آیات 260-258 بقره قسمت سوم
بخش چهارم
● سخن بعضى از مفسرين مبنى بر اينكه مراد از موت در ((فاماته الله )) بيهوشى است . و رد آن
بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از موت در اين آيه همان حالتى است كه اطباء آن را بيهوشى مى نامند و بيهوشى اين است كه موجود زنده حس و شعور خود را از دست بدهد، در حالى كه تا مدتى بعد از آن ، چند روز، يا چند ماه ، و يا حتى چند سال ، جان در بدنش باقى باشد، همچنان كه ظاهر داستان اصحاب كهف نيز همين است ، يعنى خوابيدنشان در سيصد و نه سال همان بيهوشى بوده ، كه بعدا خداوند دوباره به حالشان آورده ، و با سرگذشت آنان بر مساله معاد استدلال كرده ، پس قصه مورد بحث نظير قصه ايشان است .
سپس مفسر مزبور گفته : ليكن آنچه تاكنون از اشخاصى كه مبتلا به بيهوشى شده اند سابقه داريم ، این است كه بيش از چند سالى زنده نمى مانند، و آن بيهوشى كه صد سال طول بكشد و صاحبش در اين مدت زنده بماند سابقه تاريخى ندارد، و امرى خارق العاده است ، اما همان خدائى كه مى تواند شخص بيهوش را بعد از دو سه سال ، دوباره به هوش آورد، قادر است كه بعد از صد سال هم به حال بياورد، و پذيرفتن مطلبى كه نص آيات قرآنى در آن متواتر است و حمل آن آيات بر معناى ظاهريش نزد ما هيچ شرطى به جز اين ندارد كه آن معنا امرى ممكن باشد، و عقل محالش نداند، و مى بينيم كه خداى تعالى با امكان اين بيهوشى صد ساله و به حال آمدن صاحبش بعد از صد سال ،
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 554
استدلال كرده است بر اينكه برگشتن زندگى به مردگان بعد از هزاران سال نيز امرى است ممكن ، و عقل هم دليلى بر محال بودن آن ندارد، اين بود خلاصه بيانات آن مفسر.
ليكن ما نفهميديم چگونه ممكن است ((مردن )) در آيه شريفه را حمل بر بيهوشى كرد، و داستان اين شخص را با داستان اصحاب كهف مقايسه نمود، چون به فرض اينكه قبول كنيم داستان اصحاب كهف از قبيل بيهوشى بوده ، صرف شباهتى كه بين اين دو داستان هست مجوز آن نمى شود كه اين را به آن اقتباس كنيم ، با اينكه در داستان اصحاب كهف كلمه ((اماتة )) نيامده ، تنها فرموده : ((فضربنا على آذانهم فى الكهف سنين عددا)) ما در آن غار ايشان را چند سال به خواب برديم ، و در آيه مورد بحث صريحا فرموده : خدا او را صد سال ميراند، مترجم ).
و آيا اين قياس نيست ؟ آن هم قياسى كه اصحاب قياس نيز آن را حجت نمى دانند، زيرا قياسى كه اصحاب قياس معتبر مى دانند قياس موضوع بى دليل است بر موضوعى كه دليل دارد، نه قياس در جائى كه خودش دليل دارد.
به علاوه اگر اين ممكن باشد كه خدا به عنوان كار خارق العاده مرد بيهوشى را بعد از صد سال به حال آورد، چرا جايز نباشد كه به عنوان كار خارق العاده ، مرده صد ساله را زنده كند؟ چون بين خارق العاده ها فرقى نيست . معلوم مى شود مفسر مزبور زنده كردن مردگان را در دنيا محال مى داند، در حالى كه هيچ دليلى بر محال بودن آن ندارد، و بهمين جهت است كه ذيل آيه ((وانظر الى العظام كيف ننشزها ثم نكسوها لحما...)) را تاويل كرده ، كه به زودى تاويلش خواهد آمد.
و سخن كوتاه اينكه : دلالت آيه شريفه ((فاماته الله مائه عام ...)) با در نظر گرفتن آيه قبلى ((انى يحيى هذه الله )) و نيز آيه بعدى ((فانظر الى طعامك و شرابك لم يتسنه و انظر الى حمارك ))، و آيه ((و انظر الى العظام )) بر اينكه شخص مزبور واقعا مرده ، و بعد از صد سال زنده شده ، جاى هيچ ترديدى نيست .
َالَ كمْ لَبِثْت قَالَ لَبِثْت يَوْماً أَوْ بَعْض يَوْمٍ قَالَ بَل لَّبِثْت مِائَةَ عَامٍ
كلمه ((لبث )) به معناى مكث و باقى ماندن (در جائى و در حالى ) است ، و اينكه شخص مزبور ميان يك روز و پاره اى از يك روز ترديد كرد دلالت دارد بر اينكه زنده شدنش در غير آن ساعتى بوده كه از دنيا رفته ، مثلا اگر در اواخر روز از دنيا رفته و در اوائل روز بعد زنده شده ،
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 555
و مرگ و زندگى را خواب و بيدارى پنداشته و چون اختلاف ساعات آن دو را ديده ، ترديد كرده كه آيا ميان اين خواب و بيدارى يك شب فاصله شده يا نه ؟ لذا گفته : ((يوما)) اگر يك شب فاصله شده باشد ((او بعض يوم )) اگر يك شب فاصله نشده باشد در اينجا هاتفى به او مى گويد: ((بل لبثت ماه عام )).
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
#آمادگی_برای_ظهور
□○حضرت آیتالله بهجت قدسسره○□
□○تنها انتظار فرج کافی نیست، تهیأ (آمادگی)، بلکه طاعت و بندگی نیز لازم است، مخصوصاً با توجه به قضایایی که پیش از ظهور امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف واقع میشود، بهحدی که: «مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً؛ (جهان مملو از ظلم و جور میگردد).
□○خدا میداند که بهواسطه ضعف ایمان بر سر افراد چه میآید. خدا کند ظهور آن حضرت با عافیت مطلقه برای اهل ایمان باشد و زود تحقق پیدا کند.
□○مگر امکان دارد عافیت مطلقه بدون ایمان، طاعت و بندگی انجام گیرد؟! خدا به اهل ایمان توفیق دهد که از فِتَن مُضِله (فتنههای گمراهکننده) کنارهگیری کنند.
□○در محضر بهجت، ج۱، ص ۱۱۹○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●معارف قرآن را به اعراب نسبت ندهید!●■ #دکتر_دینانی ■●معارف قرآن را به اعراب نسبت ندهید ؛ این گفتا
■●معارف قرآن را به اعراب نسبت ندهید!●■
#در_ادامه_بخوانید: سهروردی حلقه واسط حکمت مشاء و متعالیه
■●قرآن اصلاً مطابق با جامعه عربی نیست بلکه به زبان عربی است، به همین دلیل معارف قرآن را به اعراب نسبت ندهید قرآن حاوی مسائلی است که عرب مطلقاً نمیتواند آنها را ادراک کند. چه بسا عربها همین الآن هم قرآن را فهم نکنند! زبان قرآن عربی است. ولی مفاهیم آن غیر عربی است. آیا فکر میکنید بعد از چهارده قرن عربها واقعاً به فهم قرآن نایل شدهاند؟
■●من دست شما را میگیرم و به عربستان سعودی میبرم. من یک ماه پیش در دانشگاه مدینه بودم. آیا فکر میکنید: {هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن و هو بکلّ شیء علیم } مفهومی است عربی و عربها از عهده فهم آن بر میآیند؟ زبان قرآن عربی است ولی مفاهیم آن جاودانه است. ازلی و ابدی است.
■●زبان قرآن به خاطر عربی بودن زبان حضرت محمد عربی است ولی فرهنگ آن مطلقاً عربی نیست. در کلّ فرهنگ عربی، ما چیزی شبیه به این آیه را نداریم که قرآن میفرماید: هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن …… یا آنجا که میگوید هو معکم أینما کنتم یا میفرماید: أینما تولّوا فثمّ وجه الله. عمق این آیات چنان است که عربها همین حالا هم مقصود از این آیات را درک نمیکنند.
■●من با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه مدینه صحبت میکردم. میگفت: ما اینجا رشته کلام نداریم. چه برسد به فلسفه! #علم_کلام را بدعت میدانند و در عوض علم العقیده میخوانند که عقاید ابن تیمیه است و هر چه او گفته است، فقط آنها را قبول دارند. در کلّ عربستان سعودی، حتّی یک عارف وجود ندارد.
عرفای ما درطول تاریخ به مکه و مدینه رفته و مدد گرفتهاند و ابن عربی فتوحات مکیه را در مکه نوشته است ولی خود عربستان سعودی مطلقاً فاقد عرفان، فلسفه، فکر و اندیشه است.
■●بنابراین قرآن را با این پایه از معارف به عربها نسبت دادن، اندیشه ای ناصواب و نارواست.
#غلامحسین_ابراهیمی_دینانی
@mohamad_hosein_tabatabaei
#قدر_انسان... قسمت اول
■●استاد علی صفایی حائری●■
■ایمان به قدر انسان و ارزش او، او را به سوی خدا میکشاند و ضرورت خدا از ضرورت آب و هوا برای تو محسوستر میشود.
■و ایمان به غیب، برای تو که شهود عالم، دلت را پر نکرده و ایمان به روز دیگر، که به امروز قانع نیستی و ایمان به وحی، به دنبال میآیند.
■انسان با شناخت قدر و استعدادهای خود، به مقدار استمرار و ادامهی خود و به جهان دیگر روی میآورد. همانطور که از استعدادهای اضافی بچه در رحم مادر، میتوان به استمرار او و جهان دیگر راه یافت.
■●نامههای بلوغ، ص ۲۵●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی●■
■●به حکم او تن بده و محکوم او شو تا حاکم شوی. اَلعُبُودیةُ جَوهَرَةٌ کُنهُهَا الرُّبُوبیةُ: بندگی گوهری است که کنه و حقیقت آن پروردگاری است. اهل حکمت بودن، یعنی محکوم او شدن و تن به حکم او دادن.
■●هیچگاه با مقدّرات الهی نجنگ؛ اگر هم می جنگی، خائفانه بجنگ و نه با جسارت و بی پروایی. من هم گاهی از جامعه و عملکرد اشخاص خسته میشوم و فیالواقع در آن موارد حالت تسلیم رضامندانه به مقدّراتی که جاری میشود، در من نیست؛ امّا این حالتم خائفانه است.
☑️تسلیم، مالِ اوّل راه و تفویض، مالِ آخر کار است.
#یاعلی
■●مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□ #وَٱلْحَمْدُ_لِلّه_وَلّیِ_کُلِّ_نِعْمَة
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□
#وَٱلْحَمْدُ_لِلّه_وَلّیِ_کُلِّ_نِعْمَة
#یَنْبوعُالحَیاة
#فصل_دوم
□○ #ای_نفس، منکوه دنیا را، و مگو که دنیا سرای فریب است و غرور و شکار، که این حال صدق نیست الا نزد کم خردان و نزد نادانان و فراموش کاران، که اگر دنیا سرای فریب بودی بدرستی، مردم از آغاز آمدن بدو تا انجام برون شدن ازو ندیدی مگر آسایش و لذت و خرمی، و پس ناگاه از وی این حال را به ربودی، و بخلاف آن احوال افتادی، و چنین نیست، از آنکه ما همی بینیم که مردم در این حیات دنیا بزاید و پروریده شود بحالهای مختلف نامنتظم، روزی اندوهگن بود و روزی شادمان، و روزی براحت و روزی به درد، پس آنکه بنمود ترا هر آنچه در گوهر و طبع اوست او نیکوکار و نیکخواه است بجای تو نه فریبنده، چه فریبنده آنست که در طبع وی هم نیک بود و هم بد، و نیک بنماید و بد پنهان کند، تا هنگام فرصت و مُکنت از تو،
□○و من نبینم یکی را که از این فرصت راحتی یافت که نه بر پی آن غصه و رنجی کشید، واین از دنیا از شرایط فریب و غرور دادن نیست، لکن مردم خرد کاسته هم ، او فریبنده و غرور ده خود است و هلاک کننده، و نه دنیا، که دنیا هر آنچه طبع وخوی اوست مینماید از تلخ و شیرین و خوش و ناخوش همه بنمود.
□○پس مردم سست خرد ناز او را جاودانی انگاشت، و نعمت و راحت وی پیوسته پنداشت، و ناخوش او را فراموش داشت، و از دل فرو گذاشت، پس گفت دنیا مرا فریب داد، و دنیا او را نفریفت، بلکه او خود را فریفت و هلاک کرد.
@mohamad_hosein_tabatabaei