eitaa logo
مه‌شکن🇵🇸🇮🇷
1.3هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
555 ویدیو
76 فایل
✨﷽✨ هرکس‌می‌خواهدمارابشناسد داستان‌کربلارابخواند؛ اگرچه‌خواندن‌داستان‌را سودی‌نیست‌اگردل‌کربلایی‌نباشد. شهیدآوینی نوشته‌هایمان‌تقدیم‌به‌ اباعبدالله‌الحسین(ع)‌وشهیدان‌راهش..‌. 🍃گروه‌نویسندگان‌مه‌شکن🍃 💬نظرات: https://payamenashenas.ir/RevayatEshgh
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام سلامت باشید ممنونم☺️ چشم، سعی میکنم از پایان باز پرهیز کنم😓
🌷 * شهید کم‌نظیر * 🌺 شهید بهشتی جزو نوادر زمان بود
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 شهید بهشتی پایه‌گذار دادگستری اسلامی است 🔻 رهبر انقلاب، امروز: شهید بهشتی یک حق بزرگی بر گردن کشور و ملت دارند و آن پایه‌گذاری دادگستری اسلامی است. کار، کار آسانی نبود و کار دشواری بود. ایشان یک حرکت جدیدی را برای قوه‌ی قضائیه شروع کرده بود. 🔹 ایشان یک عالم متفکر بود، نظریه‌پرداز بود.مرحوم آقای بهشتی حقاً شخصیت برجسته و ممتازی بود. انقلابی بود. واقعاً انقلابی بود. پرتلاش بود. از بن دندان معتقد به مبانی انقلاب بود ایشان. مرحوم شهید بهشتی به معنای واقعی کلمه پایبند به مبانی انقلاب و مبانی امام رضوان اللّه علیه بود و پرهیزگار هم بود، مرد مؤمن و متشرعی بود. بنده با ایشان زیاد معاشر بودم. خیلی متشرع بود، خیلی پرهیزگار بود، خیلی در حرکت در جهت دین و مسائل دینی جدی بود. علاوه بر اینها ایشان از ارکان تدوین قانون اساسی است. یعنی حق این بزرگوار بایستی شناخته بشود و گذارده بشود. ۱۴۰۰/۰۴/۰۷ 💻 @Khamenei_ir
شاخه زیتون.pdf
3.32M
📲📚نسخه پی‌دی‌اف رمان امنیتی 🌿📗 ✍نویسنده: 💠روایتی دخترانه از یک نبرد اطلاعاتی و امنیتی میان و ✡🕎 https://eitaa.com/istadegi
سلام. ممنونم لطف دارید☺️ نوشتن از شهدا توفیق زیادی می‌خواد. ان‌شاءالله اگر توفیق شد، خیلی دوست دارم زندگینامه شهدا بنویسم
مه‌شکن🇵🇸🇮🇷
سلام ارسال شد. تقدیم به شما🙂
سلام سلامت باشید. خواهش میکنم ان‌شاءالله فایل پی‌دی‌افش که آماده شد قرار میدیم‌
سلام و درود بر شما راستش من اون تابلوی سیاه‌قلم رو خیلی وقت پیش دیدم و برام منشأ الهام شد. ولی بعدا هم یکی دوبار تصویر رنگیش رو در اینترنت دیدم. ولی متاسفانه الان ندارمش. شاید اگه اسم استر و خشایارشا یا عباراتی مشابه این رو سرچ کنید پیداش کنید. مرد خشمگین خیلی کوچیک گوشه تصویره و به راحتی نمیشه ببینیدش، باید دقت کنید
📚 📘 ✍️ روایت پرستار از یک تجربه ناب انسانی در 📖 "نگاهم به پرچم ایران روی پشت‌بام می‌افتد. برای رسیدن این پرچم به اینجا خون داده‌ایم. بغض گلویم را مشت می‌کند. همسایه‌های خانم‌جان هرروز صبح به امید این پرچم دست بچه‌هایشان را می‌گیرند و به بیمارستان می‌آیند. بروم بگویم اشتباه آمده‌اید؟ بگویم دستمان از دارو خالیست؟ بگویم شرمنده، به خانه‌هایتان برگردید؟ جواب این مادران را هم بتوانم بدهم جواب شهدا را چه بدهم؟ این مادرها دارو می‌خواهند، خون نمی‌خواهند که سخت باشد. قسمت سختش را شهدا داده‌اند. پرچم ایران بالای این ساختمان باشد و مردم ناامید برگردند؟ چشم‌ به پرچم که سوز سرد تنش را تکان می‌دهد، زار می‌زنم...یاد حاج‌احمد متوسلیان می‌افتم، می‌خواست این پرچم را در انتهای افق به زمین بکوبد. کف دست‌هایم را به پرچم و شهدایی که دورش جمع شده‌اند، نشان می‌دهم. خالی‌ست. دست خالی که نمی‌شود کار کرد..." 👈در صفحات این کتاب، مخاطب همراه راوی به سوریه سفر می‌کند. از دمشق و کنار ضریح حضرت زینب (س) تا حمص و تدمر و المیادین و دیرالزور و ۸۰۰ کیلومتر دورتر از دمشق، روستایی به نام الهِری و ماجراهایش. خواننده، میان کوچه پس‌کوچه‌های خاطرات نقش بسته بر صفحات کتاب، می‌خندد، می‌دود، گریه می‌کند، خوشحال می‌شود،‌ غصه می‌خورد، خسته می‌شود و مهم‌تر از همه روی دیگر جنگ را می‌بیند و لمس می‌کند. https://eitaa.com/istadegi