eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
□بسمه تعالی شانه□ □اسم مبارک و فوق عرشی و احدی از پنج حرف تشکیل شده که مشیر به خامس آل عبا صلوات الله علیهم اجمعین است. □به القای سبوحی در بیان جلوه ای از اعجاز نهفته در این اسم مبارک عارضم: □«فا»ی فاطمه اشاره به حضرت ختمی مرتبت دارد چه عدد «ف» در ابجد ۸۰ است وآن وجه الله است که اگر با عدد ۱۲ که عدد ائمه اطهار علیهم السلام است جمع شود حاصل آن ۹۲ می‌شود که عدد محمد (صلی الله علیه و آله) است دلیل این تجمیع آن است که در حدیث معصوم فرموده است «أوَّلُنَا مُحَمَّد أوْسَطُنا مُحَمَّد آخِرُنَا مُحَمَّد کُلُّنا مُحَمَّد صلی الله علیه و آله و سلم». □«الف» فاطمه معرف مقام احدی فاطمی است که «فُطِمَ الْخَلْقَ عَنْ‌ كُنَهِ‌ مَعْرفَتِهَا». «الف» در حروف بی اسم و رسم و بسیط است و آنجناب در نماز به قیام علاقه داشت و چون به نماز می‌ایستاد از او نور سیاه که نور ذات است تشعشع می‌کرد. □«طا»ی فاطمه مشیر به امیرالمؤمنین است که چون بین «طا» و «الف» نکاح واقع شود (طا+الف) ۱۲۱ می‌شود که برابر با ابجد «یا علی» است. در حدیث است که اگر حضرت علی وصی علیه السلام نبود کفوی برای حضرت فاطمه سلام الله علیها نبود. □«میم» فاطمه مختص امام حسن مجتبی علیه السلام است چون عدد امام حسن در ابجد ۲۰۰ است و امام حسن فرزند علی است لذا ملفوظی «میم» را با «ط» جمع کنیم ۲۰۰ خواهد شد(میم یا میم +ط). □«ها»ی فاطمه متعلق به اباعبدالله الحسین علیه السلام است که خامس آل عبا است. عدد حسین را با «هاء» جمع کنی برابر با عدد فاطمه خواهد شد (حسین ۱۲۸+هاء ۷=۱۳۵) فاطمه نیز در جمل ابجدی ۱۳۵ است. □اَللّهُمَّ صَلِّی عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ□ @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■● #سه_چهله_‌ی_مهم_نزد_اهل_سلوک●■ ■اهل سلوک قائل به #سه_چهلّه‌ی مهم در طول سال هستند. دو چهلّه‌ ی
‌ ‌ " " ○نگویمت که همه ساله مِی پرستی کن ○سه ماه می خور و نه ماه پارسا باش □○این سه ماه، ماه مراقبه است؛ یکی از مصادیق مِی در شعر حافظ مراقبه است. □○این سه ماه، ماه می‌خوارگی مستان آستان الهی است. خدا را سپاس می گوییم که ما را به آستانۀ این ماه رساند. اهل مراقبه به بهره هایی که از لحظه لحظه‌ی این ماه می توان گرفت توجّه دارند." □●استاد مهدی طيب - جلسه ۱۳۹۰/۰۳/۱۲●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●اثر نفس در بدن و کیفیت اثر دعا در مراقبات●■ ■●اگر اهتمام داشته باشیم و حضور شبانه روزی را با مراقباتمان حفظ کنیم و وسائس خواطر را که بی خود در ما میدان می گیرد و ما را به خود مشغول می دارند از خود دور کنیم ، امیدی می رود که چیزی به دست آوریم . لو لا ، اگر نبود " ان الشیاطین لیوحون الی اولیائهم لرأوا ملکوت السموات " ، اینها را رد کنیم و مراقبات را حفظ کنیم. ■●این حدیث واقعیتی است که جان در بدن اثر می گذارد . فکر خوش بدن را فربه می کند و جان صافی می شود و می بینید ادعیه که می خوانیم و دستور داده اند که بخوانیم به اشراف و تلقین در نفس اثر می گذارد . شخصی که از درد چشم می نالید حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمود:" نمی خواهی به تو دستوری بدهم که برای همیشه چشمت سالم بماند ؟ " گفت : "بلی" فرمود : بعد از نماز صبح و مغرب بگو : اللهم بحق ...و ان تجعل النور فی بصری که مرحوم مفید در أمالی آورده است . خود نفس به همین توجه که اللهم تجعل النور فی بصری ، خودش با این توجه که دارد چشم خود را شفا می دهد و با همین توجه است که بدن را نگه می دارد . از بیرون که نیست ، بلکه از درون است ، از خودمان است ، از ناحیه نفس ناطقه است ، خود توجه نفس باعث تأثیر پذیری بدن است . ( توجه صحت صحت می آورد و توجه مرض مریض می کند و توجهش به دیگران با دعا یا نفرین کردن در صورتی که توجه تام داشته باشد روی آنها اثر می گذارد و خود این اثر قبول و استجابت دعاست .) اشراقات که می شود به بدن اهداء می کند.از درون باید بیابی ، از خودت. ■●در عرفان این یک اصل کلی است که چیزی را از بیرون نخواهید ، هر چه هست از جدول وجودی خودتان است و آنچه از بیرون است معدات است . تمام مکاشفات ، منامات ، توسلات ، افاضات ، همه ، از جدول وجودی خودتان است ، از خود انسان است. ■●صد و ده اشاره | اشاره شصت و چهارم علامه حسن زاده ی آملی●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
(۱) □ ۱. هر روز صبح، ، یعنی دعای «اَللّـٰهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظِيمِ ...» را بخواند. اشاره کردم که در روایت این دعا آمده است، اگر کسی روز آن را بخواند، از یاران بقیّة‌الله‌الاعظم ارواحنا‌فداه خواهد بود و اگر قبل از ظهور از دنیا برود، خدا او را برای اینکه در رکاب و محضر حضرت باشد، به دنیا برمی‌گرداند. □۲. هر روز مرتبه ذکر را بگوید. □۳. بعد از گرفتن بخواند؛ برای اهل قبور هم این آیه را بخواند؛ و یا خواندن آن را بعد از نمازهای ، ترک نکند. □۴. گفتن اذکاری در این چهل روز توصیه شده است؛ مانند ذکر «یا باقِی»، روزی ١١٣ بار؛ ذکر «یا رَبُّ یا اََللهُ»، روزی ٢٠٤ بار؛ ذکر «یا صَمَدُ»، روزی ١٣٤ بار؛ ذکر «یا عَلِیُّ»، روزی ١١٠ بار و ذکر «یا باسِطَ الْیَدَینِ بِالرَّحْمَةِ»، ٤٠ مرتبه بعد از نماز . □ ۵. در روزهای و چهل مرتبه سوره‌ی تکاثر: «اَلْهیـٰـكُمُ التَّكاثُرُ» را بخواند. □۶. در طول این چهلّه، هر روز را بخواند.) □۷. در طول روز با و با باشد و هنگام رفتن به بستر هم با باشد و با وضو به خواب برود. □۸. در ایّام چهلّه حتماً هر روز نمازهای خود را اوّل وقت بخواند و مداومت بر خواندن نماز اوّل وقت داشته باشد. □۹. اگر توانست در ، صد بار نماید. این استغفار را هم ممکن است در قنوت نماز وِتر (وَتر) به زبان جاری کند و یا جدای از نماز، در کنار نماز خود صد مرتبه استغفار کند. اگر در موفّق نشد و برای این کار فرصت کم آورد؛ در این چهل روز حدّاقل صد مرتبه استغفار در طول روز را ترک نکند.# □۱۰. در طول این چهل روز، هیچ روزی را بدون تلاوت و یا گوش سپردن به آن از دست ندهد. □۱۱. در این ایّام بر ذکر و یاد خدا مداومت داشته باشد. همیشه خود را در محضر و منظر الهی ببیند و حسّ حضور را کاملاً حفظ کند. □۱۲. بر نفی مداومت داشته باشد. خطوراتی که ذهن و دل او را مشغول می‌کند، از دل بیرون براند. در این زمینه از ذکر «لا ‌اِلـٰـهَ‌ اِلاَّ ‌اللهُ» به خوبی می‌تواند استفاده کند. بیرون راندن همه‌ی افکار و تخیّلات از ذهن و دل، یعنی اینکه من فقط خدا را می‌خواهم؛ جز خدا هیچ چیز نمی‌خواهم و فقط می‌خواهم مشغول به محبوب خودم باشم. ادامه دارد... □○استاد مهدی طيب ۹۲/۰۶/۱۴○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#نکاتی_از_بزرگان_سیر‌_و‌_سلوک_در_آداب_چهله_نشینی (۱) □ ۱. هر روز صبح، #دعای_عهد، یعنی دعای «اَ
(٢) □۱۳. یکی از آداب چهلّه‌ نشینی را ترک گفته‌اند؛ چون اغلب ما علیٰ‌رغم تدیّن و تقدسّمان نسبت‌به شرایطی که خدا در زندگی برای ما پیش آورده است، چه در جنبه‌های مادّی و بعضاً حتّی در جنبه‌های روحی و معنوی، به‌خدا اعتراض داریم؛ از خدا گله‌مندیم؛ با خدا دعوا داریم و ساخط و غضبناک بر خدا هستیم. [اینها تعابیری است که در احادیث وجود دارد و به آنها اشاره کرده‌ایم.] در این چهلّه انسان اعتراض به خداوند را ترک کند؛ خدا و پذیرای آنچه که خداوند برای او مقدّر کرده است، باشد؛ با خدا دعوا نداشته باشد؛ از خدا گله‌مند نباشد؛ خاطر او از خدا مکدّر نباشد و از خدا دلخور نباشد. ☑️در این زمینه دو جنبه وجود دارد: □جنبه‌ی ، یعنی آنچه که خدا با ما کرده است و جنبه‌ی ، یعنی آنچه که به ما دستور داده که انجام دهیم. نسبت‌به هیچ‌یک از این دو مورد، یعنی آنچه خدا با ما کرده، یا آنچه خداوند به ما امر کرده است که انجام دهیم، معترض، دلخور، ناراضی و ناخرسند نباشیم. □۱۴. یکی دیگر از آدابی که برای چهلّه‌نشینی ذکر شده، و کم‌خوردن است. البتّه نه به این معنا که به‌قدری کم بخورد که رمقی برای او نماند و به‌خاطر ضعف، از حال برود. بلکه شکم‌چرانی و پرخوری نکند و دنبال لذّت‌جویی از راه طعام نباشد. به حدّاقل ضروری اکتفا کند. از حدّاقل کمتر هم استفاده نکند؛ چون توان او را برای عبادت و طاعت در چهلّه می‌گیرد؛ امّا بیش از آن حد هم به خوردن نپردازد. □تا جایی که می‌تواند در طول این چهلّه بگیرد و اگر همه‌ی این چهل روز را نمی‌تواند، حدّاقل روزهای و را روزه داشته باشد. اگر در این مدّت، روزه‌ی روزهای خاصّی هم مستحب است، آنها را هم از دست ندهد. □۱۵. نکته ی دیگر در آداب چهلّه‌نشینی، پرهیز از خوردن است که باعث سنگینی انسان می‌شود؛ نوعی رخوت، سستی و خواب‌آلودگی در فرد ایجاد می‌کند؛ شادابی، پرتوانی و سرزندگی برای عبادت را از انسان می‌گیرد و کسالت را بر او حاکم می‌کند. غذاهای سنگین، غذاهایی که ادویه‌جات فراوانی در آن به‌کار رفته است، غذاهای بسیار چرب و امثال اینها، چنین خواصّ منفی‌یی دارند. □۱۶. احتیاط کردن در ؛ یعنی انسان هر‌چیز که پیش آمد، نخورد. چیزهایی که به بودن آنها دارد؛ چه به اعتبار خود شیء خوراکی و چه به اعتبار منبع درآمدی که به تهیّه‌ی آن مواد غذایی یا شیء ‌خوراکی منجر شده است، از هر دو منظر حلال باشد. در این ایّام بیشتر دقّت کند؛ هر‌کس هر‌چه داد، نگیرد و نخورد و تا به حلال بودن آن پیدا نکرده است، حتّی‌المقدور استفاده نکند. □البتّه اینها که گفتیم، برای اوایل راه است. در بحث مفصّل گفته‌ایم که هنگامی‌که فرد در سلوک به مرتبه‌ای از رشد رسید، خدا ولایت او را در دست می‌گیرد. وقتی به آنجا رسید، خدا اجازه نمی‌دهد کسی چیزی را که مشکل دارد، به او تعارف کند؛ که او استفاده کند. شخص در آن مرحله، در حریم امن الهی قرار می‌گیرد؛ خدا حریمی ایجاد می کند و او را محفوظ می‌دارد؛ در معرض آن چیزها قرار نمی‌دهد و نمی‌گذارد آن چیزها به‌سمت او بیاید؛ ولی در اوایل یا اواسط راه که هنوز این ویژگی در فرد ایجاد نشده است، باید مراقبت کند و در خوردن هرچه به او تعارف کردند و یا هرچیز خوشمزه‌ای که جلوی او گذاشتند و می‌تواند آن را بردارد و بخورد، احتیاط کند؛ تا با اطمینان بیشتری، خورده باشد. □۱۷.خوراکی‌هایی را هم که مال افراد بخیل، پست، بی‌‌بند‌و‌بار و غیر متدیّن است، نخورد و در این چهل روز سعی کند سر سفره‌ی این گونه افراد ننشیند و این گونه افراد را نخورد. □۱۸. سعی کند از هر پولی یا در هر منزلی، چیزی نخورد. خیلی کند حتماً پول او باشد و مطمئن باشد که اهل منزلی که می‌خواهد مهمانشان شود، هم در حلال بودن کسبشان، هم در پرداخت وجوهات شرعیّه‌شان و هم در پاکی و آنچه که می‌خواهند با آن غذا بپزند، مقیّد هستند. این دقّت‌ها را داشته باشد. تا جایی که می‌تواند، از هر فروشنده‌ مواد غذایی تهیّه نکند. □ حتّی‌المقدور غذای بیرون، مثل فست فودها، رستوران ها، چلوکبابی‌ها و امثال اینها را نخورد و تا جایی که می‌تواند، خودش را تهیّه و آماده کند. ادامه دارد.. □○استاد مهدی طيب۹۲/۰۶/۱۴○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 260-258 بقره قسمت پنجم بخش چهارم1⃣ ● دو نكته اى كه با دقت در سؤال ابراهيم (علیه السلام ) از
آیات 260-258 بقره قسمت پنجم بخش چهارم2⃣ ● دو نكته اى كه با دقت در سؤال ابراهيم (علیه السلام ) از خداوند در مى يابيم همه اينها تابع دعوت آن جناب بود، و دعوت آن جناب متوجه روح و نفس آن حيوان شد، نه جسدش ، چون جسدها تابع نفس ها هستند نه به عكس ، و بدنها فرع و تابع روح هستند نه به عكس ، و وقتى ابراهيم (عليه السلام ) مثلا روح خروس را صدا زد و زنده شد، قهرا بدن خروس نيز به تبع روحش زنده مى شود، بلكه تقريبا نسبت بدن به روح (به عنايتى ديگر) همان نسبتى است كه سايه با شاخص دارد، اگر شاخص باشد سايه اش هم هست ، و اگر شاخص يا اجزاى آن به طرفى متمايل شود، سايه آن نيز به آن طرف متمايل مى گردد، و همين كه شاخص معدوم شد، سايه هم معدوم مى شود. خداى سبحان هم وقتى موجودى از موجودات جاندار را ايجاد مى كند، و يا زندگى را دوباره به اجزاى ماده مرده آن بر مى گرداند، اين ايجاد نخست به روح آن موجود تعلق مى گيرد، و آنگاه به تبع آن ، اجزاى مادى نيز موجود مى شود، و همان روابط خاصى كه قبلا بين اين اجزا بود مجددا برقرار مى گردد، و چون اين روابط نزد خدا محفوظ است و مائيم كه احاطه اى به آن روابط نداريم . پس تعين و تشخيص جسد به وسيله تعين روح است ، و جسد بلافاصله بدون هيچ مانعى بعد از تعين روح متعين مى شود، و به همين مطلب اشاره مى كند، آنجا كه مى فرمايد: ((ثم ادعهن ياتينك سعيا)) يعنى بلافاصله (وجود پيدا كرده ) و با سرعت پيش تو مى آيند. ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 478 و اين معنا از آيه شريفه زير نيز استفاده مى شود، آنجا كه قرآن گفتار منكرين معاد را نقل كرده و مى فرمايد : ((و قالوا ءاذا ظللنا فى الارض ءانا لفى خلق جديد؟ بل هم بلقاء ربهم كافرون ، قل يتوفيكم ملك الموت الذى وكل بكم ، ثم الى ربكم ترجعون )). در سابق نيز در تفسير همين آيه آنجا كه درباره تجرد نفس بحث مى كرديم مقدارى در اين باره سخن گفتيم ، و ان شاء الله بحث مفصل آن در جاى خودش خواهد آمد. پس اينكه خداوند متعال فرمود: ((فخذ اربعة من الطير))، براى اين بود كه ابراهيم (عليه السلام ) مرغان را كاملا بشناسد، و وقتى دوباره زنده مى شوند در اينكه اينها همان مرغها هستند شك نكند، و به نظرش ناشناس نيايد، بلكه همه خصوصيات و يا اگر اختلافى رخ داده باشد، تشخيص دهد. و اينكه فرمود: ((فصرهن اليك ، ثم اجعل على كل جبل منهن جزءا))، معنايش اين است كه آنها را ذبح كن ، و اجزاى بدنشان را خرد نموده با هم مخلوط كن ، آنگاه بر سر كوههائى كه در اينجا هست بگذار تا علاوه بر اينكه اجزا از هم مشخص نيستند، از يكديگر دور هم بشوند، و اين خود يكى از شواهد بر اين معنا است كه اين قصه بعد از هجرت ابراهيم (عليه السلام ) از سرزمين بابل به سوريه اتفاق افتاده ، براى اينكه سرزمين بابل كوه ندارد. و اينكه خداوند فرمود: ((ثم ادعهن ياتينك سعيا)) يعنى مرغ ها را صدا بزن ، و بگو اى طاووس و اى فلان و اى فلان پس از آيه به دست مى آيد كه ابراهيم (عليه السلام ) خود مرغها را صدا زدند، نه اينكه اجزاى آنها را صدا كرده باشند، چون اگر ابراهيم (عليه السلام ) اجزاى مرغها را صدا مى كردند مى بايست آيه شريفه چنين باشد ((ثم نادهن )) چون اجزاى مرغها در روى كوههائى بودند كه بين ابراهيم (عليه السلام ) و آنها مسافت طولانى بود، و در مسافت هاى دور، لفظ ندا را به كار مى برند نه لفظ دعوت را. و معناى اينكه فرمود: ((ياتينك سعيا))، اين است كه روح مرغان به جسد خود بر مى گردد، و با سرعت به سويت مى آيند. وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ يعنى بدان كه خدا عزيز است ، و هيچ چيزى نمى تواند از تحت قدرت او بگريزد، و از قلم او بيافتد، ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 579 و خدا حكيم است ، و هيچ عملى را به جز از راهى كه لايق آن است انجام نمى دهد، به همين جهت بدن و جسدها را با احضار و ايجاد ارواح ايجاد مى كند، نه به عكس . و اگر فرمود: ((بدان كه خدا چنين و چنان است )) و نفرمود: ((خدا چنين و چنان است ))، براى اين بود كه بفهماند خطور قلبى ابراهيم (عليه السلام ) كه او را وادار كرد چنين مشاهده اى را درخواست كند، خطورى مربوط به معناى دو اسم خداى تعالى يعنى ((عزيز)) و ((حكيم )) بوده است ، لذا در پاسخ او عملى انجام داد تا علم به حقيقت عزت و حكمت خدا براى او حاصل شود. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei