eitaa logo
مدرس فقهی امام محمد باقر علیه‌السلام
2.8هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
107 ویدیو
142 فایل
قالَ الصَّادقُ علیه‌السلام: مَنْ تَعَلَّمَ اَلْعِلْمَ وَ عَمِلَ بِهِ وَ عَلَّمَ لِلَّهِ دُعِيَ فِي مَلَكُوتِ اَلسَّمَاوَاتِ عَظِيماً قم، خیابان معلم، نبش کوچه ۲۱ کانال دروس مدرس فقهی در ایتا و تلگرام: @dars_madras_emb
مشاهده در ایتا
دانلود
◾️ از زیبایی‌های رفتاری امام سجاد علیه‌السلام: احساس امنیت و آرامش اطرافیان روى أن علي بن الحسين عليهما‌السلام أنّه دعا مملوكه مرتين فلم يجبه ثم أجابه في الثالثة فقال له: يا بنيّ أما سمعت صوتي؟ قال: بلى. قال: فما بالك لم تجبني؟ قال: أمنتك. قال: الحمد لله الذي جعل مملوكي يأمنني. 📚 الارشاد (للمفید)، ج۲، ص۱۴۷ روزی حضرت امام سجاد علیه‌السلام غلامشان را دو مرتبه صدا زدند، ولی او جواب نداد؛ سپس در بار سوم که صدا زدند و جواب داد، حضرت به او فرمودند: پسرم! صدای مرا نشنیدی؟ گفت: چرا شنیدم! فرمودند: پس چرا جواب ندادی؟! گفت: چون از شما نمی‌ترسم و می‌دانم در امانم! حضرت فرمودند: سپاس خداوندی که حال غلامم را طوری قرار داد که از من نمی‌ترسد و احساس امنیت می‌کند! @madras_emb
🔆 ملاقات حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام با جابر بن عبدالله انصاری ● جابر بن عبدالله انصاری گوید: هنگامی که امام حسین علیه‌السلام قصد حرکت به سمت عراق را داشتند خدمت حضرت رفتم و عرض کردم: شما فرزند رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و یکی از دو سبط آن حضرت هستید؛ مصلحت می بینم که شما نیز همانند برادر بزرگوارت امام حسن علیه‌السلام با این قوم صلح نمایید؛ چرا که آن حضرت موفق شده و رستگار بود. ● حضرت در پاسخ فرمودند: «يا جابر، قد فعل أخي ذلك بأمر اللّه و أمر رسوله، و إنّي أيضا أفعل بأمر اللّه و أمر رسوله، أ تريد أن أستشهد لك رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌وآله و عليّا و أخي الحسن بذلك الآن؟» آنچه را برادرم انجام داد به فرمان خدا و پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله بود و آنچه را هـم مـن انـجـام مـي‌دهـم، بـه دسـتـور خـدا و پـيـامـبر صلی‌الله‌علیه‌وآله است و اگر بخواهي، بر اين مطلب، پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و اميرالمؤمنين علیه‌السلام و برادرم را هم شاهد مي‌آورم. ● جـابر مي گويد: اينجا حضرت نگاهي به آسمان كرد و درهاي آسمان باز شد كه پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و عـلـي علیه السلام، حـسـن، حمزه و جعفر را ديدم كه به زمين فرود آمدند من ترسان و هراسان برخاستم پـيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: « يا جابر، أ لم أقل لك في أمر الحسن قبل الحسين: لا تكون‏ مؤمنا حتّى‏ تكون‏ لأئمتك‏ مسلّما و لا تكن معترضا؟» آيا به تو نگفتم كه درباره حسن، مؤمن نيستي مگر آنكه تسليم امر همه امامان شوي و اعتراض نكني؟ آيا مي‌خواهي جايگاه معاويه و يزيد را ببيني؟ ● عـرض كـردم: آري يا رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌وآله، آنگاه پايش را به زمين زد و زمين شكافته شد و دريايي پديدار گـشـت آن نيز شكافته شد، باز زميني آشكار گرديد تا هفت زمين و دريا و زير همه اينها آتش بود كـه ولـيد بن مغيره، و ابوجهل و معاويه طاغي و يزيد را به يك زنجير بسته بودند و شياطين را هم به آنان ملحق كرده بودند. بـعـد فـرمود: سرت را بالا كن، درهاي آسمان را گشوده ديدم كه بهشت بالاي آن بود آنگاه رسول خـدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بـا كساني كه همراهش بودند بالا رفتند، چون به فضا رسيدند، پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله حسين علیه السلام را صـدا زد و فـرمـود: يـا بـنـي! الحقني، پسرم به من ملحق شو پس همگي در بهشت در آمدند. ● آنگاه پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله مرا صدا زد و فرمودند: «يا جابر، هذا ولدي معي هاهنا، فسلّم له أمره، و لا تشك لتكون مؤمنا» اي جابر! اين فرزندم با من است پس تسليم امر او باش و در او شك مكن تا اينكه مؤمن باشي. جابر مي گويد: چشمان من كور باد اگر آنچه را از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل كردم، نديده باشم. 📚الثاقب في المناقب؛ ص۳۲۲ @madras_emb
◾️ ... بانی گریه اوست اگر روضه دائر است عُمَرَ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ قَال: ‏لَمَّا قُتِلَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ علیه‌السلام لَبِسْنَ نِسَاءَ بَنِی هَاشِمٍ السَّوَادَ وَ الْمُسُوحَ وَ کُنَّ لَا یَشْتَکِینَ مِنْ حَرٍّ وَ لَا بَرْدٍ وَ کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام یَعْمَلُ لَهُنَّ الطَّعَامَ لِلْمَأْتَمِ. 📚 المحاسن؛ ج٢؛ ص٤٢٠ عمر بن علی بن حسین می‌گوید: هنگامی که حسین بن علی علیه‌السلام کشته شد، زنان بنی هاشم لباس سیاه عزا پوشیدند و اعتنایی به سرما و گرما نداشتند، و علی بن حسین علیه‌السلام برای آن‌ها غذا درست می‌کردند تا عزاداری کنند. @madras_emb
💠 هر وقت حاجتی داشتی، خجالت نکش إِسْحَاقُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو هَاشِمٍ الْجَعْفَرِيُّ قَالَ: شَكَوْتُ إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ علیه السلام ضِيقَ الْحَبْسِ وَ كَتَلَ الْقَيْدِ فَكَتَبَ إِلَيَّ أَنْتَ تُصَلِّي الْيَوْمَ الظُّهْرَ فِي مَنْزِلِكَ فَأُخْرِجْتُ فِي وَقْتِ الظُّهْرِ فَصَلَّيْتُ فِي مَنْزِلِي كَمَا قَالَ علیه‌السلام وَ كُنْتُ مُضَيَّقاً فَأَرَدْتُ أَنْ أَطْلُبَ مِنْهُ دَنَانِيرَ فِي الْكِتَابِ فَاسْتَحْيَيْتُ فَلَمَّا صِرْتُ إِلَى مَنْزِلِي وَجَّهَ إِلَيَّ بِمِائَةِ دِينَارٍ وَ كَتَبَ إِلَيَّ إِذَا كَانَتْ لَكَ حَاجَةٌ فَلَا تَسْتَحْيِ وَ لَا تَحْتَشِمْ وَ اطْلُبْهَا فَإِنَّكَ تَرَى مَا تُحِبُّ إِنْ شَاءَ اللَّه‏. 📚 الكافي؛ ج‏۱؛ ص۵۰۸ ابوهاشم جعفری گوید: به امام حسن عسکری علیه‌السّلام از سختی زندان و ناراحتی غل و زنجیر شکایت کردم؛ آن حضرت در جواب من مرقوم فرمودند: تو نماز ظهر را امروز در منزل خود خواهی خواند! موقع ظهر مرا از زندان خارج نمودند و نماز ظهر را در منزل خود خواندم. وضع مالی من خوب نبود و تصمیم داشتم در نامه‌ای که نوشته بودم تقاضای کمکی بکنم ولی خجالت کشیدم. وقتی به منزل رسیدم، امام علیه‌السّلام برایم صد دینار فرستادند و نوشته بودند: 👈 هر گاه احتیاجی داشتی خجالت نکش و درخواست خود را از ما طلب کن! آنچه مایلی به تو داده خواهد شد ان‌شاءالله. @madras_emb
🔆 پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله اینگونه بودند ● از حضرت امیرالمومنین علیه‌السلام منقولست که فرمود: با رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بودیم در کندن خندق، ناگاه حضرت فاطمه علیهاالسلام آمد و پاره‌ نانی برای آن حضرت آورد، و حضرت فرمود: که این چیست؟ فاطمه علیهاالسلام عرض کرد: قرص نانی برای حسن و حسین علیهماالسلام پخته بودم و این پاره را برای شما آوردم. حضرت فرمود که سه روز است که طعام داخل جوف پدر تو نشده است و این اوّل طعامی که می‌خورم. ● امام رضا علیه‌السلام فرمود: که آن حضرت سه روز از نان گندم سیر نشد تا به رحمت الهی واصل شد. 📚 منتهی الآمال؛ ج۱؛ ص۵۷ @madras_emb
💠 رعایت عدالت با وجود عداوت ● «عبيداللّه بن حُرّ جُعفی» در پـيـشـامـد جـنگ صفين، همسرش را در کوفه گذارد و خودش به شام رفت. مـدتـي گـذشت و خبري از «عبيداللّه» نيامد. ● همسرش به تصور اينکه در ميدان جنگ کشته شده به ازدواج مردي به نام «عکرمة بن خبيص» درآمد. «عبيداللّه» براي پيگيري ماجرا به کوفه آمـد، ولـي «عـکـرمـه» حـاضـر نـشـد عـيـالـش را بـه او بـرگـردانـد. ● عبیدالله جهت مخاصمه نزد اميرالمؤمنين علیه السلام آمد، حضرت به او فرمودند: «ظاهرتَ علينا عدونا»، آيا تو نبودي که دشمن ما را کمک کردي؟ در پاسخ گفت: «أ يمنعني ذلک مـن عـدلـک؟ قـال: لا»؛ ايـن بـاعـث مـي شـود که امروز مرا از عدالت خود محروم کني؟ حضرت فرمودند: هرگز. ● حضرت «عکرمه» را احضار کردند و فرمودند: حق تماس با اين زن را نداري و چون اين زن حامله است، نزد شخص اميني بماند تا از عدّه وطي به شبهه بعد از وضع حمل، خارج شود، آنگاه به خانه «عبيداللّه حر جعفي» برگردد. 📚کامل ابن اثير؛ ج۳؛ ص۳۸۲ ✍️ و لا يَجرِمَنَّكُم شَنَآنُ قَومٍ عَلىٰ أَلّا تَعدِلُوا (مائدة، آیه ۸) دشمني با افراد، باعث نشود که از مسير عدالت خارج شويد. @madras_emb
💠 وقتی نفر اول خراسان با یک سوال به مُحاق رفت ● مامون در دل خود دوست داشت که لغزش‌های امام رضا را ببیند و می‌خواست که کسی در بحث و احتجاج بر او برتری یابد، هرچند در ظاهر غیر از این نشان می‌داد. پس فقها و متکلمین را نزد خود جمع کرد و به آنان اشاره کرد که با امام رضا درباره امامت مناظره کنند. امام رضا به آنها فرمودند: «اقْتَصِرُوا عَلَى وَاحِدٍ مِنْكُمْ يَلْزَمُكُمْ مَا يَلْزَمُهُ»؛ یک نفر از میان خود انتخاب کنید که بر هرچه ملزم [و معتقد] باشد، شما نیز بر آن اعتقاد داشته باشد. آن‌ها با مردی به نام یحیی‌بن‌ضحاک سمرقندی موافقت کردند که در خراسان کسی مانند او نبود. ● امام رضا علیه‌السلام به او فرمودند: ای یحیی، هرچه می‌خواهی بپرس. یحیی گفت: درباره امامت صحبت می‌کنیم؛ چگونه مدعیِ امامت کسی هستی که امامت نکرده است؛ و امامت کسی را که رضایت و توافق مردم را به دست آورده، رها می‌کنی؟ ● امام رضا پاسخ داد: «يَا يَحْيَى أَخْبِرْنِي عَمَّنْ صَدَقَ كَاذِباً عَلَى نَفْسِهِ أَوْ كَذَبَ صَادِقاً عَلَى نَفْسِهِ أَ يَكُونُ مُحِقّاً مُصِيباً أَوْ مُبْطِلًا مُخْطِئاً» ای یحیی، به من بگو کسی که [برتریِ و امامت] شخص دروغگویی را بر خود تصدیق کند، یا [برتریِ و امامت] شخص راستگویی را انکار کند؛ آیا [نظر او] حق است یا باطل؟ ● یحیی سکوت کرد. مامون به او گفت: جوابش را بده. یحیی گفت: امیرالمؤمنین، مرا از پاسخ معاف کنید. مأمون گفت: ای اباالحسن، مقصود خود را از این پرسش بیان کن. ● امام رضا فرمود: یحیی باید درباره امامان خود بگوید که آیا بر خود دروغ بسته‌اند یا راست گفته‌اند؟ اگر بگوید که دروغ بسته‌اند، دروغگو قابل اعتماد نیست. و اگر بگوید راست گفته‌اند، پس [بدان که] اولی (ابوبکر) گفته است: «وُلِّيتُكُمْ وَ لَسْتُ بِخَيْرِكُمْ»؛ من شما را ولی شدم در حالی که بهترین شما نیستم. و دومی گفت: «كَانَتْ بَيْعَتُهُ فَلْتَةً فَمَنْ عَادَ لِمِثْلِهَا فَاقْتُلُوهُ» بیعتش شتابزده بود، پس هرکه دوباره مانند آن را انجام دهد، او را بکشید. ● به خدا سوگند، او کسی را که مانند آنچه خودشان کردند، عمل کند جز به قتل نمی‌پذیرد. پس کسی که بهترین مردم نیست و ویژگی‌های خیر [یعنی فضائلی] مانند علم، جهاد و دیگر فضائل در او نیست و بیعت او شتابزده بوده و باید کشته شود، چگونه می‌توان عهد [و زمامداریِ] او را به دیگری پذیرفت؟ سپس [ابوبکر] بر منبر می‌گوید: «إِنَ‏ لِي‏ شَيْطَاناً يَعْتَرِينِي‏ فَإِذَا مَالَ بِي فَقَوِّمُونِي وَ إِذَا أَخْطَأْتُ فَأَرْشِدُونِي»؛ من شیطانی دارم که مرا دچار اشتباه می‌کند، پس اگر به راه دیگری رفتم، مرا اصلاح کنید و اگر خطا کردم، مرا راهنمایی کنید. بنابراین، آن‌ها به گفته خودشان امام نیستند، چه راست گفته باشند و چه دروغ! ● یحیی در این باره پاسخی ندارد. مأمون از سخنان امام رضا علیه‌السلام شگفت‌زده شد و گفت: ای اباالحسن، در این سرزمین کسی جز تو این‌گونه سخن نمی‌گوید. 📚عيون أخبار الرضا عليه‌السلام؛ ج‏۲؛ ص۲۳۱ @madras_emb
🔆 از معجزات حضرت امام حسن عسکری علیه‌السلام عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ حَلَبِيٍ‏ قَالَ: اجْتَمَعْنَا بِالْعَسْكَرِ وَ تَرَصَّدْنَا لِأَبِي مُحَمَّدٍ علیه السلام يَوْمَ رُكُوبِهِ فَخَرَجَ تَوْقِيعُهُ أَلَا لَا يُسَلِّمَنَ‏ عَلَيَّ أَحَدٌ وَ لَا يُشِيرُ إِلَيَّ بِيَدِهِ وَ لَا يُومِئُ فَإِنَّكُمْ لَا تُؤْمِنُونَ عَلَى أَنْفُسِكُمْ قَالَ وَ إِلَى جَانِبِي شَابٌّ فَقُلْتُ مِنْ أَيْنَ أَنْتَ قَالَ مِنَ الْمَدِينَةِ قُلْتُ مَا تَصْنَعُ هَاهُنَا قَالَ اخْتَلَفُوا عِنْدَنَا فِي أَبِي مُحَمَّدٍ علیه السلام فَجِئْتُ لِأَرَاهُ وَ أَسْمَعُ مِنْهُ أَوْ أَرَى مِنْهُ دَلَالَةً لِيَسْكُنَ قَلْبِي وَ إِنِّي لِوُلْدِ أَبِي ذَرٍّ الْغِفَارِيِّ فَبَيْنَمَا نَحْنُ كَذَلِكَ إِذْ خَرَجَ أَبُو مُحَمَّدٍ علیه السلام مَعَ خَادِمٍ لَهُ فَلَمَّا حَاذَانَا نَظَرَ إِلَى‏ الشَّابِّ الَّذِي بِجَنْبِي فَقَالَ أَ غِفَارِيٌّ أَنْتَ قَالَ نَعَمْ قَالَ مَا فَعَلَتْ أُمُّكَ حمدوية فَقَالَ صَالِحَةٌ وَ مَرَّ فَقُلْتُ لِلشَّابِّ أَ كُنْتَ رَأَيْتَهُ قَطُّ وَ عَرَفْتَهُ بِوَجْهِهِ قَبْلَ الْيَوْمِ قَالَ لَا قُلْتُ فَيَنْفَعُكَ هَذَا قَالَ وَ دُونَ هَذَا. 📚 الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۴۳۹ ● حلبى نقل می کند: ما در محله عسكر اجتماع كرده منتظر تشريف آوردن امام حسن عسكرى بوديم چون روز بيرون آمدن امام بود دستور امام رسيد كه هيچ كدام به من سلام نكنيد و نه با دست و نه با سر به طرف من اشاره نكنيد زيرا براى شما خطر دارد. ● كنار من جوانى ايستاده بود گفتم: از كجا هستى؟ گفت اهل مدينه‏ ام. گفتم: اينجا چرا آمده‌اى گفت در بين ما راجع به امامت حسن عسكرى اختلاف بوجود آمده، آمده‏‌ام از نزديك ايشان را ملاقات كنم و چيزى بشنوم تا برايم ثابت شود و قلبم تسكين يابد من از اولاد ابى ذر غفارى هستم. ● در همين بين حضرت امام حسن عسكرى عليه‌السّلام با خادم خود خارج شد، همين كه روبروى ما رسيد نگاهى به جوانك كرده فرمودند: تو از فرزندان ابى ذر غفارى هستى؟ جواب داد: آرى. فرمودند: مادرت حمدويه چطور است؟ گفت خوب است. امام علیه‌السلام رد شدند. من به جوان گفتم: قبل از اين مرتبه ايشان را ديده بودى و می‌شناختى، گفت: نه گفتم پس همين دليل برايت كافى است گفت كمتر از اين هم مرا كافى بود. @madras_emb
سیره امام حسن عسکری علیه‌السلام، الگوی تراز در دوران دین‌گریزی عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ الْعَلَوِيِّ قَالَ: حُبِسَ أَبُو مُحَمَّدٍ عِنْدَ عَلِيِّ بْنِ نَارْمَشَ وَ هُوَ أَنْصَبُ النَّاسِ وَ أَشَدُّهُمْ عَلَى آلِ أَبِي طَالِبٍ وَ قِيلَ لَهُ افْعَلْ بِهِ وَ افْعَلْ فَمَا أَقَامَ عِنْدَهُ إِلَّا يَوْماً حَتَّى وَضَعَ خَدَّيْهِ‏ لَهُ‏ وَ كَانَ لَا يَرْفَعُ بَصَرَهُ إِلَيْهِ إِجْلَالًا وَ إِعْظَاماً فَخَرَجَ‏ مِنْ عِنْدِهِ وَ هُوَ أَحْسَنُ النَّاسِ بَصِيرَةً وَ أَحْسَنُهُمْ فِيهِ قَوْلًا. 📚 الكافي؛ ج‏۱؛ ص۵۰۸ امام حسن عسكرى عليه‌السلام را نزد على بن نارمش كه دشمنترين مردم با اولاد ابى‌طالب بود زندان كردند، و به او گفتند، بر او هر چه خواهى سخت گير و سخت گير. حضرت بيش از يك روز، نزد او نبود كه احترام و بزرگداشت آن حضرت در نظر او به جائى رسيد كه در برابر او چهره بر خاك مي‌گذاشت و ديده از زمين برنمي‌داشت. حضرت از نزد او خارج شد، در حالى كه بصيرت او به آن حضرت از همه بيشتر و ستايشش او را از همه نيكوتر بود. @madras_emb
💠 وصف اختصاصی برای جناب جعفر طیار ❖ استاد معظم آقای حاج سیدمحمدجواد شبیری: ● در کتاب قرب الأسناد روایتی صحیح السند نقل گردیده است. در سند این روایت، «محمّد بن عیسی عن عبدالله بن میمون القدّاح» آمده که به نظر ما، روایت محمّد بن عیسی عبیدی صحیح است. ● «وَ عَنْهُ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَيْمُونٍ الْقَدَّاحِ، عَنْ جَعْفَرٍ، عَنْ أَبِيهِ قَالَ: قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ‌السَّلَامُ: مِنَّا سَبْعَةٌ خَلَقَهُمْ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يُخْلَقْ فِي الْأَرْضِ مِثْلُهُمْ: مِنَّا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سَيِّدُ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ خَاتَمُ النَّبِيِّينَ، وَ وَصِيُّهُ خَيْرُ الْوَصِيِّينَ، وَ سِبْطَاهُ خَيْرُ الْأَسْبَاطِ حَسَناً وَ حُسَيْناً، وَ سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ حَمْزَةُ عَمُّهُ، وَ مَنْ قَدْ طَارَ مَعَ الْمَلَائِكَةِ جَعْفَرٌ، وَ الْقَائِمُ». ▫️«منّا»: ظاهرا مراد از «منّا» در ابتدای حدیث، سادات و بنی‌هاشم است. ▫️«حَسَناً وَ حُسَيْناً»: نصب این دو اسم از باب قطع است. یعنی به جهت مدح، منصوب گشته‌اند. گاهی در زبان عربی، از جهت اعراب وصف از موصوف تبعیّت نمی‌کند. بلکه به جهت مدح، اعراب نصب به آن داده می‌شود. که در این صورت، نصب به فعل مقدّر است. ● در این روایت حضرت امیرالمومنین علیه‌السلام به ۷ نفر افتخار کرده‌اند. از این ۷ نفر، ۵ شخصیّت از معصومین هستند. دو شخص دیگر که در کنار معصومین نام آنها ذکر شده، نشان می‌دهد که دارای جایگاه بسیار ویژه‌ای هستند. بخصوص آنکه هر کدام با وصفی اختصاصی مدح شده‌اند. این دو نفر، جعفر طیّار و حمزه سیّدالشهداء هستند. 🔺درس خارج فقه؛ ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ @madras_emb
💠 حضرت سجاد علیه‌السلام الگوی دوران دین گریزی(۱) 🔹روى أبو عمر النهدي قَالَ: سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ يَقُولُ‏: مَا بِمَكَّةَ وَ لَا بِالْمَدِينَةِ عِشْرُونَ‏ رَجُلًا يُحِبُّنَا. شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد؛ ج‏۴؛ ص۱۰۴ امام سجاد علیه‌السلام می‌فرمودند: در تمام مکه و مدینه حتى بیست نفر هم ما را دوست ندارند. 🔹کان ناس من أهل المدینة یعیشون ما یدرون من أین عیشهم، فلما مات علي بن الحسین فقدوا ما کانوا یؤتون به باللیل. الأغانی؛ ج۱۵؛ ص۳۱۶ مردمانی از اهالی مدینه نمی‌دانستند زندگی‌شان از کجا تأمین می‌گردد، و هنگامی که علی بن الحسین علیهماالسلام از دنیا رفت آنچه که شب هنگام دریافت می‌کردند قطع شد. @madras_emb
💠حضرت سجاد علیه‌السلام الگوی دوران دین گریزی(۲) 🔹عنْ سَعِيدِ بْنِ الْمُسَيَّبِ، قَالَ: كَانَ الْقَوْمُ لَا يَخْرُجُونَ مِنْ مَكَّةَ حَتَّى يَخْرُجَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ، فَخَرَجَ. إِنَّ الْقُرَّاءَ كَانُوا لَا يَخْرُجُونَ إِلَى مَكَّةَ حَتَّى يَخْرُجَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ، فَخَرَجَ وَ خَرَجْنَا مَعَهُ أَلْفَ رَاكِب. رجال الكشي؛ ص۱۱۷ - سعید بن مسیب گوید: مردم پيش از على بن الحسين عليهماالسلام از مكه بيرون نمى‌روند. - قرّاء به سوي مکه راه نمی‌افتادند تا آن که امام سجاد علیه‌السلام خارج شود و آنگاه به دنبال او هزار سواره به راه می‌افتاد 🔹لمَّا مَاتَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ علیه‌السلام وَجَدُوهُ يَقُوتُ مِائَةَ بَيْتٍ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ كَانَ يَحْمِلُ إِلَيْهِمْ مَا يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ. مختصر تاریخ دمشق؛ ج۱۷؛ ص۲۳ بعد از شهادت حضرت زین العابدین علیه‌السلام معلوم گردید که صد خانواده از انفاق و صدقات ایشان زندگی می‌کرده‌اند. 🔹قالَ أَبُو حَمْزَةَ الثُّمَالِيُ‏ كَانَ زَيْنُ الْعَابِدِينَ علیه‌السلام يَحْمِلُ جِرَابَ الْخُبْزِ عَلَى ظَهْرِهِ بِاللَّيْلِ فَيَتَصَدَّقُ بِهِ وَ يَقُولُ إِنَّ صَدَقَةَ السِّرِّ تُطْفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ وَ لَمَّا مَاتَ علیه السلام وَ غَسَّلُوهُ جَعَلُوا يَنْظُرُونَ إِلَى آثَارٍ فِي ظَهْرِه. كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة)؛ ج‏۲؛ ص۷۷ ابو حمزه ثمالى گويد كه: امام زين العابدين علیه‌السلام انبان نان را بر می‌داشت بر پشت مبارك در دل شب و به آن تصدق می‌فرمود به فقراى مدينه و می‌گفت كه: صدقه پنهانى غضب پروردگار را فرو مى‏‌نشاند. 🔹وقتی که سواره از کوچه‌هاي مدینه می‌گذشت، هیچگاه نمی‌فرمودند: راه راه، تا کسی کنار رود. عقیده ایشان بر این بود که راه مشترك است و من حق ندارم دیگران را کنار بزنم و خود بروم. مختصر تاریخ دمشق؛ ج۱۷؛ ص۲۴۶ 🔹عن الباقر عليه‌السلام :إنَّ عَليَّ بنَ الحُسَينِ علیه‌السلام قاسَمَ اللّهَ عزّ و جلّ مالَهُ مَرَّتَينِ. سیر اعلام النبلاء، ج۱۷؛ ص۲۳۸ امام باقر علیه‌السلام فرمودند: على بن الحسين عليهماالسلام اموال خود را دو بار با خداوند عزّ و جلّ تقسيم كرد. 🔹قالَ جُوَيْرِيَةُ بنُ أَسْمَاءَ: مَا أَكَلَ عَلِيُّ بنُ الحُسَيْنِ بِقَرَابَتِهِ مِنْ رَسُوْلِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ دِرْهَماً قَطُّ. سیر اعلام النبلاء، ج۴؛ ص۳۹۱ حضرت علی بن الحسین علیهماالسلام از بابت قرابت و خویشی خود با رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله درهمی استفاده نکرد. 🔹و اعتل زيد بن اسامة بن زيد علته التي مات فيها، فلما احتضر حضره علي بن الحسين عليه‌السلام، فجعل يبكي، فقال له علي بن الحسين عليه‌السلام: ما يبكيك؟ قال: [يبكيني‏] خلفت عليّ خمسة عشر ألف دينار دينا، و ليس فيما أخلفه وفاء ذلك. فقال له علي بن الحسين عليه‌السلام: فطب نفسا فعليّ وفاء ذلك عنك. فوفّاه عنه. شرح الأخبار؛ ج‏۳؛ ص۲۶۱ آن حضرت در وقت مرگ زید بن اسامۀ بن زید، بر بالین او بود. در آن لحظه زید سخت می‌گریست. حضرت علت گریه او را پرسیدند. زید گفت: پانزده هزار درهم بدهی دارم. امام فرمودند: بر عهده من نگران مباش. و بدهی او را دادند. 🔹و كانَت جاريةٌ لِعَليِّ بنِ الحُسَينِ عليهما السلام تَسكُبُ عَلَيهِ الماءَ فَسَقَطَ الإبريقُ مِن يَدِها فَشَجَّهُ فَرَفَعَ رَأسَهُ إليها فَقالَت الجاريةُ: إنَّ اللّهَ يَقولُ؛ «وَ الكاظِمينَ الغَيظَ» فَقالَ: كَظَمتُ غَيظي، قالَت : «وَ العافينَ عَنِ النّاسَ» قالَ: عَفَوتُ عَنكِ قالَت: «وَ اللّهُ يُحِبُّ الُمحسِنينَ» قالَ: اذهَبي فَأنتِ حُرَّةٌ لِوَجهِ اللّهِ. إعلام الورى؛ ص۲۲۵ يكى از كنيزان حضرت على بن الحسين عليه‌السلام براى آن حضرت آب مى‌ريخت. ظرف آب از دستش افتاد و صورت ایشان را زخمى كرد. حضرت سرشان را به طرف او بلند كردند؛ كنيز گفت: خداوند تعالى مى‌فرمايد: «و فرو خورندگان خشم». حضرت فرمودند: خشمم را فرو خوردم. كنيز گفت: «و گذشت كنندگان از مردم». حضرت فرمودند: از تو گذشتم. كنيز گفت: «و خداوند نيكوكاران را دوست دارد». حضرت فرمودند : برو، تو را در راه خدا آزاد كردم. @madras_emb