مادران شریف ایران زمین
🔸 گفتگوی دورهمی مامانا با موضوع پیشدبستانی و مدرسهی بچهها ❓از چه سنی فرزندتون رو فرستادید پیش
یادتونه تو مدرسه معلم چند نفرو صدا میزد و به خط میکرد جلو کلاس و درس میپرسید؟! 🤓
امروز چندتا از مامانای مادران شریف رو به خط کردیم و ازشون درس! یعنی چیز! سؤال پرسیدیم. 😀
تا ببینیم درس «من و فرزند پیش دبستانی یا کلاس اولیم» رو توی مهرماه خوب خوندن یا نه😂
اینم نتیجه اش 👆🏻
نظرتون رو دربارهی این گفتگو بهمون بگید.
شما این یک ماه رو چطور گذروندید با بچهی پیش دبستانی یا کلاس اولیتون؟ 😊
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
امام صادق (علیهالسلام) فرمودند:
«برای بهشت هشت در است که سه تای آنها رو به قم است، درآنجا زنی از فرزندان من رحلت میکند که نام او فاطمه دختر موسی بن جعفر (علیهماالسلام) است و تمام شیعیان من (که شایستهٔ شفاعت باشند) با شفاعت این خانم وارد بهشت میشوند.»
«لِلْجَنَّةِ ثَمَانِيَةَ أَبْوَابٍ ثَلاَثَةٌ مِنْهَا إِلَى قُمَّ تُقْبَضُ فِيهَا اِمْرَأَةٌ مِنْ وُلْدِي اِسْمُهَا فَاطِمَةُ بِنْتُ مُوسَى وَ تُدْخَلُ بِشَفَاعَتِهَا شِيعَتِي اَلْجَنَّةَ بِأَجْمَعِهِمْ.»
(بحارالانوار، جلد ۵۷، صفحهٔ ۲۲۸)
تا که دل را آه سینه راهی قم میکند
با نگاهی بر ضریحت دست و پا گم میکند
آه چون از دل برآید کار آتش میکند
بیمحابا رخنهای در جان هیزم میکند
آن ضریحی که بود گرم طوافش جبرئیل
حضرت حق قبلهٔ حاجات مردم میکند.
🏴سالروز وفات حضرت معصومه (علیهاالسلام) تسلیت باد.🏴
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
«نماز جماعت با بچهها»
#زهرا_کوشافر
(مامان #سیدحیدر ۷ساله، #حَوراسادات ۴ساله، #طهوراسادات ۱۶ماهه)
صدای اذان میآید.
هر کدام به هر نحوی که عقلشان میرسد سراغ گرفتن وضوی مندرآوردی خود میروند.
پسرک کلاه آفتابیاش را که از صبح در خانه بر سر گذاشته، را درآورده و مسحش را بر عکس میکشد.😅
دخترک ۴ سالهام چادر به سر سراغ شیرآب میرود و صورت خود را میشوید، چادرش هم خیس میشود.
روبالشتی تازه شسته شده را میآورد تا سجادهٔ نمازش بشود.😄
جانمازم را که پهن میکنم.
پسرکم بر اساس چیزی که در مسجد یاد گرفته به عنوان امام جماعت جلو میایستد و به خواهرش تذکر میدهد که نمازت را از من جلو نزن.☝🏻
قامت میبندم.
دخترک ۱سالهام سوار بر روروئکش متوجه این ترتیب ما میشود؛
دو پا که دارد، دو پای دیگر هم برای بر هم زدن این وحدت مادرنماز؛ قرض میکند.
پستونک را برعکس میمکد و به میان صف نماز ما میآید.
به سجده میرویم؛
با ارابهٔ بازیاش به سر خواهر، پای برادر و به بازوی من میزند.
باورش نمیشود که ما مهرهای نمازمان را با آسودگی خاطر بر زمین گذاشتهایم و آن را مخفی نکردهایم.😱😁
پستونک را میاندازد. باید خودش را به مهرهای ما برساند.
رکعت دوم هستیم...
سیدحیدر: اهدناالصراه المستقیم...
ذهنم مشغول میشود.
چه زیبا نمازی شده است...💛
خواهر کوچکتر به برادرش اقتدا کرده
آیات سورهها را هم نمیخواند.
در این دنیایی که صاحبش در پس پرده است، انسانهایش دل به زرق و برق رنگیش سپردهاند و خبری از داشتن برادر و خواهری همخون نیست.
میوههای دل من همدیگر را دارند که روزی به هم تکیه کنند، در گوش هم درد دلشان را نجوا کنند و درمشکلات زندگی به یکدیگر اقتدا کنند.
حوراسادات من میان نماز هر بار دستش را حائل میکند تا خواهرش با جغجغهاش نتواند به سرش بکوبد.😅
برادر که احتمالاً در حین نماز تمام فکرش مشغول این است که چگونه پس از نماز خواهر کوچکش را سر ذوق بیاورد، دارد به ساخت یک ارابهٔ جدید دستی فکر میکند و ضمن به زبان آوردن سورههایی که بلد است، فوراً قنوتی به دست میگیرد و بعد از قنوت سریع سلام میدهد تا در عالم کودکی خودش چیزی که یادش آمده را بپرسد...
- مامان راستی اون نقاشیه بود تو دفترم، عنکبوته رو چه رنگی رنگ بزنم؟!
و من که در حال تماشا هستم... از سجدههای سرپای حَـــــوراساداتم تا قنوت دستهای کوچک سیدحیدرم... همه را میبینم...
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
پس از نماز دستهایی به رسم قبول باشدهای مسجد به هم میدهیم...
حال باخود میگویم چه ثروتی میتواند این حسهای خوب را برایم بسازد؟
دخترک روروئک نشین در رکعت آخر نماز توانسته خود را از ارابهاش چپه کند. یک پا زمین یک پا هوا، دستها در زمین به مهر نمازمان رسید.
نماز تمام شد.
خیلی زود، پس از سلام نماز به فکر ساخت اسباببازی جدید دستی افتادند.
سبد میوهٔ نوبرانه شد ارابهٔ جدید بازی.😍
خدایا این روزهایی که تمام ذره ذرهٔ عمرم جهت رشد و نمو کودکانم صرف شد را ذخیرهٔ آخرتم قرار ده.
نمازهای دستوپا شکستهام که گاهی مهرم سرجایش هست و گاهی به زور پیشانیام به زمین میرسد را از من بپذیر.
خدایا به حق نمازهای کودکانه و صادقانه و پاک بچههای سرزمینم هر چه زودتر زمین را از عدل وصلح به دست صاحبمان پُر کن...
صاحب اصلی زمینمان☘ بقیه الله اعظم
#سبک_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
«تجربهورزی در تربیت فرزند»
#ز_شفیعی
(#محمدعلی ۱۶، #ریحانه ۱۰، #حنانه ۸، #حانیه ۸، #محمدحسن ۱.۵)
دوستی پرسید: روش خاص تربیتیت چیه؟🙄
هر چی فکر کردم یادم نیومد تو کل این ۱۶ سال مادری روش خااااااص تربیتی داشته باشم، متناسب با شرایط و موقعیتها عمل کردم، گاهی حتی کیلومترها از روش قبلی عقبنشینی کردم و مسیر جدیدی رو باز کردم. اصلاً به نظرم تربیت همین منعطف بودنش قشنگه. اما چند تا اصل ثابت برای خودم همیشه داشتم که حس میکنم تو رشد موفق بچهها خیلی موثر بوده.👌🏻
اولیش تجربهورزیه. بچهها تو موقعیتهای تجربی و حقیقی رشد میکنن و بزرگ میشن.
کمبودهاشون رو پیدا میکنن، اعتماد به نفسشون بالا میره و اثرات مثبت فراوان دیگه داره.
البته ازسختیهای بسیار زیادش برای مادر نمیشه نگفت، بالاخره تو هر کسب تجربهای ریختوپاش و فشار کاری مادر چند برابر میشه، اعصابش تحت فشار قرار میگیره ولی از اون دردهای شیرینیه که ارزش تحمل کردن رو داره.🤭
یادم میاد از وقتی پسر اولم محمدعلی دو ساله بود، انواع پخت و پز، از شیرینی و کیک تا بیسکوییت و آشپزی رو با مشارکتش انجام میدادم، وقتی با دستای کوچولوش خمیر ورز میداد یا بیسکوییتها رو شکل میداد یا قارچها رو تکهتکه میکرد، با همهٔ ریخت و پاشی که ایجاد میشد، من رشد و بالندگی فرزندم رو میدیدم تا همین الان که یک آشپز حرفهای شده برای خودش و مسئول اشپزخونهٔ هیاتذ مدرسه.
خیلی وقتها من دستیارش میشم و ازش میخوام که بگه باید این مرحله چی کار کنم!!! اون زمان حس اعتماد به نفس و موفقیت رو قشنگ تو وجودش میبینم یا وقتی به مهمونا میگم که شام اصلی رو پسرم پخته، حس غرور هر دومون مثال زدنیه، (ناگفته نمونه که پشت صحنه، به قدر یک آشپزخونه ظرف شستم و جمعوجور کردم تا این غذا به سفره برسه🤪)
یا مثلاً یک تیکه از چوب تختش جدا شده بود که دیگه به درد نمیخورد، تصمیم گرفت به کاتانا (شمشیر چوبی) تبدیلش کنه. چیزی که مدتی دنبالش بود. رفتم براش ارهٔ چوببر خریدم. تقریباً یک هفته اتاقشون تو خاک چوب بود تا تموم شد🥴 ولی نتیجه رضایتبخش بود.
یا دخترها همیشه در حال تجربهاندوزی هستن طوری که اتاق و کمدشون اغلب پر بوده از کاردستی با کاغذ و مقوا و ربان و... حتی وقتی مشغول انجامش نیستن مشغول تماشای انواع هنرها و کاردستیها و ....هستن.
خاطرم هست حدودا دوسال پیش، برای شگفتزده کردنم وقتی رفته بودم خرید، خودشون یک دسر کیک بستنی خوشمزه درست کرده بودن، از چندتا خرابکاری فسقلی و کثیفکاری کف آشپزخونه که بگذریم، خیلی دلچسب بود.😉
این روزها با خیال راحتتری بهشون آشپزخونه رو میسپرم تا برای خودشون با دستورهای مختلف، کیک و... درست کنن. معمولاً هم سعی میکنم بالای سرشون نرم تا آخر کار.
از تجربهٔ مدیریت اقتصادی که اصلاً نمیتونم بگذرم. تجربهای بسیاااااار جذاب با دریافت پول تو جیبی از سنین ۴_۵ سالگی، گاهی خساست به خرج میدادن و در حسرت چیزی که دوست داشتن میموندن، گاهی ولخرجی میکردن و دچار معضل بیپولی میشدن.😅
بعد این تجربیات تا حدی یاد گرفتن نیازهاشون رو بر اساس داراییشون اولویتبندی کنن و تو خریدهاشون دقت بیشتری دارن. نکات بیشتری رو بررسی میکنن و سعی میکنن پساندازم داشته باشن.👌🏻
تجربهها همیشه هم به این آسونی نیستن. گاهی یک تجربه با دل کندن و سختی روحی بیشتری همراهه، مثل سال گذشته که پسرم رو تنها همراه معلمهاش راهی پیادهروی اربعین کردم، دل کندن اونم انقدر طولانی اونم تو این سفر، همون قدر که برای پسرم خاص بود برای من مادر خاصتر، اصلاً تو خیلی از تجربهها من بیشتر رشد کردم تا بچهها.😅
خلاصه هر فرصتی پیدا بشه که قابلیت کسب تجربه داشته باشه، غنیمت میشمریم و ازش بهره میبریم.👌🏻
#روزنوشت_های_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
«اسراف در حق بچهها»
#صائبی
(مامان #فاطمه ۱۴، #حسین ۱۲، #علی ۱۰،
#قاسم ۲ساله)
حالم خیلی بد بود.
خیلی بد!
درونم شعلهٔ آتش خشم و کلافگی بود.
پر از انرژی منفی بودم😓
نیاز به تنهایی داشتم...
کاش یک ساعت میرفتم بیرون قدم میزدم.
کاش در خانه نمیماندم.
پنج شنبه روز گیر دادنم بود...
شروع کردم به تذکر پشت تذکر.😏
چرا خونه به هم ریخته است؟!
چرا رو تختیتو صاف نکردی؟!
چرا میخوای چیزی بخوری تو سینی نمیذاری؟!😏
چرا ظرفای دیشب کامل شسته نشده؟!🤨
چرا حواستون نبود قاسم آب نریزه رو فرش؟
چرا حولهٔ خیس گذاشتی رو مبل؟!
چرا لباس مدرسه ات کثیف بود ننداختی تو ماشین
چرا تبلتو همینجور رو زمین ول کردی رفتی؟!
وای چرا جورابا یک لنگهاش این طرفه یک لنگهاش اون طرف؟🤦🏻♀️
چرا لیوان آب رو نصفه گذاشتی تو آشپزخونه؟!
چرا
چرا
چرا
چرا
همین جور پشت هم به همه چیز گیر دادم.
پسرا یک در میون توجه میکردن، بعدش هم اصلاً انگار نه انگار (حرفم براشون بیاهمیت شده بود😢) و داد و هوار من بیشتر🤦🏻♀️
چرا...
چرا...
چرا...
دخترم همهش براش مهم بود دونه دونه میدوید و انجام میداد.
اگر هم نصفه انجام میداد قبول نداشتم! باید کامل انجام میداد.
کاسهٔ صبرش لبریز شد.
شب یک هو زد زیر گریه.😭
گفت شام نمیخورم میل ندارم...
همسرم خیلی سعی کرد بیاردش سر سفره ولی نیامد و شب بدون شام با گریه خوابید.
زنگ خطر من به صدا در اومد!
شاید تو روزهای دیگه ۹۰ درصد چیزایی که میگفتم برام اهمیت نداشت.
مثل آب ریختن قاسم روی فرش،
یا جورابهای لنگه به لنگه این طرف و اون طرف...
ولی اون روز همه چیز رو ریز به ریز میدیدم و تذکر میدادم.🤭
اتفاقات بدی افتاد!
حرفم بیاهمیت شد،
دخترم توی روم ایستاد،
آرامش خونه به هم خورد،
حجم عصبانیت خودم بیشتر میشد و...
و... و...
که حالا باید چیزی که زدم خراب کردم رو ترمیمش کنم.
و به این فکر میکنم که چند بار میشه یک رابطه را ترمیم کرد.
چند بار دیگه میشود خطا کرد...
شاید اولین اشتباه، آخرین اشتباه باشه...
و من زنگ خطر را شنیدم!
و چقدر خواندن این آیه که دخترم به کمدش زده بود تا حفظ کند، نجاتم داد:
«وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا ۗ أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ»
(باید مؤمنان عفو و صفح پیشه کنند و از بدیها درگذرند، آیا دوست نمیدارید که خدا هم در حق شما مغفرت (و احسان) فرماید؟ و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.)
من در حق خودم و بچهها در حال اسراف بودم... انه هو الغفور الرحیم...
#سبک_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
هدایت شده از پویشکتابمادرانشریف
سلام
صبح پاییزیتون بخیر 🍂
کارتون اون دختر مو قرمز ککمکی که خیییلی حرف میزد رو یادتونه!؟ 👩🏻🦰
هیچ وقت فهمیدین وقتی بزرگ شد چه اتفاقاتی براش افتاد؟!
میخوایم دورهمی کتابش رو بخونیم. 🤓
ما از شهریور ماه تصمیم گرفتیم بعضی رمانهای خوب دنیا رو دورهمی بخونیم. چند وقت پیش همخوانی رمان جین ایر رو به پایان رسوندیم و حالا میخوایم بریم سراغ مجموعهی ۸ جلدی جذاب «آنی شرلی» 😍
تو این مجموعه زندگی آنی از کودکیش به تصویر کشیده میشه تا بزرگ شدن و ازدواج و مادر شدنش 💗
یکی از رمانهای حال خوب کن دنیا، بخصوص برای خانوما و مامانها 😋
📆 إن شاءالله از دوشنبه ۸ آبان همخوانی رو شروع میکنیم.
📖 میزان مقرری هم روزانه حدود یک ساعت از کتاب صوتی هست.
❣نسخههای صوتی و الکترونیک کتاب رو میتونین از اپلیکشنهای کتابخوانی تهیه کنین.
🎵 نسخه صوتی کتاب خیلی قشنگه و میتونه یک تفریح سالم و لذتبخش در کنار خانه داری و کارهای روزمره محسوب بشه 😉
❇️ ضمنا نسخه الکترونیکیش توی فیدی پلاس هم موجوده، مخصوص دوستانی که اشتراکش رو دارن.
اگر قصد مطالعهی کتاب رو دارین اینجا با ما همراه بشین 😉👇🏻
🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف:
@madaran_sharif_pooyesh_ketab
«مامان من چی بپوشم؟!»
#ف_زمانیان
(مامان #مشکات ۱۱، #زهرا ۹، #محمدحسین ۷، #فاطمهبشری ۳ساله)
چه خبر از بحرانِ مامان، لباس چی بپوشم؟
الحمدلله در منزل ما این بحران با خیر و خوشی به سرانجام رسید.
هر بار که قرار بود جایی بریم، حتی تا سرکوچه، برای خرید بستنی! باید این سوال پرسیده میشد و تا جوابگو نبودم، این پرسش روی دور تکرار بود...🤯
تا همین چند وقت پیش که هنوز دورهٔ لباسشناسی برای بچهها برگزار نکرده بودم، واقعاً هربار سرِ انتخاب لباس، پروژه داشتیم.
ماشاالله بچههای این دوره هم که دوست دارن همیشه منحصر به فرد باشن، بخشی از این هدف رو با پوشیدن لباسهای خاص، محقق میکنن.
مثلاً روزی که از مکّه برگشتم، چند دست لباسِ سوغاتی که برای بچهها خریده بودم رو با یک دنیا عشق و ذوق و شوق بهشون تقدیم کردم.
لباسها، لباسِ مجلسی و شیک بودن .😎😍
اما قشنگ صدای شکستنِ غرور و شخصیت لباسها رو شنیدم، وقتی که بچهها برای گذاشتن زباله سر کوچه، انتخاب لباسشون، پیراهن صورتی و تورتوری با روبانهای قرمز بود.🥺😭💔
یا مثلاً تابستون دوسال پیش، وقتی برای بچهها مایوی نو خریدم تا در اولین فرصت به استخر برن...
از خاطرات طلایی و شیرین اون دوره، روزی بود که یک ماه از خرید مایو گذشته بود و بچهها همچنان استخر نرفته بودن.
بچهها هر روز مایو به دست میاومدن و میپرسیدن پس کی میریم استخر؟ امروز بریم؟ مامان اگه کمکت کنیم کارهاتو زود تموم کنی میریم؟
همون ایام که توی دل بچههام کله قند آب میشد از فکر پوشیدن مایوی نو، به مهمانی منزل یکی از اقوام دعوت شدیم
و خب همون سوال همیشگی که ماماااان لباس چی بپوشیم؟ و جواب همیشگی ترِ من، که هر چی دوست دارید بپوشید فقط تمیز سالم و مناسب باشه.🥲
عجیب بود برام که اینبار با جواب تکراریِ من قانع شدن و مجدد، با اصرار، من رو سرِ کمد لباساشون نبردن تا برای تکتکشون لباس انتخاب کنم!!!
حتماً دیگه خودشون عاقل شدن یاد گرفتن که لباس انتخاب کنن☺️👌🏻
زهی خیال باطل!!!😐😒😑
- مامان ما حاضریم.
+ باریکلا، برید دم در کفش بپوشید منم الان میام. یک لحظه هم بیایید ببینم چی پوشیدید؟
خوشحال و شاد و خندان، با ذوقی وصفناپذیر، یکبهیک اومدن داخل اتاقم.😇
+ این چیهههه؟!🤯😬 چرا مایو پوشیدید؟
- شما گفتی لباستون تمیز و سالم باشه. تازه مایوهامون نو هم هست دیگه.
حالا مگه چی میشه یک بارم مایوهامونو بپوشیم؟!😢 اجازه بده دیگه مامان.🥲
و گروه سرود «مامان اجازه بده» راه افتاد.
+ سکوووووووت🤫 اجازه نمیدم چون مایو برای مهمونی مناسب نیست. بهتون میخندن. آخه این چه سَمی بود؟!😭
در نهایت با انتخاب من لباس پوشیدن و با حسرت فراوان مایوها رو روی زمین رها کردن تا بعداً بذارن سر جاش.
این انتخابهای عجیب در لباس پوشیدن، بعد از هربار جواب من که خودتون یه چیز مناسب بپوشید، ادامه داشت.
روزهای گرم که دلشون لباس زمستونی میخواست.
روزهای سرد که به جای بافت، لباس خنک و بهاری رو هوس میکردن و...
در نهایت طی یک حرکت انتحاری، لباسها رو سطحبندی کردم و به ترتیب داخل کمد گذاشتم.
سطح۱: برای دمدست، باغ، سرکوچه و پارک.
سطح۲: برای منزل مامان بزرگها
سطح۳: برای روضه
سطح۴: برای مهمانی
سطح۵: برای مجلس و مهمانیهای مهمتر
سطح۶: فقط برای عروسی
لباسها رو به ترتیب در کمد آویزون کردم و چون مشخص شده بود کدوم لباس برای کجا کاربرد داره، دیگه راحت انتخاب میکردن.
موقع آویزون کردن لباس هم چون چوبلباسی خالی، در کمد باقی میموند، به راحتی جای لباس رو پیدا میکردن و لباس سرجای اولش قرار میگرفت.
البته میشد با نوشتن سطح لباس، روی یک تکه کاغذ، راحتتر مرزبندی کرد، اما برای بچههای من واقعاً لازم نبود و همون توضیح اولیه در مورد چینش لباسها و کاربردشون، در ذهن بچهها باقی موند.
من که از این معضل به سلامت نجات پیدا کردم.
شما چی؟😃
#سبک_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif