#الفوائد_الأصولية
📖ديدگاه علماي اماميه در رابطه با تحريف قرآن📖
محقق بحراني رحمه الله در رابطه با أقوال فقها اماميه می نويسد:
اختلف أصحابنا- رضوان اللّه عليهم- في وقوع النقصان و التغيير و التبديل في (القرآن)؛
📍 فالمشهور بين أصحابنا- بل نقل دعوى الإجماع عليه- هو العدم، و هو الذي ارتضاه المرتضى رضى اللّه عنه «1»، و شنّع على من خالفه و أطال في ذلك كما هي عادته، و هو مذهب الشيخ «2» و الصدوق بن بابويه «3»، و الشيخ أبي علي الطبرسي في (مجمع البيان) «4».
📍و ذهب جمع إلى وقوع ذلك، و به جزم الثقة الجليل علي بن إبراهيم القمي في تفسيره «5»؛ و هو ظاهر تلميذه الكليني أيضا في (الكافي) «6» حيث أكثر من نقل الروايات الدالة على الحذف و النقصان، و لم يتعرض لردّها و لا تأويلها، و ظاهر الثقة الجليل أحمد [بن علي] بن أبي طالب الطبرسي في كتاب (الاحتجاج) «7»بالتقريب المذكور، و هو الظاهر عندي.
📚منابع:
(1) مجمع البيان 1: 14، التفسير الصافي 1: 53.
(2) التبيان 1: 3.
(3) الاعتقادات (الشيخ المفيد) 5: 83.
(4) مجمع البيان 1: 14.
(5) تفسير القمي 1: 36- 37.
(6) الكافي 2: 619/ 2، باب أن القرآن يرفع ..، 633/ 23، باب نوادر كتاب فضل القرآن، و 8: 159- 160/ 208- 209.
(7) الاحتجاج 1: 356- 359/ 56، 360/ 57.
📝الدرر النجفية من الملتقطات اليوسفية؛ ج4، ص: 65
•┈••✾••┈•
♨️موسسه امام هادي(عليه السلام):
https://eitaa.com/madresetakhasosiemamhadi
#الفوائد_الاصوليه
📌تفاوت قواعد فقهیه و مسائل اصولي:
✅تمایز علوم به وسیله محمولاتش اس، بر خلاف آنچه معروف است که تمایز علوم به موضوعات است، یا میگویند تمایز العلوم بالأغراض، تمایز علوم به محمول هایی است که متصف به موضوعات است،و درتمام مسائل اصولی لبّاً محمول حجیت است، البته ظاهراً حجیت نیست، ولی لبّاً حجت است، مثلاً الأمر یدل علی الوجوب أو لا؟ این لبّاً به حجیت بر میگردد، هل النهی یدل علی التحریم، این لبّاً به حجیت بر میگردد، هکذا باب ملازمات لبّاً به حجیت بر میگردد.
تمام قواعد اصولیه، در تمام مسائل، المحمول وجود الحجة و عدم وجود الحجة است، یعنی آیا حجت است یا حجت نیست؟
اما در قواعد فقهیه عکس قواعد اصولیه است، زیرا در قواعد فقهیه یا محمول احکام تکلیفیه است یا احکام وضعیه ، احکام تکلیفیه مانند الصلاة واجبة، الصوم واجب، یا احکام وضعیه است مانند ضمان و عدم ضمان، صحت و عدم صحت. اینها احکام وضعیهاند ، شما اگر قواعد فقهیه را مطرح کنید، خواهید دید که در قواعد فقهیه، در همهاش محمول یا احکام تکلیفیه خمسه است مانند وجوب، حرمت، کراهت و استحباب و اباحه، یا احکام وضعیه است مانند ضمان، عدم ضمان، صحت و عدم صحت و ....، در تمام اینها «محمول» حجت و عدم حجت نیست، بلکه در همه اینها محمول یا احکام تکلیفیه است مانند وجوب، حرمت، استحباب، کراهت و اباحة. یا «محمول» مانند باب معاملات، احکام وضعیه است مانند صحت و فساد، یا ضمان و عدم ضمان.
به نظر من اگر این فرق را بگوییم، به واقع نزدیکتر است. چرا؟ چون من رویش مطالعه کردهام، قواعد اصولیه را در یک جدول آوردهام، و قواعد فقهیه را هم در جدول دیگر، دقت کردم و دیدم که تفاوت اینها در محمولات است، خدا رحمت کند آیة الله بروجردی را که میفرمود:تمایز العلوم بالمحمولات المنتسبة إلی الموضوعات، ایشان در فقه می گفت، من پایین ترش میگوییم الفرق بین القواعد الأصولیه و القواعد الفقهیة، تفاوت شان بالمحمولات است.
#تمایز_العلوم
🎙درس خارج آیت الله سبحانی(۲۳_۶_۹۲)[با اندکی تغییر].
•┈••✾••┈•
♨️موسسه امام هادي(عليه السلام):
https://eitaa.com/madresetakhasosiemamhadi
#الفوائد_الأصولية
📌دخول امارات قائم بر موضوع در بحث إجزاء:
📍محقق خوئی می فرماید: سبب إجزاء در امارات، احتمال سببیّت است و در امارات قائم بر موضوعات کسی چنین احتمالی نداده است. قائل به سببیّت نیز فقط در امارات قائمه بر احکام این نظر را دارد. بنابراین امارات قائمه بر موضوعات به طور قطع از بحث إجزاء خارجند. [1]
❌و فیه:
ما پس از قدری تتبع در کلمات علما، دیدیم، موارد بسیاری وجود دارد که ایشان در امارات قائمه بر موضوعات نیز قائل به إجزاء شده اند. مثلا صاحب جواهر در باب ظن به قبله ، حتی در صورت کشف خلاف قائل به إجزاء شده. یعنی بنا به نظر ایشان اگر مُصلی جهت قبله را نداند و به جهتی که ظن دارد و احتمال می دهد، نماز بخواند و بعد از آن متوجه خطای ظن خود شود، یعنی بفهمد که قبله در جهتی دیگر بوده نماز او صحیح است. این از موارد امارات قائمه بر موضوعات است که ایشان در آن قائل به إجزاء هستند.[2]
و همچنین در مورد ظن به عدد رکعات، اگر کسی در عدد رکعت شک کند وظیفه اولیّه اش تروّی است، یعنی باید تامل کند، اگر در خلال تروی ظنّی به عددی برایش حاصل شد، همان ظن برایش حجّت خواهد بود. حالا اگر بعد از نماز فهمید که ظنّ او خلاف واقع بوده، صاحب جواهر می فرماید: عمل او مُجزی است. در حالی که فرض مذکور از امارات قائمه بر موضوعات است.
در نتیجه امارات قائمه بر موضوعات هم داخل در بحثند و کلام محقق خوئی صحیح نیست. حالا اینکه منشأ فتوای صاحب جواهر چه بوده، آیا قائل به سببیّت بوده اند یا ملاک إجزاء در نظر شان چیزی دیگر بوده، بحث دیگریست که لازم است به آن نیز پرداخت. حال فقط می خواهیم بگوییم: امارات قائمه بر موضوعات هم همچون امارات قائم بر احکام داخل در بحث هستند.
📚پی نوشت:
[1] محاضرات فی الاصول، سید ابوالقاسم خوئی، ج2، ص251.
[2] جواهر الکلام، محمد حسن نجفی، ج11، ص41، وج8، ص25.
🎙درس خارج اصول حضرت آيت الله موسوي جزايري(25-7-95)|بااندکي تغيير|
#الإجزاء
#الإجزاء_فی_الأمارات_مع_إنکشاف_الخطاء_يقينا
#تحرير_محل_النزاع
•┈••✾••┈•
♨️موسسه امام هادي(عليه السلام):
https://eitaa.com/madresetakhasosiemamhadi
#الفوائد_الاصوليه
📌جایگاه شهرت فتوائي در استنباط:
شهرت در جایی معتبر است که نه عقل در آن راه دارد و نه کتاب و سنت بر آن دلالت داشته باشد. در این مورد شهرت معتبر است ولی در جاهایی مانند مسئله ی ما که عقل در آن راه دارد مخالفت با شهرت اشکال ندارد.
🎙جلسه[٢٧]درس خارج فقه(باب خلل، كتاب الصلاه) _امام خميني(ره).
#روش_شناسي
•┈••✾••┈•
♨️موسسه امام هادي(عليه السلام):
https://eitaa.com/madresetakhasosiemamhadi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#الفوائد_الأصولية
📌تقرير و بررسي مقدمات نظريه"منطقة الفراغ"
🎙آيت الله العظمی سيستاني-دامت برکاته-
•┈••✾••┈•
♨️موسسه امام هادي(عليه السلام):
https://eitaa.com/madresetakhasosiemamhadi
#الفوائد_الأصولية
#الإستصحاب
#تقسيم_الإستصحاب_باعتبار_دليل_المستصحب
📌استصحاب حكم عقل:
گاهى براى امرى كه نسبت به آن يقين وجود دارد در شرع دليل خاصى موجود نيست، بلكه عقل است كه نسبت به آن حكم مىكند مانند مستقلّات عقليه؛ مثلا عقل بر قبح ظلم و حسن عدل حكم مىكند، اينگونه احكام از جمله احكام عقلى است. حال چنانچه در بقاى اين حكم عقلى ترديد حاصل شود و سپس براساس استصحاب به بقاى آن حكم گردد، استصحاب حكم عقل شده است. در حجيّت استصحاب حكم عقل بين اصوليان اختلاف نظر وجود دارد.
شيخ انصارى استصحاب حكم عقل را درست نمىداند، اما آخوند خراسانى و ميرزاى نايينى استصحاب حكم عقل را درست مىدانند. غير از ايشان نيز محققان بزرگى مانند آيت الله حاج شيخ عبد الكريم حايرى يزدى به صحت استصحاب حكم عقل معتقد بودهاند. خلاصه استدلال شيخ انصارى در اين زمينه اين است كه حكم عقل قابل ترديد نيست يا قطعا وجود دارد يا وجود ندارد و شقّ ثالثى هم قابل تصور نيست. منظور شيخ اين است كه عقل تا وقتى كه چيزى را احراز نكند حكم نمىنمايد؛ بنابراين هرگاه موضوع متيقّن سابق عينا وجود داشته باشد حكم آنهم كماكان وجود دارد و اگر با انتفاى شرطى يا وصفى موضوع متيقّن سابق تغيير كند، حكم آنهم تغيير مىكند. عقل هيچوقت در حكم خود ترديد ندارد، اگر آن موضوعى كه قبلا بوده همچنان باقى است پس حكمش هم باقى است و اگر باقى نيست حكمش نيز منتفى مىشود. ميرزاى نايينى با اين استدلال شيخ مخالف است و به طور خلاصه مىگويد موضوعات احكام اعم از اينكه مستند آنها دليل شرعى يا عقلى باشد جنبه فردى دارد. گاهى دو چيز كه با دقت عقلى متفاوتند عرف با مسامحه آنها را يكى مىداند و به تفاوت آنها توجهى نمىكند. از اين جهت ممكن است حكم عقلى با انتفاى شرط، قيد يا وصفى از موضوع، مورد شك و ترديد واقع شود ولى موضوع استصحاب قرار مىگيرد.
مثلا عقل دروغ مضرّ به حال غير را بدون ترديد ناپسند مىشمارد اما دروغ مصلحتآميز چنين نيست. ممكن است عقل به طور قاطع نگويد دروغ مصلحتآميز پسنديده است يا ناپسند و در مورد آن ترديد داشته باشد. منظور از بيان استدلال فوق كه متأخران نيز از ميرزاى نايينى اقتباس كردهاند داورى بين اين دو دانشمند بزرگ نيست، بلكه اشاره به آن براى روشن شدن ذهن دانشجويان مىباشد.
✍🏻مباحثى از اصول فقه، ج3، ص: 37
•┈••✾••┈•
♨️موسسه امام هادي(عليه السلام):
https://eitaa.com/madresetakhasosiemamhadi
#الفوائد_الأصولية
#القطع_و_الظن
#التجري
📌فرق ماهوى «معصيت» و «تجرّى»:
«ان المعصية هو الاقدام على مخالفة المولى فيما صادف الواقع فالنسبة بين التجرّى و المعصية الحقيقية هو التباين. فمن شرب الماء معتقدا لخمريته تحقق التجرى دون المعصية و من شرب الخمر ملتفتا الى الخمرية و الحرمة تحقق العصيان دون التجرى».
بين تجرّى و معصيت يك ما به الامتياز و يك ما به الاشتراك وجود دارد.
ما به الاشتراك اين است كه هر دو مخالف حجت فعلى میباشند و ما به الامتياز اين است كه در تجرّى عدم مصادفه با واقع و در معصيت مصادفه با واقع است.
مصادفه و عدم مصادفه هر دو امرى غير اختيارى است و قانونگذار نمیتواند استحقاق عقوبت را متوقف بر امر غير اختيارى كند كه بگويد اگر مصادف با واقع بود عقاب مىشود. اين مصادفه و عدم مصادفه با واقع از حيطه قدرت مكلف خارج است. پس همانطور كه گفتيم آنچه بعد مىآورد، نفس خروج از رسوم عبوديت است و همان سوء سريرهاى است كه در نفس مكلف است كه اقدام میكند و مخالفت حجت فعلى میكند و بعد معلوم مىشود كه مكلف اشتباه كرده است و اين آن نيست. اما چه فرقى مىكند آن باشد يا نباشد. شما تمام مراحل بعد از حضرت ربوبى را انجام دادهايد، پس فرقى بين معصيت و تجرى در استحقاق عقوبت براى عاصى و متجرى وجود ندارد.
بعضى از محققين معتقدند: موضوع «حق طاعت» آيا تكليفى است كه براى مكلف كشف شده است؟ يا مجرد انكشاف است و لو مصيب نباشد؟ به تعبير ديگر، حق مولى بر انسان آيا اقتضاى آن را دارد كه انسان در تكاليفى كه برايش كشف شده است، او را اطاعت نمايد؟ يا اينكه هر تكليفى كه به نظرش برسد، بايد اطاعت كند. چه آن تكليف حقيقتا وجود داشته باشد يا نداشته باشد؟ بنا بر احتمال اول مكلف متجرى اخلالى در حق طاعت نكرده زيرا حقيقتا تكليفى وجود نداشته است و بنا بر احتمال دوم در حق طاعت اخلال نموده و سزاوار كيفر است.
احتمال دوم صحيح به نظر میرسد چرا كه منشأ و سرچشمه حق طاعت، حكم عقل است به لزوم احترام مولى و پاسدارى حرمت او. ترديدى نيست كه به لحاظ احترام مولى و پاسدارى حرمت او تفاوتى نيست ميان مخالفتى كه از شخص عاصى سر میزند و مخالفتى كه شخص متجرى مینمايد. بنابراين، متجرى هم مانند عاصى مستحق كيفر است.
•┈••✾••┈•
♨️موسسه امام هادي(عليه السلام):
https://eitaa.com/madresetakhasosiemamhadi
#الفوائد_الأصولية
#البرائه
📌اشکال محقق نائيني بر استدلال به آيه:(لَا یُکَلِّفُ ٱللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَآ ءَاتَاهَا)برای اثبات برائت:
اشکال دیگری نیز در کلمات مرحوم نائینی آمده است. ایشان میفرمایند:
این موصول ظهور در مفعولٌ به دارد؛ و اگر آمدیم آن را بر این که «ما» به معنای حکم و تکلیف شرعی باشد؛ و طبق این معنا، «آتاه» به معنای اعلام است تفسير کنيم عنوان مفعول مطلق پیدا میکند؛ در حالی که ظاهر آیه این است که موصول به عنوان مفعولٌبه است. فرق بین مفعولٌ به و مفعول مطلق دوتاست؛
✴️فرق اول آن است که مفعولٌبه چیزی است که فعل بر آن واقع میشود؛ «ضرب زیدٌ عمرواً» فعل بر عمرو واقع شده است؛ و در عمرو که تاکنون مضروب نبود، وصف جدیدی ایجاد میشود؛اما مفعول مطلق چنین نیست؛ فعل بر مفعول مطلق واقع نمیشود بلکه مفعول مطلق نوع فعل را بیان میکند؛ کیفیت و عدد فعل را بیان میکند.
✴️فرق دوم این است که مفعولٌ به ـ شاید این نکته در ادبیات هم نیامده باشد، برخی از اصولیین و مفسرین آن را ذکر کردهاند ـ متمّم معناست، ولی مفعول مطلق متمّم معنا نیست. در «ضربَ زیدٌ» میگوئید زید چه کسی را زد؟ اما در «ضربته ضرباً» ، اگر «ضرباً» هم نیامد اشکال ندارد و متمّم معنا نیست.
بعد از روشن شدن این دو فرق، مرحوم نائینی میگوید در آیه (لَا یُکَلِّفُ ٱللَّهُ نَفْسًا)خدا نفسی را تکلیف نمیکند؛ اینجا هنوز کلام تمام نشده است و متمّم میخواهد؛(إِلَّا مَآ ءَاتَاهَا) آن را تکمیل و تتمیم میکند بنابراین، ظهور در مفعولًٌ به دارد؛ در حالی که اگر موصول را به تکلیف معنا کنیم، (إِلَّا مَآ ءَاتَاهَا) از مفعولٌ به بودن خارج میشود و داخل در مفعول مطلق میشود؛ میشود «لا یکلّف الله نفساً إلا تکلیفاً» ، میشود «لا یکلّف الله تکلیفاً إلا تکلیفاً بیّنه الله» .
❌حال اگر کسی به مرحوم نائینی اشکال کند که چه ایرادی دارد (إِلَّا مَآ ءَاتَاهَا) را طوری معنا کنیم که مفعولٌ به هم باشد؟
✅ایشان میفرماید بین مفعولٌ به و مفعول مطلق قدر جامع نداریم. نحوه تعلق فعل به مفعولٌ به مغایر است با نحوهی تعلّق فعل به مفعول مطلق. لذا، میفرماید ما نمیتوانیم اینجا هم مفعولٌ به را معنا کنیم و هم مفعول مطلق را. مرحوم نائینی در ادامه یک استدراکی را بیان میفرماید که «لکن الانصاف: أنّه یمکن أن یراد من الموصول الأعمّ من التکلیف وموضوعه ، ما از موصول میتوانیم هم تکلیف و هم فعل را اراده کنیم؛ وایتاء کلّ شیئ إنّما یکون بحسبه، ایشان میفرماید ایتاء هر چیزی نیز به حسب خودش است؛ ایتاء در فعل به معنای اقدار است؛ و در تکلیف به معنای اعلام است. چه اشکالی دارد که ما در اینجا معنای عامی را ذکر کنیم؟ و اتفاقاً در ردّ بر فرمایش مرحوم شیخ که فرمود استعمال لفظ در اکثر از معنا لازم میآید.
♻️مرحوم آشتیانی در حاشیه میفرماید خود مرحوم شیخ در بحث شبههی تحریمیه، در همین آیه، برای ایتاء معنای عامی ذکر میکند که هم شامل تکلیف بشود و هم شامل فعل شود؛ و تصریح کرده که ایتاء کلّ شیئ بحسبه.
مرحوم نائینی نیز همین حرف را دارد؛ پس، معلوم میشود اصل این حرف از خود مرحوم شیخ گرفته شده است. مرحوم نائینی میگوید نه؛ اینجا میگوئیم (مَآ ءَاتَاهَا) مفعولٌ به است و «ایتاء» هم اعم از فعل و تکلیف است؛ نمیگوئیم هم مفعولٌ به است و هم مفعول مطلق. این اجمالی از کلمات بود؛ ما هنوز نتیجهای نگرفتیم و فقط حرف مرحوم شیخ و مرحوم نائینی را بیان کردیم. بسیاری از اصولیین مثل مرحوم امام نیز اصلاً این آیه (لَا یُکَلِّفُ ٱللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَآ ءَاتَاهَا) را ذکر نکردند.
🎙(استاد محمد جواد فاضل لنکرانی |۱۸_۸_۱۳۸۸)
•┈••✾••┈•
♨️موسسه امام هادي(عليه السلام):
https://eitaa.com/madresetakhasosiemamhadi
#الفوائد_الاصولیه
اولین کرسی ترویجی عرضه و نقد دیدگاه علمی مدرسه حکمرانی شهید بهشتی با محوریت «کتاب عصر حیرت»، چهارشنبه، 16 مهرماه، به صورت مجازی و با سخنرانی مهدی نصیری، نویسنده کتاب و پژوهشگر دینی، و حجتالاسلام علیرضا پیروزمند، مسئول گروه اصول فقه احکام حکومتی در فرهنگستان علوم اسلامی، برگزار شد.
مشروح مناظره:
https://b2n.ir/658173
•┈••✾••┈•
♨️موسسه امام هادي(عليه السلام):
https://eitaa.com/madresetakhasosiemamhadi
#الفوائد_الاصوليه
#تنبيهات_الاستصحاب
#الامر_السادس
📌مستثنيات"عدم حجية مثبتات اصول"1⃣:
استثناء اول، خِفاءُ الواسِطِه می باشد که به معنای خفی بودنِ واسطهﻯ عقلی نزد اکثر مردم است. یعنی درصورت کنجکاوی و دقت زیاد می توان آن واسطه را کشف کرد و الا اکثر مردم متوجه آن واسطه نمی شوند و به دلیل خفاء آن واسطه، فکر می کنند این اثر شرعی، مربوط به خود مستصحب است و واسطهﻯ عقلی وجود ندارد.
مرحوم شیخ(ره) می فرماید از آنجا که میزان، نظر عرف است و عرف نیز به دلیل خفاء واسطهﻯ عقلی، متوجه این واسطه نمی شود، استصحاب در این موارد، آثار شرعیِ مترتب بر آن واسطهﻯ عقلی را اثبات می کند.
♻️ مثال خفاء واسطهﻯ عقلی در کلام مرحوم شیخ(ره):
مثالی که مرحوم شیخ(ره) برای خفی بودن واسطه مطرح کرده عبارت است از اثر شرعیِ تنجس ملاقی که بر سرایت رطوبت به ملاقی مترتب می شود. یعنی اگر سرایت رطوبت برای ملاقی حاصل شده باشد، ملاقی، متنجس می شود و إلا صِرف برخورد ملاقی با شیء نجس بدون اینکه سرایتی حاصل شود، موجب تنجس آن نمی شود. پس موضوع اثر شرعی، سرایت است و اگر نسبت به حصول سرایت، شک کنیم و منشأ شک ما این باشد که مثلاً یک ساعت پیش، آن شیء نجس رطوبت زیادی داشت که قطعاً موجب تنجس و سرایت به ملاقی می شد ولی الان بعد از گذشت یک ساعت، نمی دانیم آن رطوبت، به همان وضعیت مُسری بودن باقی است و موجب تنجس ملاقی می شود یا اینکه به قدری کم شده که موجب سرایت نمی شود یا اصلاً خشک شده است، در اینصورت می توانیم استصحاب بقاء آن رطوبت مُسری را جاری کنیم درحالی که اثر شرعی تنجس، مربوط به بقاء آن رطوبت نیست بلکه در حقیقت، مربوط به نفس سرایت است که به معنای انتقال رطوبت مختصر به ملاقی در اثر ملاقات می باشد که لازمهﻯ عقلی بقاء آن رطوبت است.
لذا مرحوم شیخ(ره) می فرماید از آنجا که پس از شک در سرایت، به دلیل عدم وجود حالت سابقهﻯ یقینی برای سرایت، نمی توان استصحاب را در خود سرایت جاری کرد، می توان استصحاب را در رطوبت که منشأ سرایت است، جاری و لازمهﻯ عقلی آن که تحقق سرایت است را مترتب و اثر شرعی تنجس را نتیجه گرفت. چرا که در اینجا واسطه، خفی است و عرف با دیدن رطوبت، انتقال و تنجس را نتیجه می گیرد. لذا از نظر مرحوم شیخ(ره) اصل مثبت در این مثال، به دلیل خفاء واسطه اشکالی ندارد.
❌ردّ خفاء واسطه به عنوان استثناء اصل مثبت در کلام علماء:
اکثر اعلام این استثناء را رد کرده اند و فرموده اند خفاء واسطه، اثری ندارد. به دلیل اینکه جریان استصحاب در موضوعات، صغرای یک کبرای شرعی را درست می کند و آن کبرای شرعی با تحقق موضوع خود به واسطهﻯ تعبد، خود به خود منطبق می شود. درحالی که در این مثال، وقتی صغرای بقاء رطوبت را با استصحاب درست می کنیم، کبرایی برای این موضوع در شرع وجود ندارد که بگوید هرگاه رطوبت در شیء نجس باقی باشد، ملاقی نیز نجس می شود بلکه آن کبرایی که در شرع داریم، این است که هرگاه سرایت در ملاقی تحقق پیدا کند و در اثر ملاقات، رطوبتی در ملاقی پیدا شود، ملاقی نجس می شود. لذا با استصحاب بقاء رطوبت در شیء نجس، صغرایی برای این کبرای موجود در شرع، درست نمی شود. چون بقاء رطوبت در شیء نجس، ربطی به متأثر شدن ملاقی ندارد. بلکه با این استصحاب، صغرایی درست می شود که کبرایی در شرع ندارد. پس این استصحاب چون برای کبرای شرعی، موضوع درست نمی کند، اثری ندارد. چه واسطه، خفی باشد چه واسطه، جلی باشد.
🎙درس خارج اصول آيت الله موسوی جزایری|(١٣٩١/٠٧/١٦).
•┈••✾••┈•
♨️موسسه امام هادي(عليه السلام):
https://eitaa.com/madresetakhasosiemamhadi
audio.mp3
656.3K
#الفوائد_الاصوليه
#مباحث_الالفاظ
📍شرح موجز و مختصر مبنای سکاکی در مجاز.
🎙آیت الله العظمی خویی[قدس سره].
🔶🔹🔶به زبان عربی🔷🔸🔷
#تراث
•┈••✾••┈•
♨️موسسه امام هادي(عليه السلام):
https://eitaa.com/madresetakhasosiemamhadi
#الفوائد_الأصولية
#اعلام_حوزه_خوزستان
📌قاعده مقتضي ومانع در ديدگاه آيت الله سيد علي بهبهاني قدس سره:
♦️1️⃣♦️
📍جايگاه قاعده"مقتضي ومانع":
مرحوم بهبهانی قاعده مقتضی و مانع را منشأ استصحاب و سایر اصول عملیه و حتی اصول لفظیه می داند و بر این عقیده است که آن اصول به این قاعده باز می گردند و این تعبیرات مختلف از اصول، در واقع بیان موارد قاعده مقتضی و مانع است و اختلاف در اسامی و الفاظ باعث اختلاف در ماهیت نمی شود، کما این که در انواع امر این گونه است، مثل انسان و غنم که هر دو دال بر حیوانیت هستند، و از طرفی هم تقدم برخی از این موارد بر بعض دیگر باعث تفاوت ماهوی آن ها با قاعده مقتضی و مانع نمی شود.
مرحوم بهبهانی در ادامه به بیان اندراج تمامی اصول عملیه در ضمن قاعده مقتضی و مانع پرداخته است، به این بیان که اصل برائت به این معنا برمی گردد که عدم تکلیف در ازل مقتضی عدم حکم است و جعل شارع نسبت به این تکلیف از قبیل مانع است و با حکم به اقتضاء و نفی مانع محتمل عهده مکلف بری می شود، و در اصل احتیاط هم معنا این است که علم به تکلیف اقتضای اشتغال ذمه و وجوب خروج از عهده تکلیف دارد، و با صرف احتمال و قبل از احراز مانع نمی توان از آن مانع شد، و مادامی که مانع محرز نشود باید به همان اقتضاء ملتزم شد، کما این که در اصالة التخییر هم امر این گونه است که در آن علم اجمالی مقتضی احتیاط و مانع از آن عدم تمکن از احتیاط است و همین برای اکتفاء به موافقت احتمالیه کفایت می کند، در مورد اصل استصحاب هم ایشان آن را از مصادیق قاعده مقتضی و مانع می داند به این بیان که ثبوت شیء در سابق مقتضی دوام آن است تا زمانی که مانعی از این اقتضاء محرز شود.
♻️نتیجه این که تمامی اصول عملیه به قاعده مقتضی و مانع بر می گردد و اصول لفظیه هم به بیانی که خواهد آمده به این قاعده بر می گردد.
ایشان نسبت بین استصحاب و قاعده مقتضی و مانع عموم و خصوص من وجه می داند، لذا مواردی وجود دارد که فقط قاعده مقتضی و مانع در آن ها جا دارد و آن مربوط به موارد شک در حدوث است، مثل اقتضای بیع نسبت به لزوم معامله در حالی که اگر این معامله مقرون به عیب شکل بگیرد از همان ابتداء لزومی ندارد تا با اتکاء به آن حالت سابقه استصحاب جاری شود، اما در مواردی فقط استصحاب جاری می شود، مثل استصحابی که در مورد شک در اقتضاء جاری شده باشد که قطعا جای قاعده مقتضی و مانع نیست، اما در جایی که شیء در زمان سابق محقق شده و اقتضای استمرار هم داشته باشد، ولکن ممکن است برای این بقاء و استمرار مانعی پیش بیاید، مثل موردی که شخص بعد از وضو گرفتن شک در خوابیدن و یا حدث داشته باشد؛ که مجمع قاعده مقتضی و مانع و استصحاب است.
🎙درس أصول آيت الله قائني-16-12-1394
ادامه دارد....
•┈••✾••┈•
♨️موسسه امام هادي(عليه السلام):
https://eitaa.com/madresetakhasosiemamhadi
#الفوائد_الأصولية
📌سيره عامه:
مرحوم آقاى بروجردى مىفرمود:
اگر يك چيزى در بين عامه تسلّم پيدا كرده باشد، اگر از ناحيه معصوم ردعى از آن نشده باشد، اين ممضى مىشود. نظير بناى عقلاء كه اگر ردعى از آن نشده باشد مورد امضا محسوب مىشود.
و اگر از بدع بود بر اساس «إِذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فَعَلَى الْعَالِمِ أَنْ يُظْهِرَ عِلْمَهُ» بايد از ناحيه معصوم از آن ردعى صادر مىشد. پس از عدم ردع، مىتوان تقرير معصوم را استفاده نموده.
#ثمره_فقه_مقارن
🎙درس خارج فقه صوم آيت الله العظمي شبيري زنجاني|جلسه89/10/6
•┈••✾••┈•
♨️موسسه امام هادي(عليه السلام):
https://eitaa.com/madresetakhasosiemamhadi
#الفوائد_الأصولية
#اعلام_حوزه_خوزستان
📌قاعده مقتضي ومانع در ديدگاه آيت الله سيد علي بهبهاني قدس سره:
♦️2️⃣♦️
📍وجوه اعتبار قاعده مقتضی و مانع:
مرحوم بهبهانی سه وجه عمده به عنوان مدرک و منشأ این قاعده مطرح نموده است.
❇️وجه اول: بناء عقلاء
بنای عقلاء دال بر اعتبار قاعده مقتضی و مانع است، البته بنایی که کاشف از حکم عقل است، لذا در واقع دلیل اصلی این قاعده همان حکم عقل است که پشتوانه بنای عقلاء شده است، اما این که عقلاء چنین بنایی دارند از این باب است که در مواردی عقلاء بنای بر این مفاد دارند که استصحاب در آن ها تصویر نمی شود یا این که لا اقل مبنای عقلاء در این موارد، استصحاب نیست و موردی غیر از این قاعده برای این موارد وجود ندارد.
ایشان برای اثبات این بناء امثله ای(اصالة العموم، اصالة الاطلاق و اصالة الحقیقة) آورده است که در آن ها بر اساس همین قاعده عمل شده است که البته در برخی از آن ها به جای بنای عقلاء به بنای فقهاء تمسک نموده است.
🔸[مثال أول]:اصالة الحقیقة:
لفظ «لو خلی و طبعه» اقتضای معنای حقیقی را دارد و قرینه مجاز صارف از این معنای حقیقی است و بنای عقلاء دال بر حفظ همان معنای حقیقی است تا زمانی که مانعی از این اقتضاء احراز شود.
🔸[مثال دوم]:اصالة العموم:
اقتضای لفظ عام بدون نصب قرینه بر تخصیص، شمول و عمومیت است، و به صرف احتمال وجود این قرینه نمی توان از تاثیر مقتضی رفع ید نمود.
🔸[مثال سوم]:اصالة الاطلاق:
اقتضای اولیه لفظ مطلق، اطلاق معنا است و با صرف احتمال تقیید نمی توان از این معنا صرف نظر کرد.
⛔️ان قلت: ممکن است که فقط در خصوص موارد محاورات (اصالة الحقیقه و اطلاق و عموم) این بناء (قاعده) وجود داشته باشد و در سایر موارد این بناء وجود نداشته باشد.
✅قلت: اگر بنای عقلاء در این موارد پذیرفته شود تفکیکی در آن راه ندارد، چرا که این بناء به نکته ای عقلایی است که قابل تعبد نیست و در هر جا که این نکته وجود داشته باشد، بناء وجود خواهد داشت، و شارع هم تا زمانی که نسبت به این بنای عقلا و منشا آن یعنی حکم عقل ردعی ندارد، آن را امضاء نموده است.
از نظر ایشان حکم عقل در این قاعده اقتضایی است یعنی ممکن است که شارع از این حکم عقل ردع و منع داشته باشد ولی آن چه روی داده عدم این ردع و حتی امضای این بناء است.
🔸[مثال چهارم]:اصالة اللزوم در عقود:
بنای فقهاء در شبهات موضوعیه این است که در شک در لزوم و جواز معامله، حکم به لزوم معامله می شود؛ در حالی که احتمال می رود از ابتداء بیع جایز شکل گرفته باشد لذا استصحاب جا ندارد.
⛔️ان قلت: یک استصحاب در مقام راه دارد که همان استصحاب ملکیت قبل از فسخ، که در مقام وجود دارد و نیازی به قاعده مقتضی و مانع نیست.
✅قلت: بنای عقلاء بر لزوم بر اساس این استصحاب نیست بلکه بر اساس اصالة اللزوم است نه استصحابی که نتیجه آن لزوم باشد، و از طرفی هم این که بنای عقلاء در این جا مستند به استصحاب باشد؛ لازمه ای دارد که قابل التزام نیست، به عنوان مثال در جایی که در هبه موهوب له معلوم نیست که هبه به ذی الرحم (لازم)یا هبه به اجنبی(جایز) است، استصحاب مکلیت قبل از فسخ دال بر لزوم است، در حالی که فقهاء حکم به لزوم در این مورد ندارند، و این حاکی است که مدرک فقهاء بر لزوم در معاملات مشکوکه قاعده مقتضی و مانع است که در بیع وجود دارد، اما در هبه این اقتضاء وجود ندارد و لزوم در آن خلاف قاعده و منوط به موارد هبه به ذی رحم است.
🔸[مثال پنجم]:شک در محرمیت:
در موارد شک در محرمیت که مکلف نمی داند که زنی که مقصود به ازدواج است آیا از محارم اوست یا نه؟ بنای فقهاء بر عدم محرمیت این زن است، چرا که صرف مرأة بودن مقتضی عدم محرمیت است.
🔸[مثال ششم]اصالة التمام در صلاة:
در جایی بعد از طی مسافتی چهار فرسخی شک دارد در این که نمازش قصر می شود؟ آیا هشت فرسخ امتدادی شرط است یا هشت فرسخ تلفیقی (رفت و برگشتی) هم صدق می کند؟ که فقهاء در این موارد تا زمانی که مانع از اقتضای اولیه در نماز که همان تمامیت است، احراز نشده باشد حکم به بقای این اقتضاء نموده اند.
🎙درس أصول آيت الله قائني-16-12-1394
ادامه دارد....
•┈••✾••┈•
♨️موسسه امام هادي(عليه السلام):
https://eitaa.com/madresetakhasosiemamhadi
#الفوائد_الأصولية
#اعلام_حوزه_خوزستان
📌قاعده مقتضي ومانع در ديدگاه آيت الله سيد علي بهبهاني قدس سره:
💢تحليل آيت الله سيستاني از ديدگاه آيت الله بهبهاني :
آقای سیستانی در کتاب استصحاب به مرحوم بهبهانی نسبت داده است که:«ایشان در شکّ در وجود حاجب هنگام وضوء قاعدة مقتضی و مانع را جاری می داند»
چرا که شسته شدن صورت و انغسال آن با جریان آب بر صورت عرفاً متّحد است و عرف به مجرّد جریان آب بر صورت، حکم به تحقق شستن می کند، (پس صبّ الماء علی الوجه مقتضیِ است که محرز می باشد و تحقق الإنغسال مقتضیَ است که مشکوک می باشد) حال با شکّ در وجود حاجب شکّ در تحقق انغسال به مجرّد جریان الماء بر صورت می شود، که در اینصورت اگر چه إنغسال أثر شرعی و عقلی صبّ الماء علی الوجه نمی باشد و فقط عرفاً متّحد می باشد، قاعدة مقتضی و مانع جاری می شود.
❌نقد تحليل:
و لکن به نظر ما این استناد به مرحوم بهبهانی روشن نیست، بلکه ظاهر از کلمات ایشان این است که قاعدة مقتضی و مانع را در این مسألة شکّ در وجود حاجب نیز جاری نمی داند؛ چرا که تفاوتی میان مثال شکّ در حاجب و مثال رمی سهم به سمت زید نمی باشد و ایشان در این مثال از جریان قاعدة مقتضی و مانع منع می نمود.
بنابراین مرحوم بهبهانی می فرماید: فقط در موردی که مقتضیَ از آثار شرعیه و یا عقلیه مقتضیِ باشد، قاعدة مقتضی و مانع جاری است.
🎙درس خارج اصول استاد محمدتقي -94/11/03
•┈••✾••┈•
♨️موسسه امام هادي(عليه السلام):
https://eitaa.com/madresetakhasosiemamhadi
#الفوائد_الاصوليه
#الوضع
⭕️نقد وبررسي دیدگاه محقق نائيني قدس سره در ارتباط با واضع الفاظ:
✅بيان ديدگاه محقق نائيني:
🔸 مرحوم آقای #نائینی اعتقاد داشتند که واضع الفاظ خداست، به این آیه تمسک کردند: «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا» غیر از ایشان هم دارند در بین علمای اهل سنت. در کتبی که در ادبیات نوشته شده، عده ای از اهل سنت هم قائلند که واضع خداست.
❌نقد ديدگاه محقق نائيني:
🔹 لکن مراد از آیه این نیست. نه، توجه نشده. مراد این است که این قدرت را در ذات انسان، یکی در حقیقت وجودی انسان و یکی هم در مرحله وجود، «علّم الآدم الاسماء،» آدم مرحله وجودی انسان است پس در ذات، این قدرت قرار داده شده، این قدرت را با الفاظ بیان میکند و همین طور هم هست، واقعش همین طور است...
درس خارج فقه آيت الله سید احمد #مددی| 1398/10/22
•┈••✾••┈•
♨️موسسه امام هادي(عليه السلام):
https://eitaa.com/madresetakhasosiemamhadi
#الفوائد_الاصوليه
#دور_الشهره_في_الفقه
مبناى شيخ شوشتري رحمه الله درقبول أخبار:
💢وكيف كان فعمل المشهور بما هو ضعيف سندا دليل على ان الأصل في الحجية هو العمل وأما سلامة السند ففرعه.
💢فإذا تعارض خبر ضعيف السند مشهور وخبر صحيح السند غير مشهور يقدم العمل بالأول، وإنما يترجح صحيح السند في ما اذا كانا متكافئين في العمل كما عليه قدماء الأصحاب( النجعه فی شرح اللمعه،ج۱،ص۶۵).
♻️پ.ن:
شيخ شوشتري رحمه الله معتقد است که از برخورد قدماء با احاديث در می يابيم که در حجيت حديث عمل قدماء اصل وشاخص می باشد وصحت سند فرع آن می باشد.
اين مدعی با بررسي کلمات قدماء اثبات می شود زيرا در کلمات قدماء مشاهده می شود که آنها ملتزم به قبول روايات ضعيف نيز شده اند واين درحالی است که اگر از ديد قدماء اصل در حجيت روايات سند باشد به روايات ضعيف عمل نمی کردند از اين رو در مي يابيم که اصل نزد قدماء سند روايت نيست.
از اين قاعده مستفاد از کلمات قدماء می توانيم جايگاه شناسي درستي نسبت به بحث سندي داشته باشيم.
زيرا با التزام به اين قاعده در صورت تعارض بين روايت صحيح السند وروايت ضعيف السندي که مشهور به آن عمل کرده اند ترجيح با روايت مشهور خواهد بود و حديث صحيح تنها در فرض تساوي دو روايت از جهت عمل در بين قدماء ميزان در حجيت خواهد بود.
با توجه به آنچه ذکر شد روشن می شود که در فرايند حل مسأله فقهی بعد از گرد آوري روايات مسأله طي چند دو مرحله لازم خواهد بود:
🔰مرحله اول:مراجعه به کتب قدماء وتعيين قول مشهور می باشد.
🔰مرحله دوم:
❇️(الف)-در صورت احراز شهرت در جانب يک قول بايد روايات موافق مشهور از روايات مخالف جداسازي بشوند.
❇️(ب)-در صورت عدم احراز قول مشهور در اين مرحله پژوهشگر ملزم به بررسي سندي روايات خواهد بود تا صحيح از غير صحيح را تمييز بدهد.
#أعلام_خوزستان
•┈••✾••┈•
♨️موسسه امام هادي(عليه السلام):
https://eitaa.com/madresetakhasosiemamhadi
#الفوائد_الأصوليه
#الفوائد_الفقهيه
⭕️ديدگاه ميرزاي قمی در ارتبا با تمسک به اطلاقات وعمومات در مسائل مستحدثه:
و عموم «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» و امثال آن نيز محمول است بر عقود معهوده در زمان شارع، نه هر چه هر كس خواهد اختراع كند. و آن چه به فهم حقير رسيده در معنى مثل «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» و امثال آن، وجوب وفا به مقتضى است، اگر وجوب و لزوم است بر سبيل وجوب، مثل بيع و اجاره، و اگر نه بر سبيل جواز شركت و مضاربه، نه آن كه واجب باشد وفا به هر عقدى الا ما اخرجه الدليل و تحقيق آن را در بعضى رسايل كردهام.
📚جامع الشتات،ج2،ص41
•┈••✾••┈•
♨️موسسه امام هادي(عليه السلام):
https://eitaa.com/madresetakhasosiemamhadi
#الفوائد_الاصوليه
#دور_الشهره_في_الفقه
مبناى شيخ شوشتري رحمه الله درقبول أخبار:
💢وكيف كان فعمل المشهور بما هو ضعيف سندا دليل على ان الأصل في الحجية هو العمل وأما سلامة السند ففرعه.
💢فإذا تعارض خبر ضعيف السند مشهور وخبر صحيح السند غير مشهور يقدم العمل بالأول، وإنما يترجح صحيح السند في ما اذا كانا متكافئين في العمل كما عليه قدماء الأصحاب( النجعه فی شرح اللمعه،ج۱،ص۶۵).
♻️پ.ن:
شيخ شوشتري رحمه الله معتقد است که از برخورد قدماء با احاديث در می يابيم که در حجيت حديث عمل قدماء اصل وشاخص می باشد وصحت سند فرع آن می باشد.
اين مدعی با بررسي کلمات قدماء اثبات می شود زيرا در کلمات قدماء مشاهده می شود که آنها ملتزم به قبول روايات ضعيف نيز شده اند واين درحالی است که اگر از ديد قدماء اصل در حجيت روايات سند باشد به روايات ضعيف عمل نمی کردند از اين رو در مي يابيم که اصل نزد قدماء سند روايت نيست.
از اين قاعده مستفاد از کلمات قدماء می توانيم جايگاه شناسي درستي نسبت به بحث سندي داشته باشيم.
زيرا با التزام به اين قاعده در صورت تعارض بين روايت صحيح السند وروايت ضعيف السندي که مشهور به آن عمل کرده اند ترجيح با روايت مشهور خواهد بود و حديث صحيح تنها در فرض تساوي دو روايت از جهت عمل در بين قدماء ميزان در حجيت خواهد بود.
با توجه به آنچه ذکر شد روشن می شود که در فرايند حل مسأله فقهی بعد از گرد آوري روايات مسأله طي چند دو مرحله لازم خواهد بود:
🔰مرحله اول:مراجعه به کتب قدماء وتعيين قول مشهور می باشد.
🔰مرحله دوم:
❇️(الف)-در صورت احراز شهرت در جانب يک قول بايد روايات موافق مشهور از روايات مخالف جداسازي بشوند.
❇️(ب)-در صورت عدم احراز قول مشهور در اين مرحله پژوهشگر ملزم به بررسي سندي روايات خواهد بود تا صحيح از غير صحيح را تمييز بدهد.
#أعلام_خوزستان
•┈••✾••┈•
♨️موسسه امام هادي(عليه السلام):
https://eitaa.com/madresetakhasosiemamhadi
#الفوائد_الاصوليه
#دور_الشهره_في_الفقه
مبناى شيخ شوشتري رحمه الله درقبول أخبار:
💢وكيف كان فعمل المشهور بما هو ضعيف سندا دليل على ان الأصل في الحجية هو العمل وأما سلامة السند ففرعه.
💢فإذا تعارض خبر ضعيف السند مشهور وخبر صحيح السند غير مشهور يقدم العمل بالأول، وإنما يترجح صحيح السند في ما اذا كانا متكافئين في العمل كما عليه قدماء الأصحاب( النجعه فی شرح اللمعه،ج۱،ص۶۵).
♻️پ.ن:
شيخ شوشتري رحمه الله معتقد است که از برخورد قدماء با احاديث در می يابيم که در حجيت حديث عمل قدماء اصل وشاخص می باشد وصحت سند فرع آن می باشد.
اين مدعی با بررسي کلمات قدماء اثبات می شود زيرا در کلمات قدماء مشاهده می شود که آنها ملتزم به قبول روايات ضعيف نيز شده اند واين درحالی است که اگر از ديد قدماء اصل در حجيت روايات سند باشد به روايات ضعيف عمل نمی کردند از اين رو در مي يابيم که اصل نزد قدماء سند روايت نيست.
از اين قاعده مستفاد از کلمات قدماء می توانيم جايگاه شناسي درستي نسبت به بحث سندي داشته باشيم.
زيرا با التزام به اين قاعده در صورت تعارض بين روايت صحيح السند وروايت ضعيف السندي که مشهور به آن عمل کرده اند ترجيح با روايت مشهور خواهد بود و حديث صحيح تنها در فرض تساوي دو روايت از جهت عمل در بين قدماء ميزان در حجيت خواهد بود.
با توجه به آنچه ذکر شد روشن می شود که در فرايند حل مسأله فقهی بعد از گرد آوري روايات مسأله طي دو مرحله لازم خواهد بود:
🔰مرحله اول:مراجعه به کتب قدماء وتعيين قول مشهور می باشد.
🔰مرحله دوم:
❇️(الف)-در صورت احراز شهرت در جانب يک قول بايد روايات موافق مشهور از روايات مخالف جداسازي بشوند.
❇️(ب)-در صورت عدم احراز قول مشهور در اين مرحله پژوهشگر ملزم به بررسي سندي روايات خواهد بود تا صحيح از غير صحيح را تمييز بدهد.
#أعلام_خوزستان
•┈••✾••┈•
♨️موسسه امام هادي(عليه السلام):
https://eitaa.com/madresetakhasosiemamhadi
#الفوائد_الأصولية
#اعلام_حوزه_خوزستان
📌قاعده مقتضي ومانع در ديدگاه آيت الله سيد علي بهبهاني قدس سره:
💢تحليل آيت الله سيستاني از ديدگاه آيت الله بهبهاني :
آقای سیستانی در کتاب استصحاب به مرحوم بهبهانی نسبت داده است که:«ایشان در شکّ در وجود حاجب هنگام وضوء قاعدة مقتضی و مانع را جاری می داند»
چرا که شسته شدن صورت و انغسال آن با جریان آب بر صورت عرفاً متّحد است و عرف به مجرّد جریان آب بر صورت، حکم به تحقق شستن می کند، (پس صبّ الماء علی الوجه مقتضیِ است که محرز می باشد و تحقق الإنغسال مقتضیَ است که مشکوک می باشد) حال با شکّ در وجود حاجب شکّ در تحقق انغسال به مجرّد جریان الماء بر صورت می شود، که در اینصورت اگر چه إنغسال أثر شرعی و عقلی صبّ الماء علی الوجه نمی باشد و فقط عرفاً متّحد می باشد، قاعدة مقتضی و مانع جاری می شود.
❌نقد تحليل:
و لکن به نظر ما این استناد به مرحوم بهبهانی روشن نیست، بلکه ظاهر از کلمات ایشان این است که قاعدة مقتضی و مانع را در این مسألة شکّ در وجود حاجب نیز جاری نمی داند؛ چرا که تفاوتی میان مثال شکّ در حاجب و مثال رمی سهم به سمت زید نمی باشد و ایشان در این مثال از جریان قاعدة مقتضی و مانع منع می نمود.
بنابراین مرحوم بهبهانی می فرماید: فقط در موردی که مقتضیَ از آثار شرعیه و یا عقلیه مقتضیِ باشد، قاعدة مقتضی و مانع جاری است.
🎙درس خارج اصول استاد محمدتقي -94/11/03
•┈••✾••┈•
♨️موسسه امام هادي(عليه السلام):
https://eitaa.com/madresetakhasosiemamhadi