فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️میدونی فرق محجبه و بیحجاب چیه؟
بیحجاب بعد دادن ۲۳میلیون پول، لباسایی که از جنگ فرهنگی ترکش خوردن گیرش میاد 😏
محجبه با یه تومن چادری میخره که پاتک، قبل یه آتیش سنگینه 😎
#حجاب
#مناسبتی
#به_قلم_شفیره
🆔 @masare_ir
✍بهترین راه پیشگیری از ویروس
💢چند سال قبل ویروسی به اسم کرونا در کل جهان پخش شد. یکی از راههای پیشگیری، ماسک زدن بود.
ترس از مرگ⚰ اکثر مردم را به مراعات مقید کرد. جلوگیری از واگیر، دغدغه اکثر مردم بود. بدون ماسک، اجازه ورود به هیچ مکانی را نداشتی.
😷 موقع ماسک زدن، دو سوم صورت پوشیده میشد. گرمای تنفس و راحت رد و بدل نشدن اکسیژن و دیاکسید کربن زجرآور بود، اما احدی اعتراض نداشت؛ چون با نزدن ماسک امکان داشت، جان خودش و فرد دیگری به خطر بیفتد.
🤨 اگر کسی ماسک نمیزد، همه او را از عملش نهی میکردند، چرا؟ چون به ضرر ماسک نزدن پی برده بودند. چون نمیخواستند الکی بمیرند، اما چرا فردی که بد حجاب یا بی حجاب از خانه بیرون میآید، مردم آنچنان اعتراض ندارند؟ 🤔
💡زنی که اندامش را در معرض دید نامحرمان قرار میدهد، باعث تزلزل نظام خانوادهها👨👩👧👦 شده و علاوه بر آن از ارزش وجودی خود میکاهد.
📌اگر فردی به این امور واقف نیست، بقیه باید به او گوشزد کنند. همانطور که در زمان کرونا هیچ کس به خود حق نمیداد بدون ماسک در جامعه حاضر شود، فرهنگ افراد آنقدر باید رشد کند که به خود اجازه ندهند، در اجتماع به جلوهگری بپردازند.
⚡️همه باید بدانند نداشتن پوشش مناسب مانند یک ویروس برای نشاط و سلامت جامعه مضر است. چرا باید به کاری بپردازیم که جامعه را بیمار کند؟ آنگاه حتی بعد از پرداخت هزینه بسیار باز هم بیماری کامل از بین نمیرود؛ پس بهترین راه پیشگیری، حاضر شدن در جامعه با پوشش مناسب است.
#تلنگر
#حجاب
#به_قلم_صدف
#عکسنوشته_سماوائیه
🆔 @masare_ir
✍آزادی و احترام
☄پیش از مسلمان شدن تصور میکردم حجاب مثل زندان است که زن را محدود میکند و حتی حقوق اولیه او را ازبین میبرد ...
💥اما برخلاف آنچه تصور میکردم حجاب نه تنها مرا محدود نکرد، بلکه علاوه بر آزادی، برایم احترام نیز در پی داشت.
#تلنگر
#حجاب
#لنه_مته_سین
#سمیرا_خادم
#عکسنوشته_سماوائیه
🆔 @masare_ir
✍واقعیت حجاب
🧕کسانی را میشناسم که حجاب دارند و بسیار خوشحال هستند؛ چرا که برای آنها یک افتخار است که خودشان را از نگاه دیگران پوشیده نگه میدارند.
🌱اگر ایمان شما ضعیف باشد، این نکته را متوجه نخواهید شد و برایتان مهم نخواهد بود.
🔥فقط میخواهید که با دیگران اختلاط داشته باشید و میخواهید آنطوری زندگی کنید که آنها میگویند.
#تلنگر
#حجاب
#لیلا_حسین
#عکسنوشته_سماوائیه
🆔 @masare_ir
✍نیرویایمان
🛤وقتی در برزیل با چادر در خیابانهای سائو پائولو رفت و آمد میکردم، مردم مرا مسخره میکردند و ناسزا میگفتند؛
🧕ولی اصلاً توجهی نمیکردم و سکوت میکردم و حتی بعضی وقتها برایشان توضیح میدادم؛ ولی متأسفانه تبلیغات ضد اسلام در برزیل زیاد است.
#تلنگر
#حجاب
#نرجس_سلستینو
#عکسنوشته_سماوائیه
🆔 @masare_ir
✍زکات زیبایی
🌻زیبایی یکی از نعمت هایی که خداوند به انسان ها داده است.
این نعمت را در همه جا نباید به نمایش گذاشت.
👒 نمایان کردن موهای خود یا لباسهایی نامناسب، سبب زیر سوال بردن شخصیت خود فرد میشود.
💫با عفت و پاکدامنی، زیبایی را باید حفظ نمود. این کار زکات نیز حساب میشود و پاداش دو چندان دارد.
#تلنگر
#حجاب
#به_قلم_آلاله
#عکسنوشته_سماوائیه
🆔 @masare_ir
✍دلدادگی آقا جواد
📱آن سال پیام آقاجواد به دوست و آشنا برای تبریک سال نو، بوی عجیبی میداد؛ همان پیام ارسالی تبریک آخرین عیدش که نوشته بود:
«دعا کنید شهید شوم.»
📝یکی از دوستانش در جواب پیامکش گفته بود که فکر شهادت را نکن و آقاجواد به سرعت پاسخ داد: «فکرش را نمیکنم، آرزوی شهادت دارم.»
تکلیف که بر دفاع حرم تعیین شد، جبههاش را عوض کرد و همداستان شد با دوستانی که سال ها خدمتشان را کرده بود.
👧روزهای آخر آقاجواد قبل از رفتن به سوریه، برای دخترش فاطمه، قصهی حضرت رقیه سلاماللهعلیها را تعریف کرد. سپس برای او در مورد سفرش به سوریه گفت.
همین آخرین قصهی پدر برای کودک شد. قهرمان زندگی فاطمه همان رقیهای شد که در ذهنش نقش بست.
🌹خاک آن سرزمین که جواد محمدی به خادمی اش افتخار می کرد، متبرک به جای پای شهیدان است. خاک همان ها که سند شهادتش را امضاء کرد.
⚡️اگر نبودند کسانی که خدمت به شهداء می کنند تا یادشان باقی بماند، اگر نبودند همسران و فرزندان شهداء که روایتکنندهی حماسهی عزیزانشان باشند، مصداق این شعر می شدیم که:
کربلا در کربلا می مرد اگر زینب نبود.
🕌این است حکایت دلدادگان حریم بانوی دمشق. یکی مردانه پای دفاع از حرم می ایستد و یکی زینب وار ایستادگی و شهادت را روایت می کند.
امید است که بتوانیم روهروان این راویان حماسهساز باشیم.
💣نفسهای شهید جواد محمدی در "حما" سوریه، با اصابت گلوله به پا و پهلو به شماره اُفتاد. همزمان با ۱۱ ماه مبارک رمضان به شهادت رسید و پیکر مطهرش بعد از گذشت ۲۵ روز چشم انتظاری، پیدا و به وطن بازگشت.
🎥بعد از شهادت جواد محمدی فیلمی از دوران زمینی بودنش پخش شد که میگفت: «اگر خدا لطف کرد و شهادت را نصیبم کرد، بنده از آن شهدایی هستم که حتما یقه بیحجابها را خواهم گرفت.»
حواسمان به فصل الخطابهای دامنگیر باشد.
پایان
#داستانک
#خانواده
#حجاب
#به_قلم_افراگل
🆔 @masare_ir
✍یک تیر و دو نشان
خوشگلی هم زکات داره؟🤔 خوب حالا چطوری اصلا باید پرداختش کرد؟ هزینهش چطوره؟🙄
خبر خوب اینه که این زکات پولی نیست. پس آسوده بخواب😌
اما هشدار که آرامش دیگران رو با این خوشگلی نخراشی🤨
یعنی توی مهمونیا، خیابون ، مغازهها و هر جایی که در رفت و آمدی ، لباسای مناسب و در شان یه خانوم متشخص بپوشی. 👩
دادن این زکات، دوتا ثواب داره، چون هم خودت به گناه نمیفتی، هم دیگران.😉
#تلنگر
#حجاب
#به_قلم_آلاله
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @masare_ir
✍جشن خدا و فرشتهها
🧕محبوبه گیرهی روسری دخترش را محکم کردـ دختر غُر میزدـ محبوبه میدانست که باید این غُرها را تحمل کند تا دخترنازدانهاش با حجاب انس بگیرد.
⚡️اما بالاخره غرهای فاطمه کار خودش را کرد و محبوبه خسته شد. دستش را گرفت و آرام روی پایش نشاند. توی گوشش گفت: «ببین دختر قشنگم، اگه بتونی این حجاب و روسری داشتن رو ادامه بدی، هم خدا و فرشتهها به افتخارت جشن میگیرن، هم من قول میدم برات جایزه🎁 بگیرم.
🤷♀ البته اصلا مجبور نیستی. ولی دیگه اونوقت خبری از جایزه و جشن نیست. حالا انتخاب با خودته
با چشمان سیاهش به مادر زل زد: «مامان من که ازش بدم نمیاد، هوا گرمه الان. قبلا مگه یادتون نیست که خودتون برام روسریم رو میبستید؟»
صورت گرد فاطمه با روسری سفیدش، روی دست ماه بلند شده بود.
گیره را به دست فاطمه داد: «آره مامان هوا گرم شده و روسری گذاشتن کمی اذیت میکنه، ولی مگه یادگرفتن تمرینات کاراتهت سخت نبود؟ اما چون دوست داشتی کمربندت نارنجی باشه تلاش کردی.»
هنوز به مادر زل زده بود. از روی پای محبوبه بلند شد و جلوی آیینه ایستاد: «ولی مامان اگه بدقولی کنی نه من نه تو ها!»
#داستانک
#خانواده
#حجاب
#به_قلم_ترنم
🆔 @masare_ir
✍جلسهی اضطراری
🗣 من بیشتر میگویم و او بیشتر میشنود و کمتر میگوید. راستی، خودم را برایش معرفی نکردم. چه بگویم از خودم که خدا را خوش بیاید؟ میگویم:« من زیاد تلاش میکنم. آرمانگرا هستم. دست و دل بازم. اهل محبتم و خب، پاسدارم. پاسدار انقلاب اسلامی.»
🤝به گمانم برای امروز کافی است. تأیید اولیه را که گرفتهام. این یعنی مذاکرات خوب پیش میرود. این یعنی خیلی چیزها روی برگهها باقی مانده که نگفته و نپرسیدهام.
اصلا چه کسی با یک جلسه حرف زدن تصمیم میگیرد؟ درخواست جلسهی اضطراری میدهم از طریق شورای عالی امنیت خانواده که خب، با آن موافقت میشود.
📅 روز موعود فرا میرسد. باید سر و ته قضیه را بهم بیاورم، فرصت زیادی باقی نمانده است.
جلوی آینه میایستم، به موهای سیاهم شانهای میزنم. هرچه مادر میگوید: « کت و شلوار بپوش مثلا داری میری جلسه خواستگاری! »
ولی مرغ من انگار یه پا دارد!
لبهایم کش میآید و اشاره میکنم به پیراهن سبز و ساده پاسداریام: «مگه این چِشه؟ »
مادر به عادت همیشگیاش زیر لب ذکر « لاالهالاالله » با چاشنی « از دست تو! » میفرستد.
🚔نزدیک خانهشان که میرسیم دلشوره به جانم مینشیند.
حالت غریبیست!
داخل کوچهشان غُلغُلهای از جمعیت است.
چراغِ قرمز رنگِ آژیر ماشین پلیس را از راه دور میبینم که در حال چشمک زدن است.
جمعیت را میشکافم و خود را به محل حادثه میرسانم.
روی شخصی که غرق به خون روی زمین اُفتاده، با پارچه سفید پوشانده بودند.
🕊مردم از دخترخانمی میگویند که در مسیر مسجد به خانه توسط گروهک منافقین به قتل رسیده.
باقی حرفهایشان را نمیشنوم یا نمیخواهم که بشنوم.
وقتی که اشاره به آن خانه میکنند و میگویند: « خونهشون همینه »
سرم گیج میرود، کنار دیوار روی زمین مینشینم. به سرنوشت و عاقبت نامعلوم خودم میاندیشم و به حال او غبطه میخورم.
#داستاک
#خانواده
#حجاب
#به_قلم_افراگل
🆔 @masare_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✊ تنگ کردن عرصه بر بیحجابها و روزهخواران به سبک شیرازیهای غیور
📣 بعد از چندین روز حضور بیحجابها و روزهخوارها جهت عادی سازی در پارک قدوسی شیراز، اهالی این منطقه تصمیم گرفتند قرائت قرآن، نماز و افطار خود را در این پارک برگزار کنند.
👌 اما به محض ورود مومنین همهی هنجارشکنها پراکنده شدند.
📍پ.ن : کار فرهنگی آتش به اختیار [=تمیز و خودجوش] یعنی همین!
#حجاب
#ماه_رمضان
#نشر_رگباری
🆔 @masare_ir
✍️ آیا مجهز بیرون از خانه میروی؟
🧕شهیده عصمت پورانوری، حجاب جزو جداییناپذیر زندگانیاش بود.
🌘 شبها با حجاب کامل میخوابید. وقتی از او سوال میکردند که چرا اینگونه مجهز میخوابی؟
💣 جواب میداد: «اگر خانهمان بر اثر حمله موشکی مورد اصابت قرار گرفت نمیخواهم موقع بیرون کشیدن جسم بیجانم از زیر آوار، چشم نامحرمی بر من بیفتد.»
الان چی؟🤔
🔥نه صدای انفجاری میشنویم تا بترسیم!
نه صدای آژیر خطری به گوش میرسد، تا به پناهگاه فرار کنیم!
نه زمان رضاخان قلدر است تا چادر و حجاب از سرمان بردارد!
#تلنگر
#حجاب
#به_قلم_آلاله
#عکسنوشته_سماوائیه
🆔 @masare_ir
✍برترین ویژگی جراح موفق
♨️ یکی از علتهای بی حجابی در جامعه به ویژگیهای روان شناختی فرد بر میگردد. هر فردی توانایی انتخاب راه درست و توانمندی پیروی از هوای نفس و سقوط را دارد.
🎓سهیلا سامی بانوی جوان موفق ایرانی، جراح مغز و اعصاب با ۵۰۰ عمل جراحی و یکی از شاگردان پرفسور مجید سمیعی نخبه جراحی مغز دنیا در آلمان است.
🌍بانو سهیلا سامی میگوید: «من با انتخاب و آگاهی حجاب را برگزیدم و این دیگر داخل و خارج از کشور ندارد، به عقیده من میزان انتخاب پوشش به فرد بستگی دارد. من همان طوری که در آلمان پوشش دارم به همان میزان در ایران دارم.»*
🧕بانوی جراح موفق ایرانی ساکن خارج از کشور هستند؛ ولی در تمام تصاویر و جراحیها با حجاب کامل دیده میشوند.
🧠 سهیلا سامی معتقدست حجاب در زمینه جراحی برای او محدودیت ایجاد نکرده و علاوه بر کار و درس به فعالیتهای ورزشی نیز میپردازد.
*برگرفته از سایت تابناک تهران
#تلنگر
#حجاب
#به_قلم_رخساره
#عکسنوشته_سماوائیه
🆔 @masare_ir
✍دزد معصومیت
🪞جلوی آینه قدی ایستاده و برای بیرونرفتن آماده میشود. روسریاش را مرتب سنجاق میزند و باز میکند. صاف کردن کنارههای روسری به نظرش سخت میآید. اما جلوی سوگل به روی خود نمیآورد.
👀چشمهای کنجکاو سوگل را در آینه دنبال میکند که چگونه به حرکات او زُل زده. گاه به طرف او برمیگردد و با لبخند نظرش را میپرسد: «عزیزم روسریم مرتبه. خوشگلشده؟!»
👧🏻سوگل با شیطنت کودکانهاش میپرسد: «خالهجون آخه مگه مجبوری که روسریت رو اینقد جلو بذاری؟! مگه چی میشه موهات دیده بشن؟»
_آخه خدا دوستنداره آدم بزرگا موهاشون بیرون باشه.
⚡️سوگل ابروهایش را بالا میبرد و با تعجب میپرسد: «پس چرا مامانم موهای منو بیرون میذاره؟»
🧕🏻زینب آینه را رها کرده، به طرف سوگل میرود و دستان کوچکش را میگیرد: «عزیزم تو هنوز کوچولویی، ولی وقتی به سن تکلیف رسیدی ...»
سوگل موهایش را لای انگشتانش گرفته، تاب میدهد و رها میکند و اجازهی تمامشدن جملهی زینب را نمیدهد: «نخیرم خالهجون! بابام میگه اینجوری خوشگلتر میشم.»
⚡️سپس مانند فنرِ رها شده، در حال خندیدن بالا پایین میپرد و بندهای کناری شلوارکش همراه او پرواز میکنند: «تازهشم من بزرگ هم که شدم میخوام موهامو بیرون بذارم و لباس کوچولو بپوشم.»
چشمان زینب، پر از افسوس و اندوه، به سارا خیره میشود.
👩🏻سارا که حرفهای سوگل را شنیده سرخ و سفید میشود و سعی میکند حرفهای دخترش را توجیهکند: « چرا اینجوری نگام میکنی؟! بچهس، حالا یه چیزی گفت، جدی نگیر.»
🙁زینب رو به سارا کرده، با چهرهی وارفته، آهی میکشد: «سارا جان! خوب میدونی که سوگل خیلی بیشتر از سنش میفهمه، پس کمکاری خودت رو پای بچه بودن اون نذار.»
و در حال خداحافظی ادامهمیدهد:
«خدا به خیر کنه، پدر و مادرهای امروز دزد معصومیت بچههاشون شدن.»
#داستانک
#حجاب
#به_قلم_قاصدک
🆔 @masare_ir
✍پیشنهاد آن روز
👩آناهیتا دختری ریز نقش و سیزده ساله، اندامی استخوانی و فقط سیکیلو وزن دارد.
ثریا خانم نمیگذارد دست به سیاه و سفید بزند: «الهی بمیرم مادر، یکم بخور جون بگیری!»
⚡️دیروز آناهیتا یک لباس کوتاه و شلواربیرونی👖گران قیمت خرید. امروز یک شال سفید روی سرش انداخت و موهای دم اسبیاش را از زیر آن بیرون گذاشت.
همان لباس کوتاه 👚و جلوبازش را روی تاپ پوشید.
بدون اجازه و خداحافظی از مادر، با دوستش مهرسانا قرار خیابان گردی گذاشت.
💥با صدای بسته شدن در، دل مادر هم فروریخت. هیچوقت مانع کارهایش نمیشد؛ ولی نگرانی مادرانهاش، او را رها نمیکرد. آناهیتا با وارد شدن به کوچه، نگاهش به نگاه سامان پسر همسایه روبرویشان گره خورد.
😉چشمک شیطانی و نگاه خیرهاش 👀که بیپرده و آشکارا روی او زوم شده بود، ترس به جانش انداخت.
وقتی تعقیب سایهبهسایه و تیکهپراکنیاش را دید، گرومپ گرومپ صدای قلبش 💓را میشنید.
🏞نزدیک پارک بزرگ شهر و محل قرار با دوستش رسید.
مهرسانا هنوز نیامده بود. روی نیمکت چوبی کنار فواره وسط حوض نشست. به توتهایی که زیر درخت ریخته بود نگاهی انداخت. هوس توت چیدن به سرش زد. بوی تند سیگار 🚬و ادکلن و صدای سامان که بیملاحظه کنارش روی نیمکت نشست او را پراند و جیغش به هوا رفت.
🧔سامان رنگ صورتش پرید؛ ولی زود بر خودش مسلط شد: «اوهوی چه خبرته مگه جن دیدی؟ مارو باش دلمون برای کی میسوزه، اومدم از تنهایی درت بیارم!»
آناهیتا چین به پیشانی و گره به ابروهایش🤨 نشست: «برو گمشو! پسریه پرووو.»
🌳در پارک قدم به قدم پسرهایی بودند که چیزهای حال بهم زن بارش میکردند. بغض کرد و پردهی اشک جلوی دیدش را گرفت. در دلش واگویه کرد: «خاک تو سرت مهرسانا! منو شیر میکنی تیپ بزن بیا خیابونگردی کیف میده، الان کدوم گوریییی!»
🚔صدای آژیر ماشین پلیس توی گوشش پیچید سرش را بالا گرفت. پسرهای اطرافش هر کدام به طرفی میدویدند. به ایست گفتن پلیس هم توجهی نداشتند!
چند تایی دستبند به دست، گیر پلیس افتادن، سامان هم جزوشان بود.
🧕خانم پلیس خودش را به او رساند. تنش لرزید. نگاهش به لبخند روی لبهای او که افتاد، خیالش راحت شد: «عزیزم اینجا چکار میکنی؟ بهتره بری خونه، جای مناسبی برای تو نیست!»
💡آناهیتا از لحن مهربان او دلش آرام شد. خانم پلیس چادرش را تکانی داد و ادامه داد: «تازگیا اینجا پاتوق اراذل و اوباش و خلافکارا شده! بهتره زودتر بری.»
با شنیدن حرف او، فهمید خطر بزرگی از بیخ گوشش رد شده، نفس راحتی کشید:
«چشم خانوم منتظر دوستم بودم، دیر کرده، دارم میرم.»
#داستانک
#حجاب
#به_قلم_افراگل
🆔 @masare_ir
47.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺 آزادی با کشف حجاب به دست میاد؟
⭕️ حواسمون هست تو کدوم پازل داریم بازی میکنیم؟
♨️ حتماً حتماً کلیپ رو تا آخر ببینید.
#امام_زمان
#حجاب
#غیرت
🆔 @masare_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️یعنی باور کنم دل شوهر دیگری رو میبری تا دل شوهرت رو ببرن؟
📹 حجتالاسلام و المسلمین قرائتی
#خانواده
#حجاب
#کلیپ
🆔 @masare_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️حساب روزا دستت بود؟ میدونستی تا #محرم تنها ۴۰ روز مونده؟
🔸 ما هم میخوایم شروع کنیم و چله بگیریم.
🔹میخوایم چله بگیریم که از میزان گناهامون کم کنیم.
🔹میخوایم چله بگیریم که از همون روز اول محرم سوز دل و اشک چشم داشته باشیم.
🔹میخوایم چله بگیریم که #امام_زمان قبولمون کنه و به سربازیش بپذیردمون.
🔹میخوایم چله نوکری بگیریم. میخوایم از بند شیطان آزاد بشیم و بشیم بنده خدا.
🔸میخوایم #حجاب ظلمت رو از روی چشمامون پس بزنیم.
♨️پایه انجام دادن این چله هستی؟ هر روز برات یه پست مخصوص چله بذارم که یادت بمونه؟🧐
✅اگه پایهای خبرم کن👈🏻 @hosssna64
🆔 @masare_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧕🏻آیا #حجاب مانع پیشرفته؟
😒 خودمونو گول نزنیم. بیحجابی عامل فساد و عقب موندگی جوامعه، حق و باطل رو بخاطر هوی و هوس جا به جا نکنیم.
🆔 @masare_ir
36.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍کادوی امام رضا
📱با دوستم میرفتیم تهرانگردی، اینور و اونور، چیتگر.
اونوقت عکس مینداختیم، میذاشتیم توی پیج اینستامون!
با همهی این کارامون، بازم چهارشنبهها هیئترفتنمون ترک نمیشد!🙂
اونجا چون میخواستم همرنگ جماعت بشم چادر سر میکردم.
پنجشنبهها هم گلزار شهدایی شدیم!😅
واسهی خوشگذرونی ثبتنام مشهد کردیم، با هیئت رفتیم امامرضا.
روزای آخری که اونجا بودیم، یه روز سحر، روبروی گنبد نشستم. دلم خیلی شکست، اونم از خودم!
پَر شالمو دستم گرفته بودم باهاش اشکامو پاک میکردم.😢
به امام رضاعلیهالسلام میگفتم: دیگه نمیخوام اون آدم قبلی باشم!💔
🎁برگشتیم خونه، یه ماه بعدش روز تولدم بود. بابا و مامانم بهم کادوی کربلا دادند.
با خودم گفتم: اینو امام رضا علیهالسلام بهم داده!
🌱با اینکه توی مشهد عهد کرده بودم اول مهر محجبه بشم؛ ولی بلافاصله بعد از برگشت انجامش دادم.
با همون دوست صمیمی راهی کربلا شدیم.
سه روز نجف بودیم. اول مهری که قرار بود باحجاب بشم، کربلا بودیم.
📽برگرفته از خاطرهی فاطمه طاهری
#موشنگرافی
#حجاب
به قلم افراگل
تولید حسنا و نیکو
🆔 @masare_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تبیین قدم به قدم مسیر ولنگاری از زبان استاد
⚠️ اول می گوید [با] دو تا تار مو دنیا خراب می شود؟ ...
#حجاب
🆔 @masare_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔝انبوه زنان محجبه در خیابانهای #لندن را ببینید.
⚠️در حالی که برخی زنان و دختران ایرانی دارند کشف #حجاب میکنن در عوض توی اروپا زنان دارند با حجاب میشن!
#گرایش_به_اسلام
🆔 @masare_ir
✨پسرِ پیرمرد
🔹شلوار مشکی کوتاه چسبان، بلوزی با دکمههای باز و شالی افتاده دور گردن، جلوی چشمان پیرمرد ظاهر شد. پیرمرد، سر پایین انداخت و گفت: « دخترم، حجابتو حفظ کن.»
💠زن طلبکارانه، دندان روی هم کشید و جواب داد: «پیرمردِ چش دریده، وضع لباسم به خودم مربوطه، تو نگاه نکن.»
بغض در گلوی پیرمرد نشست. به سمت گلزار #شهدا حرکت کرد. در گلزار شهدا روبروی عکس نوجوانی ایستاد. به عکس خیره شد. اشک روی گونههایش به حرکت درآمد. رمقی در پاهایش نبود. روبروی قبر زانو زد، اشک روی گونهاش را با پشت دست پاک کرد. چشم در چشم نوجوان گفت: «پسرم، ناراحت نباش، نفهمید چی گفت.»
#امر_به_معروف
#حجاب
به قلم صدف
🆔 @masare_ir
🎙️شهید بهشتی: در جامعهای که عبور از چراغ قرمز منع میشود،
چگونه با عبور از خط عفاف برخورد نمیشود؟
♦️دکتر پزشکیان! بفرمایید کارشناس...
#شهید_بهشتی
#حجاب
🆔 @masare_ir