eitaa logo
مدرس فقهی امام محمد باقر علیه‌السلام
2.8هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
105 ویدیو
143 فایل
قالَ الصَّادقُ علیه‌السلام: مَنْ تَعَلَّمَ اَلْعِلْمَ وَ عَمِلَ بِهِ وَ عَلَّمَ لِلَّهِ دُعِيَ فِي مَلَكُوتِ اَلسَّمَاوَاتِ عَظِيماً قم، خیابان معلم، نبش کوچه ۲۱ کانال دروس مدرس فقهی در ایتا و تلگرام: @dars_madras_emb
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️ از کرامات حضرت هادی علیه‌السلام 💠 نعمت‌های فراموش شده عَنْ أَبِي هَاشِمٍ الْجَعْفَرِيِّ قَالَ: أَصَابَتْنِي ضِيقَةٌ شَدِيدَةٌ فَصِرْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهماالسلام فَأَذِنَ لِي فَلَمَّا جَلَسْتُ قَالَ يَا أَبَا هَاشِمٍ أَيُّ نِعَمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْكَ تُرِيدُ أَنْ تُؤَدِّيَ شُكْرَهَا قَالَ أَبُو هَاشِمٍ فَوَجَمْتُ فَلَمْ أَدْرِ مَا أَقُولُ لَهُ فَابْتَدَأَ ع فَقَالَ رَزَقَكَ الْإِيمَانَ فَحَرَّمَ بِهِ بَدَنَكَ عَلَى النَّارِ وَ رَزَقَكَ الْعَافِيَةَ فَأَعَانَتْكَ عَلَى الطَّاعَةِ وَ رَزَقَكَ الْقُنُوعَ فَصَانَكَ عَنِ التَّبَذُّلِ يَا أَبَا هَاشِمٍ إِنَّمَا ابْتَدَأْتُكَ بِهَذَا لِأَنِّي ظَنَنْتُ أَنَّكَ تُرِيدُ أَنْ تَشْكُوَ إِلَيَّ مَنْ فَعَلَ بِكَ هَذَا وَ قَدْ أَمَرْتُ لَكَ بِمِائَةِ دِينَارٍ فَخُذْهَا. 📚 الأمالي (للصدوق)؛ ص۴۱۲ ابوهاشم جعفری گوید: وقتی فقر و فاقه بر من شدت کرد خدمت حضرت امام علی نقی علیه السلام شرفیاب شدم پس مرا اذن داد پس چون نشستم فرمود: ابوهاشم! کدام نعمتهای خدا را که به تو عطا کرده می‏توانی ادا و شکر آن کنی؟ ابوهاشم گفت ندانستم چه جواب گویم پس خود آن حضرت ابتدا کرد فرمود: - ایمان را روزی تو کرد پس حرام کرد به سبب آن بدن تو را بر آتش - و روزی کرد تو را عافیت تا اعانت کرد تو را بر طاعت - و روزی کرد تو را قناعت پس حفظ کرد تو را از ریختن آبرویت. ای ابوهاشم! من ابتدا کردم تو را به این کلمات به جهت آنکه گمان کردم که تو اراده کرده‏ ای که شکایت کنی نزد من از آنکه با تو این همه انعام کرده و امر کردم که صد دینار زر سرخ به تو دهند بگیر آن را. @madras_emb
🗓 ۲۲ ذی‌الحجه سالروز وفات مرحوم حاج شیخ عباس قمی 💠 دقّت و اخلاص در تألیف کتاب آیت‌الله‌العظمی شبیری زنجانی: ● این قضیه را از آقای واله، از منبری‌های متّقی مشهد، شنیدم که می‌گفت: بعضی از کتاب‌فروش‌ها با مرحوم حاج میرزا علی محدّث‌زاده قرار گذاشته بودند که بعضی از نواقص مفاتیح الجنان را رفع کنند. برای مثال اگر شعری نوشته شده، ولی اسم شاعرش ذکر نشده است، اسم شاعر ذکر شود یا اگر در جایی گفته: «برای این مطلب به اقبال رجوع شود»، همان جا دعا نقل شود تا نیازی به مراجعه نباشد؛ چون همه اشخاص به این کتاب‌ها دسترسی ندارند. آقای حاج میرزا علی هم قبول کرد. ● حاج میرزا علی شب در رؤیا پدرش را می‌بیند که به وی می‌گوید: این کار را نکن. من عمداً این کار را کرده‌ام. این که من اسم فلان شاعر را ذکر نکردم و فقط به نقل شعر بسنده کردم، بدان جهت بود که شعرش خوب بود، ولی شاعر، درویش و صوفی یا منحرف بود. 👈 خوب بودن شعر، مصحّح این نیست که شاعر را ترویج کنم؛ لذا عمداً نخواستم اسم شاعر ذکر شود. علت عدم نقل کامل آن دعا‌ها این است که صاحبان کتب دعا، برگردن ما حق دارند و باید حقوق آن‌ها محفوظ بماند. من حسّ کردم اگر این کتاب منتشر شود، ممکن است آن کتب ادعیه کم کم منسوخ شوند. لذا عمداً این کار را کردم تا اگر کسی دسترسی داشت، به آن کتب مراجعه کند. ● شاید علت این که کتاب‌های حاج شیخ عباس شیوع پیدا کرده است، اخلاص ایشان و مراعات کردن این نکات است. 📚جرعه‌ای از دریا، ج ۲، ص۵۱۳ @madras_emb
🔆 مهمترین ویژگی برای کامل شدن عقل عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله:‏ لَمْ يُعْبَدِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِشَيْ‏ءٍ أَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ وَ لَا يَكُونُ الْمُؤْمِنُ عَاقِلًا حَتَّى يَجْتَمِعَ فِيهِ عَشْرُ خِصَالٍ ... وَ الْعَاشِرَةُ وَ مَا الْعَاشِرَةُ لَا يَرَى أَحَداً إِلَّا قَالَ هُوَ خَيْرٌ مِنِّي وَ أَتْقَى إِنَّمَا النَّاسُ رَجُلَانِ فَرَجُلٌ هُوَ خَيْرٌ مِنْهُ وَ أَتْقَى وَ آخَرُ هُوَ شَرٌّ مِنْهُ وَ أَدْنَى فَإِذَا رَأَى مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنْهُ وَ أَتْقَى تَوَاضَعَ لَهُ لِيَلْحَقَ بِهِ وَ إِذَا لَقِيَ الَّذِي هُوَ شَرٌّ مِنْهُ وَ أَدْنَى قَالَ عَسَى خَيْرُ هَذَا بَاطِنٌ وَ شَرُّهُ ظَاهِرٌ وَ عَسَى أَنْ يُخْتَمَ لَهُ بِخَيْرٍ فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ فَقَدْ عَلَا مَجْدُهُ وَ سَادَ أَهْلَ زَمَانِه‏. 📚الخصال؛ ج‏۲؛ ص۴۳۳ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : خداوند عزّ و جلّ به چيزى برتر از عقل عبادت نشده است و مؤمن آن گاه عاقل باشد كه ده خصلت در او فراهم آيد: ... و دهمين خصلت كه از همه مهمتر است اين كه: هر كه را ببيند بگويد: او از من بهتر و پرهيزگارتر است. كه مردم دو قسم بيشتر نيستند: مردمى كه واقعا از او بهتر و پرهيزكارتر است و قسم ديگرى كه از او بدتر و پست‏تر است. پس، هر گاه كسى را بهتر و پرهيزگارتر از خود ببيند در برابرش فروتنى كند، تا به مرتبه او برسد، 👈 و هر گاه كسى را بدتر و پست تر از خود ببيند، گويد: اى بسا كه ظاهرش بد اما باطنش خوب باشد و چه بسا كه عاقبتش به خير بينجامد. هر گاه مؤمن چنين باشد، به اوج بزرگى دست يافته و بر هم روزگاران خويش مهترى يافته است. ✍️ گمشده‌ی مردمانِ این روزگار @madras_emb
مدرس فقهی امام محمد باقر علیه‌السلام
📜 نامه یک خطی برای همیشه تاریخ ✍ ... والسلام @madras_emb
💠 در حقارت و پستی دنیا ● واثـق عـبـاسـی نـهـمین خلیفه عباسی ونوه هارون الرشید است. ● احمد بن محمد واسـطی می‌گوید: در بیماری واثق من جز پرستاران واثق بودم، حالت بیهوشی به او دست داد وخـیـال كـردم از دنیا رفت، لذا من برخواستم و جلو واثق آمدم تا از حال او خبری بگیرم كه ناگاه چـشمان خود را باز كرد، آنچنان چشمهایش نافذ و با هیبت بود كه نزدیك بود بمیرم، همینطور به عقب برگشتم اما قبضه شمشیری كه به كمر بسته بودم به درب گیر كرد و من به زمین خوردم، مدتی گذشت تا واثق مُرد و من آمدم دهان و چشمهای او را بستم. ● مـامـوریـن آمـدنـد و فرش گرانبهایی كه زیر پای خلیفه بود، جمع كردند و به خزانه برگرداندند. احـمد بن ابی داوود قاضی به من گفت: ما به دنبال تعیین خلیفه و بیعت با او می‌رویم، تو هم اینجا باش تا جنازه او را دفن كنیم. ● احـمـد واسطی می‌گوید: همینطور كه بیرون اطاق نشسته بودم، ناگاه صدای ضعیفی را احـسـاس كـردم، داخـل اتاق شدم تا ببینم چه خبر است: فاذا جرذ قد دخل من بستان هناك فاكل احـدی عـیـنـی الـواثق فقلت : لا اله الا اللّه هذه العین التی فتحهامن ساعهٔ فاندق سیفی هیبهٔ لها صارت طعمهٔ لدابهٔ ضعیفهٔ. دیـدم چـندین موش از باغ آمده‌اند و یكی از چشمان خلیفه را خورده‌اند گفتم لا اله الا اللّه، این چشمی كه تا ساعتی قبل، آنچنان با هیبت بود كه بخاطر آن، بر زمین خوردم، اما بعد از لحظاتی غذای حیوان ضعیفی شد. 📚مرآة العقول؛ ج۶؛ ص۱۱۱ @madras_emb
💠 مجازات رد سائل ❖ استاد معظم آقای حاج سیدمحمدجواد شبیری: ● در کتاب «دار السلام» نوشتۀ شیخ محمود میثمی، داستانی ذکر شده است که آیت الله والد نیز در جرعه‌ای از دریا آن را نقل نموده‌اند. چکیدۀ داستانی که توسط شیخ محمد میثمی نقل شده از این قرار است که می‌گوید: اوضاع من بسیار خراب بود و کسی به من گفت اخیراً پولی به دست فلان آقا رسیده است؛ مناسب است ایشان را از وضعیّت خود مطلع سازید تا شما را مساعدت نماید. ● مرحوم شیخ محمود میثمی شخص ملّایی بود و از مقرّرین درس شیخ اعظم بود. مرحوم شیخ محمود می‌گوید: یک متنی را نوشتم و به همراه یکی از نوشته‌جات خودم به یک واسطه دادم تا آن را به آن آقا بدهد. آن آقا گفته بود من از علمیّت شیخ محمود اطلاع دارم و نیازی به این نوشته‌جات نبود؛ از نیاز ایشان هم باخبر بودم ولی کمکی نمی‌کنم؛ خداوند خودش به ایشان کمک کند. ● شیخ محمود می‌گوید: وقتی این مطلب را شنیدم دنیا روی سرم خراب شد چون این دوست ما سبب شد من اظهار نیاز کنم و الا من خودم قصد نداشتم اظهار نیاز کنم. ایشان می‌گوید: به حضرت امیر علیه‌السلام عرض کردم یا امیر المؤمنین اگر من در این درخواست اشتباه کردم مرا مجازات کنید و الا اگر من اشتباهی نکردم دیگر چه عرض کنم! هر چه خودتان صلاح می‌دانید! ● ایشان می‌گوید: همان روز یا فردایش شخصی به من گفت شنیدی چه بلایی بر سر آن آقا آمد؟ گفتم: نه! گفت: سکته کرده و زبانش بند آمده و دیگر قدرت تکلّم ندارد. می‌گوید: پس از آن ماجرا نیز دیگر نتوانست جایگاه خودش را به دست بیاورد. آیت الله والد می‌فرمودند: من آن آقا را می‌شناسم ولی نفرمودند چه کسی بوده است. ● مقصود اینکه، ردّ سائل زمینه‌ساز ابتلاء به مجازات‌های سنگین است. در روایات، در مورد حضرت یعقوب علی نبینا و آله و علیه السلام داستانی نقل شده است که علّت ابتلای ایشان به فراق حضرت یوسف علی نبیّنا و آله و علیه السلام، ردّ سائلی بود که نه توسط خود حضرت یعقوب بلکه توسط اطرافیان ایشان انجام شده بود[۱]. ● ولی به هر حال چون سائلان دروغگو بسیارند، بهانه‌ای برای ردّ سائل وجود دارد که اشخاص بگویند مطمئن نبودیم راست می‌گوید؛ و الا اگر راست می‌گفت کمکش می‌کردم.   ............................ ۱. تفسير العياشی؛ ج۲؛ ص۱۶۷ 🗓 ۹ بهمن ۱۴۰۲ @madras_emb
استاد حاج آقای شبیریAudioCutter_Akhlaq_4020803_SMJ_Shobeiri(2).mp3
زمان: حجم: 1.41M
🗓تقویم شیعه؛ ☑️ بمناسبت ۲۸ صفر سالروز وفات مرحوم شیخ جعفر شوشتری "رحمة‌الله‌علیه" 💠 حکایتی شنیدنی از تاثیر بیان و تحوّل در تهران و مجلس باشکوه ماه رمضان 🎙 استاد معظّم حاج سیدمحمدجواد شبیری 🔹برگرفته از جلسه درس اخلاق؛ چهارشنبه ۳ آبان ۱۴۰۲ @madras_emb
💠 لطف و صفای دیروز، گمشده‌ی امروز تصوّرش هم زیباست ❖ آیت‌الله‌العظمی شبیری زنجانی: ● مرحوم آقاى داماد مى‏‌فرمود: نزد حاج شيخ غلامرضا [یزدی] "قوانين" مى‏‌خواندم. اشكالى كردم، حاج شيخ غلامرضا نتوانست جواب اشكال مرا بدهد. البته آقاى داماد استدراك كرد و فرمود: اينكه حاج شيخ غلامرضا نمى‏‌توانست جواب اشكال مرا بدهد، براى اين بود كه ايشان خيلى كار داشت. ايشان هيچ قيد و شرطى نداشت و كارش تنها ارشاد و هدايت مردم بود؛ لذا نمى‏‌رسيد قوانين را درست مطالعه كند. قوانين هم كتاب مشكلى است و بدون مطالعه درست قابل تدريس نيست. ● حاج شيخ غلامرضا وقتى ديد كه از عهده اشكالات من بر نمى‏‌آيد، به من فرمود: صلاح شما اين است كه به قم برويد و درس من به درد شما نمى‏‌خورد. ● ايشان براى بدرقه، همراه من به گاراژ آمد و براى من وسيله‏‌اى گرفت. آقاى داماد در آن موقع پانزده ـ شانزده سال داشت و حاج شيخ غلامرضا عالِمِ موجّه شهر بود. آقاى داماد مى‏‌فرمود: هوا سرد بود و حاج شیخ غلامرضا گرمکن بر من پوشاند. چون پايم از سرما مى‏‌چاييد، ایشان جوراب خودش را در آورد و به پایم پوشانید تا سرما نخورم. ● آقاى داماد وقتى قصه عطوفت حاج شيخ غلامرضا به خودش را نقل مى‏‌كرد، گريه مى‏‌كرد. 📚جرعه‌ای از دریا؛ ج۲؛ ص۵۶۳ @madras_emb
💠 رعایت عدالت با وجود عداوت ● «عبيداللّه بن حُرّ جُعفی» در پـيـشـامـد جـنگ صفين، همسرش را در کوفه گذارد و خودش به شام رفت. مـدتـي گـذشت و خبري از «عبيداللّه» نيامد. ● همسرش به تصور اينکه در ميدان جنگ کشته شده به ازدواج مردي به نام «عکرمة بن خبيص» درآمد. «عبيداللّه» براي پيگيري ماجرا به کوفه آمـد، ولـي «عـکـرمـه» حـاضـر نـشـد عـيـالـش را بـه او بـرگـردانـد. ● عبیدالله جهت مخاصمه نزد اميرالمؤمنين علیه السلام آمد، حضرت به او فرمودند: «ظاهرتَ علينا عدونا»، آيا تو نبودي که دشمن ما را کمک کردي؟ در پاسخ گفت: «أ يمنعني ذلک مـن عـدلـک؟ قـال: لا»؛ ايـن بـاعـث مـي شـود که امروز مرا از عدالت خود محروم کني؟ حضرت فرمودند: هرگز. ● حضرت «عکرمه» را احضار کردند و فرمودند: حق تماس با اين زن را نداري و چون اين زن حامله است، نزد شخص اميني بماند تا از عدّه وطي به شبهه بعد از وضع حمل، خارج شود، آنگاه به خانه «عبيداللّه حر جعفي» برگردد. 📚کامل ابن اثير؛ ج۳؛ ص۳۸۲ ✍️ و لا يَجرِمَنَّكُم شَنَآنُ قَومٍ عَلىٰ أَلّا تَعدِلُوا (مائدة، آیه ۸) دشمني با افراد، باعث نشود که از مسير عدالت خارج شويد. @madras_emb
💠 بعضی‌ها مشت نیستند ولی خودشان را خروار معرفی می‌کنند ❖ آیت‌الله‌العظمی شبیری زنجانی: ● ویژگی مهم آقای حاج سیدمهدی روحانی تواضع فوق العاده اوست. مرحوم حاج سید مهدی با آن مایه‌های علمی قوی، کاملاً متواضع بود. ● بعضی‌ها مشت نیستند ولی خودشان را خروار معرفی می‌کنند، در حالی که آقای حاج سید مهدی خروار بود ولی خودش را حتی مشت هم معرفی نمی‌کرد. وی در تواضع ممتاز بود. ● کسانی که در حد و مرتبه ایشان نبودند بلکه خیلی پایین‌تر بودند، رساله نوشتند و خود را معرفی کردند ولی آقای حاج سیدمهدی در فکر این مسائل نبود. 📚جرعه‌ای از دریا،؛ ج۳؛ ص ۷۱۹ @madras_emb
💠 حضرت سجاد علیه‌السلام الگوی دوران دین گریزی(۱) 🔹روى أبو عمر النهدي قَالَ: سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ يَقُولُ‏: مَا بِمَكَّةَ وَ لَا بِالْمَدِينَةِ عِشْرُونَ‏ رَجُلًا يُحِبُّنَا. شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد؛ ج‏۴؛ ص۱۰۴ امام سجاد علیه‌السلام می‌فرمودند: در تمام مکه و مدینه حتى بیست نفر هم ما را دوست ندارند. 🔹کان ناس من أهل المدینة یعیشون ما یدرون من أین عیشهم، فلما مات علي بن الحسین فقدوا ما کانوا یؤتون به باللیل. الأغانی؛ ج۱۵؛ ص۳۱۶ مردمانی از اهالی مدینه نمی‌دانستند زندگی‌شان از کجا تأمین می‌گردد، و هنگامی که علی بن الحسین علیهماالسلام از دنیا رفت آنچه که شب هنگام دریافت می‌کردند قطع شد. @madras_emb
💠حضرت سجاد علیه‌السلام الگوی دوران دین گریزی(۲) 🔹عنْ سَعِيدِ بْنِ الْمُسَيَّبِ، قَالَ: كَانَ الْقَوْمُ لَا يَخْرُجُونَ مِنْ مَكَّةَ حَتَّى يَخْرُجَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ، فَخَرَجَ. إِنَّ الْقُرَّاءَ كَانُوا لَا يَخْرُجُونَ إِلَى مَكَّةَ حَتَّى يَخْرُجَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ، فَخَرَجَ وَ خَرَجْنَا مَعَهُ أَلْفَ رَاكِب. رجال الكشي؛ ص۱۱۷ - سعید بن مسیب گوید: مردم پيش از على بن الحسين عليهماالسلام از مكه بيرون نمى‌روند. - قرّاء به سوي مکه راه نمی‌افتادند تا آن که امام سجاد علیه‌السلام خارج شود و آنگاه به دنبال او هزار سواره به راه می‌افتاد 🔹لمَّا مَاتَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ علیه‌السلام وَجَدُوهُ يَقُوتُ مِائَةَ بَيْتٍ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ كَانَ يَحْمِلُ إِلَيْهِمْ مَا يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ. مختصر تاریخ دمشق؛ ج۱۷؛ ص۲۳ بعد از شهادت حضرت زین العابدین علیه‌السلام معلوم گردید که صد خانواده از انفاق و صدقات ایشان زندگی می‌کرده‌اند. 🔹قالَ أَبُو حَمْزَةَ الثُّمَالِيُ‏ كَانَ زَيْنُ الْعَابِدِينَ علیه‌السلام يَحْمِلُ جِرَابَ الْخُبْزِ عَلَى ظَهْرِهِ بِاللَّيْلِ فَيَتَصَدَّقُ بِهِ وَ يَقُولُ إِنَّ صَدَقَةَ السِّرِّ تُطْفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ وَ لَمَّا مَاتَ علیه السلام وَ غَسَّلُوهُ جَعَلُوا يَنْظُرُونَ إِلَى آثَارٍ فِي ظَهْرِه. كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة)؛ ج‏۲؛ ص۷۷ ابو حمزه ثمالى گويد كه: امام زين العابدين علیه‌السلام انبان نان را بر می‌داشت بر پشت مبارك در دل شب و به آن تصدق می‌فرمود به فقراى مدينه و می‌گفت كه: صدقه پنهانى غضب پروردگار را فرو مى‏‌نشاند. 🔹وقتی که سواره از کوچه‌هاي مدینه می‌گذشت، هیچگاه نمی‌فرمودند: راه راه، تا کسی کنار رود. عقیده ایشان بر این بود که راه مشترك است و من حق ندارم دیگران را کنار بزنم و خود بروم. مختصر تاریخ دمشق؛ ج۱۷؛ ص۲۴۶ 🔹عن الباقر عليه‌السلام :إنَّ عَليَّ بنَ الحُسَينِ علیه‌السلام قاسَمَ اللّهَ عزّ و جلّ مالَهُ مَرَّتَينِ. سیر اعلام النبلاء، ج۱۷؛ ص۲۳۸ امام باقر علیه‌السلام فرمودند: على بن الحسين عليهماالسلام اموال خود را دو بار با خداوند عزّ و جلّ تقسيم كرد. 🔹قالَ جُوَيْرِيَةُ بنُ أَسْمَاءَ: مَا أَكَلَ عَلِيُّ بنُ الحُسَيْنِ بِقَرَابَتِهِ مِنْ رَسُوْلِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ دِرْهَماً قَطُّ. سیر اعلام النبلاء، ج۴؛ ص۳۹۱ حضرت علی بن الحسین علیهماالسلام از بابت قرابت و خویشی خود با رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله درهمی استفاده نکرد. 🔹و اعتل زيد بن اسامة بن زيد علته التي مات فيها، فلما احتضر حضره علي بن الحسين عليه‌السلام، فجعل يبكي، فقال له علي بن الحسين عليه‌السلام: ما يبكيك؟ قال: [يبكيني‏] خلفت عليّ خمسة عشر ألف دينار دينا، و ليس فيما أخلفه وفاء ذلك. فقال له علي بن الحسين عليه‌السلام: فطب نفسا فعليّ وفاء ذلك عنك. فوفّاه عنه. شرح الأخبار؛ ج‏۳؛ ص۲۶۱ آن حضرت در وقت مرگ زید بن اسامۀ بن زید، بر بالین او بود. در آن لحظه زید سخت می‌گریست. حضرت علت گریه او را پرسیدند. زید گفت: پانزده هزار درهم بدهی دارم. امام فرمودند: بر عهده من نگران مباش. و بدهی او را دادند. 🔹و كانَت جاريةٌ لِعَليِّ بنِ الحُسَينِ عليهما السلام تَسكُبُ عَلَيهِ الماءَ فَسَقَطَ الإبريقُ مِن يَدِها فَشَجَّهُ فَرَفَعَ رَأسَهُ إليها فَقالَت الجاريةُ: إنَّ اللّهَ يَقولُ؛ «وَ الكاظِمينَ الغَيظَ» فَقالَ: كَظَمتُ غَيظي، قالَت : «وَ العافينَ عَنِ النّاسَ» قالَ: عَفَوتُ عَنكِ قالَت: «وَ اللّهُ يُحِبُّ الُمحسِنينَ» قالَ: اذهَبي فَأنتِ حُرَّةٌ لِوَجهِ اللّهِ. إعلام الورى؛ ص۲۲۵ يكى از كنيزان حضرت على بن الحسين عليه‌السلام براى آن حضرت آب مى‌ريخت. ظرف آب از دستش افتاد و صورت ایشان را زخمى كرد. حضرت سرشان را به طرف او بلند كردند؛ كنيز گفت: خداوند تعالى مى‌فرمايد: «و فرو خورندگان خشم». حضرت فرمودند: خشمم را فرو خوردم. كنيز گفت: «و گذشت كنندگان از مردم». حضرت فرمودند: از تو گذشتم. كنيز گفت: «و خداوند نيكوكاران را دوست دارد». حضرت فرمودند : برو، تو را در راه خدا آزاد كردم. @madras_emb
وصایای حضرت صادق علیه السلام.pdf
حجم: 278.1K
🕯 وصایای حضرت امام صادق عليه‌السّلام به عبدالله بن جندب ✍️یکبار با دقت بخوانیم. @madras_emb