نگاهی گذرا به زندگی شهید حجت الله زرینی
با بلندشدن صدای آژیر جنگ و تجاوز صدام به خاک کشور، تعدادی از بچههای زبده سپاه خراسان گردانی به نام «۱۱۰ مطهری» را تشکیل دادند و حجت همراه سیدهاشم درچهای و دیگر فرماندهان با آموزش ۵۰۰ نیرو برای عملیات شکستن حصر آبادان راهی جنوب شدند.
پاییز سال ۶۰ روزهای پایانی بارداری همسر حجت بود. یک روز صبح عصمت به همسرش میگوید احساس درد دارم و به گمانم امروز وضع حمل کنم. حجت که مسئول عملیات علیه منافقان مشهد بود، با گفتن اینکه به واحد عملیات میرود و با تحویل کارها به منزل بازمیگردد تا او را به بیمارستان ببرد، برای ساعتی از منزل خارج میشود، اما زمانی که کارهای خود را تحویل میدهد و راه خانه را پیش میگیرد، به او اطلاع میدهند نیروهای مستقر در یک خانه تیمی، دستگیر شدهاند و نیاز است تا حجت برای بازجویی اولیه حضور داشته باشد.
حجت با شنیدن این خبر و با تصور اینکه کارش زمان زیادی طول نمیکشد، برای راهنمایی بچهها میماند. نزدیک ظهر به خاطر میآورد که همسرش در خانه منتظر است. با عجله خودش را میرساند، اما زمانی که در را باز میکند، تصویر مقابل چشمانش برایش باورنکردنی است!
عصمت که از صبح دردش بیشتر شده بود، چادرش را سر میکند تا با تاکسی خودش را به بیمارستان برساند، اما درد توان راه رفتن را از او میگیرد و نمیتواند از حیاط منزل خارج شود. کمی داد میزند و کمک میخواهد، ولی خانه آنها یکطبقه و قدیمی بوده است و همسایهها متوجه صدای او نمیشوند. همین موضوع باعث میشود تا بهعلت وضعیت جنین و دردی که داشت، وضع حمل نکرده و در کنار حوض حیاط جان خود را از دست بدهد.
حجت با دیدن اشکهای بچهها و پیکر بیجان همسرش شوکه میشود و از آن به بعد نمیتواند به خودش بیاید.
رفیقانش تأکید میکنند بعد از این اتفاق حجت دیگر حجت سابق نشد و آن فرماندهای که با روی گشاده میخندید و همه حواسش جمع کارش بود، حال نمیتوانست خودش را ببخشد.
حجت بعد از این اتفاق قرآن را گشوده و در آخرین برگش اینگونه نوشته است: «در محرم ۱۴۰۲ در حین زایمان (دختری که قرار بود نامش را زینب بگذاریم) عصمت عزیزم، مهربان و مبارز و از همه بالاتر مکتبی، در سحرگاه تاسوعای حسینی روحش به لقاءا... پیوست و نوزادش را هم با خود برد و من و ۲ فرزند عزیزش را تنها گذاشت. او که بر اساس روایت نبوی و حدیث ائمه اطهار شهید است، همه دوستش داشتند و مهربان و عزیز بود. راهش پررهرو و یادش همیشه در قلبم گرامی است. این کلاما... تنها مهریهاش بود که دوستش داشت و من هم راهش را ادامه میدهم. به امید اینکه پروردگار متعال از گناهان من بگذرد و روح او را شاد دارد.»
حجت ۲۹ مهر ۱۳۶۳ در عملیات عاشورا در منطقه میمک به آرزوی خود رسید.
هادی نعمتی، از فرماندهان گردان الحدید لشکر ۲۱ امام رضا (ع)، تنها کسی است که از نزدیک لحظه شهادت حجت را دیده است.
نعمتی در پایین ارتفاعات میمک ایستاده بوده است که میبیند شهید حافظی و شهید حجت از ارتفاعات به سمت پایین میآیند. از او سؤال میکنند که وضعیت تانکها و بچههای زرهی چگونه است که در جواب آنها از خوب بودن اوضاع گزارش میدهد، اما هردو فرمانده برای گفتن خداقوت به پشت خاکریز اول میروند. به محض عبور آنها از این خاکریز، گلولهای از سوی دشمن میآید و گردوخاکی به هوا بلند میشود. نعمتی و یکی از همرزمانش بهنام شهید دوستبین تا سر بلند میکنند و خاک را از سر و روی خود میتکانند، متوجه میشوند به قسمتی که شهید حافظی و شهید حجت رفتهاند، گلوله دشمن اصابت کرده است. وقتی میخواهند برای کمک به سمت خاکریز اول بروند، شهید حافظی را میبینند که دستش را بغل کرده است و با صدای بلند فریاد میزند حجت! حجت!
نعمتی سریع خودش را به آن طرف خاک ریز میرساند و شهید دوستبین حافظی را به سمت سنگر میبرد. هوا تاریک شده و پیکر حجت به شکل دوزانو کنار یک تانک افتاده است. زمانی که نعمتی بدن او را دراز میکند، میبیند از داخل بادگیری که حجت به تن دارد، دود بلند میشود و او از درون سوخته و آتش گرفته است. ضربان او را بررسی میکند و متوجه میشود که حجت به شهادت رسیده است. همین زمان، شهید دوستبین به او نزدیک میشود و نعمتی درخواست آب میکند. ۲ گالن آب روی پیکر او ریخته میشود تا دود خاموش شود.
پیکر شهید حجتا... زرینی صبح همان روز با آمبولانس به عقب بازگشت، سپس به شهرستان کرمانشاه منتقل شد و در باغ فردوسی کرمانشاه به خاک سپرده شد. این شهید بزرگوار در خلال حضور در جبهه دوبار مجروح شده بود. یکبار بر اثر موج انفجار چشمانش آسیب دید و در بیمارستان قائم (عج) مشهد بستری شد و بار دیگر نیز بر اثر موج انفجار دچار صدمات روحی شده بود...
روحش شاد و راهش پررهرو باد .
🇮🇷🌴🌹🕊🌹🌴🇮🇷
#یاد_باد
#آن_روزگاران
#یاد_باد
#یاد_جبهه_ها
#یاد_دفاع_مقدس
#یاد_شهدا
شادی روح #امام_راحل و #شهدا و سلامتی رزمندگان 8 سال دفاع مقدس
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🥀 🌹🇮🇷
🇮🇷🌴🌹🕊🌹🌴🇮🇷
#یاد_باد
#آن_روزگاران
#یاد_باد
#یاد_جبهه_ها
#یاد_دفاع_مقدس
#یاد_شهدا
شادی روح #امام_راحل و #شهدا و سلامتی رزمندگان 8 سال دفاع مقدس
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🥀 🌹🇮🇷
26.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐🍀🌺🌼🌺🍀💐
#السلام_علیک
#ابوالفضل_العباس_ع
سرود میلاد
#علمدار_عشق
#محمود_کریمی
💐 #میلاد_با_سعادت
🌹 #علمدار_عشق
🍀 #حضرت_ابوالفضل_ع
💐 #مبارک_باد
💐 🌺🍀
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#لحظه_ای_تفکر
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#حمید_باکری
دعا ڪنید ڪہ خداوند #شهادت را نصیب شما ڪند ڪہ در غیر این صورت زمانے فرا مےرسد ڪہ جنگ تمام مےشود و #رزمندگان سہ دستہ
مےشوند :
۱- دستہ اے بہ مخالفت با گذشتہ خود بر مےخیزند و از گذشتہ خود پشیمان اند .
۲- دستہ اے راه بےتفاوتے را بر مےگزینند و در زندگے مادے غرق مےشوند و همہ چیز را فراموش مےکنند .
۳- دستہ سوم به گذشتہ خود وفادار مےمانند و احساس مسئولیت مےڪنند ڪہ از شدت غصّہ
ها و مصائب دق خواهند ڪرد .
پس از خدا بخواهید با وصال #شهادت از عواقب زندگے بعد از جنگ در امان بمانید ، چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جزء دستہ سوّم ماندن سخت و دشوار خواهد بود ...
🌹 #سالروز_شهادت🕊
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌴 🌹🕊
🌺🌼🌸🕊🌸🌼🌺
#کلاس_درس
#بمناسبت_روز_جانباز
آقا سلام ، ببخشید ، مرکز توانبخشی #جانبازان کجاست؟
همون جا که فلج ها و روانی ها رو نگه میدارن؟ انتهای همین کوچه است.....!
فلج ها و روانی ها!!! از شنیدن این جواب #شوکه شدم !
داخل که می روی قسمت #اعصاب و #روان، احساس می کنی هنوز ابر آتش تیر و گلوله روی سرت است...
هنوز هر سه ثانیه یکی از روی تخت #خیز می پرد..
هنوز یکی را می بینی با لباس لجنی دارد سینه خیز روی زمین می رود تا #مین ها را خنثی کند..
آقا اسماعیل تلفن آسایشگاه را سفت چسبیده بود و فریاد می زد پس #نیروها کجا هستن؟؟بچه ها #قیچی شدند...
محمد آقا را می بینم که دارد دمپایی سفید بچه ها را واکس سیاه می زند، انگار زمان جنگ #کفاش جبهه بوده...
وارد سالن آسایشگاه که می شوی یکی دوان دوان سمتت می آید و حال #امام_خمینی را ازت می پرسد... می گوید سلامش را به امام برسانم و بگویم #بچه_ها_ایستاده اند
اینجا هنوز بوی #کربلای_پنج می آید...
با گریه خارج می شوم از آسایشگاه و به هیاهوی شهر باز می گردم....
یکی جلوی درب آسایشگاه تیکه می اندازد که "آقا #سهمیه_ات را گرفتی؟! خوب شارژ شدی؟"
#روز_جانباز بر همه
#سربازان_مخلص
#مقام_معظم_رهبری
#مبارک_باد
💐 🌼🌺
💐🕊🌴🌺🌴🕊💐
#جانباز
جانباز یعنی نقطه اوج شکفتن
جانباز یعنی حرفی از خود وانگفتن
جانباز یعنی یک نگاه صادقانه
تا وسعت سبز بهشتی جاودانه
جانباز یعنی با خطر اعجاز کرده
تا قلههای عاشقی پرواز کرده
جانباز مرد ساختن با درد و اندوه
مردی که میماند صبور و سخت، چون کوه
جانباز یعنی مثل گلها تازه بودن
در عاشقی بی حد و بی اندازه بودن
جانباز یعنی یک بهار سبز و زیبا
جانباز یعنی در تلاطم مثل دریا
جانباز یعنی خاطرات دفتر جنگ
بوی شلمچه، یاد یاران هماهنگ
#مقام_معظم_رهبری
شما جانبازان ذخیرههای باارزش دانشگاه جهادید.
جهاد لزوما با شهادت همراه نیست؛
اما لزوما با فوز به رتبهی مجاهدان و تقرب به پروردگار همراه است.
میدان جهاد هم همه جاست؛
هم در دفاع نظامی از کشور، هم در دفاع سیاسی و آبرویی از کشور و هم در تلاش برای پیشبرد کشور و ملت .
🌺 🕊💐
بـٰا شُھَدٰا صُحبَٺ ڪنیدْ . .
آنھا صِدایِ شُمـٰا ࢪٰا بہ خوبـے میشِنَوَندْ
وَ بَرایِتـٰان دُعـٰا مۍڪُنَنْد ((:
دوستـے بـٰا شُھَدٰا دوطَرَفہ اَسٺ ♥️'!
ششم اسفند ۱۳۶۲ و عملیات خیبر،
نقطهی پایان حماسههای «حمید باکری»
در دفاع مقدس و نقطه آغاز جاودانگی او در تاریخ ایران است...
#شهید_حمید_باکری🌷
#سالروز_شهادت🕊
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄
#سلام_بر_ابراهیم
💠 ازش پرسیدم:
این همه به فقرا کمک می کنی؛
چیزی برای خودت باقی می مونه؟!
خیلی آروم گفت:
من کاره ای نیستم. من فقط وسیله ام!
روزی دهنده خداست.
❁═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنی گوهربار از شهید هادی ❤️🍃
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
┄═🌿🌹🌿═┄
💌 #شھـــــیدانه
#شهید_حمید_باکری🌷
ولادت: ۱۳۳۴/۹/۱
شهادت: ۱۳۶۲/۱۲/۶
محل شهادت:عملیات خیبر_جزایرمجنون
مزار : بی نشان
🌸 نمونه بارز یک انسان متقی بود و صفاتی که در اول سوره مبارکه بقره و نیز حضرت علی (ع) در خطبه همام در مورد متقین فرمودهاند در او عینیت مییافت؛ «گفتارشان از روی راستی، پوشاکشان میانهروی، رفتارشان به فروتنی، ازآنچه خداوند برایشان روا نداشته چشم پوشیدهاند و به علمی که آنان را سود رساند گوش فرا داشتهاند، دلهایشان اندوهناک است و آزارشان ایمن و بدنهایشان لاغر و نفسهایشان باعفت و پاکیزگی است.»
وی به مسئله ولایت یقین داشت و معتقد بود که فقط با این طریق میتوان انسان شد و لا غیر. انسانی خالص بود، بهراستی که شیعه علی (ع) بود، در همه حال خدا را میدید و رضایت او را در نظر داشت و از من شیطانی فرار میکرد. ظواهر دنیا در نظر او خیلی کمارزش مینمود و از وابستگیهای شرکآلود بهشدت وحشت داشت و فرار میکرد، اهل عمل بود نه اهل حرف.
#بخشی_از_وصیت_نامه
آشنایی کامل با قرآن کریم که نجات بخش شما در این دنیای سر تا پا گناه خواهد بود داشته و در آیات تفکر زیاد نمائید و با صوت قرآن را فرا گیرید؛
از راحت طلبی و به دست آوردن روزی به طور ساده دوری نمائید و دائم باید فردی پرتلاش و خستگی ناپذیر باشید.
🌷 شهید #باکری قبل از شهادت خطاب به همرزمانش گفت: دعا کنید که خداوند شهادت را نصیب شما کند. در غیر این صورت زمانی فرا میرسد که جنگ تمام میشود و رزمندگان سه دسته میشوند :
❌ دستهای که به مخالفت با گذشته خود برمیخیزند و از آن پشیماناند.
❌ دستهای که راه بیتفاوتی در پیشگرفته و غرق زندگی مادی میشوند.
✅ و دستهای که به گذشته وفادار میمانند و احساس وظیفه میکنند و از شدت مصائب و غصهها دق خواهند کرد.
🗯 پس از خداوند بخواهید با رسیدن به شهادت از عواقب زندگی پس از جنگ در امان باشید، چون عاقبت ۲ دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جزء دسته سوم ماندن هم بسیار سخت خواهد بود.
...............................