eitaa logo
مسار
327 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
616 ویدیو
2 فایل
هو الحق سبک زندگی خانواده سیره شهدا داستانک تلنگر مهدوی تبادل👈 @masare_irt ادمین : @hosssna64
مشاهده در ایتا
دانلود
✍سرزمین زیتون‌های سبز 🇵🇸سرزمین زیتون‌های سبز با تو سخن می‌گویم. رد خونین چکمه‌های سربازان اشغالگر را چگونه طاقت می‌آوری؟ نگاه معصومانه کودکی سه‌ساله بر جسد خونین مادر را چگونه می‌بینی؟ خمپاره‌های شبانه نشسته بر رختخواب خونین را چگونه نظاره می‌کنی؟ 🪖دویدن سربازان خون آشام به سمت هدفی از جنس کودک بی‌پناه را چگونه تاب می‌آوری؟ 🕊باور دارم روزی لباس آزادی را بر تن زخمی‌ات خواهیم پوشاند. یقین دارم به امامت مولایمان حضرت حجت ارواحناله‌الفداء نماز را در مسجدالاقصی خواهیم خواند. می‌دانم چشمان به خون نشسته‌ات به انتظار چنین روزی پلک هم نمی‌زند. ✊صبر کن! ای سرزمین مقدس. به زودی لشکری از یاران دهه نودی سیدعلی، در صحن مقدس مسجد گنبد خضرایت سرود فتح و پیروزی خواهند خواند. 🆔 @tanha_rahe_narafte
🇵🇸قدس ✊روز جهانی قدس، روز مقاومت امت اسلامی و فریاد «الله اکبر» بر سر سیاست‌های تفرقه‌افکن استکبار جهانی است. 🕌قدس! قبله‌گاه اول مسلمانان ای حماسه‌ی زیبای قداست در چشم زمین و زمان. 🌊با خروش مردم و ندای الله اکبر در سرزمین انبیاء الهی ریشه استقامت تنومند گشته و جوانان و کودکان فلسطینی با شهادت‌ خود مهرخفت و ناجوانمردی بر پیشانی اسرائیل می‌زنند. 🌤مردم مقاوم فلسطین با اعتقاد به پیروزی حق بر باطل این آوا را بر لب دارند، بیت‌المُقَدَّس! صبح نزدیک است. 🆔 @tanha_rahe_narafte
🌈انتظار تا کی؟ ☀️ظهور منجی موعود را چشم انتظاریم؛ در حالی که خداوند یگانه از آدم تا خاتم را به انتظارش فراخوانده است. 🛤منتظران از روزگار جوانی، چشم دوخته‌اند تا آفتاب عالم از مشرق جمعه بتابد. 🌅غروب هر جمعه، منتظران امید را تازه می‌کنند که جمعه‌ای دیگر در راه است. ✨صبا خاک وجود ما بدان عالیجناب انداز بود کان شاه‌خوبان را نظر بر منظر اندازیم. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍شیشه‌شکسته‌ها 👁چشمان یاسر سرخ شد. صورت خاک‌آلودش با اشک دو چشم سیاهش، آبراه‌هایی به پایین صورتش به راه انداخت. دستان کوچکش را در جیب پیراهنش کرد. قلوه سنگ‌ها را فشرد. همان‌جا پیمان‌نامه را با انگشت زدن در خون سر مادرش امضاء کرد. آن‌طرف‌تر پدر را دید. خستگی سال‌ها جنگیدن با دستانِ پُر از خالی را با خوابی عمیق در می‌کرد. 🎀کنار پنجره رو به درختان زیتون، خواهر کوچکش اسماء، دراز کشیده و عروسک موطلایی‌اش را به سینه چسبانده بود. با خون سرش رگه‌هایی از مِش سرخ بر موی عروسک پاشیده بود. لبخند خونین بر لبان کوچک هر دو نقش بسته بود. ⚡️یاسر در خون سر خواهر زانو زد. شیشه شکست‌ها را از زیر بدن خواهرش جمع کرد. طاقت دیدن خراش‌‌‌های کوچک بر پوست نازک او را نداشت. 💧اشک‌های یاسر، رنگ خون به خود گرفت. اینبار با گذاشتن لب‌هایش بر خون سر دختر پیمان‌نامه را دوباره امضاء کرد. رنگ سیاه مرگ، زادگاهش الخلیل را فرا گرفت. 💎خود را به سربازان اسرائیل که از زیر چکمه‌هایشان خون می‌پاشید، رساند. قلوه‌سنگ‌ها را به سمت آن‌ها نشانه گرفت. گلوله‌ای زوزه‌کشان به سینه‌اش بوسه زد. خون‌ها به آغوش درخت زیتون پناه بردند. درخت قد می‌کشد و ناله انتقام سر می‌دهد. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️دوست اجباری 🏢دوست داشت دوران راهنمایی به مدرسه نزدیک خانه‌شان برود. تمام دوستانش به همان مدرسه رفته بودند. ⚡️به حسب اتفاق آزمون ورودی مدرسه شاهد را داد و قبول شد. مدرسه‌ دور بود و آنجا دوستی نداشت. پدرش به اوگفت امسال را به این مدرسه برود و سال دگر به مدرسه نزدیک خانه‌شان. 🌱روز اول بسیار تنها بود. دوستی نداشت و دانش‌آموزان آنجا خیلی مانند او به جست و خیز علاقه‌ای نداشتند. 🌔روزها گذشت تا دوستی پیدا کرد که بهترین دوست صمیمی زندگی او شد. هر وقت روزگار بد می‌گذرد یاد حکمت پرودگارش می‌افتد. اگر به مدرسه شاهد نمی‌رفت بهترین دوست عمرش را پیدا نمی‌کرد. ✨"وَ عَسى‌ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى‌ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ‌؛ و چه بسا چيزى را ناخوش داريد، در حالى كه خير شما در آن است و چه بسا چيزى را دوست داريد، در حالى كه ضرر و شرّ شما در آن است. و خداوند (صلاح شما را) مى‌داند و شما نمى‌دانيد." 📖سوره بقره، آیه ۲۱۶. 🆔 @tanha_rahe_narafte
💎سبد مهر 🌞صبحگاهان با طلوع خورشید پنجره دل را به مهربانی بگشا؛ زیرا همسایه شادی و نشاط ا‌‌ست. 🌹خانه‌ی دل با محبت سرشار از شادمانی می‌شود. 💐شکوفه‌های مهر مهمان همیشگی قلب‌‌تان. 💐🌿💐🌿 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨مراسم ساده ازدواج 🌸وقتی قرار خواستگاری فاطمه دختر خاله اش شد، راضی بود. هم بازی بچگی هایش بود. میرزا تصمیم گرفته بود که مراسمش ساده باشد. مراسم خانه رضا بی غم؛ شوهر خاله اش بود. میهمان‌های مجلس، دایی حسین و محمد شقاقی دوست صمیمی اش و خانواده عروس و داماد بودند. 🍃زنها در دو اتاق بودند و مردها در حیاط فرش شده، نشسته بودند. این ازدواج ساده را خیلی ها نمی پسندیدند. همان ها که می گفتند «میرزا خرابکار است»، بعد از ازدواجش هم گفتند: «ازدواجش هم مثل مسلمان ها نبود. » 📚 غریب غرب؛ روایتی کوتاه از زندگی شهید بروجردی، نویسنده: عباس رمضانی، ناشر: روایت فتح، نوبت چاپ اول، ۱۳۸۹؛ صفحه۲۹ 🆔 @tanha_rahe_narafte
🕸تار عنکبوت 🌹 بانوی عزیز تار عنکبوت به خانه شما جلوه بدی می دهد. ✨ امام على عليه السلام فرمودند: نَظِّفُوا بُيُوتَكُم من حَوكِ العَنكَبوتِ ؛ 🕸خانه هايتان را از تار عنكبوت پاك كنيد. 📚قرب الإسناد ، ص ۵۲ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍قدم‌گاه دلاوران 🌊ای خلیج نیلگون! تو با داشتن آبی روشن و درخشنده و کرانه‌هایی همیشه فیروزه‌گون، با امواجی نقره‌فام که زیر نور خورشید می‌درخشد؛ همواره در دل و جان ایران زمین هستی. ✊قدم‌گاه اقتدار پارس! تا دلاور مردانِ این مرز و بوم در مقابل دشمن سینه ستبر می‌کنند، نام تو در تاریخ جهان پاینده است و مستدام، ای خلیج همیشه فارس! 🎉روز ملی خلیج فارس مبارک باد. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍سکوت علفزار 🍃در وسط علفزار، علف‌های خودرو نرمی، شبیه چمن می‌بینم. پابرهنه روی آن‌ها راه می‌روم. پاهایم را ماساژ می‌دهند. احساس سُبکی و راحتی به من دست می‌دهد. چیزی شبیه راه رفتن روی ابرها همان‌قدر رها و آزاد. لطافت و خنکی علف‌ها به عمق جانم می‌نشیند. ☘بعد از گذشتن از آن خیابان پر سروصدا و شلوغ، شنیدن بوق‌های ممتد ماشین‌ها، در این مکان آرامشی به قلبم می‌نشیند. بعد از ساعت‌های متمادی پشت چراغ قرمز ماندن، پشت‌ سرگذاشتن ترافیکی طولانی و حرکتی شبیه لاک‌پشت با آن دود و دم و آلودگی، این هوای پاک و لطیف دلم را التیام می‌بخشد. خاطرات گذشته از صفحه ذهن بیرون نمی‌روند. 🎋یک هفته پیش در آن سلول تنگ و تاریک بوی تعفن مشامم را ‌آزار می‌داد؛ ولی الان، بوی عطر گل‌های وحشی بینی‌ام را قلقلک می‌دهد. آنجا گذر زمان در میان صداهای جیغ و ناله زندانیان و قهقهه مستانه شکنجه‌گران گم می‌شد. آن‌روزها گوشم پُر از صداهای دلخراش بود؛ اما اینجا صدای پرندگان خوش آواز آن را می‌نوازد. ⚡️به خودم نگاه می‌کنم شکنجه‌های روحی و جسمی زندان از بدن کسی که عادت داشت هر روز پنج کیلومتر بدود چیزی باقی نگذاشته است. 🌸به همسرم نگاه می‌کنم. او که با حرف زدن، سکوت را نمی‌شکند. می‌فهمد بعد از دوران سخت گذشته چقدر نیاز به این آرامش و سکوت دارم. در تمام دوران سیاه‌چال‌‌های داعش، خیالم راحت بود. می‌دانستم نجمه به خوبی از عهده بچه‌ها و زندگی برمی‌آید. 🌾این روزها بارها و بارها از او بابت تمام خوبی‌هایش تشکر کردم. بی‌هوا دستش را می‌گیرم. در حال و هوای خودش است. کمی جا می‌خورد. خیلی زود لبخند روی لبانش می‌نشیند. ✨دستش را نوازش می‌کنم. لباهایم را بر روی دستش می‌گذارم. بوسه‌ای به پاس محبت‌هایش بر آن می‌نشانم. از صمیم قلب می‌گویم: «نجمه‌جان دوست دارم. » 🆔 @tanha_rahe_narafte
🌸لحظه‌ای آرامش با دوستانش دور دور رفت. بگو و بخند داشت. رانندگی دخترها سوژه جدیدی بود که مسخره‌شان کنند. آهنگ‌های خَفَن گوش کردند و معروفترین کافی‌شاپ شهر رفتند. ♨️اما همچنان دلش بی‌تابی می‌کرد. آرام و قرار نداشته و ندارد. آشوب درونش تمام نمی‌شود. 💥به فکر فرو رفت. روز خوشی را پشت‌سر گذاشته است. ⁉️چرا خوشی‌هایش او را به آرامش نمی‌رساند؟ او که هر چه بخواهد برایش فراهم است. جایی نیست تا پول هنگفتی بدهد و چند مثقال آرامش بخرد؟ ✨"أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛ بدانيد كه تنها با ياد خدا دلها آرام مى‌گيرد." 📖سوره‌رعد، آیه۲۸. 🆔 @tanha_rahe_narafte
⚡️دویدن‌هایِ ما ⭐️دویدن‌هایِ آخر ما، و خریدن‌هایِ آخر تو نفس نفس زدن‌هایِ آخر ما، آغوش بازکردن‌هایِ ویژه تو. ✨به‌راستی جنس " حی علی الفلاح " های ماه رمضان، با همه ماه‌ها فرق دارد... مؤذن می‌خواند، ما می‌دَویم، و تو چه عاشقانه می‌خَری تشنگی‌ ما را ... 🌈معبود من! نفس‌ها و خواب‌ها که عبادت شوند، عبادت‌ها را چگونه می‌خری؟! 🥀مولای مهربانم از همین الان بُغض راه گلویمان را گرفته است. فراق سخت است، آن‌هم جدا شدن از خوان گسترده تو دلمان برای ماه مهمانی‌ات تنگ می‌شود کاش تمام نمی‌شد... 🆔 @tanha_rahe_narafte