#امام_حسین_ع_مناجات
#لیلة_الرغائب
دل را به سر موی تو بستم
بند است امید من به مویی
جز اشکِ ندامتی که دارم
پیش تو ندارم آبرویی
باید که نماز وصل خوانم
از گریه گرفتهام وضویی
من در شب آرزو ندارم
جز وصل تو هیچ آرزویی
ای عشق! بیا که نیست ما را
غیر از مدد تو چاره جویی
#علی_مقدم
#امام_حسین_ع_مناجات
#لیلة_الرغائب
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
اگر چشم من آبروی مرا ریخت
چه غم؟ بعد از این آبرویم حسین است
به دنبال نامی به جز عشقم اما
سرانجام هر جستوجویم حسین است
شب آرزوها شب جمعه باشد
و کتمان کنم آرزویم حسین است؟
به سجاده گفتم که مایل بیفتد
که از این سحر سمتوسویم حسین است
سرآغاز عالم... سرانجام عالم...
خلاصه بخواهم بگویم، حسین است
#صادق_میرصالحیان
🌱بهمناسبت #لیلة_الرغائب
با اشکِ دو عین... یا قدیم الاحسان!
با این همه دِین... یا قدیم الاحسان!
مــا آمــدهایــم تا بـبـخـــشـی مــا را...
امشب به حسین... یا قدیم الاحسان!
#یوسف_رحیمی
به مناسبت #لیلة_الرغائب
ای مظهر مظهرالعجایب! الغوث
مظلومترین حاضرِ غایب! الغوث
جز دیدنتو چه آرزویی داریم؟!
ای رغبت لیلة الرغایب! الغوث
#مجتبی_خرسندی
#امام_زمان_عج_مناجات
#لیلة_الرغائب
تسکین دل ام مصائب برگرد
ای بر دو جهان امیر و صاحب برگرد
ما منتظر رؤیتِ رویت هستیم
ای آرزوی شب رغائب برگرد
#مهدی_ستارزاده
بهمناسبت حلول #ماه_رجب
قال رسول الله صلی الله علیه وآله:
إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى نَصَبَ فِي السَّمَاءِ السَّابِعَةِ مَلَكاً يُقَالُ لَهُ الدَّاعِي
فَإِذَا دَخَلَ شَهْرُ رَجَبٍ يُنَادِي [نادى] ذَلِكَ الْمَلَكُ كُلَّ لَيْلَةٍ مِنْهُ إِلَى الصَّبَاحِ طُوبَى لِلذَّاكِرِينَ طُوبَى لِلطَّائِعِينَ
وَ يَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى أَنَا جَلِيسُ مَنْ جَالَسَنِي وَ مُطِيعُ مَنْ أَطَاعَنِي وَ غَافِرُ مَنِ اسْتَغْفَرَنِي
الشَّهْرُ شَهْرِي وَ الْعَبْدُ عَبْدِي وَ الرَّحْمَةُ رَحْمَتِي فَمَنْ دَعَانِي فِي هَذَا الشَّهْرِ أَجَبْتُهُ وَ مَنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ
اَلا که موسم عشق و طرب رسید، بیایید
دوباره نفحهی رحمت ز رَب رسید، بیایید
خمار بادهی توحید! تشنگی به سر آمد
هزار شکر که جام رجب رسید، بیایید
دوباره موسم "شَهر الاَصَمّ" رسید، بشارت
که پُر ز رحمت حق لب به لب رسید، بیایید
دوباره فرصتِ با حق نشستن آمده از راه
"جَلیسُ جالسنی" هایِ شب رسید، بیایید
حیات تازه وزیدن گرفت از ملکوتش
اگر چه جان ز گناهان به لب رسید، بیایید
فسردگان تباهی و مبتلا به سیاهی
برای بخششِ عصیان سبب رسید، بیایید
#علی_مقدم
#امام_هادی_شهادت
یا رب از زهر جفا سوخت زپا تا به سرم
شعله با ناله برآید همه دم از جگرم
جز تو ای خالق دادار کسی نیست گواه
که چه آورده جفای متوکّل به سرم
می دوانید پیاده به پی خویش مرا
گرد ره ریخت بسی بر رخ همچون قمرم
آن شبی را که مرا خواند سوی بزم شراب
گشت از شدّت غم، مرگ عیان در نظرم
خواست تا بر من مظلوم دهد جام شراب
شرم ننمود در آن لحظه زجدّ و پدرم
زهر نوشیدم و راحت شدم از عمر ولی
ریخته خاک یتیمی به عذار پسرم
با که این ظلم بگویم که به زندان بلا
قبر من کند عدو پیش دو چشمان ترم
هر زمان هست در این دار فنا مظلومی
حق گواه است که من از همه مظلوم ترم
فخر (میثم) همه این است به فردا کامروز
هم ثنا گستر من آمده هم نوحه گرم
#غلامرضا_سازگار
#امام_هادی_شهادت
#امام_هادی_مدح
شده ام بر آن که پری زنم به هوات یا علی النقی
سفری کنم و سری زنم به سرات یاعلی النقی
به هوات تازه کنم نفس، به سرات آیم از این قفس
برسم به مأمن آسمان رهات یا علی النقی
هله ای قلم تو شروع کن، ز درون درآ و طلوع کن
بنویس سردر مشق های سیات یاعلی النقی
بنویس دست مِداحتم نرسد به عرش فضائلت
شود آب های جهان اگر که دوات یاعلی النقی
بنویس اوج کدام دم، برسد به وسعت آن قلم
که دمیده جامعه ای بدان جلوات یا علی النقی
تو همان تجلّی ایزدی، که به شکل بنده درآمدی
و سروده ای غزل از زبان خدات یاعلی النقی
و به استناد زیارتت، تو و اهل بیت نبوتت
شده اید رب جلی ولی به صفات یاعلی النقی
ز عدم وجود درست کن، ز نبود بود درست کن
و به شیر جان بده با مسیح نگات یاعلی النقی
منم آشنای قدیم تو، ز دیار عبدالعظیم تو
که سلام می دهمت به شوق لقات یاعلی النقی
نبود به بودن تو غمم، بخدا که حر جهنمم
که گرفته ام به ولات برگ برات یاعلی النقی
بگذار کعبه ی سامرا، قدمی طواف کنم تورا
سر خویش را بزنم به کوی منات یا علی النقی
#محمد_بیابانی
#امام_هادی_مدح
#دوبیتی
وقتی که تمامی ملائک، مولا
از حسن تو گویند یکایک، مولا
این ذره کجا و آفتابی چون تو
«کَیفَ اَصِفُ حُسنَ ثَنائِک» مولا؟
#یوسف_رحیمی
#امام_هادی_شهادت
درخانه اش غریب شدویاوری نداشت
در سینه اش بجز جگر پرپری نداشت
مظلوم مانده بود درآن شهر بی حیا
او هم امام بود ولی لشگری نداشت
میگفت آب آب و در آخرین نفس
جز ذکر یاحسین دم دیگری نداشت
درلحظه ی نفس زدن و جان سپردنش
شکرخداکنار خودش خواهری نداشت
برپیکرش نبود رد تیغ و خنجری
دیگرکسی نگاه به انگشتری نداشت
بر اهلبیت او نشد آنجا جسارتی
میرفت تشنه کام و غم معجری نداشت
بزم شراب دید ولیکن عدوی او
دیگر میان تشت طلایی سری نداشت...
#امیر_قربانیفر
#امام_هادی_شهادت
قلبمو خیلی سوزوندن بخدا
غصه رو دلم نشوندن بخدا
من پیاده دشمنم سواره بود
تو کوچه منو کشوندن بخدا
.
.
بی حیا دیگه نسوزون جگرم
چرا آخه میزنی هی شررم
سرمو اگه میخوای ببر ولی
ناسزا دیگه نگو به مادرم
.
.
چقدر به بچه هام دادن عذاب
دلم از این همه داغ شده کباب
خیلی یاد عمه زینب افتادم
وقتی بردن منو تو بزم شراب
.
زینب و بزم شراب واویلتا
زینب و شام خراب واویلتا
صحبت از کنیزی و آل علی
قلب زهرا شد کباب واویلت
بمیرم برای غمهای حسین
وسط طشت طلاس جای حسین
پیش چشمای سه ساله دخترش
خیزرون میزد به لبهای حسین
.
#عبدالزهرا
#امام_هادی_شهادت
منکه شد گوشۀ تبعید ، عبادت ، کارم
سالها دشمن من داد ز غم آزارم
دوستان شیفتۀ خلق خوش و رفتارم
دشمنان نیز خجالت زده از کردارم
نیست جز یاریِ قرآن و تلاوت یارم
ظلم و جور خلفا بود که خونبارم کرد
متوکل ز همه بیشتر آزارم کرد
هیبت حیدری ام تیر به اعدا می زد
معجزاتم همه شمشیر به اعدا می زد
ذکر من بود که زنجیر به اعدا می زد
من ستم دیدم و تقدیر به اعدا می زد
گاه یک شیر ز تصویر به اعدا می زد
روز و شب در غم و اندیشۀ مردم بودم
بیشتر همنفس اهل ری و قم بودم
خصم پنداشت که من بی کس و تنها هستم
غافل از اینکه خدا را یَد و بَیضا هستم
خواست تهمت بزند دید مبرّا هستم
خواست تحقیر کند دید که والا هستم
جرمم این بود که من زادۀ زهرا هستم
آنکه در گوشۀ تبعید گرفتارم کرد
تا توانست به تهدید گرفتارم کرد
دشمنان بر سر من بسکه بلا آوردند
دل پر صبر و قرارم به صدا آوردند
گاه در بزم شرابی ز جفا آوردند
گاه در مجلس اغیار مرا آوردند
بارها در نظرم کرب و بلا آوردند
کاروانِ اُسرا در نظرم می آمد
مجلس شام بلا در نظرم می آمد
یاد آن بزم شرابی که میان اُسرا
عمه ام بود و همه قافلۀ کرب و بلا
بسته در سلسله ای سلسلۀ آل عبا
وسط طشتِ طلا بود سر خون خدا
بزم مشروب کجا و حرم آل کسا
جمع کفار کجا جمع عزیزان حسین
تهمت زشت کنیزی به یتیمان حسین
شعلۀ فتنه کفار بر افروخته بود
صورت ماه یتیمانِ حرم سوخته بود
چشم حضّار به ناموس خدا دوخته بود
غصّه جدّ غریبم به دل اندوخته بود
زینب از مادر خود فاطمه آموخته بود
عمۀ مقتدرم خطبۀ غرّا می خواند
و سر خون خدا سورۀ طه می خواند
خیزران بود که روی لب و دندان می زد
بر لب ماه نه بر ناطق قرآن می زد
بانویی بر سر خود لطمه فراوان می زد
این رباب است که بوسه به سر از جان می زد
باز هم حرمله ای طعنه به مهمان می زد
داغ شش ماهه فراموش نمی گردد آه
نالۀ فاطمه خاموش نمی گردد آه
#محمود_ژولیده
#امام_هادی_شهادت
در آسمان سامرا پیچیده بوی من
یادِ مدینه مانده بُغضی در گلوی من
هرشب بیادِ مادرِخود جامعه خواندم
شرحِ صفاتِ مادرم شد گفتگوی من
با دستِ بسته از مدینه راه افتادم
در هرنمازم اشک شد آبِ وضوی من
با بی ادب های عرب تبعید مشگل شد
رویِ سپاهی واشده دیگر به روی من
منزل به منزل رفته ام با پیکیری سالم
بر هم نخورده با تکانِ نیزه موی من
طعمِ شبِ سردِ خرابه را چشیدم من
بازی شده در چند جا با آبروی من
شکرِ خدا ناموسِ من در پرده پنهان بود
آن شب میانِ خانه وقتِ جستجوی من
چون عمه در بزم شرابی گیر افتادم
شد مرگ آن لحظه تمام آرزوی من
بی تربیت ظرفِ شرابش را تعارف کرد
چشمان یک جمعیتی خیره به سوی من
بر خورد بر شخصیتم با آنکه مَردَم من
تصویر ِ زنها زنده شد در روبروی من
قرآن نه، شعری خواندم ومجلس عوض گردید
اصلا نخورده دست بر ترکیب روی من
شکر خدا بازی نکرده با لبم چوبی
باخیزران ضربه نخورده بر سبوی من
بر خیزران و طشت و هرچه مست لعنت
بر آنکه دندان حسین بشکست لعنت
#قاسم_نعمتى
#امام_هادی_شهادت
#امام_هادی_مدح
#عید_نداریم
ای گنج معرفت به دل سامرا سلام
ابن الجواد حضرت ابن الرضا سلام
ای چون پدر مطهر و معصوم و متقی
ای آسمان علم خدا ایهاالنقی
خورشید از تشعشع نورت منوّر است
ماه فلک به یُمن حضورت منوّر است
در قول و حکم و فعل تو انصاف جاری است
باغ کرامت تو همیشه بهاری است
گنجینه های علم الهی است در دلت
حظِّ حضور می برم امشب ز محفلت
نطقت اگر نبود هدایت نداشتیم
راهی به آسمان امامت نداشتیم
با نور تو درست شده اعتقادمان
دادی طریق عرضهء حاجات یادمان
فهمانده ای به ما ادب و احترام را
طرز چگونه حرف زدن با امام را
فهمانده ای که شآن رفیع امام چیست
ظرفیت پذیرش فیض مدام چیست
لطفت اگر نبود مقرب نمی شدیم
در محضر ائمه مودّب نمی شدیم
توحید حق به نام شما آب خورده است
خضر از وجود جام شما آب خورده است
رکن خداشناسی و درهای رحمتید
فرزندهای نور و پسرهای رحمتید
جز اهل بیت بحر کرم، اصل خیر کیست؟
در این جهان بگو که چهار فصل خیر کیست؟
هر کس که باطنا" به خدا وصل می شود
با رحمت نگاه شما وصل می شود
کفر است اگر به غیر شما رو زند کسی
عشق است اگر کنار تو زانو زند کسی
ای سرو سربلند سحرهای سامرا
باز است بر گدای تو درهای سامرا
ما سائلیم و جای دگر سر نمی زنیم
جز خانه شما در دیگر نمی زنیم
ما آب و نان به دست شما صرف کرده ایم
شاهان شما، تمامی ما نیز بَرده ایم
امشب میان عشق شما سیر می کنم
از چشم پاکتان طلب خیر می کنم
ما را از آن دو چشم شریفت نگاه کن
یا هادی الائمه مرا سر به راه کن
آقا تلاش کردم و این دل ادب نشد
آماده رسیدن ماه رجب نشد
باقیِّ عمر را نگرانم چه می شود
آماده نیستم رمضانم چه می شود
آقا به قلب غمزده فیضی افاضه کن
فکری برای برکت این سال تازه کن
آغاز سال من نظری کن به حال من
بی ارزشم ولی نشوی بی خیال من
خیر مرا ندیده کسی، خیره سر شدم
در آخر خَطَم به تو محتاج تر شدم
امشب ولی به عشق هوایت رسیده ام
امشب به قصد گریه برایت رسیده ام
آقا شنیده ام که غمت بی شمار بود
دور از مدینه بودی و دل بی قرار بود
آقا چه ها که از متوکل کشیده ای
پای پیاده در دل صحرا دویده ای
خسته شدی عرق به جبینت نشسته بود
پایت برهنه، ناخن آن هم شکسته بود
گاهی تو را به بزم حرامی کشانده اند
گاهی تو را میان خرابه نشانده اند
جا داده اند بین فقیران چرا تورا؟
بردند بین حلقه شیران چرا تو را؟
شیران که در برابرتان سر گذاشتند
بی اذن تو سر از کف پا بر نداشتند
آنان که بر امام ارادت نداشتند
قاتل برای کشتن تو می گماشتند
هر چند زهر غم جگرت را کباب کرد
قلب مقدس پسرت را کباب کرد
سر را به روی پای حسن می گذاشتی
بهر خودت حنوط و کفن می گذاشتی
می سوخت پیکر تو ولی خانه ات نسوخت
در بین شعله دامن دُردانه ات نسوخت
در کربلای جدّ شما غم چکار کرد
طفلی نفس بریده از آتش فرار کرد
آن خیمه ای که گیسوی حورش طناب بود
می سوخت بین آتش و در التهاب بود
امشب دلم شکسته و فریاد می زنم
با محتشم نشسته و فریاد می زنم
ای کشته فتاده به هامون حسین من
ای صد دست و پا زده در خون حسین من
ای شاه کم سپاه که با خیل اشک و آه
افتاده ای به زیر سنان بین قتلگاه
جایت کم است پیکر خود را تکان نده
مادر رسیده، تشنه لب اینگونه جان نده
#مجتبی_شکریان
#امام_هادی_شهادت
بی هوا درب خانه ات وا شد
عده ای نانجیب آمده اند
بین سجده، بدون عمامه
پیِ تو ای غریب آمده اند
می کِشد با دو دستِ بسته تو را
دل به تقدیر داده بودی تو
دشمنانت سوار بر مرکب
پشت مرکب پیاده بودی تو
جان فدایت که روضه خوان بودی
یادِ نور دو عین افتادی
عقب قافله زمین خوردی
یادِ بنتُ الحسین افتادی
تا رسیدی به کاخ آن ملعون
پر و بالت تمام خاکی شد
ذره ای از بها نمی افتد
گیرم اصلا امام خاکی شد
متوکل شراب آورد و...
بعد از آن هم کمی به تو خندید
طعنه زد لااقل بخوان شعری
شعر خواندی...وجودِ او لرزید
دل زهراییت شکست آن جا
یادت افتاده بود بزم شراب
یاد دندان و خیزران بودی
یادت افتاده بود اشک رباب
یادت آمد شراب را می ریخت
به روی زخم دیده ی جدت
چشم عباس خیره شد ناگه
سوی رأس بریده ی جدت
می چکید اشکش از نوک نیزه
همه ی های و هویم این جا بود
دختری زیر لب فقط می گفت:
کاش الآن عمویم این جا بود
#محمدجواد_شیرازی
#امام_هادی_مدح
ای دهم حجّت خدای ودود
هادی ملک خالق معبود
آفرینش یم عنایت تو
هادیان بندۀ هدایت تو
حلم ها لاله ای ز گلشن تو
علم ها خوشه ای ز خرمن تو
منجلی در تو نور کل علوم
همه ی حسن چارده معصوم
چشم دشمن به لطف و رحمت تو
متوکّل حقیر عزّت تو
ابر بارنده فیضی از جامت
شیر درّنده در قفس رامت
جامعه سطری از عبارت تو
انبیا عاشق زیارت تو
در خراسان، مدینه، سامرّا
نجف و کاظمین و کرب و بلا
زائرین هرکجا که مهمانند
جامعه با دم تو می خوانند
ای تو ابن الرّضای دوّم ما
در امامان علیّ چارم ما
به مزار مطهّر تو سلام
به عروس و به خواهر تو سلام
زده بر سر هوای سامره ام
خاک پای گدای سامره ام
سامره آفتاب سینه ی من
کربلای من و مدینۀ من
سامره شهر نور، شهر شرف
سامره باغی از بهشت نجف
سامره در زمین بهشت اله
آسمان دو آفتاب و دو ماه
تو علیّ علیّ و فاطمه ای
تو چراغ هدایت همه ای
به دعای تو سنگ گل آرد
به ولای تو ابر می بارد
ذکر حق چیست؟ ذکر خیر شما
کیست میزان حق به غیر شما؟
بی دمت آدمی نمی ماند
به خدا عالمی نمی ماند
طایر وحی از تو دانه گرفت
در ریاض تو آشیانه گرفت
یم جود و فتوتید شما
اهلبیت نبوّتید شما
چشم دل بی چراغتان کور است
شاهد من "کلامُکم نور" است...
#غلامرضا_سازگار
#امام_هادی_شهادت
آن حجتی که در نظرش جز خدا نبود
درد دلش زیاد ولیکن دوا نبود
قلبی شکسته داشت ز زخم زبان خصم
او آشنای خلق و ورا آشنا نبود
تطهیر بود و از چه به خصمش کسی نگفت
بزم شراب جای امام هدا نبود
غم در دلش زیاد اگر بوده است ولی
اشکش به جز برای غم کربلا نبود
در سامرا اگرچه غریبانه کشته شد
اما دگر سر از بدن او جدا نبود
بعد از شهادتش به خدا احترام شد
جسمش به روی خاک برهنه رها نبود
اما حسین را زقفا سر بریده اند
آن حجتی که در نظرش جز خدا نبود
#عبدالزهرا
#امام_هادی_مدح
#دوبیتی
در پيروي از عشيره ات شيعه شدم
در پرتو حسن سيره ات شيعه شدم
هادیِ قلوب حق طلب ادرکني
با جامعۀ کبيره ات شيعه شدم
#سیدمحمد_میرهاشمی
#امام_هادی_شهادت
سوختم از اثر زهر و خدایا کردم
جگر سوخته را هدیه به زهرا کردم
درد بسبار به دل دارم و همدردی نیست
دردهایم همه با گریه مداوا کردم
از جفای متوکل به خدا خسته شدم
گر چه با او همه عمر مدارا کردم
گاه می برد پیاده زپی خویش مرا
سوختم شمع صفت دیده چو دریا کردم
گه شنیدم که دشنام به زهرا می داد
پسر حیدرم و صبر چو مولا کردم
آن شبی را که مرا برد سوی بزم شراب
مرگ خود را زخداوند تمنا کردم
پسر فاطمه را جام تعارف می کرد
جای او شرم من از حی تعالی کردم
دست بسته چو شدم وارد آن بزم شراب
یاد از عمه خود زینب کبری کردم
یاد آن روز که در شام خرابش بردند
بازوی بسته سوی بزم شرابش بردند
#عبدالحسین
#امام_هادی_شهادت
#امام_هادی_مدح
اگر رزق من سامرایی نمی شد
نصیبم مقام گدایی نمی شد
اگر قابلیت نمی داشت قلبم
ز چشم کریمت عطایی نمی شد
به اذن تو سجاده را پهن کردم
لب من که وا به دعایی نمی شد
یقینا اگر مادر تو نمی خواست
دل من برایت هوایی نمی شد
اگر که ضریح تو جلوه نمی کرد
ز باغ جنان رونمایی نمی شد
شبیه جهنم جهان بود اگر که
به نور رخت روشنایی نمی شد
تو در جامعه شرح توحید دادی
که بی جامعه دل خدایی نمی شد
اگر آن زیارت نمی ماند از تو
دل عارفی کبریایی نمی شد
و هر سالکی سیر کامل نمی کرد
اگر از تو این رهگشایی نمی شد
کلیمانه مداحی خویش کردی
تو را بهتر از این ثنایی نمی شد
شما مهبط نور وحی الهید
بشر بی شما رهنمایی نمی شد
شما معدن رحمت و گنج علمید
نبودید، دنیا که جایی نمی شد
چو ویرانه می شد، لجن زار می شد
یقین غیر ظلمت سرایی نمی شد
شما باب ایمان و سر خدایید
خدا می شدید حق چو آیینه می شد
نبودید اگر که پناه خلائق
از این تنگناها رهایی، نمی شد
اگر در سقیفه خیانت نمی شد
به فرزند زهرا جفایی نمی شد
نمی شد تعارف به او جامی اصلا
در آنجا چنین ماجرایی نمی شد
خدایا چه می شد که از زهر، قلبش
جوادی نمی شد، رضایی نمی شد
به دنبال مرکب پیاده نمی رفت
اسیر مسیر بلایی نمی شد
چنین که شده زخم پاهایش، ای کاش
دگر دختری پاحنایی نمی شد
دل شب پی ناقه ای در بیابان
ز سیلی شکسته صدایی نمی شد
دگر آبروی رقیه نمی رفت
اگر احتیاجش عصایی نمی شد
ائمه اگر به شهادت رسیدند
یکی مثل آن کربلایی نمی شد
همه لااقل یک کفن داشتند و
تنی دفن با بوریایی نمی شد
دگر پیکری زیر پایی نمی ماند
سری قاری نیزه هایی نمی شد
#رضا_رسول_زاده
یا امام هادی (ع)
جریان نور پیداست در بدو جادهی تو
زد روی دست خورشید روی گشادهی تو
در کوره راه دنیا فانوس تو نشان شد
پای درخت توحید مهر تو نردبان شد
ای تاجدار تقوا! اخلاص تو شعف داشت
بر تخت پادشاهان نعلین تو شرف داشت
گرچه به دید دشمن کم بود یاور تو
صدها فرشته بودند در بین لشگر تو
شب رخ نشان نمیداد با می به پیش نورت
گر میچشید قدری از بادهی طهورت
ویرانه بوستان شد گل غنچه داد و خندید
شد سرَّ مَن رَءایت تا سامرا تو را دید
مشیِ زیارت تو در جامعه سیاسیست
واژه به واژه دیدیم ، دَرست علیشناسیست
لاهوتیان شنیدند فریاد سوزناکی
تا عرش پر گشودی با جانماز خاکی
بر چهرهی گدایان چشمان تو عطا کرد
اعجاز دستهایت خاشاک را طلا کرد
عبد العظیم یک عمر در راه تو فنا شد
از فیض بی کرانت ری کربلای ما شد
هرچند عاقبت شد زهری وبالت آقا
دستی نرفت سوی اهل و عیالت آقا
پاهای خواهرت را در سلسه ندیدند
نسوان خانهات را با حرمله ندیدند
#سید_امیرحسین_موسوی
#امام_هادی
#مشام
#لیلة_الرغائب
#امام_حسین علیهالسلام
#غزل
🔹شب آرزوها🔹
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
اگر چشم من آبروی مرا ریخت
چه غم؟ بعد از این آبرویم حسین است
به دنبال نامی به جز عشقم اما
سرانجام هر جستوجویم حسین است
شب آرزوها شب جمعه باشد
و کتمان کنم آرزویم حسین است؟
به سجاده گفتم که مایل بیفتد
که از این سحر سمتوسویم حسین است
سرآغاز عالم... سرانجام عالم...
خلاصه بخواهم بگویم، حسین است
#صادق_میرصالحیان
#لیلة_الرغائب
#شعر_توحیدی
#غزل
🔹شب وصل ياران🔹
چه شب است يا رب امشب كه شكسته قلب ياران
چه شبى كه فيض و رحمت، رسد از خدا چو باران
چه شبى كه تا سحرگاه، ز فرشتگان «الله»
بركات آسمانى، برسد به جاننثاران
شب انس و آشنايىست، شب عاشقان مهدىست
شب وصل هر جدايىست، شب اشک رازداران
شب تشنگان ديدار، شب ديدگان بيدار
شب سينههاى سوزان، شب سوز سوگواران
شب قلبهاى لرزان، شب چشمهاى گريان
شب بندگان خالص، شب راز رستگاران
شب توبه و اجابت، شب صدق و معنويت
شب گريه و مناجات، شب شور و شوق ياران
شب نغمههاى ياربّ، شب ذكر «توبه» بر لب
شب گوش دل سپردن، به سرود جويباران
چه بسا كه تا سحرگاه، سفر شبانه رفتيم
كه مگر نسيم لطفى، بوَزَد در اين بهاران
چه خوش است يا رب امشب، كه خطاى ما ببخشى
ز كرم كنى نگاهى به جميع شرمساران
تو خدايى و خطاپوش، تو بزرگ و اهل احسان
گنه از غلام مسكين، كرم از بزرگواران
تو انيس خلوت دل، تو پناه قلب خسته
تو طبيب چارهسازى، تو كريم روزگاران
دل دردمند ما را، تو شفايى و تو درمان
به تو مبتلا و محتاج، نه منم، كه صد هزاران
به خداییات خدايا، به مقام اوليايت
به فرشتگان، رسولان، به خشوع خاكساران
شب دلشكستگان را به سحر رسان، خدايا
ز فروغ خود بتابان، به دل اميدواران
#جواد_محدثی
#میلاد_حضرت_زهرا
#حضرت_زهرا
#ترکیب_بند
#محمدرضامسعودی
#قتیل_عشق
قرآن که لازم بود بی کوثر نباشد
احمد، خدا میخواست بی مادر نباشد
آمد سپهر عشق بی اختر نباشد
تا نسل ختم الانبیا ابتر نباشد
دیگر گرفته قلب پیغمبر نباشد
بی او کسی کفو شه خیبر نباشد
خورشید، امشب در سپهرِ ماهِ بطحاست
حیدر به سجده رفته چون میلاد زهراست
................
زیباترین تصویر، در چشمان طاهاست
های نفس هایش کلید عرش اعلی است
چشمانش اسم اعظم حی تعالی است
روزی ده اهل زمین و آسمان هاست
قاموس دینِ حق، به حق ناموس، زهراست
زهراست بسم الله و حیدر نقطه ی باست
قرآن بی زهرا و حیدر نیست قرآن
از چشم های فاطمه جاریست قرآن
.............
در زیر ساق عرش نور تو نهان است ۱
بسم الله نوری و نور از تو عیان است
نور تو شمسِ آسمانِ عرشیان است
خلق تو قبل از خلق ارض و آسمان است ۲
یعنی تو پیر خلقتی دنیا جوان است
قاصر ز درک و وصف تو عقل و زبان است
ای نام زیبایت حدیث عشق احمد
تو هدیه دادی لفظ بابا بر محمد
..............
آن روز که روح تو حتی بی بدن بود ۳
در پرده ی اوهام روح مرد و زن بود ۴
نام تو زهرا، شهرت تو ممتحن بود ۵
از تو مباهات خدای ذوالمنن بود
در عرش نور روی تو ظلمت شکن بود ۶
نورت به نام حضرت ام الحسن بود
انسیه الحورای نازل بر زمینی ۷
همتای یکتای امیرالمومنینی
..............
نور شکاف سیبی و بی منتهایی ۸
در صلب احمد نفحه ی سیب خدایی ۹
یا نفحةَ الله آبروی سیب هایی
تو میوه ی طوبی و جان مصطفایی
غیر از پدر مافوق کل انبیایی
منصوره ی مستوره ی اهل سمائی ۱۰
اهل سما چون کعبه دورت در طوافند
در سایه ی نور تو گرم اعتکافند
...............
نور خدا جایش به جز عرش برین نیست
کوثر، نزولش جز به قرآن مبین نیست
تفسیر نامش غیر نص صالحین نیست ۱۱
قانون عرش و عرشیان که اینچنین نیست
انسیه الحورا که جایش در زمین نیست
همسایه اش غیر از امیرالمومنین نیست
این که به دنیا آمدی ، علت همین بود
دیدی امیرالمومنین روی زمین بود
............
ای سوره ی کوثر، خدایت کرده تأویل
تنها ز حیدر آید از تو شرح و تفصیل
دل برده آیات تو از تورات و انجیل
نازل شود بر دشمنت طیراً ابابیل
قبل از تولد کار تو تسبیح و تهلیل ۱۲
عقد تو را در عرش رحمان خوانده راحیل ۱۳
حوا و آدم محو انوار جمالت ۱۴
ای جان فدای آن جمال بی مثالت
.....................
لفظ حیا اسم است اما تو مسما
از روز میلاد تو عصمت یافت معنا
ای جانفدای دو مسیحای تو عیسی
مسح پر قنداقه ات شوق مسیحا
گهواره ی تو کعبه ی دیر و کلیسا
حق است اگر نام تو حق بگذاشت زهرا
نور علی نوری الا ای سر مستور
روزی سه بار از نور تو گیرد علی نور ۱۵
...................
در خواب هم چشمی چنین رویا ندیده
این خاک بر خود جنت الاعلی ندیده
تاریخ روزی اینچنین زیبا ندیده
غیر از نبی کس این خدارو را ندیده
او هم به جز در لیله الاسری ندیده
نور خدا را دیده، جز زهرا ندیده
زهرا به دنیا آمده الحمدلله
هستی مولا آمده الحمدلله
.........
۱-معانی الاخبار ص ۳۹۶؛ بحارالانوار ج۴۳ ص۴
۲- معانی الاخبار ص ۳۹۶؛ بحارالانوار ج۴۳ ص۴
۳- معانی الاخبار ص ۳۹۶؛ بحارالانوار ج۴۳ ص۴
۴-بحارالانوار ج۳ ص۳۰۷ ؛ ج۲۵ ص ۱۷
۵-مفاتیح الجنان زیارت حضرت زهرا سلام الله علیها
یا ممتحه امتحنک الله ...)
۶-بحارالانوار ج ۲۵ ص ۱۶
۷-معانی الاخبار ص ۳۹۶؛ بحارالانوار ج۴۳ ص۴
۸- معانی الاخبار ص ۳۹۶ ؛تفسیر فرات ص ۳۲۱ ؛بحارالانوار ج۴۳ ص۴
۹- مدینة المعاجز ج۳ ص۲۲۴ ؛بحارالانوار ج۳۶ ص۳۶۱ (...گفتند ای محمد: خدا تو را سلام می رساند و این سیب را برای تو هدیه فرستاده ...)
۱۰- معانی الاخبار ص ۳۹۶ ؛تفسیر فرات ص ۳۲۱ ؛بحارالانوار ج۴۳ ص۴
۱۱- بحارالانوار ج ۲۵ ص ۱۶ در شرح آیه ۶۹ سوره ی نسا (... پیغمبر صلوات الله علیه : مراد از صالحین دخترم فاطمه و دو پسر او حسن و حسین اند ...)
۱۲- معانی الاخبار ص ۳۹۶؛ بحارالانوار ج۴۳ ص۴
۱۳- فضائل ص۸۰ الی ۸۲ ؛جنة العاصمه ص۱۵۶ تا ۱۶۴
۱۴- کشف الغمه ج ۱ ص ۴۵۶ ؛ بحارالانوار ج ۴۳ ص۵۲
۱۵- علل الشرایع ج ۱ ص۱۸۰ ؛ بحارالانوار ج ۴۳ ص ۱۱
#حضرت_زهرا
#شهادت
#ترکیب_بند
#محمدرضامسعودی
آمد خبر از چه نشستی دیر شد دیر
خانه نشینی نیست در شان تو ای شیر
برخیز که روباه پیر قوم تکفیر
اینبار شکل حیله را داده است تغییر
در سر هوای نبش قبر یاس دارد
گلچین به دستش بار دیگر داس دارد
تا اسم یاس آمد علی زیر و زبر شد
غیرت شد آتش، در رگ او شعله ور شد
با ذوالفقارش سوی یارش رهسپر شد
از غرش شیر خدا عالم خبر شد
سوزاند دنیا را علی با آه سردش
دور سر خود بست آن سربند زردش
شیر جگردار مدینه خونجگر بود
حتی نفس در سینه ی او نیشتر بود
از داغ بر پیشانی قلبش اثر بود
در راه دائم بر لبش لعن عمر بود
آنان که خندیدند صبر مرتضی را
دیدند آن لحظه در او قهر خدا را
دست خدا پا در بقیع درد بگذاشت
فریادش آتش بر تراب سرد بگذاشت
تا پنجه را بر دوش آن نامرد بگذاشت
ترسی چنان در جان آن ولگرد بگذاشت
فرمود اینجا نیست جای دیو مزدور
از کعبه ی شب های حیدر دور شو دور
دیدم تو را در اوج پستی صبر کردم
دست یدالله را که بستی صبر کردم
پهلوی زهرا را شکستی صبر کردم
بر منبر احمد نشستی صبر کردم
ای ریشه ی ظلم و وقاحت ، شرم بادت
من حیدرم ، خیبر که می آید به یادت!
بیلی رود در خاک صحرا ، وای بر تو
خشمم اگر شد آشکارا وای بر تو
توهین شود بر خاک زهرا وای بر تو
یا نبش گردد قبر حورا وای بر تو
با اینکه حیدر دردمند و داغدار است
اما حساب تو به دست ذوالفقار است
دیگر گذشت آن روز که صبرم محک خورد
با تازیانه زخم قلب من نمک خورد
با میخ، بار شیشه ی یارم ترک خورد
در کوچه ماه من به دست تو کتک خورد
امروز بر زهرا کند هر کس جسارت
سر از تنش می افکنم با یک اشارت
دیدند در خشمش دوباره وصف کرّار
گفتند خیبر شد از این رفتار تکرار
یک شیر می غرد به دو روباه مکار
آن دو فراری باز هم بودند فرّار
رفتند اما دُم به کول خود نهاده
آخر کجا شیر نر و روباه ماده؟
ایام طی شد ، روز ، روز کربلا شد
این حیله یکبار دگر هم برملا شد
وقتی سر سردارها از تن جدا شد
یک سر نبود و وقتِ کارِ نیزه ها شد
نیزه فرو میرفت پشت خیمه در خاک
قلب رباب اما شد از آن نیزه صد چاک
یا فاطمة الزهرا [س]
لحظه ی حادثه توانش رفت
مادرم خنده از دهانش رفت
در هجومی که اتفاق افتاد
بند بند قد کمانش رفت
در که آتش گرفت مادر سوخت
در که آتش گرفت جانش رفت
خنده میکرد قنفذ و میگفت
ضربه تا مغز استخوانش رفت
نیما نجاری
#امام_هادی__ع__روضه
آسمان را آهِ جان سوزت ز پا انداخته
مادرت را باز در هول و وَلا انداخته
کاری از دست طبیبان بر نمی آید غریب
در کنار بستر تو مرگ جا انداخته
پوستی بر استخوان داری به زهرا رفته ای
خونِ دل خوردن تو را از اشتها انداخته
رفته رفته حجره ات گودال سرخی می شود
زهر، لب های تو را از ربنا انداخته
تشنگی بی رحم تر از نیزۀ زیر گلوست
تارهای صوتی ات را از صدا انداخته
جام می شرمندۀ اندوه چشمانت شده
ماجرا را گردن شام بلا انداخته
شام گفتم، خیزران آمد به یادم وای وای
گریه ها را یاد طشتی از طلا انداخته
******
شاعر: وحید قاسمی
امام هادی (ع)
روضه
#سیّدشهر
تا چشم وا کرد این پسر، چشمانِ تر دید
خوب امتحان پس داد اگر داغِ پدر دید
از بس که دل می بُرد از اطرافیانش
یک عمر از دستِ حسودان دردسر دید
این بار «سُرَّ مَن رَأی» مغلوب غم شد
وقتی که مهمان را به کویش دربه در دید
در چشم ابراهیمی اش اما غمی نیست
باید که این ویرانه را از آن نظر دید
در کوچه ها، پای برهنه، سَیّدِ شهر
اینجا مگر شام است؟ ای مردم! چه کردید؟
قبری که پیشاپیش در این خانه کَندید
تنها به چشمش سجده و آهِ سحر دید
در شهر غربت خیزتان بهتر که تنهاست!
از هم جواری با شما خیری مگر دید؟
مردی گریبان چاک افتاده به خاکش
می شد پدر را مو به مو در این پسر دید!
بر خاک، شیون زد کسی: «وای از دوشنبه!»
انگار آنجا مادری را پشت در دید
#انسیه_سادات_هاشمی
#شعرمناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی_فرجه_وليلةالرغائب"
به این بغض پنهان شده در گلویم
به این اشک های روان از سبویم
به جز دیدنت آرزویی ندارم
شب آرزوها تویی آرزویم
به جز از تو خواندن به جز از تو گفتن
چه دارم بخوانم چه دارم بگویم
نسیمی ز کوی تو می آمد ای کاش
که من هم گل نرگست را ببویم
بیا تا که در آبشار نگاهت
خودم، این دلآلوده را هم بشویم
تو انقدر خوبی که عمری بدی را
نیاورده ای هیچ گاهی به رویم
شب جمعه ها تیر دلتنگی آرد
غم دوری از کربلا را به سویم
شب آرزوها دعا کن ببینم
که با قبر شش گوشه در گفت و گویم
#محمدعلي_بياباني
#رجب #اینالرجبیون
هر کَس به کسی داده دل خویش ولی
ماییم و دلی که هست پابست #علی
آن روز که این الرجبیّون گویند
ای کاش که ما نیز بگوییم بلی
🪴🪴🪴🪴
ای کاش به پای عشق مجنون باشیم
تنها به علی و آل مدیون باشیم
در روز حساب و حشر انشاالله
در زمره این الرجبیّون باشیم
#محمود_یوسفی