❤️ساعت عـاشقـی❤️
همـه رو به حـرم آقـا برای عرض ارادت✋
اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي الامامِ التّقي النّقي و حُجَّتكَ عَلي مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةَ كثيرَةً تامَةً زاكيَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه كافْضَلِ ما صَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ.🌹
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
🍃🌺
مردی داشت گوسفندی را از کامیون پایین می آورد تا آن را برای روز #عید قربانی کند. گوسفند از دست مرد جدا شد و فرار کرد. مرد شروع کرد به دنبال کردن گوسفند تا اینکه گوسفند وارد خانه...
🌺🍃ادامه این داستان را در کانال #گنجینه_داستان_معبر_شهدا دنبال کنید:
https://eitaa.com/dastanemabareshohada
1_60977490.MP3
858.6K
#فایل_صوتی_بسیار_زیبا
#صفحه_361_قرآن_کریم
✍️مــــعــــبَـــر شُــــهــــدا
ڪلیڪ ڪنید 👇
🍃🌺 @mabareshohada 🌺🍃
#عید_قربان
یعنی فدا کردن همه
«عزیزها»
در آستان “عزیزترین”
و گذشتن از همه وابستگی ها به عشق “مهربان ترین”.
#مثل_شهدا
#عیدتون_مبارڪ ♥️🍃
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
🇮🇷 معبر شهدا 🇮🇷
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ #کتاب_عارفانہ🌙(فوق العاده قشنگ) #قسمت_بیست_و_یکم اما آن قدر اصراڔ ڪردݥ ڪہ
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
#کتاب_عارفانہ🌙(فوق العاده قشنگ)
#قسمت_بیست_و_دوم
🍃🌺✨💐✨🌺🍃
شرایط محل بسیار روی بچه ها تاثیرداشت...
اما عجیب بود که همه ی بچه ها احمدآقا را به عنوان یک استاد قبول داشتند.
شب ها بعد از نماز داخل مسجد دور هم جمع می شدیم و احمد آقا برای ما احکام می گفت.
بعد هم کمی صحبت و نصیحت و بعد از هم جدا می شدیم.
احمد آقا یک استاد کامل و یک راهنمای راه خدا داشت.
ما در مسجد دیده بودیم که بارها آیت الله حق شناس ایشان را صدا می زد و آهسته و به طور #خصوصی او را نصیحت می کرد.
ندیده بودم که احمد آقا کسی را در #جمع نصیحت کند. به جای این کار کاغذهای کوچکی برمی داشت و معایب اخلاقی ما را داخل آن می نوشت.
بعد آن را به طور مخفیانه به شاگردهایش تحویل می داد.
روز به روز روحیات معنوی احمدآقا تغییر می کرد. هر چه جلو می رفتیم نمازهای احمدآقا معنوی تر می شد. کار به جایی رسید که موقع نماز سعی می کرد از بقیه فاصله بگیرد❗️
در انتهای مسجد امین الدوله یک #فرورفتگی در دیوار وجود داشت که از دید نمازگزاران دور بود.
آنجا یک نفر می توانست نماز بخواند.
احمدآقا بیشتر به آنجا می رفت و از همان جا به جماعت متصل می شد.
یک بار وقتی احمد آقا نماز را شروع کرد به آنجا رفتم و در کنارش مشغول نماز شدم. دقایقی بعد از این کار خودم پشیمان شدم❗️
احمدآقا بعد از اینکه نماز را شروع کرد به شدت منقلب شد. بدنش #می_لرزید.
گویی یک #بنده_ی_حقیر در مقابل یک #سلطان با عظمت قرار گرفته.
نماز احمدآقا آن گونه بود که ما از بزرگان دین شنیده بودیم.
او در نماز عبد ذلیل در مقابل پروردگار جلیل بود. و اگر ایشان در زندگی به مراتب بالای کمال رسید ، به دلیل همین افتادگی در پیشگاه پروردگار بود.
در روایات ما نماز را معراج مومن معرفی کرده اند. من به نمازهای خودم که نگاه می کنم اثری از عروج به درگاه خدا را نمی بینم.
اما اعتقاد قلبی من و همه ی شاگردان احمدآقا این بود که تمام نمازهای ایشان به خصوص در این سال های آخر نشان از #معراج داشت❗️
#منبع_انتشارات شهید ابراهیم هادے با ڪسب اجازه از
انتشارات ومولف براے تایپ.
#تذکر❌تایپ ڪتاب هادر فضاے مجازے حتما بایدبا ڪسب اجازه از انتشارات ومولف باشد.
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
🇮🇷 معبر شهدا 🇮🇷
شهیدی که با لبهای تشنه در ظهر عید قربان به دیدار حق شتافت...🕊 🌷شهید سید مجید کلوشادی🌷 محل تولد: ک
🕊❣️شهیدی که سجده کنان
به دیدار حق نائل آمد❣️🕊
🌹سید مجید بسیار کم حرف و آرام بود و بیشتر از آنچه که بخواهد بگوید، سعی در گوش کردن داشت. بسیار باحوصله بود و وقتی کسی از او پرسشی داشت یا بحثی در می گرفت، با متانت و وقار به حرف های طرف مقابل گوش می داد و سپس با منطق و استدلال و با آرامشی که مخصوص خودش بود، پاسخ می گفت و اگر مخاطبش قانع نمی شد یا جایی از حرف های او را درک نکرده بود، باز هم برایش توضیح می داد.
🍃همین صبوری و آرامش مجید بود که اطرافیان را جذب خود می کرد و وقتی با او روبرو می شدی انگار مسیری به رویت باز شده و تو در انتهایش به آرامش می رسی. اما مجید با همه طمأنینه اش، در هر فعالیت شرکت می کرد و بیشتر هم خودش پیش قراول می شد. شعر می گفت، فیلمنامه می نوشت، طراحی و خطاطی می کرد و برای نوجوانان کلاس های آموزش قران و احکام می گذاشت.
✨چند ماهی به شهادتش مانده بود که بر روی تکه کاغذی نماز و روزه هایی را که از او قضا شده بود، نوشت و شروع کرد به ادای آنها و حق اللهی را که بر گردنش بود، تسویه کرد. و حالا دیگر وقت رفتن بود و مجید که حضورش در دفاع مقدس را با عملیات ثامن الائمه (ع) آغاز کرده بود و والفجرها و کربلاها را در کارنامه خود به ثبت رسانده بود، باید در نصر هفت جاودانه می شد.
🍃ظهر روز #عید_قربان بود و گرمای طاقت فرسای مرداد ماه و فتح قله بوالفتح، تشنگی امان بچه ها را بریده بود. سید با زبانی که به ذکر الهی مشغول بود با یکی از همرزمانش به سمت بالای قله بوالفتح در حرکت بود که گلوله ای آرپیچی به او اصابت کرد و مجید سجده کنان به دیدار حق نایل آمد؛ تو گویی که حجش قبول و عیدش مبارک شد
✨در خاطرات همرزمانش آمده که او به صورت سجده بر زمین افتاد.
شهید سید مجید کلوشادی که روز عید قربان سال ۶۶ مصادف با ۱۶ مرداد یعنی چند روز بعد از شهادت حجاج خانه خدا به شهادت رسید. در این عملیات حدود صد نفر از بچه های تیپ حضرت نبی اکرم (ص) به شهادت رسیدند.
🌹شادی روحش #صلوات
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
#روایٺــ_عِـشق ✒️
مـادر شـهید:
در خواب سیدی نورانی را دیدم !
نوزادی را به دست من داد بعد فرمودند : این امانت خدا در دست شماست .
نام این فرزند را اسماعیل " یا ابراهیم " بگذارید
خواب عجیبی بود ، خیلی فکر مرا مشغول کرده بود .
آن قدر به خوابم اطمینان داشتم که می دانستم فرزندم پسر است و نامش اسماعیل است .
عجیب تر تولد این نوزاد بود .
روز #عید_قربان سال بعد ، یعنی آذر ماه سال 1365 ،
پسرم به دنیا آمد نامش هم مشخص بود .
عید قربان روز ابراهیم نبی و فرزندش اسماعیل " علیهم السلام " بود ؛ اسماعیل که به ذبیح الله مشهور است . درست در همان روز فرزندم به دنیا آمد .
#شـهید_اسماعـیل_سریشی 🌷
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
🌹ای کاش حرم بودم و مهمان تو بودم
مهمان تو و سفره احسان تو بودم
🌹یک پنجره فولاد دلم تنگ تو آقاست
ای کاش که زوار خراسان تو بودم
#السلام_علیک_یاامام_رئوف
#یاامام_رضاجانم😍
اللهّمَ صَلّ عَلے عَلے بنْ موسَے الرّضا المرتَضے الامامِ التّقے النّقے و حُجّّتڪَ عَلے مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثرے الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ ڪثیرَةً تامَةً زاڪیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَـہ ڪافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلے اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِڪَ
💌💌💌💌💌💌💌💌💌
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
🇮🇷 معبر شهدا 🇮🇷
#روایٺــ_عِـشق ✒️ مـادر شـهید: در خواب سیدی نورانی را دیدم ! نوزادی را به دست من داد بعد فرمودند
🍃🌺
صبح ها وقتے برای نـــماز بلند مےشد سر و صـــدا نمےکرد.
وقتےکہ مےفهمیدم نماز صبحش را خوانده تعجب مےکردم!
یک بار پرسیــــدم ؛
کے نماز صبح را خواندی کہ من متوجہ نشدم؟!
او هم با خنــــده گفت ؛
خـــــدا دوست نداره من سر و صدا کنم و اینهمه آدمو از خواب بیــــدار کنم.
من کنجکاو شدم بفهمم چطور بی سر و صدا برای نماز بیدار میشه!
یک شـــب زود تر بیدار شدم تا بفهمم چطوری اینکارو انجام میده.
...
بیدار شد و رفت وضــــــو بگیرہ
حتے یک لامپ هم روشـــن نکرد،
قبل از این که شیر آب را باز کند یک دستمال زیر شیر آب گذاشــــت تا صدای آب بقیه را بیدار نکند !
بعد با آرامـــــش و سکــــوت رفت یه گوشه .
تو همون تاریــــکے شروع به خواندن نماز کرد ؛الله اکــــــبر...
🌹شهید اسماعیل سریشی🌹
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
4_582493935813787867.mp3
1.38M
🌺💐🌺
🔊 از نوجوانی
🎙حاج حسين يكتا
🌹 لحظات خاص تاریخی
#روایتگری
#پیشنهادانلود
✍️مــــعــــبَـــر شُــــهــــدا
ڪلیڪ ڪنید 👇
http://eitaa.com/joinchat/2660171777C6ca1d6a53e
1_60978336.MP3
948.9K
#فایل_صوتی_بسیار_زیبا
#صفحه_362_قرآن_کریم
✍️مــــعــــبَـــر شُــــهــــدا
ڪلیڪ ڪنید 👇
🍃🌺 @mabareshohada 🌺🍃
🕊
#سݪام_بر_شھـــــدا 🌹
دنیایم را
با شما
آذین بستہام..
تا با شما
نفس بڪشم...
با شما
زندگے ڪنم
تا مگر روزے
مثل شما بشوم...
روزی ڪنار نامم
بنویسند #شهیــد... 🌹
#ســــــلامــ
#روزتـــون_بخیـــــر
#دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے 🌷
🌺🍃 @Mabareshohada 🍃🌺
🇮🇷 معبر شهدا 🇮🇷
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ #کتاب_عارفانہ🌙(فوق العاده قشنگ) #قسمت_بیست_و_دوم 🍃🌺✨💐✨🌺🍃 شرایط محل بسیار
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
#کتاب_عارفانہ🌙(فوق العاده قشنگ)
#قسمت_بیست_و_سوم
☘️🌿☘️🌿☘️🌿☘️🌿☘️🌿☘️🌿☘️🌿
در روایات ما نماز را معراج مومن معرفی کرده اند. من به نمازهای خودم که نگاه می کنم اثری از عروج به درگاه خدا را نمی بینم.
اما اعتقاد قلبی من و همه ی شاگردان احمدآقا این بود که تمام نمازهای ایشان به خصوص در این سال های آخر نشان از #معراج داشت❗️
یعنے هر نماز احمدآقا یڪ پلہ او را به خدا نزدیڪ تر مے ڪرد.
البتہ احمدآقا بسیار #ڪتوم بود ، یعنے از حاݪاتــ درونے خود حرفے نمے زد.
اما اگــــر ڪسی به وضعیتــــ او دقـتــــ مے ڪرد ، حتما متوجہ باطن نورانے اش می شد.
من یڪ بار از خود ایشان شنیدم ڪہ حدیث : (( نماز #معراج مومن است )) را خواند و بعد خیلے عادے گفتـــــ : بچہ ها باید نماز شما معــــــ⬆️ــراج داشته باشد تا حقیقتـــ بندگے را حس کنید.
من آن شبــــ اصــــرار ڪردم ڪہ : احمدآقا آیا این معراج براے شما اتفاق افتاده❓
معمولا در این شرایط به نحوے زیرڪانہ بحث را عوض مے ڪرد اما آن شبـــــ بعد از اصـــــرار من سرش را به نشانہ ے #تاییــ✅ــد تڪان داد.
***
در سررسید به جامانده از احمد آقا جملاتـــ عجیبے به چشـــم مے خورد. او در این سر رسید ڪارهاے روزانہ ے خود را در سال ۱۳۶۳ نگاشتہ است. در برخے صفحات آمده :
((امروز نمـــ🌹ــــاز بسیاربسیار عالے بود.)) (( در نماز صبــــــح حال بسیـــــار خوشے ایجاد شد ))
و...
فراموش نمے ڪنم. یڪ بار حضرتــــ آیت الله حق شناس نماز خواندن ایشان را دید.
آن موقع احمدآقا در سنیــــن نوجوانے بود.
بعد به حجت الاسلاݦ حاج حسیــــــن نیرے ( برادر احمدآقا ) گفت : 👇👇
🔵 من به حال و روز این جوان #غبطــــــــ‼️‼️ــــــــــــہ مے خورم❗️
و من شڪ ندارم ڪہ همہ ے این ها از توجہ فوق العاده احمدآقا به نماز نشئت مے گرفت.
او بنده ے #واقعی پروردگار بود.
🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿
#منبع_انتشارات شهید ابراهیم هادے با ڪسب اجازه از
انتشارات ومولف براے تایپ.
#تذکر❌تایپ ڪتاب هادر فضاے مجازے حتما بایدبا ڪسب اجازه از انتشارات ومولف باشد.
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
🌷
#رسـم_خـوبان
✍️ به روایت مادر بزرگوارشهید
هر بار که قرار بود به احمد شیر بدهم اولین ذکرم #بسما... الرحمن الرحیم بود.
در تمام زمانهایی که شیر میخورد نوازشش میکردم و یا قرآن میخواندم یا ذکر میگفتم.
هر چقدر که فکر میکنم یادم نمیآید به دلیل بیماری یا شیطنتهای دوران بچگیاش ناراحت یا کلافه شده🚫 باشم.
یک سال و نیم داشت که راه رفتن را آموخت.
عجیب بود اما به دو سالگی که رسید خیلی خوب حرف میزد.👌
هر وقت هم زمین میخورد، یا #علی میگفت و از زمین بلند میشد.
انگار باید الفبای رفتن را از همان دو سالگی👶 فرا می گرفت.
احمد بود دیگر، آرام و سر به راه و آماده #شهادت...🕊
خیلی هوای محمد را که ۵ سال از او کوچکتر بود داشت😇.
از همان دو سالگی او را با خودم به #مسجد نزدیک محل میبردم
و هنگام برپایی نماز با دقت به حرکات و رفتار نمازگزاران نگاه میکرد.
به ۷ #سالگی که رسیده بود خودش برای نماز به مسجد میرفت.
📎بزرگ مرد کوچک
خردسالترین شهید دفاع مقدس
#شهید_احمد_نظیف 🌷
#سالروز_شهادت
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺