eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
«مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّه». انسان باید خودش را بشناسد تا این معانی را درک کند. من و شما مراتبی داریم به نام روح، عقل، خیال و جسم. مرتبه ی روح فلان کس اعلی از مرتبه‌ی جسم اوست. لذا به این توجه داشته باشید که در فقره عرشی أنا مِن حسین بحث افضلیت و مفضولیت نیست. بلکه داریم شئون وجودی انسان کامل را تعریف می کنیم؛ کلّنا نور واحد. مرتبه ی اعلای اهل بیت علیهم‌السلام که اعلی ترین مرتبه‌شان هست و بالاتر از آن خداست، آن نور واحد وجود است. خدا خالق ائمه علیهم‌السلام است و ایشان از خودشان استقلالی ندارند. اعلی ترین مرتبه‌ای که انسان تا آن می‌تواند رشد بکند، همین نور واحد است و هیچ بشری تا به حال بالاتر نرفته است. نه این که جایی باشد و بشری به آن جا راه پیدا نکرده باشد بلکه از آن بالاتر خداست. ممکن هم هیچ گاه واجب نمی‌شود چون انقلاب در ذات پیش می آید. مخلوق مخلوق است و خدا هم خداست. اما این چهارده معصوم به یک مرتبه‌ای از بندگی رسیده اند که آن مرتبه بالاترین مرتبه‌ی ممکنه‌ی بشری است و آن مرتبه نور واحد است، مرتبه ی امر است. ایشان از عالم خلق گذشته اند. «أَلاٰ لَهُ اَلْخَلْقُ وَ اَلْأَمْرُ» (اعراف/۵۴) از خلق گذشته‌اند و مرتبه‌ی فوق خلق را پیدا کرده‌اند و آن، مرتبه‌ی امر است...
■منبر شب پنجم : ظهور امام زمان جزای کربلاست (ارتباط امام حسين عليه السلام و امام عصر عج)■
■پیوستن شَبَثِ بنِ رِبعی از دعوت کنندگان امام حسین علیه السّلام به کوفه همراه با هزار نفر لشگر سواره نظام به سپاه عمر سعد■
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیات 254-253 بقره قسمت چهارم بخش دوم1⃣ ● بيان حقيقى بودن استعمال لفظ ((كلام )) و ((قول )) در غير موارد بشرى جهت دوم : يعنى بحث از جهت كيفيت استعمال - در سابق توجه فرموديد كه بشر در آغاز مفردات لغات را در مقابل محسوسات و امور جسمانى وضع كرد، و هر وقت لغتى را به زبان مى آورد، ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 487 شنونده به معناى مادى و محسوس آن منتقل مى شد و خلاصه دايره استعمال لغات امور مادى و محسوس بود، سپس به تدريج منتقل به امور معنوى شد، و اين انتقال و استعمال لفظ در امور معنوى هر چند در ابتدا، استعمال مجازى بود ليكن در اثر تكرار استعمال كار به جائى رسيد كه آن امر معنوى هم معناى حقيقى كلمه شد، چون يكى از نشانی هاى حقيقت بودن استعمال ، تبادر است ، يعنى اينكه هر وقت كلمه به زبان جارى شود آن معنا به ذهن راه يابد، و استعمال لغات در امور معنوى اين طور شد. و ترقى اجتماع و پيشرفت انسان در تمدن باعث مى شد كه وسايل زندگى دوشادوش حوائج زندگى تحول پيدا كند، و مرتب رو به دگرگونى بگذارد، در حالى كه فلان كلمه و اسم ، همان اسم روز اول باشد، مصداق و معناى فلان كلمه تغيير شكل دهد، درحالى كه غرضى كه از آن مصداق منظور بوده همان غرض سابق باشد. مثلا روز اولى كه بشر عربى زبان ، كلمه سراج و بشر فارسى زبان كلمه چراغ ، را وضع كرد، براى آن ابزار و وسيله اى وضع كرد كه احتياجش را به نور برطرف سازد، و در روزهاى اولى كه اين كلمه وضع شده بود معنا و مصداقش يعنى آن وسيله اى كه در شبهاى تاريك پيش پايش را روشن مى كرد عبارت بود از يك پياله پايه دار سفالى ، كه مقدارى روغن خوراكى و يا هر چربى ديگر در آن قرار داشت ، و فتيله اى در آن روغن ، غوطه خورده بود،و سر فتيله در لبه پياله قرار گرفته و افروخته می شد، و شعله آن ، اطاق و مسير راه او را روشن مى كرد، و سراميك سازان آن روز هم همين پياله پايه دار را مى ساختند، و نام آن را چراغ مى گذاشتند، سپس اين وسيله استضائه و روشنائى ، به صورتهاى ديگرى در آمد، و در هر بار كه تغيير شكل مى داد، كمالى زائد بر كمال قبلى خود را واجد مى شد، تا آخر منتهى شد به چراغ الكتريكى ، كه نه پياله دارد و نه روغن و نه فتيله ، و با اينكه هيچ يك از اجزاى روز اول را ندارد، باز لفظ چراغ را بر آن اطلاق مى كنيم ، و اين لفظ را بطور مساوى در مورد همه انحاء چراغها استعمال مى كنيم ، بدون اينكه احتياج به اعمال عنايتى داشته باشيم ، و اين نيست مگر به خاطر همين كه غرض و نتيجه اى كه روز اول بشر را واداشت تا پياله پيه سوز را بسازد، آن غرض بدون هيچ تفاوتى در تمامى اشكال چراغها حاصل است ، و آن عبارت بود از روشن شدن تاريكيها. و معلوم است كه بشر به هيچ يك از وسائل زندگى علاقه نشان نمى دهد و آن را نمى شناسد مگر به نتائجى كه براى او، و در زندگيش دارند. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بيان آيات سوره #عصر□ □اين سوره تمامى #معارف قرآنى و #مقاصد مختلف آن را در #كوتاهترين بيان خلاصه كر
□بیان آیه (۱) سوره عصر□ □والعَصر(۱) □در اين كلمه به سوگند ياد شده، و از نظر مضمونى كه آيه بعد دارد آن است كه منظور از عصر، رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) باشد، كه عصر اسلام بر افق مجتمع بشرى، و و غلبه بر باطل است، چون مضمون آيه بعد اين است كه عالم انسان را است و تنها كسانى را نمى گيرد كه از حق نموده، و در برابر آن كنند، و اين عبارتند از كسانى كه به خدا و روز جزا آورده و عمل كنند. □ولى گفته اند: مراد از ، وقت عصر، يعنى است، چون اين وقت دارد بر كه روز را مى برد و شب را مى آورد، و و را از سلطان روز يعنى سلب مى كند. □بعضى گفته اند: مراد نماز است، كه نماز است كه از همه نمازهاى فضيلت بيشترى دارد. □بعضى گفته اند: مراد شب و روز است، كه به آنها گفته مى شود. □بعضى گفته اند: منظور از عصر است، كه در آن وجود دارد، كه بر قدرت دلالت دارد. □و بعضى ديگر ديگر ذكر كرده اند. و در بعضى از روايات آمده كه منظور، عصر (عليه السلام) است كه در آن عصر بر باطل به طور كامل کند. @mohamad_hosein_tabatabaei
■●فضیلت بر سیدالشهدا علیه‌السلام اهمیت مجالس حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام در سیره و بیان آیت‌الله بهجت قدس‌سره●■ ■●آن‌هایی که بُکای(گریه‌ی) مردم را ـ‌ نعوذ بالله‌ ـ امر غلطی می‌دانند، چه می‌گویند؟! این «بُکاء مِن خَشیَة الله؛ گریه از خشیت الهی» عمل انبیاء است. چه می‌گویند؟! ■●مسئلۀ بکاء(گریه) بر سیدالشهداء المظلومین علیه‌السلام، این هم مثل بکاء از خشیة الله است. این هم همان اجر را دارد. قطره‌اش چقدر [فضیلت و اجر دارد]. بعضی می‌گویند: گریه چه فایده‌ای دارد؟ فایده‌اش این است که اتصال روحی انسان با خود سیدالشهدا علیه‌السلام و با حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله و با خدا در ترقی است؛ با همین بکاء‌ها. ■●رحمت واسعه، چاپ۴، ص۲۷۰●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴 ■●عاشورا به مثابه یک مکتب - ۴●■ ●واقعه عاشورا تجسّم جامع و
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴 ■●عاشورا به مثابه یک مکتب - ●■۵ ●درس جامعیّت دین در واقعه عاشورا● ■نهضت اباعبدالله علیه السّلام یک نهضت چند بعدی است، تک بعدی نیست. متأسفانه یکی از مشکلات، یک بعدی تحلیل کردن محقّقین در داستان عاشورا است. ■عرفا را می‌بینید که وقتی به قضیه عاشورا پرداخته‌اند، چقدر آن را زیبا ترسیم کرده‌اند. منظومه عمان سامانی را نمی‌دانم خوانده‌اید یا نه، اگر نخوانده‌اید حتماً بخوانید. ببینید چه تفسیر زیبای عارفانه‌ای از واقعه عاشورا دارد. صفی‌ علیشاه هم منظومه‌ای در داستان کربلا دارد، آن هم تفسیر زیبای عارفانه‌ای ارائه کرده است. ■پس برخی به بعد عرفانی داستان کربلا نگاه کرده‌اند و کلّ واقعه عاشورا را در وجهه عرفانی آن خلاصه کرده‌اند. ■در برخی دیگر حساسیّت‌های سیاسی و اجتماعی بیشتر بوده، واقعه عاشورا را از منظر ظلم ستیزی و اصلاح طلبی نگاه کرده‌اند و همه‌ی داستان عاشورا را در آن بعد خلاصه کرده‌اند. ■گروهی گرایش‌های اخلاقیِ قوی داشته‌اند، واقعه‌ی عاشورا را در آئینه اخلاق الهی دیده و جلوه‌های زیبای کرامت‌های روح انسان را در عرصه‌ی وقایع عاشورا مورد توجه قرار داده‌اند و کل تفسیرشان در مورد عاشورا یک تفسیر اخلاقی بوده است. ■یکی از مشکلاتی که ما در مورد فهم عاشورا داریم همین است که غالباً هر کسی به تحلیل واقعه‌ی عاشورا پرداخته، این واقعه را در یکی از ابعاد خودش خلاصه و تفسیر کرده است. در حالی که واقعه‌ی عاشورا به هیچکدام از این ابعاد محدود نمی‌شود، بلکه واجد همه این ابعاد است. ■همان‌طور که وجود انسان دارای ابعاد مختلفی است، یعنی یک انسان هم ظاهر و پیکری دارد، هم روانی دارد و هم ذات و دل و روح و جانی دارد، در عین حال همه این ابعاد را دارد. هم اندیشه دارد، هم احساس دارد. انسان یک موجود جامع است. شما یک انسان را نمی‌توانید فقط در احساسش محدود کنید. یک انسان را فقط در اندیشه‌هایش تعریف کنید. یک انسان را فقط در رفتارهای ظاهری‌اش محدود کنید. یک انسان را فقط در بعد اخلاقیاتش تفسیر کنید. یک انسان را فقط به علایق و باورهای قلبی‌اش محدود کنید. انسان را به هیچ کدام از این ابعاد نمی‌توان محدود کرد. انسان واجد و جامع همه‌ی این هاست. ■به همین ترتیب واقعه عاشورا که تبلور تمامیت انسانیت است، واجد همه آن ابعاد است. واقعه عاشورا را نه به عرفان، نه به سیاست، نه به کلام، نه به هیچ کدام از ابعاد دیگر نمی‌توان خلاصه و محدود کرد. فلذا درس جامعیّت دین را می‌توان از واقعه‌ی عاشورا گرفت. ■یک مقصد الهی در داستان عاشوراست؛ که این مقصد از عشق عمیق اباعبدالله الحسین علیه السّلام به خدای متعال سرچشمه گرفته است. این عشق عرفانی عمیقی که در همه‌ی تاریخ بشریّت نمونه است. با همان تعبیر زیبای عمان سامانی: این جام شراب تلخ الهی را هیچ یک از انبیاء و اولیاء هم در طول تاریخ نتوانسته‌اند تحمّلش کنند و این امانت بزرگ الهی را فقط اباعبدالله الحسین علیه السّلام پذیرفت و این جام را مستانه سر کشید. ■سائق و محرّک اصلی اباعبدالله الحسین علیه السّلام در داستان کربلا، همان عشق عرفانی عمیق اباعبدالله علیه السّلام به خدای متعال است. آن عشقی که همه چیزش را فدای آن معشوق حقیقی‌اش می‌کند. ●ترَکْتُ الْخَلْقَ طُرّا فی هَواکا ●وَاَیْتَمْتُ الْعِیالَ لِکَیْ اَراکا ●ولَوْ قَطَّعْتَنی فِی الْحُبِّ اِرْبا ●لَما حَنَّ الْفُؤادُ اِلی سَواکا ●ترَکْتُ الْخَلْقَ طُرّا فی هَواکا از همه‌ی خلق در راه عشق تو بریدم ●واَیْتَمْتُ الْعِیالَ لِکَیْ اَراکا و در راه دیدار تو ای خدای من، ای معشوق من، زن و بچه‌ام را، خانواده‌ام را به یتیمی نشاندم. ●ولَوْ قَطَّعْتَنی فِی الْحُبِّ اِرْبا و اگر در راه عشقت ای خدای من، مرا ارباً اربا و قطعه قطعه کنی. ●لما حَنَّ الْفُؤادُ اِلی سَواکا قلب من جز به سوی تو پر نخواهد کشید و جز تو را آرزو نخواهد کرد. ■سائق اصلیِ اباعبدالله الحسین علیه السّلام، این عشق الهی است. اما این مقصد و غایت نهایی اباعبدالله علیه السّلام به معنای نفی آن مقاصد میانی و واسط نیستند. .... ■●«استاد مهدی طیّب» ●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■شب هفتم محرّم که اعلام شد آب را بر اصحاب و اهل بیت اباعبدالله علیه السّلام بستهاند، اهل حرم هول کردند. حالا هم شبهای هفتم محرّم که میگویند امشب آب بر اهل حرم بسته شد، شیعه هول میکند. هول غیر از خوف و ترس است. در خوف و ترس شخص کمی دوام میآورد، ولی وقتی هول آمد، بلافاصله از پا میافتد. ■همه چیز از آب آفریده شده است. ماهی که از آب آفریده شده و غذایش آب است و در آب غوطهور است، دائم میگوید: آب، آب. جویبارها رودها را میجویند و رودها دریا را و دریاها اقیانوس را. اقیانوسها هم آب آب میکنند و سر به آسمان برمیدارند. مخلوق که هستیای جز هستی خالق ندارد، یکپارچه عطش به خالق است. ■در کربلا هم قحط آب بود، هم قحط محبّت. ■عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی■ ■●مصباح الهدی تٱلیف استاد مهدی طیّب●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●معنای «اهدناالصراط المستقیم»●■ ■«اهدنا الصراط المستقیم»، معنایش این است که خدایا خودم را به خودم بنما؛ خودم را به خودم بشناسان. از پروردگار طلب می کنیم که ما را به خودمان بشناساند. اگر من خودم را به خود شناختم، آن وقت خدا را هم می شناسم. #دکتر_دینانی @mohamad_hosein_tabatabaei
●رد پایی که چنین دور خودش،چرخیده است ●حال روز پدری هست که حیران شده است #یاعلی @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
■رسیدن لشگر عمر سعد به سی هزار نفر ■مذاکره امام حسین علیه السّلام با عمر سعد ■نامه‌ی خولی به ابن زیاد
یکی دیگر از درس‌هایی که در عرصه‌ی عرفان و اخلاق از می‌توان آموخت، درس و است. جلوه‌ی اباعبدالله علیه‌السّلام را هنگام شهادت فرزند بزرگوارشان علیه‌السّلام می‌بینیم. آنگاه که تیر سه شعبه، سر مطهّر این فرزند بزرگوار حضرت اباعبدالله علیه‌السّلام را ذبح کرد، در حالی که خون فوّاره می‌زد،امام حسین علیه‌السّلام دست خویش را زیر گلوی عليه ‌السّلام گرفتند و خون‌ها را به آسمان پاشیدند؛به طوری که قطره‌ای از آن خون‌ها به زمین نیامد. آن‌گاه به خدا عرضه داشتند: هَوَّنَ عَلَیَّ ما نَزَلَ بی اَنَّهُ بِعَینِ اللهِ: تحمّل این حادثه با همه‌ی سهمگینی آن برای من آسان است؛ چرا که این ایثار در برابر دیدگان محبوب و معشوقم اتّفاق می‌افتد. شخص محبّ و عاشق، سلیقه‌ی مستقلّ و علی‌حدّه‌ای در برابر محبوب خویش ندارد، آنچه را که محبوب می‌پسندد و روا می‌دارد، او هم می‌پسندد و دوست می‌دارد. به تعبیر باباطاهر عریان: یکـی درد و یکـی درمـان پسنــدد یکـی وصـل و یکـی هجـران پسنـدد من از درمان و درد و وصل و هجران پسنــدم آنـچـه را جـانــان پسنـدد (مهدی طيب)
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
روز عاشورا که روز داغ بود باغبان تنها میان باغ بود باغ او گلهای رنگا رنگ داشت با خزان بی مروت جنگ داشت یورش باغ خزان بیداد کرد کربلایش را حسین(علیه السلام) آبادکرد یوسف زهراء که از روز الست با خدایش رشته میثاق بست از برای حفظ دین وعدل وداد هر چه بودش درکف اخلاص داد جمله گلهایش ز کین پرپرشدند میهمان حضرت داور شدند شد چو تنها آن امیر ارجمند بانگ هل من ناصرش گشتی بلند سینه پرسوز و ،دلی صد پاره داشت کودک شش ماهه در گواهره داشت شیر خوارش از عطش بی تاب بود خشک لب در انتظار آب بود در کنار آب از جور یزید از انگشت خود را می مکید باغبان تا بانک غربت ساز کرد نرگس شهلای خود را باز کرد ناله اش روحی به سوز ساز داد با زبان کودکی آواز داد ای پدر از بی سپاهی دم مزن زین سخن آتش برین عالم مزن ای پدر آغوش خود را باز کن سوی میدان عزم رفتن ساز کن ای یگانه غافله سالار عشق اصغرت را برسر بازار عشق چون مرا بردی بگو باصد خروش گل فروشم،گل فروشم،گل فروش حبیب الله چایچیان (حسان)
منبر شب ششم: ٣٠ اثر گريستن بر مصائب اباعبدالله الحسين عليه السلام از كتاب شيخ جعفر شوشتری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 254-253 بقره قسمت چهارم بخش دوم1⃣ ● بيان حقيقى بودن استعمال لفظ ((كلام )) و ((قول )) در غير
آیات 254-253 بقره قسمت چهارم بخش دوم2⃣ ● بيان حقيقى بودن استعمال لفظ ((كلام )) و ((قول )) در غير موارد بشرى پس حقيقت چراغ ، عبارت شد از هر چيزى كه با روشنايى خود در شب نور دهد مادامى كه اين خاصيت و اثر باقى است حقيقت چراغ هم هست ، ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 488 اسم چراغ هم بطور حقيقت بر چنين وسيله اى صادق است ، به شرط اينكه تغييرى در معناى كلمه رخ نداده باشد، هر چند كه احيانا در شكل آن وسيله يا در كيفيت كارش يا در كميت آن ، يا در اصل اجزاى ذاتش تغييراتى رخ داده باشد، همانطور كه در مثال چراغ ديديم . و بنابراين ، پس ملاك در بقاى معناى حقيقى و عدم بقاى آن ، همان بقاى اثر است ، كه مطلوب از آن معنا است ، مادام كه در معناى كلمه ، تغييرى حاصل نشده باشد، كلمه در آن معنا استعمال مى شود، و بطور حقيقت هم استعمال مى شود، و در وسايل زندگى امروز كه به هزاران هزار رسيده و همه در همين امروز ساخته مى شود كمتر وسيله اى ديده مى شود كه ذاتش از ذات روز اولش تغيير نكرده باشد. مع ذلك به خاطر اينكه خاصيت روز اول را دارد نام روز اول را بر آن اطلاق مى كنيم ، (يخچال راكه در روز اول عبارت بود از ميدانى وسيع براى يخ شدن آب ، و چاله اى عميق براى ذخيره كردن آن يخ ، امروز به چيزى اطلاق مى كنيم كه نه ميدان دارد و نه چاله ) و درلغات و اسامى هر زبانى از انتقالات قسم اول ، نمونه هاى زيادى ديده مى شود، و انتقالات قسم اول اين بود كه لفظى كه در آغاز وضع شده بود براى معنايى محسوس در آخر به معنايى معقول و غير محسوس درآمده باشد، چيزى كه هست مردى جستجوگر مى خواهد تا آمارى از اينگونه لغات بگيرد. پس معلوم شد كه استعمال لفظ ((كلام )) و لفظ ((قول )) در موارد غير بشرى استعمالى حقيقى است ، و هيچ مجازى در كار نيست ، براى اينكه غرض از كلام و قول كه همان تفهيم ديگران است در كلام خدا با انبيا و ملائكه و جن ، و در كلام ملائكه و جن با يكديگر موجود است ، هر چند كه لوازم انسانى آن يعنى داشتن ريه و دهان و حنجره و صدا در آن موارد نباشد. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■●مستحبّی که هزار واجب در آن است اهمیت مجالس روضه حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام در سیره و بیان آیت‌الله بهجت قدس‌سره●■ ■●می‌گوییم: به واجبات می‌پردازیم، مستحبات شد شد، نشد نشد! بابا، این مستحبات است که انسان را به جایی می‌رساند! برای همین، سباع و بهایم (درندگان و چهارپایان؛ مقصود، مأموران رژیم پهلوی است.) رشوه برای جلوگیری از مستحبات گرفته بودند. ■●مأموریت رضاخان پهلوی این بود که دستگاه روحانیت و روضه‌خوانی را تقریباً تعطیل کند؛ لذا در آن زمان نزد آقا شیخ عبدالکریم حائری رحمه‌اللّه گفته شد: روضه‌خوانی امر مستحبی است، شما با جلوگیری رضاخان از آن مخالفت نکنید. ایشان در جواب فرمودند: بله، مستحب است، اما هزار واجب در آن است! ■●زیرا مجلس روضه فقط روضه‌خوانی نیست؛ بلکه مجلس درس احکام و معارف و عقاید و ترویج مذهب است. خدا می‌داند که چقدر احکام واجب و چه چیزهایی از حالات، سیره و کلمات سیدالشهدا و سایر معصومین علیهم‌السلام در مقدمۀ روضه نقل می‌شود که سبب تقویت دین و موجب افزایش ایمان مردم است. ■●برگرفته از کتاب رحمت واسعه، ص٢٧۴●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
□آیه(۲) سوره عصر در تفسیرالمیزان□ □راغب مى گويد: كلمه هم در مورد انسان استعمال مى شود، گفته میشود: فلانى خسران كرد، و هم در مورد عمل انسان بكار می رود مى گويند: تجارت فلانی خسران کرد. @mohamad_hosein_tabatabaei
□بیان آیه (۲) سوره □ □مراد از كلمه ( ) جنس انسان است. كلمه (خسر، خسران، خسار، خساره) به معناى  در است. و اگر در آيه مورد بحث كلمه () بدون و آمده به منظور آن بوده، و خواسته است بفهماند انسان در است، هم دارد به منظور باشد، و بفهماند آدمى در نوعى از خسران قرار دارد، غير خسران و آبرويى، بلكه خسران در كه خداى تعالى در باره اش فرموده: (الَّذين خسروا انفسهم و اهليهم يَوم القيمة الا ذلك هو الخسران المُبین) @mohamad_hosein_tabatabaei