eitaa logo
روضه رضوان
1.3هزار دنبال‌کننده
566 عکس
271 ویدیو
30 فایل
از عناوین جهان مرثیه خوان ما را بس اشعار اهل بیت علیهم السلام + مقتل عربی🌷 امیر حسین سعیدی پور آیدی ما 👈 @amir_saidi کپی فقط با ذکر لینک ⛔️
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿در آغوش بهشت به یاد طلبه مجاهد شهید محمد اصلانی
باز وقت مستی چشمانِ بیدار من است باز این شب ‎ها خدا مشتاق دیدار من است طعنه ‎ها خوردم ولی تا آمدم فریاد زد ای ملائک این همان عبد گنهکار من است عمر من طی شد دگر یک تن خریدارم نشد ای بنازم رحمتش را او خریدار من است یک الهی گفتم و یک عمر تحویلم گرفت این هزاران بار غفران ، جای یک بار من است ربّ شهر الله اکبر ، عبد عاصی آمده سائل این آستان قلب گرفتار من است اول ماهی بخر بار مرا ای خوش حساب خوب یا بد هر چه باشد جنس بازار من است با دعای فاطمه اینجا رسیدم بی گمان روز محشر هم شود ، زهرا پی کار من است به ” علی ” گرم است پشتم یا علی و یا عظیم هر شب جمعه حسین است که نگهدار من است تشنگی روزه را با روضه توام می ‎کنم شاهد این سوختن چشمان خون بار من است جان فدای آن سری که پیش زینب ذبح شد تشنه و زخمی و سخت و نامرتب ذبح شد
🌹🌹به بهانه شهادت دومین طلبه در صحن رضوی 🌹🌹 غریب و بی صدا مُردن چه زیباست ز بند غم رها مُردن چه زیباست زبان روزه در اوج طهارت در این ماه خدا مُردن چه زیباست دم آخر بگیری اذن دیدار در آغوش رضا مُردن چه زیباست عبایت را که می پیچند دورت ز داغ بوریا مُردن چه زیباست تنی غرق بخون ناکام عطشان به داغ کربلا مُردن چه زیباست
چشمی که آلوده شده باران ندارد بی توبه این آلودگی پایان ندارد دیگر حجاب افتاده روی چشم هایم ازبسکه اُنسی دیده با قرآن ندارد هاتف ندا داده دعیتم ایها الناس کاری خدا انگار جز احسان ندارد حالا که در باز است پس درهم بیایید اینجا کرم خانه است این و آن ندارد تا آمدم داخل ، مرا طوری بغل کرد احساس کردم غیر من مهمان ندارد جز با توسل ، گریه کردن ، توبه کردن پرواز کردن تا خدا امکان ندارد راه شهادت ، نیمه شب اشک است و اشک است جا مانده هرکس دیدهٔ گریان ندارد می آیم اینجا شاید آقا را ببینم یوسف دلی خوش ، گویی از کنعان ندارد تا او شبی دست دعا بالا نگیرد تأثیر ، فریاد گنهکاران ندارد این سرزمین نذر امیرالمومنین است بیهوده حیدر عشق بر سلمان ندارد ما با دعای فاطمه عبدُالحسینیم کی گفته زهرا لطف بر ایران ندارد سر تا سر عالم چو ایران سرزمینی مثل علی موسی الرضا سلطان ندارد هرکس که شک‌ دارد شفا دست حسین است سوگند بر تربت که او ، ایمان ندارد راه نجف تا کربلا راه بهشت است جز کربلا عاشق سر و سامان ندارد دلدادهٔ آوارگی در اربعینم درد جدایی جز حرم درمان ندارد
از اهل مکه کینه ی بسیار دیده ای هم شانه با پیمبرت ازار دیده ای در بذل جان و مال خودت کم نزاشتی در راه دین اهانت اغیار دیده ای زخم زبان به حد فراوان شنیده ای جان مرا همیشه گرفتار دیده ای با این وجود خانه ی تو بیت امن بود در بین خانه حمله ی کفار دیده ای؟ همسایه از صدای تو شاکی نمی شود زخم زبان به مرد عزادار دیده ای؟ از دوستان کنایه به جانت خریده ای؟ لبخند زهردار به بیمار دیده ای؟ اتش به جای تسلیت ایا شنیده ای؟ حوریه بین یک در و دیوار دیده ای؟ وقتی که غنچه ی تو زمان رسیدن است جای کمک حرارت مسمار دیده ای؟ 🖋حسن کردی
🌹🌻 چشم آلوده کجا، دیدن دلدار کجا دل سرگشته کجا وصف رخ یار کجا قصه عشق من و زلف تو دیدن دارد نرگس مست کجا همدمی خار کجا سر عاشق شدنم لطف طبیبانه توست ور نه عشق تو کجا این دل بیمار کجا منتی بود نهادی که خریدی ما را رو سیه برده کجا میل خریدار کجا هر کسی را که پسندی بشود خادم تو خدمت شاه کجا نوکر سربار کجا کاش در نافله‌ات نام مرا هم ببری که دعای تو کجا عبد گنه‌کار کجا مهر من گر که فتد در دل تو می‌فهمم شهد دیدار کجا دوریِ از یار کجا به خدا چون دل زهرا نگران است دلم یک شه تشنه لب و لشگر بسیار کجا کاش زینب نرسد کوفه بدون تو حسین زینب خسته کجا کوچه و بازار کجا یاد گیسوی رقیه جگرم می‌سوزد دست عباس کجا پنجه اغیار کجا
دار و ندار حضرت دادار مجتباست سبط نبی ومخزن الاسرار مجتباست گویند هر کسی نظری سویش افکند کافر شود که احمد مختار مجتباست اولاد فاطمه همگی شبه حیدر اند اما به واقع حیدر کرار مجتباست تضمین کنم برای حسن شعر بهتری زیبایی تمامی اشعار مجتباست عباس هم بدست حسن مرد رزم شد استاد فن رزم علمدار مجتباست جنگ جمل بدست حسن ختم گشته است از قاتلان لشگر کفار مجتباست برتن زره نکرده به مانند مرتضی وقت نبرد مرد جگردار مجتباست از لطف اوست اشک دوچشم حسینیان درمجلس حسین میاندار مجتباست
ما را غلام کوی حسن آفریده اند مبهوت و مات روی حسن آفریده اند ما را پیاله نوش شرابش رقم زدند مست از خم و سبوی حسن آفریده اند خورشید را به این همه نقش و نگارها از طلعت نکوی حسن آفریده اند روشن ز نور روی مهش گشته روزها شب را اسیر موی حسن آفریده اند آری ز مقدمش همه جا بوی گل گرفت گل را ز رنگ و بوی حسن آفریده اند از انبیاء و اولیا همه را صف به صف ببین مدهوش خلق و خوی حسن آفریده اند میل نگاه هر چه گدایان شهر را ولله سمت و سوی حسن آفریده اند 🖋میلاد یعقوبی
کرمت بار عام هم دارد لطف‌هایت دوام هم دارد تا غلامت شدیم فهمیدیم نوکری، احترام هم دارد صلح کردی که ما بیاموزیم تیغ شیعه، نیام هم دارد همه دیدند نسل شیر جمل جز شجاعت، مرام هم دارد خواهرت نیز خط قرمز ماست لشکرت عزم شام هم دارد ما برایت ضریح میسازیم زخم عشق، التیام هم دارد چونکه‌ نذر حسن شد از مطلع شعر حُسن ختام هم دارد گرچه حق بی‌حساب می‌بخشد سر وقت انتقام هم دارد آنکه سیلی به مادرت زده است لعنت مستدام هم دارد 🖋نفیسه سادات موسوی @marsieha
مینویسم "یا حَسن"حُسن ختامش با خودت بر لبم ذکر تو را دارم دوامش با خودت لحظه های عمر خود را میسپارم دست تو از سلام زندگی تا والسلامش با خودت از ادب دور است نزدت دست خالی آمدن زخم اوردم برایت التیامش با خودت باز هم بال خیالم تا بقیع ات پر کشید من کبوتر میشوم یک روز ،بامش با خودت سر به دامان تو خواهم داشت یا زانوی غم؟ اینکه باشد لحظه ی مرگم کدامش با خودت! از کریمان کم طلب کردن که کفر نعمت است حاجتم را هم که میدانی ، تمامش با خودت 🖋محدثه آشتیانی @marsieha
ای به صورت حسن و سیرت و گفتار حسن وارث خلق خوش احمد مختار حسن پسر دست خدا زاده ی زهرای بتول هم ضیای بصر سرور اخیار حسن مهر تابان مدینه ز فروغت بی شک به نظر ذره بیاید همه اقمار حسن ای سخا رازسه بخشنده ببرده میراث هم علی فاطمه هم سیدابرار حسن زهد وعلم وعمل وحلم ودرایت زنبی در شجاعت خلف حیدر کرار حسن دست بر سینه گزارد پسر ام بنین پیش رویت چو حسین اسوه ی احرار حسن تو کریمی که ببخشی گنه قاتل خویش تا ازاو در گذرد ایزد غفار حسن هر فرومایه که گفته است تورالعنت و بد روی ترش از تو ندیده است به یک بارحسن روز از مشکل مردم گره شان باز کنی صد دعا بدرقه شأن کرده به اسحار حسن نیم اموال خودت را هبه کردی به فقیر درسه نوبت که کند این همه ایثار حسن ز سر لطف پذیر و زعنایت این شعر قابلت نیست اگر خامه ی نجار حسن 🖋سید جعفر خراسانی نجار
شب قدر است و امشب راز دارم نگه تا صبح امشب باز دارم شب قدر است و بايد قدر دانم قدم در پيشگاه قدر دانم شب قدر است و امشب هجر مولاست دلم از عشق پر شور و غوغاست شب قدراست و اخترها غمينند تو گويى جملگى سر در جبينند بلى امشب شب بيمارى اوست شب توديع يار خوب و نيكوست شب سرخ شهادت بين تو امشب شب درد سعادت بين تو امشب چه امشب ديدهاش خونبار و گريان نظر افكند او بر شير يزدان على اى فاتح هم بدر و خيبر على اى بر يتيمان جمله سرور سر خونين خود بردار اى دوست ببين زينب كه طور، رخساره ى اوست حسن بنگر، حسين و هم ابوالفضل عنايت كن، كرم بنما، نما بذل
🌹درد دل حضرت زینب با بدن خونین پدر 🌹 ای که از صورت خونین تو غم ریخته است با تماشای تو یکباره دلم ریخته است چه به روز سر تو آمده آخر بابا سرت از ضربه شمشیر به هم ریخته است دخترت کاش بمیرد که نبیند هرگز خون فرق تو قدم پشت قدم ریخته است مادرم آمده بالای سرت با زحمت اشک بر زخم تو با قامت خم ریخته است کربلا زنده شده در نظرم می بینم ترس دشمن که پس از صاحب علم ریخته است تا که تاراج کند خیمه ی مارا یکسر قبل آتش زدنِ آن به حرم ریخته است فرق خونین تو را کاش نمی دیدم من یادِ آن خون که از دست قلم ریخته است
دیگه از نخلستونا صدای مولا نمیاد صدای ناله های دعای مولا نمیاد یتیما کاسه ی شیر به دست و ناله روی لب گریه کارشون شده در این عزا هر روز و شب ذکرشون با چشم تر/آه و واویلا حیدر ای امام بی یاور/آه و واویلا حیدر آه و واویلا حیدر…
🌹غربت امیرالمومنین🌹 شب بود و اشک بود و علی بود و چاه بود فریاد بی‌صدا، غم دل بود و آه بود دیگر پس از شهادت زهرا به چشم او صبح سفید هم‌چو دل شب سیاه بود دانی چرا جبین علی را شکافتند؟ زیرا به چشم کوفه عدالت گناه بود خونش نصیب دامن محراب کوفه شد آن رهبری که کعبه بر او زادگاه بود یک عمر از رعیت خود هم ستم کشید اشک شبش به غربت روزش گواه بود دستش برای مردم دنیا نمک نداشت عدلش به چشم بی‌نگهان اشتباه بود هم‌صحبتی نداشت که در نیمه‌های شب حرفش به چاه بود و نگاهش به ماه بود مولا پس از شهادت زهرا غریب شد زهرا نه یار او که بر او یک سپاه بود وقتی که از محاسن او می‌چکید خون عباس را به صورت بابا نگاه بود 🖋نخل میثم
من کویرم لب من تشنه ی باران علی ست این لب تشنه ی پر شور، غزلخوان علی ست این که گسترده تر از وسعت آفاق شده است به یقین سفره ی گسترده ی دامان علی ست منّت نان و نمک نیست سر سفره ی او پس خوشا آن که در این دنیا مهمان علی ست آتش اشکی اگر در غزلم شعله ور است بی گمان قطره ای از درد فراوان علی ست لحظه ای پرتو حسنش ز تجلی دم زد که جهان، آینه در آینه حیران علی ست کعبه یکبار دهان را به سخن وا کرده است تا بدانیم کلید در این خانه علی ست از دم صبح ازل نام علی را می خواند دل که تا شام ابد دست به دامان علی ست محمد حسین صفاریان
دیگر برایم دلخوشی معنا ندارد وقتی تو را بابای من دنیا ندارد رفتی یتیم بی قرار شهر کوفه حس کرد تازه طفلکی بابا ندارد رفتی برای زینب تو خستگی ماند دیگر پرستارت به پیکر نا ندارد خونت نوشته گوشه محراب مسجد این کوه طور عاشقی موسی ندارد دنیا پدر جان تا خود روز قیامت مانند تو گریه کن زهرا ندارد رفتی و از این شهر بردی مهربانی کوفه برای ماندن ما جا ندارد رفتی خیال دشمن تو گشت راحت در سر به غیر از فکر عاشورا ندارد فکری به حال روزگار دخترت کند در روزهایی که حرم سقا ندارد 🖋محمد حسین رحیمیان
زخمی ام التیام می خواهم التیام از امام می خواهم السلام وعلیک یا ساقی من علیک السلام می خواهم مستی ام را بیا دوچندان کن جام می پشت جام می خواهم گاه گاهی کمی جنون دارم من جنونی مدام می خواهم تا بگردم کمی به دور سرت طوف بیت الحرام می خواهم لحظه مرگ چشم در راهم از تو حسن ختام می خواهم در نجف سینه بی قرار از عشق گفت لایمکن الفرار از عشق وقت پرواز آسمان شده بود گوئیا آخر جهان شده بود کعبه می رفت در دل محراب لحظه ی گریه ی اذان شده بود کوفه لبریز از مصیبت بود باد در کوچه نوحه خوان شده بود شور افتاد در دل زینب (س) پی بابا دلش روان شده بود در و دیوار التماسش کرد در و دیوار مهربان شده بود شوق دیدار حضرت زهرا در نگاه علی عیان شده بود خار در چشم و تیغ بین گلو زخم ،مهمان استخوان شده بود سایه ای شوم پشت هر دیوار در کمین علی نهان شده بود ناگهان آسمان ترک برداشت فرق خورشید خون فشان شده بود در نجف سینه بیقرار از عشق گفت “لا یمکن الفرار” از عشق 🖋سید حمیدرضا برقعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
يارب بده پناهم الهي العفو ببين غرقِ گناهم الهي العفو اگر رفتم به راهي كردم گناهي بنده‌ي رو سياهم الهي العفو امان از خلوتي كه حرمت شكستم چو افتاده به چاهم الهي العفو زماني كه درونِ قبرم گذارند واي از عمرِ تباهم الهي العفو در آن تاريكي اي نور به فريادم رس رحيمِ دادخواهم الهي العفو به روز محشر آيم به پاي ميزان با لوحِ اشتباهم الهي العفو چه مي‌شود ببخشي تو عبدِ خود را كريمِ پادشاهم الهي العفو سر را به پاي عفوت نهاده‌ام من با سوز و اشك و آهم الهي العفو با اشك ديده و دل دارم تقاضا جز بخششت نخواهم الهي العفو من نوكرِ حسينم، دل كربلايش محتاجِ يك نگاهم الهي العفو
🖼 شبی که ماه کامل شد ۱۰۷۰ سال پیش، یعنی سحر جمعه ۱۷ رمضان ۳۷۳ قمری حضرت صاحب‌الزمان(عج) فرمان ساخت مسجد جمکران را به یکی از علمای قم و مردی از اهالی جمکران دادند.
  کارم همیشه جرم و خطا بوده از قدیم کارت همیشه لطف و عطا بوده از قدیم   مغلوب نفس گشته ام و خورده ام زمین تنها سلاحم اشک و دعا بوده از قدیم   می ترسم از عذاب و امیدم به فضل توست راهِ نجات، خوف و رجا بوده از قدیم   قلاده ام ببند، بمانم کنار تو بیچاره آن کسی که رها بوده از قدیم   شغل گدایی اش به دوعالم نمی دهد هر کس گدای آل عبا بوده از قدیم   می ترسم از فشارِ شبِ دفن خود ولی دلگرمی ام امام رضا بوده از قدیم   نزد کریم هر که فقیر است بُرده است آقا رئوف با فقرا بوده از قدیم   من عاشق تمام ائمه شدم ولی در سینه جای دوست سوا بوده از قدیم   با یا حسین توبه ی آدم قبول شد ذکرش همیشه عقده گشا بوده از قدیم   حب الحسین صوم و صلاة تمام ماست حب الحسین نیت ما بوده از قدیم   در روضه و میان مناجات حاجتم برگ برات کرب و بلا بوده از قدیم   شب های جمعه ناله ی محزون مادری بر زخم های رأس جدا بوده از قدیم   اموال غارتی همه میراث عترت است عمامه ی نبی و عبا بوده از قدیم   عالم شکست چون که نوشتند داغ او سنگین برای ارض و سما بوده از قدیم   🖋محمد جواد شیرازی
مرغ درمانده ام و بال و پرم افتاده قرعه ی خون جگری بر جگرم افتاده   معصیت ریشه ی ایمان مرا سوزانده بی سبب نیست ز شاخه ثمرم افتاده   یک نفر نیست به داد من تنها برسد؟! آنقدر دام گنه دور و برم افتاده   دیر شد، آخرِ عمری به خودم آمدم و وسط معرکه دیدم سپرم افتاده   همه ی دار و ندار دل رسوای من است این دوتا قطره که از چشم ترم افتاده   حب زهرا من خسران زده را آدم کرد بر زبان همه، حالا خبرم افتاده   دلخوشم سائلم و ریزه خور پنج تنم روزی ام دست خدایان کرم افتاده   بی سبب نیست به لب نادعلی می خوانم به سرم شور نجف، شور حرم افتاده   هر شب جمعه دلم سوخت از آن روزی که سوی شش گوشه ی دلبر نظرم افتاده   تربت کرب و بلا با دل من کاری کرد باده ی ناب هم آخر ز سرم افتاده   روزی ام کرب و بلا نیست ولی شکرِ خدا به سوی مجلس روضه گذرم افتاده   مادری موی پریشان به حرم آمد و گفت: خنجری کند به جان پسرم افتاده   چقدر چشم طمع بر زره و پیرهنِ تشنه ی در دلِ خون غوطه ورم افتاده   🖋محمد جواد شیرازی @marsieha
  سفره باز است، بیایید، غذا آماده است هر کجا صحبت توبه است، خدا آماده است   خوب یا بد همه آیید که دعوت شده ایم که در این بزم برای همه، جا آماده است   قبل از آنی که دهان باز کند هر بیمار پیش رویش همه اسباب دوا آماده است   پر پروازی عنایت شده بالی بزنیم اهل عصیان به کجایید؟ هوا آماده است   چه شود این سحر جمعه بگوید زهرا که برات سفر کرب و بلا آماده است   🖋رضا رسول زاده @marsieha
باز کن در که گدای سحرت برگشته عبد عصیان زده و در به درت برگشته بنده ی بی خرد و خیره سرت برگشته سفره را چیدی و دیدم نظرت برگشته   اصلا انگار نه انگار گنه کارم من به تو اندازه ی یک عمر بدهکارم من گرچه آلوده ام و خار ولی برگشتم طبق آن فطرت پاک ازلی برگشتم دیدم از غیر درت بی محلی، برگشتم دستِ پر هستم و با نام علی برگشتم از عقوبات من غم زده تعجیل بگیر عبد آلوده پشیمان شده تحویل بگیر بنده وقتی که فرو رفت به مرداب گناه خواست از چاله در آید ولی افتاد به چاه وای از دست رفیقی که مرا برد ز راه من زمین خوردم و او جای دعا کرد نگاه @marsieha