#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#وفات
#محاوره
#چارپاره
ای آسمون بی ستاره
خون گریه کن توو این شب تار
شال عزاس روو دوش گنبد
امام رضا شده عزادار
بارونی میشه همه چشما
با ذکر یا فاطمه امشب
توو آسمونا داره وعده
فاطمه با فاطمه امشب
داره بازم یه داغ کهنه
میون سینه ها میشینه
باز فاطمه رفت و علی موند
گرفته قم بوی مدینه
از سر این زمین زیادن
فاطمه های آسمونی
ریحانه ها همیشه انگار
رسمه برن توی جوونی
شکر خدا مهمون نوازی
خاصیت کشورمونه
فاطمه ی موسی بن جعفر
غسل و کفن نشد شبونه
قم خیلی داره فرق با شام
قم عاشق ابوترابه
حضرت معصومه نشد دفن
شکر خدا کنج خرابه
برای قم خیلی مهمه
رضایت زهرای اطهر
نمیزنن نمک به زخمه
خواهره دلتنگ برادر
برعکس شام ِ روسیا قم
تا روز محشر رو سفیده
اینجا کسی جواب سلام و
اصلا با کعب نی نمیده
#محمد_حسین_رحیمیان
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#وفات
#مسمط_مخمس
باده و كوثر علی، صهبا و كوثر فاطمه است
روزی معراجِ طاها، سيبِ نوبر فاطمه است
بهترين زنهای عالم را پيمبر فاطمه است
عصمت ذات خدا ماهيتاً در فاطمه است
جده ی معصومه ی موسی بن جعفر فاطمه است
****
غالباً در آستانش سر، كه خم باشد بس است
بركت زهرا به ما هر چند كم باشد بس است
دختر زهرا اگر صاحب حرم باشد بس است
كار دست حضرت معصومه هم باشد بس است
آنكه می بخشد عطای صد برابر فاطمه است
****
با گناهم آمدم در محضرش من را خريد
آبروی گريه های نوكرش من را خريد
سالها اينجا نشستم آخرش من را خريد
عاقبت اصلاً به من چه؟ مادرش من را خريد
وقت های نا اميدی ، تير آخر فاطمه است
****
نسل زهرا دخترانش هم امامت می كنند
بيشتر از آنچه می خواهی كرامت می كنند
تا كنيزان كنيزانش شفاعت می كنند
زائرانش در صف محشر قيامت می كنند
چون خدا يك جلوه اش در روز محشر فاطمه است
****
حضرت سلمان به يك آن شد امين، زهرا كه خواست
شد كسا نازل به ختم المرسلين، زهرا كه خواست
چادر معصومه شد كهفِ حصين، زهرا كه خواست
شهرقم شد لنگر روی زمين، زهرا كه خواست
عالم و آدم نمی فهمند، محور فاطمه است
****
زود می بخشند ما را با دعای دَرهَمَش
سوی زهرا مي كند تعظيم دائم پرچمش
غالباً دختر به مادر مي رود درد و غمش
دور او بودند اما مردهای محرمش
آنكه رو می گيرد از هر كس به بستر فاطمه است
****
بی رضا چشمان او شد خيس امّا تار ، نه
سينه اش آتش گرفت از هجر، از مسمار نه
دل تسلايش همه دادند با آزار، نه
شد عصايش شانه های ديگران، ديوار نه
آنكه افتاده به پای شير خيبر فاطمه است
****
كوچه وقتی تنگ باشد راه می ريزد به هم
صورت حوريّه با يك آه می ريزد به هم
با خسوف چهره ی او، ماه می ريزد به هم
آتش آوردند از چه؟ شاه می ريزد به هم
آنكه باپهلو گرفته ضربه ی در فاطمه است
****
از چه رو با دستِ بسته همسرش را می برند
اين چنين شد كه اسيری دخترش را می برند
موقعِ غارت كه باشد، بهترش را می برند
برزمين افتاده زينب، معجرش را می برند
كيست دارد مي دود دنبالِ معجر؟ فاطمه است
#رضا_دین_پرور
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#وفات
#قطعه
زائر اوست زائر زهرا
تِلو خیرالنساست معصومه
دستگیری کند ز زائر خویش
چقدَر با وفاست معصومه
آل احمد به سایهاش جمعاند
چون حدیثِ کساست معصومه
سیر در خود کند ز فیض قِدم
کی حدوثش رَواست معصومه
وین عجب بین که در تشعشع خویش
خویش تحتالشعاعست معصومه
خاطرم زنده میشود با او
چقدَر آشناست معصومه
شوهرش نیست لیک مادر ماست
فیض بی ردِپاست معصومه
صَرف مِهر است فعل و قول کریم
خبر و مبتداست معصومه
در اصولش کَرم قضا نشود
چون فریضه اَداست معصومه
دست و پا چون زنم که رزاقِ
خلق بی دست و پاست معصومه
#محمد_سهرابی
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#وفات
#غزل
نگاهم مملو از آیینه شد، لبریز باور شد
دو چشم محو در آیینههایت، ناگهان تر شد
سقوط اشکهایم بار بغضم را سبکتر کرد
دلم بر سنگفرش صحن تو افتاد و پرپر شد
درخشیدی تو در آیینۀ اشکم، دلم لرزید
نگاهم کردی و روح زمینگیرم کبوتر شد
به یُمن چند قطره اشک عشقت در دلم گل کرد
مشامم پر شد از بویت، نفسهایم معطر شد
دلم بی نور تو تاریک، چون زندان هارون بود
ولی حالا حریم دختر موسی بن جعفر شد
مجال خواستن را هم گرفته لطفت از سائل
زبان شکوه را نگشوده حالم با تو بهتر شد
چه از شأن تو گویم ای که سر تا پای تو زهراست
همانا وصف تو تفسیری از آیات کوثر شد
پدر، جان را فدایت کرد دیگر من چه بنویسم
چه در شأن تو گویم مادحت وقتی برادر شد
به اشک چشم تو این خاک شوریده نمکگیر است
و از شبزندهداریهای تو قم بندهپرور شد
به اعجاز نگاهت از محبانت بلا برگشت
به دستان کریمت روزی عالم مُقَدّر شد
ضریحت التیام زخم بیتسکین هر شیعهست
پناهش میشوی هر عاشقی دلتنگ مادر شد
چه رؤیاییست طوف آخرم دور ضریح تو
خدا را شکر عمرم در صفای این حرم سر شد
#حسین_عباسپور
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
زِ هر دلشورهای دل را به دریای تو باید زد
که قدر اشک از امواج ساحل میشود پیدا
#صابر_خراسانی
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#استوری
نــوشــتـــــهانـد بـــرای زیـارت زهرا
به سـوی مرقـد تـو رهسپار باید شد
برای مثل سلیمان شدن فقط بی بی
به روی فرش حریمت سوار باید شد
#مهدی_نظری
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#وفات
#غزل
حاشا که راه عاشقی بی دردسر باشد
حاشا که عاشق شام هجرش را سحر باشد
سهمش پریشانیست حیرانیست ویرانیست
خواهر که از حال برادر بی خبر با شد
این راه را با شوق دیدار تو طی کردم
راضی مشو باغ امیدم بی ثمر باشد
انگار تقدیرم فراق توست پس باید
با نا امیدی چشم گریانم به در باشد
دارم جواب نامه ات را می دهم اما
با نامه ای که دستخطش چشم تر باشد
تنها به اینجا آمدم اما خیالت تخت
حاشا که در قم مردمان بدنظر باشد
حتی اگر داغ تو را در طوس می دیدم
دیگر نمی دیدم تنت بی بال و پر باشد
دیگر نمی دیدم سرت در طشت زر باشد
یا که لب خشکت اسیر چوب تر باشد
آری تو هم هرگز نمی دیدی که ناموست
با قاتلانت چند منزل همسفر باشد
در ازدحام مردمان بدنظر باشد
در زیر پای اسب ها دنبال سر باشد
#محمد_علی_بيابانی
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#مدح
#وفات
#مثنوی
یک ستاره بیقرار ماه بود
از مدینه تا خراسان راه بود
تا که بعد هجر و داغی جان فزا
فاطمه بیند گل روی رضا
بعد عمری دوری و خون جگر
عاقبت آماده شد بهر سفر
نامه در دستش میان کاروان
فاطمه با هیبت زهرا روان
نامهاش بوی برادر میدهد
راحتی بر جان خواهر میدهد
سوی او با سینهی غمدیدهاش
عکس و تصویر رضا در دیدهاش
دست تقدیر خدا در کار شد
تا رسید او شهر قم، بیمار شد
تا که خاک چادرش شد در فضا
رشک جنت شد غبار کوچهها
کوچههای قم پر از احساس بود
غرق بوی عود و عطر یاس بود
آمد آن بانو سراپا احترام
پیش او کردند مرد و زن قیام
مرد و زن گفتند کوثر آمده
دختر موسی بن جعفر آمده
گل بیامد بر سرش از بامها
در پیاش بودند خاص و عامها
گرد شمع او همه پروانهاش
خانهی موسی شد آنجا خانهاش
عاقبت روی برادر را ندید
وقت مرگش در همانجا سر رسید
روح پاکش شد جدا از پیکرش
در جنان شد همنشین مادرش
تا که جسمش شد نهان در شهر قم
قبر زهرا شد عیان در شهر قم
آمد آن بانو ندید آزارها
او کجا رفته سر بازارها
خاک قم در رتبهی افلاک بود
چشم مردم پاک پاک پاک بود
او کجا بازار شهر شامیان
او کجا زینب کجا نامحرمان
او کجا سیلی کجا معجر کجا
آتش دامان یک دختر کجا
او کجا راس برادر روی نی
او کجا چشمان خواهر سوی نی
سینهی او گرچه پر درد و بلاست
او خودش هم داغدار کربلاست
#ناصر_شهریاری
یا فاطمه اشفعی لی فی الجنه
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
ای مزارت مدینۀ دل ما
ای ضریحت چراغ محفل ما
عطر رحمت ز تربتت خیزد
کرم از دست های تو ریزد
زینبی خصلتی و زهرا خو
حرم تو حریم حرمت هو
هرکه زوّار تربتت گردد
بهره مند از کرامتت گردد
مثل معصوم دافع النقمی
از تبار سجیّـــۀ کَرَمی
یُذهِب َ عَنکُم آمده ز خدات
پدرت گفته جان من بفدات
حـرم اهلبیت بـاشد قم
با تو شـد قم، مدینۀ دوُّم
تا که قم شد تو را اقامتگاه
قدسیـان یافتند اینجا راه
عرشیان از برای عرض سلام
رو بــه درگاه تو کنند مدام
عُمر کوتاه تو حکایت داشت
از غم فاطمه روایت داشت
چشم بر راه یاورت بودی
یاد روی برادرت بودی
تو خـزانی تـرینِ گُلهـایی
تو جوانمرگ، مثل زهـرایی
لب تو داشت گفتگو با مرگ
جان تو داشت یک قدم تا مرگ
تا تو را مرگ برد در آغوش
مردم قم شدند نیلی پوش
شهر پر شد زگریه و شیون
تا که بر قامت تو گشت کفن
وقت تشییع تو گُل آوردند
روز، جسمت به خاک بسپردند
غسل و تدفین تو شبانه نبود
بر تنت جای تازیانه نبود
جای سیلی نبود بر رویت
مُتــورّم نبـود بازویت
سینه ها یاد فاطمه می سوخت
که علـی آتش دلش افروخت
نیمـۀ شب غریب و تنها بود
اشک او آب غسل زهرا بود
گریه می کرد و غسل میدادش
در گلــو مانده بود فریادش
کودکان ایستاده و مولا
غسل می داد پیکر زهرا
بغض ها در گلو گِره خورده
دور یـک مادری جوانمرده
گُل خود در کفن گذاشت علی
چه کند چاره ای نداشت علی
دستهایـی که تاب شانه نداشت
طاقت از ضرب تـازیانه نداشت
ناگهان شد بـرون ز بند کفن
حلقه بر گردن حسین و حسن
دستها نیـروی دگر بگرفت
دو گُل خویش را ببر بگرفت
غنچه های لبش زهم بشکفت
با یتیمان خود سخن می گفت
ای یتیـمـــان من ،خدا حافظ
ای حسین ، ای حسن ، خدا حافظ
زینبم خوب خانه داری کن
از غریب مدینـه یاری کن
از نهاد ملائـک آه رسید
ناگهان هاتفی ز راه رسید
یا علی ای غـریب بی یاور
کودکان را جدا کن از مادر
چشم قدوسیان نظاره گر است
قلب خیل مَلَک پر از شرر است
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
اثر از: محمّد نعیمی (قم المقدسه)
رباعی
؛؛؛؛؛؛؛؛؛
از تربت توعطـر خـدا می بوئیم
بوی حـرم فاطمـه را می جوئیم
فردا به تو ما چشـم شفاعت داریم
امـروز اگـر اشفعی لنا می گوئیم
نوحه ی حضرت معصومه (س)
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
آید از ، مـــدینــــــه و قُـــــــم زمزمه
شد خزان، یک گُل ز باغ فاطمه 2
داغی دگـــر بنشستـــه بر قلب پیمبر
رفته ز دنیا دختر موسی بن جعفر 2
واویلا3
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
بـــر دیده، اشـــــک و بـــــه دل آه عزا
بنشسته، در ماتم اُختُ الرّضا 2
ای فاطمیّون بانوی مظلومه جان داد
دور از برادر حضرت معصمه جان داد2
واویلا3
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
این بانو، سُـــــــــلالـــــۀ فاطمه است
چون زینب، فاضله و عالمه است2
حق شفاعت را بر او داده خدایش
موسی بن جعفر گفته جان من فدایش2
واویلا3
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
میـــدهد ، بـــوی مدینـــــه تربتش
میرسد بر همه لطف و رحمتش2
درود شیعیــــان بر این عمّۀ سادات
که شد جوار رحمتش قبلۀ حاجات2
واویلا3
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
بــــــا یـــــادِ، آه غــــریبــــــانۀ او
شهر قم، شده عزاخانۀ او 2
چون مادرش فاطمه در فصل جوانی
دور از مدینه شد گُل عمرش خزانی 2
واویلا3
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
می ســـــــوزد، ز داغ او قــلب رضا
مهدیِ، فاطمه شد صاحب عزا 2
سیّدنا یابن الحسن سرت سلامت
که شد عزای بانوی شهر ولایت 2
واویلا3
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
اثر از:محمّد نعیمی (قُمُ المُقَدّسه)