مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الْجُمُعَةِ فِی کُلِّ لَیْلَةِ جُمُعَةٍ کَانَتْ کَفَّارَةً لِمَا بَیْنَ الْجُمُعَةِ إِلَی الْجُمُعَةِ
بحار الانوار ج۸۶ص۳۶۲
امام صادق علیه السلام : هر کس سوره را در هر شب جمعه بخواند کفاره گناهان ما بین دو جمعه خواهد بود.
https://eitaa.com/jorenab
#امام_زمان_عجل_الله_تعالی_فرجه_الشریف
احمد بن اسحاق گوید:
بر امام عسکری علیه السلام وارد شدم و میخواستم از جانشین پس از وی پرسش کنم؛ او آغاز سخن کرد و فرمود:
ای احمد بن اسحاق!
خدای تعالی از زمان آدم علیه السلام زمین را خالی از حجّت نگذاشته است و تا روز قیامت نیز خالی از حجّت نخواهد گذاشت.
به واسطه
او بلا را از اهل زمین دفع میکند و به خاطر او باران میفرستد و برکات زمین را بیرون میآورد.
گوید:
پرسیدم:
ای فرزند رسول خدا امام و جانشین پس از شما کیست؟
حضرت شتابان برخاست و داخل خانه شد و سپس برگشت در حالی که بر شانه اش کودکی سه ساله بود که صورتش مانند ماه شب چهارده میدرخشید.
پس فرمود:
ای احمد بن اسحاق!
اگر نزد خدای تعالی و حجّتهای او گرامی نبودی، این فرزندم را به تو نمی نمودم.
او همنام و هم کنیه رسول خدا صلی الله علیه و آله است، کسی است که زمین را پر از عدل و داد میکند؛ همچنان که پر از ظلم و جور شده باشد.
ای احمد بن اسحاق!
مَثَل او در این امّت، مَثَل خضر و ذوالقرنین است، او غیبتی طولانی خواهد داشت که هیچ کس در آن نجات نمی یابد؛ مگر کسی که خدای تعالی او را در اعتقاد به امامت ثابت بدارد و در دعا به تعجیل فَرَج موفّق سازد.
احمد بن اسحاق گوید:
پرسیدم:
ای مولای من!
آیا نشانه ای هست که قلبم بدان مطمئن شود؟
آن کودک به زبان عربی فصیح به سخن در آمد و فرمود:
«اَنَا بَقِیَّةُ اللّهِ فی اَرْضِهِ وَ المُنْتَقِمِ مِنْ اَعْدائِهِ. »
ای احمد بن اسحاق!
پس از مشاهده، جستجوی نشانه مکن!
احمد بن اسحاق گوید:
من شاد و خرّم بیرون آمدم و فردای آن روز به نزد امام عسکری علیه السلام بازگشتم و گفتم:
ای فرزند رسول خدا!
شادی من به واسطه منّتی که بر من نهادید، بسیار است، بفرمایید آن سنّتی که از خضر و ذوالقرنین دارد چیست؟
فرمود:
ای احمد!
غیبت طولانی، گفتم:
ای فرزند رسول خدا!
آیا غیبت او به طول خواهد انجامید؟
فرمود:
به خدا سوگند چنین است تا به غایتی که اکثر معتقدان
به او بازگردند و باقی نماند مگر کسی که خدای تعالی عهد و پیمان ولایت ما را از او گرفته و ایمان را در دلش نگاشته و با روحی از جانب خود مؤید کرده باشد.
ای احمد بن اسحاق!
این امری از امر الهی و سرّی از سرّ ربوبی و غیبی از غیب پروردگار است، آنچه به تو عطا کردم، بگیر و پنهان کن و از شاکران باش تا فردا با ما در علّیّین باشی. »
(کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۳۸، ح ۱. )
(الفبای مهدویت مجتبی تونه ای ص۱۶)
https://eitaa.com/jorenab
یَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَی الْبَرِیَّةِ
یَا بَاسِطَ الْیَدَیْنِ بِالْعَطِیَّةِ
یَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِیَّةِ
صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَیْرِ الْوَرَی سَجِیَّةً
وَ اغْفِرْ لَنَا یَا ذَا الْعُلَی فِی هَذِهِ الْعَشِیَّةِ.
(مفاتیح الجنان اعمال شب جمعه)
ای کسی که جود و بخشش توبه آفریدگان همیشگی است! ای آن که دو دست سخاوت خود را برای عطا گشوده ای! ای صاحب عطاهای گرانبها! بر محمّد و خاندان او، نیکوخوترین مردمان درود فرصت، و ما را ای خدای بلندمرتبه در چنین شبی بیامرز
https://eitaa.com/jorenab
#صلوات_در_روز_جمعه
وَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: سُئِلَ عَنْ أَفْضَلِ الْأَعْمَالِ یَوْمَ الْجُمُعَةِ فَقَالَ الصَّلَاةُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ مِائَةَ مَرَّةٍ بَعْدَ الْعَصْرِ وَ مَا زِدْتَ فَهُوَ أَفْضَلُ
بحارالانوارج۹۱ص۶۶
از امام صادق علیه السلام درباره با فضلیت ترین عمل در روز جمعه سوال شد
حضرت فرمودصدمرتبه صلوات بر محمد وآل محمد و هرچه بیشتر باشد فضلیت آن بیشتر است.
https://eitaa.com/jorenab
#تربیت_فرزند
امام على عليه السلام: لا تَقْسِروا اَوْلادَكُمْ عَلى آدابِكُم ، فَاِنَّهُمْ مَخْلوقونَ لِزَمانٍ غَيْرِ زَمانِكُم؛
آداب و رسوم خود را به فرزندانتان تحميل نكنيد، زيرا آنان براى زمانى غير از زمانشما آفريده شده اند
شرح نهج البلاغه ج۲۰ص۲۶۷
می گویم :
۱-انچه وظیفه والدین در تربیت کودکان است آنکه به انان دین را بیاموزند و ازنطر دینی به درستی تربیت نمایند
رسول اکرم صلی الله علیه واله وسلم خطاب به امیرالمومنین علیه السلام فرمود ای علی حق فرزند بر پدر آن است که :
اسم خوب برايش انتخاب كنى، به خوبى او را تربيت نمايى و به كارى مناسب و پسنديده بگمارى
یَا عَلِیُّ حَقُّ الْوَلَدِ عَلَی وَالِدِهِ أَنْ یُحَسِّنَ اسْمَهُ وَ أَدَبَهُ وَ یَضَعَهُ مَوْضِعاً صَالِحاً
(بحارالانوار ج۷۴ص۵۸)
۲-مراد از کلمه (آداب) با توجه به کلمه (کُم_یعنی شما)نشان می دهد آندسته اداب و سنن اجتماعی است که در هر زمانی مرسوم است و بر اثر مرور زمان تغییر می کند مثلا در گذشته مرسوم بود والدین برای فرزند همسر انتخاب می کردند بدون آنکه دو فرزند که قرار بود زن وشوهر باشند حتی همدیگر را دیده باشند و اموری ازین دست که بر اثر گذشت زمان تغییر می کند لذا حضرت می فرماید نه تنها فرزندتان را با شرایط الان خود مقایسه نکنید اینکه چون پدر مثلا چهل پنجاه ساله در مهمانی ارام و ساکت نشسته است باید فرزند چندساله ساکت باشد
بلکه حتی با دوران کودکی خودتان هم مقایسه نکنید زیرا زمان تغییر کرده است
https://eitaa.com/jorenab
روز شنبه منسوب به رسول اعظم صلی الله علیه و آله و سلم است
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْ صَلَوَاتِکَ وَ صَلَوَاتِ مَلائِکَتِکَ وَ أَنْبِیَائِکَ وَ الْمُرْسَلِینَ وَ عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ وَ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ وَ مَنْ سَبَّحَ لَکَ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ عَلَی مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَ رَسُولِکَ وَ نَبِیِّکَ وَ أَمِینِکَ وَ نَجِیبِکَ وَ حَبِیبِکَ وَ صَفِیِّکَ وَ صِفْوَتِکَ وَ خَاصَّتِکَ وَ خَالِصَتِکَ وَ خِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِک
https://eitaa.com/jorenab
#خطبه_غرا_بیست
« فَهَلْ يَنْتَظِرُ أَهْلُ بَضَاضَةِ الشَّبَابِ إِلَّا حَوَانِيَ الْهَرَمِ » کلمه «حوانی» جمع «حانیه» به معنای میل وعلتی که باعث انحراف بدن از ایستادگی میشود یعنی آیا کسی که دارای طراوت ونشاط جوانی است جز فرتوتی ومیل به پیری را انتظار دارد زیرا هر چه سن انسان بیشتر می شود در یک زمانی به سوی قدرت ونشاط می رود وبعدازآن آرام ارام به سوی انحطاط وپیری می رود « وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ أَ فَلا يَعْقِلُونَ»(یس:۶۸ ) ودر آیه ای به طور بسیار جالب این سیر را بیان می کند. اوست خدايى كه شما را از خاك (ناچيز) و سپس از قطره آب نطفه و آن گاه از خون بسته علقه آ فريد ، سپس شما را (از رحم مادر) طفلى بيرون آورد تا آنكه به سنّ رشد و كمال برسيد و پيرى سالخورده شويد و برخى از شما پيش از سنّ پيرى وفات كنند و تا همه به اجلى معين برسيد و (اين چنين كرديم تا) مگر (قدرت خدا را) تعقّل كند « َ هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُوا شُيُوخاً وَ مِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى مِنْ قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُسَمًّى وَ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُون »(غافر:۶۷ )
« وَ أَهْلُ غَضَارَةِ الصِّحَّةِ إِلَّا نَوَازِلَ السَّقَمِ »کلمه «غضاره» به معنای نعمت و خوشی درزندگی است یعنی سلامت جسم در طول زمان آرام آرام به سوی نحیفی می رود وگرفتاری ها ومریضی ها به انسان هجوم میآورد وانسان دیگر آن توان جسمی را ندارد ودیگر جسم مانند گذشته توانائی همراهی روح و روان را ندارد لذا دل انسان میخواهد کاری کند اما نمی تواند
« وَ أَهْلُ مُدَّةِ الْبَقَاءِ إِلَّا آوِنَةَ الْفَنَاءِ »کلمه« آونه» جمع «اوان» -مثل ازمنه جمع زمان- به معنای لحظه وزمان است وآیا کسی که باقی وبرقرار است ودر عالم زندگی می کند جز نابودی وفناء را انتظار می کشد ؟
آنچه در این سه جمله بیان شده است در حقیقت مصادیق یک قانون کلی است که حضرت درصدد توجه دادن به آن است وآن اینکه همه چیز در عالم مادی در حال تغییر است خواه جوانی باشد ویا سلامت باشد وعمر باشد یعنی چیزی ثابت نمی ماند وانسان نباید به امور متغیر دل خوش کند بلکه باید ازین عالم در حال تغییر ودگرگونی برای عالم باقی توشه بگیرد
« مَعَ قُرْبِ الزِّيَالِ » کلمه «زیال» مصدر از « زایل»-مزایله وزیال- به معنای زائل شدن وجدائی با نزدیک بودن جدائی از این عالم
« وَ أُزُوفِ الِانْتِقَالِ »کلمه «ازوف» به معنای نزدیک یعنی انتقال به آخرت نزدیک است سپس نشانه های این نزدیکی را بیان میکند
« وَ عَلَزِ الْقَلَقِ » کلمه «علز» به معنای لرزشی است که بیمار گرفتارآن می شود یعنی نشانه ای اینکه رفتن نزدیک است لرزشی است که انسانها به هنگام بیماری دچارآن می شوند ودستان دچار رعشه می شوند وپاها توان راه رفتن ندارند
بیاد دارم روزی را که با پدر بزرگوارم از مسیری می رفتیم جلوتر ازما پیرمردی عصا زنان وبه سختی حرکت می کرد به او رسیدیم پدرم سلام کردو منهم سلام کردم وبعداز احوال پرسی از او جدا شدیم وجلو افتادیم پدر م گفت ایشان کسی است که در منطقه ما ( حدود شانزده روستا) کسی نمی تواست در کشتی براو پیروز شود از جای دیگر پهلوانی آوردند تا با او مبارزه کند وآن آقا هرچه کرد نتواست اورا به زمین بزند مجبور شد اورا هول بدهد درون تیغ ها پاهایش پراز خون شد اما بالاخره توانست آن مرد را شکست بدهد.الان من وقتی میدیدم پیرمردی فرتوتی شده بود که بازحمت تمام حرکت می کرد.
« وَ أَلَمِ الْمَضَضِ » نشانه دیگری که حضرت ذکر می کند دردهائی است که انسان را گرفتار می کند واین دردها در حقیقت زنگ کوچ به عالم آخرت است
« وَ غُصَصِ الْجَرَضِ » کلمه «غصص» جمع «غصه» وکلمه «جرض» به آب دهان گفته می شود یعنی از غصه وغم آب دهان را به سختی فرو بردن نشانه آن است که کوچ کردن نزدیک است
« وَ تَلَفُّتِالِاسْتِغَاثَةِ بِنُصْرَةِ الْحَفَدَةِ وَ الْأَقْرِبَاءِ وَ الْأَعِزَّةِ وَ الْقُرَنَاءِ فَهَلْ دَفَعَتِ الْأَقَارِبُ أَوْ نَفَعَتِ النَّوَاحِبُ » دراین حالت سختی که پیدا می کند بدنبال کمک گرفتن از نوه ها نزدیکان وعزیزانش است سپس به صورت سوالی بیان می کند آیا نزدیکان می توانند این بیماری وسختی هارا از وی دفع کنند آیا گریه های نزدیکان برای او فایده ای دارد ؟ در حقیقت این سوال انکاری است یعنی نه گریه آنها سودی بحالش دارد ونه می توانند درد اورا تسکین دهند.« لَنْ تَنْفَعَكُمْ أَرْحامُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ يَوْمَ الْقِيامَة »( ممتحنه:۳)
https://eitaa.com/jorenab
#قدر_عافیت_کسی_داند_که_به_مصیبتی_گرفتار_آید
پادشاهي با غلامي عجمي در كشتي نشست و غلام ديگر دريا را نديده بود و محنت كشتي نيازموده گريه و زاري در نهاد و لرزه بر اندامش اوفتاد چندان كه ملاطفت كردند آرام نمي گرفت و عيش ملك ازو منغص بود چاره ندانستند. حكيمي در آن كشتي بود، ملك را گفت اگر فرمان دهي من او را به طريقي خامُش گردانم گفت غايت لطف و كرم باشد بفرمود تا غلام به دريا انداختند باري چند غوطه
خورد مويش گرفتند و پيش كشتي آوردند بدو دست در سكان كشتي آويخت چون بر آمد گفتا ز اول محنت غرقه شدن ناچشيده بود و قدر سلامت كشتي نمي دانست همچنين قدر عافيت كسي داند كه به مصيبتي گرفتار آيد
اي سير تو را نان جوين خوش ننمايد
معشوق من است آن كه به نزديك تو زشت است
حوران بهشتي را دوزخ بود اعراف
از دوزخيان پرس كه اعراف بهشتست
فرقست ميان آن كه يارش در بر تا آن كه دو چشم انتظارش بر در
(گلستان سعدی باب اول درسیرت پادشاهان حکایت هفتم )
https://eitaa.com/jorenab
قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَی أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ( زمر:۵۳)
بگو: «ای بندگان من که برخود اسراف و ستم کرده اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را می آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است
نا امیدی گناه بزرگی است زیرا
انسان رااز تلاش و کوشش باز می داردودر جامعه سرخورده و سرافکنده میکندو آدمی راسربار جامعه میکند
مولای متقیان امام علی (علیه السلام )درکلامی گهربارخویش
می فرمایند:
«یَأسُک مِن رَحمَة الله اَعظَم مِن ذُنُوبِک»
(محجة البیضاء ج ۷ ص۲۵۳ )
ناامیدی تو از رحمت خدا، بزرگتر از گناهان توست
https://eitaa.com/jorenab
#صفت_پرهیزکاران
پنج صفت از اوصاف عالى و انسانى براى پرهیزکاران ذكر نموده است:
۱- «آنها در همه حال انفاق مى كنند چه موقعى كه در راحتى و وسعتند و چه زمانى كه در پريشانى و محروميتند» (الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ).
جالب توجه اين كه در اينجا نخستين صفت برجسته پرهيزكاران «انفاق» ذكر شده، زيرا اين آيات نقطه مقابل صفاتى را كه در باره رباخواران و استثمارگران در آيات قبل ذكر شد، بيان مى كند، به علاوه گذشت از مال و ثروت آن هم در حال خوشى و تنگدستى روشنترين نشانه مقام تقواست.
۲- «آنها بر خشم خود مسلّطند» (وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ).
۳- «آنها از خطاى مردم مى گذرند» (وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ).
فرو بردن خشم بسيار خوب است اما به تنهايى كافى نيست زيرا ممكن است كينه و عداوت را از قلب انسان ريشه كن نكند، در اين حال براى پايان دادن به حالت عداوت بايد «كظم غيظ» با «عفو و بخشش» توأم گردد.
۴- آنها نيكوكارند «و خداوند نيكوكاران را دوست دارد» (وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ).
در اينجا اشاره به مرحله عاليتر از عفو شده، كه انسان با نيكى كردن در برابر بدى (آنجا كه شايسته است) ريشه دشمنى را در دل طرف بسوزاند و قلب او را نسبت به خويش مهربان گرداند.
۵: «و آنها كه وقتى مرتكب عمل زشتى شوند يا به خود ستم كنند به ياد خدا مى افتند و براى گناهان خود طلب آمرزش مى كنند» (وَ الَّذِينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ).
از آيه فوق استفاده مى شود كه انسان تا به ياد خداست مرتكب گناه نمى شود، اما اين فراموشكارى و غفلت در افراد پرهيزكار ديرى نمى پايد، به زودى به ياد خدا مى افتند و گذشته را جبران مى كنند «و كيست جز خدا كه گناهان را
ببخشد»؟ (وَ مَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ).
در پايان آيه براى تأكيد مى گويد: «آنها هرگز با علم و آگاهى بر گناه خويش اصرار نمى ورزند و تكرار گناه نمى كنند» (وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ).
(برگزیده تفسیر نمونه ج۱ص۳۳۱)
#توسل
خاطره اى دارم كه با چند مقدّمه بيان مى كنم:
۱- زمانى وضعيّت مردم سامرا خيلى بد، گرفتار ضعف و فقر بودند به صورتى كه ضرب المثل شده بود كه فلانى مثل فقراى سامرا است. آنها حمام نداشته و در رودخانه استحمام مى كردند و تقريبا صددرصد اهل سنّت بودند.
۲- آيه اللّه بروجردى قدّس سرّه تصميم گرفت حمام بزرگ و در كنار آن حسينه اى را براى شيعيان بسازند تا زيارت امام هادى عليه السلام نيز از مظلوميت بيرون بيايد.
۳- به پيروى از آن سياست براى رونق زيارت امام هادى عليه السلام، آية اللّه العظمى خوانسارى كه در تهران بودند- به عدّه اى از طلبهها پيغام داده و سفارش كردند كه ماه رمضان آن سال روزها بخوابند و شبها در حرم امام هادى عليه السلام احيا بگيرند.
۴- آية اللّه العظمى شيرازى هم در راستاى اين سياست، عدّه اى از نيروهاى حوزه را به سامرا فرستادند. به هر حال توفيقى بود كه يك ماه رمضان من در آن مراسم بودم.
در آن زمان فقر شديدى به يكى از طلاب فشار آورده وبه امام هادى عليه السلام پناه آورده بود و كنار صحن
آن حضرت ايستاد و عرض كرد: من مهمان شما هستم و محتاج و...
مى گويد: كمى ايستادم يك وقت آية اللّه العظمى شيرازى از حرم بيرون آمد در صورتى كه برخلاف رويه هميشگى كه عبا به سر كشيده به طرف درب صحن مى رفتند، به طرف من آمده و مقدارى پول به من داده و فرمودند: اين كار به سفارش امام
هادى عليه السلام است. شما دفعه اوّلتان است كه گرفتار شده ايد و به اين درب پناه آورده ايد، ولى من بارها اينجا به پناه آمده و نتيجه گرفته ام.
اين داستان در ذهنم بود تا اينكه ازدواج كرده و با همسرم به مشهد مقدس رفتيم، چند روزى گذشت، پولم تمام شد. خواستم سجّاده نماز را بفروشم، خانم مانع شد. خواستم تسبيحم را بفروشم، به قيمت كمى مى خريدند. (مخفى نماند كه من پول دو عدد نان بيشتر نمى خواستم. ) به حرم امام رضا عليه السلام رفتم تا زيارتنامه بخوانم، كسى به من مراجعه نكرد. ماءيوس شدم، يك وقت به ياد داستان سامرا كه قبلاً گذشت افتادم، آمدم كنار صحن امام رضا عليه السلام عرض كردم:
يا امام رضا! من مهمان شما و محتاج، به شما پناه آورده ام، شما اهل كرامت و بخشش هستيد؛ ( (عادتكم الاحسان و سجيتكم الكرم) )
بعد از چند دقيقه يكى از سادات كه از دوستانم بود از راه رسيد و گفت: آقاى قرائتى! شما كجا هستيد
، من نيم ساعت است كه به دنبال شما مى گردم؟ گفتم: براى چى؟ گفت: روز آخر سفرم است و مقدارى پول زياد آورده ام، گفتم بيايم به شما قرض بدهم كه ممكن است احتياج پيدا كنيد.
گفتم: فلانى! همه اينها حرف است، امام رضا عليه السلام شما را براى من فرستاده است.
خاطرات حجت الاسلام حاج آقا قرائتی ص۴
https://eitaa.com/jorenab
سلام علیکم
روایتی هست که می گوید( لولا فاطمه لما خلقتکما) آیا صحیح است ؟
باسلام وارزوی قبولی طاعات
این متن نه تنها در هیچ یک از منابع اولیه
(اصول کافی ،تهذیب، استبصار،من لایحضره الفقیه)وجود ندارد بلکه در منابع ثانویه
(بحار الانوار،الوافی، وسایل الشیعه )نیز وجود ندارد
لذا به نظر می رسد معتبر نباشد
آیت الله شبیری زنجانی سند حدیث( لولا فاطمه لما خلقتکما) را دارای اشکال و بلکه کاملا جعلی میداند چون ابن عَرَندَس از کسی نقل میکند که مدتها بعد از خودش به دنیا آمده است.
(شبیری زنجانی، جرعهای از دریا، ج۲، ص۶۸۵)
https://eitaa.com/jorenabچ
#طمع
أَزْرَى بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ »
(نهج البلاغه حکمت دو)
خویشتن را خوار ساخت آنکه طمع را شعار خویش قرارداد
کلمه « أَزْرَى »از « زَرَى » به معنای عتاب وسرزنش است و« إِزْرَاء » به معنای تحقیر کردن وبی ارزش نمودن می آید ( لسان العرب ج14 ص 356 ماده ز ر ی )
طمع یعنی چشم داشت به آنچه دیگران دارندو به دو دسته ممدوح ومذموم تقسیم می شود
الف- اگر طمع نسبت به آنچه نزد خداوند متعال است، باشد ممدوح است زیرا موجب عزت نفس است که انسان از خدای خویش انتظار داشته باشد همانگونه که حضرت ابراهیم فرمودخدای من کسی است که انتظار دارم گناهان مرا در قیامت ببخشد « وَ الَّذِي أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّين»(شعراء:82 )
ازآنجا که کل هستی از ذات اقدس تبارک وتعالی سرچشمه می گیردهم انسان وهم هرچه دارد از خداوند متعال است وروشن است انتظار بنده از مولای خویش امری عادی وطبیعی است چون اگربه مولای خویش چشم ندوزد از چه کسی انتظار داشته باشد؟
ب- اما طمع به غیر خالق مذموم است و موجب ذلت وحقارت نفس می گرددزیرااگر به آنچه دیگران دارند چشم دوخت از دوحال خارج نیست؛
1- یا آنرا بدست می آورد در این صورت موجب ذلت وخواری وی می شود زیرا برای بدست آوردن آنچه دیگران دارند خودرا در برابر دیگران کوچک وخوار نمود
2-یا آنرا بدست نمی آورد در این صورت ازین جهت که خودش را خوار خواست اما بهره ای نبرد احساس شکست وذلت در درون خویش می کند
ج- لازمه طمع ؛ بی اعتمادی به خداوند متعال است زیرا طمع نمودن بدی ن معناست که انسان بجای آنکه خداوند متعال را روزی ده خویش بداند ؛ به دست دیگران چشم می دوزد.لذا فرمودند یأس از آنچه در دست مردم است نشانه بی نیازی است و چشم امید داشتن به دیگران فقر حاضر است « الْيَأْسُ غِنًى وَ الطَّمَعُ فَقْرٌ حَاضِر»(بحار الانوار ج72 ص 108)
https://eitaa.com/jorenab
إِلَهِی قَلْبِی مَحْجُوبٌ وَ نَفْسِی مَعْیُوبٌ وَ عَقْلِی مَغْلُوبٌ وَ هَوَایَ غَالِبٌ وَ طَاعَتِی قَلِیلٌ وَ مَعْصِیَتِی کَثِیرٌ وَ لِسَانِی مُقِرٌّ بِالذُّنُوبِ فَکَیْفَ حِیلَتِی یَا سَتَّارَ الْعُیُوبِ وَ یَا عَلامَ الْغُیُوبِ وَ یَا کَاشِفَ الْکُرُوبِ اغْفِرْ ذُنُوبِی
کُلَّهَا بِحُرْمَةِ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ یَا غَفَّارُ یَا غَفَّارُ یَا غَفَّارُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
(دعای صباح)
خدای من، دلم در پردههای ظلمت پوشیده شده و جانم دچار کاستی گشته و عقلم مغلوب هوای نفسم شده و هوای نفسم بر من چیره آمده، طاعتم اندک، و نافرمانیم بسیار، و زبانم اقرارکننده به گناهان است، چاره من چیست ای پرده پوش عیبها، ای دانای نهان ها، ای برطرف کننده غم ها، همه گناهان مرا بیامرز، به احترام محمّد و خاندان محمّد، ای آمرزنده، ای آمرزنده، ای آمرزنده به مهربانیت ای مهربان ترین مهربانان
https://eitaa.com/jorenab
#راه_نجات_در_فتنه_ها_یک
« قَالَ ع كُنْ فِي الْفِتْنَةِ كَابْنِ اللَّبُونِ لَا ظَهْرٌ فَيُرْكَبَ وَ لَا ضَرْعٌ فَيُحْلَب»
توضیح : حضرت می فرماید به هنگام فتنه مانند شتر دوساله باش نه پشتی دارد تاسوار شوند ونه پستانی دارد تا اورا بدوشند.
کلمه «فِتْنَةِ» از «فتَنْتُ الفضة و الذهب» است یعنی طلا ونقره را با آتش ذوب کردم تا طلا ونقره خوب از طلا ونقره پست جدا شود .وبه معنای امتحان واختبار است ( لسان العرب ج 13 ص 317 ماده ف ت ن )
کلمه « ابْنِ اللَّبُونِ »به شتر بچه ای گفته می شود که دوسالش تمام شده داخل سه سالگی شده باشد( لسان العرب ج 13 ص 375 ماده ل ب ن )
کلمه « ضَرْعٌ » به محل آمدن شیر – پستان – گفته می شود (همان ج8 ص 223 ماده ض ر ع )
مرحوم علامه طباطبائی ( رضوان الله تعالی علیه) درتفسیر گرانسنگ« المیزان »در توضیح واژه فتنه می نویسد:«كلمه فتنه به معناى هر عملى است كه به منظور آزمايش حال چيزى انجام گيرد، و بدين جهت است كه هم بر آزمايش فتنه گفته می شود و هم ملازمات غالبى آن كه عبارت است از شدت و عذابى كه بعداز آزمايش می آید مثل گمراهی وشرک، در قرآن كريم نيز در همه اين معانى استعمال شد»(المیزان ج 2 ص 61 )
مرحوم خویی در منهاج البراعه می نویسد:« اکثر شارحان فتنه را در مورد امور سیاسی وبرای کسب قدرت که دو گروه گمراه باهم به خصومت می پردازند می دانند که دراین صورت باید به گوشه ای پناه برد ولی به نظر من مراد این است که در چنین شرایطی باید از کمک به فتنه انگیزان اجتناب نمود» ( منهاج البراعه ج 21 ص 8)
می گویم:
مراد از فتنه؛ غبار آلود بودن فضاست بگونه ای که راه حق از ناحق شناخته نمی شود وهر گروه خود را برحق می داند وحتی شایدبرای اثبات نظرات خویش به ظواهر دینی استناد کنند ،و زمان زیادی از وقوع فتنه نگذشته است تا مشخص شود پشت پرده ،ماجراچیست ؛ بنابراین برهرنوع دو دستگی واختلافی که در آن راه حق از باطل شناخته نشود، فتنه اطلاق می گردد.
راه برون رفت از « فِتْنَةِ »:
با توجه به متون دینی و بیانات اهل بیت عصمت و طهارت ( علیهم السلام )برای برون رفت ازفتنه راه هایی وجود دارد که به برخی از این راه ها اشاره می شود؛
1-تمسک به قرآن
الف-مبدأ قرآن کریم -یعنی الله تبارک وتعالی- نور است « َّ اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض »(نور :35 ) ودریافت قرآن کریم از منبع و مبدائی که حکیم وعلیم علی الاطلاق است- یعنی ذات حق تبارک وتعالی- صورت پذیرفته است« وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيم »(نمل :6 )
ب- از واسطه بین الله تبارک وتعالی ومردم- یعنی نبی مکرم اسلام ( صلی الله علیه وآله وسلم)-به نور یاد شده است « وَ داعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِيرا »( احزاب :46)
ج- قرآن کریم به عنوان نورمعرفی شده است « قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبِينٌ »(مائده :15 )
ویژگی نور این است که هم خودش روشن است، هم اطراف خویش را روشن می کند ازاینرو دستور داده شده است هرگاه پیشامدی سخت پیش آمد باید به قرآ ن کریم به عنوان پناهگاه محکم رجوع نمود.لذا نبی مکرم اسلام ( صلی الله علیه وآله وسلم )فرمودند :هرگاه امور برشما مشتبه شد مانند شب تاریک ،بر شما باد قرآن زیرا شفاعت کننده ایست که شفاعتش پذیرفته شد وراستگوئی است که تصدیق شده است کسی اورا رهبر خویش قرار دهد اورا به بهشت رهنمون می شود وکسی که اورا پشت سر اندازد قرآن وی را به دوزخ سوق می دهد وقرآن روشن ترین دلیل به بهترین راه خیر است « فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ الْأُمُورُ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ صَادِقٌ مُصَدَّقٌ وَ مَنْ جَعَلَهُ أَمَامَهُ قَادَهُ إِلَى الْجَنَّةِ وَ مَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ سَاقَهُ إِلَى النَّارِ وَ هُوَ أَوْضَحُ دَلِيلٍ إِلَى خَيْرِ سَبِيل»(بحارالانوار ج 74 ص 177 )
بنابراین انس با قرآن کریم می تواند نقش تعیین کننده ای در برون رفت از فتنه ایفاء کند.
برای برون رفت از فتنه ها با توجه به کلمات اهل بیت عصمت علیهم السلام می توان به قرآن کریم روی آورد زیر قرآن کریم برای هدایت بشر آمده است ازین رو هرآنچه را بشر برای هدایت نیاز دارد درآن ذکر شده است و اين كتاب را بر تو نازل كرديم كه بيانگر هر چيزى و هدايت و رحمت ومژدهاى براى تسليمشدگان است «وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمينَ»(نحل 89)
https://eitaa.com/jorenab
#تلنگر
غیراز خداوند متعال هرکسی را دوست بگیری یا منفعت سنجی می کند یا منفعت سازی تا کنارت باشد
یا شرایط سنجی می کند یا شرایط سازی تا کنارت نباشد
اما خداوند همیشه کنارتوست
وَاللَّهُ مَعَکُمْ (محمد:۳۵)
https://eitaa.com/jorenab
مسئلهی نهم دی، پاسداشت آزمونهای بزرگ یک ملّت، یک مسئلهی اساسی است. آزمونهایی سر راهِ کشورها و ملّتها قرار میگیرد که در آن آزمونها گاهی خوب میدرخشند؛ مخصوص ملّت ما هم نیست، منتها برای ملّتِ ما در دوران انقلاب و بعد از پیروزی انقلاب تا امروز از این آزمونها زیاد بوده است و از این درخششها هم زیاد بوده است و ملّت درخشیده که یکیاش روز نهم دی سال ۸۸ بود. یعنی حضور ملّت در عرصهی فضای عمومی و در کف خیابانها توانست یک توطئهی ریشهدار و مهم را از بین ببرد.
پریروز مردم در سرتاسر کشور، آن روز را، آن حرکت را، آن قیام مردمی را گرامی داشتند؛ پاسداشت آن حرکت بزرگ و آزمون بزرگ بود که بسیار چیز لازمی است.۱۳۹۸/۱۰/۱۱
@jorenab
#راه_نجات_از_فتنه_ها_دو
۲-تمسک به اهل بیت عصمت وطهارت
از آنجا که در آخر الزمان فتنه فراوان اتفاق افتاده وبعدها نیز اتفاق می افتد سفارش جدی شده است که برای نجات از این وضعیت به خدا پناه ببرید واز خدا وند متعال بخواهید تا در پرتونور اهل بیت عصمت وطهارت (علیهم السلام)قرار گیرید زیرا آنان کشتی نجات هدایت هستند وانسان را به ساحل نجات می رسانند .ازینرو آمده است در عصر غیبت این دعا را بخوانید :خداوندا خودت را بمن بشناسان زیرا اگر نشناسانی پیامبرت را نمی شناسم خدایا پیامبرت را بمن بشناسان زیرا اگر نشناسانی حجت تو را نمی شناسم خدایا حجت خویش را بمن بشناسان زیرا اگر نشناسانی از دین خود گمراه می شوم «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّكَ اللَّهُمعَرِّفْنِي رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي»(بحارالانوار ج 52 ص 14 )
این حدیث شریف بیانگرآن است که شناخت خداوند متعال ورسول گرامی( صلی الله علیه وآله وسلم )شرط لازم برای عدم گمراهی است اما شرط کافی نیست، زمانی انسان توان رهائی از گمراهی را داراست که از اهل بیت عصمت وطهارت ( علیهم السلام) پیروی کرده باشد
3-ولایت فقیه
در عصر غیبت به دستور ائمه ( علیهم السلام) می بایست از کسی که ضمن شناخت احکام الهی داری ویژگی های خاصی است پیروی کرد تا گرفتار ضلالت وگمراهی نشد در روایات این ویژگی ها اینگونه ذکر شده است ؛
1- کسی که دربرابر کشش های نفسانی خویشتن دار باشد
2-کسی که دین برای وی دردرجه اول اهمیت باشد تا توان فدا نمودن همه چیز ،برای دین را داشته باشد .
3-توان امارت بر نفس خویش را داشته باشد،بگونه ای که نفس خویش را به سوئی که دین از وی انتظار دارد سوق دهد.
4-خویش را در برابر دستورات الهی بطور کامل منقاد دانسته بگونه ای که حتی در درون خویش تسلیم محض ذات حق تبارک وتعالی باشد ، آنگونه که قرآن کریم خطاب به مؤمنان می فرماید ؛ تنها پذیرش کلام رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم ) کافی نیست بلکه می بایست در دلتان نیز تسلیم کامل فرمان رسول گرامی (صلی الله علیه وآله وسلم ) باشید«فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيما»( -نسا: 63)
هرگاه فقیهی با چنین ویژگی وجود داشت به مردم دستور داده شد تا از آنان پیروی کنند لذا فرمودند هر فقیهی که خویشتن دار ، حافظ دین ، مخالف هوا وهوس ومطیع دستورات مولی بود مردم باید از وی تقلید نمایند«ْ فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوه»( بحارالانوارج 2 ص 458 )
سرش آن است اگر کسی به عنوان رهبر وجود نداشته باشد راهبران به گرداب فتنه دچار می شوند وگاهی چنان گرداب مهیبی است که نه تنها فرد بلکه جامعه را نیز به کام خویش می کشد ازینرو می بایست فقیهی جامع الشرائط بی رغبت به دنیا عابدی وارسته وزاهدی از دنیا دست شسته چشم بر دهان مولا دوخته ناخدای کشتی مؤمنین در دریای متلاطم فتنه ها وتاریکی ها شود.
تذکر:
توجه به این نکته ضروری است که هرگز کسی معتقد نیست فقیهی که حکومت را در عصر غیبت بر عهده گرفته معصوم بوده وآنگونه که می خواهد می تواند عمل کند بلکه حرف آن است که حرف ایشان برای دیگران حجت است واگر گفته می شود ولایت مطلقه فقیه ؛مراد فقط در حیطه اجراست نه آنکه می تواند قانونگذاری نماید ودر اجرای احکام نیز در آن مقدار که شرع بوی اجازه داده واز اختیار امام معصوم نیست بلکه در حوزه اختیار حاکم اسلامی است می تواند عمل نماید( ر ک استاد جوادی آملی ولایت فقیه ولایت فقاهت نشر اسراء چاپ اول 1378 ص 251 ) وکلمه مطلقه در مقابل امور حسبیه ایست که در کتب فقهی است
https://eitaa.com/jorenab
عن الصادق علیه السلام :عَشِیَّةُ الخَمیِسِ وَلیَلةُ الجُمُعَةِ نَزَلَتْ مَلائِکَةٌ مِن السَّماءِ مَعها أقلامُ الذَّهَبِ وَصُحُفُ الفِضِّةِ، لایَکتُبونَ (عَشِیَّةَ الخَمیِسِ وََلیَلَةَ الجُمعَةِ إلی أنْ تَغیِبَ الشَّمسُ) إلاّ الصَّلاةََ عَلی النَّبِیِّ وَآلِهِ.
حضرت صادق علیه السلام فرمودند:
از شامگاه پنجشنبه و شب جمعه، فرشتگانی با قلمهایی از طلا و لوحهایی از نقره، از آسمان به سوی زمین میآیند و تا غروبِ روز جمعهِ ثواب هیچ عملی را نمینویسند به جز صلوات بر محمّد و آل محمّد علیهم السلام
(صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۱، ص ۴۱۶)
https://eitaa.com/jorenab
#قرآن_ناطق_یا_صامت
امام على عليه السلام از سويى در مورد اوصاف قرآن در نهج البلاغه مى فرمايند: اين كتاب كتاب ناطق است ؛ خودش سخن مى گويد ؛ از سخن گفتن خسته نمى شود. سخن و مطلب خويش را به روشنى بيان مى كند
( نَاطِقٌ لَايَعْيَا لِسَانُهُ، خطبه ۱۳۳)
و از ديگر سوى، مى فرمايند اين قرآن، ناطق نيست ؛ بايد آن را به سخن درآورد و من هستم كه اين قرآن را براى شما تبيين مى كنم.
(صَامِتٌ نَاطِقٌ. خطبه ۱۸۳)
به نظر مى رسد اين تعبير بيانگر دو نگاه متفاوت به اين كتاب آسمانى است كه در يك نگرش قرآن كتابى مقدس، ولى خاموش در گوشه اى نشسته است و با كسى سخن نمى گويد و كسى با او ارتباطى ندارد و از نگاهى ديگر كتابى است گويا كه همه انسانها را مخاطب خويش قرار داده است و آنها را به پيروى از خود فرامى خواند و به پيروان خود نويد بهروزى و سعادت مى دهد.
بديهى است قرآنى كه تنها وصف آن تقدس باشد و بس،بدون توجه به حقيقت و معانيش آن را تلاوت مى كنند. اگر با اين ديد به قرآن بنگريم، قرآن كتاب صامتى است
اما اگرقرآن را كتاب زندگى بدانيم و با ايجاد روحيه تسليم در برابر خداى متعال، خود را براى شنيدن سخنان قرآن كريم كه تمامى آنها دستورات زندگى است آماده كنيم. در اين صورت است كه قرآن ناطق و گوياست
توضيح صامت بودن و ناطق بودن قرآن به معناى دوم
از آن جا كه هدف از نزول آن هدايت انسان هاست، اين كلام الهى آن قدر تنزل پيدا كرده است كه به صورت كلمات و جملات و آيات قابل خواندن و شنيدن براى بشر درآمده، ولى در عين حال چنين نيست كه مضامين همه آيات آن براى انسان هاى عادى قابل فهم و دسترسى باشد و خود مردم بدون تفسير و تبيين پيامبر صلى الله عليه و آله و امامان معصوم عليهم السلام و راسخين در علم بتوانند به مقاصد آيات نايل شوند.
به عنوان مثال، تفصيل و تبيين جزئيات احكام در قرآن نيامده است، همچنين آياتى از قرآن كريم مجمل است و نياز به تبيين و توضيح دارد. بنابراين قرآن از بسيارى از جهات ( (صامت) ) است يعنى براى انسانهاى عادى، بدون تفسير و تبيين كسى كه با غيب ارتباط دارد و به علوم الهى آگاه است قابل استفاده نيست.
هان، اين قرآن است. پس از او بخواهيد تا براى شما سخن بگويد در حالى كه هرگز قرآن (بدون تبيين و تفسير پيامبر و امام معصوم عليه السلام) سخن نخواهد گفت. شما بايد از زبان پيامبر و امام معصوم عليهماالسلام با معارف قرآن آشنا شويد و علوم قرآن را از آنها دريافت كنيد
(.ذلِكَ الْقُرْآنُ، فَاسْتَنْطِقُوهُ، وَ لَنْ يَنْطِقَ، وَ لَكِنْ أُخْبِرُكُمْ عَنْهُ خطبه ۱۵۸)
(قرآن در آینه نهج البلاغه استاد مصباح ص ۷تا۸ با تلخیص)
https://eitaa.com/jorenab