eitaa logo
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
537 دنبال‌کننده
897 عکس
123 ویدیو
53 فایل
مادرانه، تلاشِ جمعیِ مادران؛ برای بالندگیِ خود، فرزندان، خانواده و ایران اسلامی. از طریق شناسه‌ی @madaremadari در پیام‌رسان‌ بله با ما مرتبط شوید. https://ble.im/madaremadary
مشاهده در ایتا
دانلود
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
*🔸انتشار کتاب «مادران میدان جمهوری» افتخار دیگری برای مجموعه مادرانه* *🔸روایتی مادرانه از دعوت به انتخابات* کتاب «مادران میدان جمهوری» در برگیرنده فعالیت‌های انتخاباتی گروه «مادرانه سبزوار» است که در انتخابات سال ۱۴۰۰ با حضور در کوچه‌ها، بوستان‌ها، مساجد و سایر مکان‌های عمومی مردم را برای حضور در پای صندوق‌های رأی دعوت می‌کردند. این دعوت در قالب‌های مختلفی از جمله گفت‌و‌گوهای چهره به چهره، تلفنی، فعالیت‌های مجازی، تولید بروشور و... انجام می شد. 📚برشی از کتاب: «...بعد از یکی دو بار سلام کردن، بالاخره به چشم‌شان آمدیم و جواب‌مان را دادند. اجازه گرفتیم و نشستیم. دوستم خسته از مقدمه چینی‌های صبح تا حالا توی جلسه‌های مختلف، یک راست رفت سر اصل مطلب! با همان صدای گرفته‌اش گفت:« نظرتون راجع به انتخابات چیه؟» خانمی که چند قدم دورتر ازش نشسته بود با عصبانیت گفت: «هرکس رأی بده احمقه!» خانم دیگری که کنارش مشغول تخمه شکستن بود گفت: «برنج کیسه‌ای ۳۰۰تومنه. برای چی رای بدیم؟» در میانه این موج‌های منفی یکی‌شان گفت: «چرا رأی ندیم حق‌مونه.» زن جوان کناری‌اش دنباله حرفش را گرفت و گفت: «ما مستأجریم بچه کوچیک داریم، کلی پول پوشکشه. ولی صاحب خونه‌م آدم خوبیه اجاره رو زیاد نکرده. همه که بد نیستن.» انگار به دوجبهه تقسیم شده بودند. یکی این طرفی‌ها می‌گفتند و یکی آن طرفی‌ها. ما هم نشسته بودیم و گوش می‌کردیم. دیگر بحث داشت بالا می‌گرفت...» *محقق و نویسنده: مریم برزویی انتشارات: راه یار* جهت تهیه کتاب با تخفیف به سایت راه یار مراجعه نمایید raheyarpub.ir @raheyar97 * "مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
سلام دوستان 🌻 إن شاالله قرار هست *آذر* ماه، در کنار هم کتاب ** (سلام‌الله‌علیها) رو بخونیم و در مورد نکاتی که به نظرمون جالب هستند و بهره‌هایی که از کتاب بردیم، باهم صحبت کنیم. *روزهای فاطمه* (سلام‌الله‌علیها) ، دست‌نوشته‌ی مختصری هست از استاد علی صفایی حائری [عین صاد] که با هدف شرح خطبه فدک حضرت زهرا (س) تألیف شده و توسط انتشارات لیلة‌ القدر به چاپ رسیده. مرحوم صفایی حائری در این کتاب؛ در کنار تحلیل‌های کم نظیر، از دلایل رخ دادن حادثه سقیفه هم صحبت کرده است. نسخه‌ی الکترونیکی ** (سلام‌الله‌علیها) رو می‌تونید با وارد کردن کد تخفیف *madaran* به قیمت ۸۵۰۰ تومان از نرم‌افزار *فراکتاب* تهیه کنید. امیدواریم که این ماه هم همراه ما باشید و از مطالعه‌ی این کتاب، لذت ببرید. (سلام‌الله‌علیها) *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) | [روبیکا](https://rubika.ir/madare_madari)*
🌺🎈🎊 *دعوتید به جشن میلاد حضرت زینب(س) هیئت انصار الزهرا مادرانه تهرانسر* 🎊🎈🌺 *کی؟* 🥳 سه شنبه ۳۰ آبان ماه *کجا؟* 🤔 تهرانسر شرقی، خیابان ۴۳، جنب پارک ارغوان، حسنیه المهدی (پایگاه شهید سهیلی) از ساعت ۹ تا ۱۱:۳٠ *میزبان چه عزیزی هستیم؟* 🥰 خانم طیبه رمضانی مسئول مادرانه شمالغرب. قراره برامون از مادرانه، اهداف و چشم اندازهاش بگن. *قراره چکار انجام بدیم؟* 🤩 سوره حشر بخونیم و برای پیروزی جبهه مقاومت دعا کنیم، مولودی خونی هم که حتما داریم.نگاهی به بیانات حضرت آقا هم خواهیم داشت😍 *بچه را کجا بذارم؟* 🙄 حتما با خودت بیار. چون قراره انجا با بچه های دیگه بهشون خوش بگذره فقط یادت باشه، اگر میخوایی تو جشن همراهمون باشی حتما به آی دی زیر پیام بده. عجله کن تا ظرفیت تکمیل نشده! *@mthshirazi* *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
سلام و نور و رحمت 🌺 حضور پرشور مردم انقلابی پردیس در اجتماع حمایت از کودکان مظلوم غزه، شنبه ۲۷ آبان ماه- میدان فلسطین پردیس جمعي از کودکان، نوجوانان و جوانان به صورت نمادین تصاویر پیکرهای کودکان غزه را در دست داشتند و با اهتزاز درآوردن پرچم فلسطین حمایت خود را از کودکان غزه اعلام نمودند و جنایت وحشیانه رژیم جعلی صهیونیستی را محکوم کردند، و سرودهای حماسی خوانده شد و حجت الاسلام حسینی امام‌ جمعه پردیس سخنرانی کردند، همچنین در گوشه‌ای خردسالان نقاشی کودکان فلسطین را رنگ آمیزی کردند و برچسب هایی از پرچم صهیونیست زیر کفش کودکان می چسباندند تا آن را لگد مال کنند و روی دست کودکان پرچم فلسطین می کشیدند و در آخر قطع نامه ای خوانده شد و شعار الله اکبر، خامنه ای رهبر و صلوات تجمع مردمی به پایان رسید. به امید ظهور هر چه زودتر آقا جانمان 🤲 #مدارمادران‌انقلابی *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
*روایت اول* ام یاسر عادت داشت همواره برای احیای مناسبت‌های مذهبی به ویژه ایام ولادت خاندان عصمت و طهارت مجلس بزرگداشتی را میان خانواده کوچک خود برگزار کند. سید نیز در این برنامه ها شرکت می‌کرد. ام یاسر بودجه خاصی را که از مدتها پیش برای مناسبت ها جمع می‌کرد، صرف برگزاری این گونه مراسم می‌کرد. دبیرکلی حزب الله نتوانسته بود ذره ای از وضعیت اقتصادی آنها را بهبود ببخشد. خانواده آن ها به دلیل مسئولیت های تازه ای که بر دوش آنها سنگینی می‌کرد، نسبت به گذشته فقیرتر شده بود. *در این گونه مراسم و جشن ها که خانوادگی برگزار می‌شد، ام یاسر خود برای اهل خانه شیرینی می‌پخت.* مهارت او در این کار بر همگان واضح و آشکار بود. او به عشق صاحب این مناسبت ها، یعنی ائمه معصومین مقدار بیشتری از انواع شیرینی ها را تهیه می‌کرد تا در میان دیگران نیز توزیع شود. خانواده همیشه منتظر این مناسبتها بودند. خانواده آنها کوچک بود؛ اما *ام یاسر همچنان که به خوبی بلد بود غذا و انواع شیرینی ها را تهیه کند، می دانست چگونه اعضای این خانواده را خوشحال کند.* *کتاب * ص۳۰۳ ** * "مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
*روایت دوم* ماه های زیادی همراه با جد و جهد فراوان گذشت. او نه فقط مشغول فعالیتهای بیرون از خانه بود؛ بلکه در درون خانواده نیز فعالیت هایش افزون تر شد. او که چهار فرزند داشت، حاملگی جدید را نیز تحمل می کرد. می‌بایست هم به آنها بپردازد، هم به همسرش سید و هم به مسائل مربوط به انقلاب اسلامی که زیر بنای فعالیت هایش بود. *گذراندن آموزش نظامی، ارتباط با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، شرکت در گردهمایی ها و پذیرایی از مهمانان تازه وارد* که منزلش را به لانه زنبور عسل تبدیل کرده بودند، هم جزء فعالیتهای روزمره اش بود. همچنین می بایست به *مسائل مربوط به طلاب و حوزه خواهران، برنامه های آموزشی و تدریس و تربیت فرزندان و همین طور روابط اجتماعی و رسیدگی به نیازهای مردم* و... نیز بپردازد. او همۀ این امور را با همه جزئیاتش پیگیری می‌کرد؛ کارهای سنگینی که جمع آنها در نظر دیگران شبیه محال می نمود. همگی انگشت حیرت به دهان می‌گرفتند و می‌گفتند: «چگونه چنین چیزی ممکن است؟» این پرسشی بود که برای همه مطرح بود؛ حتی سید نیز در این اوضاع کوچک ترین قصوری از او مشاهده نکرد. در بحبوحه تراکم سنگین کارها از او هیچ توقعی نداشت و اگر کوتاهی و نقصی می‌دید آن را اجتناب ناپذیر تلقی می‌کرد. با این همه چون هیچ قصوری حس نمی کرد، مات و مبهوت رفتارهای او شده بود. بلکه پی می‌برد که چگونه با اهتمام فراوان به مشکلات زندگی توجه دارد. همه مسائل را حتی کوچکترین آنها را با تمام جزئیاتش پیگیری می‌کند؛ گویا او قادر است زمان را آن قدر کش دهد تا به همه کارهایش برسد. *کتاب * ص ۲۴۱ ** * "مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
*روایت سوم* پسر نوجوانش تازه سن دوازده سالگی را پشت سرگذاشته؛ اما ام یاسر از او می خواهد که به رزمندگان بپیوندد. سید عباس از داشتن چنین همسر و فرزندی بسیار خوشحال است. سید او را برای آموزش نظامی اعزام می‌کند. یاسر در این دوره که چند ماه به طول انجامید، از نظر سنی کوچک تر از همه هم رزمانش بود. * ام یاسر به دلیل باور استواری که به مقاومت دارد، از این اقدامش بسیار شادمان است. او دوست دارد فرزندانش در صف اول مجاهدان قرار گیرند و هنگامی که دلیل این کار را از او می پرسند، می گوید: "من برای آنها بهترین آینده را انتخاب کرده ام."* او آینده دوردست را می‌بیند؛ آینده ای که با نعمت‌های جاودان الهی همراه است. آیا مادری که دوستدار فرزندش است جز این برای فرزندانش می خواهد؟ عشق او به فرزندانش موجب می‌شود که دست آنها را بگیرد و به سرای برتر از این دنیا که سرای آخرت است، تشویق کند. تنها چشم های کوته بین اند که پایان این راه را نمی‌بینند؛ اما ام یاسر نقطه پایان را به روشنی دریافته و از آن با مردم سخن می‌گوید. *کتاب * ص ۲۷۴ ** * "مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
*روایت چهارم* در روز عید ام یاسر از پول‌هایی که جمع کرده بود، مقدار فراوانی کلوچه درست کرد. او در تمام لحظاتی که مشغول درست کردن کیک بود، برای رزمندگان دعا می‌کرد و به آنها تبرک می جست. *امکان نداشت دعایی بکند و رزمندگان را فراموش کند.* او دعاهای بسیاری را حفظ بود؛ به ویژه دعاهایی که متعلق به امام زمان عجل الله تعالى فرجه است. *دعاکردن او با دعا کردن های دیگران فرق می‌کرد. او احساس می‌کرد دعاکردن در نزد کودکان نوعی تربیت کردن آنهاست و از هر کلامی می‌تواند رساتر و تأثیرگذارتر باشد.* هنگامی که می‌خواست دعاهای طولانی مانند دعای ندبه که اثر عمیقی در روح و جانش دارد، بخواند، نخست وضو می‌گرفت و چادرش را می پوشید و بخشی از قرائت دعا را به هر یک از فرزندانش که می توانست با او همراهی کند، واگذار می‌کرد؛ به گونه ای که هرکدام از بچه ها می‌توانستند در خواندن بخشی از دعا سهیم باشند. *در پایان او برای رزمندگان دعا می‌کرد و کودکان نیز به تقلید از مادر همان دعاها‌ را زمزمه می‌کردند.* آنها از چشمان مادر و لحن صدایش پی می برند که تا چه حد تحت تأثیر این دعاها قرار گرفته است. *کتاب * ص ۲۷۷ ** * "مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
*روایت پنجم* ام یاسر نه فقط در گفتار، در عمل و در رعایت حال این خانواده ها[فقرا] از همه پیشی می‌گرفت. همه فعالان این عرصه از شیوه رفتار او با این خانواده ها مات و مبهوت می‌شدند. آنها می‌دیدند که او چگونه با این خانواده ها حرف می‌زند و اسامی تک تک اعضای این خانواده ها و حتی اسامی بچه های کوچک آن ها را نیز به خاطر سپرده است. آنها شاهد بودند که چگونه با کودکان آنها به نرمی و با ملاطفت رفتار می‌کند و خود را در سن آنها قرار داده و با آنها به گرمی گفت وگو می کند. می دیدند که گویا او عضوی از این خانواده هاست. *همیشه عشق و علاقه اش را در هر مناسبتی به آنها ابراز می‌کرد و مدام این جمله را زمزمه می‌کرد: «خدایا مرا مسکین خود قرار بده و با مساکینت محشور گردان.»* او *سرپرستی شاخه خیرین جمعیت امداد حزب الله* را به عهده گرفته است. این جمعیت شمار انبوهی از خانواده‌های فقیر و تهیدست را زیر پوشش خود دارد. *کتاب * ص۲۹۹ ** https://ble.ir/madarshohada * "مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
*روایت ششم* عملیات بزرگ بدر در حال انجام بود و ام یاسر می دانست که سید در آن شرکت دارد. او برای حفظ جان رزمندگان و پیروزی آنها به ویژه برای پیروزی سید عباس دعا می‌کرد. از خدا می‌خواست که سید سالم و پیروزمندانه برگردد. سید بعد از بازگشت از عملیات متوجه می شود که ام یاسر چنین دعایی برای او کرده است. از روی محبت به او عتاب می‌کند و می‌گوید: «چرا برای محبوبت از خداوند طلب خیر نمی‌کنی؟ چرا برای شهادت من دعا نمی‌کنی؟!» *ام یاسر سکوت می‌کند و در حالی که رویش را برمی‌گرداند، می گوید: «برای بچه ها بدون هیچ پیش شرطی دعا می‌کنم؛ اما دعای من برای تو مشروط است.» - چه شرطی؟ - اینکه تو بعد از من به شهادت برسی. چشمان ام یاسر پر از اشک می‌شود و می‌داند که نمی‌تواند فراق او را تحمل کند.* به یاد غیبت طولانی سید به دلیل حضور در جبهه های ایران می افتد که چگونه در دوری از او بی تاب شده بود. نمی توانست زندگی بدون او را تحمل کند: «بعد از تو اصلاً نمی توانم زندگی کنم.» *- دختر زهرای مرضیه فکر می‌کنی فراق و دوری تو بر من آسان است؟ ام یاسر این گونه خطاب کردن را بسیار دوست می‌داشت و سید نیز می دانست که چقدر همسرش دوست دارد چنین خطابی را از او بشنود.* *کتاب * ص ٢٨۰ ** https://ble.ir/madarshohada * "مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *