eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
40.4هزار عکس
17.6هزار ویدیو
346 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 مربی ورزش سید‌روح‌الله🥋 خیلی متواضع و بی‌ادعا بود. با اینکه کمربندش مشکی بود ولی اکثر اوقات در باشگاه، درجه، کمربند و جزء ارشدین باشگاه بودن برایش اهمیتی نداشت؛ تا جایی که در اکثر مواقع در تمرین به آخر صف می‌رفت و تمرین می‌کرد. انگار به بلوغی رسیده بود که دیگر نباید دیده شود. می‌خواست افتادگی را به بقیه آموزش بدهد و من بعد از شهادتش یاد این حدیث از امیرالمومنین امام علی علیه‌السلام می‌افتم که: «خداوند متواضعان را دوست دارد.» تحف العقول صفحه ۱۴۳ 🥀 https://zil.ink/30rooz30shahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥| لحظه دیدار پدر شهیــد عجمیان با پیکر مطهر پســرش 🕊 بنا نبود که آفت به جان ما بزنند پسر بزرگ نکردم که دست و پا بزند 🌱🥀 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
چهره پدرش دوست‌داشتنی، سختی‌کشیده، متبسم آرام و نورانی بود. انگار که جشن عروسی پسرش باشد. دائم خداوند را شکر می‌کرد و می‌گفت: «من بهتر از روح‌الله را در جبهه کنار دستانم و مقابل چشمانم دیدم که شهید می‌شدند آقا روح الله اولی آن‌ها نبود و آخری‌شان هم نیست. آرزویش شهادت بود که الحمدللّه به آن رسید. 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
نیستی بوسه‌زنی بر رخ مــادر اما اشک هر لحظه زند بوسه به جایت به رخش... 📢 به کانال شهید بابصیرت و مدافع‌امنیت سید‌روح‌الله عجمیان بپیوندید 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 🔘 @shahid_ajamian
قلمت بشکند تاریخ اگر ننویسی شهید سیدروح‌الله عجمیان کارگر گچ‌کاری بود که یکی از قاتلینش ماهانه ۵۰ تا ۱۰۰میلیون تومان درآمد داشت. 🥀 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
رقص و جولان بر سر میدان کنند رقص اندر خون خود مردان کنند... روحش شاد و نام و خاطرش زنده و جاوید باد. 🌱🥀 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
چه بر سرت آوردند آقا سیدروح‌الله؟! یقین عزمی از جنس عزم راسخ حضرت روح‌الله در رگانت جریان داشت. می‌دانستند طرفشان قدر است و راه و رسم دفاع از خویشتن می‌داند همچون گرگان گرسنه و درنده دسته‌جمعی دوره‌ات کردند! خونت هرچه دشمنی بر گُرده نااهلان بود را به یکباره عیان کرد و نشان رسوایی‌اش را بر پیشانی‌هایشان نشاند. معیار شناخت حق از باطل شد. مرز بین انسانیت و نامردی و تجاهل. اما تو را چه شد که با آنهمه زخم، لحظاتی قبل از شهادتت در آمبولانس و در اقتدا به مولایت حضرت اباعبدالله در قتلگاه، سجده شکر به جا آوردی؟! ما چیزی حاصلمان نشد جز اینکه تو به وصالت رسیدی؛ اما هرچه بود گواهی بود بر افشای این راز! و به قول سید شهیدان اهل قلم، در عالم رازی است که جز به بهای خون فاش نمی‌شود... 🌱🥀 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🆔 https://ble.ir/30rooz_30shahid 🆔 https://eitaa.com/eitaa30rooz30shahid 🆔 https://zil.ink/30rooz30s
ثواب فعالیت امروز کانال هدیه به روح مطهر # شهید_روح الله_عجمیان 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ان شاءالله شفاعتشون شامل حال تک تکمون 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 شادی روح شهدا صلوات. 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای مطالعه بیشتر در مورد این شهید به وبلاگ امامزادگان عشق (شهید سید روح الله عجمیان) مراجعه بفرمائید👇 https://b2n.ir/e61370
❣ 🔅السلام علیکَ حین تصَلّی و تقنُت... 🌱سلام بر تو آن هنگام که از محراب نماز به معراج می روی و در خلوت با خدا و در قنوت عاشقانه ات، برای دعاگویانت دعا می کنی... 📚زیارت آل یاسین_مفاتیح الجنان
✍ امیرالمومنین(عليه السلام) در پاسخ به اين پرسش كه خداوند چگونه به حساب آن همه خلايق مى رسد ؟ 👌 فرمود : همان گونه كه آن همه را روزى مى دهد . 📚 (نهج البلاغة ، الحكمة ۳۰۰)
در زمان غیبت كبری به كسی «منتظر» گفته می‌شود و كسی می‌تواند زندگی كند كه منتظر باشد، منتظر شهادت، منتظر ظهور امام زمان عجل الله ... خداوند امروز از ما همت، اراده و شهادت‌طلبی می‌خواهد... ...🌷
إنّما سمّي رمضان لأنّ رمضان يرمض الذنوب رمضان بدین سبب رمضان نامیده شده است که گناهان را می سوزاند . 📚 منتخب میزان الحکمه : صفحه ۲۴۲
🌹💐🥀🌴🥀💐🌹 💐 كارگران عزيز و برادران عزیزی که در كارخانه ها شبانه روز مشغول هستيد و كار و كوشش را به خواب خوش شب ترجيح داده ايد و چرخهاي صنعت را بكار انداخته ايد ، قدر خود را بدانيد كه خداوند اجر نيكوكاران را ضايع نكند و كار خود را نيكو انجام دهيد كه خدا به شما اجر نيكو عطا می فرمايد . 🌹 🕊 🌹 🌹 🌺 💐🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ صحنه ای بی نظیر و عجیب از مستند تاریخی روایت فتح با صدای شهید ⚠️ مسئولین فراموش نکنند که منسب خود را مدیون رشادت های ها و از خود گذشتگی ها چه کسانی هستند! 💙
دعای روز هفتم بسم الله الرحمن الرحیم اَللّهُمَّ اَعِنّي فيهِ عَلي صِيامِه وَقِيامِه ، وَ جَنِّبني فيهِ مِنْ هَفَواتِه وَ آثامِهِ ، وَ ارْزُقني فيهِ ذِكْرَكَ بِدَوامِه ، بِتَوفيقِكَ يا هادِيَ الْمُضِلّينَ . اي خدا مرا در اين روز بر روزه و اقامة نماز ياري كن و از لغزشها و گناهان دور ساز و ذكر دايم ( كه تمام روز بياد تو باشم ) نصيبم فرما ، بحقّ توفيق بخشي خود اي رهنماي گمراهان عالم
🍀💐🌹🕊🌹💐🍀 شنبه شب، یکم فروردین 1361، بر خلاف دوران کودکی، حال و حوصله سال تحویل را نداشتم؛ رفتم و گوشه سنگر خوابیدم. یکی از بچه ها کتری بزرگی را که صبح، با کلی زحمت، با خاک و گونی شسته بود، تا شاید کمی از سیاهی آن کم شود، روی «چراغ والور» گذاشت. بوی تند نفت آن و شعله زردش، حال همه را گرفته بود؛ ولی چه می شد کرد؟ در عالم خواب، خود را داخل سنگر دیدم؛ درست در لحظه تحویل سال. خواب بودم یا بیدار، نمی دانم؛ فقط یادم هست که یک باره دیدم کف پایم شعله ور شده و می سوزد. سریع از خواب پریدم؛ غلام بود؛ از بچه های تبریز. سر شب به من تذکر داده بود که اگر موقع تحویل سال بخوابم، ناجور بیدارم خواهد کرد؛ ولی باور نمی کردم این جوری! فندک نفتی را زیر جورابم گرفته بود و در نتیجه، جورابی که کلی به آن دل بسته بودم - که تا آخر دوره سه ماهه مأموریت با خود داشته باشم - آتش گرفت و پای بنده هم بعله! ... 🌺 💐🍀
🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀 سحری خوردن کنار آرپی‌جی و مسلسل، وضو با آب سرد و قنوت در دل شب توصیف ناشدنی است. ربّنای لحظات افطار از پایان یک روزه خبر می‌داد، ربّنایی که تمام وجود رزمندگان مملو از حقانیت آن بود. بچه‌ها با اشتیاق فراوان برای نماز مغرب و عشا وضو می‌گرفتند، ماشین توزیع غذا به همه چادرها سر می‌زد و افطاری را توزیع می‌کرد. سادگی و صمیمیت در سفره افطار ما موج می‌زد و ما خوشحال از اینکه خدا توفیق روزه گرفتن را به ما هدیه داده بود سر سفره می‌نشستیم و بعد از خواندن دعا با نان و خرما افطار می‌کردیم. ... راوی : حجت الاسلام والمسلمین علی اکبر محمدی شادی روح و 🕊 🌹🕊
🌺🍀💐🌴💐🍀🌺 یکی از همسنگرانش نقل می‌کرد: قبل از عملیات کربلای یک در سال 1365 بود، می دیدم بعد از استراحت کوتاهی که پس از شناسایی شب قبل داشتیم ، تنهایی به سمت سنگری که کمی از خط مقدم فاصله داشت می رفت و پس از ساعتی بر می گردد. یک روز کنجکاو شدم و تصمیم گرفت نقی را تعقیب کنم و ببینم به کجا می رود. چند صد متری که از محل اردوگاه ( سنگر پشت خط) دور شدم.... دیدم پشت تپه ای نشسته و به تنهایی مشغول خواندن مناجات و روضه سیدالشهداء(ع) می باشد. این کار تا اینجا تعجبی نداشت و عادی بود چون مداح اهل دل بود. اما وقتی زاویه دید خود را عوض کردم، ناگهان متوجه مار نسبتاً بزرگی شدم که از ناحیه کمر تا جلوی صورت بلند شده است. ابتدا خواستم فریاد بکشم و وی را از خطری که در مقابلش بود با خبر سازم، ولی ترسیدم وضع بدتر شود و مار آسیب جدی به او برساند، لذا تصمیم گرفتم، ساکت باشم اما در کمال ناباوری دیدم وقتی روضه تمام شد، مار هم آرام، آرام از مقابل او دور شد. بلافاصله جلو رفتم و با ناراحتی به او گفتم: هر چیزی حدی دارد، این چه وضعی است، اگر این مار به تو آسیب زده بود چکار می کردی؟ سعی داشت از پاسخ من طفره برود، با اصرار من لب به سخن گشود و گفت: این کار هر روز این مار است، هر روز می آید اینجا و من وقتی روضه می‌خوانم می آید و هنگامی که روضه تمام می‌شود می‌رود . در این موقع بود که از من تعهد گرفت تا وقتی که زنده است این جریان را برای کسی بازگو نکنم شادی روح و شهدا 💐 🌺🍀
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 نامہ گلگون نوشتند نامہ را با خون نوشتند بنازم این همہ ایمان و ایثار بہ تاریخ جهان قانون نوشتند شادی روح و 🕊 🌹🌴