eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
40.3هزار عکس
17.5هزار ویدیو
345 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 که در بین بعثیون عراقی به ( شکارچی ناوهای اوزای عراقی) معروف بود . از سوی فرماندهی به پایگاه ششم شکاری مأموریت داده می‌شود تا پل الاماره را بزنند. و چند تن از خلبانان شجاع این پایگاه انتخاب می‌شوند. پل درست وسط شهر بود . وقتی روی پل می‌رسد حملات ضد هوایی دشمن به اوج خود رسیده بود و اتومبیل‌هایی که مشخص بود شخصی است، روی پل در حال حرکت بودند. او با پذیرفتن خطر دور می‌زند و پس از عبور آنها، پل را سرنگون می‌کنند . وقتی از او سوال کردند، چرا چنین کردی، گفت: فرزندی یک ساله دارم، یک لحظه احساس کردم که ممکن است توی ماشین بچه‌ای مثل «آرش» من باشد و چگونه قبول کنم که پدری بچه سوخته‌اش را در آغوش بگیرد؟ دولتمردان عراق با بودن او آرامش ندارند و با توجه به مهارت او در بیشتر عملیات‌ها به عنوان فرمانده دسته پروازی به دفاع از میهن می‌پردازد. تأسیسات نفتی، یگان‌هاى دریایی، پل الاماره و پالایشگاه کرکوک بار‌ها به دست او مورد حمله و تخریب قرار گرفت که تنها بخشی از دلاوری‌های این مرد بزرگ است. ... 🥀 🕊🌹
🍀💐🌹🕊🌹💐🍀 اگر موقع نوروز و حلول سال نو بعد از عملیات بود، قضیه صورت دیگری داشت. عکس شهدای عملیات را سرسفره می چیدند، به سرلوله تفنگ ها پرچم سرخ می زدند، وصیت نامه یا نوار صدای دوستان در لحظات قبل از شهادت را سر سفره می گذاشتند، جای شهدا و مفقودالاثرها را خالی می کردند... بعد که دلهای داغدار جمع می شدند، برادرانی که جراحت سطحی تری داشتند و می توانستند روی پای خود بایستند می آمدند و با حضور فرمانده، روحانی و طلبه گردان شروع می کردند به نوحه خوانی و راه انداختن سینه زنی، سپس دعای توسل، که با سوز و گدازی خاص برگزار می شد و شب عید و تازگی زخم گویی بیشتر کبابشان می کرد. ... 🌺 💐🍀
🍀💐🌹🕊🌹💐🍀 یک گوشه از اتاق بزرگ تدارکات در شهر گیلان غرب، پر بود از این تله موش ها. بعضی ها آکبند بودند و بعضی ها قسمتی از بدن موش ها به دیواره شان مانده بود! همه آنها بو می دادند؛ ولی هر چه که بودند، دست کمی از عراقی ها نداشتند و دشمن محسوب می شدند. کاسه و بشقاب ها از دستشان امان نداشت. اگر تنبلی می کردی و ظرف غذا را نمی شستی، نیمه های شب با صداهای شلپ شلوپ بیدار می شدی و می دیدی موش ها با زبان خود کاسه ها را برق انداخته اند! پاتک زدنشان هم دست کمی از عراقی ها نداشت. گاهی نصف شب فریادت به هوا می رفت و یکی شان انگشت پایت را گاز می گرفت و و دیگری دستت را، و دیگری هم می پرید روی صورتت. ... 🌼 💐🍀
🌹🕊🌷🥀🌷🕊🌹 رمضان در جبهه‌ها در اوج گرمای تابستان آن هم در منطقه خوزستان حال و هوای ویژه‌ای داشت. سال 60 ماه رمضان در اوایل مرداد ماه و گرمای بالای 50 درجه خوزستان بسیار طاقت فرسا بود. رزمندگانی که از اقصی نقاط کشور به جبهه می‌آمدند حکم مسافر را داشتند و کمتر می‌توانستند یکجا ثابت باشند بعضی از آن‌ها در یک منطقه می‌ماندند و از مسئول یا فرمانده مربوطه مجوز می‌گرفتند و قصد ده روز کرده و روزه دار می‌شدند. روزهای طولانی بالای 16 ساعت، گرمای شدید و سوزان کار فعالیت نبرد با دشمن حتی در منطقه پدافندی شدت یافتن تشنگی و ضعف و بی حالی از جمله مواردی بود که وجود داشت اما به لطف خدا در ایمان و اراده رزمندگان کم‌ترین خللی ایجاد نمی‌شد. سال 61 ماه مبارک رمضان در تیر ماه واقع شد. عملیات رمضان در همین ماه انجام گرفت. شب 19 رمضان در حال و هوای خاصی رزمندگان آماده عملیات می‌شدند. گرمای شدید باد و توفان شن‌های روان و از همه مهم‌تر نبرد با دشمن آن هم برای کسانی که روزه دار بودند بسیار سخت بود. انسان تا در شرایط موجود قرار نگیرد درک مطلب برایش سنگین است. در آن عملیات بسیاری از عزیزان به وصال حضرت حق پیوستند در حالی که روزه دار بودند و لب‌هایشان خشکیده بود اما به عشق اباعبدالله الحسین (ع) و عطش کربلا رفتند و به شهادت رسیدند . شادی روح و 🕊 🌹🕊
🥀💐🕊🌺🕊🌴🥀 به مسير ادامه دادم. تازه به نزديكي‌هاي شهر بستان رسيده بودم كه انفجار خمپاره‌اي در نزديكي كاميون به قول معروف چرتم را پاره كرد. به سرعت به راهم ادامه دادم و نيمه‌هاي شب بود كه به سوسنگرد رسيدم. در آنجا خوابيدم و صبح ، بعد از اقامه نماز صبح به طرف اهواز به راه افتادم. دقايقي بعد با روشن شدن هوا لازم ديدم كاميون را بازديد كنم و نظري به دور و برش بيندازم كه ناگهان متوجه شدم يك سرباز عراقي در حالي كه دستش را بالا گرفته و عكسي از امام خميني (ره) را به سينه دارد از بالاي كاميون قصد پايين آمدن دارد. به او كمك كردم و از چگونگي سوار شدنش از او سوال كردم كه گفت در تاريكي شب از جبهه فرار كرده و بين راه با ديدن كاميون تصميم گرفته است بدون اينكه من متوجه شوم سوار كاميون شود. او را به بچه‌هاي بسيج كه مسوول كنترل عبور و مرور آن منطقه بودند تحويل دادم و به سوي اهواز به راه افتادم و اگرچه بدنه كاميونم به علت اصابت تركش‌هاي فراوان سوراخ،سوراخ شده بود. ولي موفق شده بودم از منطقه خطر به سلامت بگذرم و سالم به سوي موطنم حركت كنم. چند روزي نگذشته بود كه در ايام شب‌هاي قدر به محل سكونت‌مان رسيده و به عهدي كه كرده بودم عمل كردم و نذرم را ادا كردم. غلامرضا حيرت ‌مفرد شادی روح و 🕊 🌹🕊
🌺🍀💐🌴💐🍀🌺 زماني بچه ها در پيكر يكي از را كه از نيروهاي بود، كشف كردند.... اما متأسفانه تا نزديك غروب آفتاب هرچه گشتند آن بزرگوار را پيدا نكردند، ديگر مأيوس شده بودند، با خود گفتند: كه پيدا نشد، پس پيكر را همان جا مي گذاريم، صبح دوباره برمي گرديم. صبح، يكي از برادرهايي كه با ما كار مي كرد، از خواب شب گذشته اش تعريف كرد و گفت: «ديشب خواب ديدم كه يك بالاي خاكريز آمد و به من گفت، دلاور اين جا چه مي كني؟» من گفتم دنبال مي گرديم، ولي پيدا نمي كنيم. او گفت: همان جا را مقداري عميق تر بكنيد، را هم پيدا مي كنيد». صبح كه بچه ها پاي كار برگشتند، همان جا را عميق تر كندند و اتفاقاً پلاك را هم پيدا كردند. راوي : شادی روح و شهدا 💐 🌺🍀
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 یاد باد آن روزگاران یاد باد یاد جبهه ها یاد دفاع مقدس #یاد_شهدا شادی روح #امام_راحل و #شهدا و سلامتی رزمندگان 8 سال دفاع مقدس #صلوات #اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد #و_عجل_فرجهم 🥀 🌹🕊
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 که در بین بعثیون عراقی به ( شکارچی ناوهای اوزای عراقی) معروف بود . حمله به اچ ۳ بی‌نظیرترین حمله هوایی و حضور پررنگ حسین در اواخر سال ۱۳۵۹ بود و با توجه به این که عراق همه هواپیما‌های ذخیره خود را به دلیل سالم ماندن از حملات تیزپروازان نیروی هوایی ارتش ایران، به مجموعه پایگاه‌های الولید در نزدیکی مرز اردن انتقال داده بود، نیروی هوایی تصمیم می‌گیرد این پایگاه‌ها را هر طور شده، هدف قرار دهد. طرح اولیه آماده و شماری از برجسته‌ترین خلبانان نیروی هوایی برای این عملیات برگزیده می‌شوند؛ البته دلیل این کار، آن است که اگر فرمانده دسته پروازی مورد هدف قرار گرفت، خلبانان حاضر مهارت این را داشته باشند که خود هدف را پیدا و آن را نابود کند، سپس جمعی از بهترین‌ها انتخاب شدند که در بین آنها، نام نیز به چشم می‌خورد. سرانجام در تاریخ ۱۳۶۰/۰۱/۱۵ هشت فروند هواپیمای فانتوم از پایگاه هوایی همدان به پرواز درآمدند و با چهار بار سوخت گیری هوایی و پشت سر گذاشتن مسافتی بالغ بر ۱۰۰۰ کیلومتر، پایگاه‌های الولید را بمباران کردند و همگی سالم برگشتند. نقش در این عملیات هم خیره کننده بود و در هنگام رسیدن به یکی از پایگاه‌ها، او ارتفاع را زیاد می‌کند و با شیرجه‌ای زیبا و مانور‌های پی در پی، همه بمب‌های خود را روی اهداف فرو می‌ریزد و افتخار دیگری برای خود و میهن عزیزمان می‌آفریند؛ این عملیات هنوز هم در بزرگترین مدرسه‌های هوایی آمریکا و ... تدریس و بررسی می‌شود. ... 🥀 🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍀💐🌹🕊🌹💐🍀 سنگر که تمیز می شد، حال و هوای دیگری داشت؛ فقط شانس آوردیم که پنجره های 40 در 30 سانتی متری، هیچ شیشه ای نداشتند که مجبور باشی به دستور مادرت، آنها را برق بیندازی! یک تکه گونی زمخت، بهتر از هزار شیشه، نقش بازی می کرد؛ فقط کافی بود آن را بالا بزنی؛ تا کلی نسیم به داخل سنگر هجوم بیاورد و وجودت را صفا بدهد. شب چهارشنبه سوری، کلی تیر و آر.پی.جی طرف عراقی ها زدیم. بیچاره ها هول برشان داشت که نکند ما قصد حمله داریم. پتویی سیاه روی سرم انداختم و در حالی که با قاشق به پشت کاسه می زدم، جلوی سنگر بچه ها رفتم؛ تا مثلاً سنت «قاشق زنی» را هم احیا کرده باشم. از شانس بدم، برادر نوروزی – مسئول محور – در سنگر بچه ها بود. پتو را که زد کنار، کلی کنف شدم. بچه ها هم از خدا خواسته، زدند زیر خنده. حسین که یک مشت فشنگ ریخته بود توی کاسه ام، پرید و کاسه را از دستم قاپید و در رفت. ... 🌺
🌺🕊🌹🌸🌹🕊🌺 مادر اين مي گويد: در اداي نماز اول وقت و گرفتن روزه، بسيار مقيد بود. از هشت سالگي روزه مي گرفت و نماز مي خواند .براي اداي نماز صبح، او بود كه همه را بيدار مي كرد. حتي به گرفتن روزه مستحبي تشويق مي كرد. از جبهه كه به مرخصي مي آمد، دائم روزه مي گرفت. روزي پرسيدم: مادرجان! چرا اين قدر روزه مي گيري؟ گفت: مادر من در جبهه روزه نگرفته ام. حالا دارم قضاي آنها را مي گيرم. دارم اداي دين مي كنم. گفتم: خدا قبول كند حالا بگو براي سحر چه غذايي درست كنم؟ گفت: تخم مرغ كه داريم. همين ها را بپز تا با هم روزه بگيريم. از جبهه كه به مرخصي آمده بود، متوجه شد روزه ام. پرسيد چرا روزه ايد ؟ گفتم: نذر است! نذر كردم كه ان شاء الله سلامت برگردي! خنديد و گفت : پس به خاطر همين روزه هاي نذري شما، در جبهه هيچ اتفاقي برايم نمي افتد. بعد، تعريف كرد: با نه نفر ديگر، در يكي از مناطق عملياتي بوديم، ناگهان جلوي پايمان گلوله خمپاره اي منفجر شد. همه به جز من شدند. وقت برگشتن، بچه ها با تعجب نگاهم مي كردند كه چطور از بين نه نفر، فقط من زنده ام و حتي خراشي به تن ندارم! 🌺 🕊🌺
🍀🌺💐🌼💐🌺🍀 لحظه آغاز سال نو، بعضی ها که در خط بودند با شلیک گلوبه ای به سمت دشمن ابراز احساسات می کردند. ناهار روز عید هم بچه ها با چلوکباب و نوشابه پذیرایی می شدند. سکه هایی که به دست امام متبرک شده بود و معمولا حاجی بخشی آنها را توزیع می کرد هم جای خود را داشت؛ همچنین بود آنچه که از تبلیغات گردان می رسید، از قبیل پیام رئیس جمهور، نخست وزیر، اسکناسهای صد ریالی و مثل آن. 💐 🌼🌺
🌴🥀🌹🕊🌹🥀🌴 ... زیر بارانِ‌گناه و غفلت گرفتار شده‌ایم... به شما پناه آورده ایم.. چرا که میدانیم زیر چتر در امان می مانیم ... گام های ما در راه شماست دست ما را بگیرید ... 🌹 🕊🥀
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 یاد باد آن روزگاران یاد باد یاد جبهه ها یاد دفاع مقدس شادی روح و و سلامتی رزمندگان 8 سال دفاع مقدس 🥀 🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تایم لپس | مقتل فکه 🔹اینجا قتلگاه ۱۲۰ شهید تشنه لبی است که به مولایشان حسین (ع) اقتدا کردند. .: هشتم فروردین سالروز تفحص شهدای مقتل فکه گرامی باد :. ___ 🔹برداشت فوق متشکل از560عکس Raw با تکنیک تایم لپس ضبط شده. 📷 اطلاعات ثبت عکس: , samyang 14 mm , F8 , ISO 100 , قاب هایی از ناب ترین لحظات مهمانی شُهـــدا در مرکز عکاسان راهیـان نـور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 | نقطه مقابل 💠 (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حضرت آیت الله العظمی عزیز: 🌹 سفارش من به جوانهای عزیزمان این است که امروز ببینند دشمن در چه خطّی حرکت میکند، دشمن چه چیزی را هدف گرفته، نقطه‌ی مقابل آن را عمل کنند و حرکت کنند. 🌷 دشمن این دو راه را در پیش گرفته: دشمنیِ اقتصادی، دشمنیِ رسانه‌ای 💐 در مقابل اینها باید بِایستند؛ ملّت ایران باید در مقابل این دو حرکت بِایستد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بر بال نامه شاد پرید او به بام عشق عاشق‌تر از همیشه رسید او به کام عشق بابای مهربان من آخر پرنده شد با هر پرنده‌ای که کشید او به نام عشق ✍🏻ملیحه بلندیان 💌🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ماجرای شهید ۱۵ ساله‌ای که می‌خواست به وقت شهادتش خوشبو و معطر به محضر سیدالشهدا برسد ‎‎‌‌‎‎‌‌‎─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
💜 ایام نوروز ۹۵ بود من و ابوذر (شهید ابوالفضل) تو منطقه بودیم، درگیری زیادی داشتم و هر روز و شب احتمال غافلگیری داشتیم و نبرد های سختی با دشمن داشتیم، یه روز بعد از درگیری سنگین با داعش و موفقیت تو اون عملیات شهید راه چمنی بهم گفت خدا کنه تا ۱۳ بدر شهید نشیم، گفتم: حالا چرا تا ۱۳ بدر؟ گفت: آخه خانواده، اقوام و دوستان در مسافرت هستند و دوست ندارم به خاطر من ایام نوروزشان بهم بخوره، گفت: اگر خداوند لیاقت شهادت را به من داد دوست دارم بعد از ۱۳ بدر شهید شم. گذشت و در صبح روز ۱۸ فروردین ۹۵ نزدیکی اذان صبح به شهادت رسید. راوی: همرزم شهید 🎊تاریخ تولد: ۲ اسفند ۶۴ 🌷 ‎‎‌‌‎‎‌‌‎─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─