eitaa logo
شـــهــیــدانـــه🌱
15.9هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
2.3هزار ویدیو
37 فایل
کدشامدکانال 1-1-874270-64-0-1 رمان به قلم هانیه‌محمدے #مــهربانــو کپی حرام است و نویسنده راضی نیستن ❣حــامـےمــن❣مسیراشتباه❣گذر از طوفان https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/4 زیرمجموعه https://eitaa.com/joinchat/886768578Caaa1711609 تبلیغات @Karbala15
مشاهده در ایتا
دانلود
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت543 گذر از طوفان✨ آب دهنم رو قورت دادم از روی مبل بلند شدم قبل
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ صدای خانم خادمی باعث شد بجای اتاق بایگانی سمت آبدارخانه برگردم _جانم؟ _بارهنگ براتون آوردم اومدم در اتاق بسته بود منتظر شدم یکی تون بیاد سینی بهش بدم با حال گرفته و کلافه م سعی کردم لبخند بزنم _ممنون دستتون درد نکنه _نوش جانتون با عسل شیرینش کردم زودتر اثر بزاره _شرمنده م کردید ببخشید تو رو خدا _این چه حرفیه اینطوری نگو برو سرکارت وقتت رو نگیرم سینی رو از دستش گرفتم _بازم ممنونم _برو دختر یه دم نوش انقد تشکر نمیخواد _چرا بیشتر از این هم میخواد صدای باز شدن در اتاق مدیریت کنجکاوم کرد روی پاشنه چرخیدم با فروغی روبرو شدم باصورت کلافه و ناراحتش سمت آبدار خانه اومد چند قدم جلوتر رفتم نگاهی به سینی دستم انداخت و رو به خانم خادمی گفتم _قرص مسکن داریم؟ _قرص میخوای چکار مادر سرت درد گرفته؟ _بله مسکنی که فروغی چند وقت پیش برای پریسا ازش گرفتم داخل کشو فکر کنم یه دونه ازش باقی مونده خانم خادمی معترض در جوابش گفت _قرص و داروها چیه شما جونا مثل نقل و نبات میخورید الان یه دم نوش اسطوقدوس برات درست میکنم میارم زود خوب میشی بین حرف زدنشون ناراحت گفتم _یه دونه قرص مسکن داخل اتاق بایگانی هست خانم خادمی فوری گفت _این قرصها بدون ویزیت دکتر خدایی نکرده بعدها باعث درد و مریضی میشه دم نوش درست میکنم "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای‌ عهد با صدای‌ دلنشین‌ استاد فرهمند🌿" اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼. + عھدۍتازھ‌کنیم^^؟ @karbala_ya_hosein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وسلام‌برمحبوب‌ما‌ ڪہ‌خود‌غریب‌بود‌اما ماراصاحب‌وطنے‌بہ‌نام‌ ڪرد♥️ @karbala_ya_hosein
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت544 گذر از طوفان✨ صدای خانم خادمی باعث شد بجای اتاق بایگانی سمت
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ بارهنگم رو خوردم استکان رو روی سینی گذاشتم درد معده م نفس کشیدن رو هم برام سخت تر کرد سمت پنجره رفتم بازش کردم کاش پریسا زیاد کار نداشته باشه تا حالم بدتر نشده زودتر برگردیم با صدای باز شدن در اتاق سرم رو چرخوندم پریسا داخل اومد _چرا در رو بستی فکر کردم هنوز برنگشتی سعی کردم هوای گرم بیرون رو به ریه هام بفرستم _حواسم نبود پرونده ها رو روی میز گذاشت جلوتر اومد نگران گفت _خوبی؟چرا رنگ به خسار نداری دستم رو روی پیشونیم گذاشتم _دارم خفه میشم دستم رو گرفت _بیا بشین زنگ برم بگم شفقت زنگ بزنه آژانس بریم دکتر، باز معده ت ریخت بهم روی صندلی نشستم _نه دکتر لازم نیست زودتر کارهاتو انجام بده بریم خونه دارو هامو بخورم خوب میشم _تا این پرونده ها تموم بشه رو به قبله میشی نمیشه خونه بریم، لجبازی نکن بریم دکتر یه آمپولی یا سرم میزنی حالت بهتر میشه بابات اینطوری ببینت بنده خدا پس می افته _بگم میخوایم بریم درمانگاه شفقت شلوغش میکنه حوصله ندارم بگن چی شده چی خوردی تا خونه تحمل میکنم بابا هم فعلا بیمارستان رفتن برای آزمایش ها فعلا بر نمیگردن _پس بریم خونه زنگ میزنم خانم خزایی زودتر بیاد اگر گفت نزدیک نیست خودمون میریم _برو کارهاتو انجام بده تموم بشه میریم نفس کلافه ای کشید سمت میزش رفت سلام روزتون بخیر عزیزان رمان هنوز تموم نشده روزانه دوتا پارت داریم وتعطیلات رسمی پارت نداریم دوستانی که منتظر تخفیف وی آی پی بودن 😍😍😍 تا ساعت۲۰ امشب عضو کانال اشتراکی بشید شرایط بخونید 🌸 https://eitaa.com/joinchat/1087308137C16faeedd95 "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا الشرح/۵ به یقین با هر سختی آسانی است. مولانا چه قشنگ میگه : اگر ابرها گریه نمیکردن، جنگلها نمیخندیدن یعنی اگه ناراحتی داری... غصه داری... نگرانی و فکرت مشغوله ولی داری سخت تلاش میکنی مطمئن باش آخرش خوب میشه، قشنگ میشه 🍃
شما ۱ نفر از ۷ میلیارد انسان بر روی ۱ سیاره از ۸ سیاره در مدار یک ستاره ی کهکشان از ۲ هزار میلیارد کهکشان در کیهان هستید... يا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ ﴿۶﴾ الَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ ﴿۷﴾ آخه انسان به چی مغرور شدی؟:)🌱
از شیطان پرسیدند: گمراه کردن شیعیان چه سودی دارد گفت: امام اینها که بیاید روزگار من سیاه خواهد شد اینها که گناه میکنند امامشان دیرتر می آید.
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت545 گذر از طوفان✨ بارهنگم رو خوردم استکان رو روی سینی گذاشتم در
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ سرم رو از روی میز برداشتم پریسا چشم از صفحه کامپیوتر برداشت و هول شده از روی صندلی بلند شد سمتم اومد یه برگ دستمال از داخل جعبه دستمال کاغذی برداشت روی پیشونیم کشید _صورتت خیس عرق شده بلند شو بریم خونه داری میترسونیم آب دهنم رو بزور قورت دادم با پیچ خوردن دلم و احساس حالت تهو از روی صندلی بلند شدم _حالم داره بهم میخوره دستم رو جلوی دهنم گرفتم سعی کردم سمت در برم درد و سوزش معده م توان راه رفتن رو ازم گرفت دست از گوشه در گرفتم بغض به گلوم نشست ناخواسته صدام بلند شد باگریه گفتم _پریسا زنگ بزن خانم خزایی بیاد دستپاچه گوشیش رو از روی میز برداشت شماره خانم خزایی رو گرفت _جواب نمیده الان میرم شماره آژانس میگیرم تند تند کامپیوتر رو خاموش کرد صدای نگران خانم خادمی توی اتاق پیچید با دست پشت دست دیگه ش زد _خاک عالم مادرچی شدی ؟ پریسا کیف هر دوتامون برداشت سمت در اومد _ببخشید خانم خادمی میشه این کیف هارو بیاری میخوام ترانه رو از روی زمین بلند کنم _بچه داره از حال میره باید زنگ بزنیم اورژانس الان به آقا طیب میگم زنگ بزنه بزور دستم رو رو به بالا تکون دادم و لب زدم _نگید، پریسا کمک میکنه بلند میشم برم خونه خوب میشیم بی توجه به حرفم از اتاق بیرون رفت با سر و صدا طیب رو از اتاق مدیریت بیرون آورد "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای‌ عهد با صدای‌ دلنشین‌ استاد فرهمند🌿" اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼. + عھدۍتازھ‌کنیم^^؟ @karbala_ya_hosein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وسلام‌برمحبوب‌ما‌ ڪہ‌خود‌غریب‌بود‌اما ماراصاحب‌وطنے‌بہ‌نام‌ ڪرد♥️ @karbala_ya_hosein
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت546 گذر از طوفان✨ سرم رو از روی میز برداشتم پریسا چشم از صفحه ک
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ طیب نسخه ای که دکتر نوشته بود رو با نگرانی کنار تخت اورژانس گذاشت پرستار کنار دکتر پرده کنار تخت رو کشید پریسا و طیب رو سمت در سالن هدایت کرد پرستار دارو هارو یکی یکی از داخل پلاستیک بیرون آورد روی میز جلوی تخت گذاشت از شدت دردی که هر لحظه بیشتر میشد چشم هام رو بستم چرا انقد خونسرد داره داروهارو بررسی میکنه انگار نمیبینه دارم از درد میمیرم صدای بلند و یهوی فروغی باعث شد چشم هام رو باز کنم کاش طیب بهش خبر نمیداد معلوم نیست چرا داد و هوار راه انداخته،انقد از حرف ظهرش ناراحتم که دلم نمیخواد باهاش روبرو بشم دکتر پرده کنار تخت رو کنار زد به پرستار گفت _داخل سالن چه خبره کسی داخل ایستگاه پرستاری نیست تذکر بده؟ _نمیدونم آقای دکتر الان میرم بهشون تذکر میدم صدای عصبانی فروغی دوباره بلند شد _مگه دکتر نگفت بهش رعایت کنه چرا حرف شنوی نداره وقتی حواسش به تغذیه ش نیست همین میشه دیگه تلاش طیب برای آروم کردنش بی فایده بود صدای ناراحت پریسا هم بلند شد و بهشون اضافه شد _آقای فروغی چرا شلوغش میکنید این درد بخاطر تغذیه نیست درد عصبیه درضمن شما که خانواده ش نیستید که بخاطر رعایت نکردن ترانه ناراحت بشید اگرم نگرانید خانواده ش شاکی بشن چرا حالش توی شرکت بد شده خانواده آقای نیکجو اینطور نیستن و میدونن معده دخترشون دردش عصبیه دکتر سرش رو متاسف تکون داد و زیر لب گفت _انگار دو نفر توی این بیمارستان نمیتونه همراه ها رو ساکت کنه با قدم های بلند سمت سالن رفت بعد از چند ثانیه صدای چه خبرتونه گفتن دکتر پخش شد دیگه صدای از کسی در نیومد سلام روزتون بخیر دوستانی که میخوام عضو وی آی پی بشن عزیزان رمان هنوز تموم نشده روزانه دوتا پارت داریم وتعطیلات رسمی پارت نداریم عضو کانال اشتراکی بشید شرایط بخونید 🌸 https://eitaa.com/joinchat/1087308137C16faeedd95 "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
چرا اومدی بالا؟ سرم را پایین انداختم . امیر ادامه داد پوریا اومده اینجا تورو ببینه. رویم را ازگرداندم. امیر ادامه داد اخه چرا تو اینقدر نفهمی، پسر به این خوبی اینهمه دوستت داره، عاشقته، وضع مالی خوب،پاک سالم سربه زیر دیگه چی میخوای؟ سرم را به سمت امیر گرداندم وگفتم من زشتم؟ در پی سکوت امیر چرخی مقابلش زدم وگفتم بد هیکلم؟ کج و کوله ام؟ چه ایرادی دارم؟ امیر همچنان به من خیره بود. من ادامه دادم چرا منو نمیگیری امیر؟ حرف من تکانی به امیر داد. انگار که کمی خجالت کشید گونه هایش سرخ شد. ادامه دادم با من ازدواج کن دیگه. چرا چرند میگی؟ برای من پوریا با تو فرقی نداره. از روزی که چشم باز کردم تو این خونه بود. همبازی بچگی هامون بود. شریک قهرو اشتیامون بود. حالا چون بزرگ شدیم چهار پنج ساله از ما جدا شده واسه خودش خونه گرفته میخواد بیاد منو بگیره؟ هر دو ساکت شدیم و من ادامه دادم اگر اینطوریه خوب تو منو بگیر، من با اخلاق تو راحت تر کنار میام. 😍_ ❤️♨️ تو گوگل و بازارو تگلرام نگرد نیست فقط تو همین 😍 http://eitaa.com/joinchat/1651900434C5c2629a7fe رمان عشق بیرنگ 🌸❤️🌸❤️🌸❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا حالا از حضرت نرجس سلام الله علیها حاجت گرفتی؟ بعداز نماز صبح یکمرتبه سوره یس هدیه به مادر (عج)
التماس های پسر بچه برای نرفتن به مدرسه واقعا دیدنیه😂 میخواد باباش رو گول بزنه. بیا ببین چه زبونی داره🙄 https://eitaa.com/joinchat/2673672343Cc8cec83c1d
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت547 گذر از طوفان✨ طیب نسخه ای که دکتر نوشته بود رو با نگرانی
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ دوتا پرستاری که بالای سرم بودن هیچ کدوم نتونستن رگ دستم رو پیدا کنن با بی حالی و دردی که داشتم دستم رو روی لب تخت گذاشتم سعی کردم بشینم و عصبی گفتم _نمیخوام سرم بهم بزنید پرستار سومی که با لبخند وارد شد کنارم وایساد و مهربون گفت _با این حال که تا جلوی در سالن هم نمیتونید برید دستتون بدید به من شاید رگتون پیدا کردم از شدت دردی که داری رگ هات پیدا نمیشه اینجوری مجبوریم سرم رو به پاتون وصل کنیم که خیلی اذیت میشید اشک چشم هام روی صورتم سرازیر شد با حال زاری که داشتم گفتم _هر دو تا دستمو داغون کردن نتونستن رگم پیدانشد به پرستار کناری اشاره کرد _چند برگ دستمال کاغذی براش بیارید نگاه مهربونش سمتم برگشت _اجازه میدید من دستتون ببینم دوباره دراز کشیدم و دستم رو سمتش گرفتم چند باری پد الکی رو روی دستم کشید با فرو رفتن سوزن داخل دستم با بغض گفتم _رگم پیدا شد؟ لبخند مهربونی زد _آره عزیزم فقط دستت رو تکون نده که سوزن جابجا نشه _باشه پرستار چند برگ دستمال کاغذی برام آورد زیر لب تشکر کردم و ازش گرفتم آروم روی صورتم کشیدم وچشم هام روبستم صدای دکتربلند شد _نخوابی ،اگر سر گیجه یا حالت تهو داشتی سریع بگو _نه بیدارم فقط چشم هام رو بستم _خوبه با قرار گرفتن دستی روی دستم چشم هام رو باز کردم با صورت نگران پریسا روبه رو شدم "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
صدقه اول ماه فراموش نشه التماس دعا🙏
هدایت شده از  حضرت مادر
امام رضا (علیه السلام) فرمود: صدقه بده اگر چه اندكى باشد زیرا هر چیز اندكى در راه خدا با نیت صادقانه داده شود، بزرگ است دوستان برآنیم برای (ع) قربانی انجام بدیم یاگوشت بخریم از به صدقه بدید مطمئن باشید برکتش به زندگیتون برمیگرده
5894631547765255
محمدی رسید واریزی رو برای ادمین ارسال کنیدممنون از همراهیتون👇👇👇👇 @Karbala15 اجرتون باحضرت مادر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای‌ عهد با صدای‌ دلنشین‌ استاد فرهمند🌿" اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼. + عھدۍتازھ‌کنیم^^؟ @karbala_ya_hosein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وسلام‌برمحبوب‌ما‌ ڪہ‌خود‌غریب‌بود‌اما ماراصاحب‌وطنے‌بہ‌نام‌ ڪرد♥️ @karbala_ya_hosein
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت548 گذر از طوفان✨ دوتا پرستاری که بالای سرم بودن هیچ کدوم نتونس
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ _ترانه بهتری؟ سعی کردم با حال بدم لبخند بزنم _آره نگران نباش _پرستارا نمیزارن اینجا باشم کلی خواهش کردم اجازه بدن چند دقیقه بیام پیشت _میدونم برو بشین داخل سالن سر پا اذیت میشی _فروغی هم خواست بیاد گفتن اول من بیام نفس کلافه ای کشیدم کاش اجازه ندن داخل بیاد _ترانه؟ به چشماش خیره شدم _جانم؟ _گوشیت چند بار زنگ خورد مجبور شدم جواب بدم _اشکال نداره کی بود؟ _دوبار عموت چند بارم حاجی جواب بابات رو دادم _بهش گفتی بیمارستانیم؟ _نه گفتم اومدیم درمانگاه ترانه داره با دکتر حرف میزنه _ای وای الان نگران شده _نه طوری نگفتم نگران بشه گفتم از قبل نوبت گرفتی _آها باشه یکی از پرستارها داخل اومد روبه پریسا گفت _خانم شما بفرمایید برید بیرون آقای که منتظرن بیان ‌داخل کاش میتونستم به پریسا بگم بیرون نره اگر بگم نمیره ولی از اینکه فروغی کوتاه بیاد مطمئن نیستم نفس عمیقی کشید و بیرون رفت چشم هام رو بستم سعی کردم پلک هام رو تکون ندم که فکر کنه خوابم به تخت نزدیک شد گلوش رو صاف کرد _شانس آوردی دکتر گفت درد معده ت بخاطر تغذیه ت نبوده ،ولی ناراحتم چون نمیدونم بخاطر چی معده ت عصبی شد چقد پرروه نمیدونه معده م چرا عصبی شده تک سرفه ای کرد _اگر حرفهای امروز من و لحنم ناراحتت کرده عذر میخوام،میدونم بیداری چشم هات رو باز کن باهات حرف دارم سعی کردم عکس رو العملی نشون ندم کوتاه نیومدکلافه تر گفت _نورا الان پرستاره میاد گیر میده چشم هات رو باز کن سلام روزتون بخیر دوستانی که میخوام عضو وی آی پی بشن عزیزان رمان هنوز تموم نشده روزانه دوتا پارت داریم وتعطیلات رسمی پارت نداریم عضو کانال اشتراکی بشید شرایط بخونید 🌸 https://eitaa.com/joinchat/1087308137C16faeedd95 "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
سلام روزتون بخیر دوستانی که میخوام عضو وی آی پی بشن عزیزان رمان هنوز تموم نشده روزانه دوتا پارت داریم وتعطیلات رسمی پارت نداریم عضو کانال اشتراکی بشید شرایط بخونید 🌸 https://eitaa.com/joinchat/1087308137C16faeedd95