديهاى خود را از هم بگسليد. 2️⃣در مقابل گروه دیگر ترجمه دیگری ارائه داده‌اند: 🔹ترجمه آیت الله مکارم : آنها كسانى هستند كه خداوند از رحمت خويش دورشان ساخته، گوشهايشان را كر و چشمهايشان را كور كرده است! 🔸ترجمه استاد انصاریان: پس اگر [از خدا و پيامبر] روى گردان شويد آيا از شما جز اين انتظار مى‏رود كه در زمين فساد كنيد و [بر سر مال و منال دنيا] قطع رحم نماييد؟ 🔴 عسی به معنای انتظار وقوع جمله بعد است اعم از اینکه این جمله محبوب باشد یا مکروه. در ترجمه گروه اول «تُم» که اسم «عسی» است به عنوان کسی که انتظار وقوع جمله بعد را دارد ترجمه شده است. در ترجمه گروه دوم «تُم» بخشی از جمله ای است که انتظار وقوعش کشیده می‌شود و در واقع متکلم شخص منتظر و امیدوار است. ✅ اسم عسی در کاربردهای مختلفش فاعل انتظار و امید نیست بلکه بخشی از جمله مورد انتظار است. به عنوان مثال در آیه «عَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَني‏ بِهِمْ جَميعاً» (یوسف/83) حضرت یعقوب (علیه السلام) می فرمایند من امید دارم که خداوند آنها را جمیعا به سوی من آورد نه اینکه بفرمایند خدا امید دارد. 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 کانال تأمّلات طلبگی: @ghorbani_hamedani
بسم الله الرحمن الرحیم طی سال‌های طلبگی و خدمت در مدارس علمیه، با وجود ضعف‌ها و مشکلات فراوانی که وجود داشته و دارد آنچه برایم چشمگیر بود تلاش دلسوزانه و خالصانه اساتید و کادر آموزشی و مدیران حوزوی اعم از مدیران صف و ستاد بود. البته این دلسوزی و اخلاص چشمگیر، لزوما همه‌گیر نیست و بودند افرادی که کارمند (به معنای منفی‌اش) بودند و نه عاشق حوزه و طلبه‌ها. این صفات پسندیده البته به معنای انجام صحیح همه وظایف این عزیزان نیست و طبیعتا نقدهایی به ایشان وارد است با این حال و با همه ضعفها و اشکالات، ان شاء الله مورد توجه و رضایت حضرت ولی‌عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. یکی از دغدغه‌های مبارک این عزیزان، توجه به طلاب ضعیف است. مراد از طلاب ضعیف، افرادی نیست که به لحاظ هوش و استعداد یا قوه حافظه دچار ضعف هستند بلکه مراد، طلابی است که با اراده خویش ضعیفند. افرادی که یا حال درس خواندن ندارند یا به لحاظ اخلاقی مودب به آداب نشده‌اند یا اهل غیبت از کلاس‌اند و یا همه این صفات با هم و البته بیش از آن. آخر ترم هم تلخیص خوان و دعاگو و با تردید بر سر جلسه حاضر می‌شوند و یا دنبال نمره پاسی هستند یا قبل از آن، درست کردن غیبت‌ها. بیشترین زحمت را برای حوزه و استاد دارند و قطعا کمترین بازده را برای دین. معمولا هم از همه طلبکارند و استاد و حوزه و نظام آموزشی و آسمان و زمین و افلاک مقصرند. در طول ترم استاد باید پیگیر غیبت و نمره و تحقیق کلاسی و غیره ایشان باشد و در آخر هم هزار بهانه و دلیل برای اینکه اگر این درسم بماند فلان می‌شود و ... بماند. تجربه‌های تلخ سال‌های مباحثه در حوزه از این دست برای حقیر و سایر اساتید، فراوان است. نکته مهم این است که وقتی برنامه‌های حوزه را می‌بینیم، گویی مسئولین و برنامه‌ریزان حوزه در صددند که به نوعی این افراد را به زور و با لطائف‌الحیل اهل درس و اخلاق کنند. این حقیر، اجباری شدن حضور و غیاب در سطوح عالی را با همین ملاک فهم می‌کنم. البته در سطوح پایین‌تر هم همین است. چندی قبل جلسه‌ای در محضر برخی اساتید و مدیران بودیم. موضوع جلسه، پژوهش‌های کلاسی بود. به اعتراض عرض کردم که چرا باید وقت استاد گرفته شود برای طلبه‌ای که حتی حال نگاه به سایت و کانال مدرسه را ندارد و باید با خواهش استاد شروع به فعالیت به اصطلاح پژوهشی کند. بعد هم با چند کپی پیست سر و ته قضیه را هم آورد و مدعی نمره آنچنانی باشد. چرا تمرکز مسئولین و اساتید برای به راه آوردن طلبه‌ای است که نمی‌خواهد بخواند یا نسبت به درس و بحث، بی‌مبالات است. چرا نباید وقت استاد برای طلبه‌ای هزینه شود که واقعا طالب درس است. چقدر فرق است بین طلبه مودب و اهل‌کار و بحث و پیگیر با طلبه‌ای که چنین نیست. چرا نباید تمرکز مسئولین و اساتید روی نخبگان بالقوه باشد. تجربه نشان داده که راهبری حوزه و در نتیجه جامعه اسلامی با نخبگان است. اگر کسی وضعیت آیین‌نامه‌ها و دغدغه‌های مسئولین را رصد کند تصدیق خواهد کرد که تمرکز بر نخبه‌پروری نیست بلکه تمرکز بر ضعفا است. شاید بتوان گفت که به جای اینکه 80٪ تمرکز بر نخبه‌پروری باشد و 20٪ برای سایرین متاسفانه این نسبت، معکوس است. طلبه نخبه گاهی با همه تلاشش در این برنامه آموزشی جا نمی‌شود. چه فکری برای او کرده‌ایم؟ برنامه‌ها و کلاس‌های حوزوی، نماز جماعت نیست که اضعف مامومین را رعایت کنیم. این نکته زمانی بیشتر خودنمایی می‌کند که می‌بینیم این برنامه‌ها بعضا مزاحم برنامه نخبه‌پروری است. می‌توان این تزاحمات را در برخی موارد نشان داد. حقیر یقین دارم که اگر تمرکز بر نخبه‌پروری باشد برنامه‌های کنونی حوزوی تغییر اساسی خواهد کرد و اثرش صدچندان خواهد بود. چشم‌ها را باید شست... 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 کانال تأمّلات طلبگی: @ghorbani_hamedani
بسم الله الرحمن الرحیم گاهی در اینترنت یا کتابهایی که به مباحث رواشناسی می‌پردازند می‌بینیم که نسخه‌هایی برای زنان یا مردان در ارتباط با یکدیگر پیچیده‌اند که به نظر می‌رسد گویی در مورد یک ربات صحبت می‌کنند نه یک انسان. گاهی بیان می‌شود که اگر یک زن پژمرده و افسرده شد یا اینکه به فساد کشیده شد نتیجه بی‌توجهی‌های مرد است. یقینا توجه و محبت مرد به زن یک وظیفه ابتدایی در یک زندگی سالم و به شدت مورد تاکید اسلام است. این مطلب از واضحات دین است؛ اما فرض کنیم در یک خانواده، مرد وظیفه‌اش را بلد نیست یا اینکه اصلا انجام نمی‌دهد. آیا این مجوزی برای افسردگی و فساد زن است؟ در مقابل به زن‌ها گفته می‌شود که فلان وظایف را در مقابل مرد دارید و اگر این‌گونه نباشید مرد به سمت زنان دیگر متمایل شده یا به فساد کشیده می‌شود. دراینجا هم وظیفه زن در اسلام واضح است اما اگر زنی چنین نبود جایز است که به مرد بگوییم فساد تو توجیه شده است چون خانمت آن‌گونه که باید نیست؟ همین مطلب را گاهی در مورد مسئولین فرهنگی، مربیان تربیتی و پدران و مادران می‌زنند. کسی گفته بود اینکه فلان شخصی که بازدیدهای زیادی در اینستاگرام دارد و به جهت برخی مشکلات به ابتذال کشیده شده، مقصر نیست بلکه مسئولین مقصرند. کم‌کاری یا بیکاری یا کج‌روی برخی مسئولین فرهنگی و غیر آن امری واضح است اما موضوع بحث این است که آیا با کم‌کاری دیگران، کار غلط ما توجیه می‌شود؟ این منطق مانند این است که به قاتل می‌گویند چرا او را کشتی می‌گوید تقصیر خودش بود، اول او فحش داد و من هم عصبانی شدم و خون جلوی چشمانم را گرفت و دیگر نفهمیدم چه کردم. این منطق که انسان را مانند ربات بی اختیاری قلمداد می‌کند که صرفا واکنشگر است توهین به اختیار و استقلال شخصیت انسان است. منطق اسلام این است که هر کس باید وظایفش را انجام دهد اما کم‌کاری دیگران در انجام وظایفی که نسبت به ما دارند موجب نمی‌شود که گناه ما توجیه شود. ما در هر شرایطی مختاریم الا در موارد بسیار خاص مانند جایی که جان انسان در خطر باشد. ✍️ 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 ❇️با ما همراه باشید در کانال حیات طیبه (عاقلانه ترین عاشقانه انسان): 👇👇👇 🌍 @hayat_tayyebeh
بسم الله الرحمن الرحیم به صورت این کودک معصوم نگاه کنید. نه توان راه‌رفتن دارد و نه قدرتی برای سخن‌گفتن. هرچه می‌خواهد نهایتا گریه می‌کند. اگر ناراحتی داشته باشد چقدر پدرومادرش نگران می‌شوند. چقدر نیاز به شیر دارد؟ اگر تشنه شد چقدر آب بنوشد سیراب می‌شود؟ تصور کن حسین (علیه‌السلام) را. مظهر رحمت حق. تمام وجودش عاطفه است. و با این همه پدر است. پدر غیرت دارد. اگر زن و فرزند چیزی بخواهد او باید تهیه کند. اگر آب کم باشد او نمی‌نوشد. اول زن و فرزند سیراب شوند بعد او. اگر فرزند دردی داشته باشد پدر اگر همان درد را نداشته باشد بازهم بیش از فرزند در عذاب است. همه کربلا روی دوش حسین (علیه‌السلام) سنگینی می‌کند. حال خیال کن این حسین را که ایستاده و گریه طفلش را می‌بیند. طفل را می‌گیرد و به دشمنی که همه اعوان و انصارش را به شهادت رسانده نشان می‌دهد. ای قوم اگر به من رحم نمی‌کنید به این طفل رحم کنید. بماند چگونه اصغرش را در دامنش سیراب کردند. حال حسین مانده و اصغر سیرابش. خدایا حسین چه کند. با این درد چه کند. این کوه غیرت چگونه این خردسال را به مادرش نشان دهد. هیچ جا در کربلا نقل نشده که ندای آسمانی آمد جز در این غم: دعه یا حسین. حسین رهایش کن. (۱) حسین در مقام عندیت است. غیب و شهود برای او یکی است. اما این ندا نشان می‌دهد چقدر این غم سنگین است. خون‌ها را به آسمان ریخت حتی قطره‌ای برنگشت. (۲) این طفل شیرخوار سند مظلومیت حسین است. هرکس در هرچه شک کند این معجزه حسین را نمی‌تواند انکار کند. این کودک اگرچه ظاهرا جهاد نکرد اما مشعل هدایت حسین را فروزان‌تر کرد. حجت را بر همه تمام کرد. علی‌اصغر برگ برنده حسین در جهاد رسانه‌ای بود. خبیث نفهمید که این تیر که رها کرد هرچند دل آل‌الله را سوزاند اما بیش از آن و پیش از آن قلب کاخ ظلم اموی را نشانه رفته بود. بمیرم برای آن آقایی که در اوج این غم هم بنده بود. فرمود «هوّن علىَّ‌ ما نزل بى انّه بعين اللّٰه» (آنچه بر من نازل می‌شود آسان است چرا که در محضر خداست) (3) باید هم ملائکه آسمان از صبر تو تعجب کنند. (قَدْ عَجِبَتْ‌ مِنْ‌ صَبْرِكَ‌ مَلاَئِكَةُ‌ السَّمَاوَاتِ‌) (4) مگر این غم، قابل فهم است برای ما اهل خاک. حسین جان به حق مظلومیت و غربتت در آن لحظات سخت دست ما را رها نکن. (1) نفس المهموم ص 319 (2) اللهوف ص 117 (3) منتهی‌الآمال ج۱ ص 693 (4) المزار الکبیر ص 504 علیه السلام علیه السلام 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 کانال تأمّلات طلبگی: @ghorbani_hamedani
بسم الله الرحمن الرحیم ❓آیا حرف مبنی است؟ 🔹نحویون معتقدند که حروف مبنی و بلکه اصل در بناء هستند و سایر کلمات در صورت شباهت به حروف مبنی می‌شوند. 🔸مبنی در مقابل معرب است. معرب عبارت است از کلمه‌ای که با توجه به عوامل مختلف می‌تواند اعراب مختلفی را بپذیرید و در صورتی که حرف آخر آن مانع از بروز اعراب نباشد (اعراب تقدیری) می‌تواند با علامتی مانند حرکات یا حروف، اثر اعرابی عامل را نشان دهد. مثلا «زید» معرب است زیرا در موقعیت‌های مختلف اعرابی مانند جاء زید (رفع) و رایت زیدا (نصب) و مررت بزید (جر) می‌تواند اثر جاء به عنوان عامل را با حرکات ضمه، فتحه و کسره نشان دهد. 🔹با توجه به مقابله بین معرب و مبنی، مبنی کلمه ای است که در موقعیت‌های اعرابی مختلف نمی‌تواند اعراب بپذیرد. 🔸با توجه به این مطلب، از آنجایی که حروف نمی‌توانند در موقعیت‌های اعرابی قرار بگیرند و معمول واقع نمی‌شوند اصلا شأنیت اعراب و بنا را ندارند تا بخواهند مبنی نام بگیرند. معرب و مبنی رابطه ملکه و عدم ملکه دارند. کلمه معرب یا مبنی است که شأنیت اعراب که عبارت است از معمول واقع‌شدن را داشته باشد. بنابراین حروف، نه معربند نه مبنی همانطور که دیوار نه کور است نه بینا و نه معرب است و نه مبنی. 🔹این مطلب در مورد فعل هم صادق است. فعل در موقعیت اعرابی قرار نمی‌گیرد. اعراب رفع و نصب و جزم فعل ربطی به جایگاه نحوی فعل ندارد. تغییرات اعرابی فعل به اطوار مختلف فعل مربوط است و بیش از ارتباط آن به دانش نحو یک بحث صرفی است. پس اگر از دقت کم نگذاریم فعل هم نه معرب است و نه مبنی. البته در مورد فعل باید تعریفی متناسب با فعل در دانش صرف ارائه کرد. معرب و مبنی در دانش نحو صرفا ویژگی اسم است که می‌تواند در موقعیت‌های اعرابی مختلف قرار گیرد. 🔸البته بحث عامل و معمول خود مبحث دیگری است که نیازمند بازبینی است. 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 کانال تأمّلات طلبگی: @ghorbani_hamedani_t
بسم الله الرحمن الرحیم 📚 فلسفه اعراب 🔸در برخی جملات مانند «ضرب زیدٌ بکراً» و «ضرب بکرٌ زیداً»‌ اعراب نصب و رفع بکر و زید مشخص می‌کنند که زید و بکر چه نقش نحوی در جمله دارند. به تعبیر دیگر علائم اعراب بر معنای نحوی فاعلیت و مفعولیت دلالت دارند. واضح است که کارکرد علائم اعراب در این گونه جملات صرفا دلالت بر معنای نحوی است. ❓اما یک سوال: به چه دلیل اعراب و علائم اعراب در هر جمله‌ای صرفا برای دلالت بر معنا هستند؟ به عبارت دیگر چرا هر اعرابی نشان‌دهنده معنای نحوی است؟ ✅اگر برای اثبات این مطلب که هر علامت اعرابی صرفا برای دلالت بر معنا استفاده می‌شود و لذا «هر علامت اعرابی بر معنای نحوی دلالت دارد»، از عباراتی نظیر مثال بالا بخواهیم استفاده کنیم باید گفت که این گونه مثال‌ها صرفا مفید یک موجبه جزئیه است که «برخی از علائم اعراب بر معنای نحوی دلالت دارد». از این موجبه جزئیه نمی‌توانیم نتیجه بگیریم که «هر علامت اعرابی دال بر معنای نحوی است». کلیت موجبه کلیه باید حاصل قیاس و برهان باشد نه استقراء ناقص. بنابراین استشهاد به چند مثال در زبان نمی‌تواند مفید یک قاعده کلی به این اهمیت باشد. توجه داریم که کل دانش نحو بر اساس این گزاره شکل گرفته است و لذا هرجا علامت اعرابی وجود دارد بر این اساس معنای نحوی استنباط می‌شود. ✅به عنوان مثال چرا مَن در جمله «مَن یمت یرنی» شرطیه است؟ ظاهرا جواب نحویون این است که چون دو فعل مابعد را جزم داده است. آیا از اینکه در برخی موارد علائم اعراب دال بر معنای نحوی هستند و إن شرطیه هم دو فعل را جزم می‌دهد می‌توانیم نتیجه بگیریم که همیشه و در هر جمله‌ای جزم دو فعل، بر معنای نحوی شرطیت دلالت دارد؟ چرا؟ 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 کانال تأمّلات طلبگی: @ghorbani_hamedani_t
بسم الله الرحمن الرحیم +چرا عامل معنوی ابتدائیت داریم اما عامل معنوی فاعلیت نداریم؟ -چون قبل از فاعل فعل وجود دارد. +قبل از زید در ضرب بکرٌ زیداً هم فعل وجود دارد. آیا غیر از این است که بکر چون مفعول ضرب است منصوب است. پس علت نصب آن مفعولیت است نه ضرب. 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 کانال تأمّلات طلبگی: @ghorbani_hamedani_t
🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🌱 🔴 مخدر خطرناکی که بسیاری از طلبه‌ها و دانشجویان به آن مبتلا هستند. 🔸 مخدر به موادی گفته می‌شوند که سبب بی‌حسی و رخوت می‌شوند و در طب، گاهی برای کاهش احساس درد تجویز می‌شوند. (لغت‌نامه دهخدا). مخدر سبب می‌شود دردی که وجود دارد احساس نشود و لذا اگر کسی معتاد به آن شد با همین احساس بی‌دردی و رخوت دچار سرخوشی و بی‌خیالی می‌شود. متاسفانه امروزه بسیاری از طلبه‌ها به مخدری مبتلا هستند که سال‌های طلایی طلبگی آن‌ها را با یک احساس سرخوشی از آن‌ها می‌گیرد و وقتی این سال‌ها به اتمام می‌رسد و این مخدر دیگر به کار نمی‌آید تازه مشخص می‌شود چه بیماری‌ای این روح را فراگرفته است در حالی که همه این سال‌های طلایی باید به درمان آن بیماری و ضعف می‌گذشت. 🔹 نظام تعلیم و تربیت حوزه – و البته دانشگاه و آموزش و پروش – وظیفه دارد تا طلبه را از بعدهای مختلف به خصوص بعد علمی رشد دهد و به مرحله‌ای برساند که او بی‌نیاز از استاد به تدریس و تحقیق در حداقل یک شاخه علمی بپردازد. این وظیفه کمابیش به دلائل مختلف تحقق پیدا نمی‌کند. در عوض در این نظام آموزشی، ناآگاهانه مخدری به نام «نمره» و «مرتبه علمی» (پایه و سطح و مدارک دانشگاهی و ...) به دانش‌پژوه تزریق می‌شود. طلبه بهترین سال‌های عمرش را در نظامی می‌گذراند که ملاک همه ارزیابی‌های علمی نه میزان توانایی علمی او بلکه عددی است که در کارنامه او ثبت است و پس از مدتی این نمرات تبدیل به مدرک می‌شود. 🔸 نمره و مدرک مخدری است که درد و ضعف علمی طلبه‌ها را تسکین می‌دهد. نمره 20 در یک امتحان حافظه‌محور که امروزه متاسفانه در غالب - اگر نگوییم همه – مراکز علمی صرفا دلالت می‌کند که دانش‌پژوه چند روز قبل از امتحان، منبع امتحان را مطالعه کرده است. این نمره ملاک فارغ‌التحصیلی طلبه از یک درس است در حالی که ملاک فارغ‌التحصیلی از یک علم عبارت است از دو ویژگی : «توانایی تدریس» و «توانایی پژوهش». طلبه زمانی از یک درس فارغ‌التحصیل می‌شود و به استاد نیاز ندارد که هم بتواند کتب درسی آن رشته را تدریس کند و هم اگر مساله‌ای در آن رشته علمی وجود داشت بتواند آن را حل کند. امتحانات حافظه‌محور کنونی به هیچ‌عنوان دال بر این دو توانایی نیستند و چه بسا فردی که نمره 20 هم گرفته باشد بعد از امتحان بسیاری از محفوظاتش را از دست بدهد چراکه غرض از حفظ مطالب پاس کردن امتحان است و بس. 🔹 امروزه با این سطح از تدریس صرفا طلبه‌هایی را تربیت می‌کنیم که دلخوش‌اند که 10 پایه با معدل بالا گذرانده‌اند اما بسیاری از ایشان که نمرات بالایی هم دارند به دو توانایی فوق‌الذکر در غالب دانش ها نرسیده‌اند. نظام تشویق و تنبیه طلاب هم بر این اساس تنظیم شده است و لذا طلبه ارزشمند طلبه‌ای نیست که اهل فکر و سوال و ابتکار در علم است بلکه طلبه ارزشمند طلبه‌ای است که می‌تواند شب امتحان خوب مطالب را حفظ کند. این نظام ارزش‌گذاری، طبیعتا طلبه را دچار سوءفهم از مسیر طلبگی می‌کند. او در بهترین سال‌های طلبگی دلخوش است که نمره‌ای گرفته و مدارکی را انباشته کرده است. وقتی این مخدر به پایان می‌رسد و طلبه به درس خارج می‌رسد و به طور جدی نیازمند شکوفایی علمی است می‌بیند که دستش خالی است و سرگردان به دنبال مدرکی می‌گردد که مشکلات معیشتی و مانند آن را در پناه آن مرتفع سازد. 🔸 توجه داریم که عدم دلالت نمره بر موفق‌بودن و ارزشمند بودن طلبه به معنای دلالت آن بر کم‌ارزشی طلبه نیست. چنین نیست که هر که نمره 20 می‌گیرد طلبه ارزشمندی نیست بلکه طبیعتا طلبه‌ای که خوب درس خوانده هم می‌تواند نمره بالا بگیرد اما مهم ملاکی است که نظام آموزشی به طلبه ارزشمند می‌دهد. تا زمانی که نظام آموزشی ما حافظه‌محور است و تازمانی که دغدغه استاد اتمام محدوده است و دغدغه طلبه، پاس کردن امتحان؛ این مخدر کار خود را خواهد کرد. عالمی از نو بباید ساخت و از نو آدمی. ✍️ 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 کانال تأمّلات طلبگی: @ghorbani_hamedani_t
مؤسسه حیات طیبه
🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🌱 🔴 مخدر خطرناکی که بسیاری از طلبه‌ها و دانشجویان به آن مبتلا هستند. 🔸 م
بسم الله الرحمن الرحیم وظیفه طلبه در این نظام آموزشی حافظه محور که طلاب را بر اساس نمره ارزش‌گذاری می‌کند چیست؟ وظیفه طلبه این است که خود را از این توهمات خارج کند. بل الانسان علی نفسه بصیرة. خودمان را با نمره و مدرک گول نزنیم. در مرحله دوم باید بدانیم که در چه وضعیتی هستیم. اگر در دانشی به دو ملاک «توانایی تدریس» و «توانایی پژوهش» نرسیدیم برگردیم و از اول شروع کنیم ولو طلبه درس خارج هستیم. برای این منظور لازم است یک برنامه دقیق و جامع داشته باشیم. باید به ترتیب برای خودمان پروژه تعریف کنیم تا در هر دانشی به این سطح از توانایی برسیم. پروژه صرف، پروژه نحو، پروژه منطق و ... . تعیین پروژه به این معناست که کار اصلی ما در یک بازه زمانی تمرکز بر آن موضوع درسی است. مثلا ممکن است طلبه‌ای پایه ۸ باشد اما پروژه‌اش دانش صرف باشد. پس باید عمده وقت و مشغولیت ذهنی‌اش در دانش صرف هزینه شود. خب سوال این است که پس دروس حوزه را چه کار کنیم. در جواب باید گفت این دروس را باید تدبیر و مدیریت کرد. باید به قدری خواند که صرفا یک تصور متوسط از آن‌ها داشت. در حدی که بتوانیم متن را بخوانیم و بفهمیم نه بیشتر. البته این مراحل باید زیر نظر استاد باشد که نه طلبه غرق در این دانش‌های ابتدایی شود و نه سطحی از آن‌ها عبور کند. همچنین استاد در این مراحل می‌تواند گره‌های ذهنی طلبه را باز نماید. هرچند اگر مطالب به صورت سطحی یاد گرفته شده بهتر است در کنار یک استاد مطالب به صورت اجتهادی (در مرحله خارج ابتدایی)* مطالعه شود. *مرحله خارج ابتدایی مرحله دوم از مراحل سه‌گانه آموزش است که در مقاله «بایسته‌های علمی عالم دینی عصر انقلاب با تاکید بر عرصه تولید علم»‌ تبیین شده است. ✍️ 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 کانال تأمّلات طلبگی: @ghorbani_hamedani_t
بسم الله الرحمن الرحیم ❓شرط، قید هیئت است یا ماده؟ 🔻تحریر محل نزاع به طور خلاصه در این کلام مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی (رضوان الله علیه) آمده است: 🔹«در باب واجب مشروط، نزاعى وجود داشت كه آيا قيد در «إن جاءك زيد فأكرمه» به هيئت برمى‏گردد يا به مادّه؟ مشهور عقيده داشتند قيد به هيئت برمى‏گردد ولى شيخ انصارى رحمه الله معتقد بود قيد به مادّه- يعنى اكرام- برمى‏گردد. ولى هم شيخ انصارى رحمه الله و هم مشهور اتفاق داشتند بر اين كه ظاهر قضيّه شرطيه- از نظر قواعد عربى- اقتضاء مى‏كند كه شرط به عنوان قيد براى جزاء باشد و جزاء هم عبارت از «وجوب اكرام» است نه «اكرام». به‏عبارت ديگر: هر دو، شرط را به عنوان قيد براى هيئت مى‏دانند نه مادّه. ولى مرحوم شيخ انصارى مى‏گفت: «در اينجا قرينه‏اى عقلى وجود دارد كه سبب مى‏شود ما در ظاهر قاعده عربى تصرف كرده و شرط را به عنوان قيد براى مادّه- يعنى اكرام- به حساب آوريم».» (اصول فقه شیعه، ج۵، ص152) 🔸 این نزاع به این دلیل است که شیخ و دیگران (رضوان الله علیهم) جمله «إن جاءك زيد فأكرمه» را جمله شرطیه می‌دانند. این از نظر نحوی مورد پذیرش همگان و بدیهی است. دلیل این امر هم این است که ان ادات شرط است و دو فعل را جزم می‌دهد. ✅به نظر می‌رسد اگر از معنا به سوی لفظ بیاییم این جمله اصلا شرطی نیست. شرط در جملات انشائی بی‌معناست. شرطیت عبارت است از توقفِ تحققِ یک نسبت بر نسبت دیگر یا عدم این توقف. در این صورت اگر جمله‌ به ظاهر شرطی، در جزایش فعل انشائی باشد آن جمله اصلا شرطیه نیست. جمله شرطیه اساسا جمله خبری است در مقابل جمله حملیه. 👈در این گونه جملات، شرط متعلق به فعل جزاست مانند جار و مجرور که متعلق به فعل است. به تعبیر دیگر ساختار جمله «إن جاءك زيد فأكرمه» با ساختار جمله «إن جاءك زيد فهو کریم» متفاوت است. لذا ترکیب این دو جمله نیز متفاوت است. در جمله انشائی اول یک فعل داریم که چند قید دارد که یکی از آن‌ها ان جاءک زید است بنابراین نسبت اصلی در این جمله نسبت بین (انت) به عنوان مامور به و اکرام به عنوان فعل طلبی است اما در جمله خبری نسبت اصلی بین دو جمله جاءک زید و هو کریم است. در این صورت اصلا جمله انشائی جمله شرطی نیست. وقتی چنین تحلیلی را بپذیریم می‌بینیم که شرط مانند بسیاری از اجزاء یک کلام قید برای ماده فعل است. توجه داریم که متعلق جار و مجرور هم فعل نیست بلکه ماده فعل است. ♦️ نحو دلالی به دنبال یافتن مدلول دقیق تراکیب نحوی است. در این مورد در ادامه مطالبی تقدیم می‌شود. ✍️ 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 کانال تأمّلات طلبگی: @ghorbani_hamedani_t