eitaa logo
کوچه های آشنا
447 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
159 ویدیو
23 فایل
📌روزبه‌روز، باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی #شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. امام خامنه‌ای ارتباط باادمین @Aboojavad
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ ‌ ✨کوچه های آشنا شهيد والامقام ناصر کرم زاده دو فرشته بنام خیرالله و بلقیس خانم به مورخ چهاردهم مرداد ماه ۱۳۴۰ در روستای (میدان مظفرخان) بیجار گروس از استان کردستان، صاحب فرزندی آسمانی بنام ناصر شدند. سرانجام این سرباز همیشه قهرمان قصه ما به ندای هل من ناصر لبیک، و در رکاب ولی زمانش به مورخ دوم خرداد ماه ۱۳۶۱ از خاک شلمچه به مقصد بهشت پر کشید. https://eitaa.com/khatemogaddam وصیتنامه؛ و خدا شما را خشنود و سلامت بگرداند، چنانچه بنده با در راه و به رسیدم، بر من نگریید که این ارزشی ندارد.
﷽ ✨کوچه های آشنا شهید والامقام منورعلی انصاری ‌ دو فرشته بنام مروتعلی و نجیبه خانم به مورخ دوم فروردین ماه ۱۳۴۵ در روستای قلعه حسینیه خرمدره صاحب فرزندی آسمانی بنام منورعلی شدند. سرانجام پاسداروظیفه ما با لباس سبز سپاه به ندای هل من ناصر لبیک، و در رکاب ولی زمانش به مورخ دهم شهریور ماه ۱۳۶۵ از حاج عمران منطقه عملیاتی والفجر ۹ به مقصد بهشت پر کشید، و پیکر پاکش به تاسی از مادر سادات حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هنوز بی نشان است. https://eitaa.com/khatemogaddam خاطره: منورعلی یک انسان به تمام معنا در زندگی بود، او اشتیاق زیادی به داشت، و یک خاطره ای که یادم هست بگویم: یک روز وقتی به آمد بود می گفت: ما نباید بگذاریم هیچ دشمنی پای خود را به مان دراز کند،و باید گفته های را فراموش نکنیم و در ها حضور داشته باشیم، و و خود را در اسرع وقت بجا بیاورید که اخلاقی نیکو داشته باشید راوی: اصغر انصاری(برادر شهید)
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـــــــــ🌺ــــــــدا محمدموسی بابالو دو فرشته بنام الله وردی و لاچین خانم به مورخ دوم‌ تیر ماه ۱۳۴۶ در شهرستان ماهنشان استان صاحب فرزندی آسمانی بنام محمدموسی شدند. سرانجام در لباس خاکی ارتش همیشه قهرمان به ندای هل من ناصر ، و در رکاب ولی زمانش به مورخ بیستم تیر ماه ۱۳۶۶ از شرهانی به مقصد بهشت پر کشید، و پیکر پاکش در گلزار شهدای زادگاهش آرام گرفت. خاطره: او در کودکی به همراه من در کارهای فعالیت می کرد، هیچ وقت و اش را ترک نمی کرد، همیشه در مراسم شرکت می کرد و کمک حال اش بود. تا اینکه سن خدمت اش رسید و به سربازی رفت، خدمتش در بود ، وقتی که به مرخصی آمد از و جنگ و همرزمان و مجاهدان برایمان می گفت. می گفت: تا جان داریم از عزیزمان در مقابل متجاوزان و دشمنان می کنیم و متجاوزان را از خاک کشورمان بیرون می کنیم. راوی: الله وردی بابالو( )   ✨ڪـوݼـــــــــہ‌هـاے‌آشنــــــــــا 💫 ─────────┅╮ https://eitaa.com/khatemogaddam ╰┅─────────
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا اباصلت بهاری دو فرشته بنام غلامحسین و جواهر به مورخ دهم بهمن ماه ۱۳۴۰ در صاحب فرزندی آسمانی بنام اباصلت شدند. سرانجام در لباس مقدس خاکی بسیج در سی و یکم تیر ۱۳۶۷ در سومار به اسارت نیروهای عراقی درآمد و بعد از دو سال به آغوش میهن باز گشت و به ندای هل من ناصر و در مورخ پنجم اسفند ماه ۱۳۷۷ براثر جراحت‌های ضرب و شتم ناشی از دوره اسارت توسط بعثی های جنایتکار از بیمارستان آبیک به مقصد بهشت پر کشید، و در گلزار شهدای زادگاهش آرام گرفت. خاطره: به خاطر از به رفت. به گرفته شد. پس از آزادی از اسارت در اثر ضایعات ناشی از دوران اسارت به رسید. راوی: منوره بهرامی ✨ڪـوݼـــــــــہ‌هـاے‌آشنــــــــــا 💫 ─────────┅╮ https://eitaa.com/khatemogaddam ╰┅─────
کوچه های آشنا
محمدحسن رحیمی یکی از آنانی که در فصل زیست، و را فدای ازلی کرد و نام نامی خود را در زمره همیشه جاوید تاریخ ثبت کرد. 📌 عضو پشتیبانی و مهندسی جنگ زنجان بود.وی بیست و یکم آذرماه سال ۱۳۳۴ در خانواده ای مذهبی و آشنای اصول والای اسلام از اهالی چشم به جهان گشود. سال ۱۳۵۶، سربازی را در پادگان ((باغ شاه)) سابق ، در هوابرد به پایان رساند. این همزمان بود با های مردمی سال ۱۳۵۷، محمدحسن نیز به جمع پیوست و تا از پا ننشست.محمدحسن چون کوه آتشفشان، به ظاهر خاموش، اما ، و استوار بود و انقلاب و جوشش درونی داشت. او ترسیم کننده خط واقعی (ره) بود. خط((نه شرقی، نه غربی)) در سه جبهه علیه امپریالیسم، کمونیسم و صهیونیسم نبرد می کرد: در همان اوایل ، به بهانه کار در بندرعباس و جنوب، بی آنکه خانواده را در جریان بگذارد، برای گذراندن ، سیزده ماه را در ((الفتح فلسطین)) به سر برد. پس از این دوره، در ، همراه برادران ، علیه صهیونیسم جنگید.پس از این دوره، به بازگشت، سپس دوره ی کوتاهی نیز به های عزیمت کرد و دوشادوش برادران مسلمان ، علیه سربازان کافر و متجاوز شوروی سابق و رژیم دست نشانده و مزدور افغانستان پیکار کرد.سپس به زنجان بازگشت و در زنجان نام نویسی کرد و با شغل ، در واحد عمران جهاد سازندگی مشغول به خدمت به شد. به محض شروع ، از طریق بسیج مستضعفان به اهواز شد. به سبب فداکاری ها و رشادت های بی نظیر در آن جبهه، وزنه ی سنگینی میان و به شمار می رفت و به (( واقعی)) معروف شده بود. بنا به هم سنگرانش در و پیروزی های جبهه های جنوب، محمدحسن خدمه ی تانکی بود که به مقابله با دشمن شتافت. روز صفر در حالی که سلاح در دست داشت، در عشق سوخت و به دیار باقی شتافت چگونگی شهادتش چنین است: 🔻سال ۱۳۵۹ بود، با همکاری ، حسن نیز جزو بسیج بود-قصد داشت حمله ای را طرح ریزی کند. منطقه ی عملیاتی مشخص شد. بنا شد از روی پلی که نیروهای دشمن آنجا را زیر نظر داشت و با تیربار زیر آتش مداوم داشت، عبور کنند و به قلب دشمن یورش ببرند، با تسخیر آن پل قسمتی از به سرزمین برمی گشت. سپاهیان مجبور می شدند توقف کنند. محمدحسن با رشادت خاصی، از رد می شود و به دیگران هم روحیه می دهد، تا از روی عبور کنند. بعد از این جریان سپاه حمیدیه از او می خواهد که به سپاه دربیاید. پس از وی هم سنگرانش در توصیف وی می گفتند:« محمد حسن، حمیدیه بود.» 🔹محمد حسن رحیمی چنان خود دار و بود که حتی هنگامی که به می رفت، به و نزدیکان خود سخنی نمی گفت. او از سوی به تهران رفت و بعد از دیدن ی آموزشی در تهران، جبهه ی اهواز شد. روز۱۵ دی ماه ۱۳۵۹، بنا بود حمله ی بزرگ و گسترده ای در منطقه ی دب حردان انجام شود. آن روز، محمدحسن به هم سنگرانش می گوید:«دیشب خواب دیدم؛ امروز اتفاقی می افتد.»نیروها سوار نفربر می شوند. اما، محمدحسن و سه نفر دیگر در نفربر جایشان نمی شود. بنابراین روی نفربر می خوابند و به سوی دشمن یورش می برند. این فرار و تعقیب ادامه دارد؛ تا آن که نفربر به نزدیک دهکده ای می رسد. قصد می کنند، دهکده را پاک سازی کنند؛ که موشک های عراقی بر سرشان می ریزند. نخستین موشک، نزدیک محمدحسن منفجر می شود و دست راست و بغل وی آسیب می بیند. موشک دوم به خود نفربر اصابت می کند. محمدحسن به زمین می افتد؛ آتش به بدن وی می رسد و پیکر پاکش در اسلام و حفظ می سوزد. احتمالا اگر وصیت نامه ای هم داشته، در آتش سوخته است. 🇮🇷بدین ترتیب، ۱۵ دی ماه ۱۳۵۹ در منطقه ی « » اهواز پس از ۴ ماه تلاش در این منطقه به درجه ی رفیع نایل می شود.
کوچه های آشنا
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا شهید والامقام جمال الدین حاجی میری دو فرشته بنام
اتفاقی نیست از خانواده ای کاملا” ، و چشم به جهان گشوده و در دوران خفقان رژیم منحوس پهلوی ، و ادامه زندگی داده و علاوه بر ایفای ، در زمان تحمیل بصورت و وارد صحنه های میشود و در این راه به درجه نائل میگردد. و با دلی آکنده از و بعد از اتمام تحمیلی، ادامه خدمت را در نیروی انتظامی انتخاب نموده و بعد از سالها صادقانه،در سال 1389 (سوم خرداد)به دست گروهک فریب خورده و تروریستی پژاک در بوکان مقابل منزل خود و برابر چشمان فرزندان خود را نوش جان میکند. این عزیزعلاوه بر خدمت در بخش های مختلف ، در عرصه هنر هم مهارت و تبحر خاصی داشته که با نگاه به نقاشی ها ، این شهید می توان به روح لطیف ، آرام و مملو از به ، و طبیعت ، پی برد. این عزیز فارغ التحصیل رشته دانشگاه آزاد اسلامی زنجان بوده و همچنین از ایشان دو فرزند به یادگار مانده که عاشقانه رهرو پدر و مشغول تحصیل علم می باشند ✨ڪـوݼـــــــــہ‌هـاے‌آشنــــــــــا 💫 ─────────┅╮ https://eitaa.com/koochehhayehashena ╰┅───── شهید
حرم صمدی از رزمندگان سلحشور و حماسه ساز استان در دوران مقدس بود که بعد از پایان جنگ تحمیلی از پای ننشست و با هجوم داعش وحشی به کشور ، عازم میادین نبرد با متجاوزان تکفیری شده و آبان ماه ۱۳۹۶ در آزادسازی شهر البوکمال سوریه در کسوت یکی از محور مقاومت به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد. " " هیچ‌گاه برای حضور در احساس خستگی نمی‌کرد شهید خیراله صمدی می‌گوید: خیراله هیچ‌گاه برای حضور در و احساس خستگی نمی‌کرد. کسالت و آثار و در وجودش بود ولی وقتی می‌رفت احساس ، و می‌کرد. خیر‌الله صمدی به قدری انسانی نیک‌خو و بود که نزدیکانش می‌گویند او هیچ وقت از جنگ و دشمن ترسی نداشت همیشه به دنبال از و حق بود به همین دلیل اگر مرگ او به هر نحوی جز اتفاق می‌افتاد همه ما تعجب می‌کردیم. او به واقع شایسته بود و حالا به آرزوی خود رسید. ✨ڪـوݼـــــــــہ‌هـاے‌آشنــــــــــا 💫 ─────────┅╮ https://eitaa.com/koochehhayehashena ╰┅─────
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا شهید والامقام اروجعلی عباسی دو فرشته بنام حسین‌پاشا و بال‌قیز خانم مورخ چهارم خرداد ماه ۱۳۴۶ در روستای خلج شهرستان ماهنشان صاحب فرزندی آسمانی بنام اروجعلی شدند. که در لباس مقدس خاکی همیشه قهرمان به ندای هل من ناصر و در رکاب ولی زمانش به مورخ بیست و هشتم دی ماه ۱۳۶۵ از سومار به مقصد بهشت پر کشید و پیکر پاکش در گلزار شهدای زادگاهش آرام گرفت خاطره: هر دو ماه یک بار به مرخصی می آمد و از و جنگ برایمان تعریف می‌کرد می‌گفت شرایط آنجا سخت است اما باید برای حفظ خودمان، با طاغوت بجنگیم و بر آنها شویم. موقعی که از اخرین مرخصی خود راهی می‌شد گفت: دیگر منتظر من نباشید شاید دیگر برنگردم. راوی :رغیبه جعفری ( ) ✨ڪـوݼـــــــــہ‌هـاے‌آشنــــــــــا 💫 ─────────┅╮ https://eitaa.com/koochehhayehashena ╰┅─────
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا شهید والامقام سید احمد موسوی دو فرشته بنام علی اصغر و طاهره خانم به مورخ دوم اسفند ماه ۱۳۳۷ در صاحب فرزندی آسمانی بنام سید احمد شدند. که در لباس مقدس خاکی همیشه در صحنه به ندای هل من ناصر لبیک، و در رکاب ولی زمانش به مورخ چهارم دی ماه ۱۳۶۵ از ام الرصاص به مقصد بهشت پر کشید و پیکر پاکش به تاسی از مادر سادات حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مدت ها گمنام بود تا اینکه در سال ۱۳۵۷ تفحص و در گلزار شهدای شریف آباد آرام گرفت. وصیتنامه: بگو به برادرانی که جای پای من و هر پا بگذارند که اکنون که موعود (عج) احتیاج به دارد . مهربان بدان که به تو افتخارم می کنم که مرا برای و به دنیا آوردی و پروریدی. ✨ڪـوݼـــــــــہ‌هـاے‌آشنــــــــــا 💫 ─────────┅╮ https://eitaa.com/koochehhayehashena ╰┅─────
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا شهید والامقام رهبر رضائی دو فرشته بنام جانعلی و بهیه خانم به مورخ دوم شهریور ماه ۱۳۴۲ در صاحب فرزندی آسمانی بنام رهبر شدند. او در لباس مقدس خاکی همیشه در صحنه به ندای هل من ناصر لبیک، و در رکاب ولی زمانش به مورخ بیست و یکم دی ماه ۱۳۶۰ از دشت عباس به مقصد بهشت پر کشید و پیکر پاکش به تاسی از مادر سادات حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تا کنون گمنام باقي مانده است . وصیتنامه: و و و براى من گريه نكنيد اگر من شدم متوجه فرزندان باشيد و بدانيد كه من به اندازه آنها سختى نكشيده‌ام پس چه بهتر كه براى گريه كنيد بدانيد كه اين خون هاست كه تداوم بخش و امضاى بقاء مى‌باشد. با خون و ساير خونها در بدو واحد شروع شد و تا اين زمان و تا (عج) ادامه خواهد داشت پس خون من هم براى ريخته شد اصلا خود من از بودم و سفارش من به شما اين است كه فرمان باشيد كه او و دستورش دستور و و درگرو همين امام است. ✨ڪـوݼـــــــــہ‌هـاے‌آشنــــــــــا 💫 ─────────┅╮ https://eitaa.com/koochehhayehashena ╰┅─────