eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.4هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
373 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
وحید شکری - از اثر میخه.mp3
4.27M
سبک:شور لطمه زنی متن:از اثر میخه... از اثر میخه اگه که مادر داره میمیره زیر سره میخه این سرفه های خونی شبهاش از اثر میخه زیر سر میخه بی صدا میسوزه دار و ندار علی میون شعله ها میسوزه فاطمه بین آتیش و اما مرتضی میسوزه بی صدا میسوزه بین در و دیوار همه وجودش داره میسوزه از ضربه‌ی مسمار اونقده قنفذ زده به دستش که افتاده از کار بین در و دیوار یکی لگد میزد یادم نمیره وقتی مغیره حرفای بد میزد خودم دیدم دومی با هرچی دستش اومد میزد یکی لگد میزد مغیره میخنده با دل پر کینه داره دست بابامو میبنده ناله‌ی زهرا بلنده اما علیه شرمنده مغیره میخنده از رو دلم رد شد اون بی حیا در و شکست از رو مادرم رد شد یادم نمیره تو کوچه دستش از رو سرم رد شد از رو سرم رد شد بی حیا سیلی زد زهرا حواسش نبود و نامرد بی هوا سیلی زد بشکنه دست اون که جلوی مجتبی سیلی زد بی هوا سیلی زد اینا همش درده چشمای مادر سیاهی میره رنگ رخش زرده اون که شکست پهلو رو غرور حسن و له کرده اینا همش درده مگه زدن داره آخه مگه دختر پیمبر لایق آزاره یه زن هیجده ساله که بچه تو شکمش داره مگه زدن داره
یازهرا🌺: |⇦• ذکر توسل و روضۀ شام غریبان حضرتِ صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه با نوایِ کربلایی سید رضا نریمانی (تقدیم به روح شهید والامقام سردار وطن پرست و یاران باوفایش) •✾• ┅═•┄⊰↭⊱•┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═•┄⊰↭⊱•┄═┅ خدانگهدار ای مهربونم ای هم‌زبونم ، چراغِ خونه‌‌ م خدانگهدار بانویِ خسته‌ م از پا نشستی ، از پا نشستم یادم نمیره اون کوچه و در دیوار و مسمار ، آتیش و هیزم یادم نمیره تو گریه کردی من گریه کردم میون مَردُم یادم نمیره من که یه روزی با این دو دستم خیبر شکستم یادم نمیره همسایه‌هامون زل میزدن به طناب دستم گفتن علی نظر شدی، خندیدن یه کم شکسته‌تر شدی، خندیدن رد شدن از کنار من میگفتن سلامتی پدر شدی؟! خندیدن... خدانگهدار ای یارِ جونی هنوز برا من تو پهلوونی سرت رو پایین چرا گرفتی؟ نبینم اینجور عزا گرفتی عیبی نداره ، بیا خیال کن اصلاً ندارم هیچ زخم و دردی عیبی نداره ، اشکاتُ پاک کن زینب نبینه که گریه کردی عیبی نداره فدا سرِ تو اگه سرم خورد گوشۀ دیوار عیبی نداره ، دیگه گذشته... هروقت که خواستی این میخ‌ُ بردار ببین حسن رو زانوهام خوابیده دیده تو گریه میکنی ترسیده مادر براش بمیره خواب دید انگار پریده از خواب و تنش لرزیده علی مانده‌ست و ردّ خون کوچه، چشم ما روشن و این حیدر شکستن را خودت بانو تصور کن تصور کن علی را در میان بغض این خانه سکوت میخ و آهن را خودت بانو تصور کن کنارم باش تا آخر ، فلانی داشت می‌خندید غرور تلخ دشمن را خودت بانو تصور کن یازهرا .... *کارهای غسل بی‌بی که تموم شد، کفن که تموم شد، امیرالمؤمنین یه نگاهی انداخت دید کسی نیست کمکش کنه. گرچه امام صادق (ع) فرمودند انقدر بدن مادر ما نحیف و لاغر شده بود که بعضیا میگن امیرالمؤمنین تابوت رو یه تنه بلند کرد.... علامه حسن زاده آملی نقل میکنه میگه امیرالمؤمنین صدا زد حسن جان برو سلمان رو خبر کن، سلمان بیاد کمک علی کنه. سلمان میگه تو خونه نشسته دیدم درِ خونه رو میزنن؛ -چه خبره این وقت شب! کیه؟ تا در رو باز کردم دیدم امام حسن سر به دیوار گذاشته؛ سلمان بیا میخوایم مادرمون رو تشییع کنیم. میگه اومدم تو خونه‌ی علی، دیدم چه اوضاعیه؛ بچه‌ها یه طرفن، زینب یه طرف، حسن و حسین یه طرف، یه طرف هم امیرالمؤمنین سرتا پا خونی و سرتا پا خاکی؛ تا چشمش تو چشم سلمان افتاد هم‌دیگه رو بغل کردن: سلمان دیدی چه خاکی به سرم شد، دیدی فاطمه‌‌م رو ازم گرفتن ....* یازهرا .... •┄┅═○◉↭◉○═┅┄•
يا رب الفاطمه(سلام الله عليها) آن سليماني كه دردي جز غم ميهن نداشت مور ِدوران چاره اي بهرش بجز كُشتن نداشت كشته اي كه از تمام زندگان زنده تَر است آن قَدَر آقاست كه آقايي اش گفتن نداشت كُشتَنش، اما چو اربابش نشد نور خموش ظلمت دنيا بجز او طالعي روشن نداشت با علي عهد رفاقت بسته بود و پاش ماند چشم ديدار جمالش را دمي دشمن نداشت دست دادن منع شد تا اين كه دستش شد جدا اهل شادي بعد از او كاري بجز شيون نداشت خون دل خورد و به ظالم هاي دين فهماند كه حق يك مظلوم بي ياور دگر خوردن نداشت نانجيبي كه ز داغ هجر او خوشحال بود كينه خيلي داشت اما عاطفه اصلا نداشت مثل زهرا در ميان شعله غافلگير شد مثل زهرا سوخت و بر پيكرش جوشن نداشت مثل زهرا بي هوا كل تنش مجروح شد مثل زهرا جاي سالم يك سر سوزن نداشت وارث زخم هزار و نهصد و پنجاه شد آن سليماني كه دردي جز غم ميهن نداشت
دید استکبار دیشب قدرت سِجّیل را سرنگون کرده سپاه ما سپاه فیل را خواب و رویای سپاه کفر را بر هم زدیم بیخ گوش دشمنان یک سیلی محکم زدیم گوشه‌ای از قدرت بی حّد ما شد جلوه گر یادِ تهرانی‌ مقدم زنده شد بارِ دگر "ما رَمَیتَ اِذ رَمَیتَ" این همان خشم خداست ملت ما اهل سازش نیست اهل کربلاست وای اگر دشمن بخواهد باز هم جولان دهد بی گمان این بار جور دیگری تاوان دهد رهبرم لب تر کند راهی میدان می شوم در دل میدان شبیه تیغ بُرّان می شوم لشکر اسلام باز از فتح خیبر آمده آه...دوران "بزن در رو" دگر سر آمده دید استکبار دیشب قدرت سجیل را موشک بعدی نشان رفته ست اسرائیل را
يا رب الفاطمه(سلام الله عليها) آن سليماني كه دردي جز غم ميهن نداشت مور ِدوران چاره اي بهرش بجز كُشتن نداشت كشته اي كه از تمام زندگان زنده تَر است آن قَدَر آقاست كه آقايي اش گفتن نداشت كُشتَنش، اما چو اربابش نشد نور خموش ظلمت دنيا بجز او طالعي روشن نداشت با علي عهد رفاقت بسته بود و پاش ماند چشم ديدار جمالش را دمي دشمن نداشت دست دادن منع شد تا اين كه دستش شد جدا اهل شادي بعد از او كاري بجز شيون نداشت خون دل خورد و به ظالم هاي دين فهماند كه حق يك مظلوم بي ياور دگر خوردن نداشت نانجيبي كه ز داغ هجر او خوشحال بود كينه خيلي داشت اما عاطفه اصلا نداشت مثل زهرا در ميان شعله غافلگير شد مثل زهرا سوخت و بر پيكرش جوشن نداشت مثل زهرا بي هوا كل تنش مجروح شد مثل زهرا جاي سالم يك سر سوزن نداشت وارث زخم هزار و نهصد و پنجاه شد آن سليماني كه دردي جز غم ميهن نداشت
4_6014893250400225374.mp3
2.19M
آه.. مالکِ اشتر علی.. زیبا تقدیم به ارواح طیبۀ شهدا خصوصاً سردار دلها و شهدایِ محور مقاومت _ حاج میثم مطیعی ∞═┄༻↷↭↶༺ باید با اشک غم، چشمامون دریا شه حاج قاسم مهمونِ آغوشِ رفیقاشه آغوشِ حاج احمد، لبخندِ حاج همت شد وقت دیدارُ پایانِ یه عمر حسرت «آه .. مالکِ اشتر علی ...» محبوبِ این امت ، لبریز از مِهر وَلی پایِ عهدت موندی، مثلِ عباس علی چشمت روشن شد با اِذن دیدار حسین دستت تو دستایِ میر و علمدار حسین «آه .. مالکِ اشتر علی ...» فریادِ تو توفان چشمایِ تو دریا بود لبخند شیرینت آرامشِ دلها بود هر شبِ جمعه این دل، با یادت آتیشه سرباز جامونده‌ات، دل تنگِ نگات میشه.. «آه .. مالکِ اشتر علی ...» شاعران: محمدمهدی سيار و میلاد عرفان پور ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
یه مرتبه از خواب پرید... و توسل تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها _ سید مجید بنی فاطمه یه مرتبه از خواب پرید شروع کرد گریه کردن وقتی سینه ش از سنگینی و بی تابی افتاد گفت این چه خوابیه من دیدم دوباره خوابید خواب پیغمبرُ دید آقا فرمود بلال چرا نمیری سری به مدینه به دخترم بزنی بعد شهادت پیغمبر همه چیو رها کرد گفت دیگه منه بلال رو این ماذنه اذان نمیگم نمیخوام مدینه ایی که بی رسول خدا باشه اما راه افتاد اومد مدینه دید وضعیت یه طوریه گفت اول برم در خانه حبیبۀ خدا فاطمه اومد دید دیگه دری نمونده خدا این اوضاع و احوال چیه شهر یه جور دیگه شده همچین که صدا زد بچه ها اومدن گفتن بلال خوش اومدی .. بلال کجا بودی گفت آقازاده ها چیشده؟.. گفتن بلال کجا بودی ببینی در خونه رو آتش زدن زودی بچه ها خبر دادن به مادر ، مادر بلال اومده .. تا گفتن بلال اومده لبخند زد، یادِ باباش افتاد زد زیر گریه .. گفت بگید بلال بیاد اومد کنار بستر بی بی .. فرمود بلال خوش اومدی .. بلال دلم برای بابام تنگ شده .. بلال کجا بودی ببینی سیلی به فاطمه زدن .. بلال بچه مو کشتن .. بلال حق علی و غصب کردن .. انقدر گریه کرد بلال ، اما فاطمه است عاشق باباست باباش کیه رحمت العالمین .. گفت بلال میشه ازت یه خواهشی کنم ؟.. خانم جان شما امر کنید من اطاعت میکنم .. گفت دلم برا بابام تنگ شده به عشق اون روزای که بابام زنده بود تو اذان میگفتی اگه میشه اذان بگو .. گفت خانم عهد کردم بعد پیغمبر دیگه بالا منبر ماذنی اذان نگم .. اما برام افتخارِ شما امر کردی چشم رفت بالا .. تاریخ میگه دیدم بلال رفت رو پشت بام خانۀ فاطمه شروع کرد اذان گفتن .. الله اکبر .. الله اکبر .. صدا ناله‌ی فاطمه بلند شد بابا .. اشهد ان لا الله الا الله.. خدایا شاهد باش، شاهد باش دختر پیغمبرُ بین درو دیوار له کردن .. اشهد ان لا الله الا الله.. اشهد ان محمد رسول الله .. تا صدا پیغمبرُ زد ، یه وقت دیدن حسنین دویدن تو حیاط صدا زدن بلال دیگه بسه اذان نگو .. آقازاده ها فرمودند مادرتون من اذان بگم ؛ نه بلال دست نگه دار به خدا مادرم غش کرد .. آخ مادر .. آی جانم .. همچین که بی بی از حال رفت بلالم به سرو صورت زد اسما یا فضّه دیگران اومدن زهرا رو به هوش آوردن (اگه بخوام راحت روضه بخونم اینه) اینجا بلال اومد اذان گفت به یاد باباش گریه کرد از حال رفت، اسما و دیگران اومدن به حال آوردن .. یه نیمۀ شبم سراغ دارم یه سرِ بریده آوردن .. هرچی گفت بابا .. دید جواب نمیده .. صورت ورم کرده ، هی آروم آروم به لبایِ بابا نگاه میکرد .. هی میگفت بابا .. منتظر بود این لبا بهم بخوره .. گفت عمه بابام حق داره لباش بهم نمیخوره .. آخه امروز دیدم تو مجلس یزید چطور به لب و دندونش میزدن .. اونم از حال رفت اما زینب هرچی صداش زد دید جواب نمیده .. ای حسین .. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
ای گل مرو.. ذکر توسل به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها فاطمیه۹۸ _ استاد حاج علی انسانی ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ ای گل مرو طراوتِ باغِ مرا نبر شبنم مباش ، بیشتر از یک سحر بمان یک بار بی کمک سرِ زانویِ خود بایست بانویِ من به زانویِ حیدر توان بده *این حال خوش و اشکِ چشمت روضه خوانُ سر ذوق میاره .. فرج امام زمان دفع بلا و گرفتاری .. از همه التماس دعا ..* چه کنم آتشی افتاده به جانم چه کنم آتش از آبِ دو چشمم ننشانم چه کنم .. آشیخ رضا سراج میفرمود آی مردا خدا کنه هیچ وقت به چه کنم چه کنم روزگار گرفتار نشید .. من که هرکس گره ای داشت کمک از من خواست گره ای خورده به کارم که ندانم چه کنم .. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
#شور #حضرت_زهرا_سلام_الله وحیدشکری @majmaozakerine
👆 سبک:شور متن:ام المؤمنین، صدیقهٔ کبرب ام المؤمنین/صدیقة کبری ام المؤمنین/انسیة الحورا زوجة علی، بن ابی طالب ام المؤمنین/مولاتنا زهرا ام الائمه زهرا، ای بانوی رشیده ریحانة نبی یا، صدیقهٔ شهیده کوثری زهرایی تجلیه اسمائی/سیده یازهرا محور افلاکی مثال احمد پاکی/سیده یازهرا سیده یعنی رب مولاتی ام زینب/سیده یازهرا یازهرا مدد یازهرا ام المؤمنین/عالیه و اعلا ام المؤمنین/دردانهٔ طاها قرآن کریم در شأن تو فرمود ام المومنین/آیات ذالقربی درگاه خانهٔ تو، شد بوسه‌گاه جبریل از رتبه‌ات خداوند، در عرش کرده تجلیل مادر ثارالله کریمهٔ آل الله/سیده یازهرا گوهره نایابی و مادر اربابی/سیده یازهرا هستی پیغمبر هم کف مولا حیدر/سیده یازهرا یازهرا مدد یازهرا ام المؤمنین/ای علت خلقت ام المؤمنین/سر منشأ رحمت حامیه علی، تا پای جان زهرا ام المؤمنین/بر دشمنت لعنت افلاک و آسمان با، دستاس تو بچرخد حتی ستون مسجد، با خطبه‌ات بلرزد زیر پایت جنت شفیعِ یوم الحسرت/سیده یازهرا کعبهٔ آمالی ستارهٔ اقبالی/سیده یازهرا شفیعهٔ محشر به آفرینش محور/سیده یازهرا یازهرا مدد یازهرا
عج الله متن:این شام غم ... این شام غم کی میشه سحر نداره هیچکس از حال تو خبر بگو کی میای آقا تو از سفر یا بیا یا من رو با خودت ببر درد دوری و چه جور تحمل بکنم تو کارام باید یه کم تأمل بکنم تو هر حالتی هم شده به تو توسل بکنم چی میشه آقا جون یه نگاهی کنی برا حال بدم یه دعایی کنی یا بقیة الله یا وجیها عند الله به حق ثارالله اشفع لنا عند الله اَینَ اسْتَقَرَّت بِک النَویٰ دل من آشوبه عصر جمعه ها اگه راهم دادی باز اومدم بگم یا ابانا اِستَغْفِر ذنوبنا یعنی اسم ما توی دعای تو میاد هر شب تو دلم صدای پای تو میاد یه حسی میگه این روزا دیگه آقای تو میاد از این روزای تلخ میکنیم ما عبور ان شاالله میبینم همو روز ظهور یا بقیة الله یا وجیها عند الله به حق ثارالله اشفع لنا عند الله داری تنها گریه میکنی واسه اعمال ما گریه میکنی برا دوری تو گریه میکنم برا دوریم آقا گریه میکنی تقصیر منه اگر که چشمات شده خیس توی زندگیم حواسم اصلا به تو نیست اصلا ایندفعه اسمتو خودت رو قلبم بنویس دست من رو بگیر تا که دیر نشده تا که این نوکرت زمین گیر نشده یا بقیة الله یا وجیها عند الله به حق ثارالله اشفع لنا عند الله
و توسل ویژۀ شهادت حضرتِ امام صادق علیه السلام به نفسِ استاد شیخ حسین انصاریان ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ما که امروز نبودیم‌ مدینه ، امروزی که میگم یعنی هزار و چهارصد سالِ پیش .. اگه بودیم خب میرفتیم تو حیاط خانۀ امام صادق علیه السلام می ایستادیم ، گریه میکردیم ، میدیدم موسی ابن جعفر با برادرش بدنِ حضرتُ دارن میارن برا غسل دادن .. گریه میکردیم یقیناً تحملش رو نداشتیم اماممون رو کشته بودن ، بدنشُ میدیدم ، میدیدیم هیچ زخمی هم نداره آثاری هم از زهر در پوست بدن نیست ، ولی دلمون می سوخت ناراحت بودیم ، قلبمون آتش می گرفت .. گریه مون اون وقت بیشتر میشد که بدن رو کفن میکردن دیگه میخواستن از چشم ها دور بکنند ؛ دنبالِ جنازه میومدیم قبرستانِ بقیع میدیدم موسی ابن جعفر خودش رفت تو قبر .. بدنِ بابا رو خواباند رو به قبله .. بندِ کفنُ باز کرد صورت رو خاک گذاشت بنی هاشم و فرزندانِ دیگه اومدن زیرِ بغلِ موسی ابن جعفرُ گرفتن از قبر آوردن بیرون ؛ اینجا یه پسر پدرُ دفن کرد .. مردم طاقت نیاوردن بزارن پسر بمونه کنار قبر گفتن این داغ دیده ست نباید بدنِ بابا رو ببینه .. قبرُ پوشاندن و بستنُ موسی ابن جعفرُ آوردن خانه . طبیعیِ زیرِ بغلِ داغ دیده رو بگیرن ، طبیعیِ داغ دیده رو تسلیت بدن .. اینجا پسر کنار بدنِ بابا بود کربلا برادر کنارِ بدنِ برادر بود .. قبر هم نبود ، اجازه ی دفن هم نمیدادن ، یعنی حتی لشگر یزید حق دفن کردنِ قمرِ بنی هاشمُ از ابی عبدالله صلب کرده بود .. با بدنی روبرو شد که فرق شکافته بود .. دست راست و چپ از بدن جدا شده بود .. فرقِ شکافته رو ، رویِ دامن گذاشت .. دیده بگشا که طبیبت سرِ بالین آمد دیده بگشا که حسین با دلِ غمگین آمد @majmaozakerine
و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس علیه السلام اجرا شده شب تاسوعا به نفس حاج حسن شالبافان ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ خدا لعنتش کنه گفت صبر کنید الان درستش میکنم .. حرمله ! چیه امیر؟ گفت چشماشو بزن ..‌ نامرد نشست تیرُ تو کمانش گذاشت یه تیر زد تو چشم آقا .. گفت سید ابراهیم هر چی سرمو تکون دادم تیر بیرون نیومد خم شدم تیرُ بین دو تا زانوهام گذاشتم کلاه خود از سرم افتاد یه نامردی چنان با عمود زد ... خورد با صورت زمین .. تا خورد زمین همۀ جوهرۀ صداشو جمع کرد فرمود یا اخی .. یه وقت بندِ دل حسین پاره شد .. چرا؟ تا حالا منو اینطوری صدا نزده بود ... ابی عبداله اومد دورشُ گرفته بودن یه وقت یه نامرد داد زد گفت حسین داره میاد همه فرار کردن .. ابی عبدالله صدا زد کجا فرار میکنید؟ پاشو علمدار حرم ... دید انقدر تیر به این بدن زدن زخم هایی که بر بدن ابی عبدالله هست همه جای تیر و مخصوصا شمشیر و بعدم نیزه ست اما بر بدن حضرت عباس هرچی زخم بود فقط جای تیر بود.. (میدونی یعنی چی؟ یعنی جرات نمیکردن به عباس نزدیک بشن..) لذا تا افتاد بعضیا شیر شدن اومد بالاسرش گفت ها .. چیه .. پاشو آب که نتونستی ببری لاقل پاشو بجنگ .. ابی عبدالله نشست کنارش اول از همه سرشُ برداشت گذاشت رو زانوش گفت داداش اومدی ؟..بگم یاد کجا افتادم؟ بگم حسین یاد کجا افتاد؟ یاد اون لحظه ای که باباش سر مادرُ از رو زمین برداشت ... گفت علی جان اومدی منتظرت بودم.. حضرت سه تا خواسته داشت .. گفت داداش میتونم یه خواهش کنم؟گفت اگه میشه منو بر نگردون گفت چرا؟ گفت آخه خجالت میکشم از رباب .. یه خواستۀ دیگه شم این بود گفت تیرو از چشمم در بیار خون هارو از چشمم پاک کن بزار یه بار دیگه ببینمت .. بعد یهو میدونید حضرت چی گفت؟ گفت داداش پاشو برو .. اینا فهمیدن من افتادم الان به خیمه هات حمله میکنن ... ابی عبدالله بلند شد (این روضه م به قصد فرج باشه..) دیگه وقتی بابا از خیمه اومد همه زن و بچه منتظر بودن یه وقت یکی گفت بابا داره میاد .. نزدیک که شد دیدن ای وای .. یه دست به کمر گرفته با یه دست داره اسبُ میاره .. دیگه کسی جرات نکرد بره جلو .. دیدن رقیه رو صدا کردن یا خانوم سکینه ... نمیدونم خانوم زینب گفت برو از بابا سوال کن .. (اول از همه اونایی که دختر دارن میفهمن .. دختر خیلی عاطفیِ اومد جلو بابا .. آروم صدا زد عموم کجاست .. یه وقت دیدن رفت سمتِ خیمه عباس عمود خیمه رو خوابوند .. یعنی برید آماده اسارت بشید .. از سر نی میبینی داره میره خرابه زینب به دستُپاش تنابه زینب تو مجلس شرابه زینب دستایِ نامحرم هابلند میشه به رویِ زینب یه بغضی تو گلوی زینب آتیش میگره موی زینب ..
حوادثی است که قلبِ .. و توسل ویژۀ روزهای پایانی ماه صفر و شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس حاج حنیف طاهری ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ حوادثی است که قلبِ مدینه میلرزد مدینه چون دل اُمت به سینه میلرزد سپاهِ شب شده مستِ تصرف خورشید نسیم شعله شد و در فضا شراره کشید تمام وسعتِ ملک خدا شبِ تار است چه روی داده که خورشید هم عزادار است زِ کوه و دشت و بیایان خدا خدا شنوم ز جن و انس و ملک وا محمدا شنوم اجل دریده گریبانُ و اشک افشاند امینِ وحی خداوند نوحه میخواند پیام میرسد از خشت خشتِ خانۀ وحی که منقطع شده از آسمان ترانه ی وحی برونِ خانه اجل گشته گرم اذنِ دخول درون خانه چکد خونِ دل زِ چشم بتول الا الا ملک الموت ! ماتم آوردی زِ آسمان به زمین یک جهان غم آوردی زدیدن رخ تو گشته رنگ فاطمه زرد چه سخت حلقه به در می زنی،نزن برگرد! چگونه می کنی ای پیک مرگ دقّ الباب؟ که آسمان به سر خاکیان شده ست خراب برو به سینۀ حیدر شرر نزن دیگر به جانِ فاطمه سوگند! در نزن دیگر عقب بایست! بگیر احترام این در را برو یتیم مکن دختر پیمبر را برو که طعنه بر این باب، دیو و دد نزند به باب خانۀ توحید ، کس لگد نزند پیمبرُ و علی و فاطمه کنار هم اند تو ایستاده و این هر سه اشکبارِ هم اند نبی زخون دل خویش چهره می شوید درون خانه ی دربسته با علی گوید: که یا علی بنشین با تو راز دارم من به سینه شعله ی سوز و گداز دارم من پس از رسول مقامت زکینه غصب شود فراز منبر من دشمن تو نصب شود خدای ، امر به صبرت کند در این اندوه جواب داد علی: من مقاومم چون کوه دوباره گفت پیمبر که ای امام مبین شوی به شهر مدینه غریب و خانه نشین فلک زغربتِ تو آه می کشد زِ نَهاد به باب خانه ات آتش زنند از بیداد جواب داد : همانا به صبر می کوشم به حفظ دین خود این جام زهر می نوشم رسول گفت چو کردی تحمل آن همه را به پیشِ چشم تو سیلی زنند فاطمه را تو ایستاده و با چشم خود نگاه کنی درون سینه ی خود حبس سوز و آه کنی در آن میانه علی سخت در خروش آمد کشید ناله و خون در دلش به جوش آمد اگرچه بود وجودش پر از شراره ی خشم به روی فاطمه چشمی گشودُ گفت به چشم! شاعر :
‍ متن: به سمتِ زهرا از حجره دویدم من) (عمر) نامرد جلوتر بود، دیر رسیدم من فاطمه افتادُ آه کشیدم من آخ لگد به پهلو خورد، دیر رسیدم من صدایی از بینِ شعله شنیدم من سینه ی زهرا سوخت، دیر رسیدم من دود فراگیر بود، خوب ندیدم من محسنِ من شد سقط، دیر رسیدم من خیلی خجالت از حسن کشیدم من چون حامیِ مادر بود، دیر رسیدم من رو بدنِ زهرا عبا کشیدم من فاطمه از هوش رفت، دیر رسیدم من صدای سیلی از کوچه شنیدم من شکست گوشواره، دیر رسیدم من صورتِ زهرا سوخت، ناله کشیدم من الهی برات بمیرم مادر مادر مادر مادر مادر مادر مادر مادر لگد به جای لگد میخورد به پهلویم چهل نفر همگی ریختن بر سرِ من حسن برو که نبینی مغیره را مادر خدایا به اون لحظه ای که آقای ما تو قتلگاه چشمشو باز کرد فرمود شمر اینجا بوسه گاهِ پیغمبرِ اینجا خنجرت کار نمیکنه اللهم عجل الولیک الفرج . نوای روضه حضرت زهرا... با صدای گرم حاج حسن جمالی... انشاالله سر سفره حضرت زهرا مهمون باشه امشب 🥀🥀🥀🥀🥀 (ع) @majmaozakerine
|⇦•مادرم در گوشِ من.. تقدیم به حضرت اُم البنین علیها السلام و همهٔ مادران شهداء به نفس کربلایی حسین طاهری •✾• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ مادرم در گوشِ من خواندست یا اُم البنین ذکر من تا روز محشر هست یا اُم البنین هر کسی که توبه اش در محضر ربّ شد قبول قبل از آن در زیر لب گفته است یا اُم البنین مستجاب الدعوه شد هرکس که در این روزگار بر گدایان درت پیوست یا اُم البنین ما همیشه محضر تو عرض حاجت کرده ایم هر کجا خوردیم بر بن بست یا اُم البنین هفت پشتم را نظر کردم تماماً بوده اند نوکرِ عباس تو دربست یا اُم البنین در حمایت از غریبِ کربلا ، عباس تو دست داده تا بگیرد دست یا اُم البنین فرق او را با عمودی تا دم اَبرو شکافت آن "حکیم بن طُفِیلِ" پست یا اُم البنین خون چکید از چشم هایش روی نیزه تا که دید دست زینب را کسی می بست یا اُم البنین بعد عباست برای غارت اهل حرم حرمله با شمر شد همدست یا اُم البنین گرچه قدّت تا شده از غصه ی زینب ولی حرمتت با کعب نی نشکست یا اُم البنین شاعر : ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
🎼سفر بخیر،جَوُونی که .. |⇦• زیبا تقدیم به همهٔ مدافعان حرم و سلامت خصوصاً سردارِ دلها حاج قاسم سلیمانی عزیز و یاران با وفایش با نوایِ حاج مهدی رسولی •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ باید رفت، باید دنبالِ پرچمت تا ابد رفت باید موند،باید پایِ این روضه ها تا ابد موند یه عده پایِ حق که میرسه فراریُ یه عده پایِ حق که میرسه فدایی ان چه کعبه رفته ها که حاجی هم نِمیشَنُ چه کربلا نرفته ها که کربلایی ان سفر بخیر،جَوُونی که شدی عاقبت به خیر سفر بخیر، به مقصدت رسیدی مثه زُهیر سفر بخیر،سفر بخیر... مبدأ هیئت و مقصد کربلا اَشْهَد یا حسین،مشهد کربلا کربلا و کربلا و کربلا.... باید خوند، باید از تو و راه تو تا ابد خوند باید گفت، باید از قیامِت آقا تا ابد گفت یه عده دست و پا زدن که کربلا نرن یه عده دست و پا دادن تو راه کربلا ان شاالله روزِ واقعه بهونه گیر نشیم ان شالله جا نمونیم از سپاهِ کربلا زیارتِ، مسیری که شروعِ شهادتِ شهادتِ، شهادتی که پای ولایتِ لیاقتِ،لیاقتِ... شیعه سینه زن،شیعه سینه چاک ذکرم یا حسین، حتی زیر خاک یا حسین و یا حسین و یا حسین... ↫ ﴿بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه﴾ •┄┅══༻○༺══┅┄
🔊 سبک:زمینه زبانحال آقا مسلم بن عقیل(علیه السلام) ⭕ متن:من که شدم محاصره... 🎤 مداح:کربلایی من، که شدم محاصره میسوزم به خاطره اونی که قراره کربلا بره نکنه سرش رو نیزه‌ها بره برگرد، تورو جان علمدار چه کنه بی تو زینب، وسط بازار اینا میکُشن تورو، به سمت قتلگاه نرو که به غارت میبرن، حتی لباس کهنه رو واویلا، میا به کوفه آقا... با، لب تشنه پر زدم یا حسینه اشهدم میبینه یه شب تو کوفه مادرت که توی تنور خولیه سرت مسلم، روی دارالعماره داره میسوزه یاد، طفل شیرخواره چه بلاها که قراره، سر خواهرت بیاد کاروان اسرا و، مجلس ابن زیاد واویلا، میا به کوفه آقا... آه، چی بگم از امشبم نگران زینبم که میبینه داغ تو به زودیا میره تو محلهٔ یهودیا وای از، غم طفل سه ساله گریه‌ها و سواله، زن غساله تو خرابه میبینه زخم پیشونی تورو مثه زینب میبوسه رگای خونی تورو @majmaozakerine
یه نگاه کرد داره از خیمه میاد بیرون یه دختر بچه ای پای حسین و بغل گرفته حسین راه میره بچه هم باهاش میاد وای وای اومد که بره آقا صدا زد یکی اسب منو بیاره دیدن زینب افسار اسب و گرفته خواهر تو چرا؟صدا زد دیگه آقا مردی نمونده یه وقت اومد تا راه بیوفته با عزت و شکوه انگار نه انگار پسراشو برادراشو ... کشتن مشتاق به دیدار خداست راه افتاد این کوه با عظمتیه وقت یه صدا لرزوند حسین و مهلا مهلا یابن الزهرا داداش خودت داری میری برو ولی بیا یکم زینب و آروم کن من دارم دق میکنم داداش پیامبر بهتر بود رفت بابام علی رفت مادرمون بین در و دیوار رفت حسن ما رو گرفتن من دلم به تو خوش بود الان تو بری من دلم به کی خوش باشه یه جور آرومم کن دارم میمیرم اشاره ای ولایی به قلب زینب کرد راه افتاد به سمت میدان گفت خواهر یه لباس کهنه رو بده که کسی رغبت نکنه اما همونم بردن فقط خواستن هتک حرمت کنن غیر از این هیچ هدفی نداشتن فرمود به عمر سعد سه تا پیشنهاد دارم اول بذار ما بریم مدینه گفت امکان نداره گفت به ما آب برسون گفت اینم امکان نداره گفت لا اقل تکی تکی بفرست میدان گفت این قبوله آقا تکی تکی میومدن همه رو به درک واصل کرد گاهی میومد رو بلندی می گفت لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم صدای حسین میومد بچه ها آروم میشدند زینب آروم میشد حسین زندست وای وای وای ذوالجناح احساس کرد حسین داره از راست بیوفته اسب خودشو به راست شد جند بار تکرار شد آقا ذوالجناح رو توجیه کرد بزار بیفتم یه نقل دیگه هست نیزه به بدن ابی عبدالله زدن ذوالجناح زانو زد یعنی آقا اگه میتونی سوار شو عمر سعد دید خیلی میفهمه میخوامش مگه سواری میده چند نفرو به درک واصل کرد عمر سعد گفت ولش کنین ببینیم چیکار میکنه دیدن دور حسین میگرده خم میشه تیرو از بدن میکشه ذوالجناح رفت سمت خیمه تو ناحیه حسین جان تو زنده بودی اسب ها به بدنت تاختن اونایی که اسب دارن کارشون اینه از اونا سوال کردن بگین ببینم امکان داره اسب بی هوا رو بدن انسان راه بره الا فقط یه حالت که صاحب بیاد رو بدن راه بره این اسب جسارت کنه حالا این اسب رفت خیمه بچه ها گفتن جان بابا اومده دیدن ذوالجناح واژگونه یال غرق خون همه گفتن وا محمدا دور ذوالجناح رو گرفتن یکی میگفت بابام کجاس یکی میگفت پسر زهرا رو کشتن سکینه اومد جلو ذوالجناح گفت بابامو کشتن آره با لب تشنه ذوالجناح همه رو برد سمت گودال صورت میخراشیدن میدویدن زینب رسید بالا گودال نمیدونم چی دید اما سریع برگشت کسی نیاد نیزه دار با نیزه میزنه شمشیر دار با شمشیر میزنن یه عده عصا میزدن چوب میزدن سنگ میزدن شمر گفت الان نوبت منه از بالا سرازیر شد او میدوید و من میدوم اون سوی مقتل من سوی قاتل او میکشیدو من میکشیدم او میبرید و من میبریدم و شمرعلی جالس علی صدرک محاسن آقا رو گرفت سر رو بالا اورد هر چی تلاش میکنه نمیشه با چکمه بدن رو برگردون پشت آقا نشست 12 ضربه زد ذره ذره حسین جون داد و الشمر جالس علی نفس مادرش گرفت ته گودال پیکر افتاده لب گودال مادر افتاده تا دم خیمه معجر افتاده #‌
سبک:زمینه سوزناک آقا قاسم بن الحسن(علیه سلام) متن:داغ علی اکبرم... مداح:حاج داغ علی اکبرم، تو قلب من تازه شد غرق به خون دیدمت، داغ حسن تازه شد قاسمم... دیدم تورو دوره کردن و، از مرکب انداختن دیدن زره نداری، به پیکرت تاختن کبوتر مهاجرم، امانت برادرم یه کم دیگه دووم بیار، پاشو با هم بریم حرم ای شاخه شمشادم، شیر بنی‌هاشم به حال من رحمی، یابن الحسن قاسم یابن الحسن قاسم رفتی که جنگیدنو، نشون میدون بدی کی فکر میکرد اینجوری، رو دست من جون بدی قاسمم... وقتی تنت پاره پاره شد، هنوز نفس داشتی اشکای داغ منو، به خونت آغشتی یه‌جور منو صدا زدی یه‌جوری دست‌وپا زدی آتیش به سینهٔ منو به قلب خیمه‌ها زدی افتادی و عالم، یاد حسن افتاد نقش هزاران هلال، رو این بدن افتاد ای شاخه شمشادم، شیر بنی‌هاشم به حال من رحمی، یابن الحسن قاسم یابن الحسن قاسم @majmaozakerine
1_1126161181.mp3
5.41M
📋گفتی بگو غماتو من گفتم ⬛️زمینه/ حاج محمدرضا بذری ⬛️ ⬛️ هیئت یافاطمه الزهرا سلام الله علیها گفتی بگو غماتو من گفتم درد دلم رو با تو من گفتم گفتن نداره موهای سوخته هرچی بوده و براتو من گفتم بابا خدا بد نده نگفتی که چی سرت اومده بابا خدا بد نده کی با خیزرون به لبهات زده بابا بمیرم برات کنج خرابه چشمامو بستم دیگه منو ببر خیلی خستم اونقد که دیگه میدونم حتی مییفته عروسک از دستم بابا کبوده تنم برا گریه نفس نفس میزنم بابا نگاه کن منم سرت رو بذار روی دامنم بابا خدا بد نده نگفتی که چی سرت اومده بابا خدا بد نده کی با خیزرون به لبهات زده بابا بمیرم برات خیلی غم تو این دختر خورده دیدی که شدم امروز سر خورده اون مجلس حروم آشوبم کرد خیلی به منو عمم بر خورده بابا عمومو میخوام اذیت شدم تو بازار شام بابا بریده صدام رد سنگ و چوب روی دست و پام بابا چی شد اون نگات خرابه نشین شدن بچه هات بابا غمت توی چشات منو میکشه بمیرم برات بابا بمیرم برات شاعر: @majmaozakerine
1659276010016.mp3
7.98M
سبک:زمینه مداح:حاج_مهدی_رسولی متن:میون این هلهله ها کیه صدام میزنه _________________________________ بسم الله الرحمن الرحیم میون این هلهله ها کیه صدام میزنه دست نوازش کیه روی موهای منه آره صدای مهربون پدره صدا صدای گریه های مادره روی خاک انگاری با چشمای تار بابامو میبینم توو گرد و غبار آره درست میبینه چشمام اومدی دیدی که زیر سم اسبام اومدی بابا بغلم کن، جون زهرا بغلم کن بابا تو این شلوغیا کشیده شد موی من شبیه مادرم شدم شکسته پهلوی من زره نداشتم و شکسته بدنم دیدن یتیمم همه بیشتر زدنم وقتی که افتادم زیر دست و پا آهسته اسمتو می‌زدم صدا بالا نمیاد دیگه کم کم نفسم شکسته سینمو شکسته قفسم بابا بغلم کن، جون زهرا بغلم کن می‌شه حالا که اومدی دلم رو راضی کنی منو بغل کنی یه کم یتیم نوازی کنی حس میکنم بغضتو بالای سرم گریه نکن بابا کنار پیکرم قاسمت آماده س ای بابا سلام پیش تو جون دادن شیرینه برام رو زانوی عمو‌ حسینم سرمه دلیل دلواپسی من حرمه بابا بغلم کن، جون زهرا بغلم کن __________________________________ @majmaozakerine
1_1666636498.mp3
4.52M
سبک:شور مداح:حاج_محمود_کریمی متن:دلم به یاد حرم تا کربلا راهی _________________________________ بسم الله الرحمن الرحیم دلم به یاد حرم تا کربلا راهی میخونه تو قتلگاه زیارت ناحیه فرقه بالسیوف فرقه بالرماح جدم و میزدن گوشه قتلگاه وای حسین، وای حسین زمان خون گریه هات درست دم مغرب روضه بر گشتن یه اسب بی صاحب فرقه بالسنان فرقه بالحجر جدم و میزدن بی کس و بی سپر با پرچم انتقام فاطمه العجل مرور میشه روضه ها دوباره از روی تل فرقه بالسهام فرقه بالعصا جدم و میزدن کوفیا بی هوا ،شامیا بی هوا ________________________________ @majmaozakerine
رفتی و دست مهربانت رفت .. و توسل ویژۀ شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس حاج میثم مطیعی ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ h ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ بسم الله الرحمن الرحیم «السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک یا خیر خلق الله،السلام علیک یا محمدبن عبدالله» رفتی و دست مهربانت رفت در خاک رفتی و از داغت عزادارند افلاک با خویش بردی آن نگاهِ مهربان را آن رحمتِ جاری و پاک و بیکران را رفتی ولی بویِ تو را دارد مدینه ابری شده از غصّه می بارد مدینه یک عمر در راهِ خدا سختی کشیدی رفتی ولی از امتت خیری ندیدی قرآن صدایت می زند برگرد احمد آیاتِ رحمن غرقِ ذکرِ یا محمد برگرد آیاتِ خدا بی تو غریبند آیات نور و انّما بی تو غریبند غارِ حرا دلتنگِ شبهایِ تو مانده در حسرتِ یک بوسه از پایِ تو مانده رفتی ولی در قلبهایِ دشمن و دوست آن چهره و لبخندِ زیبایِ تو مانده هر چند نشنیدند یک عده صدایت در آسمانِ شهر آوایِ تو مانده بر رویِ پیشانیِ ایتامِ مدینه مثل همیشه جایِ لبهایِ تو مانده *امشب فقط زهرای تو یتیم نشد.. تمام عالم یتیم شدند.. ما هم مثل ایتام آمدیم درِ خانه ت..* بر رویِ پیشانیِ ایتامِ مدینه مثل همیشه جایِ لبهایِ تو مانده نور علی نورِ دلِ غمگینِ زهرا در ظلمتِ این قوم، زهرایِ تو مانده رفتی برایش ناله مانده.. درد مانده رفتی علی در بینِ صد نامرد مانده *امشب زهرای اطهر چه حالی داره..؟! ماه صفر تمام شد.. از الان باید رزق فاطمیه رو بگیری ..* آقا تو رفتی بیت الأحزان را ندیدی سینه زدن بر خاکِ سوزان را ندیدی رفتی ندیدی ناله های دخترت را *آتش شعله می کشید .. والنارُ تَصعُر .. هی بین در و دیوار صدا میزد:"یا رسول الله! ما یُفعَلُ بِابنَتِک.." بیا بیین با دخترت چه می کنند ؟* رفتی ندیدی ناله های دخترت را خون گریه ها و ربنای دخترت را *یا رسول الله نبودی ببینی بچه هاشو جمع کرد.. عزیزای دل مادر میخواد دعا کنه.. دستای کوچیکشون رو بلند کردند.. یه وقت دعا کرد «اللهم عجل وفاتی سریعا ..»* رفتی ندیدی بعدِ تو حرمت شکستند دستانِ حیدر را میان کوچه بستند رفتی سفارشهایِ تو روی زمین ماند بعد از تو زهرا و امیرالمومنین ماند *لحظه هایِ آخر پیغمبر شروع کرد به گریه کردن گفتند:آقا چرا گریه می کنید؟فرمود: «کَاَنّی بِفاطِمَه..» انگار دارم دخترم فاطمه رو میبینم.. از دست امت چه ها می کشه..* بعد از علی تنها و بی یاور حسن شد خونین جگر، خونین دهن، خونین کفن شد رفتی ندیدی ماجرای کربلا را رفتی ندیدی پیکرِ در بوریا را در کربلا اجرِ رسالت اینچنین بود جسمِ حسینت پاره پاره بر زمین بود بی اعتنا از گریه زینب گذشتند از رویِ جسمش با سُمّ مرکب گذشتند بی اعتنا از گریه زینب گذشتند از رویِ جسمش با سُمّ مرکب گذشتند اینجا میان روضه ها زینب قدم زد آتش به جانِ شعرهایِ محتشم زد این کشتۀ افتاذۀ بی سر حسین است *یا رسول الله زینب با تو حرف می زد: "یا رسول الله! صلّی عَلی مَلیکُ السماء...هذا حُسَینٌ بِالعَراء..." حسیین..* این کشتۀ افتاذۀ بی سر حسین است این که نمانده از تنش پیکر، حسین است این که سپاهی ریخته رویِ تن او این شاهِ بی سردار و بی لشکر، حسین است این خیمه ای که گیسوی حورش طناب است حالا اسیرِ شعله ها و آفتاب است *لحظۀ آخر امام حسین با گوشۀ چشم به خیمه ها نگاه میکرد .. آروم صدا میزد: من هنوز زنده ام ..* این پیکری که زینتِ دوش نبی بود *"یومٌ عَلی صدرِالمصطفی...و یوم علی وجه الثَّری..." این پیکری که زینتِ دوش نبی بود حالا تمامِ پیکرش شد خاک آلود شاعر : مجتبی شکریان همدانی •┄┅══༻○༺══┅┄ @majmaozakerine
صد جا شمرده ام تو به دادم.. و توسل ویژۀ شهادت حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام _ سید محمد جوادی ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 🔴 ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ بی اعتنا به گنبد و گلدسته و ضریح این بار آمدم که ببینم تو را فقط .. *یا امام رضا .. دلاتون هوایی حرم امام رضاست میدونم .. اما یه کاری کن امام رضا بیاد تو جلسه ...* صد جا شمرده ام تو به دادم رسیده ای *هرجا زمین خوردم اول گفتم یا امام رضا .. آخه شما هم تو کوچه تا بیای خونه هی زمین خوردی آقا ..* صد جا شمرده ام تو به دادم رسیده ای دورست از تو اینکه بیایی سه جا فقط *به خدا هرجا گره به کارمون میخوره میاد .. یا امام رضا .. جانِ جوادت امشب یه نظری به ما کن امام رضا .. قربونِ حرم با صفات ..* در بینِ کوچه هایِ خراسان دلش گرفت از اینکه آمده است به ایران دلش گرفت هرچند شد عزیزِ خراسان طبیعی است یوسف اگر به خاطرِ کنعان دلش گرفت آن چند دانه حبه ی انگور را که خورد از هرچه میهمانی و مهمان دلش گرفت *گفت میرم مجلسِ مامون بر میگردم اباصلت ، اگه دیدی عبا رو سر گرفتم بدون زهرم دادن .. اباصلت نشسته دل نگران ، داره لحظات رو میشماره خدایا آقام کی میاد چه جوری میاد .. یه وقت دید آقا آمد ، عبا رو سرشِ .. هی چند قدم راه میره رو زمین میشینه .. هی میگه جگرم .. قربونِ این ناله ها و اشک ها .. جگرم میسوزه .. بال و پرم میسوزه .. وارد حجره شد ، میگه هی می نشست پا میشد ، بعضی نقل ها میگه ۵۰ بار نشست هی بلند شد .. هی میگه جگرم .. یه وقتایی هم هی صدا میزنه پسرم .. از بس شبیه مادرش افتاد بر زمین در انتهایِ کوچه سرش را گرفته بود چشم انتظارِ دیدنِ روی جواد بود خیلی بهانه ی پسرش را گرفته بود .. بر روی خاک بود که پیچید بر خودش *صدا زد اباصلت فرشایِ حجره رو جمع کن .. میخوام مثل جدِ غریبم بال بال بزنم .. اباصلت میگه گلیمُ جمع کردم دیدم آقا پیراهنشُ بالا زده سینه مبارکشُ رو خاک گذاشته مثل مار گزیده به خودش میپیچه .. هی زیرِ لب میگه غریب حسین .. لحظاتِ آخر ، انقده جوادشُ صدا زد ، اباصلت میگه یه وقت دیدم درای حجره باز شد .. یه آقازاده نورانی وارد شد فرمود من جواد ابن الرضا هستم .. جلو آمده سر مبارکِ حضرتُ رو زانوهاش گذاشت .. یه پدر آرزوش همینه لحظات آخر سرشُ رو پای پسر بزاره .. بابا وقتی سر رو زانو پسر میزاره آروم میشه .. چشم به چشم پسر باشه راحت جان میده .. اینجا جوادالائمه سرت رو به زانوش گذاشت .. دست تو گیسوانت کرد گفت بابا آروم باش .. بابا خودم بدنتُ تشییع میکنم .. خودم کفنت میکنم .. با دستِ خودم تو خاک میگذارمت .. (بگم صدا ناله ت بلند شه؟!..) امام رضا حجره وسیع بود راحت جون دادی اما جد غریبت تو گودال گیر افتاد .. همه ریختن تو گودال .. امام رضا یه سنگ به پیشانیت نخورد .. امام رضا با اسب از رو بدنت رد نشدن .. امام رضا جوادتُ سیلی نزدن ‌‌.. تا نفس داری و زنده ای گریه کن .. یکی دو شب دیگه آواره میشی میگی کجا روضه برم .. یا امام رضا بدنت رو با احترام تشییع کردن .. خدا خیر بده نوعروسانِ خراسانُ .. پیش مادرش رو سفیدمون کردن یه جا دیگه ام سراغ دارم خوب مهمان نوازی کردن علما بزرگان و سادات از شهر بیرون اومدن گفتن این دختر موسی ابن جعفر .. این همونیِ که باباش از سندی ابن شاهک خیلی سیلی خورده .. آی امام رضا ایرانیا غوغا کردن .. زن ها اومدن گفتن مهریه هامون حلالتون فقط اجازه بدید بریم تشییع جنازه ی عزیز فاطمه .. آخه این آقا اینجا مادر نداره ، این آقا خواهر و دختر نداره .. جمعیت انبوهی آمد .. انقده گل ریختن رو این بدن .. اما کربلایی ها .. زینب اومد دید یه نقطه پر از سنگه .. سنگا رو کنار زد ( آی بمیرم ..) دید یه بدنِ پاره پاره .. یه بدنِ بی سر .. یه بدنی که پر جای سم اسبِ ... نشست رو خاکا .. داداش جان با بدنت چه کردن .. این کلامه معصوم علیه السلامِ میگه به اندازه نگین انگشتر جا سالم رو بدن نبوده ..ببین زینب چی کشیده .. یه وقت دیدن خم شد ، لب ها رو رگ های گلوی بریده گذاشت .. هرچی نفس داری بگو حسین ... •┄┅══༻○༺══┅┄•
صد جا شمرده ام تو به دادم.. و توسل ویژۀ شهادت حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام _ سید محمد جوادی ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 🔴 ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ بی اعتنا به گنبد و گلدسته و ضریح این بار آمدم که ببینم تو را فقط .. *یا امام رضا .. دلاتون هوایی حرم امام رضاست میدونم .. اما یه کاری کن امام رضا بیاد تو جلسه ...* صد جا شمرده ام تو به دادم رسیده ای *هرجا زمین خوردم اول گفتم یا امام رضا .. آخه شما هم تو کوچه تا بیای خونه هی زمین خوردی آقا ..* صد جا شمرده ام تو به دادم رسیده ای دورست از تو اینکه بیایی سه جا فقط *به خدا هرجا گره به کارمون میخوره میاد .. یا امام رضا .. جانِ جوادت امشب یه نظری به ما کن امام رضا .. قربونِ حرم با صفات ..* در بینِ کوچه هایِ خراسان دلش گرفت از اینکه آمده است به ایران دلش گرفت هرچند شد عزیزِ خراسان طبیعی است یوسف اگر به خاطرِ کنعان دلش گرفت آن چند دانه حبه ی انگور را که خورد از هرچه میهمانی و مهمان دلش گرفت *گفت میرم مجلسِ مامون بر میگردم اباصلت ، اگه دیدی عبا رو سر گرفتم بدون زهرم دادن .. اباصلت نشسته دل نگران ، داره لحظات رو میشماره خدایا آقام کی میاد چه جوری میاد .. یه وقت دید آقا آمد ، عبا رو سرشِ .. هی چند قدم راه میره رو زمین میشینه .. هی میگه جگرم .. قربونِ این ناله ها و اشک ها .. جگرم میسوزه .. بال و پرم میسوزه .. وارد حجره شد ، میگه هی می نشست پا میشد ، بعضی نقل ها میگه ۵۰ بار نشست هی بلند شد .. هی میگه جگرم .. یه وقتایی هم هی صدا میزنه پسرم .. از بس شبیه مادرش افتاد بر زمین در انتهایِ کوچه سرش را گرفته بود چشم انتظارِ دیدنِ روی جواد بود خیلی بهانه ی پسرش را گرفته بود .. بر روی خاک بود که پیچید بر خودش *صدا زد اباصلت فرشایِ حجره رو جمع کن .. میخوام مثل جدِ غریبم بال بال بزنم .. اباصلت میگه گلیمُ جمع کردم دیدم آقا پیراهنشُ بالا زده سینه مبارکشُ رو خاک گذاشته مثل مار گزیده به خودش میپیچه .. هی زیرِ لب میگه غریب حسین .. لحظاتِ آخر ، انقده جوادشُ صدا زد ، اباصلت میگه یه وقت دیدم درای حجره باز شد .. یه آقازاده نورانی وارد شد فرمود من جواد ابن الرضا هستم .. جلو آمده سر مبارکِ حضرتُ رو زانوهاش گذاشت .. یه پدر آرزوش همینه لحظات آخر سرشُ رو پای پسر بزاره .. بابا وقتی سر رو زانو پسر میزاره آروم میشه .. چشم به چشم پسر باشه راحت جان میده .. اینجا جوادالائمه سرت رو به زانوش گذاشت .. دست تو گیسوانت کرد گفت بابا آروم باش .. بابا خودم بدنتُ تشییع میکنم .. خودم کفنت میکنم .. با دستِ خودم تو خاک میگذارمت .. (بگم صدا ناله ت بلند شه؟!..) امام رضا حجره وسیع بود راحت جون دادی اما جد غریبت تو گودال گیر افتاد .. همه ریختن تو گودال .. امام رضا یه سنگ به پیشانیت نخورد .. امام رضا با اسب از رو بدنت رد نشدن .. امام رضا جوادتُ سیلی نزدن ‌‌.. تا نفس داری و زنده ای گریه کن .. یکی دو شب دیگه آواره میشی میگی کجا روضه برم .. یا امام رضا بدنت رو با احترام تشییع کردن .. خدا خیر بده نوعروسانِ خراسانُ .. پیش مادرش رو سفیدمون کردن یه جا دیگه ام سراغ دارم خوب مهمان نوازی کردن علما بزرگان و سادات از شهر بیرون اومدن گفتن این دختر موسی ابن جعفر .. این همونیِ که باباش از سندی ابن شاهک خیلی سیلی خورده .. آی امام رضا ایرانیا غوغا کردن .. زن ها اومدن گفتن مهریه هامون حلالتون فقط اجازه بدید بریم تشییع جنازه ی عزیز فاطمه .. آخه این آقا اینجا مادر نداره ، این آقا خواهر و دختر نداره .. جمعیت انبوهی آمد .. انقده گل ریختن رو این بدن .. اما کربلایی ها .. زینب اومد دید یه نقطه پر از سنگه .. سنگا رو کنار زد ( آی بمیرم ..) دید یه بدنِ پاره پاره .. یه بدنِ بی سر .. یه بدنی که پر جای سم اسبِ ... نشست رو خاکا .. داداش جان با بدنت چه کردن .. این کلامه معصوم علیه السلامِ میگه به اندازه نگین انگشتر جا سالم رو بدن نبوده ..ببین زینب چی کشیده .. یه وقت دیدن خم شد ، لب ها رو رگ های گلوی بریده گذاشت .. هرچی نفس داری بگو حسین ... •┄┅══༻○༺══┅┄•
‍ متن: به سمتِ زهرا از حجره دویدم من) (عمر) نامرد جلوتر بود، دیر رسیدم من فاطمه افتادُ آه کشیدم من آخ لگد به پهلو خورد، دیر رسیدم من صدایی از بینِ شعله شنیدم من سینه ی زهرا سوخت، دیر رسیدم من دود فراگیر بود، خوب ندیدم من محسنِ من شد سقط، دیر رسیدم من خیلی خجالت از حسن کشیدم من چون حامیِ مادر بود، دیر رسیدم من رو بدنِ زهرا عبا کشیدم من فاطمه از هوش رفت، دیر رسیدم من صدای سیلی از کوچه شنیدم من شکست گوشواره، دیر رسیدم من صورتِ زهرا سوخت، ناله کشیدم من الهی برات بمیرم مادر مادر مادر مادر مادر مادر مادر مادر لگد به جای لگد میخورد به پهلویم چهل نفر همگی ریختن بر سرِ من حسن برو که نبینی مغیره را مادر خدایا به اون لحظه ای که آقای ما تو قتلگاه چشمشو باز کرد فرمود شمر اینجا بوسه گاهِ پیغمبرِ اینجا خنجرت کار نمیکنه اللهم عجل الولیک الفرج . نوای روضه حضرت زهرا... با صدای گرم حاج حسن جمالی... انشاالله سر سفره حضرت زهرا مهمون باشه امشب 🥀🥀🥀🥀🥀 (ع) @majmaozakerine
Felestin-Bakalam New.mp3
14.24M
🇮🇷🇵🇸🇮🇷🇵🇸یوم الانتقام 🇮🇷 با نوای حاج ابوذر روحی مرحبا لشکر حزب‌الله مرحبا جیش رسول‌الله اَللّهُمَّ‌‌عَجِّل‌‌لِوَلیِّکَ‌الفَرَجَ‌‌وَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ