eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
665 دنبال‌کننده
24 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شرمندم از تو     یاسِ جوونم پیشم بمون تا      زنده بمونم این هفته هایی که درد میکشی لحظه لحظه ش هر نفسی میکشم میشه آتیش به جونم این روزا روضه خون نمیخوام از میخِ در گریه م میگیره یادم میاد افتادی بینِ اون چل نفر گریه م میگیره ازمیخ در گریه م میگیره مظلومه ی من گریه کمتر کن فکری به حال و روزِ حیدر کن جای علی خیلی کتک خوردی مُردم برات تو کوچه باور کن ای همسرِ مظلومه ی حیدر... شرمنده م از تو      داری چقد درد دیدم مغیره           راهت رو سد کرد تا اومدم روی دوشم بزارم عبامو اومد به گوشم صدای لگد های نامرد این روزا تا میگی با ناله فضه بیا گریه م میگیره یاد گلِ نشکفته محسن با بچه ها گریه م میگیره تو کوچه ها گریه م میگیره باور نمیکردم بیاد روزی رو تو ازم پنهون کنی زهرا کردی وصیت ها،مگه میخوای حیدر رو بی سامون کنی زهرا ای همسرِ مظلومه ی حیدر... دارم میسوزم     با سوز چشمات پاهام میلرزه      میلرزه دستات پهلو به پهلو که میشی منم میکشم درد دیدم خودم پشت در که شکست استخونات ریحانه ام واست بمیرم قنفذ چه بد میزد به بازوت انقد قلافش بوده سنگین انگار لگد میزد به بازوت قنفذ چه بد میزد به بازوت وَ لستُ أدری خبر المسمار از سینه ی غمدیده میپرسم از خونِ پهلویی که خانوم به دیوار و در پاشیده میپرسم ای همسر مظلومه ی حیدر
خونه ای که بهشت دنیاست..... آتیش گرفته۲ بمیرم این خونه‌ی مولاست...... آتیش گرفته۲ خزون به گلزارِ   پیمبر افتاده غنچه‌ی نشکفته رو خاکا پرپر افتاده زندگی حیدر تو خطر افتاده دری که داره میسوزه رو مادر افتاده مظلومه زهرا ۲  یازهرا یازهرا پشت در از فضه کمک خواست.... قبله‌ی حاجات۲ به پیش بچه هاش زمین خورد.... مادر سادات۲ این همه آزارو   لشکر کفارو با تازیانه کشتن همسر مولارو چهل نفر باهم زدند زهرا رو کاشکه میبستن چشای حیدر کرارو مظلومه زهرا ۲ یازهرا یازهرا زهرا دیگه برید نفسهاش .... نبینه مولا۲ سینه ومیخ درو ای کاش.....نبینه مولا۲ غلاف شمشیر و ضربه‌ی نامردا بازوی همسر علی شکست واویلا فاطمه رو خاکا  خونه دلِ مولا عباشو میکشه رو جسم زخمی زهرا مظلومه زهرا۲  یازهرا یازهرا
ز خانه میرود زهرا ، شبانه میرود زهرا وای که با تنی غرق ، نشانه میرود زهرا وای من ، وای من ای وای من کفن شد ، پیکر زهرای من یازهرا ، یازهرا یازهرا به جسم کوثرم ریزد ، ز دیده اش گلاب اسماء بند نمی آید این خون ، هر چه که ریزد آب اسماء غمش را ، پهلویش ابراز کرد زخم او ، باز دهن باز کرد یازهرا ، یازهرا یازهرا رسیده وقت تدفینش ، رسیده وقت تدفینم لحد برای زهرا ، نه ، برای خویش میچینم ظاهراً ، مزار زهرا ولی باطنا ، این شده قبر ولی یازهرا ، یازهرا یازهرا
خونمون پر از داغ و درده جسم مادرم سرده سرده روی نیلیِ زهرا رو تا میبینه علی برمیگرده چشماشو رو هم گذاشته مادر علی تنهاست علی تنهاست میلرزه دل یل خیبر علی تنهاست علی تنهاست میسوزه با دیدن بستر علی تنهاست علی تنهاست بند ۲ تاریکه شب سردِ خونه از غصه حسن نیمه جونه بالای سر جسم مادر زینب داره قرآن میخونه روپوشه ، رو مادرم زهرا ، بمیرم من بمیرم من میزاره با دیده ی دریا ، بمیرم من بمیرم من مادر رو ، رو مغتسل بابا ، بمیرم من بمیرم من بند ۳ با تابوت دلم زیر و رو شد با تابوت...تمام هستم رفت ای سلمان...بیا یاریمون کن دیدی مادرم از دستم رفت بابای غریب ما تنهاست، بیا سلمان بیا سلمان غربت از حال علی پیداست بیا سلمان بیا سلمان وقت دفن مادرم زهراست، بیا سلمان بیا سلمان بند ۴ چشم مردم یثرب در خواب با اشک و غم و قلب بی تاب رو زخمای پر خونِ مادر آهسته میریزه حیدر آب زیر پیرهن به اشک و آه ، بسم الله و بالله میده غسلْ زیر نور ماه ، بسم الله و بالله «عَلَی مِلِّةِ رَسُولِ الله ، بسم الله و بالله» بند ۵ یادِ من نرفته تا حالا پشت در که افتادی از پا با کینه لگد بر در خورد و در افتاد روی جسمت زهرا افتادی راه نفس سد شد ، حلالم کن حلالم کن افتادی زیر در ‌و بد شد ، حلالم کن حلالم کن از رو در چهل نفر رد شد ، حلالم کن حلالم کن بند ۶ قلبم رو سقیفه آزردن یاسَم رو‌ کوچه پژمردن اونهایی که زهرامو کشتن تو گودال حسینم رو بردن خولی از راه که آمد میزد سنان میزد سنان میزد جای هرکس که نمیزد میزد سنان میزد سنان میزد قرآن منُ لگد میزد سنان میزد سنان میزد
آقای مظلومان عزا گرفته مدینه را غربت فرا گرفته حسن گشته حیران / حسین زار و گریان شده شب شام غریبان      حیدر به سر گرفته قرآن در کوچه های خلوت مدینه گشته نمایان غربت مدینه علی بی پناه است  / دگر غرق آه است مولا و اشک و سوگواری       زهرا و داغ بی مزاری زینب میان خانه زار و تنها گریان شده با روضه های زهرا اسیر و پریشان / دلش بیت الاحزان در چشم او غربت حاکی در دست او چادر خاکی
خانه من شده غم خانه بریزم اشک دانه دانه میرود همسرم شبانه غریبانه از این کاشانه یا زهرا یا زهرا یا زهرا ....... رفتی ای همدم خاموشم صدای تو مانده در گوشم چگونه یار کفن پوشم برم تابوت تو بر دوشم یا زهرا یا زهرا یا زهرا یا زهرا .... لرزه بر عرش اعلا افتاد این سخن بر زبانها افتاد فاتح خیبر از پا افتاد کنار قبر زهرا افتاد یا زهرا یا زهرا یا زهرا ........ زمین گرید سما میگرید حسینت بی‌صدا میگرید حسن در کوچه‌ها میگرید زینبت در قفا میگرید یا زهرا یا زهرا یا زهرا ...... بردن تو زخانه سخت است که تشییع شبانه سخت است دفن تو مخفیانه سخت است به قبر بی‌نشانه سخت است یا زهرا یا زهرا یا زهرا ....... خون دل از بصر میریزم اشک غم تا سحر میریزم قوتی ندارم برخیزم خاک قبرت به سر میریزم یا زهرا یا زهرا یا زهرا ....... ای فدای عمر کوتاهت خانه ام شده قتلگاهت شدی از درد پهلو راحت اشک زینب چکد بر راهت یا زهرا یا زهرا یا زهرا ........ خداحافظ گل افسرده میان کوچه‌ها پژمرده بین دیوار و در آزرده سیلی از دشمن خورده یا زهرا یا زهرا یا زهرا ....... گل یاس علی پرپر شد غریب و بی کس و یاور شد خجل از روی پیغمبر شد حسینم دگر بی‌مادر شد یا زهرا یا زهرا یا زهرا ....... چاره سازم شدم بیچاره دلم از غصه گشته پاره بنالم با مه و ستاره وای از این گوش بی‌گوشواره یا زهرا یا زهرا یا زهرا ....... بی تو حیدر دگر بی‌یار است داغ تو برایم دشوار است دوچشمم بر در و دیوار است خون تو به روی مسمار است یا زهرا یا زهرا یا زهرا ...... بعد تو کار حیدر سخت است غسل این تن لاغر سخت است بردن جسم مادر سخت است به پیش چشم دختر سخت است یا زهرا یا زهرا یا زهرا ...... بیا سلمان که وقت یاری است آخر این امانت داری است کمی آهسته زخمش کاری است هنوز از سینه اش خون جاری است یا زهرا یا زهرا یا زهرا ..... تنش زیر لحد جا کردم گریه از داغ زهرا کردم چو بند کفن را واکردم روی نیلی تماشا کردم یا زهرا یا زهرا یا زهرا
قدم قدم با قد خم تابوت زهرام‌و به دوشم میبرم اصلا نمیشه باورم تابوت زهرام‌و به دوشم میبرم ..... سخت ترین لحظه و ساعاته تشییعه مادر ساداته آهسته بردارید تابوت‌و این بدن غرق جراحاته اشک حسن اشک حسین به جای گل پای جنازه میریزه داغ علی تازه میشه از زخم سینه خون تازه میریزه ..... شوهرت به چه روزی افتاد هر قدم رو زمین میشینه فاتح خیبرم استم اما تابوتت برا من سنگینه از کوچه ای که زدنت برای من فاطمه سخته بردنت میلرزه بازم حسنت یادش میاد چه جور تو کوچه کشتنت ......... غرق ناله و اشک و آهم شرمنده از رسول‌اللهم کنار قبر تو یا زهرا مرگم را از خدا میخواهم بگو بگو با پدرت میان کوچه ها چه آمد به سرت اگر شکسته شد پرت بگو که بسته بود دست شوهرت ........ داغ تو برا حیدر سخته تشییع گل پرپر سخته نیمه شب پیش چشم دختر بردن تن مادر سخته میاد صدای دخترم وای مادرم وای مادرم وای مادرم آتیش زده بر جگرم وای مادرم وای مادرم وای مادرم ........ زبان حال حضرت زینب چشمام از گریه مثل دریاس اشک چشمام مثه یاقوته شبانه به کجا میبرید مادرم بین این تابوته فدای جسم لاغرت بی مادری زوده برای دخترت فدای زخم پیکرت نرو ببین چقد غریبه شوهرت
غسل تنت امشب ، شده مشکل من زخم روی سینه ت ، شده قاتل من تنت رو شستم از زیر پیراهن هنوز با زخمت درگیره پیراهن پر از جراحته تنت ، بمیرم برات انگار یه لشکر زدنت ، بمیرم برات با اشک میریزم آب رو برگای یاست آتیش زده من رو گلای لباست وجودم زهرا از قصه لبریزه داره از پهلوت خونابه میریزه خونی شده باز کفنت ، بمیرم برات انگار یه لشکر زدنت ، بمیرم برات
واحد سنگین شلاقی شاعر: محسن ناصحی ####################### صبح ایجاد شد آیات عیان بودند در زمین اهل سماوات عیان بودند بیشتر از همه سادات عیان بودند شیعیان بودند شیعیان بودند صبح ازل بر لبم این زمزمه غوغا کرد حیدر انشا کرد در دل من یکسره این همهمه غوغا کرد حیدر املا کرد موقع خلقت نفس فاطمه غوغا کرد خلق دنیا کرد ( زبان گشودم با / یاعلی یا علی از آن زمان هستم / با علی با علی ) ۲ @@@@@ کار اگر خورده گره عقده گشا زهراست چاره ی مشکل ما یکسره با زهراست بر لب شیعه ی حیدر دم یا زهراست دم یا زهراست دم یا زهراست محشر اگر در دل من ولوله و غوغاست شورشی بر پاست ای دل من غصه نخور چونکه علی آنجاست شافعم مولاست واسطه ام نزد علی سوره ی أعطیناست حضرت زهراست چه غم که آن دنیا / در صف محشرم غمی ندارم که / شیعه ی حیدرم زبان گشودم با / یاعلی یا علی از آن زمان هستم / با علی با علی @@@@@ ابر خشکیده ام و گرچه نمی بارم گرچه دور از توام و گرچه خطاکارم من ز بدخواه تو‌ ای فاطمه بیزارم من تو را دارم من تو را دارم مادر ساداتی و شد دشمن تو ابتر سوره ی کوثر منتظرم تا که بخوانی تو مرا نوکر حضرت مادر گر تو بخواهی بشود خادمی قنبر رزق این نوکر به خاطر حیدر / مادرم فاطمه مرانم از این در / مادرم فاطمه زبان گشودم با / یاعلی یا علی از آن زمان هستم / با علی با علی
باورم نیست در برابر من این گُلِ مانده در کفن، زهراست باورم نیست پیش چشمانم جسم بی‌جانِ جانِ من زهراست
چو آفتاب رُخت را غبار ابر گرفت شکوه نام علی غربتی ستبر گرفت جهان و کُن فیکونش در اختیار تو بود عدو چگونه فدک را ز تو به جبر گرفت؟ خمید قامت او زیر بار اندوهت اگرچه دست علی را عصای صبر گرفت پدر به دیدن تو تا بهشت صبر نکرد تو را ز دست علی در میان قبر گرفت تمام غربت خود را گریست در دل چاه که تا همیشه دل چاه مثل ابر گرفت
بالا کشانده ما را، بال دعای مادر ما را نشانده در عرش، یا ربنای مادر جاری کن از دو چشمت، باران کوثرش را تطهیر کن خودت را، در روضه‌های مادر مادر برای فرزند، بخشیده هرچه دارد بخشیدنت ندارد، کاری برای مادر در سفره‌ی سلاطین هم فیضِ این چنینْ نیست گیرت نخواهد آمد همچون غذای مادر وادی طور زهرا، آن وادی السلام است رفتم نجف... حرم داشت حال و هوای مادر فکرِ غم بقیعم، زهرا حرم ندارد! جانم به تو حسن جان، جانم فدای مادر * * با صورتی که زهرا، پنهان ز شوهرش کرد معلوم شد بعید است، دیگر شِفای مادر وقتی لباس خونی را فضه شست‌وشو کرد شد آبْ از خجالت، دختر به‌جای مادر
شرمنده‌اَم ز چشمِ ترِ تو، حلال کن امروز می‌روم ز برِ تو، حلال کن این چند روزه خیلی اذیت شدی علی زهرا شده‌ست دردسرِ تو، حلال کن این رکنِ دوم است که از دست می‌دهی خَم می‌شود اگر کمرِ تو، حلال کن مَردم به فکرِ زندگیِ عادیِ خودند این است دردِ بیشترِ تو، حلال کن ای آبِ غسلِ پیکرِ زخمیِ فاطمه... اشکِ زلالِ چشمِ ترِ تو، حلال کن دستت اگر به این وَرَمِ بازویم رسید دیدی شکسته چون سپرِ تو، حلال کن با زینبم بگو، کفنم را بیاورد چون ماند بی کفن پسرِ تو، حلال کن ✍
باز هم دارد صدای گریه بالا می رود امشب از بیت علی آرایه بالا می رود در میان گریه ها «الجارُ ثُمَّ الدّارُ» گفت در جوابش دادِ هر همسایه بالا می رود! عاملان شرع و قرآن کور و کر بودند چون پشت در دارد صدای آیه بالا می رود هر شبانه روز ماهی بود و زهرا آب شد پس چرا هِی طول هر ثانیه بالا می رود؟! حرف پیغمبر به یاد حیدر افتاد و چه دید؟ لحظه لحظه ارزش این هدیه بالا می رود وقت غسل فاطمه لرزید دست حیدر و آه ، دیگر شدت مرثیه بالا می رود
آخرش شرح غمم روی زبان‌ها افتاد همه گفتند که خیبرشکن از پا افتاد آه! رفتی و تمام بدنم می‌لرزد پهلوان تو زمین خورد، وَ از نا افتاد دو سه ماه است که رخسار تو با پوشیه است چشم من بر رخ نیلی تو حالا افتاد بشکند دست کسی که... اثرش معلوم است جای دستی به روی صورت حورا افتاد با یتیمان تو همناله شده جبرائیل ولوله در وسط عرش معلّی افتاد ساحلم بودی و رفتی و نگفتی با خود... که علی در وسط موج بلایا افتاد با چه رویی بدنت را بدهم بر پدرت لبم از شرم، ز هر صحبت و نجوا افتاد با چه رویی به پدرجان تو این را گویم... "پیش چشمان همه، ام ابیها افتاد"
من با دم تیغم شهادت آفریدم در فتح خیبر قلب مرحب را دریدم چون کوه بنشستم به‌روی سینه‌ی عَمرو مردانه آن خصم خدا را سر بریدم یک‌روز در جنگ اُحد خوردم نود زخم دریای لشگر را به خاک و خون کشیدم یک‌لحظه زانویم نلرزید و به گوشم خود لافتی الاّ علی از حق شنیدم یک‌دم نیاوردم ز محنت خم به ابرو یک‌عمر در کام بلاها آرمیدم با آن‌همه وقتی که زهرایم زمین خورد جان‌دادن خود را به چشم خویش دیدم آن شب زمین خوردم که دور از چشم مردم دنبال تابوت عزیز خود دویدم با آنکه هم‌چون آسمان بودم مقاوم مثل هلال از غصّه‌ی ماهم خمیدم یا فاطمه! شرمنده‌ام از این‌که امشب با دست خود خشت لحد بهر تو چیدم «میثم» گنهکار است امّا شاعر ماست یا رب ببخش او را به زهرای شهیدم استاد
شب است و هفت نفر در سکوت می‌خوانند «به عزت و شرف لا اله الا الله»
بُرد در شب، تا نبیند بی‌نقاب ماه نورانی‌تر از خود، آفتاب برد در شب، پیکری هم‌رنگ شب بعد از آن شب، نام شب شد ننگ شب شُسته دست از جان، تن جانانه شُست شمع شد، خاکستر پروانه شُست روشنایش را فلک خاموش کرد ابرها را پنبه‌های گوش کرد تا نبیند چشم گردون پیکرش نشنود تا ضجّه‌های همسرش هم مدینه سینه‌ای بی‌غم نداشت هم دلی بی اشک و خون، عالم نداشت نیست در کس طـاقت بشنیدنش با علی یا ربّ، چه شد با دیدنش؟ درد آن جان جهان، از تن شنید راز غسل از زیر پیراهن شنید دستِ دستِ حق، چو بر بازو رسید آن چنان خم شد که تا زانو رسید دست و بازو گفت و گوها داشتند بهر هم، باز آرزوها داشتند دست از بازوی بشکسته خجل بازو، از دستی که شد بسته، خجل با زبانِ زخم، بازو راز گفت دست حق، شد گوش و آن نجوا شنفت سینه و بازو و پهلو از درون هر سه بر هم گریه می‌کردند، خون راز هستی در کفن پیچیده شد لاله‌ای در یاسمن پیچیده شد نیمه‌شب، تابوت را برداشتند بار غم بر شانه‌ها بگذاشتند هفت تن، دنبال یک پیکر روان وز پی آن هفت تن، هفت آسمان این طـرف، خیل رُسُل دنبال او آن طــرف، احمد به استقبال او ظــاهراً تشییع یک پیکر ولی باطناً تشییع زهرا و علی امشب ای مَه! مِهر وَرز و خوش بتاب تا ببیند پیش پایش آفتاب ابرها گِریند بر حال علی می رود در خاک، آمال علی چشم، نور از دست داده، پا رمق اشک، بر مهتاب رویش، چون شفق دل همه فریاد و لب، خاموش داشت مُرده‌ای، تابوت، روی دوش داشت آهِ سرد و بغض پنهان در گلو بود با آن عدّه، گرم گفت و گو آه آه؛ ای همرهان، آهسته‌تر می برید اسرار را، سربسته‌تر این تنِ آزرده، باشد جان من جان فدایش، او شده قربان من همرهان، این لیلة القدر من است من هلال از داغ و، این بدر من است اشک من زین گل، شده گلفام‌تر هستی‌ام را می‌برید، آرام‌تر وسعتِ اشکم، به چشم ابر نیست چاره ای غیر از نماز صبر نیست زین گل من، باغ رضوان نَفحه داشت مصحف من بود و هجده صفحه داشت مَرهمی خرج دل چاکم کنید همرهان، همراهِ او خاکم کنید تا علی ماهَش به سوی قبر بُرد ماه، رخ از شرم، پشت ابر بُرد آرزوها را علی در خاک کرد خاک هم گویی گریبان چاک کرد زد صدا: ای خاک، جانانم بگیر تن نمانده هیچ از او، جانم بگیر ناگهان بر یاری دست خدا دستی آمد، همچو دست مصطفی گوهرش را از صدف، دریا گرفت احمد از داماد خود، زهرا گرفت گفتش ای تاج سر خیل رُسُل وی بَر تو خُرد، یکسر جزء و کل از من این آزرده جانت را بگیر بازگرداندم، امانت را بگیر بار دیگر، هدیه ی داور بگیر کوثرت از ساقی کوثر بگیر می‌کِشد خجلت علی از محضرت «یاس» دادی، می‌دهد «نیلوفر»ت «بَدر» بخشیدی، «هلال»ت می‌دهم تو «الف» دادی و «دال»ت می‌دهم استاد
فراق تو بر دل شرر می‌گذارد شب غصه را بی سحر می‌گذارد به سوداي روي تو اي ماه زهرا! دلم در شب خود قمر می‌گذارد اگر تو بيايي ولي من نباشم، چه داغی به روی جگر می‌گذارد من آن طفل نامهربانم كه سر را، به دامان لطف پدر می‌گذارد كنار تو در روضه‌ها گريه كردن روی اشک‌هايم اثر می‌گذارد عزادار زهرا! دل غُصه‌دارت شبي تلخ را پشت سر می‌گذارد صداي نفس‌های مردي می‌آيد كه دارد به ديوار سر می‌گذارد
مربع ترکیب شام غریبان براي شستن تو از كجا شروع كنم ز گيسُوانِ سرت يا ز پا شروع كنم ز جاي سيليِ آن بي حيا شروع كنم ؟ وَ يا ز پهلوي تو بي هوا شروع كنم كنار پيكر تو دست روي دست زنم كسي كه خانه شده بر سرش خراب منم چه خوب شد كه خودت رويِ سوخته شستي شكافِ گوشة ابروي سوخته شستي به احتياط دو پهلوي سوخته شستي گره به روي گرهِ مويِ سوخته شستي ولي هنوز عجب كار دارد اين بدنت چه گريه دار شده در تن تو پيرُهنت شبيه كعبه كنم ، فاطمه ، تنِ تو طواف ز شعله مويِ سرت تاب خورده مثل كلاف چگونه چينِ تنِ سوخته نمايم صاف رسيده دست علي عاقبت به جاي غلاف ز دستهاي يدالله ظرف آب افتاد به ياد چادر خاكي ابوتراب افتاد به پيش چشم يتيمان تنِ تو مي شويم من آخرين نفس این سيبِ سوخته مي بويم زِ زير پيرُهنت پيكر تو مي جويم شكايتت به پدر وقتِ دفن، مي گويم نگفتي عاقبت آمد چه بر سرت زهرا چه كرده داغيِ مسمار با پرت زهرا يتيم هاي تو را دورِ تو صدا كردم كبوتران حرم را ز غم رها كردم همينكه دخترت از پيكرت جدا كردم قسم به جان حسين ، ياد كربلا كردم پس از تو زخم دلِ دخترت نمك نزدند به دخترانِ عزادار تو كتك نزدند به كربلا همه بعد از بريدن سرها به خيمه حمله نمودند سوي دخترها چه تنگ شد وسط گير و دار؛ معبرها به دست لشگريان تكّه هايِ معجرها ميانِ تكِّة معجر چقدر گيسو بود تمام دختركان دستشان به پهلو بود
حضرت زهرا(س)-تدفین ای زمین این روح و ریحان علی است این تمام هستی و جان علی است ای زمین این گل که در تو شد نهان راز دار درد پنهان علی است ای زمین این مه که گردیده خموش در شب غم ماه تابان علی است ای زمین این مصحف ایثار و عشق سورۀ کوثر به قرآن علی است ای زمین همراه با تو آسمان شاهد شام غریبان علی است ای زمین با من تو هرشب گریه کن قبر زهرا بیت الاحزان علی است ای زمین این خفته در آغوش تو با خبر از  قلب سوزان علی است ای زمین خود میزبانی کن از او کز فراقش غصه مهمان علی است ای زمین با او مدارا کن که او در دو دنیا نور چشمان علی است ای زمین اینجا اگر پر لاله است حاصلی از چشم گریان علی است ای زمین زین درد، خاک این مزار با «وفائی» مرثیه خوان علی است -هاشم-وفائی