✍دغدغه آمنه
🌾کیف و ساک دستیام را کنار گذاشتم. بطری آب کوچکی همراه داشتم. سنگ قبر را شستم. اشک از چشمان درشت قهوهای رنگم بارید. با حسرت به سنگ قبر مادربزرگ مهربا نم نگاه کردم. بعد از شستن سنگ قبر کنارش نشستم.
درد دل با عزیز جون را شروع کردم: «از خونه فراری بودم؛ چون بابا که معتاد شده بود. داداش هم کم کم آلوده شد. هر شب هم دعوا داشتیم، تازه نه لفظی هر دفعه بابا یه چیزی تو خونه میشکست. تنها پناهم خدا بود و مامان. خدا رو شکر که به دل شما انداخت... »
✨با صدای خاله که سلام کرد به خودم اومدم.
بعد از سلام و احوالپرسی خاله گفت: «سحر کی اومدی؟»
🎋_تازه رسیدم.
⚡️_خدا رو شکر! خانم مهندس عمران.
🍃_خدا مادر بزرگ رو رحمت کنه. از مامان خواست منو بفرسته پیشش. از حرفها و راهنماییهای عزیز جون هم علاقمند به درس شدم و هم چادری و اهل مسجد. دلم به مامان و عزیزجون گرم بود.
💫_پاشو بریم عزیزم.
🌾با خاله ناهید راهی شدیم. خاله طبقه دوم خونهی مادربزرگ زندگی میکرد. وقتی رسیدیم خاله با کلید در را باز کرد بابا بزرگ تو راه پله بود. تا چشمش به من افتاد آغوشش رو باز کرد. کیف و ساک را کف راهرو گذاشتم و به طرفش دویدم و توی بغلش آرام گرفتم.
🍀_سحر جان! دانشگاهت کی تموم میشه.
💫_بابابزرگ! همین ترم درسم تموم میشه. از بابا و مامانم چه خبر؟
🍃_بابا که طبق معمول. اما سهیل رو مادرت ترکش داد. مادرت خیلی صبوری و تلاش کرد؛ ولی سامان دست بردار نیست. همیشه در این خونه به روی دخترم بازه. باید زودتر به من میگفت که تو زندگیش مشکل داره.
🌾اشک از چشمان پدربزرگم جاری شد و گفت: «خدا بیامرزه آمنه رو. یه روز گفت: «حسن! برو به دخترمون سر بزن، خیلی نگرانم. مریم تو شهر غریب زندگی میکنه. ازش مدتیه خبری نیست، زنگ هم نمیزنه تا از حال و روزش با خبر بشیم.»
#داستانک
#خانواده
#به_قلم_رخساره
🆔 @masare_ir
🏴السلام علیک یا فاطمةالزهرا سلامالله علیها🖤
من ایستاده بودم، دیدم که مادرم را
قاتل گهی به کوچه، گه، بین خانه میزد
گاهی به پشت و پهلو، گاهی به دست و بازو
گاهی به چشم وصورت، گاهی به شانه میزد
با چشم خویش دیدم، مظلومی پدر را
از نالهای که مادر، در آستانه میزد
مردم به خواب بودند، مادر ز هوش میرفت
بابا به صورتش آب، ز اشک شبانه میزد
🍂🥀🍂🥀🍂
#ارسالی_اعضا😍
#فاطمیه
☘️یکی از اعضای خوب کانال نوشته: «با شنیدن روضهی مادر حس غم و غربت روی دلم نشست. با خودم فکر کردم وقتی حضرت علی علیهالسلام بعد از شهادت خانم، وارد خونه میشد چقدر غریب بودن؛ دیدن جای خالی حضرت و همین طور دیدن در و دیوار...
شده خاموش دگر آن صوت و نوای فاطمه
شده حیدر سیه پوش اندر عزای فاطمه
خدایا کمک کن از حال و هوای روضه خارج نشم و قلبم با نام یا زهرا (س) نورانی بشه و از تاریکیهای نفسم دور بشم.
یا زهرا مددی...»
🖤🍂🖤🍂🖤
💎حضرت زهرا سلامالله علیها در خطبه فدک فرمود: «... آیا در ارث پدرم، به من ظلم شود در حالی که شما حال مرا میبینید و صدای مرا میشنوید و اجتماعتان منسجم است و ندای نصرت طلبی من به شما میرسد و آگاهی بر مظلومیت من همگی شما را فرا گرفته است؟!...»
🏴✨🏴✨🏴
🆔 @masare_ir
°بسم_الله°
#یه_حبه_نور
✍کیا دغدغهی تربیت بچهشون رو دارن؟
🌱اگه دغدغهی تربیت بچهتون رو دارید، اُنس با سخناناهلبیت علیهمالسلام و پیادهکردن اونا در زندگی کمک بزرگیست.
💡عبادات را تمرینی برای کودک شروع کنید. این موارد به همراه دعا و نیایشِ او، تأثیر زیادی در روح و روانش میگذارد. امیدوار بار میاد و خدا را تکیهگاه خود حس میکنه.
🔅امام محمدباقر علیهالسلام در بیان وظایف پدر و مادر برای تربیت دینی کودکان در سنین مختلف، فرموده است: در سه سالگی کلمه توحید را به کودکان بیاموزید؛ در چهار سالگی «محمّد رسولالله» به آنها یاد دهید و در پنج سالگی رویشان را به طرف قبله متوجّه کنید و به آنها بگویید که سر به سجده بگذارند.(۱)
همچنین امام صادق علیهالسلام از پدرش روایت میکند:
✨الإمام الباقر عليه السلام : إنّا نأمرُ صِبيانَنا بِالصَّلاةِ إذا كانوا بَني خَمسِ سِنينَ ، فَمُروا صِبيانَكُم بِالصّلاةِ إذا كانوا بَني سَبعِ سِنينَ...
ما كودكان خود را وقتى پنج ساله شدند به خواندن نماز امر مى كنيم و شما كودكانتان را وقتى هفت ساله شدند، به خواندن نماز امر کنید...
📚(۱)مکارمالاخلاق، ص۱۱۵.
(۲)وسائلالشیعه، ج۳، ص۱۲.
#تلنگر
#حدیث
#به_قلم_افراگل
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @masare_ir
✨گریه در خلوت خود
🌾تابستان سال سوم دبیرستان، صبح های سهشنبه میرفتیم مسجد مهدیه همدان، زیارت عاشورا. خیلی گریه میکردیم. اگر یک روز کم گریه میکردیم، تا فردا غصه دار بودیم.
✨مصطفی بعضی وقت ها می گفت: «تو نمیگذاری من گریه ام بگیرد. بیا از هم جدا بنشینیم.» می رفت گوشه ای برای خودش نمکی گریه میکرد.
📚کتاب یادگاران، جلد ۲۲؛ کتاب احمدی روشن، نویسنده: مرتضی قاضی،ناشر: روایت فتح، تاریخ چاپ: چاپ نهم- ۱۳۹۳؛ خاطره شماره۵
#سیره_شهدا
#شهید_احمدیروشن
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @masare_ir
✍نغمههای همدلی
🎶به نغمههای زندگیت خوب گوش میدی؟
یعنی چی؟!🤔
✅همیشه زن و شوهر تو زندگی مشترک باید همدلی و گوش شنوا داشته باشن.
❌ هیچ وقت قدرت گفتگو رو دست کم نباید گرفت.
💞گفتگوی ساده و صمیمی با جملات معجزهگری مثل «دوست دارم»، «منتظر شنیدن صدای زیبایت هستم»، «دلت میخواد راجع به چه چیزی با هم صحبت کنیم؟» و ...
(نگو ایبابا دلت خوشه! نگو واه واه چه لوسبازیا!😁)
✨اگه تا حالا به زندگی این جوری نگاه نکردیم ... خب از امروز ... از همین لحظه شروع کنیم!
💑هوای زندگی مشترک گاهی آفتابی و گاهی سایهست؛ اما با احترام به همدیگه و با آراستگی و مهربونی میشه کانون خانواده رو گرم نگهداشت و از هر لحظهی زندگی لذت برد.
#ایستگاه_فکر
#خانواده
#به_قلم_رخساره
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @masare_ir
✍زندگی به خاطر مادر
🍃بعد از چهلم پدر، دیگر وقت آن بود که همه سراغ زندگی خود بروند، اما مریم فکرش را هم نمیکرد که برای همیشه بروند و یا اینکه نهایت لطفشان تلفنهای هفتهای و دیدارهای دیر به دیر از مادر باشد.
☘دنیا را تاریک و تمام شده میدید. با اینکه خانوادهی پرجمعیتی داشت اما تنهاییهایش آزارش میداد. حرف دلش را حتی به مادرش نیز نمیتوانست بگوید، چون او مریض بود و مریم نمیخواست او را اذیت کند.
💫وقتی اطرافش را نگاه میکرد کسی نبود، جز مادر. کار و دلخوشی و هدفی نداشت، جز مادر. از طرفی هم تاب و توانی برایش نمانده بود تا به مادرش رسیدگی کند. همهی خواهرها و برادرهایش ازدواج کرده بودند و مسئولیت و تمام دغدغههای بیماری مادر با مریم بود، که برایش سنگین و دور از ذهن میآمد.
🎋حال مادرش را که میدید دلش بیشتر برای خودش میسوخت، چون احساس میکرد زمانی را که باید صرف خدمت به مادر بکند، در حالت افسردگی و بیحالی در حال سپری شدن است.
🍃نگاهی به مادر انداخت. حال بد او و سرفههای تلخش، احساس شرمندگی در مریم به وجود میآورد. وقتی هیچکس نیست که به او رسیدگی کند و غصهی از دستدادن همسرش را کمتر کند، حداقل لطفی که میشد به او کرد، این بود که غذا و داروهایش را به موقع دریافت کند تا حالش بدتر نشود.
💫چارهای نداشت. به خاطر مادر هم که بود باید زندگی میکرد و خود را سرپا و سرحال نگه میداشت. بلند شد. درِ یخچال را باز کرد. طبقهها و کشوها تقریباً خالی بود. حساب بانکیاش که را بررسی کرد، از اینکه هنوز پولی دارد خدا را شکر کرد. کاغذ و قلمی برداشت و نیازهای مادر و خانه را یکی یکی روی کاغذ نوشت. یک صفحهی کامل.
✨نگاهی به ساعت انداخت. وقت قرصهای مادر بود. اما او از صبح به جز قرص چیزی نخورده بود. اشک در چشمانش جمعشد. دستهای مادر را گرفت و بوسید: «قربونت برم مامان! شرمندم. یه چیزی درست میکنم قبل قرصات بخوری.»
🍃_اشکالی نداره دخترم. خودت خوبی؟! به خودت که اصلاً نمیرسی ...
💫_خوبم مامان جان.
🌾گوشی تلفن را برداشت و به سوپری محل زنگ زد تا مقداری از وسایلی را که نوشته بود برایش بیاورند. دیگر دلش نمیخواست از کسی انتظار بیهودهی همدلی و همدردی داشته باشد. فقط میخواست تا میتواند به مادر برسد و حال او را بهتر کند.
#داستانک
#خانواده
#به_قلم_قاصدک
🆔 @masare_ir
✍روزی که همه عمار شده بودند!
✊نهم دی؛ لبیکعمارها به ندای أینعمار علیِزمانهست.
🗓 یادآورِ خروش یک ملت از پیروجوان، کودکونوجوان، زنومرد با مشتهای گره کرده بر علیه شیطان بزرگ آمریکا و اَیادیِجیرهخوارِ وطنیاش است.
❄️در زمستانیسرد، دلهایی گرم و امیدوار به بهاری از جنس ظهور، به میدان آمدند.
💡به حقیقت نهم دی؛ بصیرت بینظیر مردم ایرانزمین را به نمایش گذاشت.
🔰تاجاییکه رهبر فرزانهمان حضرت آیتاللهخامنهای (دامةبرکاته) در وصف این روز و آنملت فرمودند:
🔸دشمنان این ملت، روز نهم دی را فراموش کردهاند آن کسانی که فکر میکنند در این کشور یک اکثریتی خاموش و مخالف با نظام جمهوری اسلامیاند، یادشان رفته است که سی و چهار سال است که هر سال در بیست و دوم بهمن، در همهی شهرهای این کشور، جمعیتهای عظیم به دفاع از نظام جمهوری اسلامی بیرون میآیند و «مرگ بر آمریکا» میگویند. ۱۳۹۲/۰۳/۱۴
#مناسبتی
#روز_بصیرت
#روز_میثاق_با_ولایت
#به_قلم_افراگل
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @masare_ir
✨پیشرو
🍃نزدیک ظهر بود. تریلیهای مهمات از راه رسیدند. هر چه گشتم، کسی را برای تخلیه آنها نیافتم. به ناچار در کلاس عقیدتی جلال رفته و موضوع را مطرح کردم.
🍀جلال مسئله را با شاگردانش مطرح کرد. کلاس تعطیل شد و همه آمدند و خودش پیشاپیش آنان برای تخلیه مهماتها با آستینهای بالا زده حرکت کرد.
راوی: محمود ادیب.
📚کتاب جلوه جلال، نوروز اکبری زادگان، نشر ستارگان درخشان، چاپ اول، ۱۳۹۵، ص ۸۲
#سیره_شهدا
#شهید_افشار
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @masare_ir
✍نمازیعاشقانه
😍چه قابی شود تصویر نماز مسیح
به امامتولیزمان، در چند قدمیکعبه...
🔍با توجه به روایات حدیثی شیعه و اهلسنت، وقتی امام زمان ارواحنالهالفداء ظهور میکنند، حضرت عیسیعلیهالسلام هم به زمین فرود میآیند و پشتسر اماممهدیعلیهالسلام نماز میخواند.*
💢این موضوع از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ چون حضرت عیسی علیهالسلام خودش نشانهای از نشانههای قدرت خداست به دلایل متعدد:
🔸اول؛ پیامبریست که بدون پدر بهدنیا آمده است و مادرش مریم مقدساست.
🔹دوم: او انسانیست که خداوند برای حفظ جانش او را به آسمان بالا برده است و بعد از هزاران سال به زمین برمیگردد .
🔸سوم: پیامبری از پیامبران اولوالعزم است.
🔹چهارم: صاحبکتاب و دین آسمانیست.
🔸پنجم: امت وی هماکنون میلیاردها نفرند.
☀️با توجه به موارد بالا حضرت عیسی علیهالسلام برای یاری امام عصر عجلاللهتعالیفرجه به زمین برمیگردند و کمک بزرگی به پیروزی جبههی حق میکند.✌️
✨*پیامبراکرم(صلیاللهعلیهوآله) فرموده است: منّا مهدیُ الامهِ الذی یُصَلی عیسی خَلفَه. مهدی امت که عیسی پشت او نماز می گذارد از ماست.
📚بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۹۱.
#ایستگاه_فکر
#مهدوی
#به_قلم_افراگل
#عکسنوشته_سماواییه
🆔 @masare_ir
✍یاریگر
🍃دست در دست دخترم به مسجد پا میگذارم. دختر کوچکترم گریه میکند، بغلش میکنم از میان جمعیت جایی برای پاهایم پیدا میکنم و پیش میروم.
💫روبهروی مهتابیهای سبز که میرسم، زیر قاب چوبی السلام علیک حین تقعد، می.نشینم.
فرزندم تسبیح را از میان دستانم میکشد و من ناچار میشوم ایاک نعبدهایم را با دست بشمرم.
⚡️دخترم گریه میکند، گریهای که نمازم را زودتر تمام میکند. چیزی ته دلم چنگ میزند: «اگر بچه نداشتی، خیلی قشنگتر نماز میخوندی! یادته اشک و گریههات رو؟؟
حالا این بچهها شدن غل و زنجیری که به نماز امام زمان هم نمیرسی چه برسه به سرباز شدنش!»
🌾صدایی درونم اوج میگیرد؛ وهابیها هم نماز میخوانند،
سنیها هم...
اما یاری امامِ زمان هر دوران با چیزی است. با فرزندآوری، حتی اگر نمازهایم به ظاهر بیرونقتر، کم توجهتر و کمتر باشد میارزد به اینکه در باطن زندگیام، یاریگر مولا باشم.
✨قلبم آرام میگیرد، اشکم از چشمم میبارد و به سجده میروم و صلوات میفرستم.
#داستانک
#مهدوی
#به_قلم_ترنم
🆔 @masare_ir
بسم_الله
#یه_حبه_نور
✍کارنسنجیده
وسایلی رو که نیاز ضروری و یا کاربردی نداره میخرم... چون دوست دارم اونا رو داشته باشم.🤭
🚰یا توجهی به استفاده کردن از آب ندارم؛ مثلا وقت مسواک زدن که شیر آب باز میمونه .
💢چقدر در طول روز و روزمرگیهای زندگی درگیر این کارهای نسنجیده و تکراری میشی؟!...🤔
💸اگه توجه نکنیم در روزمرگیهای پر تکرار... این جور رفتارها نه تنها به اقتصاد خانواده ضرر میزنه، بلکه دور شدن از محبت الهی رو هم در پی داره.
🌱پندانه: هر گونه اسراف و اسرافکاری نشانهی مخالفت با سنتهای الهی و مانع موفقیت در عرصههای مختلف زندگیست.
✨« إنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ»؛
«خداوند اسرافكاران را دوست ندارد.»۱
✨پيامبر خدا صلیاللهعليهوآله: «نشانه اسرافكار چهار چيز است: به كارهاى باطل مىنازد، آنچه را فراخور حالش نيست مىخورد، در كارهاى خير بى رغبت است و هر كس را كه بدو سودى نرساند، انكار مىكند.»۲
📖۱.سوره اعراف، آیه ۳۱
📚۲.تحف العقول، ج ۱, ص ۱۵
#تلنگر
#از_قرآن_بیاموزیم
#به_قلم_رخساره
#عکسنوشته_سماوائیه
🆔 @masare_ir