eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴 ■●در افواه هست که وقتی حضرت بقیّةالله الاعظم ارواحنافداه ظهور فرمودند، قبله را به منتقل میکنند و مرقد مطهّر حسینی قبله میشود. معنای این سخن آن نیست که از نظر جغرافیایی، سمت ایستادن برای عبادت، از شهر مکّه به شهر تغییر میکند. این دریافت اشتباهی از این سخن است. ■●قبله محلّ اقبال انسان است؛ محلّی است که دل انسان به آن رو میکند؛ قلب انسان به آن متوجّه است؛ توجّه انسان به آن متمرکز است؛ «فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ» جایی که وجه انسان، وجهه ی همّت انسان، روی دل و قلب انسان، همه ی حواس و توجّه انسان به آن سمت است، آنجا است. اینکه قبله به منتقل میشود، یعنی روح کعبه، که حقیقت است، و ظهور ولایت در اوج قلّه ی آن، که عشقی است که اباعبدالله عليه السلام در عالم ظاهر کردند، آن عشق الهی بروز میکند و روح کعبه، که عشق حسینی است، قبله گاه قلبها و دلهای انسانها میشود. ■●آیا امروز علائم آن را نمی بینیم؟ حتّی به شکل ظاهری عرض کنم؛ مگر چند نفر به مراسم حج مشرّف میشوند؟ حتّی سالهایی که خیلی حج شلوغ است؛ ايام اربعین چند نفر در کربلای اباعبدالله عليه السلام بودند؟ آیا به کربلا منتقل نشده است؟ محلّ توجّه دلها و قلبها کربلای اباعبدالله الحسین عليه السلام نشده است؟ و حال خواهید دید در آينده چه اتّفاقی میافتد. ●صبر کن صبح دولتت بدمد ●کاین هنوز از نتایج سحر است ■●استاد مهدی طيب | جلسه ٤ ديماه ٩١●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴اعزام قافله‌ی اسرا به شام ■نگرانی ابن زیاد از شورش مردم کوفه ■نامه یزید و دستور اعزام قافله به شام ■استفاده آل الله از حرکت بین شهرها برای آگاه سازی مردم علیه بنی‌امیّه
🏴روز نوزدهم محرم: آغاز حرکت اسرا از کوفه به شام ■بنابه یکی از دو نقل، روز نوزدهم محرم الحرام، روز حرکت قافله ی اسرا از کوفه به شام است. ■حضرت زینب سلام الله عليها، حضرت امّ کلثوم سلام الله عليها حضرت فاطمه ی بنت الحسین سلام الله عليها و در رأس آنها علیّ بن الحسین، امام سجّاد عليه السلام، با سخنرانی های آتشین و با آن نحوه ی مواجهه با ابن زیاد در دربار او، کاری کردند که شهر کانون التهاب شد. ■جریان عبدالله ابن عفيف هم پایه ی شورش و حرکت توّابین در همان جا گذاشته شد. در نتیجه ابن زیاد به شدّت نگران از این شد که نکند مردم کوفه بر او بشورند و آنچه که او با آلوده کردن دستان خود به خون پسر پیامبر صلي الله عليه و اله به دست آورده است، از کف او برود؛ لذا به شدّت از حضور قافله ی اسرا در کوفه ناراحت بود. ■از طرف دیگر نامه ی یزید حاوی دستور اعزام این قافله به شام، به کوفه رسید. لذا تلاش کرد به سرعت قافله را به‌سمت سوق و حرکت دهد. در روز پانزدهم یا نوزدهم ماه محرّم الحرام این قافله حرکت کرد. ■اسرا در مسیر خود تا رسیدن به شهر شام و در روز ورود به شهر شام در روز اوّل ماه صفر، چه حرکت عظیمی انجام دادند! ■خدمتتان عرض کرده ایم که حرکت اباعبدالله عليه السلام از به مکّه و توقّف چهار ماهه‌ی آن حضرت در شهر مکّه یک کار حساب شده و برنامه ریزی شده برای ایجاد آگاهی در سطح جهان اسلام بود؛ برای اینکه حضرت همه ی مسلمان هایی را که برای عمره به مکّه می آمدند، آگاه می کردند و پیام انقلاب و نهضت عظیمی را که در پیش داشتند، از طریق آنها به اقصی نقاط بلاد اسلامی می رساندند، که این کار قبل از بود. شبیه آن کار هم بعد از عاشورا، از طریق قافله ی اسرا انجام شد. ■سربازان مزدور و خونخوار ابن زیاد و یزید، به خاطر اینکه افتخار و پیروزی خود را به رخ مردم بکشانند و شاید هم نسقی از مردم بگیرند و به مردم نشان دهند که اگر کسی بخواهد جلوی یزید پلید ایستادگی نشان دهد، چه بر سر او خواهد آمد؛ این قافله را به‌صورت زیکزاک حرکت دادند؛ یعنی در مسیری که به سمت می رفتند، قافله را به‌سمت هر آبادی و شهری که در مسیر بود، منحرف می کردند و اسرا و سرهای مطهّر شهدا را نمایش می دادند. ■اتّفاقاً همین ماجرا بستری بود برای اینکه آل الله از آن استفاده کنند و با سخنرانی-های آتشین در نقطه نقطه ی شهرهای مسیر، بذر اعتراض را بپاشند و بستری برای یک حرکت عمیق علیه حکومت بنی امیّه فراهم کنند. ■●جلسه ٣٠ آبان ٩٢_ استاد مهدی طيب●■
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#رمز_ماندگاری_عاشورا ■۲- عشق ■رمز تکامل در آفرینش، قربان شدن در راه موجود اشرف و عالی‌تر از خویشتن
■●رمز ماندگاری عاشورا●■ ■۱- اخلاص ■همه چیز فانی و نابود است جز وجهِ ربّ. ■رمز ماندگاری و پایداری هر پدیده‌ای آن است که وجه رب اللّهی به خود بگیرد. اگر کسی بطور مطلق از خودش خالی شد و همه‌ی وجود او را خدا پر کرد، آن چهره ماندگار است. ■مخلوق در جریان زمان فانی می‌شود، اما زمان، خدا را نه کهنه می‌کند و نه نابود می‌کند. خدا همیشگی است. وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ. ■علت اینکه حادثه عاشورا، یک حادثه پایدار و جاوید تاریخ است، این است که در این حرکت ذره‌ای انگیزه‌ی غیرخدایی و انگیزه‌های نفسانی مثل قدرت طلبی، شهرت طلبی، ثروت طلبی و انتقام گیری نیست. ■وجود مقدس اباعبدالله علیه السّلام یک‌پارچه وجه الله است. امام حسين عليه السّلام کمال دقّت را داشتند که ذره‌ای انگیزه‌های غیرخدایی در یارانشان نباشد. ■آنچه که جنبه‌ی وجه اللّهی به انسان می‌دهد و وجود او را از غیر خدا خالی می‌کند، محبّت و عشق است. ■عاشق چنان توجّهش فانی در معشوق است که اصلًا خودش را نمی‌بیند، برای عاشق فقط رضایت محبوب مطرح است، خود و سود و زیان خودش را نمی‌بیند، لذا حرکتش خالی از انگیزه‌های نفسانی است. ■قرآن کریم بر فِی سَبِيلِ الله بودن جهاد تأکید زیادی دارد. وقتی اصلاً انگیزه‌‌ی نفسانی در جهاد نباشد، فِی سَبِيلِ الله می‌شود. یعنی خالص برای رضایت حضرت حقّ. اخلاص بسیار بزرگ است. ■رمز جاودانگی عاشورا در اخلاصی هست که در این حرکت خالص وجود دارد. هیچ چیزی نمی‌خواهند، فقط می‌خواهند خودشان را در راه حضرت حق قربانی کنند ........ ■●«استاد مهدی طیّب»●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
سلام علیکم یادمون نره برای هم دعا کنیم و مواظب دلهای حسینی تون باشید یاعلی✋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 254-253 بقره قسمت پنجم بخش سوم1⃣ بحث فلسفى ● بحثى فلسفى (در باره حقيقت كلام و مصاديق آن و
آیات 254-253 بقره قسمت پنجم بخش سوم2⃣ بحث فلسفى ● بحثى فلسفى (در باره حقيقت كلام و مصاديق آن و بيان فلسفى متكلم بودن خداوند) بلكه اگر در معناى جمله (دلالت بر معنا) دقت كنيم ، ناگزير مى شويم كه بگوئيم : ذات خداى تعالى بر ذات خود دلالت مى كند، براى اينكه دلالت از هر راهى كه باشد بالاخره شانى از شئون هستى ، و اثرى از آثار آن است ، و هيچ موجودى اين دلالت را از پيش خود نياورده ، بلكه همانطور كه وجودش از خدا است دلالتش هم از خدا و قائم به خدا است ، پس هر موجود كه با وجودش بر موجودش دلالت مى كند، اين دلالتش فرع دلالتى است كه به نوعى بر ذات خود دارد، (چون قبل از اينكه بر غير خودش دلالت كند بر هستى خود دلالت مى كند، و ساده تر بگويم به خاطر اینکه موجود هست ، بر وجود صانع خود دلالت دارد)، و اين دلالتها در حقيقت از خدا است ، پس دال بر اين موجود كه داراى دلالت است ، و دال بر دلالتش خداى سبحان است ، (زيرا او است كه موجودى آفريده كه با آثارش بر وجود خودش ، و با هستى خود بر وجود خدا دلالت مى كند). پس خداى سبحان تنها كسى است كه با ذات خود هم بر ذاتش دلالت مى كند، و هم بر تمامى مصنوعاتش ، و بنابراين مى توان مرتبه اى از ذات او را كلام ناميد، همچنان كه به بيان گذشته مرتبه اى از فعل او را كلام ناميديم . ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 498 پس خلاصه بيان فلسفى اين شد كه خداى تعالى از دو جهت متكلم است يك مرتبه از كلام ، صفت ذات است ،از اين جهت كه بر ذات او دلالت مى كند، و مرتبه ديگر آن صفت فعل است ، كه همان خلقت و ايجاد باشد، چون هر موجودى بر كمال پديد آورنده اش دلالت دارد. و آنچه در اينجا از فلاسفه نقل كرديم به فرض كه درست هم باشد، لغت با آن مساعد نيست ، براى اينكه آنچه از كتاب و سنت كه براى خدا اثبات كلام كرده با امثال عبارات زير اثبات كرده ، مى فرمايد: ((منهم من كلم الله ))، ((و كلم الله موسى تكليما))، ((اذ قال الله يا عيسى ))، ((و قلنا يا آدم ))، ((انا اوحينا اليك ))، ((نبانى العليم الخبير)) و كلام به معناى عين ذات با هيچ يك از اين عبارت ها سازش ندارد. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■●چندین چراغ داریم و بی‌راهه می‌رویم!●■ : ■●در روایت آمده است که رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرمود: «أَهْلُ بَیتی أَمانٌ لأَهْلِ الأرْضِ، کما أَنّ النجُومَ أَمانٌ لأَهْلِ السماواتِ؛ اهل‌بیت من، مایه‌ی امنیت زمینیان هستند، همان‌گونه که ستارگان مایه‌ی امنیت آسمانیان هستند».[۱] ■●آیا امکان دارد در شداید و گرفتاری‌ها به آنها پناهنده شویم و آنها چاره نکنند و پناه ندهند و بلا را از ما مرتفع نکنند؟! راه اهل‌بیت علیهم‌السلام، راه نجات و سعادت و امان و مایه‌ی سلامت دارَین دنیا و آخرت است. .... ■●در محضر بهجت، ج٣، ص٢۴۶●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●یادداشت های دکتر دینانی خدا را الله بگوییم یا «هو»؟●■ ■●در ادامه بخوانید: انسان کنشگر است خدا ر
■●یادداشت های دکتر دینانی خدا را الله بگوییم یا «هو»؟●■ ■●در ادامه بخوانید: ده سال پای درس امام خمینی●■ ■منصور حلاج خود به این مسأله اشاره کرده و اسارت نفس و نفی انانیت را مورد تأکید قرار داده است. از ابن باکویه نقل شده که حمد پسر حلاج در شب آخر عمر پدرش به او گفت: ای پدر مرا نصیحت کن. حلاج به او گفت: فرزندم نفس خود را اسیر کن از بیم آنکه مبادا او تو را اسیر خود کند. حمد گفت: پدر آیا تنها یک چیز به من میگویی؟ حلاج گفت: وقتی عالم در کار بردگی است، تو در کار آن باش که کمترین ذره اش در حسن و جمال و عظمت، از کار دو عالم برتر است! حمد گفت: پدر آن چیست؟ حلاج گفت: . ■همان سان که در این عبارت مشاهده می شود مهم ترین پند و اندرز حلاج در آخرین شب عمر خود به فرزندش چیزی جز اسیر کردن نفس و نفی انانیت نیست. نکته قابل ملاحظه ای که در نصیحت حلاج به فرزندش مشاهده می شود این است که یک ذره معرفت را در زیبایی و عظمت از دو عالم و آنچه در آنهاست برتر و بالاتر شمرده است. موارد دیگری نیز در سخنان حلاج می توان پیدا کرد که او روی مسأله معرفت تکیه کرده و برای آن ارزش فراوان قائل شده است(۳) @mohamad_hosein_tabatabaei
■●استاد علی صفایی حائری ●■ ■●در هر راهى رنج و گرفتارى هست و براى تمامى مردم تحول و گردش هست. و با همين رنج و تحول مؤمن عاشق مشخص مى‌شود و غفلت زده‌ى موقعيت‌ها و غايب و گرفتار در نعمت‌ها كه بر خود ستم كرده‌اند و حركت خود را در گرو شرايط‌ و امكانات گذاشته‌اند كنار مى‌روند و شهدا كه حضور مستمر داشته‌اند انتخاب مى‌شوند و گواهان اتخاذ مى‌شوند، مؤمن غربال مى‌شود و كافر به هلاك مى‌رسد. ■●بهشت بدون جهاد و صبر به دست نمى‌آيد و با همين جهاد و شهادت است كه تمناى كسانى كه آرزوى مرگ را داشتند، ولى با ديدار آن،به آن خيره شدند و ايستادند، محك مى‌خورد. ■●و همين‌طور صبر و استقامت آن‌هايى كه همراه محمد و پس از محمد صلى الله عليه و آله از راه او باز نمى‌گردند و پشت نمى‌كنند، مشخص مى‌شود، كه خدا صابر را مشخص مى‌كند و به شاكرها پاداش مى‌دهد. ■●وارثان عاشورا، صفحه ۶۴●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■در راه دریافت حقیقت باید علم فکری را مقدمه ی علم شهودی قرار دهی و برای ادراک کنه این مطلب باید شهود را اصل قرار دهی و علم حصولی را فرع، اما نه بدان معنی که از فرع بی نیاز باشی. ■این فرعی است که تو را به جانب اصل رهنمون می سازد. پس فرع را برای نیل به اصل در آغوش بگیر و همواره به خاطر داشته باش که این علم فکری پلی است برای رسیدن به آنچه تو بدان مقصود به آفرینش در آمده ای ■مبادا گمان کنی که هر چه خیر است در دامن معرفت حصولی است پس همت بلند گیر و معرفت شهودی را غایت حرکتت قرار ده که از تو حرکت و از خدا برکت. ■از خدایت توفیق این حرکت را بخواه و به راه بیفت که بی منتها در بی منتهای خیر و کمال و سرور انسانی در انتظار تو نشسته انچنان که هر چه در ذهن خود از انها در نظر بگیری باز قطره در مقابل دریایی بی نهایت است ● . ■●رساله رابطه علم و دین استاد صمدی آملی●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
#یاعلی @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴 ■●مصباح‌الهدی وسفینةُ‌النّجاة - بخش اوّل●■ ■ايّام بسيار بزرگ، گرانقدر و درس آموزی است. خدای متعال توفيق داد يک‌بار ديگر ماه محرّم را با همه‌ی جلالت و عظمتش و با تمام زيبايی‌ها و جمالش و با همه‌ی داغ‌ها و سوگ‌هايش تجربه كنيم. ■عاشورا يك مكتب است؛ عاشورا تنها یک فاجعه‌ی جان‌خراش برای گريستن، سوگوار بودن و بر سر و سينه زدن نيست. ■در مكتب عاشورا بايد انسان عاشورايی شويم ؛ والّا ساليان سال هم اشک بريزيم و بر سر و سينه بزنيم، امّا حال و هوای عاشورايی در جان ما ايجاد نشود، از عاشورا بهره‌ی چندانی نبرده‌ايم. ■امام حسين عليه‌السّلام امام است و امام كسی است كه اَمام و پيشاروی يک گروه حركت می‌كند و آنها را راهبری می‌کند؛ و شيعه يعنی كسی كه امام خود را مشايعت می‌کند؛ در پیِ امام خويش راه می‌پويد؛ گام بر جای گام امام خويش می‌نهد. ■تشيّع يعنی پيروی؛ يعنی در پیِ امام راه سپردن. اگر امام ما اباعبدالله الحسين عليه‌السّلام است، و اگر طالب تشيّع آن بزرگواريم، لازمه‌اش اين است كه راهی را كه امام حسين عليه‌السّلام طی كردند، طی كنيم. .... ■●«استاد مهدی طیّب» ●■
■●منظور از اولی و دومی و سومی و چهارم در زیارت عاشورا چه کسانی هستند●■ ■●مرحوم آیت الله العظمی حبیب الله شریف کاشانی از علمای بزرگ شیعه می نویسد: ■«و المراد بالأوّل و الثانی و الثالث الثلاثة الذين غصبوا حقّ وصيّ الرسول و تقدّموا عليه. و بالرابع معاوية.»■ ■مراد از اولی و دومی و سومی سه نفری هستند که حق وصی رسول خدا صلی الله علیه و آله را غصب کردند و بر او تقدم جستند. و مراد از چهارمی معاویه است. ■●شرح زیارة عاشوراء، صفحه ۱۰۵●■ ■اَللّهُمَّ خُصَّ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنّى وَ ابْدَاءْ بِهِ اَوَّلاً ثُمَّ الثّانِىَ وَالثّالِثَ وَ الرّابِعَ■
■● (قسمت اول )●■ ■●مردم دو مشكل جدّی دارند: 1⃣یکی اینکه عميقی نسبت‌به حجّت خدا ندارند. البتّه این بحثی است که نمی‌رسم باز کنم؛ اینکه حتّی روزی كه عثمان كشته شد و مردم درِ خانه‌ی حضرت علی علیه السلام ريختند، [اصلاً این مردم حضرت را به‌عنوان امام قبول نداشتند!] در خطبه‌ی شقشقيّه، اميرالمؤمنين علیه السلام می‌فرمايند: ازدحام جمعیّت طوری بود كه حسنين داشتند زير دست و پا خفه می‌شدند و لباس من به تنم پاره شد؛ درِ خانه‌ی من هجوم آوردند كه بياييد با شما بيعت كنيم. ■●آيا واقعاً مردمی که ریختند درِ خانه‌ی حضرت امیر علیه السلام ، آمدند با اميرالمؤمنين علیه السلام به‌عنوان حجّت معصوم خدا كه امام است و خلافت و حكومت ایشان را خدا مقرّر داشته و پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم بارها اعلام كرده و در غدير خمّ نسبت‌به اين فرمان الهی از مردم بيعت گرفته، بیعت کنند؟ آیا این مردمی که برای بیعت درِ خانه‌ی حضرت علی علیه السلام ریختند، به اين عنوان آمدند؟ يعنی به‌عنوان یک شيعه‌ی امام‌شناسِ پذيرای امام؟! قطعاً اين‌گونه نبود! یقیناً اين‌طور نبود!! يعنی فكر نكنيم مردم بعد از قتل عثمان همه شیعه شدند! این جمعیّتی که آمدند با امیرالمؤمنین علیه السلام بیعت کردند، شیعه نشدند؛ در واقع اینها ابوبكر و عمر و عثمان را تجربه كردند و تلخی رفتارهای بی‌رويّه‌ی آنها را با همه‌ی وجود لمس كردند، ظلم و ستم و تبعيض و غارت بيت‌المال و فساد و فحشايی كه دستگاه خلافت مستقيم و غيرمستقيم ترويج كرد، اينها را لمس كردند و با همه‌ی وجود به تنگ آمده بودند؛ دنبال يكی ديگر ميیگشتند كه او اين ظلم‌ها را به آنها نكند؛ اين تعدّی‌ها، این تبعيض‌ها، اين فاميل‌بازی‌هايی كه عثمان كرد، اين كارها را نكند؛ و ديدند علی علیه السلام اين‌گونه است. ■●علی علیه السلام انسان عادلی است؛ علی علیه السلام انسان زاهدی است؛ انسان پاكی است. آمدند با علی علیه السلام به‌عنوان يك انسان معمولی بيعت كنند؛ نه به‌عنوان حجّت معصوم خدا. همه‌ی مردم زمانب كه آمدند با علی علیه السلام بيعت كردند شيعه نشدند. به‌عنوان یک خلیفه، چهارمين خليفه، با ایشان بيعت كردند. لذا خودشان هم می‌گویند خلفای راشدین چهار نفرند؛ چهارمی علی علیه السلام است. اکثریّت مردم به این عنوان آمدند بیعت کردند. ■●شيعيان نابِ خالصی كه حضرت را به‌عنوان حجّت معصوم خدا و امام مفترض‌الطّاعه‌ای می‌شناختند كه از جانب خدای متعال ولايت او مقرّر شده و مردم ملزم به پذيرش و تمكين از ولايت او هستند، بسيار نادر بودند. در زمانی هم كه اميرالمؤمنين علیه السلام در كوفه حكومت می‌كنند، ماجرا همين است. يعنی وقتی از مدينه آمدند و مقرّ حكومتشان را به كوفه منتقل كردند، [مردم کوفه شیعه‌ نبودند.] حالا علل و عوامل این انتقال چه بود، بحث مفصّلی ميیبرد و یک كار پژوهشی جدّی میطلبد كه چه شد اصلاً اميرالمؤمنين علیه السلام مقرّ حكومت را از شهر مدينه كه شهر رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم بود به شهر كوفه منتقل كردند. علی‌ایّ‌حال بعد از اين انتقال مقرّ حكومت، بسياری از مردم كوفه هم اميرالمؤمنين علیه السلام را به‌عنوان يك زمامدار سياسی، يك خليفه و يك حاكم ميیشناختند. اینها باور ناب شيعی به‌عنوان حجّت معصوم خدا راجع‌به حضرت علی علیه السلام نداشتند. ■●لذا آن معرفتي كه در زيارت عاشورا از خدا درخواست ميكنيم، فَاَسْأَلُ اللهَ الَّذِي اَكْرَمَنِي بِمَعْرِفَتِكُمْ وَ مَعْرِفَةِ اَوْلِيائِكُمْ، اين معرفت حجّت خدا، معرفۀ‌الحجّۀ، حسابش جداست از اينكه بگوييم اين شخص، انسان خوبی است. بسياری از اهل‌سنّت كه امروز در دنيا زندگی می‌كنند راجع‌به حضرت علی علیه السلام می‌گويند: بله، حضرت علی علیه السلام انسان خوبي بود؛ خليفه‌ي چهارم بود؛ قبولش داریم. پسرعموی پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم هم بود؛ داماد پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم هم بود؛ جزو ‌کبار صحابه‌ی رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم هم بود و دوستش داريم. اين ادّعا را دارند و بسياری از آنها هم ممکن است واقعاً راست بگویند و واقعاً از ته دل دوست داشته باشند. برخی از اهل‌سنّت اين‌طورند؛ مثل شافعی‌ها كه واقعاً هم يك محبّت قلبی به اهل‌بیت علیهم السلام دارند و ابراز ارادت هم می‌كنند. امّا اين ابراز ارادت و ابراز محبّت به‌عنوان فاميل پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و اینكه انسان خوبی بود و جزو صحابه‌ی فاضل و باسواد پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم بود، غير از این است که ما اميرالمؤمنين علیه السلام را به عنوان حجّت معصوم خدا و امام مفترض‌الطّاعه و ولی‌الله‌الاعظم باور داشته باشيم. ... ۹۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیات 254-253 بقره قسمت پنجم بخش چهارم ● وجه تسميه علم كلام و اشاره با اختلاف اشاعره و معتزله درباره تقديم يا حادث بودن كلام خدا اين را هم بايد دانست كه بحث كلام از قديمى ترين بحث هائى است كه علماى اسلام را به خود مشغول داشته ، و اصلا علم كلام را به همين مناسبت علم كلام ناميدند كه چون از اينجا شروع شد كه آيا كلام خدا قديم است يا حادث ؟ اشاعره قائل بودند به اينكه كلام خدا قديم است ، و گفتار خود را چنين تفسير كردند كه منظور از كلام ، معانى ذهنى است كه كلام لفظى بر آنها دلالت مى كند، و اين معانى همان علوم خداى سبحان است كه قائم به ذات او است ، و چون ذات او قديم است صفات ذاتى او هم قديم است ، و اما كلام لفظى خدا كه از مقوله صوت و نغمه است ، حادث است ، چون زائد بر ذات ، و از صفات فعل او است . در مقابل ، معتزله قائل شدند به اينكه كلام خدا حادث است چيزى كه هست گفته خود را تفسير كرده اند به اينكه منظور ما از كلام ، الفاظى است كه طبق قرارداد لغت دلالت بر معانى مى كند، و كلام عرفى هم همين است ، و اما معانى نفسانى كه اشاعره آن را كلام ناميده اند، ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 499 كلام نيست ، بلكه صورتهاى علمى است ، كه جايش در نفس است . و به عبارتى ديگر وقتى ما سخن مى گوئيم در درون دل و در نفس خود چيزى به جز مفاهيم ذهنى كه همان صورتهاى علمى است نمى يابيم ، اگر منظور اشاعره از كلام نفسى ، همين مفاهيم باشد، كه مفاهيم كلام نيست ، بلكه علم است ، و اگر چيز ديگرى غير صور علمى را كلام ناميده اند، مادر نفس خود چنين چيزى سراغ نداريم . مى توان به معتزله اشكال كرد، و پرسيد چرا جايز نباشد كه يك چيز به دو اعتبار، مصداق دو صفت و يا بيشتر بشود؟ و چرا صور ذهنى به آن جهت كه انكشاف واقعيات و درك آن است ، مصداق علم ، و به آن جهت كه مى توان آن را به ديگران القا كرد، كلام نباشد. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■●میزان معرفت و اعتقاد به امام معصوم علیه‌السلام منزلت اهل‌بیت علیهم‌السلام در نگاه آیت‌الله بهجت قدس‌سره●■ ■●درباره‌ معرفت و اعتقاد به امام[معصوم] علیه‌السلام أَدْنَی‌الْمَعْرِفَة(پایین‌ترین درجۀ شناخت) کافی است و آن این است که فقط معتقد باشیم که او امام مُفْتَرَضُ‌الطاعَة (اطاعت او واجب) و وصی پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم است، ولو اسم او و اینکه مثلاً او همان کسی است که با معاویه و یا با مروان و طلحه جنگید را ندانیم. ■●همچنین دانستن ترتیب آنها و اینکه امام چندم است، لازم نیست. خدا کند آنچه را که از ما می‌خواهند انجام دهیم، و آنچه را که نمی‌خواهند انجام ندهیم. ■●در محضر بهجت، ج۱، ص۶۲●■ @mohamad_hosein_tabatabaei