💞بگو دوستم داری
🌹رسول خدا صلی الله و علیه و آله و سلم فرمود:
این سخن مرد که به همسر خود بگوید «دوستت دارم» هیچ گاه از دل زن بیرون نمی رود.
📚وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۲۳
#همسرداری
#محبت
#زندگی_بهتر
#عکسنوشتهولایت
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️حسرت
🌸سعیده وارد خانه شد. مثل همیشه سلام بلندی گفت و سه قل هوالله خواند. چادرش را که به سر چوبرختی، آویزان کرد، لباسهای آویزان همسرش را دید. به اتاق همسرش رفت، تقی روی در قهوه ای رنگ کوبید و وارد شد. همسرش برای چند دقیقه سرش را از روی لبتاب بالا گرفت، لبخندی زد و سلامی تحویلش داد.
🌺« سلام، خسته نباشی خانومی»
🌼«ممنون عزیزم. شما هم همینطور.»
🍁سعیده همانطور که چهره اش را در تصویر تاریک لپ تاپ، نگاه میکرد تا شلخته و خسته به نظر نیاید، بغضش را قورت داد. ماه ها بود از کمحرفی همسرش، به ستوه آمده بود. کار همسرش پای لپ تاپ بود و در خانه. اما سعیده سعی میکرد به بهانه ای ازخانه بیرون برود تا حضورش درخانه، باعث سرزدنهای مداوم و در نتیجه عصبانیت همسرش، نشود.
🍂با این وجود هیچ وقت نتوانسته بود با کم حرفی شوهرش کنار بیاید. هربار هم که تلاش کرده بود زمینهی مشترکی ایجاد کند، بیشتر از سه چهارجمله از او نشنیده بود.
🙃هر چقدر چانهی سعیده برای هم صحبتی گرم بود، فرید ترجیح میداد، غیر از صحبت های کاری، صحبت دیگری نکند. گاهی حتی از شدت کم حرفی همسرش، به گوشه ای پناه میبرد و در تنهایی خودش، گریه میکرد. گاهی سعی میکرد بتواند با خواهرانش، حرف بزند تا نیازی به شوهرش نداشته باشد، اما هربار باز به این نتیجه میرسید که هیچ چیز صحبت بین زن و شوهر نمیشود.
🍀امروز هم پیش مشاور رفته بود. حالا میخواست به آنچه آموخته، عمل کند. به آشپزخانه رفت. چایساز را روشن کرد. بستهی نسکافه را در فنجان ریخت. آن را درون سینی طلایی گذاشت.
📚از بین طبقات کتابخانه دفتر خاطرات طلایی ازدواج و آلبوم را بیرون کشید. در زد و گفت:«جناب همسر، نسکافه میل ندارند؟!»
☕️فرید گفت:«البته که میل دارم، خدمت می رسم.»
😢سعیده بغضش را فرو داد. انگشت فرید را که حالا کنارش نشسته بود، روی خیسی پای چشمش گذاشت و با لحنی شبیه به گلایه اما پر از عشق گفت:«می بینی اینها کلماتی است که می خواهد به زبان بیاید اما چون زبان ندارند، اشک میشوند و روی صورتم قل میخورند.»
😔فرید قلبش فشرده شد. انگشتش را به سمت لبش برد. بوسه ای روی آن زد و گفت:«عزیزم! شرمنده ام. سعی میکنم یاد بگیرم. می دانم زیاد تنهایی میکشی.»
💞دقایقی بعد فرید و سعیده روی مبل در آغوش هم نشسته بودند و مشغول تعریف خاطرات شیرین ازدواجشان و بعد از آن تصمیم برای اضافه کردن عضو جدید به خانوادهی دو نفرهشان بودند. بگو بخند میکردند و مشغول برنامهریزی برای سفرهای کم هزینه و بیرون رفتن های باهم شدند.
⏰این بار سعیده وقتیبه ساعت نگاه کرد، متوجه شد حدود دو ساعت با فرید مشغول خوش و بش بوده، اتفاقی که تا آن روز بیشتر رنگ حسرت داشت.
#داستان
#به_قلم_ترنم
#همسرداری
🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
از :میرآفتاب
به: منجی عالم
🌿آقا جان
امروز مطلبی از شیخ اسماعیل شاگرد درجه یک مکتب شما می خوندم که می فرمودند: هیچ چیز مثل ادب و تواضع و فروتنی، انسان را رشد نمیده.
ادب داشته باشیم، در صحبت کردن ها، در راه رفتن، نشستن، غذاخوردن، نماز خوندن ، خوابیدن خلاصه هر کار می کنیم خودمون را در محضر خدا و اهل بیت ببینیم تا بیشتر مواظب باشیم و حواسمون رو جمع کنیم .
🌸آقا جون
دقت می خوام ، توجه و ادب می خوام. می دونم خیلی بی ادبم ولی تنها کسی که می تونه مؤدبم کنه شمایی.
🌹مولا جان
دستم را به دست شما می سپارم برای همیشه تا بی نهایت.
🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ #نامه_خاص در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید.
#نامه_خاص
#امام_زمان ارواحناله الفداء
#مناجات_با_منجی
🆔 @parvanehaye_ashegh
✨ماه رحمت شده پیدا لکَ لبّیک خدا
✨«استجابت» شده معنا لکَ لبّیک خدا
✨ماه ها در پی ماه رمضانت بودیم
✨شد روا حاجت ماها لکَ لبّیک خدا
✨وقت آن است کمی خانه تکانی بکنیم
✨تا شوی در دل ما جا لکَ لبّیک خدا
🌙حلول ماه مبارک رمضان مبارک
#ماه_رمضان
#عکس_نوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
💠 زندگی سالم
✅زندگی سالم در گرو رفتار سالم است. یکی از عوامل بسیار مهم در به وجود آمدن رفتار سالم، #عزت نفس است.
🔘هرگاه عزت نفس در نوجوان و جوان ضعیف باشد به #رفتارهای ناسالم روی می آورد.
🔘عزت نفس همان احساس #ارزشمند بودن است. این احساس از مجموع افکار، عاطفه ، احساس و تجربه ها در زندگی حاصل می شود.
🔘فرزندان زمانی از عزت نفس #بهره مند می شوند که بتوانند احساسات و عواطف مثبتی را تجربه کند.
✅بنابراین والدین نقش مهمی در ایجاد عزت نفس در فرزندانشان دارند؛ پس باید در این خصوص تلاش کنند و در زندگی شرایط مناسب را برای تجربه احساسات #مثبت فراهم کنند.
#ارتباط_با_فرزندان
#ایستگاه_فکر
#به_قلم_افراگل
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨اهمیت تعلیم دعا به فرزندان
🌺امام حسین علیه السلام مي فرمایند:
« پدرم مرا به خواندن دعای جوشن كبیر و حفظ و بزرگداشت آن توصیه نمودند و سفارش كردند كه در هنگام وفاتشان آن را بر كفنشان بنویسم و آن را به خانواده ام تعلیم دهم و آنان را بر خواندن آن برانگیزانم.»
📚بحارالانوار، ج۹۱، ص۳۸۴
#سیره_معصومین
#ارتباط_با_فرزندان
#امام_علی علیه السلام
#عکسنوشتهحسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
🌹چطور به گلهای باغچه زندگی مان برسیم؟
⭕️برای پرورش گلهای یک باغچه باید به آن رسیدگی کرد و وقت گذاشت.
✅بازی با کودک ، کتاب خواندن برای او ، و نوازش آن از روشهای پرورش عزت نفس و خلاقیت کودک است.
✅اولیاء باید یاد بگیرند که به حرفهای کودک گوش دهند ، البته باید توجه کنند که ادای گوش دادن را در نیاورند. بلکه با احترام قائل شدن به او تمام حرفهای او را به دقت گوش دهند و حتی اگر نیاز باشد کار خود را تعطیل نمایند.
#ارتباط_با_فرزندان
#عزت_نفس
#عکسنوشتهسوری
🆔 @tanha_rahe_narafte
داستان امین و دوچرخه🙋♂️🚲
✍️دوستت دارم خوش رکابم
دوچرخه:🚲
امین جان دیدی دوچرخه علی چه خوشگل و کم سن تر از من بود؟!
امین: 🙍♂️
آره خوش رکابم تازه سه روزه اون رو خریده.
دوچرخه: 🚲
آخه من فکر کردم با دیدن اون دوچرخه، دیگه من و دوست نداشته باشی و بخوای من و عوض کنی!
امین: 🙍♂️
این چه حرفیه خوش رکابِ من. مگه هر کی هر چی داشت منم باید بخوام یا داشته باشم!
دوچرخه: 🚲
خُب اون خیلی خوشگل بود. من غبطه خوردم بهش. گفتم: کاش من مثل اون بودم.
امین: 🙍♂️
هیچ وقت از این فکرا نکن. من دوستت دارم و عوضت نمی کنم. خوش رکابم بابام یک سخنی از حضرت علی(علیه السلام) بهم یاد داده که هیچ وقت فراموش نمی کنم. همش برا خودم تکرار می کنم. بابا گفت:
🌺امام على عليه السلام فرموده است: طمع نداشتن به آنچه در دست مردم است، [نشانِ ]عزّت نفْس و بزرگى همّت است.(1)
دوچرخه: 🚲
وای چه حرف قشنگی گفته!
امین:🙍♂️
آره خوش رکابم می خوام بزرگ همت باشم.
🍀🍀🍀🍀🍀🍀
🔹 1. حضرت علی عليه السلام :الكَفُّ عمّا في أيدي النّاسِ عِفَّةٌ و كِبَرُ هِمَّةٍ .
📚غرر الحكم، ح ۱۳۷۸
#ارتباط_با_فرزندان
#داستان
#به_قلم_افراگل
🆔 @tanha_rahe_narafte
15.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨السلام علیک یا اباصالح المهدی
🌺آقاجان خوش به حال آن هایی که از ماه رجب توشه اندوخته اند.
خوش به سعادت آن هایی که ماه شعبان را قدر دانستند و بهره ها بردند.
🍀دو دست خالی ام را نگاه کن ! گدای در خانه ات را ببین!
🌸آقاجان می شود با این حال خرابم به ماه رمضان بیایم ؟ آقاجان عنایتی کن.
🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ #نامه_خاص در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید.
#نامه_خاص
#امام_زمان ارواحناله الفداء
#مناجات_با_منجی
🆔 @parvanehaye_ashegh
🌼بهترین تکیه گاه
🍀پدرجان ای بهترین تکیه گاه زندگی ام
🌺لحظه لحظه تلاشت را می بینم
دستهای پینه بسته ات را می بوسم
خدا را به داشتنت سپاس می گویم
🌸دوستت دارم ای هدیه زیبای خدا
#صبح_طلوع
#به_قلم_افراگل
#عکس_نوشته_میرآفتاب
🆔 @tanha_rahe_narafte
💠تصور کردن
✅کافی است لحظه ای تصورکنیم دیگر قرار نیست آنها را ببینیم.
🔘اگر مجرد هستیم،لحظه ای فکر کنیم که دیگر نمیتوانیم هروقت که خواستیم،به دیدنشان برویم.
🔘اگر متأهلیم به این بیندیشیم که همیشه دراختیار خودمان نخواهیم بود و همانطور که با ازدواج از آنها اندکی دور شدیم ، در خطر مرگ و دوری دائمی از آنها هستیم.
🔘آن وقت بیشتر از عمق وجود، عاشق پدر و مادرمان خواهیم بود وهراشتباه و برخودشان، موجب دلشکستگی و ناراحتی ما، ازآنها نخواهد شد.
#ارتباط_با_والدین
#ایستگاه_فکر
#بهقلمترنم
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨رسیدگی به مادر
🌸محمد نسبت به پدر و مادرش کمال محبت و احترام را داشت. وقتی پدرش از دنیا رفته بود، خیلی گریه می کرد. می گفت: من رفیقم را از دست داده ام.
🌟برش اول:
وقتی فرمانده سپاه ماهان بود، مادرش بیمار شده بود و نیاز به مراقبت های پزشکی داشت. مادر را روی دوش خود سوار می کرد و از این اتاق به آن اتاق در بیمارستان می رفت. پرستارها باور نمی کردند که این جوانی که این طور مادرش را از این به اتاق می برد، فرمانده سپاه ماهان است.
🌟برش دوم:
محمد آزمونی داشت که برایش سرنوشت ساز بود. به همین خاطر یک هفته مرخصی گرفت تا خوب بخواند. اتفاقا این ایام مصادف شد با عود بیماری قبلی مادرش که نیاز به بستری داشت. محمد همه اولویت هایش را کنار گذاشت. مرخصی دوباره گرفت و مادرش را مرتب تا یک ماه و نیم به بیمارستان می برد. وقتی هم بستری شد خودش پیشش می ماند و کارهایش را انجام می داد. وقتی هم مرخص شد، ویلچری گرفت و مدام او را به فضای سبز می برد.
می گفت: اگر قرار باشد مادرم بستری باشد، تا هستم اجازه نمی دهم شما کارهایش را انجام دهید.
صندلی می گرفت و مادر را روی آن می نشاند و از پله های بیمارستان بالا می برد.
گاهی با حسرت می گفتم: یعنی می شود فرزندم علی نیز مثل تو به من رسیدگی کند.
محمد می گفت: اگر فرزندت را مؤمن تربیت کنی بقیه مسائل حل است.
راوی: ناصر ابوالحسنی و مهری ایازی(همسر شهید)
📚کتاب دل دریایی ؛ الهه بهشتی. ص۵۳
#سیره_شهدا
#ارتباط_با_والدین
#شهید_محمد_گرامی
#عکسنوشتهحسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte