#انتخابات
#ما_مجاوران_خانم_همسایه
#مادرانه_قم
#مادران_میدان
#تجربه_کار_میدانی
#إِنَّهُم_یَرَونَهُ_بَعِیدا_و_نَرَاهُ_قَرِیباً
امروزم به یاری خدا در پارک با چند نفری وارد صحبت شدم.
زندگی یکی از خانمها خیلی ذهنمو به خودش مشغول کرد.
خانمی که ده سال بود از همسرش به دلیل اعتیاد و.. طلاق گرفته و دوتا پسر ۱۵ و ۱۲ ساله داشت.
این خانم خودش کلی بیماری داشت. گفت پسر اولم بیشفعالی شدید و نیاز مبرم به مصرف داروهای تجویز شده روانپزشک داره. این پسر بخاطر مشکلش آسیبهای زیادی رو به خونه وارد کرده. حتی با مشت به دیوار خونه زده و یه شکاف بزرگ افتاده بود. گفت درآمد ماهیانهشون ماهی ۵۰۰هزار تومنه. میگفت ما الان نهار نخوردیم. صبحانه خوردیم تا شام😔
میگفت الان خونه اینقد گریه کردم و حالم خوب نبوده، اومدم بیرون یه کم قدم بزنم بلکه بهتر بشم.
قلبا برای این خانم خیلی ناراحت بودم، بعد کلی صحبت گفتم بیا بریم روی نیمکت بشینیم، اگر چه من کارهای نیستم اما در وهله اول انسانیتم اجازه نمیداد که بخوام رد شم و برم. نشستم پای درد دل این خانوم... از تمام مشکلات زندگیش گفت.
گذاشتم آروم بشه. خیلی باهم صحبت کردیم
شمارهش رو گرفتم. گفتم در حد توان خودم به هرجایی که برسم این مسله رو مطرح میکنم شاید کسی بتونه کمکی به این خانم کنه.
بعد کلی صحبت گفت کامل مخالف رای دادنه ولی آخر کار به یاری خدا راضی شد بیاد رای بده.
نیت کردم برا تعجیل در ظهور آقاجانمون، برای این خانم و یه خانم دیگه اگر کاری از دستم بر بیاد درحد توان خودم انجام بدم. به این قصد که به امید خدا و عنایت صاحب عصر(عج) نتیجه انتخابات فرد اصلح باشه.
امروز وقتی دخترم صبحانه اش را خورد براش توضیح دادم که قرار هست یکسری از کاردستی ها را ما درست کنیم و گفتم که روی کمکش حساب کردم( ۸ سال و نیمش هست). برنامه پارک را براش توضیح دادم اما😳😳 با سوال هاش مواجه شدم. اگر کسانی که کاردستی ها را بگیرن همه خودشون بخوان رای بدن چی میشه؟ کارمون الکیه😬😬😬 گفتم نه دخترم ماهم که می ریم روشنگری تو یک جمع چند نفر میخوان رای بدن یکسری ها نمیخوان.
اگر اون بچه ها زود کاردستی را بندازن دور چی؟ ☹️☹️
اگر به مامان باباشون نشون ندادن چی؟😩😩
سوالات داشت ادامه پیدا میکرد و کار به جاهای باریک میکشید. اول جا خوردم اما بعد گفتم بچه میخواد یک راه را انتخاب کنه. میخواد آگاهانه باشه😊😊
گفتم دخترم امام خمینی(ره)گفتند ما مامور به وظیفه ایم نه نتیجه و براش توضیح دادم. و اینکه ما بیکار بشینیم چی میشه؟ اینطوری میتونیم جبهه حق را یاری کنیم. قبول کرد و شروع کردیم.
در حین کار آهنگ رای ما ر.... را هم گذاشتم و حسابی خوشحال بود که داره به جبهه انقلاب کمک میکنه. این اولین تجربه مستقیم جهادی دخترم بود💕💕
البته وقتی از سختی هایی که مادران روشنگرمان که باردار بودند و بقیه شرایط براش گفتم در گرفتن تصمیم کمکش کرد.
#تجربه
#روشنگری
#مادران_مقاومت
#کودکان_مقاومت
#تواصی
@madaranemeidan
باور انقلابی
🦋اگر زن ها این انقلاب را نمی پذیرفتند و به آن باور نداشتند، مطمئنا انقلاب اسلامی واقع نمی شد.🦋
@madaranemeidan
🦋خیر مقدم عرض می کنیم خدمت دوستان عزیزی که تازه به جمع ما پیوستند😊 در این کانال تجربه های مادرانی از سراسر کشور از روشنگری در میدان انتخابات، به صورت های مجازی، میدانی، تلفنی و....ثبت میشه.
هم چنین پاسخ گویی به انواع شبهات و شیوه های تبلیغ موثر با هشتگ های مربوطه در کانال موجود است🦋
منتظر دریافت، روایت ها، پیشنهادات و انتقادات شما عزیزان هستیم☺️
@maryam_barzoyi
💐۳ روز تا #جشن_انتخابات💐
🗳 تأثیر یک رأی
🔺️ رهبر انقلاب: گاهی یک رأی هم مؤثّر است؛ هیچکس نگوید رأی منِ تنها چه تأثیری دارد. گاهی یک رأی یا چند رأی، در سرنوشت یک کشور اثر میگذارد. ۱۳۷۸/۱۱/۲۶
🗳 #انتخاب_درست_کار_درست
💻 @Khamenei_ir
ابتکار «مادران میدان» برای گرمتر کردن تنور انتخابات
🔹همزمان با گرمتر شدن تنور انتخابات، چند هفتهای است پویش خودجوش مادرانهای در نقاط مختلف کشور شکل گرفته و گروهی از مادران خوشفکر و آگاه با حضور داوطلبانه در مراکز عمومی، تلاش میکنند از طریق گفتوگو، بانوان مردد را برای شرکت پرشور در انتخابات دعوت کنند.
🔹یکی از این خانمها میگوید: تا اسم انتخابات را میآوردیم،بعضی میگفتند:«شما چون خودتان مشکل ندارید،این حرفها را میزنید. شما را دم هر انتخابات بین مردم میفرستند که بگویید همه چیز گل و بلبل است!»...اما اتفاق شیرین هم کم نداشتیم. بعضیها که اولش میگفتند: رأی نمیدهیم،در آخر صحبتهایمان نهتنها نظرشان تغییر میکرد بلکه از ما میخواستند برای انتخاب گزینه اصلح راهنماییشان کنیم. میدانید این گره چطور باز شد؟
📝 اینجا بخوانید
@Farsna
#امام_خمینی
«قضیه سپردن یک مملکتی است بهدست کسی که اگر ناباب از کار درآید صدمه به اسلام میزند. جمهوری اسلامی را از بین میبرد. این یک مسئلۀ حیاتی است برای شما، برای اسلام و مسلمین. آسان این را نگیرید که ما دخالت نمیکنیم. یک دسته بگویند ما دخالت نمیکنیم از باب اینکه امر سیاسی است، به ما چه؟ این امر سیاسی به همه مربوط است... در قضیۀ رئیسجمهور تعیین رئیسجمهور یکی از چیزهایی است که بر همۀ مسلمانهای ایران، بر همۀ مکلّفهای ایران واجب است.»
(صحیفۀ امام/ج۱۵/ص۱۷)
#مشارکت_حداکثری
#انتخاب_اصلح
@madaranemeidan
صبح فشارم پایین بود، رفتم بهداشت فشارمو بگیرم. رفتم داخل اتاق دو خانم بهداشت داشتن باهم حرف میزدن و می گفتن رای نمیدیم و اینام دلشونو خوش کردن این مملکت درست میشه😐
نمیدونستن هیولای مشارکت نشسته جلوشون😂
مریض اولی رفت، نوبت من شد👿👿👿
آستینمو زدم بالا، فشارمو گرفت، بعد گف چرا فشارت پایینه؟ کم خونی نداری؟
گفتم: مشارکت حداکثری دیگه واسه این فشارم پایینه😜
خانم بهداشت: مشارکت حداکثری چیه دیگه😳😳
گفتم همون ک شما دورشو خط کشیدی، نری پای صندوق فشار من شهروند میفته، فشار جامعه میفته، کشور میره تو کما می میریم نابود میشیم😱😱😱 دوس دارین هممون بمیریم نابود بشیم👿 وقتی نری پای صندوق خون تازه جریان پیدا نکنه تو رگ های این کشور، همین جوری مشکلات رو هم میشه نابود میشیم😬😬
بنده خدا خشکش زد😂😂
گفت باشه عزیز رای میدم شما جوش نزن، آروم باش😂
گفتم چرا می خواستی رای ندی؟!
گفتم نه بابا شوخی کردم رای میدم. اصلا ازین زاویه به موضوع نگاه نکرده بودم. گفتم به رای من میخاد چی بشه!
ولی باشه حتما میرم رای میدم😂👌
در آخر چند تا از شیرینی خونگی هایی ک تو کشوی میزش گذاشته بود، درآورد چند تا بهم داد، گفت اینا رو بخور حالت جا بیاد، گفتم نه من فقط با مشارکت حداکثری حالم جا میاد🤪🤪
گفت باشه بابا اصلا الان رو کاغذ می نویسم مشارکت حداکثری میزنم رو در خیالت راحت بشه😁
باور نمی کردم این کار رو بکنه در کمال ناباوری رو یه کاغذ نوشت هشتگ مشارکت حداکثری هشتک من رای میدهم زد به در اتاق😐😐😁
اومدم خونه چند تا برگه و شکلات آماده کردم بردم براش گفتم هرکس اومد بگو هشتک مشارکت حداکثری هشتک باید رای بدی اینا رو هم بهشون بده😁😁
در پایان خداحافظی کردم و با دست پر و فشار ده اومدم خونه😂😅
#تجربه
#روشنگری
#مادران_میدان_انتخابات
#مادران_مقاومت
#تواصی
@madaranemeidan
من از وقتی این صفحه رو دیدم خیلی دوست داشتم منم بتونم این کار و بکنم اما میگفتم اخه تنهایی یه نفره مگه میشه....اما امروز نیت کردم و با این نیت با دخترم رفتم پارک...چند دقیقه بعد یه خانم خیلی متفاوت از لحاظ ظاهر اومد کنارم...و خیلی اروم با خوش و بش و دخترتون چند سالشه و کجا میشینید شروع شد منم خیلی معمول و عادی باهاش گپ زدم و زدم ...تا موقع مناسبش برسه یک ساعت به حرف های معمول گذشت و کلی نقطه مشترک پیدا کردیم با هم از سن و ماه تولد و بلاهایی که اسباب کشی سرمون اورده و اقتصاد و .... تا اینکه حرف مستاجری و صاحب خونه شدن و این ها شد منم سریع چسبوندم و گفتم اره من شنیدم اقای فلانی که مسئول ساخت مسکن مهر بودن در دولت احمدی نژاد الانم طرح دارن برای ساخت مسکن و اگر دولت عوض بشه میتونن طرحشون رو پیاده کنند خلاصه با اب و تاب در مورد مسکن و ...توضیح دادم ...اون خانم شروع کرد خیلی امیدواری و کلی درد دل از وضع موجود و مشکلاتی که داشت و سرخورده شدن از بهبود اوضاع منم گفتم بهتون حق میدم منم کشیدم ولی اخه اینجور که نمیشه ادامه داد... همینجوری بمونیم که اتفاقی نمیافته و باز شروع کرد به گلایه..
منم گفتم بهتون حق میدم ولی خب اگر مملکت انقدر به همریخته شاید چون کل این دوران بعد از جنگ همه ش دست یه مدل ادم و یه تفکر بوده که خیلی دلسوز مردم نبودن اما این دوره فرق داره و دلسوز مردمن و چندنمونه از کارهایی که مثلا یکی از نامزدها، کرده در مورد مسکن تعریف کردم و چون از بیکاری گفته بود منم از بازگشایی دوهزار کارخونه توسط یکی از نامزدها گفتم و گفتم دوهزار کارخونه فکر میکنی چه قدر ادم دوباره صاحب کار شدن ؟ بعد هم نهایت امتحانه ضرر نداره...گفت انتخاب شده س این نامزد، میشه من چرا رای بدم گفتم اخه چهار سال پیشم همه میگفتن فلانی میشه رییس جمهور، اما روحانی شد...پس مهمه که رای بدیم دیگه میخواست بره که اخرش خندید و با خنده گفت ان شالله رای میاره ....
#تجربه
#روشنگری
#مادران_مقاومت
#مادران_میدان_انتخابات
#تواصی
#قم
@madaranemeidan
🇮🇷مادران میدان🇮🇷
اکثر روشنگری هایی که رفتم پا به پام اومدن گاهی خسته شدن گاهی بازی کردن گاهی براشون سوال شد که چرا میریم اصلا و..
تا جایی که الان تا حاضر میشم میگن میخوای بری تو کوچه ها حرف بزنی 😜 یابازم میخوایم بریم رای بدیم😂
اما حضور کمرنگ همه مون به عنوان ی مادر این مدت چیزی بود که با چشم غیر مسلح هم به راحتی دیده میشد
از خونه هایی که زود به زود مرتب نمیشدن
از صبوری و همکاری حمایت مرد خونه چه تو نبودن ما و وقت گذاشتن برا بچه ها چه تو حمل و نقلهای مکررو طاقت فرسا به اقصی نقاط شهر در ساعتهای غیر معمول
از حمایت و مهربونی پدر مادرامون
تو نگه داری بچه ها و کمک های همه جانبه شون
از عدم وقت گذاشتن برا بچه ها
ازعدم توجه همه جانبه بهشون
از کار با گوشی وقتی از بیرون میرسیدیم جای کتابهایی که وقت خوندنش براشون رسیده بود و... و هزار تا از دیگه..
دارم با گوشی روایت های رسیده رو مرتب میکنم هر چند دقه ی بار میاد محکم بغلم میکنه و دلتنگی شو نشون میده و توجه میخواد
اون یکی کارتون گذاشته و میگه
مامان بیا نگاه کنیم دیگه، گذاشتم باهم ببینیم
ی چند دقه گوشی رو میذارم کنار
یکی رو محکم بغلم میکنم و ی چند دقه ای با کارتون اون یکی همراه میشم
به ساعت نگاه میکنم و فرصتی که دیگه داره نفس های آخرشو میکشه
روزهای روشنگری هم رو به پایانه
با کوله باری از تجربه و کلی احساس متناقض
غم و درد مردم از ی طرف ، خوشحالی روشن شدنشون برا مشارکت حداکثری و انتخاب درست از طرف دیگه، پیدا کردن کلی دوستای تازه از هر قشری
این روزای آخر دارم حال اشخاص مورد خطاب اون آیه رو میفهمم
همون آیه ای که اسم روز قیامت رو گذاشته یوم الحسرت
فرصت به آخر داره میرسه و کلی محله رفتیم
اما حسرتمون برا هزار راه نرفته است
محله هایی که میشد بریم
روستاهایی که میشد رفت و بود
اما فرصتی که دیگه نیست
حسرت بزرگ این روزای اخرمون شده...
ما سعی کردیم به وظیفه مون عمل کنیم با ایمان به آیه ی قرآن که چه بسیار افراد کمی که بر گروه بسیاری پیروز شدند با یاری خدا
خدایا الان که به پایان راه نزدیک میشیم
چشم امیدمون به یاری توست
به پیروزی جبهه ی حق
به رسیدن جامعه به اون شکلی که آماده ی ظهور ذخیره ی توست که نهایت آرزوی همه مون
برپایی حکومت عدل به دست اخرین بازمانده ی خاندان نور..
#تجربه
#روشنگری
#مادران_مقاومت
#مادران_میدان_انتخابات
#تواصی
@madaranemeidan