eitaa logo
هیأت جوانان حضرت علی اکبر (ع)
267 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
155 ویدیو
10 فایل
حضرت علی اکبر (ع)، "جوان مومن انقلابی" زمان خویش بود!
مشاهده در ایتا
دانلود
موضوع: کشتن هابیل 😇 حاج‌آقاعابدینی: 🔆 خدای تبارک و تعالی امر کرد به آدم که هابیل را خودت در قرار بده. علیرغم این که قابیل بزرگ‌تر بود. همین که این خبر به قابیل رسید او نتوانست امر الهی را تحمل بکند. روایات متعددی آمده که این ایه قربانی کردن، در امر است نه در امر . روایت ازدواج، یک روایت از قربانی کردن بود اما روایات دیگری است که نشان میدهد این گونه نبوده. بلکه حتی حضرات نفی می‌کنند. به شدت این را نفی می‌کنند که ازدواج ها از برادر و خواهر بوده باشد. 👹 روایتی است که می‌فرماید یکی از به صورت ظاهر شده بود و دیده می‌شد. قابیل وقتی که او را دید عاشق او شد و آدم او را خواستگاری کرد برای قابیل. بعد یک هم ظاهر شده بود که هابیل عاشق او شد و از پدر خواست خواستگاریش کند. این ها به عقد هم درآمدند و از نسل این‌ها، نسل ادامه پیدا کرد. این یک روایت بود، روایت اول هم بیان کردیم که می‌گویند که خدا وحی کرد به آدم که پسران آدم با دخترانش ازدواج بکنند و نسل آدم از ازدواج خواهر‌ها و برادر هاست. البته امام صادق روایتی دارد که میفرمایند این نوع ازدواج است لذا این داستان دروغ است. ما الآن نمی‌توانیم حکم قطعی بکنیم که کدام یک از این هاست. ⚔ به طور کلی اصل بین هابیل و قابیل بر سر یکی از دو جریان بود. هابیل این جواب را داد که اگر تو بخواهی قصد من را بکنی من دست دراز نمی‌کنم تا تو را بکشم. این یک عظیمی است. این نشان می‌دهد این که در او بوده است. الهی این است که اگر ظالمی مظلومی را کشت، گناهان مظلوم به گردن ظالم می‌افتد. دنبال آیه این است که «إِنِّي أُرِيدُ أَن تَبُوءَ بِإِثْمِي وَإِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِينَ» (مائده/ 29) من در حقیقت می‌دانم که آن گناهانی که به گردن من است می‌افتد به گردن تو. البته اگر او می‌خواست این را بکشد و این نمیکرد، این در ظلم اوست، یعنی اگر دفاع می‌کرد، خب او نمی‌زد. 👊 قابیل در روایت است که منتظر بود. یک بار که هابیل دام هایش می‌چریدند، او در زمین استراحت می‌کرد. یک کودک را در نظر بگیرید که تا به حال تصویری از کشتن نداشته باشد. چطوری می‌شود یک چیزی را بکشد؟ لذا شیطان به قابیل یاد داد. پرنده‌ای را که گرفته بود با سنگ کوبید به سر آن پرنده. یاد گرفت که کشتن یعنی کوبیدن با سنگ سنگین که سر را له بکند. لذا وقتی هابیل استراحت می‌کرد، سنگ بزرگی را آورد و بر سر هابیل زد و او را کشت. وقتی او را کشت، ماند این جنازه را چه کار بکند. الآن برای ما کردن، کردن خیلی ساده است اما او تا به حال این مخفی کاری را ندیده است. 🤫 هر که انسان بخواهد پنهانش بکند، طولی نمی‌کشد که در رسوا می‌شود. این خداست که ظلم حتی اگر پنهانش کردی در مظالم اجتماعی، پنهان نمی‌ماند. چون خلاف سنت الهیه است. 🐧 «فَبَعَثَ اللَّـهُ غُرَابًا يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوَارِي سَوْءَةَ أَخِيهِ قَالَ يَا وَيْلَتَى أَعَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هَـذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِيَ سَوْءَةَ أَخِي فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ» (مائده/ 31) خدا کلاغی را فرستاد. اینها سنتشان این است که غذایی یا چیزی را که به دست می‌آورند، زیر خاک دفن می‌کنند. آن کلاغ زمین را زیر و رو کرد و شیئی را در آن جا مخفی کرد و خاک ریخت. قابیل گفت: من کمتر از اویم؟ تمام عالم برای است. منتها انسان در وقت ، در وقتی که پیدا می‌کند، می‌شود، این تعلیم را می‌گیرد. اما کسانی که هستند، می‌دانند که هر واقعه‌ای که در عالم دارد اتفاق می‌افتد، برای تعلیم اوست. لذا از این که به مرتبه‌ی برسند این را می‌یابند. 💪 تعبیر قرآن این است که ای شیطان تو سلطه نداری «إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ» (حجر/ 41) تو بر انسان‌ها نداری مگر کسی که بخواهد. لذا شیطان با قابیل ماجراها داشت. قابیل شد رفت به یمن. 🤰هابیل وقتی که از دنیا رفت همسرش حامله بود و فرزندی به دنیا آمد و خدا که را بعد از هابیل به آدم داد. برادر دیگر هابیل بود. او هم ازدواج کرد، فرزندی از او به دنیا آمد. فرزند شیث که نبی بعد از آدم شد و هم چنین فرزند هابیل مبدا انسان‌ها شدند. مبدا نسل انسان‌ها دو نفری بودند که پاک و بودند. 📚 منبع: جلسه 95/01/21 سمت خدا. ................................................ ✅ @javananaliakbar1386
موضوع: را دوست بداریم 😇 حاج‌آقاعابدینی: 🤴 حاکم ظالمی در دوره ادریس نبی وجود داشت. یک روز از یک زمینی داشت عبور می‌کرد. دید این زمین خیلی سرسبز و خوب است گفت این باید مال من باشد. گفتند صاحب دارد. صاحبش موحد هم بوده؛ یعنی یکی از یاران ادریس نبی بوده است. می‌گوید این زمین را بده به من. می‌گوید همه‌ی خرج زن و بچه ام از همین است. می‌گوید پس بفروش. می‌گوید اگر بفروشم راه معاشی غیر از این ندارم. شاه میاید به خانه درحالیکه غمگین بوده است. همسرش که خیلی بود. گفت چرا ناراحتی؟ می‌گوید این طور شده است. می‌گوید کاری ندارد. من یک برایش می‌کنم که این از دین مَلِک خارج است و عده‌ای شهادت می‌دهند و می‌توانی او را بکشی و زمینش را مالک شوی. همین طور هم شد. 😥 فکر نکنیم ما پادشاه نیستیم. گاهی همین ‌های ما هم بوی همین را می‌دهد. به قول ایت الله بهجت ما و پیدا نکردیم. ولی در همین حیطه‌ای که هستیم، در همین مقداری که دستمان باز است به اندازه‌ی خودمان همین کارها را می‌کنیم؛ در همسایگی مان، گاهی در دوستانمان، در خانه‌ی خودمان، بین همسر و فرزندان، گاهی در اداره یک کاری می‌کنیم که طرف ساقط شود تا من به جایش بروم. 😡 در این مرحله خداوند آنقدر غضبش بالا میگیرد که ادریس را می‌فرستد سراغ آن پادشاه. خطاب می‌کند تو شدی از این که من می‌کنم. بگو به او که به زودی از تو می‌گیرم. در روایت دارد که قدرت ندارد و علیه اش پرونده سازی کردی به سرعت الهی محقق می‌شود. این مطلب انحصار به دوران خاصی ندارد. 🙌 حضرت ادریس یک نفری رفته سراغ این ظالمی که از هیچ ظلمی ابا ندارد. چقدر باید در وجود انسان حاکم باشد. می‌گوید ! نمی‌گوید من تنهایی بروم؟ خداوند خطاب میکند اینکه من به خرج می‌دهم برای این است که تو بلکه یک جا سیر شوی، بگویی کردم، کردم. اصحاب نشسته بودند همه دور تا دور ادریس به تنهایی آمد همین را گفت. بعد وقتی که برگشت شاه به او گفت زود برو از جلوی چشمم دور شو وگرنه تو را هم می‌کشم. یعنی معلوم بود از این پیام ترسی هم بر دلش ایجاد شده که همان جا او را نکشت. ادریس رفت. شاه همسرش را صدا زد. همسر شاه وارد شد گفت چه شده؟ گفت چنین مسئله‌ای بوده است. گفت تو مالک هستی، تو پادشاه هستی، چطور جرئت کرده در مقابل تو این حرف‌ها را بزند؟ خودم می‌فرستم او را با لشکر نابود کنند چهل نفر را فرستاد که دنبال ادریس گشتند وقتی به ادریس رسیدند حضرت ادریس به اذن الهی خطاب کرد که مُت یعنی بمیرید. مردند. 🖇 ادامه دارد ... 📚 منبع: جلسه 95/02/18 سمت خدا. ................................................ ✅ @javananaliakbar1386