eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
40.3هزار عکس
17.5هزار ویدیو
345 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
📸 شناساییِ پیکر شهیدِ ۱۸ ساله پس از ۴۰ سال 🔹پیکر شهید «رجب حسین‌زاده» که ۱۷ شهریور سال ۱۳۶۲ وقتی ۱۸ سال داشت در عملیات والفجر۳ در منطقۀ مهران به شهادت رسید، پس از ۴۰ سال از طریق آزمایش DNA شناسایی و به بیرجند منتقل شد. شهید #رجب_حسین_زاده 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🍀🌸🌺💐🌺🌸🍀 ما خداييم در ميان خلايق و او در ميان بندگانش و معتمدان او در اسرارش. ما كلمه هستيم و . 📙 کمال الدین،جلد 6، صفحه 202 🌺 فرخنده با سعادت هشتمین اختر تابناک ولایت و امامت حضرت علیه السلام مبارک باد 🌺 🍀 🌺🍀
💐🍀🌼🌺🌼🍀💐 💐 ای امت ایثارگر ، به یقین بدانید که این انقلاب زمینه ساز انقلاب حضرت مهدی (عج) است و خداوند در قرآنش وعده داده که مستضعفین را وارثان حقیقی خود بر روی زمین قرار دهد و بدانید که پایان عمر استعمارگران رسیده و نفس های آخر را می کشند ، پس باید کمر همت را محکم بست و به یاری اسلام شتافت و جان و مال نثار کرد . 🌹 🌴 🌹 🌹 💐 🍀🌺
🌼🌺🍀💐🍀🌺🌼 از عرش سلام سرمدی آوردند آیینه حسن سرمدی آوردند با آمدن رضا از باغ بهشت یک دسته گل محمدی آوردند میلاد امام مهربانی ها ، حضرت مبارک باد . 🌼 🌺🌼
🌺🍃🍀🌺🍃🍀🌺 هر روز كار خودمان را با توسل به یكی از چهارده معصوم شروع می‌كردیم. آن روز دل‌ها به سمت رفت. همه خود را پشت آقا حس می‌كردند. بعد از ذكر توسل حركت بچه‌ها شروع شد. شرهانی در آن روز گوشه‌ای از خاك خراسان شده بود. روی همه لب‌ها ذكر مقدس هشتم بود. پس از ساعتی تلاش، اولین خودش را نشان داد. با جستجوی بسیار تمام از خاك خارج شد. اما هر چه گشتیم از خبری نبود. بچه‌ها می‌گفتند: ، رمز حركت امروز نام مقدّس شما بود. خودتان كمك كنید. یك دفعه كاغذی از داخل جیب این گمنام پیدا شد. بعد از گذشت سال‌ها قابل خواندن بود. روی آن فقط یك بیت شعر نوشته شده بود : هركس شود بیمار رضا(ع) والله شود دلدار خدا یك بار دیگر رمز حركت ما نام مقدّس انتخاب شد. از صبح تا عصر جستجو كردیم هفت پیدا شد. گفتیم حتماً باید دیگری پیدا شود. رمز حركت امروز ما نام مقدّس هشتم بوده ، اما هر چه گشتیم دیگری پیدا نشد. خسته بودیم و دلشكسته. لحظات غروب بود. گفتند: امام جماعت یكی از مساجد شیعیان عراق در نزدیكی مرز با شما كار دارد! به نقطه مرزی رفتیم. ایشان را پیدا كرده و برای تحویل آورده بود. لباس بسیجی بر تن بود. با آمدن او هشت روز توسّل به امام هشتم كامل شد. اما عجیب‌تر جمله‌ای بود كه بر لباس نوشته شده بود. همه با دیدن لباس او اشك می‌ریختند. بر پشت پیراهنش نوشته شده بود : 🌴 🥀🌴
🌺🌼💐🍀💐🌼🌺 حُر انقلاب اسلامی کاباره را رها کرد، عصر بود که آمد خانه، بی مقدمه گفت : پاشین! پاشین وسایلتون رو جمع کنید می خوایم بریم مشهد! مادر با تعجب پرسید : مشهد! جدی می گی! گفت : آره بابا، بلیط گرفتم، دو ساعت دیگه باید حرکت کنیم. باور کردنی نبود، دو ساعت بعد داخل اتوبوس بودیم، در راه مشهد، مادر خیلی خوشحال بود. خیلی را دعا کرد، چند سالی بود که مشهد نرفته بودیم. فردا صبح رسیدیم مشهد، مستقیم رفتیم حرم، سریع رفت جلو، با آن هیکل همه را کنار زد و خودش را چسباند به ضریح، بعد هم آمد عقب و یک پیرمرد را که نمی توانست جلو برود را بلند کرد و آورد جلوی ضریح . عصر همان روز از مسافرخانه حرکت کردم به سوی حرم . زودتر از من رفته بود، می خواستم وارد صحن اسماعیل طلائی شوم، یکدفعه دیدم کنار درب ورودی روی زمین نشسته، رو به سمت گنبد، آهسته رفتم و پشت سرش نشستم، شانه هایش مرتب تکان می خورد، حال خوشی پیدا کرده بود. خیره شده بود به گنبد و داشت با آقا حرف می زد. مرتب می گفت : خدا، من بد کردم، من غلط کردم، اما می خوام توبه کنم. خدایا منو ببخش! یا امام رضا(ع) به دادم برس، من عمرم رو تباه کردم. اشک از چشمان من هم جاری شد. یک ساعتی به همین حالت بود، توی حال خودش بود و با آقا حرف می زد. دو روز بعد برگشتیم تهران، در مشهد واقعاً کرد و همه خلافکاری های گذشته را رها کرد. 🌺 💐🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐🌸🌺🍀🌸🌺💐 آی جونُم ، وای عمرُم محمود کریمی 💐 فرخنده میلاد با سعادت حضرت مبارک باد 💐 💐 🌺💐
💐🌼🌺🍀🌺🌼💐 کمی بخندیم ما یك عده بودیم كه عازم جبهه شدیم ، نه سازماندهی درستی داشتیم و نه سلاح و توپ و خمپاره و... رسیدیم به اهواز. رفتیم پیش برادران ارتشی و از آنها خواستیم تا از وجود نازنین ما هم استفاده كنند فرمانده ارتشی پرسید: خُب، حالا در چه رسته ای آموزش دیده اید همه به هم و بعد با تعجب به او نگاه كردیم. هیچ كس نمی دانست رسته چیست فرمانده كه فهمید ما از دَم، صفر كیلومتر و آكبند تشریف داریم گفت: آموزش سلاح و تیراندازی دیدید ، با خوشحالی اعلام كردیم كه این یك قلم را واردیم . * پس این قبضه خمپاره در اختیار شماست ، بروید ببینم چه می كنید ، دیده بان گزارش میدهد و شما شلیك كنید. بروید به سلامت هیچ كدام به روی مبارك خود نیاوردیم كه از خمپاره هیچ سررشته ای نداریم رحیم گفت : ان شااللّه به مرور زمان به فوت و فن همه سلاح های جنگی وارد خواهیم شد كمی دورتر از خط مقدم خمپاره را در زمین كاشتیم و چشم به بیسیم چی دوختیم تا از دیده بان فرمان بگیریم بیسیم چی پس از قربان صدقه با دیده بان رو به ما فرمان «آتش» داد ، ما هم یك گلوله خمپاره در دهان گل و گشاد لوله خمپاره رها كردیم خمپاره زوزه كشان راهی منطقه دشمن شد. لحظه ای بعد بیسیم چی گفت : دیده بان می گه صد تا به راست بزنید همه به هم نگاه كردیم . من پرسیدم: یعنی چی صد تا به راست بریم رحیم كه فرمانده بود كم نیاورد و گفت : حتماً منظورش این است كه قبضه را صد متر به سمت راست ببریم با مكافات قبضه خمپاره را از دل خاك بیرون كشیدیم و بدنه سنگینش را صد متر به راست بردیم . بیسیم چی گفت : دیده بان میگه چرا طول میدین رحیم گفت: بگو دندان روی جگر بگذاره. مداد نیست كه زودی ببریمش دوباره خمپاره را در زمین كاشتیم. بیسیم چی از دیده بان كسب تكلیف كرد و بعد اعلام آتش كرد. ما هم آتش كردیم بیسیم چی گفت: دیده بان میگه خوب بود، حالا پنجاه تا به چپ برید . با مكافات قبضه خمپاره را در آوردیم و پنجاه متر به سمت چپ بردیم و دوباره كاشتیم و آتش چند دقیقه بعد بیسیم چی گفت: می گه حالا دویست تا به راست دیگر داشت گریه مان می گرفت تا غروب ما قبضه سنگین خمپاره را خركش به این طرف و آن طرف می كشاندیم و جناب دیده بان غُر میزد كه چرا كار را طول می دهیم و جَلد و چابك نیستیم سرانجام یكی از بچه ها قاطی كرد و فریاد زد: به آن دیده بان بگو اگر راست می گه بیاد اینجا و خودش صد تا به راست و دویست تا به چپ بره بیسیم چی پیام گهربار دوستمان را به دیده بان رساند و دیده بان ‌كه معلوم بود حسابی از فاصله افتادن بین شلیك ها عصبانی شده، گفت كه داره میآد نیم ساعت بعد دیده بان سوار بر موتور از راه رسید. ما كه از خستگی همگی روی زمین ولو شده بودیم با خشم نگاهش كردیم دیده بان ‌كه یك ستوان تپل مپل بود، پرسید: خُب مشكل شما چیه ، شما چرا اینجایین. از جایی كه صبح بودید خیلی دور شدین رحیم گفت : برادر من، آخر هی میگی برو به راست. صد تا برو به چپ. خُب معلوم كه از جایی كه اوّل بودیم دور میشیم دیگه ستوان اول چند لحظه با حیرت بروبر نگاهمان كرد ، بعد با صدای رگه دار پرسید: بگید ببینم وقتی می گفتم صد تا به راست، شما چه کار می كردین * خُب معلومه، قبضه خمپاره‌ رو در می آوردیم و با مكافات صد متر به راست می بردیم ستوان مجسمه شد. بعد پقی زد زیر خنده آنقدر خندید كه ما هم به خنده افتادیم. ستوان خنده‌خنده گفت : وای خدا چه قدر بامزه، خدا خیرتان بده چند وقت بود كه حسابی نخندیده بودم ، وای خدا دلم درد گرفت ما كه نمی دانستیم علّت خنده ستوان چیه، گفتیم : چرا می خندی ستوان یك شكم دیگر خندید. بعد خیسی چشمانش را گرفت و گفت : قربان شكل ماهتان برم ، وقتی می گفتم صد تا به راست، یعنی این‌كه با این دستگیره سر خمپاره را صد درجه به راست بچرخانید، نه اینكه كله اش را بردارید و صد متر به سمت راست ببریدش و دوباره خندید ، فهمیدیم چه گافی دادیم. ما هم خندیدیم . دست و بالمان از خستگی خشك شده بود، اما چنان می خندیدیم كه دلمان درد گرفته بود . 💐 🌺 🌺 🌸💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ 🌺 پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: هرکس که خداوند برای او خیر بخواهد، دوستی شایسته نصیب وی خواهد نمود. 📘 نهج الفصاحه، ص۷۷۶ می گویند رفیق انسان، می تواند او را به جهنم یا بهشت برساند. در قرآن نیز شبیه این عبارت آمده. یعنی بسیاری از افراد اگر جهنمی می شوند، علت را در رفقایشان باید جستجو کرد. بنده در طی این سال ها، بسیاری از افراد را دیده ام که رفاقت با افراد بی دین، باعث نابودی آن ها شد و برعکس. و کسانی را دیدم که رفاقت با امثال ، آن ها را به بهشت رساند. نام و تصویر بسیاری از آن ها بر سر کوچه های محل نصب شده. 🎤راوی: مهدی حسن قمی 📚 سلام بر ابراهیم۲/ ص۶۳ رفیق شهیدم : ابراهیم هادی❤️ ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️
📜وصیت یک شهید درباره خواهرم شما رسالت حضرت زهرا سلام الله علیها را بر دوش دارید ، حجاب خودتان را رعایت کنید .موج خروشان خون مرا به گوش تمامی مستکبران و خائنان برسانید و به آن‌ها بگویید: به خون پاک تمامی شهدا قسم ،حق مظلوم را از شما ظالمان خواهیم گرفت. همیشه به یاد خدا باشید که خداوند شما را در همه حال یار و یاور است 🌱 وصیت یک شهید درباره 🌷 محل شهادت :شلمچه
🍀السلام علیک یا ابا الجواد🍀 امروز چهارشنبه مصادف با ولادت آقا علی بن موسی الرضا نماز امام جواد امروز ظهر فراموش نشود ان شاالله هدیه عیدی ولادتشان حاجت روایی قلبی شما باشد بلافاصله بعداز نماز عصر دورکعت نماز مثل نماز صبح با نیت هدیه به امام جواد میخوانید بعداز سلام بدون هیچ سخنی و رو برگردانی ۱۴۶بار ذکر ماشاالله لا حول و لا قوه الا بالله را میگویید تاکید میکنیم فقط ۱۴۶بار نه کمتر ن بیشتر و بعداز اتمام ذکر امام جواد را به درگاه خدا واسطه قرار میدهید برای حاجت رواییتون امروز فرصت بسیار مناسبی هست التماس دعا فرج💚 نویسنده را هم دعا کنید ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️
اگر ابراهیم با شخصی دوست میشد که آن شخص اشتباهاتی داشت، دیگران به او اعتراض میکردند. اما ابراهیم نقاط مثبت رفتاری شخص مقابل را مطرح میکرد و نقاط ضعف را مطرح نمیکرد. او بدون اینکه حرفی بزند و امر و نهی کند، با عمل، کاری میکرد که طرف مقابل، اشتباهاتش را ترک کند. ابراهیم به این دستور اهلبیت دقیقا عمل میکرد که میفرمایند: «مردم را به وسیله ای غیر از زبان، به سوی خدا دعوت کنید.»┅┅❅❁❅┅┅♥️ شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
__ لحظہ اهداے حکم خادمی امام‌ رضا علیه‌السلام به حاج ، توسط تولیت آستان قدس. ۹۷/۴/۲۹ 🌹به‌مناسبت میلاد حضرت ثامن‌الحجج علیه‌السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
__ نماهنگ تا خراسان راهی نیست 🌷 تصاویر حضور سال 97 در حرم مطهر رضوی 🔹دعای رهبرانقلاب در جوار مرقد علیه السلام در حق ملت و کشور ایران ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️
یـاران...! پای در راه نهـیم ڪه این راه رفتنی اسـت و نه گفتنی... 👤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ولادت با سعادت ولی نعمتمان امام رضا علیه السلام مبارک باد❤️ افلاک در تب باران شهاب در خاک بارش باران گلاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا