هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 شهید بهشتی پایهگذار دادگستری اسلامی است
🔻 رهبر انقلاب، امروز: شهید بهشتی یک حق بزرگی بر گردن کشور و ملت دارند و آن پایهگذاری دادگستری اسلامی است. کار، کار آسانی نبود و کار دشواری بود. ایشان یک حرکت جدیدی را برای قوهی قضائیه شروع کرده بود.
🔹 ایشان یک عالم متفکر بود، نظریهپرداز بود.مرحوم آقای بهشتی حقاً شخصیت برجسته و ممتازی بود. انقلابی بود. واقعاً انقلابی بود. پرتلاش بود. از بن دندان معتقد به مبانی انقلاب بود ایشان. مرحوم شهید بهشتی به معنای واقعی کلمه پایبند به مبانی انقلاب و مبانی امام رضوان اللّه علیه بود و پرهیزگار هم بود، مرد مؤمن و متشرعی بود. بنده با ایشان زیاد معاشر بودم. خیلی متشرع بود، خیلی پرهیزگار بود، خیلی در حرکت در جهت دین و مسائل دینی جدی بود. علاوه بر اینها ایشان از ارکان تدوین قانون اساسی است. یعنی حق این بزرگوار بایستی شناخته بشود و گذارده بشود. ۱۴۰۰/۰۴/۰۷
💻 @Khamenei_ir
May 11
شاخه زیتون.pdf
3.32M
📲📚نسخه پیدیاف رمان امنیتی #شاخه_زیتون 🌿📗
✍نویسنده: #فاطمه_شکیبا
💠روایتی دخترانه از یک نبرد اطلاعاتی و امنیتی میان #اسلام و #یهود ✡🕎
#کتاب_خوب_بخوانیم
#ایران_قوی
#رهبر_انقلاب
#روایت_عشق
https://eitaa.com/istadegi
سلام و درود بر شما
راستش من اون تابلوی سیاهقلم رو خیلی وقت پیش دیدم و برام منشأ الهام شد.
ولی بعدا هم یکی دوبار تصویر رنگیش رو در اینترنت دیدم. ولی متاسفانه الان ندارمش.
شاید اگه اسم استر و خشایارشا یا عباراتی مشابه این رو سرچ کنید پیداش کنید.
مرد خشمگین خیلی کوچیک گوشه تصویره و به راحتی نمیشه ببینیدش، باید دقت کنید
#معرفی_کتاب 📚
#همسایه_های_خانم_جان 📘
✍️ #زینب_عرفانیان
روایت پرستار #احسان_جاویدی از یک تجربه ناب انسانی در #سوریه
#نشر_شهید_کاظمی
#بریده_کتاب 📖
"نگاهم به پرچم ایران روی پشتبام میافتد. برای رسیدن این پرچم به اینجا خون دادهایم. بغض گلویم را مشت میکند. همسایههای خانمجان هرروز صبح به امید این پرچم دست بچههایشان را میگیرند و به بیمارستان میآیند. بروم بگویم اشتباه آمدهاید؟ بگویم دستمان از دارو خالیست؟ بگویم شرمنده، به خانههایتان برگردید؟ جواب این مادران را هم بتوانم بدهم جواب شهدا را چه بدهم؟ این مادرها دارو میخواهند، خون نمیخواهند که سخت باشد. قسمت سختش را شهدا دادهاند. پرچم ایران بالای این ساختمان باشد و مردم ناامید برگردند؟ چشم به پرچم که سوز سرد تنش را تکان میدهد، زار میزنم...یاد حاجاحمد متوسلیان میافتم، میخواست این پرچم را در انتهای افق به زمین بکوبد. کف دستهایم را به پرچم و شهدایی که دورش جمع شدهاند، نشان میدهم. خالیست. دست خالی که نمیشود کار کرد..."
👈در صفحات این کتاب، مخاطب همراه راوی به سوریه سفر میکند. از دمشق و کنار ضریح حضرت زینب (س) تا حمص و تدمر و المیادین و دیرالزور و ۸۰۰ کیلومتر دورتر از دمشق، روستایی به نام الهِری و ماجراهایش. خواننده، میان کوچه پسکوچههای خاطرات نقش بسته بر صفحات کتاب، میخندد، میدود، گریه میکند، خوشحال میشود، غصه میخورد، خسته میشود و مهمتر از همه روی دیگر جنگ را میبیند و لمس میکند.
#کتاب_خوب_بخوانیم
#ایران_قوی
#کتاب #مطالعه
#روایت_عشق
https://eitaa.com/istadegi