بعد از تو کسی را به دلم راه ندادم
جز غم که در این خانهٔ متروک مقیم است
#محمدحسن_جمشیدی
هدایت شده از شمعدونی☘️عاطفه سادات موسوی
با من بهار پیرهنم را نگاه کن
خون چکیده از دهنم را نگاه کن
با من بیا به جشن گل سرخ پرپرم
با من بیا ،بیا وطنم را نگاه کن
شیرین بیا به خسروی کشتگان عشق
بنشین مزار کوهکنم را نگاه کن
از بامیان نعش جوانان که رد شدی
بر خاک صبح بی کفنم را نگاه کن
بغض تخار رفته به پای یتیم ها
بخت سیاه سینه زنم را نگاه کن
بلخاب کودکان به خون خفته دیده ام
تعبیر خواب سوختنم را نگاه کن
در واژگان خسته و لت خورده ی دری
اندوه جاری سخنم را نگاه کن
#عاطفه_سادات_موسوی
هدایت شده از 💜به رنگ ارغوان💜
این شهر پر از قصهی ما شد، غزل من
یک شهر شد آگَه که در اندیشهی مایی
#سیده_زهرا_ابطحی✍🏻
@arghavan84❄️☔️
به عقل ناقص خود داشتم امّیدها صائب
ندانستم که دام مرغ زیرک سختتر باشد
#صائب_تبریزی
ما هر دو با یک باد از یک شاخه افتادیم
من مینویسم عاشقت هستم تو کتمان کن
#سیدابوالفضل_مبارز
امیرالمؤمنین علیهالسلام:
العَجَبُ هُوَ الدّنيا، و غَفلَتُنا فيها أعجَبُ
دنيا شگفت است و شگفتتر از آن غفلت ما در آن است
ميزانالحكمه جلد ۷ صفحهٔ ۶۵
#حدیث
کهنه زری کو؟
[کو پارچۀ زریِ کهنه؟ چه کسی پارچۀ کهنه دارد؟]
اشکهای کهنه؟ غمهای کهنه؟ دردهای کهنه؟ عشقهای کهنه دارید؟
میخرم!
کهنه زری کو؟
گُل بهجای گیل [گل و خاک] دارم!
تازه تازه دیل [دل نو و تازه] دارم!
در بدل [بهجای] روزنامه،
دیوان بیدل [دیوان شعر بیدل] دارم!
چراغهای بیکاری [ناکار] بیارین،
[بهجایش] میدهم ستاره!
عوض گلهای خشک، فوارۀ عطر هاره [بهاره؟]
کهنه کهنه میگیرم، زر میدم جایش!
عشقهای کهنه میگیرم، سر میدم جایش!
کهنه زری کو؟
دلدِقی [دقِ دل] را میگیرم،
دلتنگی را میگیرم،
عوضش، غزل میدم، شیشۀ عسل میدم!
عوضش، قلم میدم، روشنی و شمع میدم!
شیشۀ گلابین! قصههای نابین! [ناب]
کاسۀ مسی داری؟
باغ اطلسی دارم!
قصههای کابلی! مرغ کاکلی!
کاسۀ مسی مسی
باغ اطلسی
اینقدر بگو که شعر محسوب شود
تا پیش همه شعر تو محبوب شود
بعدش اگــر اشــعـارت را چـاپ کنی
با پول فروشش وضعت خوب شود
#جواد_محمدی_دهنوی
سرگشتهٔ راهیم، پشیمان؟ هرگز!
دلریشترینیم، پریشان؟ هرگز!
ماییم و همین پیشهٔ شورآور شعر
با این که نمیدهد به ما نان هرگز
#جواد_محمدی_دهنوی