26.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐🍀🌺🌼🌺🍀💐
#السلام_علیک
#ابوالفضل_العباس_ع
سرود میلاد
#علمدار_عشق
#محمود_کریمی
💐 #میلاد_با_سعادت
🌹 #علمدار_عشق
🍀 #حضرت_ابوالفضل_ع
💐 #مبارک_باد
💐 🌺🍀
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#لحظه_ای_تفکر
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#حمید_باکری
دعا ڪنید ڪہ خداوند #شهادت را نصیب شما ڪند ڪہ در غیر این صورت زمانے فرا مےرسد ڪہ جنگ تمام مےشود و #رزمندگان سہ دستہ
مےشوند :
۱- دستہ اے بہ مخالفت با گذشتہ خود بر مےخیزند و از گذشتہ خود پشیمان اند .
۲- دستہ اے راه بےتفاوتے را بر مےگزینند و در زندگے مادے غرق مےشوند و همہ چیز را فراموش مےکنند .
۳- دستہ سوم به گذشتہ خود وفادار مےمانند و احساس مسئولیت مےڪنند ڪہ از شدت غصّہ
ها و مصائب دق خواهند ڪرد .
پس از خدا بخواهید با وصال #شهادت از عواقب زندگے بعد از جنگ در امان بمانید ، چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جزء دستہ سوّم ماندن سخت و دشوار خواهد بود ...
🌹 #سالروز_شهادت🕊
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌴 🌹🕊
🌺🌼🌸🕊🌸🌼🌺
#کلاس_درس
#بمناسبت_روز_جانباز
آقا سلام ، ببخشید ، مرکز توانبخشی #جانبازان کجاست؟
همون جا که فلج ها و روانی ها رو نگه میدارن؟ انتهای همین کوچه است.....!
فلج ها و روانی ها!!! از شنیدن این جواب #شوکه شدم !
داخل که می روی قسمت #اعصاب و #روان، احساس می کنی هنوز ابر آتش تیر و گلوله روی سرت است...
هنوز هر سه ثانیه یکی از روی تخت #خیز می پرد..
هنوز یکی را می بینی با لباس لجنی دارد سینه خیز روی زمین می رود تا #مین ها را خنثی کند..
آقا اسماعیل تلفن آسایشگاه را سفت چسبیده بود و فریاد می زد پس #نیروها کجا هستن؟؟بچه ها #قیچی شدند...
محمد آقا را می بینم که دارد دمپایی سفید بچه ها را واکس سیاه می زند، انگار زمان جنگ #کفاش جبهه بوده...
وارد سالن آسایشگاه که می شوی یکی دوان دوان سمتت می آید و حال #امام_خمینی را ازت می پرسد... می گوید سلامش را به امام برسانم و بگویم #بچه_ها_ایستاده اند
اینجا هنوز بوی #کربلای_پنج می آید...
با گریه خارج می شوم از آسایشگاه و به هیاهوی شهر باز می گردم....
یکی جلوی درب آسایشگاه تیکه می اندازد که "آقا #سهمیه_ات را گرفتی؟! خوب شارژ شدی؟"
#روز_جانباز بر همه
#سربازان_مخلص
#مقام_معظم_رهبری
#مبارک_باد
💐 🌼🌺
💐🕊🌴🌺🌴🕊💐
#جانباز
جانباز یعنی نقطه اوج شکفتن
جانباز یعنی حرفی از خود وانگفتن
جانباز یعنی یک نگاه صادقانه
تا وسعت سبز بهشتی جاودانه
جانباز یعنی با خطر اعجاز کرده
تا قلههای عاشقی پرواز کرده
جانباز مرد ساختن با درد و اندوه
مردی که میماند صبور و سخت، چون کوه
جانباز یعنی مثل گلها تازه بودن
در عاشقی بی حد و بی اندازه بودن
جانباز یعنی یک بهار سبز و زیبا
جانباز یعنی در تلاطم مثل دریا
جانباز یعنی خاطرات دفتر جنگ
بوی شلمچه، یاد یاران هماهنگ
#مقام_معظم_رهبری
شما جانبازان ذخیرههای باارزش دانشگاه جهادید.
جهاد لزوما با شهادت همراه نیست؛
اما لزوما با فوز به رتبهی مجاهدان و تقرب به پروردگار همراه است.
میدان جهاد هم همه جاست؛
هم در دفاع نظامی از کشور، هم در دفاع سیاسی و آبرویی از کشور و هم در تلاش برای پیشبرد کشور و ملت .
🌺 🕊💐
بـٰا شُھَدٰا صُحبَٺ ڪنیدْ . .
آنھا صِدایِ شُمـٰا ࢪٰا بہ خوبـے میشِنَوَندْ
وَ بَرایِتـٰان دُعـٰا مۍڪُنَنْد ((:
دوستـے بـٰا شُھَدٰا دوطَرَفہ اَسٺ ♥️'!
ششم اسفند ۱۳۶۲ و عملیات خیبر،
نقطهی پایان حماسههای «حمید باکری»
در دفاع مقدس و نقطه آغاز جاودانگی او در تاریخ ایران است...
#شهید_حمید_باکری🌷
#سالروز_شهادت🕊
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄
#سلام_بر_ابراهیم
💠 ازش پرسیدم:
این همه به فقرا کمک می کنی؛
چیزی برای خودت باقی می مونه؟!
خیلی آروم گفت:
من کاره ای نیستم. من فقط وسیله ام!
روزی دهنده خداست.
❁═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنی گوهربار از شهید هادی ❤️🍃
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
┄═🌿🌹🌿═┄
💌 #شھـــــیدانه
#شهید_حمید_باکری🌷
ولادت: ۱۳۳۴/۹/۱
شهادت: ۱۳۶۲/۱۲/۶
محل شهادت:عملیات خیبر_جزایرمجنون
مزار : بی نشان
🌸 نمونه بارز یک انسان متقی بود و صفاتی که در اول سوره مبارکه بقره و نیز حضرت علی (ع) در خطبه همام در مورد متقین فرمودهاند در او عینیت مییافت؛ «گفتارشان از روی راستی، پوشاکشان میانهروی، رفتارشان به فروتنی، ازآنچه خداوند برایشان روا نداشته چشم پوشیدهاند و به علمی که آنان را سود رساند گوش فرا داشتهاند، دلهایشان اندوهناک است و آزارشان ایمن و بدنهایشان لاغر و نفسهایشان باعفت و پاکیزگی است.»
وی به مسئله ولایت یقین داشت و معتقد بود که فقط با این طریق میتوان انسان شد و لا غیر. انسانی خالص بود، بهراستی که شیعه علی (ع) بود، در همه حال خدا را میدید و رضایت او را در نظر داشت و از من شیطانی فرار میکرد. ظواهر دنیا در نظر او خیلی کمارزش مینمود و از وابستگیهای شرکآلود بهشدت وحشت داشت و فرار میکرد، اهل عمل بود نه اهل حرف.
#بخشی_از_وصیت_نامه
آشنایی کامل با قرآن کریم که نجات بخش شما در این دنیای سر تا پا گناه خواهد بود داشته و در آیات تفکر زیاد نمائید و با صوت قرآن را فرا گیرید؛
از راحت طلبی و به دست آوردن روزی به طور ساده دوری نمائید و دائم باید فردی پرتلاش و خستگی ناپذیر باشید.
🌷 شهید #باکری قبل از شهادت خطاب به همرزمانش گفت: دعا کنید که خداوند شهادت را نصیب شما کند. در غیر این صورت زمانی فرا میرسد که جنگ تمام میشود و رزمندگان سه دسته میشوند :
❌ دستهای که به مخالفت با گذشته خود برمیخیزند و از آن پشیماناند.
❌ دستهای که راه بیتفاوتی در پیشگرفته و غرق زندگی مادی میشوند.
✅ و دستهای که به گذشته وفادار میمانند و احساس وظیفه میکنند و از شدت مصائب و غصهها دق خواهند کرد.
🗯 پس از خداوند بخواهید با رسیدن به شهادت از عواقب زندگی پس از جنگ در امان باشید، چون عاقبت ۲ دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جزء دسته سوم ماندن هم بسیار سخت خواهد بود.
...............................
شهید حجتاله زريني گاکيه
نام پدر : عبداله
محل تولد : شهرستان مشهد
تاريخ تولد : 20/09/29
تاريخ شهادت : 29/07/63
محل شهادت : ميمک
مسؤليت : جانشين گردان
عضويت : بسيجي
يگان : تيپ21 امام رضا
گلزار : شهداي باختران
شهید «حجتالله زرینی» در دهم آذر 1329 در روستای «گاکیه» از توابع بخش مرکزی شهرستان «کرمانشاه» به دنیا آمد. او پس از پایان دوره اول دبیرستان، راهی مشهدالرضا شد.
حجتالله بعد از پایان دوران دبیرستان وارد تربیت معلم شد. در همان سالهای تحصیل در دانشسرا در شانزدهم آبان سال1353 با «عصمت اخلاقی فیضآثار» ازدواج کرد. در روزهایی که این زوج مبارز در تربیت معلم درس علم و درس ایمان را با هم مرور میکردند؛ آشنایی با برخی آثار مرحوم شریعتی و حضور در برخی محافل سیاسی مخفی آن روزگار، به آنها که زمینه حقپذیری بالایی داشتند الفبای مبارزه را آموخت تا آنها با شناختی متفاوت از حق و حقیقت، به خیل دیگر مبارزان با رژیم ستمشاهی بپیوندند.
حضور در محافل مخفی مبارزان، توزیع نوار سخنرانی و اعلامیههای امام خمینی(ره) و روشنگری در بین دانشجویان، تنها بخشهایی از تلاشهای خستگیناپذیر این زوج مبارز بود. آنها با اشراف بالایی که به اهداف رژیم و ستمگریهایش پیدا کرده بودند در جلسات خصوصی به سخنرانی در میان دانشجویان میپرداختند و هر روز بر شمار مبارزان انقلاب میافزودند.
شهید زرینی پس از پایان تحصیلات در تربیت معلم، دوران خدمت سربازی را در نیروی دریایی سپری کرد. سابقه درخشان او در ورزش، باعث شد خیلی زود به عنوان بهترین تکاور دریایی شناخته شود اما تلاش فرماندهان برای ماندگاری او در نیروی دریایی بینتیجه ماند؛ او به فکر بازگشت برای خدمت در کلاس درس بود.
خدمت مخلصانه زوج انقلابی به محرومین
شهید زرینی و همسرش که در جهاد با دژخیم پهلوی به همراه دیگر مبارزان راه آزادی به فتح سنگر انقلاب رسیده بودند؛ بعد از پیروزی انقلاب جهاد خدمت به محرومان را در پیش گرفتند و در سنگر علم آموزی، خدمت به محرومان و روستاهای محروم بخش طرقبه را در پیش گرفتند و در مدارس به تشریح اهداف انقلاب و تلاش امام خمینی (ره) برای پیروزی انقلاب پرداختند. تأسیس انجمن اسلامی معلمان طرقبه اقدام دیگر این زوج انقلابی بود که با همراهی دیگر معلمان آن منطقه مُیسر شد. آشنایی با سردار شهید «مهدی فرودی» تلاشهای خستگیناپذیر آنها را برای رسیدن به آرمانهای ترسیم شدهشان تقویت کرد.
در همان ایام که حجت و همسرش در انجمن اسلامی معلمان طرقبه فعالیت داشتند، آشنایی با سردار شهید «مهدی فرودی»، برکات دیگری را به همراه داشت، چنان که این آشنایی به حضورشان در دفتر فعالیتهای انقلاب اسلامی مشهد به سرپرستی شهید فرودی منجر شد و پس از آن به «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» پیوستند و از آنجا بود که حجت توسط همین تشکل به سپاه مشهد معرفی شد و ردای سبز پاسداری از انقلاب بر تن کرد و به صلاحدید شهید فرودی در واحد اطلاعات عملیات سپاه مشهد به خدمت مشغول شد.
مبارزه با جریان نفاق
در روزهایی که منافقین دست به ترور میزدند و علاوه بر چهرههای خدوم انقلاب، ترور انسانهای بیگناه کوچه و بازار را نیز در دستور کار قرار داده بودند، تیمهای عملیاتی سپاه مسئولیت مبارزه با جریان نفاق را بر عهده گرفتند و طولی نکشید که حجت مسئولیت عملیات علیه منافقین در مشهد را بر عهده گرفت. او با یک سلسله عملیات کنترل و شناسایی، در روزهایی که با ترور شهید کامیاب، نفرت ملت از منافقین به اوج خود رسیده بود، به جمعبندیهای دقیقی درباره اهداف و مکانهای استقرار منافقین رسید و در عملیاتی ضربتی به همراه نیروهای تحت امر خود، 20 پایگاه تیمی منافقین را به تصرف درآورد.
با آغاز جنگ تحمیلی، شهید زرینی برای حضور فعال در جبهه، آموزشهای نظامی فشردهای را فرا گرفت. در همین ایام بود که حجت اولین گردان رزمی خراسان را به نام گردان 110 شهید مطهری، با هدف شکست حصرآبادان که امام خمینی (ره) بر آن تأکید داشتند، تشکیل داد. این گردان رزمی، متشکل از 500 نفر از رزمندگان خراسانی پس از آموزشهای کوتاه نظامی در پادگان «سردادور» و اردوگاه نظامی اطراف طرق، از سوم خرداد 1360 راهی اهواز شدند و به مدت 45 روز در تپههای شهید مؤذنی، ذوالفقاریه، فیاضیه و ایستگاه هفت حضور داشتند و برای مقدمات آزادسازی آبادان ایفای نقش کردند.
عروج در گرگنی
شهید زرینی به همراه سرداران شهیدان «محمدمهدی خادمالشریعه» و «ولیالله چراغچی» و بسیاری دیگر از غیور مردان این سرزمین در عملیاتهای «بیتالمقدس»، «والفجر مقدماتی»، «والفجر1» و «عاشورا» حضور داشت.
«حجتالله زرینی» در 29 مهر 1363 در حالی که مسئول محور و جانشین عملیات لشکر 21 امام رضا (ع) بود در عملیات «عاشورا» در ارتفاعات «گرگنی» به خیل شهدا پیوست و پیکر مطهرش در باغ فردوسی کرمانشاه به خاک سپرده شد.
انقلاب هنوز نوپا بود که صدام با تجاوز به خاک کشورمان، امید داشت این انقلاب را در نطفه خفه کند. همان موقع به فرمان امام خمینی (ره) بسیاری از جوانان از گوشه و کنار کشور برای دفاع از میهن، ناموس و پاسداری از وطن راهی خوزستان شدند و سالها در جبهههای حق علیه باطل جنگیدند. آن سالها از این جوانان تعداد بسیاری شهید و برخی نیز اسیر و جانباز شدند. نام برخی از آنها تاریخساز و نام برخی دیگر در خیابانها و کوچههای شهر به چشم میخورد، اما در میان همین افراد، هستند شهیدانی که با وجود کارهای بزرگی که انجام دادهاند، هیچ نام و نشانی از آنها نیست. شهید حجتا... زرینی، متولد ۱۳۲۹ در تهپلمحله مشهد، یکی از همین شهداست که به گفته رفیقان و همرزمانش مظلوم و گمنام واقع شده است. در این گزارش نگاهی به زندگی و نحوه شهادت او داریم؛ شهادتی که هنوز هم بازگوکردن آن برای همرزمانش بسیار سخت است.
سر پرشور حجت
حجتالاسلام علی عدالتیمجد همسایه و یکی از دوستان و همرزمان شهید حجتا... زرینی است. آشنایی او با شهید به اوایل انقلاب بازمیگردد. زمانی که منافقان با خانههای تیمی و ترور شخصیتها بهدنبال ایجاد هرجومرج در کشور بودند: حجتا... زرینی متولد روستای گاکیه از توابع بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه بود که بنا به شغل پدرش در شهرهای مختلف زندگی میکرد، اما زمانی که وارد دبیرستان فردوسی مشهد و سپس تربیت معلم شد، ارادتش به حضرت رضا (ع) ماندگاریاش در مشهد را رقم زد.
حجت در زمان تحصیل در دانشسرا با خانم جوانی به نام عصمت آشنا شد. فردی که از نظر عقیدتی و فکری بسیار به او نزدیک بود. همین امر باب آشنایی زندگی مشترک آنها را به دنبال داشت که حاصل آن ۲ فرزند به نام الهام و احسان در سالهای ۵۴ و ۵۵ است و اکنون آنها در کسوت مامایی و پزشکی در مشهد و تهران مشغول به خدمت هستند.
توزیع نوار سخنرانی امام (ره)، اعلامیه و مبارزه علیه نظام ستمشاهی تنها گوشهای از اقدامات این زوج جوان در بحبوحه انقلاب بود. آنها با اشراف بالایی که به اهداف رژیم و ستمگریهایش پیدا کرده بودند، در جلسات خصوصی به سخنرانی در میان دانشجویان میپرداختند و هرروز بر شمار مبارزان انقلاب میافزودند. هردو معلم بودند و در طرقبه تدریس میکردند و منزلی نیز در تهپلمحله داشتند که زندگی خود را در کنار بچهها در آن میگذراندند.