eitaa logo
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه
4.2هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
133 فایل
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه 👇 @madahi_moharram ارتباط با مدیران👈 @msoghandi @y_a_m_h
مشاهده در ایتا
دانلود
#امام حسین علیه السلام لما ضاق الأمر بالحسین علیه السلام و قد بقی وحیدا فریدا، التفت الی خیم بنی أبیه فرآها خالیه منهم، ثم التفت الی خیم بنی عقیل فوجدها خالیه منهم، ثم التفت الی خیم أصحابه فلم یر أحدا منهم، فجعل یکثر من قول: «لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم» . ثم ذهب الی خیم النساء، فجاء الی خیمه ولده زین العابدین علیه السلام فرآه ملقی علی نطع من الأدیم، فدخل علیه و عنده زینب تمرضه، فلما نظر الیه علی بن الحسین علیهما السلام أراد النهوض فلم یتمکن من شده المرض، فقال لعمته: «سندینی الحسین علیهما السلام أراد النهوض فلم یتمکن من شده المرض، فقال لعمته: «سندینی الی صدرک فهذا ابن رسول الله صلی الله علیه وآله قد اقبل» ، فجلست زینب خلفه و أسندته الی صدرها، فجعل الحسین علیه السلام یسأل ولده عن مرضه، و هو یحمدالله تعالی، ثم قال: «یا ابتاه ما صنع الیوم مع هؤلاء المنافقین» ؟فقال له الحسین علیه السلام: «یا ولدی قد استحوذ علیهم الشیطان فانساهم ذکر الله، و قد شب الحرب بیننا و بینهم لعنهم الله حتی فاضت الأرض بالدم منا و منهم» . فقال علی علیه السلام: «یا ابتاه این عمی العباس؟» خبر رسید که ارباب بی علمدار است وپای بی صفتان سمت خیمه ها افتاد نگاه پست حرامی به خیمه ها افتاد خلاصه اینکه سره گوشواره دعوا شده فقال علی علیه السلام: «یا ابتاه این عمی العباس؟» فلما سأل عن عمه اختنقت زینب بعبرتها، و جعلت تنظر الی أخیها کیف یجیبه؟ لانه لم یخبره بشهاده عمه العباس خوفا من أن یشتد مرضه. فقال علیه السلام: «یا بنی ان عمک قد قتل، و قطعوا یدیه علی شاطی ء الفرات» ، فبکی علی بن الحسین علیه السلام بکاء شدیدا حتی غشی علیه، فلما أفاق من غشیته جعل یسأل عن کل واحد من عمومته والحسین علیه السلام یقول له: «قتل» فقال: «و أین أخی علی بن الحسین ، و حبیب بن مظاهر، و مسلم بن عوسجه، و زهیر بن القین» ؟ فقال له: «یا بنی اعلم انه لیس فی الخیام رجل حی الا أنا و أنت، و أما هؤلاء الذین تسأل عنهم فکلهم صرعی علی وجه الثری» ، فبکی علی بن الحسین بکاء شدیدا، ثم قال لعمته زینب: «یا عمتاه علی بالسیف والعصا» . فقال له أبوه: «و ما تصنع بهما» .فقال: «أما العصا فاتوکأ علیها، و أما السیف فاذب به بین یدی ابن رسول الله صلی الله علیه وآله فانه لا خیر فی الحیاه بعده» ، فمنعه الحسین من ذلک و ضمه الی صدره و قال له: «یا ولدی انت اطیب ذریتی، و افضل عترتی، و انت خلیفتی علی هؤلاء العیال و الاطفال، فانهم غرباء مخذولون، قد شملتهم الذله و الیتم و شماته الاعداء و نوائب الزمان سکتهم اذا صرخوا، و آنسهم اذا استوحشوا، و سل خواطرهم بلین الکلام، فانهم ما بقی من رجالهم من یستأنسون به غیرک و لا احد عندهم یشکون الیه حزنهم سواک، دعهم یشموک و تشمهم، و یبکوا علیک و تبکی علیهم» . ثم لزمه بیده و صاح بأعلی صوته: «یا زینب و یا ام کلثوم و یا سکینه و یا رقیه و یا فاطمه، اسمعن کلامی و اعلمن ان ابنی هذا خلیفتی علیکم، و هو امام مفترض الطاعه» ثم قال له: یا ولدی بلغ شیعتی عنی السلام فقل لهم: ان ابی مات غریبا فاندبوه و مضی شهیدا فابکوه. (1) . 1- الدمعه الساکبه 351:4، معالی السبطین 22:2، ذریعه النجاه: 139. لما أراد أن یتقدم الی القتال نظر یمینا و شمالا و نادی: «ألا هل من یقدم لی جوادی» فسمعت زینب علیها السلام، فخرجت و اخذت بعنان الجواد و اقبلت الیه و هی تقول: لمن تنادی و قد قرحت فؤادی. (معالی السبطین 27:2 المنتخب للطریحی: 440، اسرار الشهاده: 423.) ثم قال علیه السلام: «ائتونی بثوب لا یرغب فیه، البسه غیر ثیابی، لا اجرد، فانی مقتول مسلوب» . فأتوه بتبان، فأبی أن یلبسه و قال: «هذا لباس أهل الذمه» ثم أتوه بشی ء أوسع منه دون السراویل و فوق التبان فلبسه، ثم ودع النساء، و کانت سکینه تصیح فضمها الی صدره و قال: سیطول بعدی یا سکینه فاعلمی منک البکاء اذا الحمام دهانی لا تحرقی قلبی بدمعک حسره مادام منی الروح فی جثمانی و اذا قتلت فانت اولی بالذی تأتینه یا خیره النسوان (بحارالأنوار: 46:45، الدمعه الساکبه 334:4.) @rozevanoheayammoharramsoghandi
امام علیه السلام آن روز که به داغِ غمت مبتلا شدیم دلخونتر از شقایق دشت بلا شدیم ما یادمان که نیست ، ولی راستی ‏حسین با یاد غربت تو کجا آشنا شدیم؟ ممنون از اینکه آمدی آقای ما شدی ممنون از اینکه نوکر این خانه ما شدیم شکر خدا که فاطمه مارا خریده است شکر خدا که خرج ‏بساط شما شدیم ‏ درِ خانه ات اگر نمی آمدم الان کجا بودم؟ البابُ المُبتلی بهِ النَّاس مَن اَتاکُم نَجی و مَن لَم یاطتِکُم هَلَک . ‏می خواهی بدانی کجا آمدی؟ ما را خدا به عشق تو می بخشد عاقبت ، ما عاقبت بخیر تو در روضه ها شدیم. ‏فرمود علی جان امت به واسطه ی تو هدایت می شوند. به واسطه ی حسن است خدا به آنها احسان می کند. اما ‏به واسطه ی حسینم عاقبت بخیر می شوند. می خواهی عاقبت بخیر بشوی یا علی. هرکه دارد هوس کرب و بلا ‏بسم الله. حسین.... ای تشنه لب حسین حسین حسین. حسین ای تشنه لب .‏ روضه نمی خواهد تنی که سر ندارد قربان آن آقا که انگشتر ندارد یک جای سالم اندر آن پیکر ندارد آخ ‏آخ جایی برای بوسه مادر ندارد. حسین...‏ ‏چقدر شلوغ است قتلگاه، نمیرسد صدایت نمیدانم باید حسین چکار کنم برایت؟ لبهای تشنه ی تو جا مصیبت ‏فرات . حسین...‏ فقط یک جمله همه فیض ببرند حسین جان من بی وضو موی تورا شانه نکردم حالا بدنبال سرت باید ‏بگردم.‏ @rozevanoheayammoharramsoghandi
امام علیه السلام برویم کربلا معطلت نکنم. السلام علیک یا اباعبدالله ‏ وقتی از دشمن امشب مهلت گرفت ، فرمود عباس جان امشب را مهلت بگیر من عاشق نمازم عاشق تلاوت ‏قرآن و استغفار و دعا هستم . همه برگشتند تو خیمه هایشان. امام زین العابدین فرمود : عمه جانم از خیمه ‏زد بیرون آمد نزد ابی عبدالله؛ داداش این اشعاری که الان خواندی این زبان حال کسی است که یقین دارد ‏می کشنش. فرمود بله خواهرم یک لحظه الان خوابم برد پیغمبر و بابایم علی را دیدم. فرمودند حسین ما ‏منتظر توییم ، بیا دلمان برایت تنگ شده. فقط همین را اشاره کرد. دیگر نگفت فردا من را قطعه قطعه ‏می کنند. نگفت فردا زیر سُم مرکب می برند . نگفت سرم را به نیزه می گذارند. نگفت لباسهایم را به غارت ‏می برند. فقط گفت آری خواهرم کشته می شوم. ‏ نوشتند تا زینب این را شنید چنان با سیلی به صورت زد ، لَطَمَت وَجهها . فَغُشِیَت ،نمیدانم چه سِری بود تا ‏لطمه زد با صورت خورد زمین از حال رفت. فَخَرَّ مَغشِیَتاً علیها، جلو چشم ابی عبدالله نمی دانم این خاطره ی ‏مادر زنده شد یا نه؟ بلافاصله آمد خواهر را به هوش آورد به قول ما قربان صدقه ی خواهر رفت. دست روی ‏قلب زینب گذاشت. بلکه بتواند آرامش کند اما مگر می شود این خواهر را آرام کرد؟ گفت داداش تازه فهمیدم ‏مادرم از دنیا رفته ، تازه فهمیدم بابایم علی را از دست دادم . ‏ من می خواهم بگویم حسین جان اینجا هرجوری بود تا صبح خواهرت را آرام کردی کاش فرداشب هم بودی ‏و زینبت را آرام می کردی . یا صاحب الزمان. شما فرمودی من از اینجا به بعد خون گریه می کنم. برای اسارت ‏عمه جانم زینب. این زینب همان خانومی است که وقتی تا ساعتی قبل آمد پای مقتل علی اکبر شما صورت ‏رو صورت علی گذاشته بودی تا صدای نفس نفس های خواهر را شنیدی بدن جوانت را رها کردی ، ‏نگذاشتی یک لحظه هم بین نامحرمان بماند. ‏ آخ نبودی ببینی از فردا نامحرمان دورش حلقه می زنند. یا صاحب الزمان. وقتی می خواهد سوار ناقه شود ، ‏سَنان میگوید عمرسعد به خود من دستور داد گفت همه ی لشکر را دور زن و بچه احاطه کنید . می خواهد ‏بچه ها را سوار کند یک نگاه کرد دید هزاران چشم نامحرم دارد ناموس حسین را می بیند یک فریاد حیدری ‏زد ، أما تستحیونَ منَ الله و رسوله؛ نانجیب ها ما دختر پیغمبریم. ‏ حالا که چراغها خاموش شد بعضی ها راحت تر می توانند گریه کنند. من هم ادامه می دهم آخ بمیرم. ‏ از اینجا دیگر نامحرمان هی دور زن و بچه حلقه می زدند. یک اشاره کنم شاید دیگر زنده باشیم. آن روضه ی ‏ماه صفر را بخوانیم ها. تا رسیدند به دروازه ی شام یا صاحب الزمان. مرحوم محدث قمی می نویسد ، پانصد ‏هزار نفر به تماشا آمدند. دم دروازه ی شام یک نگاه کرد دید سر بریده چشمانش را روی نیزه می بندد. گفت ‏یا اخا اُنظُر إلینا، تو دیگر چشمانت را نبند. آنهایی که باید چشمانشان را ببندند خیره خیره دارند به من نگاه ‏می کنند. های حسین....‏ @rozevanoheayammoharramsoghandi
روز عاشورا حجة الاسلام کوثری(ره) خون گرفت محاسن مطهر را ،خون گرفت صورت نازنین را دارد (أَخَذَ الثَّوب لِیَسمَحَ الدَّم عَن جَبهَتِهِ الشَّریف)آقا دامن پیراهن را بالا زد که خون را از صورت پاک کند. (فَأتاهُ سَهمُ مَسمُومٌ لَهُ ثَلاثُ شُعَبٍ فَوَقَعَ عَلی قَلبِهِ)[1] یک تیر سه شعبه زهر آلود آمد و به سینۀ ابی عبدالله علیه السلام نشست.آی حسین جان ، من نمی دونم این تیر چه کرد با قلب مطهر یا رسول الله بیا حسین خون آلودت را تماشا کن آقا جان، دیگر نتوانست امام حسین تیر را از جلو بیرون بیاورد دارد در روایت تیر را از پشت سر بیرون آورد آی حسین جان یا الله فجری الدم کالمیزاب * نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت*نه سیٌدالشٌهداء بر جدال طاقت داشت*بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد*یا الله دیگه آقا نتوانست قرار بگیرد یه وقت دیدند آقا امام حسین با صورت بر روی زمین فسقط الحسین عن الفرس علی الارض علی خده فقال بسم الله و بالله و فی سبیل الله و علی ملة رسول الله*یکتا گهری ز صدر زین افتاده*آویزه عرش بر زمین افتاده*افسوس که در واقعه کرببلا*از خاتم انبیا نگین افتاده ،السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین 1-اللهوف ص130و ص165، نفس المهموم ص357. آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک ...... نهادی ای تشنه لب صورت خود روی خاک تنت به سوز و گداز تو گرم راز و نیاز ...... سوی خیام حرم دو چشم تو مانده باز آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک ...... نهادی ای تشنه لب صورت خود روی خاک آمده از خیمه گه خواهر غم دیده ات ...... دیدو که شمر از جفا نشسته بر سینه ات آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک ...... نهادی ای تشنه لب صورت خود روی خاک گفتو بده مهلتی تا برسم بر سرش ...... برادرم تشنه است مبر سرش از پیکرش آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک ...... نهادی ای تشنه لب صورت خود روی خاک @rozevanoheayammoharramsoghandi
امام حسین علیه السلام . اجازه بدهید یک سفر با کاروان دل برویم مدینه کنار آن قوت الخضراء بنشینیم و عرض ادب کنیم . السلام ‏علیکَ یا رسول الله یا امام الرحمه یا سیدنا و مولانا انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بکَ الی الله و قدَّمناکَ بین ‏یدی حاجاتنا. یا وجیهاً عندالله اشفعی لنا عندالله.‏ هدیه به شهدای کربلای پنج هدیه به شهدای مدافع حرم تو خان طومان . نمی خواستم روضه بخوانم یک ‏اشاره بکنم.با محوریت رسول الله . یا رسول الله یادتان است یک روز تو مدینه دنبال یک آقازاده می دویدی یک ‏نونهالی، از این طرف می رفت شما می رفتید از آن طرف می رفت شما می رفتید . همه تماشا می کردند . این بچه ‏کیست پیغمبر خدا اینجوری عاشقانه دنبالش می دود؟ یا رسول الله گرفتید این آزاده را تو بغلتان یک دست ‏گذاشتید زیر چانه اش یک دست گذاشتید زیر سرش صورتش را به آسمان قرار دادید لبانتان را گذاشتید رو ‏لبهایش فرمودید: حسینٌ منّی و أنا من حسین. ‏ یا رسول الله لبهای این آقازاده را بوسیدید . زیر گلوی این آقازاده را بوسیدید یا رسول الله . یا رسول الله یک ‏روزی هم همین لبها را یک نانجیبی چوب می زد. زینب کبری ناله اش بلند شد یزید چوب نزن این لبها را ‏پیغمبر بوسیده. علی بوسیده. زهرا بوسیده. ‏ السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین. ‏ أمَّن یُجیبُ المُضطَرَّ اذا دعا و یَکشِفُ السوء @rozevanoheayammoharramsoghandi