eitaa logo
لاله های سرخ
48 دنبال‌کننده
25هزار عکس
17.8هزار ویدیو
1.3هزار فایل
آخرین اخبار و اطلاعات منطقه و جهان با نگاه آخرالزمانی و شرایط نزدیک به ظهور آی دی مدیر کانال: @Jamalniknahad
مشاهده در ایتا
دانلود
توهین به قیام امام حسین (علیه‌السلام) در اشعار مولوی 🔻 ♦️ یکی از شاعران مشهور و زبانزد در میان مردم، مولوی است، که با وجود سرودن اشعار فراوان درباره اسلام و اهلبیت (علیهم‌السلام)، عقیده درستی نسبت به اسلام و اهلبیت (علیهم‌السلام) نداشت و در این راستا اشعاری توهین‌آمیز و سخیف در شأن اهلبیت (علیهم‌السلام) سروده است. 🔷 مولوی که در نزد صوفیه از سران و بزرگان این فرقه به حساب می‌آید در یکی از سروده‌های خود، سوگواری و عزاداری برای شهادت امام حسین (علیه‌السلام) را بی‌تأثیر دانسته و گفته که باید بر خودتان گریه کنید. وی در این‌باره گفته: 🔸 روز عاشورا همه اهل حلب 🔹 باب انطاكيه اندر تا به شب 🔸 گرد آيد مرد و زن جمعى عظيم 🔹 ماتم آن خاندان دارد مقيم 🔸 ناله و نوحه كند اندر بكا 🔹 شيعه عاشورا براى كربلا 🔸 پس عزا بر خود کنید ای خفتگان 🔹 زانک بد مرگیست این خواب گران 🔸 روح سلطانی ز زندانی بجست 🔹 جامه چه دْرانیم و چون خاییم دست 🔸 چون که ایشان خسرو دین بوده اند 🔹 وقت شادی شد چو بشکستند بند[مثنوی معنوی، ص846] ♦️ مولوی در این ابیات به حادثه عاشورا و عدم تأثیر گریه شیعیان بر این مصیبت پرداخته است که این گریه و عزا هیچ فایده‌ای برای شهدای کربلا نداشته و بر خودتان که تا به حال، خواب بوده‌اید عزا بگیرید که این خواب گران، بد مرگى است. 🔷 مولوی حتی روز عاشورا را روز شادی و سرور قلمداد می‌کند که آن خسرو دین، امام حسین(علیه‌السلام)، از زندانِ تن‌‌‌ رها شد و براى شهداى کربلا این رهایى عین شادى و شادمانى است. 🔻 علامه جعفری در شرح مثنوی به شدت بر مولوی اعتراض کرده و می‌نویسد: 🔷 «اگر گذشتن وانقراض حادثه‌ی کربلا بتواند دلیلی به عدم لزوم یادبود آن داستان باشد، حتی جلال الدین هم نمی‌تواند بگوید تنها به حال خود گریه کنید، زیرا چنان‌که داستان خونین کربلا گذشته و به سلسله‌ی ابدیت پیوسته است، همچنین تبهکاری‌ها و گنه کاری ما نیز گذشته و دیگر جایی برای گریه نمی‌ماند. 🔶 اگر بگویید: گریه توأم با توبه و بازگشت، کثافت‌ها و لجن‌های روح را شستشو می‌دهد، می‌گوییم: 🔷 گریه بر داستان نینوا نیز کثافت‌ها ولجن‌هایی را که به روی انسان وانسانیت با دست تبهکاران کشیده می‌شود، شستشو می‌کند ومی‌گوید: روی انسان را پاک نگه بدارید.»[تفسیر مثنوی، ج۱۳، ص ۳۱۴] ♦️ در ردّ کلام مولوی، روایتی از امام صادق(علیه‌السلام) درباره‌ی گریه بر امام حسین(علیه‌السلام) وارد شده که فرمودند: 🔷 «هر جزع و گریه‌ای ناپسند است مگر جزع و گریه بر حسین (علیه‌السلام)»[وسائل الشیعه، ج3، ص282، ح9] 🔶 مولوی در جای دیگر درباره‌ی حرکت و رفتن امام حسین(علیه‌السلام) به سمت کربلا نیز گفته است: 🔹 کورکورانه مرو در کربلا 🔸 تا نیفتی چون حسین اندر بلا[مثنوی معنوی،334] ♦️ به تعبیر مولوی، امام حسین(علیه‌السلام) ناآگاهانه و بدون هرگونه دوراندیشی به سمت کربلا خارج شدند و این حرکت ایشان، کورکورانه انجام گرفته؛ لذا ما نباید مانند او عمل کنیم. 🔷 این سخن وی کاملا مخالفت کردن با علم امامت و ولایت‌ است که این حرکت حضرت را ناآگاهانه و غیر صحیح دانسته، که ناشی از عدم ولایت‌پذیری وی در این‌باره است. 🔶 بنابراین مولوی با این اشعار، هم نسبت به جایگاه والای حضرت اباعبدالله (علیه‌السلام) جسارت کرده و هم فضیلت گریه و عزاداری در رثای سالار شهیدان را مورد خدشه قرار داده که ناشی از عدم محبت و ولایت‌ناپذیری وی، در حق اهلبيت (عليهم‌السلام) است. ♦️ حال این سؤال مطرح می‌شود که اگر عالمی یا شاعری درباره‌ی اسلام و اهلبیت (علیهم‌السلام)، مطلب یا شعری در حقانیت آنان گفته باشد آیا می‌توان حقانیت صاحب آن را اثبات کرد و بگوییم این شخص از شیعیان و محبین واقعی معصومین (علیهم‌السلام) است یا اینکه باید عقاید و راه و روش او را دانست و بعد قضاوت کرد❓ به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید 🔻🔻 http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2
حمایت صوفی معرف محمد غزالی از یزید « لعنة الله علیه » 🔻 ♦️ یکى از زشت‌ترین گناهان، یارى ستمکاران و ظالمان و مجرمان است که سبب مى شود انسان در سرنوشت شوم آنها نیز شریک باشد. 🔷 قرآن کریم در آیه‌ی 2 سوره‌ی مائده با تأکید بر نیکی و تعاون بر تقوی، از کمک به ظلم و ستم و همکاری با ظالمان نهی کرده است. 🔶 «وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ[مائده/2] در نيكوكارى و پرهيزگارى با يكديگر همكارى كنيد و در گناه و تعدى دستيار هم نشويد» 🔷 اعانت و حمایت از ظالم چنان زشت و ناپسند است که قرآن به صراحت فرموده همکاری و حمایت بر ظالم، موجب داخل شدن در آتش دوزخ است: 🔶 «وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ[هود/113] و به كسانى كه ستم كرده‌اند متمايل مشويد كه آتش (دوزخ) به شما مى رسد.» 🔻 از مصادیق تبری و بیزاری از دشمنان، «لعن» است که خداوند در قران کریم بارها از آن استفاده کرده است. خداوند، اهل کفر، اهل فسق و کذب و ظالمین را لعن فرموده است: 🔷 « فَلَعنَهُ اللهِ عَلَی الکافِرینَ[بقره/89] پس لعنت خداوند بر کافرین باد »و یا در سوره هود آمده: «اَلا لَعْنَهُ اللهِ عَلَی الظّالِمینَ [هود/7] آگاه باشید که لعنت خدا بر ظالمین است» ♦️ اما محمد غزالی در کتاب «احیاء العلوم» صریحا از ظالم و ستمکاری همچون یزید(لعنة الله علیه) حمایت کرده و حتی لعن به او را جایز ندانسته است. وی می‌نویسد: 🔷 « لعن مسلمانان جایز نیست و یزید مسلمان است و نسبت قتل یا امر یا رضای او به قتل حسین (علیه‌السلام) سوءظن به مسلمان است و به حکم کتاب و سنّت حرام است، هر کس شک در صحت این نسبت کند در غایت حماقت است.» 🔻 غزالی در ادامه می‌گوید: «باید به اهل اسلام حسن ظن داشت و اگر فرضاً ثابت شد چنانچه اشاعره می‌گویند: 🔷 قتل مسلمانان موجب کفر نیست، ممکن است قاتل فرضاً یزید باشد ولی اگر توبه کرده و بعد مرده لعن او جایز نیست، مانند کافر که اگر توبه کند لعنش جایز نیست و معلوم نیست که یزید از قتل سیدالشهدا علیه السلام توبه نکرده است. پس لعن چنین مسلمانی جایز نیست و اگر کسی لعن کند معصیت کرده است.»[1] ♦️ غزالی در حالی لعن یزید را جایز ندانسته و نسبت قتل به یزید را سوءظن به مسلمان می‌داند که این حادثه از قطعیات تاریخی بوده و غزالی با آن همه ادعای علم و کمال، این جنایت یزید را انکار و نسبت قتل به او را سوءظن به مسلمان می‌داند. 🔷 غزالی حتی با فرض قاتل بودن یزید می‌گوید که اگر او توبه کرده باشد لعن او جایز نیست، در حالی که اولاً مسئله‌ی قتل نمایندگان خدا در روی زمین، حسابی جدا از حساب قتل یک فرد عادی است و در حد کفر به خداست. ♦️ توبه یزید، جنایات او را سرپوش نمی‌گذارد، ثانیاً کارنامه‌ی حکومت سه ساله ننگین یزید، نشان از دوری او از توبه است، به‌گونه‌ای که تخریب کعبه یازده روز قبل از هلاکتش به وقوع پیوست. 🔻 ثالثاً جاری شدن لعنِ یزید بر لسان ائمه‌ی معصومین(علیهم‌السلام) ما را بر لعن یزید کفایت می‌کند. ♦️ چنان‌چه در زیارت عاشورا می‌خوانیم «اللّهُمِ خُصَّ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِمٍ باللَّعن منّی و ابْدَأ به اَوَّلاً ثُمَّ الثّانِیَ و الثّالِثَ و الرّابع اللهم العَنْ یَزیدَ خامِساً...»[2] 🔻 پی‌نوشت: [1]. غزالی، محمد، احیاءالعلوم، به تحقیق حافظ عراقی، انتشارات دارالکتاب العربی، ج 3، ص106. [2]. قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، تهران، انتشارات صبا، زیارت عاشورا، ص 805. به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید 🔻🔻 http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2
آداب تصوف اقتباسی از آداب هندوییسم و بودیسم 🔻 قسمت (پایانی) 2️⃣ ♦️ نویسندگان تاریخ فلسفه در جهان اسلامی در این‌باره گفته‌اند: «از آثار هندى در تصوف اسلامى، خرقه اى است كه مريد به هنگام دخول در جماعت صوفيه مى‌پوشد. 🔷 خرقه که رمزى است از فقر و اعراض از عالم ديگر، به كار بردن سبحه(تسبیح) و گفتن ذكر است كه در اسلام شيوع فراوان دارد. 🔶 كرمر در كتاب خود موسوم به طرح‌هايى در تاريخ فرهنگ گويد: 🔷 صوفيان مسلمان از هنديان، روش رياضت به وسيله ذكر را فراگرفتند، همچنانكه «روش تنفس» را، كه موجب وصول به انجذاب روحى مى شود.»[1] 🔶 صوفیان در جلسات خود برای ذکر گفتن، بدعت‌هایی همچون فریاد زدن و صیحه‌کشیدن و سر تکان‌دادن با ضرب‌های مختلف و همراه آن به موسیقی گوش‌دادن و... به کار می‌برند. 🔷 فیض کاشانی نیز درباره این جلسات صوفیانه می‌گوید: «قومی خود را از اهل ذکر و صوفی معرفی می‌کنند، خرقه می‌پوشند و حلقه‌ی ذکر سر پا می‌کنند و اختراع اذکار می‌کنند و تغنی به‌اشعار می‌نمایند و فریاد می‌زنند... 🔶 سنت را ترک کردند و بدعت‌ها را ملتزم شدند. فریاد زدن و صیحه را عبادت نام گذاردند کأن خدا بانگ آنها را نمی‌شنود، پاک و منزه است ذات احدیت از این‌که چیزی بر او مخفی باشد.»[2] 🔷 این در حالی است که در آیات و روایات، اصلاً چنین ذکری وارد نشده و بر عکس، از نشانه‌های یک شیعه، ذکر در خلوت می‌باشد، که نشان از آهسته گفتن ذکر و آرامش و طمأنینه داشتن است چنان‌‌که امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند: «شیعتنا الذین اذا خلوا ذکروا الله کثیرا.[3] شیعیان ما کسانی هستند که وقتی خلوت می‌کنند خدا را بسیار یاد می‌کنند.» 🔶 از دیگر اعتقادات هندوییسم و بودیسم، که در تصوف نیز وارد شده، عقیده به فناست که صوفیه آن را فنا، محو و استهلاک می‌نامد. 🔷 بنا بر نظر دکتر غنی از صوفیه‌شناسان معاصر، عقیده به فناء فی الله در تصوف، خصوصاً در تصوف خراسان، مقتبس ازتعالیم بودایی و هندی است، که هزار سال قبل از اسلام در شرق ایران از جمله بلخ و بخارا رواج داشته است. 🔶 «نکته مهمی که باید متذکر بود این‏ است که متجاوز از هزار سال قبل از اسلام، مذهب‏ بودایی در شرق ایران یعنی بلخ و بخارا و نیز ماوراءالنهر شایع بوده و صومعه‌‏ها و پرستشگاه‌هایی معروف داشته و مخصوصاً صوامع بودایی بلخ بسیار مشهور بوده است. 🔷 در قرون اول اسلامی، بلخ و اطراف آن از مراکز بسیار مهم تصوف شده و صوفیان خراسان در تهور فکری و آزادمنشی پیشرو صوفیان به شمار می‏رفته‌‏اند . 🔶 عقیده «فناء فی الله» که تا اندازه‏‌ای‏ مقتبس از افکار هندی است، بیشتر به دست‏ صوفی‌های خراسانی از قبیل بایزید بسطامی و ابوسعید ابوالخیر ترویج می‏‌شده است.»[4] 🔷 دسته ای از بزرگان و مشایخ طبقه اول صوفیه مانند فضیل بن عیاض متوفای 187 ق، شقیق بلخی 174 ق، داوود بلخی 174 ق و همچنین ابراهیم ادهم که امیرزاده بلخی بوده، همه از بلخ بوده‌اند. 🔶 بایزید بسطامی درباره‌ی استاد خود، ابوعلی سندی که از اهالی سند و نواحی بخاراست، گفته است: «که من از بوعلی علم فنا در توحید می‌آموختم و بوعلی از من الحمد و قل هوالله.»[5] 🔷 با این اقوال و اقوال دیگر در مورد عقاید هندی و بودایی، که تفصیل آن در کتاب‌های مربوطه آمده نتیجه می‌شود که تصوف، خیلی از عقائد و رسوم خود را از منابع غیر اسلامی نظیر هندو و بودا اخذ کرده است. 🔻پی‌نوشت: [1]. فاخوری، حناجر، خليل، تاريخ فلسفه در جهان اسلامی ، مترجم ، عبد المحمد آيتی 1373، ص251. [2]. محلاتی، ذبیح الله، کشف الاشتباه، تصحیح فردوسی، 1389، ص 300 - 301. [3]. کلینی ، محمد بن یعقوب، کافی، مترجم مصطفوی ، 1369، ج4، ص499، ح2 [4]. غنی قاسم، تاریخ تصوف در اسلام، 1386، ص156. [5]. الهامی، داود، عرفان اسلامی و عرفان التقاطی، 1374، ص36 و 37. به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید 🔻🔻 http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2
ملا احمد نراقی در کتاب معراج السعادة فرقه های صوفیه را به شش گروه تقسیم میکند 🔻 قسمت (پایانی) 2️⃣ ♦️ معذلک ازحقیقت توحید و عشق و سر محبت، ایشان را مطلقا اطلاعی نیست. و چنان پندارند که: با این حرکات، تارک دنیا و درویش می شوند و به درجات اهل توحید و عرفان ترقی می کنند و داخل زمره زهاد و دوستان خدا می گردند! 🔻دسته سوم: و گروه دیگر دست از شریعت برداشته و اساس دین و ملت را نابود انگاشته، واحکام خدا را پشت پا زده و «مباحی»[۴] مذهب گشته اند، نه حرام می دانند و نه حلال. 🔷 ازهیچ مالی اجتناب نمی کنند، و بر مائده اهل ظلم و عدوان حاضر می گردند. و بسا باشد که گویند: «المال مال الله و الخلق عیال الله» . و گاهی گویند که: خدا ازعبادت ما بی نیاز است، پس چرا خود را به عبث رنجه داریم. 🔶 زمانی گویند که: خانه دل را باید عمارت کرد و اعمال ظاهریه را چه اعتبار. و دلهای ما واله و حیران محبت خداست و در انواع معاصی و شهوات فرو می روند و می گویند که: نفس ما به مرتبه ای رسیده است، که امثال این اعمال، ما را از راه خدا باز می دارد، و عوام الناس و ضعفاء النفوس محتاج عبادت و طاعت اند. 🔷 این گمراهان ملحد، مرتبه خود را از مرتبه پیغمبران و اوصیا بالاتر می دانند، زیرا ایشان می فرمودند که: امور مباحه دنیویه، ما را ازیاد خدا باز نمی دارد، چه جای گناهان و معصیت. بلکه گاه بود که به واسطه ترک «اولائی»[۵] که از ایشان سر می زد، سالهای بسیار بر خود می گریستند. 🔶 شک نیست که: این طایفه، بی دین ترین طوایف، و ملعون ترین ایشان اند. و برمؤمنین احتراز از ایشان لازم، بلکه قلع و قمع ایشان متحتم است. 🔻دسته چهارم: و بعضی دیگر از صوفیان کسانی هستند که: ادعای معرفت و یقین، و وصول به درجات مقربین می نمایند. و دعوای مشاهده جمال معبود، و مجاورت از مقام محمود، و وصول به مرتبه شهود می کنند. 🔷 شطح و طاماتی چند ساخته و ترهاتی چند پرداخته اند، و فقها و محدثین و ورثه احکام سید المرسلین را به چشم حقارت نظر می کنند و طعن به ایشان می زنند. 🔶 از برای خود کرامت ثابت می کنند و اموری چند به خود نسبت می دهند، که هیچ پیغمبر و وصی پیغمبری ادعای آن را نکرده. و حال آنکه ایشان را نه مرتبه ای است از علم، و نه پایه ای است از عمل. 🔷 هیچ ندانسته اند به غیر از کلماتی چند که آنها را دام خود قرار داده و جمعی از اهل دنیا را به دام خود کشیده و دین ایشان را بر بادمی دهند، و مال ایشان را می خورند. 🔶 این طایفه، در نزد خدا از فجار و منافقین، و در نزدارباب بصیرت و یقین، از احمقان و جاهلان اند. و از آنچه ادعا می نمایند بی خبر، و ازدرگاه خدا از همه کس دورترند. 🔻دسته پنجم: اما و جماعتی دیگر هستند که ایشان را «ملامیه»[۶] می نامند، که اعمال قبیح را مرتکب می گردند، و افعال شنیعه را به جا می آورند و چنان پندارند که این موجب رفع اخلاق ذمیمه، و کسر هوا و هوس نفس خبیثه است. و حال اینکه خود این افعال، در شریعت مقدسه مذموم، و مرتکب آنها معاتب و ملوم است. 🔻دسته ششم: و گروهی دیگر که فی الجمله از اینها بهتراند، کسانی هستند که: مخالفت نفس راپیشنهاد خود کرده اند، و به ریاضت و مجاهده نفس مشغول شده اند، تا اینکه بعضی ازمنازل راه دین را پیموده اند و به بعضی از مقامات رسیده اند، اما هنوز در راه اند، و همه منازل را قطع نکرده اند، و از سلوک فارغ نشده اند. 🔷 و لیکن به همین قدر فریفته می شوند، و چنان پندارند که همه مقامات را طی کرده، به خدا رسیده اند. و حال اینکه هنوز درمبادی سیر، و اوایل منازل اند، زیرا میان بنده و خدا هفتاد حجاب از نور است، که سالک راه به هر حجابی از این حجابها که رسید، گمان می کند که به خدا رسیده است. 🔻پی نوشت: [۱]. اصطلاحی است که: برای فهماندن نادانی کسی به کار می رود. [۲]. نفس کشیدن، داخل شدن هوا در ریه ها. [۳]. صدای الاغ. [۴]. مباحی ملحدی را گویند که همه چیز را مباح شمرده و ارتکاب محرمات را روا داند. و شاید ماحی مذهب باشد یعنی: محو و نابود کننده مذهب. [۵]. کاری که سزاوار نبود انجام دهند، نه به خاطر اینکه حرام بود، بلکه کاری بود که در حق سایر مردم مباح و روا بود ولی سزاوار شان ایشان نبود. [۶]. نام فرقه ای از صوفیان. به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید 🔻🔻 http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2
چگونگی پیدایش فرقه های اسماعیلیه 🔻 قسمت (پایانی) 6️⃣ ♦️ فرقه هاى اسماعيليه 🔷 كتب فرقه جعفريه آنان به دو زبان عربى و گجراتى نوشته شده است. آماربهره هاى مسلمان هنددرسال1901ميلادى به يكصدو چهل وشش هزارو دويست و پنجاه نفرمى رسيد كه ازاين عده 120هزار نفردربمبئى زندگى مى كنند. 🔻 فرقه آقاخانيه 🔷 اين فرقه از اسماعيليان نزاريه است و منسوب به آقاخان محلاتى مى باشد سيد ابوالحسن خان اهل كهك قم از سادات اسماعيليه بشمار مى رفت و در دوره حكومت زنديه تا دوره آغا محمد خان قاجار، حكومت كرمان را داشت . 🔶 او خود را از اعقاب اسماعيل بن جعفر مى دانست پس از بركنارى از قدرت در محلات قم گوشه گيرى اختيار كرد. او پيروان فراوانى در هند و آسياى ميانهداشت كه نذور و هداياى آنان را دريافت مى كرد. 🔷 سيد ابو الحسن خان در سال 1207 هجرى قمرى در گذشت و پس وى پسرش شاه خليل الله به امامت برگزيده شد. 🔶 فرقه آقاخانيه عنوان شاه را از مراشد صوفيه گرفته اند و يا چون خود را از تبار ركن الدين خور شاه آخرين حاكم اسماعيلى الموت مى دانند لقب شاه را بر خود نهاده اند. 🔷 شاه خليل الله پس از اينكه به امامت دست يافت، به يزد سفر كرد و پس از دو سال توقف در آن شهر در نزاعى ميان پيروان او وشيعيان اماميه در سال 1232 قمرى قتل رسيد. 🔶 فتحعلى شاه قاجار دستور داد تا عاملان قتل شاه خليل الله شناسائى و تنبيه شوند. شاه قاجار دخترش سر و جهان را به همسرى حسنعلى شاه فرزند خليل الله در آورد و حكومت قم و محلات را به وى واگذارد و او را به لقب آقا محمد خان مفتخر ساخت. 🔷 حسنعلى شاه در سال 1255 قمرى بر اثر تحريكات حاجى ميرزا آقاسى صدر اعظم محمد شاه ناچار شد كه از محلات به كرمان هجرت كند وقلعه معروف بم را تصرف كرد. 🔶 اندكى بعد فيروز (: نصرت الدوله)برادر محمد شاه قاجار كه حكمران كرمان بود بر قلعه بم دست يافت و حسنعلى شاه را دوباره راهى محلات كرد حسنعلى شاه خانواده اش را از بغداد به كربلا فرستاد . 🔷 حسنعلى شاه با كسب اجازه از محمد شاه قاجار به بهانه سفر حج از راه كوير به طرف كرمان و از آنجا به لار و جيرفت وميناب رفت و به فراهم كردن سپاه و وسائل جنگ پرداخت او پس از مدتى جنگ و گريز به قندهار گريخت در آنجا مورد حمايت دولت بريتانياى قرار گرفت و از آنجا به همراه خانواده اش به سند رفت. 🔶 اين مهاجرت در سال 1262 قمرى صورت گرفت آقا خان به بمبئى رفت وچون با اعتراض دولت ايران روبرو شد، به ايالت بنگال مسافرت كرد. 🔷 در سال 1263 در كلكته ساكن شد و دوباره به بمبئى بازگشت وآن شهر را مركز آقاخان از اين تاريخ به بعد رسما رئيس اسماعيليه هند گرديد. 🔶 آقا خان در سال 1298 ق در گذشت و در بمبئى به خاك سپرده شد. پس از او فرزندش آقا على شاه يا آقا خان دوم پيشواى اسماعيليه هند شد. آقا خان دوم تا سال 1302 قمرى زنده بود. 🔷 مدت امامت او بسيار كوتاه بود. جنازه او در نجف دفن شد. پس از او پسر هشت ساله اش محمد شاه يا آقا خان سوم به امامت رسيد او از هجدهم اوت 1885 تا سال 1957 رئيس فرقه اسماعيليه بود. 🔶 محمد شاه از طرف دولت بريتانيا لقب سر را دريافت كرد. آقاخان سوم رهبر روحانى اسماعيليان نزارى هند و ايران و آسياى مركزى و سوريه و شرق آفريقا گرديد و غير از اين رئيس كنگره مسلمانان هند بود. 🔷 او هفت سال در اين سمت ماند. در سال 1932 نماينده هند در كنفراس خلع سلاح و رئيس نمايندگان آن كشور در جامعه ملل گرديد. در سال 1937 به رياست جامعه ملل انتخاب شد در سال 1936 - 1937 كه پنجاهمين سال امامت او بود، اسماعيليان آسيا و آفريقا در بمبئى و نايروبى، هموزن او طلاى ناب به وى هديه كردند. 🔶 در سال 1946 هموزن او الماس دادند و در سال 1954 - 1955 هموزن او طلاى سفيد در قاهره به وى تقديم كردند. چنين اقداماتى جنبه تشريفاتى داشت و پس از انجام مراسم، طلاها و الماس ها به صاحبان اصلى آن بر گردانده مى شد. 🔷 آقاخان سوم در سال 1327 شمسى از دولت ايران تقاضاى تابعيت كرد و شاه وقت ايران محمد رضا به او لقب حضرت والا داد. 🔶 آقاخان سوم در سال 1975 در سن 80 سالگى در گذشت و جنازه او در اسوان مصر دفن گرديد. پس از وى نوه اش پرنس كريم خان فرزند عليخان متولد 1315 شمسى در 21 سلگى بنا به وصيت جدش به امامت رسيد. ♦️منبع: تاريخ اديان و مذاهب جهان، عبدالله مبلغی آبادانی،جلد3 به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید 🔻🔻 http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2
چگونگی پیدایش فرقه هاى « خوارج » يا « مارقين » 🔻 قسمت (سوم) 3️⃣ 🔻3 - فرقه اباضيه 🔷 پيروان عبدالله بن اباض تميمى را اباضيه گويند. اين فرقه زمانى پديد آمدند كه عبدالله بن اباض از گروه خوارج افراطى كناره گرفت ابوبلال مرداس كه از نخستين پيشوايان اين فرقه بود، در سال 62 هجرى كشته شد پس از او عبدالله بن اباض رهبرى اين فرقه را در دست گرفت. 🔶 وى در سال 65 هجرى بكلى از خوارج ازارقه جدا شد و در بصره عليه زبيريان قيام كرد. عبدالله مردى فقيه بود در منابع اباضيه وى را بسيار محترم دانسته اند سازش عبدالله بن اباض با عبدالملك مروان، اتحادى عليه عبدالله بن زبير بود سياستى را كه عبدالله بن اباض در برابر خلفا اموى در پيش گرفت، جانشين وى جابر بن زيد ازدى ادامه نداد. 🔷 جابر از مردم عمان بود كه در سال 100 هجرى در گذشت. جابر بن زيدازدى با حجاج ثقفى روابطى دوستانه داشت ولي اندكى بعد كارشان به دشمنى كشيد حجاج به كشتن فرقه اباضيه دستور داد و گروه زيادى از بزرگان اباضيه را به عمان تبعيد كرد. 🔶 جابر بن زيد يك شاگرد ايرانى به نام ابو عبيده مسلم بن كريمه تميمى داشت كه از اهالى مرو بود وى پس از مرگ جابر جانشين او شد. 🔷 پايگاه فرقه اباضيه در كوفه، حجاز، حضر موت، يمن، عمان و... بود. آنان در دوره خلافت عباسى به آفريقاى شرقى، خليج فارس، قشم، بندر عباس و... راه يافتند. 🔻4 - فرقه ثعالبه 🔷 پيروان ثعلبه بن عامر را ثعالبه گويند. ثعلبه با عبدالكريم عجاردى همفكر بود. تنها اختلاف در مورد كودكان بود كه ثعلبه معتقد بود بر كودكان حكمى نيست و در محبت و عداوت آنان آزادند تا به بلوغ رسند و در آن زمان بايد اسلام را بر آنان عرضه كرد. 🔶 اگر ايمان آوردند كه خوب است، در غير اين صورت بايد تكفير شوند. اين فرقه معتقد بود كه بايد از ثروتمندان زكاه گرفت و به بى نوايان داد. بر اثر اختلافات بين رهبران، اين فرقه، دچار انشعاب شد و فرقه هايى از آن پديد آمد. 🔻5 - فرقه حازميه 🔷 پيروان شعيب‌بن‌حازم يااصحاب حازم‌بن‌على‌حازميه گويند. اين فرقه معتقدبودكه اعمال بندگان را خداوند مى كند. برائت از امام على را آشكارا بر زبان نمى آورند، ولى ديگران را علنا ناسزا مى گفتند. و عقيده داشتند كه خير و شر به قضا و قدر الهى بستگى دارد. 🔻6 - فرقه معبديه 🔷 پيروان «معبد بن عبدالرحمن را «معبديه»گويند. اين فرقه از پيروان «ثعالبه»بودند. اين فرقه با زنان غير مذهب خود ازدواج نمى كردند و عقيده داشتند كه هر كس زكاه ندهد، كافر است. اين عقايد خلاف فرقه «ثعالبه»بود. اين فرقه عقيده داشت كه ثواب خداوند به بندگان در همين دنيا است. 🔻7 - فرقه صلتيه 🔷 پيروان «صلت بن ابى صلت»را «صلتيه»گويند. اين فرقه از گروه عجارده جدا شدند. اينان مى گفتند هر كس گفتار ما را بپذيرد، مسلمان گردد و با وى دوست باشيم. ولى از كودكان آنان بيزاريم تا وقتى كه بالغ گردند و اگر اسلام را پذيرفتند، قبولشان داريم. 🔻8 - فرقه حمزويه 🔷 پيروان حمزه بن ادرك را حمزويه گويند اين فرقه با فرقه ميمونيه همفكرى داشتند. اينان معتقد بودند كه اطفال مشركين، كافر هستند و در دوزخ جاى دارند. حمزه از تابعان حصين بن رقاد بود كه در سجستان شورش كرد. 🔶 حمزه معتقد بود كه در يك زمان دو امام مى توانند حضور داشته باشند، در صورتى كه متفق القول نباشند. اين گروه خير و شر را به خداوند نسبت مى دادند. 🔻9- فرقه شعيبيه 🔷 پيروان شعيب بن محمد را شعيبيه گويند اين فرقه نيز از گروه عجارده جدا شدند و هم عقيده با فرقه حازميه مى باشند رهبر اين فرقه شعيب با مردى از خوارج كه ميمون نام داشت، بر سرطلبى اختلاف پيدا كردند. شعيب طلب خود را مى خواست و مى گفت كه بايد قرض خود را بدهى، زيرا خداوند تو را امر كرده كه قرضت را ادا كنى ميمون مى گفت: ♦️ خداوند امر به ادا دين نكرده است. براى حل اختلاف نامه اى به عبدالكريم بن عجارده كه در زندان بود، نوشتند وى در جواب نوشت: آنچه خداوند خواسته همان شود و آنچه نخواسته، نشود؛ هيچ كار زشتى به خداوند نسبت ندهيد. هر يك از طرفين اين پاسخ را به نفع خود تاويل مى كرد. اين اختلاف باعث شد تا يپروان عجارده به رهبرى شعيب گرايش يابند. ♦️منبع: تاريخ اديان و مذاهب جهان، عبدالله مبلغی آبادانی،جلد3 به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید 🔻🔻 http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2 ادامه دارد....🔻🔻
چگونگی پیدایش فرقه هاى « خوارج » يا « مارقين »🔻 قسمت (پایانی) 5️⃣ 🔻20 - فرقه زياديه 🔷 پيروان زياد بن ابى صفر را زياديه گويند. اين فرقه با خوارج اباضيه و ازارقه و نجدات هم عقيده اند اين فرقه كسانى را كه در جنگ شركت نمى كردند، كافر نمى گفتند. كشتن كودكان مشركين را جايز نمى دانستند تقيه در گفتار را جايز مى دانستند . 🔶 كفر در ديدگاه آنان بردو گونه بود:1- كفران نعمت 2 - انكارخداوند.مرتكب كبيره را كافرنمى دانستند تارك الصلوه را كافرمى گفتند. 🔷 خلاصه،گناهانى كه حدآن معلوم بود، مرتكب آنها را كافر نمى دانستند و گناهانى كه حدآن معلوم نبود، مرتكبش را كافرمى گفتند مثل ترك نماز و.. 🔻21 - فرقه حفصيه 🔷 پيروان حفص بن ابى مقدام را حفصيه گويند حفص ابتدا از گروه خوارج اباضيه بود. اختلاف او با عبدالله بن اباض بر سر معناى ايمان و شرك بود. وى معتقد بود كه مرتبه ميان ايمان و شرك، شناختن پروردگار است. 🔶 اگر كسى پيامبر قرآن، بهشت و دوزخ را باور نداشت و گناهان كبيره را مرتكب شد، كافر است نه مشرك اين فرقه دشمنى با على عليه السلام را آشكار مى كرد. 🔻22 - فرقه حارثيه 🔷 پيروان اسحاق بن زيد بن حارث انصارى را حارثيه گويند به اين فرقه اسحاقيه نيز گويند. اين فرقه معتقد بود كه روح عبدالله بن معاويه در اسحاق بن زيد حلول كرده است. اسحاق از مداين بود و پيروان او از غلاه بودند. اعتقاد داشتند كه هر كس امام را بشناسد، مى تواند هر كارى انجام دهد. 🔶 امام اين فرقه عبدالله بن معاويه بن عبدالله بن جعفر بن ابى طالب بود كه در سال 127 هجرى در كوفه دعوى خلافت كرد و گروهى از مردم كوفه با وى بيعت كردند. پس از درگيرى با خلافت اموى متوارى شد و يارانى از مداين و... 🔷 چون بنى هاشم پيروزى او را ديدند، به وى پيوستند. منصور عباسى نيز به آنان پيوست و كار عبدالله بن معاويه بالا گرفت وى به نام خود سكه زد. از مردم فارس خراج مى گرفت. بر اصفهان چيره شد شهر استخر فارس را مقر حكومتش قرار داد . 🔶 ابن هبيره امير عراق به جنگ وى آمد عبدالله شكست خورد و به شيراز گريخت از فارس به هرات گريخت در هرات توسط حاكم وقت دستگير و به دستور ابومسلم خراسانى كشته شد (سال 129 هجرى) گويند وى معتقد بود كه پروردگار است، و دانش در او مانند قارچ و گناه نيز چون قارچ در قلب مى رويد. 🔷 وى قائل به تناسخ بود و مى گفت كه روح آدم در پيامبران ديگر حلول كرده تا سرانجام در تن او جاى يافته است و جهان ابدى است. محرمات را حلال مى دانست. پس از مرگ او، يارانش به چند دسته تقسيم شدند. جمعى گفتند كه او زنده است و باز خواهد گشت. گروهى او را مرده مى گفتند. 🔻23 - فرقه بيهسيه 🔷 پيروان ابوبيهس هيصم بن جابر را بيهسيه گويند. هيصم از قبيله بنوصيه بود. آنان به كفر مرتكب كبيره گواهى نمى دادند بايد بر او حد گناه جارى كرد. او را نه كافر گوئيم و نه مومنش خوانيم گروهى از اين فرقه بر اين عقيده بودند كه: 🔶 اگر امام كافر شود، ياران و پيروان او نيز كافر گردند. حليت در ثقفى هيصم به مدينه گريخت در آنجا استاندار اموى را دستگير و زندانى ساخت. اندكى بعد، وليد بن عبدالملك فرمان به قتل او داد. وى را گردن زدند. 🔻24 - فرقه شمراخيه 🔷 پيروان عبدالله بن شمراخ را شمراخيه گويند. اين فرقه نماز را به امامت هر كس (يهودى، نصرانى، مسلمان و..) جايز مى دانستند. اين فرقه را حبيه نيز گفته اند. 🔶 زيرا عقيده داشتند هر كس در او محبت استوار باشد، در همه كارها آزاد است؛ اگر چه نماز نخواند و روزه نگيرد و كبيره مرتكب شود. زنان چون گلها هستند كه بوئيدنشان آزاد است، لذا نكاح معنى ندارد اين فرقه به اباحيگرى متهم است. 🔻25 - فرقه صفريه 🔷 پيروان عبدالله بن صفار را صفريه گويند. زياد بن اصفر نيز از روساى اين فرقه بوده است برخى وجه تسميه اين فرقه را به او منسوب مى دادنند. عبدالقاهر بغدادى پيروان زياد بن اصفر را صفريه مى داند كه عقايدى مانند ازارقه دارند: مرتكبان كبيره و صغيره را مشرك و كشتن زنان و كودكان مخالف خود را جايز مى دانند. 🔶 برخى از اين فرقه عقايد بيهسيه دارند كه بايد مرتكب گناه را حد زد و بعد بر او نتوان حكم مؤمن و كافر داد اين فرقه به سه دسته تقسيم شدند و عقايد خاص خود را داشتند: ♦️ گروهى هر گناهكارى را مشرك دانستند. گروهى به حد روى آوردند. و جمعى ديگر درباره مرتكب گناه ساكت شدند. گويند در عداوت با على عليه السلام، افراطى بودند و در مدح عبدالرحمن بن ملجم (لعن الله)قاتل على عليه السلام شعر سروده اند. ♦️منبع: تاريخ اديان و مذاهب جهان، عبدالله مبلغی آبادانی،جلد3 به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید 🔻🔻 http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2
22.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
@ferghe_mavara 🎥 مستند: معمای مجسمه ابوالهول 🔺 قسمت (هشتم) 8️⃣ ♦️ این مستند (10 قسمتی) به برسی اینکه مجسمه ابوالهول چگونه ساخته شد ، و چه کسی آن را ساخت و چرا ؟! می پردازد. به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید 🔻🔻 http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2 ادامه دارد....🔻🔻
یکی از عوامل گرایش به عرفان‌های کاذب سستی در ایمان و عقیده است ☯️🕉🔻 قسمت (پایانی) 2️⃣ ♦️ قرآن درمورد افرادی که از روی بی انگیزگی با مسائل برخورد می‌کنند می‌فرماید: «وَ إِنَّ الَّذِینَ لا یومِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُون [مومنون/74]، وکسانی که به آخرت ایمان ندارند از راه راست منحرفند» 🔷 افرادی که به معاد و زندگی جاوید ایمان ندارند، برای به‌دست آوردن بهشت و یا فرار از عذاب، انگیزه‌ای نداشته و لذا برای آن تلاش نکرده و دنبال امیال نفسانی خود می‌روند و از مسیر انسانیّت و قرب الهی دور می‌گردند. 🔶 ج- هوس‌رانی: یکی از بزرگترین عوامل سستی ایمان و عقیده، هوس مداری یک فرد یا جامعه است، چرا که هوسبازی، انسان را از تمام قیود آزاد کرده، و به دنبال آن در واجبات دینی و وظایف انسانی سستی به وجود می‌آید، تا انسان هوس خود را ارضاء کرده که نتیجه آن چیزی جز سستی و به تبع آن، فروپاشی نظام فکری و عقیدتی افراد و جوامع انسانی شده و دور شدن از مسیر سعادت نخواهد بود. [4] 🔷 لذا قرآن در آیات متعدّدی به معرفی این پدیده پرداخته و صفات هوی پرستان را بیان نموده و مومنان را به دوری از آن توصیه نموده است: «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلی عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلی سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلی بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَكَّرُون [ جاثیة/23]، 🔶 آیا دیدی کسی را که معبود خود را هوای نفس خویش قرار داده و خداوند او را با آگاهی (بر اینکه شایسته هدایت نیست) گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مُهر زده و بر چشمش پرده‌ای افکنده است؟! با این حال چه کسی می‌تواند غیر از خدا او را هدایت کند؟! آیا متذکّر نمی‌شوید؟!» 🔷 خداوند در این آیه اشاره می‌کند که هوسبازی، قدرت (درک صحیح حقایق) را از انسان می‌گیرد و پرده بر چشم و عقل آدمی می‌افکند و لذا در انجام وظایف اصلی خود سستی می‌کند و از مسیر هدایت دور می‌گردد. [5] 🔻در نتیجه باید گفت برای این که انسان اعتقادات خود را مستحکم‌تر کند، دو حرکت لازم است: 🔷 الف- حرکت علمی: یعنی، لازم است در حد توان خود به مطالعه و تحقیق بپردازد و با رجوع به کتاب‌هایی که در این زمینه نوشته شده، پاسخ سؤالات خود را دریابد و یا با سؤال کردن از عالمان دینی، ابهامات و شبهاتی که در ذهنش مطرح می‌شود بازگو کند تا با روشن شدن ابهامات، اعتقادات خود را راسخ کند. 🔶 کتاب‌های زیادی درباره زندگی ائمه اطهار (ع) و مسائل مربوط به اعتقادات وجود دارد که با مطالعه آنها می‌توانید تحقیق در این مسائل را شروع کنید. ♦️ ب- حرکت عملی: انجام واجبات و مستحبات و ترک کارهای حرام نقش مهمی در استحکام ایمان و حتی اصلاح اعتقادات انسان دارند. زیرا «العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء، علم نوری است که خداوند در دل انسان‌هایی که لیاقت داشته باشند قرار می‌دهد و انجام عبادات این لیاقت را در آدمی ایجاد می‌کند.»[6] 🔻پی‌نوشت: [1]. مطهری، مرتضی، انسان در قرآن، ص 53 تا 59. [2]. مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، ج 19، ص 268. [3]. جمعی از مترجمان، تفسیر هدایت، نشر آستان قدس، ج 8، ص 215. [4]. علامه طباطبایی، ترجمه المیزان، ج 13، ص 120. [5]. آیت ا... مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 21، ص 266. [6]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 1، ص 224. به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید 🔻🔻 http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2
22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
@ferghe_mavara 🎥 مستند : کتاب مردگان تبت ☸️☯️🔺 قسمت (پنجم) 5️⃣ ♦️ تناسخ یا بازپیدایی، یکی از راه‌های اعتقاد به جاودانگی روح آدمی است که برمبنای آن، روح پس از جدایی از بدن به کالبد انسان یا حیوان یا گیاه، جماد و یا حتی ستارگان و فرشتگان وارد می‌شود. تناسخ یکی از ارکان اصلی آئین بودائیسم است. 🔷 « این مستند 11 قسمتی از کتاب مردگان تبت » سفرروح را بعد از مرگ و آمده شدن برای تولد دوباره (تناسخ) را که یکی از اعتقادات باطل « بودائیان » است را شرح می دهد. به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید 🔻🔻 http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2 ادامه دارد....🔻🔻