🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
#خاطرات_شهدا
#سردار_شهید
#محمد_ابراهیم_همت
#ابراهیم میگفت :
من توی مکه، زیر ناودون طلا، از خدا خواستم که نه زخمی بشم و نه اسیر، فقط #شهادتم را از خدا خواستم.
مادرش بیتابی میکرد و میگفت :
ننه، آخه این چه حرفهاییه که میزنی؟
چرا مارو اذیت میکنی؟
میگفت :
نه مادر، مرگ حقه و بالاخره یه روزی همهمون باید از این دنیا بریم.
این حرفش در ذهن من باقی مانده بود.
یک روز ولیالله آمد و گفت :
ظهر اخبار رو گوش کردی؟
گفتم : نه، مگه چی شده؟
گفت : از ابراهیم خبری، چیزی داری؟
گفتم : نه، چطور مگه؟
گفت : میگن ابراهیم زخمی شده، تا گفت زخمی شده، فهمیدم #شهیـــــد شده است .
حرف آن روزش همیشه در ذهن بود و میدانستم که خدا به خاطر اخلاصی که دارد، دعایش را برآورده میکند .
آمدم خانه و خبر دادم .
مادرش در حالی که گریه میکرد، گفت : یادت میاد که این بچه رو توی ۳ماهگی کی به ما داد؟
گفتم : بله .
گفت : یه خانم بلند بالا ، #حضرت_زهرا_س
این بچه، هدیهی امام حسین (ع) بود ؛ همون کسی که اون روز این بچه رو به ما داد ، امروز هم در 29 سالگی اونو ازمون گرفت .
بعدش هم گفتیم :
انا لله و انا الیه راجعون
خداوند اولاد خلفی به ما عطا فرمود که همواره مایهی افتخار و سربلندی ماست و ما همیشه به خاطر این نعمت شرمنده و شکرگزار او هستیم ..
📚 کتاب : برای خدا اخلاص بود
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹🕊🥀
🌴🥀💐🌼💐🥀🌴
#امام_زمان_عج_و_شهدا
#شهید_والامقام
#احمد_رحیمی
#همسرش می گفت: مدتها بعد از #شهادتش در رویایی #شیرین او را دیدم. درون قطار با #دخترم آسیه نشسته بودم. بیرون پنجره، #سیدی_سبزپوش بود که #نور بر صورتش #احاطه داشت. او مرا محو خود کرده است. کسی در #کنارش ایستاده بود. #نگاهم به او افتاد. خدا می داند چقدر از دیدنش #خوشحال شدم.
#احمد بود.
به من اشاره کرد و با #صدایی رسا گفت: #ناراحت نباش، من دارم #می_آیم. فردای آن روز بی #صبرانه منتظر #تعبیر خوابم بودم.
ساعت نه صبح از #تهران تماس گرفتند و گفتند یک #شهید بسیجی به نام #احمد_رحیمی به #مشهد منتقل شده که احتمال می دهیم متعلق به خانواده شما باشد. با خانواده برای #شناسایی راهی #معراج_شهدا شدیم. گفته بودند باید او را #شناسایی کنم. باورش خیلی سخت بود. #پیکرش به طور کامل #سوخته، استخوان هایش در هم #شکسته و #ترکش_های متعددی بر #بدنش نشسته بود. وقتی چشمم به #پای_چپش، که قبلا #ترکش خورده بود افتاد #اطمینان پیدا کردم که خودش است. بعد از دیدن #پیکرش دیگه آرام و قرار نداشتم.
بار دیگر در #خواب به #سراغم آمد و #دلسوزانه گفت: چرا اینقدر ناراحتی؟ من از اینکه تو با دیدن #جنازه_ام اذیت شدی ناراحتم! بعد با حالتی خاص گفت: باور کن قبل از #شهادتم تعداد زیادی #تانک_عراقی را منهدم کردم و لحظه ی #شهادت هیچ چیز نفهمیدم. چرا که #حضرت_ابوالفضل_ع در کنارم بود و #آقا_امام_زمان_عج بالای #سرم نشسته بودند!"
📚کتاب وصال، صفحه ۸۵ الی ۸۶
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🥀 🌴💐
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#شهیدانه
#شهدا ماه #آسمونن
مثل نوری تو #کهکشونن
همیشه تو #دلا می مونن
دلبستن به #مرامشون
مثل نور #کلامشون
میکنم من #سلامشون
فکه و طلائیه به خدا خاکش #کربلائیه
چزابه و دهلاویه مناطقیه که #خدائیه
عجب جای با #صفائیه
مثه #شما باشم چی میشه
بدون #شما ها نمیشه
دلم با #شماست همیشه
#السلام_علیکم_یا_انصار_الحسین
پر زده دل برا #شهیدان
از تو سینه برا #دلیران
تا به کرب و بلای #ایران
با عشق و ایمان و صفا
جت دادن تو راه #خدا
مثله شاه کرب و بلا
عاشق #حسین بودن
فدایی پیر #خمین بودن
غرق شور و شین بودن
دلداده #شاه حنین بودن
بی همتا توی #عالمین بودن
سربند یا #زهرا می بستن
دل به دار #دنیا نبستن
همیشه تو #قلب ما هستن
#السلام_علیکم_یا_انصار_الحسین
پیچیده باز میون #هیئت
بوی جبهه #شهادت
یاد ردانی پور و همت
یا #فاطمه رو لباشون
#یالثارات پرچمشون
موندن پای #رهبرشون
یا #حسین عبادتم
رهرو #امام و ولایتم
تشنه #شهادتم
خدمت به #شهیدان سعادتم
بسیجیم و با #شهامتم
صفای دل ماست #یادشون
شفاعت تو محشر #کارشون
دست علی اکبر #یارشون
#السلام_علیک
#یا_انصار_الحسین
#اجرتون_با_شهدا
🌹 🕊🥀
می گفت: امیدوارم هـر گلوله ای که به تنم می خورد درد و رنجش را #از_عسل_شیرین_تر حس کنم
📆تاریخ ولادت: ۱۳۴۱/۱۰/۲۰
📆تاریخ شهادت: ۱۳۶۴/۱۲/۲۱
◻️محل شهادت: #شمال_فاو
#فرازی_از_وصیت_نامه_شهید:
کاش تقدیر چنین باشد تا مرگ، افتخاری را که بارها و بارها بدان نزدیک شدم نصیبم گرداند این بار با این انگیزه به جبهه می روم، فقط برای #نجات_دین و انقلابم و امنیت کشور اسلامیم🇮🇷
و #خدا را به یاری می طلبم که مرا آن طور که صلاح می داند هدایت کند تنها هدفم خدا و مکتبم دین اسلام و مذهب شیعه و مرادم روح الله می باشد هر قدمی که بر می دارم و هر گلوله که شلیک می کنم فقط برای خدا و #رضای_خدا می باشد و امیدوارم هر گلوله ای که به تنم می خورد درد و رنجش را از عسل شیرین تر حس نمایم.
آری اگر در این نبرد الهی من به آرزویم برسم دست پرورده پدری مهربان و فداکار بوده ام و آن معلم زندگی من بوده است. پس از وی تقاضا دارم در قبال #شهادتم بردبار باشد🌷
#شهید_سیفاللہ_تبریزی🕊🌹
یادش با ذکر #صلوات
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
#شهدا
#حجاب
#شهید_والامقام
#سعید_زقاقی
مادرم زمانی که خبر #شهادتم را شنیدی گریه نکن
زمان تشیع و تدفینم گریه نکن
زمان خواندن وصیت نامه ام گریه نکن
فقط زمانی گریه کن که #مردان ما #غیرت را فراموش می کنند و #زنان ما #عفت را
وقتی #جامعه ما را #بی_غیرتی و #بی_حجابی گرفت، مادرم گریه کن که #اسلام در خطر است .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌴 🕊🌹
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
#خاطرات_شهدا
#سردار_شهید
#محمد_ابراهیم_همت
#ابراهیم میگفت :
من توی مکه، زیر ناودون طلا، از خدا خواستم که نه زخمی بشم و نه اسیر، فقط #شهادتم را از خدا خواستم.
مادرش بیتابی میکرد و میگفت :
ننه، آخه این چه حرفهاییه که میزنی؟
چرا مارو اذیت میکنی؟
میگفت :
نه مادر، مرگ حقه و بالاخره یه روزی همهمون باید از این دنیا بریم.
این حرفش در ذهن من باقی مانده بود.
یک روز ولیالله آمد و گفت :
ظهر اخبار رو گوش کردی؟
گفتم : نه، مگه چی شده؟
گفت : از ابراهیم خبری، چیزی داری؟
گفتم : نه، چطور مگه؟
گفت : میگن ابراهیم زخمی شده، تا گفت زخمی شده، فهمیدم #شهیـــــد شده است .
حرف آن روزش همیشه در ذهن بود و میدانستم که خدا به خاطر اخلاصی که دارد، دعایش را برآورده میکند .
آمدم خانه و خبر دادم .
مادرش در حالی که گریه میکرد، گفت : یادت میاد که این بچه رو توی ۳ماهگی کی به ما داد؟
گفتم : بله .
گفت : یه خانم بلند بالا ، #حضرت_زهرا_س
این بچه، هدیهی امام حسین (ع) بود ؛ همون کسی که اون روز این بچه رو به ما داد ، امروز هم در 29 سالگی اونو ازمون گرفت .
بعدش هم گفتیم :
انا لله و انا الیه راجعون
خداوند اولاد خلفی به ما عطا فرمود که همواره مایهی افتخار و سربلندی ماست و ما همیشه به خاطر این نعمت شرمنده و شکرگزار او هستیم ..
📚 کتاب : برای خدا اخلاص بود
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 🕊🥀
🌴🥀💐🌼💐🥀🌴
#امام_زمان_عج_و_شهدا
#شهید_والامقام
#احمد_رحیمی
همسرش می گفت: مدتها بعد از #شهادتش در رویایی شیرین او را دیدم. درون قطار با دخترم آسیه نشسته بودم. بیرون پنجره، #سیدی_سبزپوش بود که نور بر صورتش احاطه داشت. او مرا محو خود کرده است. کسی در کنارش ایستاده بود. نگاهم به او افتاد. خدا می داند چقدر از دیدنش خوشحال شدم.
#احمد بود.
به من اشاره کرد و با صدایی رسا گفت: ناراحت نباش، من دارم می آیم. فردای آن روز بی صبرانه منتظر تعبیر خوابم بودم.
ساعت نه صبح از تهران تماس گرفتند و گفتند یک #شهید بسیجی به نام #احمد_رحیمی به مشهد منتقل شده که احتمال می دهیم متعلق به خانواده شما باشد. با خانواده برای شناسایی راهی معراج #شهدا شدیم. گفته بودند باید او را شناسایی کنم. باورش خیلی سخت بود. پیکرش به طور کامل سوخته، استخوان هایش در هم شکسته و ترکش های متعددی بر بدنش نشسته بود. وقتی چشمم به پای چپش، که قبلا ترکش خورده بود افتاد اطمینان پیدا کردم که خودش است. بعد از دیدن پیکرش دیگه آرام و قرار نداشتم.
بار دیگر در خواب به سراغم آمد و دلسوزانه گفت: چرا اینقدر ناراحتی؟ من از اینکه تو با دیدن جنازه ام اذیت شدی ناراحتم! بعد با حالتی خاص گفت: باور کن قبل از #شهادتم تعداد زیادی تانک عراقی را منهدم کردم و لحظه ی #شهادت هیچ چیز نفهمیدم. چرا که #حضرت_ابوالفضل_ع در کنارم بود و #آقا_امام_زمان_عج بالای سرم نشسته بودند!"
📚کتاب وصال، صفحه ۸۵ الی ۸۶
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🥀 🌴💐
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#شهیدانه
#شهدا ماه #آسمونن
مثل نوری تو #کهکشونن
همیشه تو #دلا می مونن
دلبستن به #مرامشون
مثل نور #کلامشون
میکنم من #سلامشون
فکه و طلائیه به خدا خاکش #کربلائیه
چزابه و دهلاویه مناطقیه که #خدائیه
عجب جای با #صفائیه
مثه #شما باشم چی میشه
بدون #شما ها نمیشه
دلم با #شماست همیشه
#السلام_علیکم_یا_انصار_الحسین
پر زده دل برا #شهیدان
از تو سینه برا #دلیران
تا به کرب و بلای #ایران
با عشق و ایمان و صفا
جت دادن تو راه #خدا
مثله شاه کرب و بلا
عاشق #حسین بودن
فدایی پیر #خمین بودن
غرق شور و شین بودن
دلداده #شاه حنین بودن
بی همتا توی #عالمین بودن
سربند یا #زهرا می بستن
دل به دار #دنیا نبستن
همیشه تو #قلب ما هستن
#السلام_علیکم_یا_انصار_الحسین
پیچیده باز میون #هیئت
بوی جبهه #شهادت
یاد ردانی پور و همت
یا #فاطمه رو لباشون
#یالثارات پرچمشون
موندن پای #رهبرشون
یا #حسین عبادتم
رهرو #امام و ولایتم
تشنه #شهادتم
خدمت به #شهیدان سعادتم
بسیجیم و با #شهامتم
صفای دل ماست #یادشون
شفاعت تو محشر #کارشون
دست علی اکبر #یارشون
#السلام_علیک
#یا_انصار_الحسین
#ارسالی_از_اعضاء
#اجرتون_با_شهدا
🌹 🕊🥀
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
#شهدا
#حجاب
#شهید_والامقام
#سعید_زقاقی
مادرم زمانی که خبر #شهادتم را شنیدی گریه نکن
زمان تشیع و تدفینم گریه نکن
زمان خواندن وصیت نامه ام گریه نکن
فقط زمانی گریه کن که #مردان ما #غیرت را فراموش می کنند و #زنان ما #عفت را
وقتی #جامعه ما را #بی_غیرتی و #بی_حجابی گرفت، مادرم گریه کن که #اسلام در خطر است .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌴 🕊🌹
🌴🥀💐🌼💐🥀🌴
#امام_زمان_عج_و_شهدا
#شهید_والامقام
#احمد_رحیمی
همسرش می گفت: مدتها بعد از #شهادتش در رویایی شیرین او را دیدم. درون قطار با دخترم آسیه نشسته بودم. بیرون پنجره، #سیدی_سبزپوش بود که نور بر صورتش احاطه داشت. او مرا محو خود کرده است. کسی در کنارش ایستاده بود. نگاهم به او افتاد. خدا می داند چقدر از دیدنش خوشحال شدم.
#احمد بود.
به من اشاره کرد و با صدایی رسا گفت: ناراحت نباش، من دارم می آیم. فردای آن روز بی صبرانه منتظر تعبیر خوابم بودم.
ساعت نه صبح از تهران تماس گرفتند و گفتند یک #شهید بسیجی به نام #احمد_رحیمی به مشهد منتقل شده که احتمال می دهیم متعلق به خانواده شما باشد. با خانواده برای شناسایی راهی معراج #شهدا شدیم. گفته بودند باید او را شناسایی کنم. باورش خیلی سخت بود. پیکرش به طور کامل سوخته، استخوان هایش در هم شکسته و ترکش های متعددی بر بدنش نشسته بود. وقتی چشمم به پای چپش، که قبلا ترکش خورده بود افتاد اطمینان پیدا کردم که خودش است. بعد از دیدن پیکرش دیگه آرام و قرار نداشتم.
بار دیگر در خواب به سراغم آمد و دلسوزانه گفت: چرا اینقدر ناراحتی؟ من از اینکه تو با دیدن جنازه ام اذیت شدی ناراحتم! بعد با حالتی خاص گفت: باور کن قبل از #شهادتم تعداد زیادی تانک عراقی را منهدم کردم و لحظه ی #شهادت هیچ چیز نفهمیدم. چرا که #حضرت_ابوالفضل_ع در کنارم بود و #آقا_امام_زمان_عج بالای سرم نشسته بودند!"
📚کتاب وصال، صفحه ۸۵ الی ۸۶
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🥀 🌴💐
🌹💐🥀🌴🥀💐🌹
#در_محضر_شهدا
#شهید_والامقام
#محمدکریم_حسینی
من این راه را با آگاهی انتخاب کردم، لباس خاکی بسیج را بر تن نمودم و رفتم با کفر بجنگم و بکشم اهل کفر را، نرفتم که برگردم، رفتم تا آخرین قطره خون با دشمنان بجنگم تا به #شهادت برسم.
پدرم مبادا وقتی خبر #شهادتم را به تو می سانند، ماتم زده شوی که دشمن شاد شود، مانند شیری که در بیشه زار میغرد، قوی باش...
مادرم، مبادا گریبان پاره کنی و سیاه بپوشی، مانند حضرت زینب سلام الله علیها صبور باش، هرگاه اندوهگین شدی و خواستی گریه کنی، بیاد بچه های رزمنده ای که در کردستان توسط کومله زنده بگور شدند و آنان را گوش بریدند، گریه کن.
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 🥀🌴
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
#شهدا
#حجاب
#شهید_والامقام
#سعید_زقاقی
مادرم زمانی که خبر #شهادتم را شنیدی گریه نکن
زمان تشیع و تدفینم گریه نکن
زمان خواندن وصیت نامه ام گریه نکن
فقط زمانی گریه کن که #مردان ما #غیرت را فراموش می کنند و #زنان ما #عفت را
وقتی #جامعه ما را #بی_غیرتی و #بی_حجابی گرفت، مادرم گریه کن که #اسلام در خطر است .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌴🕊🌹