#حضرت_زهرا_مدح
هر کس به کسی نازد و ما فاطمه داریم
گفتیم همیشه ، همه جا فاطمه داریم
ننگ است بکوبیم درِ خانه هر کس
دنبال سرابیم چرا فاطمه داریم
ما ترس نداریم ز سیلاب حوادث
مانند علی بعد خدا فاطمه داریم
ما چشم طمع تا ابدالدهر نداریم
بر ثروت هر بی سر و پا ، فاطمه داریم
رو کن به مسیر دگری ای غم دنیا
بیهوده به این سمت نیا ، فاطمه داریم
زهراست که داده است به ما جرات طوفان
در دل نبُوَد واهمه تا فاطمه داریم
#محمد_حسین_رحیمیان
فاطمه ای مه محور جلالت
ای ز سر تا به پا هیکل متانت
از قدومت جهان گشته باغ رضوان
جان فدای تو ای مادر امامت
اسوه حجب و حیا _ نور دل اهل ولا
ای رخ انور تو _ جلوه گه نور خدا
ای شکوه دوجهان_ جان بفدای قدمت
شرف عالمیان _. جان بفدای قدمت
جان و جانان_ فخر نسوان_ ای به اسپهر حیا اختر تابان
فاطمه جان (۴)
ای گل گلشن باصفای رضوان
از وجود توشد عالمی گلستان
شب میلاد تو موسم سروراست
همه ی ماسوا گشته شادو خندان
شب شورواست صفا_ دل شده از غصه رها
شده از مقدم تو _ رشک جنان دار فنا
تونگار همه ای_ شان ووقار همه ای
ای مه برج حیا_ دارو ندار همه ای
ای گل یاس_ مفخرالناس
کن نظر جانب ما به جان عباس
فاطمه جان (۴)
ترکی
سن او زهراسن ای عرش و فرشه لنگر
حق سنون وصفوه گوندروبدی کوثر
ای مقامی سالان حیرته جهانی
اللروی ئوپوب فخریله پیمبر
یوخ سنه دهریده تای_ ای فلک عزته آی
سنی حق وئردی خانیم_ حضرت پیغمبره پای
ای اولان خیر کثیر _ بنده فرخنده ضمیر
شان و منصبده سنه_ یوخدی بو دنیاده نظیر
وار جلالون _ یوخ زوالون
گلمز ای کان شرف بیرده مثالون
فاطمه جان (۴)
نجه تحلیل ائلییر شانوی ادراک
سنه خاطر یارانوب انجم و افلاک
ای خدای احده بنده ی ممتاز
سنی تعریف ائلییور حدیث لولاک
سن حیا مظهری سن_ رجس و خطادن بری سن
چاتماز هیچ کیمسه سنه _ چونکه علی همسری سن
سن پیمبر قیزیسان _ برج شرف اولدوزوسان
خلقتین سفره سینین_ هم دادی سان هم دوزوسان
نور سرمد_ جان احمد
ای گل یاس گلستان محمد
فاطمه جان (۴)
سبک: یا امام رضا حرموه قربان
#مولودی_حضرت_زهرا (س)
#فارسی_ترکی
یاران بشارت ، مام امامت
دخت رسالت،آمد خوش آمد
.
شمع هدایت، بانوی رحمت
کان کرامت، آمد خوش آمد
.
میلاد زهرا بادا مبارک
بادا مبارک..
از حی داور، ای خصم ابتر
بهر پیمبر، کوثر عطاشد
تنها نه کوثر، تنها نه دختر
هم دختروهم،مادر عطاشد
میلاد زهرا بادا مبارک
بادا مبارک
دنیا گلستان، چون باغ رضوان
گردیده امروز ، از یمن زهرا
دلها خرامان، شادان و خندان
گردیده امروز، از یمن زهرا
میلاد زهرا بادا مبارک
بادا مبارک..
سارا و مریم، همراه و همدم
با شورو شادی، زوار کویش
دلهای عاشق، یاس و شقایق
جمله خلایق، در جستجویش
میلاد زهرا بادا مبارک
بادا مبارک..
#ترکی
زهرا نه زهرا، ختم پیمبر
دنیایه سرور، ئوپدی الیندن
زهرا نه زهرا، ساراو هاجر
یکسر ملکر، ئوپدی الیندن
اولسون مبارک.
زهرا نه زهرا،منصبده تکدی
خدمت گزاری، حورو ملکدی
زهرا نه زهرا،گرد قدومی
رشک فلکدی،دنیاده تکدی
اولسون مبارک
زهرا نه زهرا، نسوانه سرور
ماه منور، برج حیاده
زهرا نه زهرا،خاتون محشر
حشره گلنده، گلمز پیاده
اولسون مبارک
نغمات خاکی
امشب بجهان خُلدِمُخَلّدآمد
آیینه ی حُسنِ عشق ِسَرمدآمد
پرنورکنیدآیِنه هارا امشب
چون فاطمه بَضعه ِمحمد آمد
شفیعی اقدم
#حضرت_زهرا_سرود
چراغونه خونه ی طاها
خنده نشست رو لب مولا
سورهی کوثر شده نازل
فاطمه اومده به دنیا
آرومه تو آغوش بابا
زهرا سلام الله علیها
پیغمبر میخونه فداها..........ابوها
چه دختری ام ابیها
اللهم صل علیها
همهی زندگی مولا..... یازهرا
یازهرا یازهرا یازهرا
حور و ملک محو تماشاست
تو خونهی نبی چه غوغاست
بریم برای عرض تبریک
ولادت حضرت زهراست
بانویی که نداره همتا
فاطمه سیدةالنسا
بهترین مادره تو دنیا.....یازهرا
صدیقة الکبری یازهرا
انسیة الحورا یازهرا
ذکر لب مولا یازهرا........یازهرا.
یازهرا یازهرا یازهرا ۳ یازهرا
نور خدا روی زمینه
بانویی که عرش نشینه
اومده تا بگه به عالم
علی امیرالمومنینه
شفیعه ی شیعه تو محشر
همسر وصی پیمیر
ذکر لب زهرای اطهر ....... یاحیدر
نور و قدر و یاسین و کوثر
برا مرتضی یار و یاور
ضربان قلبش یاحیدر ....یاحیدر
یاحیدر یاحیدر یاحیدر...... یاحیدر
#عبدالزهرا
رفت از دلِ فردوس هزاران قلم آورد
اندازهی آفاق ورق روی هم آورد
میخواست که جبریل کمی از تو نویسد
جایی که خدا نامِ تو را محترم آورد
صدبار تراشید درختانِ جهان را
صدبار نوشت از تو و صدبار کم آورد
تو بودی و دستانِ خدا مُلک و مَلَک را
محضِ گُلِ انوارِ شما از عدم آورد
ما هیچ نبودیم.. ولی مادریات بود
در هیچ نظر کرد و مرا در رقم آورد
این جلوهی پُر جذبه بر افلاک مبارک
مهمانِ خدا آمده بر خاک ، مبارک
جبریل نوشت اولِ دفتر که علی کیست
پرسید مکرر و مکرر که علی کیست
یک عمر به معراج به هرجا که توان داشت
هِی رفت نفهمید در آخر که علی کیست
تا گفت از اوصافِ علی پیشِ رسولان
بشنید فقط پرسشِ دیگر که علی کیست
برداشت قلم را و خدا وحی به او کرد...
یعنی که تو را نیست مقدر که علی کیست
فهمید فقط فاطمه معنیِ علی را
فهمید فقط فهمِ پیمبر که علی کیست
هرکس که علی گفت از امداد علی گفت
با فاطمه یک عمر فقط نادِ علی گفت
حق داد به آغوشِ خدیجه دو جهان را
گفتم دو جهان ، لال شوم برتر از آن را
عالم نشنید از لبِ احمد لبِ مولا
جز فاطمهجان ، فاطمهجان فاطمهجان را
پلکت ، ضربانت تپشت نامِ علی گفت
وقتی که پدر گفت به گوشِ تو اذان را
تو آمدهای قبلِ خودت ، حق بده خاتون
سِیرِ تو بهم ریخته بنیادِ زمان را
هربار که جبریل برای تو غزل گفت
میگفت خدا بهتر از آن ، بهتر از آن را
هر دفعه به پیغمبرِ ما واجب عینی است
بوسیدن دستان شما واجب عینی است
ای رشتهی خورشید نخی از ملکوتت
ای جاذبهی عمقِ جهان از جبروتت
تسبیح گرفتی و زمین دید خدا را
گفتی علی و دید زمان زنگ سکوتت
در فصل بهاریِ جمادیِ ظهورت
افلاک شگفت است سرِ شاخهی توتت
تا که بچکد از سر انگشت تو فیضی
یک عمر نشسته است علی پای قنوتت
هرجا که تو هستی همهاش باغ بهشت است
سوگند که دلهاست فقط جای هبوطت
عشقی ازلی هست اگر هست حجابت
پُر جلوهتر از پردهی کعبه است حجابت
تو آمدی آزاد شدن را بنویسیم
تا سروری گل به چمن را بنویسیم
بازیچه شدن ، هرزه شدن ، هیچ شدن مُرد
تو آمدی آزادیِ زن را بنویسیم
تا دور شود زندگی از اینهمه آفات
تا حرف جدایی غدغن را بنویسیم
تو آمدهای بر سر یک سفره نشینیم
تا خانه مساویِ وطن را بنویسیم
بخشندگیات را به تبارت برسانی
تا اینکه کریمی حسن را بنویسیم
با خط تو باید بنویسیم که زن کیست
این شأن ولی جای دگر مطمئنن نیست
سوگند به شمع و شب و پروانه به زهرا
سوگند به گلخانه به ریحانه به زهرا
هرکس که نمک خوردهی زهرا و علی شد
هرگز نرود بر در بیگانه به زهرا
این خاک پُر از یاس ، پُر از لالهی سرخ است
این خاک ندارد غمِ ویرانه به زهرا
ویرانه اگر هست فقط خانهی خصم است
مائیم همین همتِ مردانه به زهرا
این خاک حرام است به غیرش ، حرمِ ماست
مائیم همه مردم یک خانه به زهرا
این خاک سراسر همه تسبیح حسین است
سوگند که ایران همه بینالحرمین است
#حسن_لطفی
بسم الله الرحمن الرحیم
مادرم
چون دل ناقابل من نیست جای مادرم
کاش جانم را میآوردم برای مادرم
خاک پای او اگر باشم بهشتی میشوم
چون بهشت افتاده عمری زیرپای مادرم
در تمام عمر عطر عشق را حس کردهام
در فضای خانه از بوی غذای مادرم
در تمام زندگی هر آرزویی داشتم
شد برآورده به لطف یک دعای مادرم
جز دعای خیر در حق همه الّا خودش
جا ندارد در قنوت ربنّای مادرم
شک ندارم که هزاران بار کم میآورد
کوه اگر در زندگی باشد به جای مادرم
جیبهای خالی بابای من پر میشود
پیش مردم لابهلای حرفهای مادرم
تا ابد از دست او بوسه تقاضا میکنم
پادشاه دهر اگر باشم گدای مادرم
#مجتبی_خرسندی
تقدیم به مادرِ خلقت حضرت زهرا سلام الله علیها
**********************
بسمِ ربِّ فاطمه ، آغاز شد دنیای عشق
بشنوید از آسمان ها و زمین آوای عشق
می شود تعبیر امشب اینچنین رویای عشق
می رسد مادر ، که تا آخر بماند پای عشق
در کتاب عاشقی گلواژه نامِ مادر است
عقلِ ما درمانده از درکِ مقامِ مادر است
نام او روی لبم گل کرد، دل شد بی قرار
می برم این نامِ غرقِ عشق را با افتخار
پنج حرفِ "فاطمه" شعر است، شعری بی شعار
از ره آمد شاعرانه این زمستان شد بهار
چشمه ی کوثر به روی خاک جاری می شود
با قدومِ فاطمه ، دنیا بهاری می شود
دلبری آمد به دنیا عشقِ دلبرها شود
دختری آمد که هستی بخشِ دخترها شود
بهترین الگو برای جمعِ مادرها شود
آمده تا علّتِ تغییرِ باورها شود
کرد ثابت بر همه دختر جدا از نور نیست
زندگی بخش است، جای او درونِ گور نیست
نورباران گشته امشب آسمان ها و زمین
راهیِ دنیا شده هستیِ ربّ العالمین
روی دامانِ خدیجه ، دختِ احمد را ببین
شد عطا "امّ الائمّه" بهرِ "امّ المومنین "
آن همه چلّه نشینی ها نتیجه داده است
نورِ زهرا را به دامانِ خدیجه داده است
باید امشب دید شوقِ خواجه ی لولاک را
بوسه باران می کنند افلاک روی خاک را
خاک هم بوسد جمالِ طلعتِ افلاک را
کرده حیران مادرِ خلقت همه ادراک را
لیله القدرِ نبی تقدیرِ عالم را نوشت
فاطمه از راه آمد خاک پایش شد بهشت
فاطمه آمد که بر خلقِ جهان مادر شود
تا شود امّ ابیها ، مامِ پیغمبر شود
او شده کوثر که عشقِ ساقیِ کوثر شود
آمده کفوِ امیرالمومنین حیدر شود
عیدیِ میلاد زهرا هست با مولا علی
بهرِ مادر بهترین هدیه است ذکرِ یا علی
#رضا یزدی اصل
یا فاطمة الزهرا(س)
صدها غزل برای تو ای کیمیا کم است
حتی غزل نوشته شود با طلا کم است
با واژه ها که شأن تو انشا نمیشود
شرمنده ام که قدرت این واژه ها کم است
در جستجوی چشمه ی جوشان کوثرت
سعیِ میان مروه و کوه صفا کم است
موسی کجا و معجزه ی چادرت کجا
در محضر تو معجزه ی صدعصا کم است
یک جان که نیست لایق قربانی ات شدن
عالم شود برای تو حتی منا کم است
امروز آمدی به جهان زود میروی
من مانده ام که عمر گل آخر چرا کم است
اینجا نمان برو به همان لامکانی ات
اینجا برای تابش نورت فضا کم است
گفتم برای تو غزلی دست و پا کنم
اما نشد بضاعت این بینوا کم است
لطفی کن و سیاهه ی من را قبول کن
بانو نگو که معرفت این گدا کم است
#حیدر_محمدنژاد