eitaa logo
مسجود
214 دنبال‌کننده
136 عکس
5 ویدیو
2 فایل
تصدقت گردم! این یادداشت ها، آئینه‌یِ تمام نمایِ من هستند، همیشه پر از غلط املایی، نگارشی و محتوایی! غلط‌هایی که فقط تو آن‌ها را پوشاندی.. راه ارتباطی: @Masjoudrahmani
مشاهده در ایتا
دانلود
دَردَم از یار است و درمان نیز هم دل فدایِ او شد و جان نیز هم
هدایت شده از مسجود
👇
هدایت شده از مسجود
توبه با طمع گس شراب! دم دمایِ ظهر بودکه به زور از خواب بلند شد،هنوز سر گیجه پارتی دیشب را حس میکرد!خسته ی خسته!بنگ بنگ!نور آفتاب بدطوری ایوان ویلارا روشن کرده،حتی کمی هوای خنک هم محض رضای خدا نمیوزد،حیاط پر از آت و آشغالای مهمونی شب گذشته شده بود! مهمونیِ که تِمش سِتِ مشکی بود! عرق، ورق، زر ورق! بوی گسِ شراب، بوی ترشِ ویسکی، بوی مونده ی مَعسل های دوسیب،صدها برابر از بوی گند بدنش بود..!اصلا بوی خودش را حس نمیکرد، انگار سالهاست مرده!بی بی خشت جوری آن طرف افتاده گویی سرباز گیشنیز سالهاست اورافتح کرده! تک و شاه هم همان حوالی!خمیازه ای کشید و دور اطرافش را نگاهی کرد!همه رفته بودند!هیچکس از رفقایی که دیشب، بسلامتی یکدیگر پیک هاشان را بهم میکوبیدن نیستند! اصلا انگار هیچ کس، هیچ گاه اینجا نبوده! انگار عمری آشغال دونیِ معتاد هایی بوده که از نئشه های دورِ ترمینال جنوب پیشی گرفته اند! وای... باز هم خمیازه! پاهایش را کشید با هزار زور بلند شد و نشست!پاکت آبمیوه سان استار که ته مانده ی مزه ی دیشب بود را تکان داد! تَهش چیزایی پیدا میشد! دهانی تر کرد! لبی آغشته به آب انار غیر طبیعی! پاکت سیگار را باز کرد، فقط یک نخ داشت و دردی که در دلش بود را هیچ چیز جز ده ها نخ جواب نمیداد! هوووفی کشید! حالش از نمکِ عرقِ خشک شده ی بدنش بهم میخورد! لباس مشکی، ساعت ها رقصِ دیشب و بوی گند عرق و شراب و هزاران مواد مخدر از او، یک موجودی ساخته که حتی حوصله ی روشن کردن سیگار هم نداشت! چندین سالی میشُد که نماز نمیخواند! بابا را فقط برای پول و ویلای دزفول میخواست! احترام به مادر هم یادگار دوران خوش هیئت بود! تویِ همین فکر و خیالها سیر میکرد که سوالی ذهنش را بهم ریخت، اصلا چرا تمِ پارتی دیشب مشکی بود!؟ به آرمان زنگ زد! آرمان؛ بابا اوسکُل خب محرم بود، ماهم گفتیم مشکی بپوشیم بخندیم! گوشی را قطع کرد! دوباره هووووفی کشید... دستانش را بلند کرد و بالشت را زیر سرش گذاشت و دراز کشید! فشارش افتاده، رنگش پریده! انگار ویلا با تمام وسائلش، باغ با تمام مرکباتش دور سرش میچرخید! پرتقال های باغ از زمین به سمت آسمان آویزان بودند و نارنج ها مرده ی مرده بدون هیچ بویی! گیج گیج! حتی از گُل و اسید های دیشب هم بدتر! صدایی خیلی آرام از دور دست آمد! بیشتر و بیشتر میشد! ضبط ماشین است یا تلویزیون،نمیداند! از همسایه بغل است یا مسجد محل، نمیداند! صدای دسته عزاداری یا صدای مَلَک وحی، نمیداند! اصلا مهم نبود، فقط آرام به گوشش آشنا آمد؛《 یا حسین غریب مادر تویی ارباب دل من! یه گوشه چشم تو بسه واسه حل مشکل من!》 اشکهایش سرازیر و غم عالم بر سرش آوار گشت! پیراهن مشکی پارتی دیشب، رختِ عزای حسین شد!خاطرش به دوران کودکی اش افتاد! دسته های عزاداری! موکب ها! تعزیه ها! گریه، گریه و گریه! پاکت سیگار را باز کرد؛ زیر لب الحمدللهی گفت! و با کبریت روشنش کرد! گوگرد در هوا پخش شد، باز هم هووووفی کشید و دود را بیرون داد! اشک گونه هایش را تر کرده بود! درون دلش یاد سید جواد گذشت! دهه هفتادی که هیچگاه نه سید را دیده بود و نه در جلسه اش شرکت کرده! فاتحه ای برایش فرستاد...! گِلی از باغچه حیاط درست کرد و بر روی سر و لباسش مالید..!سینه زد! سینه زد! انقدر سینه زد انگار همه ی ملائک با او سینه زدند! همه آمده بودند! جبریل ، میکائیل، همه حتی خدا...
تمنا از علی هم صحبتی با اوست خود ورنه شفاعت می کند پیش از علی ، ام البنین ما را
دگر ز رمز حیات آگهی مجوی و مگیر دلی که از خَلش خار آرزو پاک است
هرچه کرانه‌های وجود ، گسترده تر باشد ؛ پیدا تر است . و هرچه سعه‌اش بیشتر ، روشن تر‍[ بدیهی تر ]! این گستره تا جایی می رسد که یک مصداق بیشتر ندارد. لذا وجودِ لاحدِّ واحدِ سرمدیِ ازلی ، ابده البدیهیات و اولی الاوائل است. این بر خلاف مشیِ مشائیان در الهیات مفهومی است. زیرا نزد آنان ، کلّی هرچه قدر مبهم تر باشد ، سعهء افرادش بیشتر است.
« پایان پذیری و ختم شریعت بواسطه حضرت امیر علیه السلام ، بفرض تقدم ایشان بر خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله » قال مولانا الخمینی رحمة اللّه عليه: قال شيخنا العارف الكامل الشاه آبادي (مدظله) : ان السالك بقدم المعرفة الى اللَّه، اذا تم سفره الثالث و سرى بهويّته الجمعية في جميع مراتب الموجودات يرى بعين البصيرة جميع مصالح العباد، من امور المبدأ و المعاد، و ما يقرّبهم اليه تعالى؛ و [أن] الطريق اليه لكل احد بخصوصه، و له التشريع في هذا المقام. و كان هذا المقام حاصلًا لمولانا قطب الموحدين و امير المؤمنين و الائمة المعصومين من بعده؛ و لكن رسول اللَّه(ص) لما تقدم عليهم زماناً و كان صاحبُ المقام اظهر الشريعة فلم يبق مجال التشريع لاحد، لتمامية شريعته. فلا بد للاولياء من بعده من متابعته. و لو فرضنا تقدم أمير المؤمنين(ع) عليه (ص) زماناً لأظهر الشريعة و تكفّل امر الرسالة و النبوة؛ فللرسول(ص) متابعته اذا جاء بعده. و لكن الحكمة البالغة تعلقت بأن اظهر الشريعة بيد رسول اللَّه(ص). شرح دعای سحر، امام خمینی
به شبنم صبح، این‌گلستان‌، نشاند جوش غبار خود را عرق چوسیلاب ازجبین رفت وما نکردیم‌کار خود را ز پاس ناموس ناتوانی چو سایه‌ام ناگزیر طاقت که هرچه زین‌کاروان‌گران‌شد به‌دوشم افکند بار خودرا به‌عمر موهوم تنگ فرصت فزود صد بیش وکم ز غفلت توگر عیار عمل نگیری نفس چه داند شمارخود را ز شرم‌مستی قدح‌نگون‌کن‌، دماغ هستی به‌وهم خون‌کن تو ای حباب‌از طرب چه داری پر از عدم‌کن‌کنار خود را بلندی سر به جیب هستی‌، شد اعتبار جهان هستی که شمع این بزم تا سحرگاه‌زنده دارد مزار خود را به‌خویش اگر چشم‌می‌گشودی‌، چوموج دریاگره نبودی چه سحرکرد آرزوی‌گوهرکه غنچه‌کردی بهار خود را تو شخص آزاد پرفشانی قیامت است این‌که غنچه مانی فسرد خودداریت به‌رنگی‌که سنگ‌کردی شرار خود را قدم به صد دشت و درگشادی‌، ز ناله درگوشها فتادی عنان به ضبط نفس ندادی طبیعت نی سوار خود را وداع آرایش نگین‌کن‌، ز شرم دامان حرص چین‌کن مزن به سنگ ازجنون شهرت چونام عنقا وقار خود را اگر دلت زنگ‌کین زداید خلاف خلقت به پیش ناید صفای آیینه شرم داردکه خرده‌گیرد دچار خود را به در زن از مدعا چوبیدل زالفت وهم پوچ بگسل بر آستان امید باطل‌، خجل مکن انتظار خود را
در نجف باش زائر زهرا عاشقان در مزار یک دگرند
« بررسی درجات مقام رضا در قرآن ، و نگاهی به چیستی و چرایی عطای الهی به نفس نبوی »
مسجود
« بررسی درجات مقام رضا در قرآن ، و نگاهی به چیستی و چرایی عطای الهی به نفس نبوی »
« بررسی درجات مقام رضا در قرآن ، و نگاهی به چیستی بالاترین عطای الهی به نفس نبوی » در قرآن کریم در خصوص تعدادی از مقاماتی که انسان در سیر الی اللّه کسب می کند ، سخن آمده است . مانند : مقام ایمان ، مقام صلوح ، مقام تسلیم ، اخلاص و.. . یکی از مقاماتی که قرآن در خصوص آن سخن گفته ، مقام « رضا » است. رضا را در مقاییس و تراجم لغت در زبان پارسی به « خوشنودی » تقریب و ترجمه کرده اند. مقام رضا به خودی خود دارای درجات و مراتبی است ، که هر مرتبه مافوق مرتبه مادون می باشد . که قرآن کریم آن را به سه درجه تقسیم و بیان کرده است. درجه نخست ، به « رضایت مخلوق از خالق » اختصاص پیدا کرده است . در این مقام و جایگاه ، عبد از مولایِ خویش خوشنود و راضی می شود . قرآن می فرماید: « يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً » راضیه مقام رضایت انسان از خدایِ خویش است. همانطور که مولاناالحسین علیه السلام در روز واقعه فرمودند : « الهي رضاً بقضائِك ». و بقول آیت اللّه جوادی آملی : آن خانمی که در بزم یزید ؛ « ما رأیتُ الّا جمیلا » گفت ، خواهر کسی بود که در گودال « رضاً بقضائك » فرمود. کتاب اللّه ، درجه دوم از مقام رضا را مختص به « رضایت خالق از مخلوق » بیان کرده است . جایگاهی که خدا از بنده اش خشنود و راضی می گردد .قرآن کریم گاهی به نحو یک طرفه ؛ « لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ » و گاهی بین الطرفین ؛ « رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ۚ ذَٰلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ » همچون رابطه حبّی ؛ « قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ » با محورین اتّباع از رسول اللّه بیان کرده است . و در آیتی دیگر رضایت الهی را ثمره‌ء خشیت قرار داده است ؛ « رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ۚ ذَٰلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ». اما درجه سوم از مقام رضا ، به وضوح از دو درجه گذشته ، افضل است . این جایگاه فقط به نفس نبی خاتم المرسلین صلی اللّه علیه و آله اختصاص دارد و احدی با او در این جایگاه شریک نیست . در این جایگاه گویی خداوند عالمیان به حضرت ختمی می فرماید ؛ « چه عملی منِ خدا ، برای تو بنده [ پیامبر ] انجام دهم ، تا تو از منِ خدا راضی و خشنود شوی؟! » لذا به زودی به پیامبر چیزی عطا می شود که به واسطهء آن ، ایشان خوشنود و راضی گردد ؛ « وَلَسَوۡفَ يُعۡطِيكَ رَبُّكَ فَتَرۡضَىٰٓ ». این درجه برای هیچ انسانی جز نبی خاتم ثابت نشده است. حال دو سوال اساسی در این مقام سوم مطرح می شود. آیا خداوند به رسول اللّه چیزی عطا کرد؟! اگر عطا کردند ، مصداق آن چه بوده است؟! با فحص در قرآن پاسخ پرسش اوّل مشخص می گردد ؛ خداوند سبحان طبق آیه‌ « إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ » ، این بهای رضایت را پرداخت کرده است . [ به هم‌خانوادگی واژه یعطیک و اعطیناک توجه شود. ] یعنی برای رضای پیامبر از خدا ، « کوثر » به ایشان اعطاء شده است . در معنای این واژه ؛ راغب اصفهانی در المفردات ، کوثر را به خیر کثیر ترجمه می‌کند . و دیگران نیز قریب به همین معنی را گفته اند. پس از روشن شدن مفهوم کلّی « اعطای کوثر » به پیامبر خاتم ، باید برای پاسخ سوال دوّم و تشخیص مصداق آن به سراغ تفاسیر رفت . درباره‌ی تعیین مصداق کوثر اختلاف بین اهل فن بسیار است . بعضی آن را حوض کوثر دانسته ، عده ای نهری در بهشت ، مقام محمود ، اصلِ وحی ، قرآن و.. را بیان کرده اند . اما آنچه بین غالب مفسّرین خاصّه و عامه [ همچون علامه آلوسی در روح المعانی و فخر رازی در تفسیرالکبیر و قس علهذا ] به عنوان مصداق اتمّ « کوثر » به نحوی متّفقٌ علیه می باشد ؛ وجود مقدّس حضرت زهراء سلام اللّه علیها است. و من هنا یظهر : آنچه خداوند سبحان در بالاترین درجه‌ی رضایت ، بواسطه آن ، خوشنودی حضرت رسول اللّه را جلب کرد ، اعطای وجودِ ذی‌جود حضرت زهراء مرضیة سلام اللّه علیها به نفس نبوی است. سقانا یوم الحشر ، من ید بعلها ، ان شاء اللّه . مسعود رحمانی https://eitaa.com/joinchat/1458372640C19d19bdd5a
« وجه اشتراک در نفی علیّت در مادّه و وجه افتراق در قبول و عدم قبول خدا و علم »