eitaa logo
مسجود
587 دنبال‌کننده
149 عکس
6 ویدیو
2 فایل
تصدقت گردم! این یادداشت ها، آئینه‌یِ تمام نمایِ من هستند، همیشه پر از غلط املایی، نگارشی و محتوایی! غلط‌هایی که فقط تو آن‌ها را پوشاندی.. راه ارتباطی: @Masjoudrahmani
مشاهده در ایتا
دانلود
تصدُّقت گردم! تو یک‌ پارچه حقیقتی بودی که ابتدائاً نه تقسیمی تورا روا بوده و نه قِسمی!‌ آن‌که تورا به انستولوژی (۱)و اپیستمولوژی(۲) تقسیم کرده هیچْ‌گاه به درک تامّی از تمامُ الحقیقه‌اَت نرسید و نمی‌دانسته که «لمّا کان من المستحیل أن یتّصفَ الموجود بأحوالِ غیرُ الموجوده!» ای به قربانت! فیلسوف‌نُمایانی که از عرفان تو فَرسنگ‌ها فاصله دارند پایدار ذهن را در تقابلِ با عین و آن‌را در کانتکستی جداگانه می‌بینند و برای هرکدام از آن‌ها احکامی جداگانه صادر میکنند. دیوانه ات گردم! عینیّت تامّه‌ات ذو مراتبِ تشکیکی است. ذهن و عین هردو مراتبی ازاین تجلّی‌اند. حال آن‌کس که تورا عینیّت تامّه دانست و ذهن و عین را مراتب او، چگونه صفاتی را برای ذهن درنظر گیرد که برایِ عینِ تو صادق نیست؟! ۱.هستی شناسی ۲.شناخت شناسی
بشنو از نی چون حکایت میکند و از غریبی ها شکایت میکند تصدقت گردم! نی آدم ابوالبشر است! جمیعِ ادیان الهی آدم ابوالبشر را مهبوط گفته اند! اهل لغت را برای هبوط معنایی جز فرود نیست و فرود که از بالایی به پایین آمدن است را فرعی جز بالا و پایین بودن نیست! چرا که این دو متضایف اند! داروین و ماتبع انسان را با پیش فرض تاریخمندی آن متکامل یا بقول فارسی اش فَرگشت دانسته اند! آنچه واضح است تکامل یعنی پایینی را بالا رفتن! پس این مقوله نیز متضاعف است و فرع بر پایین و بالایی! علل این تفاوت نگاه را باید در علم و باور به حقایق بالایی و عوالم دیگر وجود دانست! داروینی که مادیگراست، حدوث انسان را متکامل از اجسام دیگر میداند و ادیانی که حقیقت انسان را فی الافق الاعلی می بینند، جسم اورا جز اسفل السافلین نمیشمارند! از طرفی دیگر حکیمان در مطلع مباحث خود قائل به براعت استهلال بودند_ همچو ماهی که در ابتدای ماه مقداری از خود را به نمایش میگذارد و این بدان معناست که حقیقتی در حال ظهور است_و سعی داشتند تام و تمام معانی ذوقیقه و کشفیه و حتی حکمیهِ مصحف خود را در مدخل، دیباچه و یا مقدمه بنحو مجمل بیان دارند! مولانا نیز خارج از عهد حکما نیست. باید گفت؛ نی در عرف عرفان اهل عامه_همچو امام محمد عزالی و غیرهم_ بیانگر انسان کامل است! اما بنظر میرسد؛ مولانا بدان ملتزم نیست.لکن کسی رقص را نماد عبادت و شادیِ روح را نماد پذیرش حق دانسته، نمیتواند نی که تجلیِ شکوِه و شکایت است را نماد انسان کاملی بداند که متصف است به فعل سکوت! باید شنید؛ نی قبل از چیده شدن از اصل و ریشه ی خود، هم درونش پُر است و هم ساکت ساکت! میتوان ازین رهنمود پی برد که نیِ آواز خوان و شکوِه سرا ، آن انسانیست که از اصل خود در عوالم ملکوتی، جبرونی و لاهوتی جای مانده و در نشئه ی ناسوت زندانی گشته است و ناله فراغ با نشئات الاعلی سر میدهد! چنانچه نی پس از بریده شدن از روح تهی گشته و فلوت دست درویشان دنیا بریده و بخت برگشته میگردد! حال ای عزیز! نی آدم ابوالبشر است!او پس از فراغ با مقام وحدت، در حضور در مقام کثرت، وحشت زده، سه قرن پیاپی، گریان و زار است! همانگونه که الغیبه النعمانی از صادق آل محمد(ع) نقل کرده است!۱ ۱.روایت ذیل چگونگی بدنیا آمدن هبه الله
یا ایهاالعزیز! این بنده برای حقیقت وجودی خود هرچه گشت هیچ اسمی نیافت! آن را نه به جان و عقل و نه به نفس و روح نمیتوان شناخت! زیرا علی القاعده نفس، روح و جان نیز به آن استناد داده شده و گفته میشود؛ نفسِ من! جانِ من! روحِ من! و.. پس حقیقتِ من غیر از حقیقت روح و نفس است و اگر اینچنین نبود اضافه هرکدام به نفس اضافه ای غلط و باطل بود! تصدقت گردم! کی شود بین من و تو وحدتی پدید آید که اضافی آن از بین رفته و یک کلمه واحده بر ما دلالت کند؟! مثلا صدایت کنم: من! ای به فدایت! تولدِ منِ حقیقی آن روز است!