eitaa logo
🇮🇷مادران میدان🇮🇷
718 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
205 ویدیو
48 فایل
🌱 امام خمینی(ره): «.... اگر در طول انقلاب وفاداری و عواطف و حضور زنان در میدان های مختلف، در راه پیمایی‌ها و انتخابات‌ها نمی بود، یقینا این حرکت عظیم مردمی، نمی توانست این گونه شکل پیدا کند.» مدار مادران انقلابی(مادرانه) ارتباط با ما: @M_borzoyi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹 «زنانه با نامزدهای انتخابات» 🌿 . زنی خانه‌دار، فعال، تحصیل‌کرده. 🌿من زنانی را می‌بینم که در کنار همسرانشان روزهای خوشی تجربه نمی‌کنند. 🌿من نیستم؛ اما می‌خواهم به جای شعارهای توخالی، مردان بد، خود را مواجه با قانون بدانند و نظام خانواده‌ام، حفظ شود. 🌿من یک زن هستم و زن بودن نامزدها برایم عجیب نیست! من یک زن هستم و مشکل مرا نه رفتن حل می‌کند، نه بی روسری گشتن. 🌿مشکل من رسیدن پیامک تذکر بی‌حجابی نیست، مشکل من بیکاری همسرم است. 🌿مشکل من این است که دلم می‌خواهد فرزند داشته باشم؛ اما به‌خاطر وضع از این نعمت بزرگ محرومم. 🌿مشکل من داشتن خودم نیست، کارخانه‌ی شهرمان تعطیل شده و جوانان کوچ کرده‌اند. 🌿مشکل من نیست، اتفاقاً من می‌خواهم از زنانی که من و همسر و پسرجوانم را تهدید می‌کنند، گله کنم. 🌿من زن هستم و می‌دانم اولین کسی که در ایران، مطالعات زنان وابسته به حکومت تشکیل داد، رهبرم بود که در سال‌های ریاست جمهوری‌اش، این کار را کرد؛ اما عده‌ای بازیگر هر چهار سال، مرا به سخره می‌گیرند و به اسم من، برای خودشان می‌خرند. من یک در ایران اسلامی‌ام هستم و از همه‌ی این خباثت‌ها و شعارزدگی ها خسته‌ام. 🌿من از تمام نامزدهایی که به جفا به اسم من، به کام خودشان رأی می‌خرند، شاکی‌ام‌. 🌿یکی بیاید حالی بعضی نامزدها کند که اگر مردید، برای مردان، ایجاد اشتغال کنید و کارگرها را دریابید. ما زن‌ها با همان روسری، و در کنار همسر و فرزندانمان، بیشتر حس داریم و گوشمان از این شعارها پر است. @madaranemeidan
🇮🇷مادران میدان🇮🇷
قرار ما پارک سهند قسمت بازی بچه ها حوالی ساعت ۵ حوالی ساعت پنج که شد دلشوره ی عجیبی داشتم و با خودم کلنجار میرفتم: نرو بابا اصن فایده ای نداره! و همش صحبت های دوستان توی ذهنم مرور میشد اما احساس ترس داشتم بالاخره بخودم غلبه کردم و به پارک رسیدم، مسیولیت خطیر نگه داری از بچه ها رو یکی از خواهران بعهده گرفت و ما آسوده خاطر شروع کردیم. پرسشنامه ای طراحی شده بود و بعد از شناسایی افراد باکسب اجازه با طرح سوال شروع کردیم گفتن:انتخابات انجام شده است و رییسی رییس جمهوره؛ما از انتخابات ۹۲ گفتیم و هجمه های رسانه از مشکلات زمان جنگ پرسیدیم و نحوه ی برون رفت از شرایط، همه معتقد بودن به همدلی و اتحاد داخلی و اینکه الان رهبری اقتدار لازم رو نداره و چون قبل تر از رشادت حاج قاسم گفته بودن، ما به وصیت نامه ایشون اشاره کردیم و اینکه باید به تفکری رای داد که حرف شنوی داشته باشه و از لزوم مردم سالاری و نمیشه رهبری ی مسیول را عزل کنن بخاطر دشمنان کشور گفتن رای دادن بی تاثیر، گفتیم چرا دشمنان آنقدر اصرار به رای ندادن دارن پس حتما نتیجه ای براشون هست از دلسردی مردم و بدبینی نسبت به دین گفتن، از حضرت زهرا و شبهه های زمان گفتیم و اونها رو دعوت کردیم از اثرگذاری در حد یک رای با توجه به عملکرد نامزدها چرا که ما همه خانواده ایم و راه اعتراض منتفع کردن دشمنان با رای ندادن نیست. خلاصه! گفتگوهای ما در این مجال نمیگنجه اما با خودم فکر میکنم اگه به افکار مزاحم قبل رفتن بها داده بودم که رفتنم بی فایده است مثل کسانی بودم که فکر میکنن رای دادنشون بی فایده است. الحمدلله..... @madaranemeidan
این روزا کمتر می‌رسم با بچه‌هام 👩‍👧‍👧باشم. اونا هم شرایط رو می‌بینن و تا حدودی درک می‌کنن. آخه همون اوایل شروع فعالیتهای انتخاباتی‌مون بهشون گفتم: بچه‌ها! تا چند وقت شما منو بیشتر گوشی ‌به دست می‌بینین. پیشاپیش عذرخواهی می‌کنم. ولی مجبورم.😜 یه روز به دخترم گفتم الان میدونی توی کشور چه خبره؟ چرا من و دوستام هی میریم بیرون و بین مردم؟🤔 جواب داد؛ چون انتخاباته.😁 گفتم آفرین. انتخابات یعنی چی؟ ❓ خندید و گفت نمی‌دونم. 😅 گفتم یعنی ما باید یه آدم خوب رو انتخاب کنیم که رئیس جمهورمون بشه. ما هم برای همین میریم به مردم میگیم که؛ هم رأی بدن، هم به آدم خوب رأی بدن. آخه اگه به آدم بد رأی بدن، زندگی همممممممه‌مون خراب میشه. برای همین شاید تا چند روز من نتونم مثل همیشه کنارتون باشم یا باهاتون بازی کنم. 😊 به نظرت چکار کنم؟ برم با مردم حرف بزنم یا همش توی خونه کنار شما باشم؟!🏡 گفت: نه مامان! برو با مردم حرف بزن. بعدش بیا خونه. ☺️ بغلش کردم و قربون صدقه‌اش رفتم.😍😘 بعدش هم یه کوچولو باهاشون بازی کردم.🙃 @madaranemeidan
ملاحظات اخلاقی جدّاً رعایت بشود؛ یعنی واقعاً اگر چنانچه نامزدهای انتخابات ما، هم در مناظراتشان، هم در مصاحبه‌هایی که با آنها میشود، سؤال و جواب‌هایی که با آنها میشود، اخلاق اسلامی را رعایت بکنند، این سرریز میشود در جامعه، آحاد مردم ملاحظات اخلاقی را یاد میگیرند و رعایت میکنند؛ این سرمشقی برای آنها خواهد شد. مقام معظم رهبری @madaranemeidan
خوش سلیقه های روشنگری:😍 خانم هایی بودن که سایه درخت کنار کال رو برای نشستن انتخاب کرده بودن🌳 جای دنجی بود. ما هم کنارشون نشستیم و شروع کردیم به گپ و گفت صمیمانه و سایه درخت شد آغاز گفت و گو.😊 سوتی روشنگری: جوجه بلدرچینی که یهو اومد وسط جمع 🐥و چون من میترسیدم ازش، خیییلی جامو عوض کردم 😰😱اما مثل اینکه خیلی تابلو بود و همه فهمیده بودن😁 پای ثابت روشنگری: پسر سه ساله ی منه که پابه پای مادر میاد🤗 و تو اون دو ساعت که میخام بحث کنم هوس هممممه چی میکنه: اب، نون ،غذا ،برنج ،خیار، تخمه، جوجه ،جیش، دوچرخه ،بابا ،خونه ی عزیز ،خوابم میاد،بریم خونه... امروز هم در حین روشنگری کللی خاک از رو زمین جمع کرد و صاف خالی کرد وسط فرق کله اش.😩 ولی دردانه مادر قراره بشه.اینام جزء فرایند رشدشه☺️ خطرناک روشنگری: ماچ آخری که چسبوندم به لپ یکی از خانمای محله😘😚 و بخاطر مشارکت حداکثری دیگه قید کرونا رو زدم.🙈 وطنم پاره ی تنم اگر بار گران بودیم رفتیم😢 خروس بی محل روشنگری: میگرن شدید اول جلسه بود 🤕که بد جور پاپیچم شده بود😓 ناچارا یه مسکن زدم به تنگ ش😣 قصه ی تلخ روشنگری:😔 دل های پردرد و کمرهای خام شده زیر بار فشار اقتصادی و گرانی و تبعیض و بی عدالتی دولت لیبرال تدبیر و امید😞😒😬 پابرهنه های روشنگری: اونایی که دل هاشون با انقلاب بود و برای ایران می تپید. وقتی هم که حقیقت رو میفهمیدند همراه میشدند.☺️😢 سمج روشنگری: خانومی بود که هررر نتیجه ای که از بحث می گرفتیم و راجع بش به توافق می رسیدیم ،دوباره ریپلای میزد به اول بحث و دوباره مسئله رو تکرار میکرد 😫🙁 میگفت ما که نمیدونیم کی خوبه کی بده اینا همه شون میگن ما خوبیم و...؟ 😬 سردر گم روشنگری: خانمی که هم عاشق سردار سلیمانی❤️ بود هم میگفت چرا به سوریه کمک میکنیم؟ بعد هم زمان میگفت چرا با آمریکا صلح نمی کنیم؟😑🙁😩 پازل ناجوری بود!🙄 باحالای روشنگری: 😎 یه جمع حدود هفت هشت نفره از خانما که تا بهشون رسیدیم فهمیدن موضوع چیه و یک صدا گفتن ما همه رای می دیم به کاندید انقلابی خیالتون راحت.😇🙃 سلطنت روشنگری:💁 خانمی که اسمش سلطنت بود و میگفت بیست تا گوسفند منو دزد برد. چرا وقتی پلیس دزد ها رو دستگیر کرد، دستاشونو قطع نکردن که دیگه دزدی نکنن و درس عبرت بقیه بشن؟ این چه مملکت بی در و پیکریه! تو هییچ جای دنیا اندازه ی ایران دزدی نیست.🙁😳 گفتیم پس تو زمان کرونا کی تو اروپا و امریکا فروشگاههای مواد غذایی رو خالی میکرد و حتی به دستمال توالت ها هم رحم نمیکردن!!!😒🤧😷😟😳 پیش بینی آبکی روشنگری: اونایی بودن که حدس میزدن نتیجه انتخابات معلومه دیگه.😶 میگفتیم پس چرا بی بی سی و شبکه های معاند خودشون میکشن کاندید معرفی میکنن و از همون کاندید ها هم حمایت میکنن؟ آیا اونام بدون برنامه کار میکنن و حاضرن یک قرون الکی خرج کنن؟؟ یا چرا همین مریم رجوی با رنگ انتخاباتی سبز💚 یا بنفش 💜از کاندیدای خاصی حمایت میکردن.اونام میدونن چه خبره و به سلامت انتخابات ما و مردمی بودنش یقین دارن.😏😎 پایان شیرین روشنگری: حلالیت گرفتن های اخر بحث☺️.و جملات معروف همیشگی ؛ان شالله رای میدیم ان شالله خدا خودش هر کی رو خوبه کمک کنه بیاد بالا .ما هم کشورمونو دوست داریم و .😀😇 @madaranemeidan
🔰 | درباره مسائل اصلی مردم بحث کنید 🔻 رهبر انقلاب: شنیدم گفته شده که نامزدها در مناظرات و در گفتگوها نظر خودشان را در باب فضای مجازی بگویند یا در باب سیاست خارجی بگویند؛ نه آقا، مسئله‌ی اصلی مردم فضای مجازی و سیاست خارجی و ارتباط با این دولت و آن دولت نیست؛ مسئله‌ی اصلی مردم چیزهای دیگر است؛ مسئله‌ی اصلی مردم بیکاری جوانها است، مسئله‌ی اصلی مردم معیشت طبقات ضعیف جامعه است، مسئله‌ی اصلی مردم مافیای وارداتی است که کمر تولید داخلی را میشکند، مسئله‌ی اصلی مردم سیاستهای غلطی است که فلان جوان مبتکر را که میتواند کار انجام بدهد مأیوس میکند... مسائل اصلی مردم اینها است؛ کسانی باید بیایند با اینها مقابله کنند. ۱۴۰۰/۳/۶ ⬇️ مطالعه نسخه کامل این شماره خط حزب‌الله: farsi.khamenei.ir/news-content?id=47992 @madaranemeidan
دیروز یه آقای سوپری گفتن من این برگه انتخاب به اصلح رو به مغازم نمیزنم. چون بیشتر مشتریهام ناراضی هستند .ولی با حرفهایی که شما زدین میرم رای میدم. مشتری که در مغازه بود گفت این خانوم راست میگن :وقتی یه آواری میریزه که نباید بشینیم کنار . باید تلاشمون رو دو برابر کنیم تا آوار برداشته بشه. @madaranemeidan
بعد از تمام شدن روشنگری تاکسی گرفتم که برگردم. روشنگریم تا حالا در جمع خانم ها بود. آقای تاکسی دار مسن بودند و محترم. توکل کردم و پرسیدم حاج آقا از انتخابات چه خبر؟ خلقش تنگ شد و گفت من بحث سیاسی نمیکنم. دیدم خسته است و گویا قبل من یک عده خواسته بودن نظرشان را تحمیل کنند. گفتم من بحث نمیکنم, فقط میخواستم بدونم رای میدین یانه؟ چون یک تعداد مردم که حق هم دارند ناامیدند و نمیخوان رای بدن. خداراشکر گفت که میخوام رای بدم. یک آقای دیگه سوار شد. و یک خانم دیگر،حاج آقا به حرفش ادامه داد و از سیاست های نادرست دولت که باعث این نارضایتی ها شده بود, انتقاد کرد . بعد گفت من به خاطر حرف رهبرم رای میدم👏👏👏 چون خیلی دوستش دارم. و به کسی رای میدم ( نام محفوظ معلوم) که دیدیم که به فکر مردم هست 💐💐💐 @madaranemeidan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بعد از اینکه چند تا کوچه رو به دنبال خانم ها گشتیم و نیافتیمشان به پارکی رسیدیم...گروهی از خانم ها نشسته بودند رفتیم سراغشان اکثرن مسن بودن...از وضعیت به شدت معترض ولی گفتن رای میدیم...مدتی باهاشون گپ زدیم و راهی شدیم کمی ان طرف تر دو تا خانم نسشته بودند رفتیم سراغشان یکی از خانم ها اصلا صحبت نکرد خانم دیگه خیلی معترض بود ...از وضع حجاب و فرهنگ گرفته تا اموزش پرورش و اقتصاد میگفت پسر من کلا ۶ امه ولی هیچی یاد نداره...تند تند فرستادنش بالا هر چی گفتم چیزی یاد نداره قبولش نکنید گوش نکردند ...بحث انتخابات رو وسط کشیدیم گفت من رای نمیدم تا حالا هم ندادم گفتم با رای ندادن ما که چیزی درست نمیشه ...ما میتونیم با یک انتخاب درست وضعیت کشورمون رو رو به بهبود ببریم...گفت وضع خیلی خرابه هیچ کس نمیتونه کاری کنه...گفتم درسته وضعیت خرابه سخته ولی میشه نباید انتظار داشته باشیم به زودی هما چی درست بشه زمان میبره ولی میشه گفت خوب تا بشه ۴ سال هم تموم میشه...گفتم اشکالی نداره مهم اینه که در مسیر اصلاح قدم برداریم ان شاءالله ۴ سال دیگه هم باز یک تفکر درست یک ادم کاردان انتخاب میکنیم تا روند سازندگی ادامه پیدا کنه خیلی ناامید بودند براشون گفتم که انقلاب برای ما مردم معمولی و کف جامعه هستش...اگر ما برای خودمون و انقلابمون دل نسوزونیم و درست رای ندیم با رای نا اهلان تفکری مثل روحانی میاد سر کار و وضع مملکتمون بد تر از الان میشه..به فکر فرو رفتن....احساس کردم که صحبت کافیه ،بروشوری که دوستان زحمت کشیده بودند و آماده کرده بودند رو بهشون دادم و ازشون خدا حافظی کردیم.... @madaranemeidan
این روزها به خودم می‌بالم که دوستانی دارم به زلالی آب و شفافیت رود و پاکی گل و صداقت آیینه. بارها گفته بودند ما آماده‌ایم برای نگه داشتن بچه‌های مادرانی که به روشنگری می‌روند و حاضریم برای این مادران و خانواده‌هایشان غذا بپزیم. یک روز هم دو نفر از دوستان این پیامها را برایم فرستادند و شرمنده‌ام کردند و باعث شدند قدردانی‌ام به درگاه خداوند، بیشتر شود. 1⃣ سلام. خوبی عزیز؟ فردا نهار یا شامت با من. فقط بگو تا من بدونم، نهار یا شام؟ چون باید مواد لازم تهیه کنم و آقا ندارم بره خرید. تو فکر باشم از الان. 2⃣ میخوای غذادرست کنم با آژانس بفرستم هرروز برات؟ ناهار یا شامت رو بگو تا درست کنم. بابت حلال بودنش هم خیالت راحتتتتتتت. هم خمس میدیم هم آقامون راضیه. قبول کن. من خیلی دوست دارم در خدمت یه خانم باردار باشم..
یکی از روستاهای اطراف سبزوار. صبح زود از ترس اینکه خواب نمونم و از جلسه روستا جا نمونم به سختی از خواب بیدار شدم😩 یه چشمم باز بود یه چشمم بسته.میخواستم خواب از سرم نپره برم از روستا برگردم ادامه ی خوابمو برم😴😅 رسیدیم به جلسه ،جمعیت حاضر در جلسه حدود سی نفر... بسم الله الرحمن الرحیم🙂 صدق الله العلی العظیم😁 به همین راحتی😌 خانم ها بحمدالله توجیه بودن.😀 و این شاید بخاطر خدماتیست که دوستان انقلابی ساکن در روستا به اهالی میرسانند و زیر ساخت ها رو از قبل فراهم کرده بودن و مردم خیلی روی حرفشون حساب میکردن.👌👏👏 به گفته ی یکی از افراد مطلع روستا،اوضاع این ناحیه خیلی عالی ست و رای شون هم غالبا کاندیدای انقلابیه.☺️ و گفتند اینجا نیاز نیست خیلی وقت بزارید همون تعدادی هم که هستن خودمون میریم سر وقتشون.😊 شما برید مناطق دیگه رو پوشش بدید.😇 @madaranemeidan
🇮🇷مادران میدان🇮🇷
میدونستم امروز به همراه شدن با روشنگری بچه ها نمیرسم اما تو خونه موندن و دست رو دست گذاشتن که نمیشد بچه ها رو آماده کردم و باهم زدیم به دل همسیه های کیچه ما 😁 ی تپه شنی کوچیک اون گوشه چشمک میزد و کنارش ی جمع از زنای همسیه چی بهتر از این هم حوصله بچه ها سر نمی‌رفت و تو دست و پا نبودن هم من به کارم میرسیدم بحث گرم شد و خداروشکر اکثرشون میخواستن رای بدن اما اون یکی دونفر مخالف فکر میکردن من از بالاشهر اومدم و هر چی میگفتم بابا ماهم مثل شماییم تو کتشون نمی‌رفت آخر یکیشون گفت (سبزواری بخوانید) نه شما مثل ما نیسته نگا همی بیچه هاته د عمریشا خاک ندیی یین نگا چیجور خاکار پاش متن ور ری هم (اون لحظه نمیدونستم چه کنم از دست بچه ها و کاراشون بخندم که تو کلاه و کله های کچلشون پر خاک شده بود🤣 یا از حرف این حاج خانوم گریه کنم 😭و از همون خاکا بریزم رو سرم و در آخر قیافم اینجوری شد🥴🥴🥴) بعد با دادن آدرس دقیق خونمون که انتهای همون کوچه بود خودشون تا ته شجره نامه م رو هم دراوردن😩😅 در آخر یکی از همون خانم های مخالف گفت نگا دختروم ما همال قهر منم مگم رای نمتم اما آخر سر روز رای گیری عذاب وجدان میگیرم مرم و پای صندوق بعد از ی کم بحث درباره ی اصلح و شورای شهر در حالی که اینجوری شده بودم 🤩🤩🤩🤩 باهاشون خداحافظی کردم و رفتم برای رسیدن به" زمین گرد" بعدی امضا یک مادر از بچه های پایین خبرنگار واحد اعزامی از مادرانه سبزوار😜 @madaranemeidan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خیلی هم ساکت و ساکن نبودم هر جایی میرفتم وبحث انتخابات میشد سعی میکردم حالا به هرنحوی شده یه هدایت کوچکی انجام بدم تااینکه بادوستان مقر کتاب دراصفهان اشنا شدم و در جمع این عزیزان قرار گرفتم ودیدم وشنیدن که چطور خالصانه از هر چیزی که در توانشون هست کوتاهی نمیکنن این یک موتور محرکی شدواسه من این دوستان هرروز عصر به اماکن شلوغ اصفهان سرکشی میکردن و به گروه های ۳ تا ۵ نفره تقسیم میشدن وبین مردم میرفتن امروز من ودوستم برای اولین بار با این گروه همراه شدیم وبه میدان امام اصفهان رفتیم وقتی وارد شدم محیط رو برانداز کردم😳 به دوستم گفتم من نمیتونم اغاز کننده کلام با این ادما باشم اگر بخواهم جومیدان امام رو برای شما ترسیم کنم تعداد افراد دارای چادر وحجاب دراون شلوغی شاید به زحمت به صد نفر میرسید وبقیه افراد بد حجاب یابی حجاب بودن😢 از پوششو وارایش و... فوق الاده درد اور و باعث تاسف😔 یعنی جو جوری بود که ما حدودا با بچهای مقر کتاب حدودا ۲۰ نفری اونجا نشسته بودیم، هر کسی رد میشد بد جور نگاهمان میگردن وشاید پیش خودشون میگفتن امروز گشت ارشاد اومده😁 بسم الله رو گفتیم وتقسیم شدیم کمی دلهره داشتم ازاینکه برخورد این مردم با این تیپ وسرووضع دربرابر صحبتهای ما چیه و قراره که چی پیش بیاد با دوستم به اولین جمع خانمها که حدودا ۶ خانم با تیپها ومدلهای متفاوی بودن رسیدیم هم چادری مذهبی وهم بد حجاب با ارایش خاص بینشون بود دوستم باهاشون سلام احول پرسی کرد وحدسم درست از اب در اومد اونها خیال کردن ما میخوایم در مورد حجاب وارایش دونفرشون تذکر بدیم اول خیلی سرد برخورد کردن ولی بعد که دوستم بهشون گفت نظرتون در رابطه با انتخابات چیه همون فردی که حجابو سرو وضعش ازبقیه بد تر بود بالبخند ومهربونی خاصی که تو چهرش بود گفت اینکه معلومه بایدشرکت کنیم تا الان شرکت کردیم از این به بعدش هم شرکت میکنیم اصلا وظیفه ماست✊ چون سرنوشت کشورمون باید واسمون مهم باشه بد جور شوکه شدم😧 والبته خوشحال واین صحبتش کمی از اون نگرانی من، هم نسبت به این تیپ ادمها کم کرد هم نسبت به جوی که اطرافم بود چون ذهنم در اون شرایط و جو نامناسب اینطوری شکل گرفته بود که،وای اینا مگه رای میدن واگه رای بدن میخوان دوباره کیو انتخاب کنن😯 بعد چیزی که منو بیشتر غافلگیرکرد این بود که خیلی رسا وبدون واهمه یه جور پر افتخار گفت: من میخوام به ریسی رای بدم چون ایشون کارنامه خوبی دارن وبعد از گفتن این حرفش بقیه همراهاش به غیر از یه خانم که ایشون هم حجاب درست درمونی نداشت واز اول که ما وارد جمعشون شده بودیم همش سرش تو گوشیش بود ،انگار میخواست که نه مارو ببینه ونه صدامون رو بشنوه بقیه حرفش رو تایید کردن بعد با افتخار بیشتر گفت من دوره قبل هم به ایشون رای دادم ولی متاسفانه رای نیاورد بعد گفت: ولی مشکلات خیلی زیاده مردم تحت فشار هستن من میخوام جهیزیه بگیرم الان کم اوردم وتوان خرید ندارم چراباید اینطوری باشه🤔 بقیه هم به تایید اون خانم دنبال حرفش رو گرفتن نا امیدی رو تو صورت همشون دیدم من هم باهاشون همراهی کردم وگفتم بله وضع موجود وضعیت قابل تاییدی نیست😕 واز ماست که بر ماست نباید اروم بنشینیم باید هر کدام از ما مُبلغی باشیم بین بقیه بین همسایه اقوام دوستانمون هستن کسانی که امسال تصمیم گرفتن برای ابراز ناراحتی ونگرانی از وضع موجود یه جورایی قهر کنن ورای ندن ولی به نظرتون این کار درسته؟ وچیزی عوض میشه🤔 ما خودمون باید تغییر رو ایجاد کنیم اول از خودمون وبعد در اطرافیانمون شما هم مثل ما تغییرو در اطرافتون ایجاد کنید وبقیه رو تشویق به کار درست بکنید اینجا دیگه کار ما تموم شده بود جلو رفتیم تا به یه مادرو دختر رسیدیم که دوتاشون لباساشون زرد لیمویی بود ویه تیپ ست داشتن🧐 کمی پوشیده تر از خانم قبلی ولی کمی دررفتارشون بزرگ منشی وخود برتر بینی رو احساس کردم وخیلی ازرفتارشون مشخص بود که از تیپ چادری خوششون نمیاد چون تابه فاصله حدودا یکو نیم متریشون رسیدیم وسلام کردیم دستش رو جلو اورد وگفت اصلا جلو نیایید وبه حرفمون گوش نمیداد و شدیدا بی میلو رغبت وهر جوری بود میخواست از دست ما راحت بشه منم حس خوبی نسبت بهشون نداشتم چون از اون دیدبالا به پایینش خیلی اذیت شدم 😣 دوستم که معمولا در امر به معروف ادم روراست وسمجی هست دست بردار نبود وهرجوری بود میخواست باهاش سر بحث رو باز کنه حدسم درست بود اصلا ازحضور ما احساس خوشایندی نداشتن توهمین کَل کَل کردنادخترش پاشد رفت وچند لحظه بعدمادرش هم مارو ترک کرد یاداون حرف گزارش گر کشتی افتادم که واسه تشریح وضعیت رقیب کشتی گیر این لفظ رو به کار میبرد کشتی گیر چقر وبد بَدَن😝 بعدسراغ گروه بعدی رفتیم دوتا خانم جوان که با هم دوست بودن دلشون از اوضاع زمونه خیلی پر بود واولین گلایشون هم به وضع موجود بی بندوباری جامعه وهمین دورو برشون که اوضاع به سامانی نبود راست میگفت بنده خدا من خودم ه
م از حضور در اون مکان که پر بود از بیبندو باری احساس ارامش ورضایت نداشتم😔 سعی کردم از نظر احساسی خودم رو بهشون نزدیک کنم و بهش گفتم ما هم ناراضی هستیم ونالان از وضعیت بی حجابی اقتصاد مسکن... ولی چاره همه اینا انتخاب درسته همون موقع یکیشون در اومد گفت اخه ما دفعه قبلی هم به رییسی رای دادیم ولی نشد گفتم ما مامور به وظیفه هستیم نتیجش با خدا فعلا اصلح رو پیدا کنید وبه بقیه هم تو انتخاب اصلح کمک کنید بعد گفتم همسر من هم کارگر هست وبنده اتش به اختیار امروز اینجام. چرا؟ چون من هم دفعه قبلی به رییسی رای دادم ونشد چون مثل الان روشنگری نکردم وچهار نفر دیگه رو تشویق به رای دادن اگاهانه نکردم کمی که صحبت کردیم دست اخر گفتن رای میدیم ولی ناراصی هستیم😔 گفتم اگه میخوایم اوضاع رو به راه بشه باید ماهم یه مشوق بشیم واسه بقیه! فاطمه گونه عمل کنید. واطرافیانمون رو اگاه کنیم که نتیجه رای دادن ما به خود ما بر میگرده. واسه یه اتفاق خوب باید همه تلاش کنیم کار ما واسه امروز دیگه تمام بود احساس خوبی داشتم چون وقتی به این تیپ ادمها نگاه میکردم همیشه فکر میکردم که دیگه کار از دست رفته. ولی امروز بین همین ادمها که احساس نا امیدی پیدا کرده بودم خودم با چشمم دیدم که هنوز خمیر ماییه دینی وانقلابی ودغدقه وجود داره واز خدا خواستم که اثر کلامم رو بر جان این پنج ادمها بنشاند. ولی ناراضی بودم که جوانان ما راه رو گم کرده اند وکاش ما این توانایی را به لطف خدا پیدا کنیم که موثر در هدایت اونها باشیم به امید پیروزی حق❤️ @madaranemeidan
روایت اولین روشنگری من😇😇😇😇 بالاخره خدا توفیق داد و فرصت شد تا اولین جلسه روشنگری رو تجربه کنم قبل از رفتن دو رکعت نماز استعانت خوندم و از خدا زبان لین خواستم (رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقده من لسانی یفقهو قولی) با دو تا از دوستانم وارد یکی از کوچه های محله شدیم دو تا خانم نشسته بودن...احوالپرسی کردیم و اجازه صحبت گرفتیم مونده بودم چه جوری و با چه مقدمه ای شروع کنم گفتم خانمها شما تو کوچه تون جلسه قرآن دارید؟ گفتند نه! به خاطر کرونا دیگه جلسه برگزار نمیشه گفتم آن شالله این مریضی بره و دوباره جلسات قرآن شروع بشه و برکات اون بیاد تو زندگی هامون خلاصه ازشون پرسیدم نظرتان راجع به انتخابات چیه؟ شما قصد دارید شرکت کنید؟ با قاطعیت گفتند بله حتما خیلی خوشحال شدم😊 انگار نیروی مضاعف گرفتم یکی شون گفت به نظر شما به کی رای بدیم؟ گفتم مناظره ها رو ببینید و خودتون اصلح رو انتخاب کنید گفت من که میخوام به رئیسی رای بدم باز هم به وجد اومدم😊👏 تشکر کردیم و خداحافظی🖐👋🖐👋 رسیدیم به گروه بعدی که شش نفری بودن ، چند تا کوچه پایین تر اتفاقا دختر خاله م اونجا بود ...با هم خوش و بش کردیم و باز با همون مقدمه قبلی شروع کردم تا از انتخابات گفتم ...یکی از خانمها با صدای بلند گفت من یکی اصلا رای نمیدم😡 کار سخت شروع شد بدون اینکه چیزی بگیم گفت من و بچه هام سهام عدالت نداریم ثبت نام کردیم ولی نمی ریزن تا حالا رای میدادم ولی دیگه نمیدم رگباری شروع کرد به درد و دل و دو سه نفر دیگه ادامه دادن یکی شون گفت.. از بس این روحانی اسم کلید رو برد و کلید کلید کرد...جوونا بهش رای دادن یه کم درد دل کردن و سبک شدن من و دوستانم هم شروع کردیم به صحبت و گفتیم اتفاقا ما هم سهام عدالت نداریم..‌مستاجر هم هستیم ولی به نظر شما با رای ندادن مشکلات برطرف میشه؟ اون خانمی که گفت رای نمیدم، رو به من کرد و گفت ...خب دلم که خنک میشه همون پاسخ و توجیه همیشگی😉 خلاصه کلی باهاش صحبت کردیم تا قانع بشه بهشون گفتم شما ها بیشتر از جوون امروزی قدر انقلاب رو می دونید و پایبند به اعتقادات و عهد با امام و رهبری و شهدا هستید از شهید سلیمانی براشون گفتم که چه خواسته ای از ما داره همشون آروم شدن و اون خانم گفت من می رم رای میدم .خب الان دلم پر درد بود یکی دیگه ازخانمها هم گفت باور کنید من مشکلی ندارم برای رای دادن! اما میگن توی صف باید واکسن کرونا بزنیم....من هم می ترسم! دوستم گفت حاج خانم این هم ترفند دشمن لعنتی هست و شایعه پراکنی میکنه تا ما نریم رای بدیم خلاصه از اینکه تونستیم طرف رو قانع کنیم خیلی خوشحال شدم و ازشون خداحافظی کردیم و رفتیم سراغ گروه بعدی... @madaranemeidan
با دو تا از دوستانم وارد کوچه دیگه محله شدیم چند تا خانم دور هم نشسته بودن.. ازشون اجازه صحبت خواستیم نظرشان رو درباره شرکت در انتخابات پرسیدیم؟ یکی از خانمها گفت من تا حالا رای میدادم ولی امسال دیگه رای نمیدم اینا همشون مثل هم هستن و مردم رو بدبخت کردن😡 یک خانم دیگه که سن زیادی داشت ولی معلوم بود که اطلاعات بیشتری داره گفت صفحه آخر شناسنامه من پر از مهر شده و بردم ثبت احوال ولی دیگه نمیخوام شناسنامه جدیدم مهر بخوره کنایه از رای ندادن😐 پرسیدیم چرا؟ ؟ این چه وضع مناظره کردن بود😡 همش همدیگر رو تخریب میکنن به جای اینکه برنامه هاشون رو بگن🤬 هیچ کدومشون به درد نمیخورن!🤬 گفتم حاج خانم خدایی و انصافا همه مثل هم بودن؟ درست میگید باید برنامه بگن و احترام همدیگر رو نگه دارن ولی خب دو سه نفر از کاندیدا محترمانه حرف زدن🙂 خلاصه بحث و گلایه ها شروع شد مقایسه زمان حال و زمان شاه گفتم انصافا کار به دولت و وضع موجود ندارم ولی امنیتی که الان داریم با زمان شاه یکیه؟ اون خانم اولی یه چیزی گفت که تنم لرزید و از ذهنم نمیره🤔 بهم گفت حاج خانم شاه یه زن کله لخت داشت و ایمان نداشت ولی الان به اسم اسلام و لباس پیغمبر میرن بالا و مردم رو بدبخت کردن😡😢 گفتم خب کی اونا رو می فرسته بالا؟ قبول دارید خودمون انتخاب درست نمیکنیم؟ خانم دومی گفت زمان شاه امنیت بود من دختر جوون بودم و نصف شب با تاکسی رفتم خونمون و هیچ اتفاقی نیفتاد ولی الان ساعت ده شب جرات نمیکنی بری بیرون گفتم حاج خانم اتفاقا من دو سال پیش نصف شب از حرم امام رضا برگشتم و ترمینال تاکسی نداشت و من با شخصی اومدم اما اتفاقی نیفتاد یکی از خانمها گفت بله خدایی الان امنیت که داریم خلاصه کلی صحبت کردیم و دلیل آوردیم و همدردی کردیم و از وفای به عهد و تکلیف شرعی شرکت در انتخابات و امر رهبری و خواسته شهدا و خصوصا شهید سلیمانی و نقشه دشمنان گفتیم لحظه خدا حافظی هر دوتا خانم گفتن خیالتان راحت باشه ما میریم رای میدیم برای رضای خدا خانمی که مصر بود رای نمیده گفت منتظرم شناسنامه رو بگیرم و میرم رای میدم☺️ در آخر بهشون گفتم شما مادر هستید همانطور که برای فرزندان خودتون دعا میکنید برای کشورمون و رهبرمان و فرج امام زمان دعا کنید🤲 خوشحال اما با یه غمی توی دلم از بین اونها رفتیم.. @madaranemeidan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
:_میدان_اول_مدرس_تا_ابوذر :آرایشگاه_و_فروشنده‌های_خانم بالاخره بعد کلی امروز و فردا کردن برای شروع تبلیغ چهره به چهره و در اوج ناامیدی با قبول کردن نگهداری بچه‌ها توسط یکی از اعضا قسمت شد صبح امروز تبلیغ برای شرکت در انتخابات رو شروع کنیم. ؛🇮🇷 اولین مکان یک آرایشگاهی بود که صدای خواننده زن میومد؛ از درون من انکار و از فهیمه جان اصرار 😂 که بریم اشکال نداره...خلاصه رفتیم داخل و اول خواهش کردیم سیستم صوت رو خاموش کنن خانم هم با روی باز و با اخلاق بسیاااار خوش قبول کردن🙏 بعد گفتیم برای انتخابات مزاحم‌تون شدیم و تصمیم‌تون برای انتخابات چیه و... خودم رو برای هررر واکنشی آماده کرده بودم😂 که خانم آرایشگر با همون لبخند و روی خوش، گفتن من حتما شرکت میکنم و به عنوان ناظر صندوق هستم😳😄😄 گل از گل‌مون شکفت گفتیم چقدر عالی و خوب و خلاصه ازشون خواهش کردیم بقیه مشتریان‌شون رو هم به مشارکت در انتخابات دعوت کنن😊 در آخر هم یه قسمت از وصیت‌نامه حاج قاسم عزیز رو بهشون هدیه دادیم که خیلی استقبال کردن... بعد اولین تجربه که بهترین تجربه‌مون بود انرژی مضاعف گرفتیم و به راه‌مون ادامه دادیم🦋 هر مغازه‌ای که فروشنده خانم داشتن رو میرفتیم و باهاشون صحبت میکردیم که نظرشون درباره انتخابات چیه؟ طبیعتا شبهات سرازیررررر میشدن و حقیقتا حق و باطل طوری همدیگر رو پوشش میدادن که گاهی کار سخت میشد... از مشکلاتشون میگفتن : گرونی و ناامیدی و بی اعتمادی به دولت .... تا شبهاتی مثل اینکه خوب مشخصه کی میخواد رییس جمهور بشه یا دخالت‌های رهبری و نبودن آزادی و ما باید کجا اعتراض‌مون رو نشون بدیم و و و خلاصه مشکلات رو میشنیدیم و از اینکه چشم تو چشم همشهری‌هامون باهم صحبت می‌کردیم خیلی خوشحال بودیم... 😍😍😍😍 خیلی جاها با خانم‌هایی که در ظاهر شباهتی نداشتیم کلی خندیدیم... و سر ناراحتی ها و دغدغه‌هاشون هم ناراحت شدیم ... 🇮🇷بعد شنیدن مشکلات میگفتیم خوب بخشی از ریشه این مشکلات انتخاب هشت سال قبل اکثریت مردم بوده... (یعنی فارق از درست یا غلط بودن حاصل انتخاب مردم بوده )و اگه از تولید 🇮🇷حمایت میشد، اگه جلوی واردات گرفته میشد، اگه جلوی فساد گرفته میشد و به جای توجه به سرمایه دارها به مردم توجه میشد قطعا شاهد این وضعیت نبودیم... از امیدها و پیشرفت‌های کشور گفتیم... اینکه مشکلات با رای دادن به فردی که عملکرد خوبی داشته حل شدنی هست... خیلی از مردم همراهی میکردن و ما رو پذیرفتن و حتی بسیار هوشیار و با بصیرت بودن... بعضی هم فقط فکر میکردن و بیشتر ساکت بودن... یکی از خانم‌ها که نمیخواست رای بده بعد اینکه با همدیگه صحبت کردیم به ما گفت "حالا چه کسایی کاندید شدن؟" 😁 خدا روشکر تونستیم ۸ تا مغازه و آرایشگاه رو بریم و مردم رو برای مشارکت در انتخابات دعوت کنیم.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌱کانال انتخاباتی مادرانه سبزوار🌱 آدرس کانال ما در ایتا: @madaranemeidan آدرس کانال ما در بله: https://ble.ir/madaranemeidan آدرس کانال ما در تلگرام: https://t.me/madaranemeidan آدرس صفحه ی ما در اینستاگرام https://www.instagram.com/p/CPbLBuTgtQN/?utm_medium=share_sheet ما رو به دوستان تون معرفی کنید❤️ ارتباط با ما: @maryam_barzoyi منتظر انتقادات و پیشنهادات و مطالب شما عزیزان هستیم.
عرض سلام و خداقوت، خدمت همراهان محترم کانال 🌱 چنان چه شما عزیزان هم در شهر و روستای محل زندگی تان، مشغول فعالیت های میدانی و مجازی در عرصه ی انتخابات هستید، می توانید روایت ها و تجربه های خود را، جهت درج در کانال برای ما ارسال کنید. منتظر دریافت تجربه های شما عزیزان از سراسر کشور هستیم😊 @maryam_barzoyi
سلاااام عزیزای دل جونم براتون بگه این مار گوگولی بامزه که در تصویر میبینید امروز ماجرای روشنگری مارو روشن‌تر کرد و اسم گروه دونفره مون شد "پونه"🍃 قضیه از اونجا شروع شد که جلو ی حاج خانوم البته دوتا حاج خانوم سبز شدیم🌱🌱 اجازه گرفتیم و نشستیم خودش اجازه داد بعد ی کم نشست اون طرف تر تا گفتیم رای میدین ان شاء الله؟! (به دلیل استقبال از لهجه ی بین المللی سبزوار، سبزواری بخوانید کم کم برااوناکه متوجه نمیشن زیر نویس میذاریم😝) گفت:نععععع مووو از اَمپول💉 مترسوم برده ین اَمپولوم بزیی ین، موو نمیووووم رایوم نمتُم یک کم که آرومش کردیم که خب حاج خانوم آمپول درد داره عوضش خوبت میکنه رای دادنم سخته انتخاب آدم خوب سخته اما عوضش حال جامعه خوب میشه حاج خانومم نه گذاشت نه برداشت چادرشو جمع کرد قهر کرد رفت ی ده متری اونور تر نشست هر چی گفتیم بیا ما میخوایم بریم با دستش اشاره کرد که بره پی کارتا😖 خلاصه خداحافظی کردیم و رفتیم سر کوچه داشتیم روشنگری میکردیم همین حاج خانوم از جلومون در اومد😆 تا ما رو دید روشو گرفت با عجله رد شد رفتیم کوچه بعد دوباره از جلو حاج خانوم در اومدیم😆 کوچه بعدی😆😆 کوچه ی بعدی😆😆😆😆 واااای فقط اون قسمتش که بعد دوتا خیابون سر ی میدون از جلومون در اومد🤣🤣🤣🤣 خلاصه این شد که ماشدیم همون پونه ای که ماره ازش خوشش نمیومد هی در لونه اش سبز میشد🐉🍃 @madaranemeidan
گرم صحبت شده بودیم حرف رسید به حجاب جوونا حاج خانم گفت الان میری تو خیابون نمیفهمی کدوم دختره کدوم پسر همه از دم بلوز شلوار اونایی که آرایش کردن هم همه چی زدن به خودشون ی جا رو خالی نذاشتن😂 گفتم والا آدم جرئت نمیکنه با شوهرش بره بیرون😜 حاج خانوم گفت آی باریکللا شیت اگه بیایه با تو اونا سرشه از راه بدر منن مین میشینن د وسط زندگیت اگروم نیشینن شیت بیایه و خنت دگه نمماش تو ر نگا کنه🤣🤣🤣🤣 😭😭😭😭😭 (طنزتلخ واقعی)