eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
40.5هزار عکس
17.6هزار ویدیو
349 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا طور/۴۸ تو در حفاظت مایی وقتی خود خدا اینقدر قشنگ گفته واسه چی دلهره داری؟!
"💛•• مࢪا ببر آنجا ڪہ بودنت تمام نمےشود..🥀!- 🕊 ❤️
-إِذَاتَمَّ‌الْعَقْلُ‌نَقَصَ‌الْكَلَامُ +چون‌عقل‌كامل‌گردد،سخن‌اندک‌شود🤍🔐 نهج‌البلاغه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 روز تشیع داداشمون 💔 و درد نگاه شهید سجاد عفتی که میگن : مصطفی رفت ...🚶🏻‍♂💔 هعععی پدر شهید کنار داداش مصطفی (: ❤️ ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥تویی که با چادر تبرج میکنی هیچ فرقی با اون لخته نداری🙁😑 👈چون اساس کار اونو پذیرفتی... 🍃استاد رائفی پور
میگن‌اگہ‌امسالم‌اربعین‌‌بازم قسمت‌نشد‌بری‌چیکار‌میکنی؟!🚶🏾‍♂ فقط‌میتونم‌بگم‌‌ من‌ز‌جاماندن‌از‌این‌قافله‌‌عادت‌دارم . . ولی‌اگہ‌امسال‌نرم‌ میمیرم میمیرم میمیرم...!
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🥀🕊🏴🌹🏴🕊🥀 #وقایع_بعد_از_عاشورا #و_شهادت_امام_حسین_ع #قسمت_شانزدهم #ورود_اهل_بیت_ع_به_شام بنا به ب
🥀🕊🏴🌹🏴🕊🥀 روایت از صحابی پیامبر اکرم (ص) به قصد زیارت بیت‌المقدس از مدینه خارج شدم. در میان راه به شام وارد شدم، شهری دیدم پر آب و درخت و با خانه‌های بلند و منازل فراوان! دیدم که بازارها را تزیین کرده‌اند و پرده‌ها آویخته‌اند و زینت کرده و شاد و خوشحالند و دف و طبل و ساز می‌نوازند. با خود گفتم شاید امروز شما میان عیدی دارید که من نمی‌شناسم! از مردم پرسیدم: آیا در شام عیدی دارید که ما آن را نمی‌شناسیم؟ گفتند: ای پیرمرد! مگر تو در این شهر غریبی؟! گفتم: من سهل بن سعدم، پیامبر خدا(ص) را دیده‌ام و از او حدیث شنیده‌ام! گفتند: ای سهل ما تعجب داریم چرا خون از آسمان نمی‌بارد و چرا زمین سرنگون نمی‌شود و ساکنانش را فرو نمی‌برد؟ گفتم: چرا این گونه شود؟! گفتند: این فرح و شادی برای آن است که سر مبارک حسین بن علی(ع) را از عراق برای یزید هدیه می‌برند و اکنون می‌رسد. گفتم: شگفتا! سر حسین(ع) را هدیه می‌برند و مردم خوشحالی می‌کنند؟! پرسیدم: از کدام دروازه می‌آورند؟ مردم به دروازه‌ای به نام «دروازه ساعات» اشاره کردند. به سوی آن دروازه رفتم. در آنجا بود که دیدم پرچم‌های کفر و ضلالت پی در پی آمد، ناگاه دیدم اسب سواری آمد به دستش نیزه سرشکسته‌ای بود و سری بر آن قرار داشت که شبیه‌ترین صورت‌ها به پیامبر خدا(ص) بود. همراه آنها زنانی سوار بر شتران برهنه و بدون جهاز را آوردند. به یکی از آنان نزدیک شدم و به او گفتم: ای دختر! تو کیستی؟ گفت: سکینه دختر حسین(ع)! به او گفتم: من صحابه جد شمایم، آیا درخواستی از من داری؟ من سهل بن سعد هستم که پیامبر(ص) را دیده و از او حدیث شنیده‌ام. سکینه گفت: «به این بدبختی که سر پدر بزرگوارم را دارد، بگو از بین ما بیرون رود و سر را جلوی ما ببرد تا مردم به دیدن او سرگرم شوند و به ما نگاه نکنند که ما حرم پیامبر(ص) خداییم»! به حامل سر نزدیک شدم و به او گفتم آیا درخواست مرا اجابت می‌کنی تا در عوض چهارصد دینار بگیری؟ گفت: حاجت تو چیست؟ گفتم: «سر را جلوتر از اهل حرم حرکت بده. سر را از میان زنان بیرون ببر و پیشتر از آنان برو. او چنین کرد و من هم آنچه را وعده داده بودم به او پرداختم. پی نوشت : تنها درخواست اهل بیت(ع) پنهان ماندن اهل حرم از دیدگان مردان نامحرم است. این درخواست دغدغه بزرگ و رنج درونی اهل بیت(ع) را آشکار می‌کند. آنان از رنجها و سختی‌ها و آزارهای فراوان جسمی دژخیمان یزید در اینجا هیچ سخنی نمی‌گویند و تنها شکنجه روحی و آزار درونی بر اثر نگاه‌های بیگانگان و مردان بنی‌امیه در جشن دشمنان هنگام ورود به شام را مطرح می‌کنند و درصدد مهار این بی‌احترامی و رهایی از نظرهای تحقیرآمیز بیگانگان هستند. ... 🥀 🌹🏴
آسمان و زمین دلشان برای گریه لک زده بود ، علیه السلام بهانه را تا بی نهایت جور کرد... خدایا آخرین پلان زندگیمون رو مجلس روضه بنویس...
پاک نگهشون دار... چشماتو میگم!! این چشما، فرش زیر پای امام زمانه... پاک نگهشون دار...
وقتی درونت پاک باشد خدا چهره ات را گیرا میکند این گیرایی از زیبایی و جوانی نیست.. این گیرایی از نور ایمانی است که در ظاهر نمایان میشود... شهید محمدرضا دهقان امیری...🕊🌹
سرش خیلی شلوغ شده بود! نمی گذاشت وقتش خالی بماند؛ مدام درگیر بود هرچه بود، گیر این دنیا نبود...
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 با اشک چشم، قبر تو را رنگ می‌زند این مادری که بوسه بر این سنگ می‌زند مادر نبوده‌ای که بدانی چه می‌کشد وز چه به روی صورت خود چنگ می‌زند مادر نبوده‌ای که بدانی غم پسر آتش به جان مادر دلتنگ می‌زند در استوای هجر تو هر چند سوخته اما پر از غرور دم از جنگ می‌زند با اشک‌های شعله‌ورش، دست بر دعا آتش به هر چه فتنه و نیرنگ می‌زند هان ای شهید! زنده تاریخ تا ابد! مرگا بر آن که راه تو را انگ می‌زند در این هوای شرجی دور از تبسمت کم کم تمام آینه‌ها زنگ می‌زند می‌خواستم قصیده بگویم به وصف تو دیدم که پای قافیه ها لنگ می‌زند یاد همه 🥀 🌹🕊
🥀🕊🌴🌹🌴🕊🥀 🌹 🕊 خداوندا! روزی می خواهم که از همه چیز خبری هست، الا را به محضر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ، فرمانده کل قوا مقام معظم رهبری ، خانواده معظم و معزز این و امت پرور تبریک و تسلیت عرض می نمائیم. اهل دُرچه اصفهان است که برای ماموریت مستشاری در حوزه مهندسی رزمی به منطقه ماموریتی حلب سوریه اعزام و در حین انجام مأموریت به درجه رفیع نائل گردید . این عزیز دومین خانواده است و برادرش نیز در دفاع مقدس، عملیات کربلای ۴ به رسیده است . 🕊 🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⸢🖤| ⸥ ما فقط با یزید و ابن زیاد دشمن نیستیم بلکه از هر کس که از ابتدای تاریخ در مقابل خدا و رسولش ایستاده و راه ظلم و جور بر خاندان اهل بیت را هموار کرده بیزاریم و با آنها دشمنیم و با هرکس این راه را ادامه دهد دشمن هستیم ~روز هفدهم <🥀
📜| ✨| - تو که میتونی بنویسی، وقتت رو حرومِ روزمره نکن. - خب چیکار کنم؟ - بیا زندگینامه ی شهدا رو بنویس! - شهدا نویسنده زیاد دارن. - نه بابا! آقارسول چند وقته شهید شده؟ یا آقا محمودرضا! هیچی راجع بهشون نیست. می دونی من چقدر تلاش میکنم تا راجع به آقارسول بیشتر بدونم؟ بیا من ارتباط می گیرم با رفقای آقا رسول، تو فقط شروع کن. اگر هم معذبی، من سر مصاحبه ها میام! ▫️با کمک محمدرضا شروع کردم اما یه سنگی افتاد جلو پام و کار متوقف شد. برای شکایت رفتم مزار آقارسول. وقتی ناراحتی منو دید، گفت: "پاشو! تو هم بالاخره یه روزی به درد شهدا میخوری." دقیقا پنج ماه بعد به درد خوردم! نه به درد آقارسول یا آقامحمودرضا. به درد آقا محمدرضا شدم روایتگر برادرم!..☺️🍃 ✍🏻به روایت: خواهر بزرگوار شهید 📝📝
حدیثی زیبا وتکان دهنده ازمولا علی(ع)