سید اهل شهودی یا حسین
جلوه ذات وجودی یا حسین
اوفتادی لحظهای بیسر به خاک
«سجده» را کامل نمودی یا حسین
این بلا و این لب خندان تو
کس چه داند تا چه بودی یا حسین؟
گُل در آغوش و تنت مجروح تیغ
عشق را معنا نمودی یا حسین
«ما رمیت اذ رمیت» دیدمت
در میان هرگز نبودی یا حسین
در میان لشکر تاریک جهل
چشم دل را میربودی یا حسین
روی دستت پای میزد کودکی
نور روی نور بودی یا حسین
نور آمد بُرد یکسر آگهیت
«هو» به تاری، «حق» به پودی یا حسین
بین خیل روبهان چون شیر نر
روبهی را میزدودی یا حسین
مست بودی در سماع و ابلهان
جنگ دیدند از عنودی یا حسین
هاتفی گفت: اینچنین اندر جهان
جلوهای هرگز نبودی یا حسین
گرچه پیغمبر شهودش مطلق است
سید اهل شهودی یا حسین.
#ر_س
@mohamad_hosein_tabatabaei
□بهمثل اگر مانند قرآن درباره شهادت کتابی نازل شود سوره فاتحه آن، شهادت جناب سیدالشهدا (علیه السلام) است.
#علامه_حسنزاده_آملی
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○زبان حال مناجات حسین علیه السلام در گودال قتله گاه○□
□ #بارخدایا! در این واپسین لحظات عمرم در گودال قتله گاه، سراپا مسرورم که با انوار تجلیات ذاتت چراغ محبتت در دلم بیفروختی و قلبم را به مهر بی بدیلت منشرح ساختی.
□ #حبیبا!در این صحرای کربلا لطف بیکرانه ات بر من عیان و نگاه پر فضلت مرا از هر دردی امان است.
□ #الها! در هجوم این شمشیرها و نیزه ها خواهان آن دردم که تو درمان آنی و بنده ی آن ثنایم که تو سزای آنی.
□ #عزیزا!نیک میدانم که این ابتلای به نااهلان و نصیبم از غم و اندوهان از سر احسان باریابی به روضه ی رضوانت است که هر که را در زندان دنیا گریان کنی، قبله جانش به دیدار یار مزین سازی.
□ #مهیمنا! از همان دم که بر مزار جدم شنیدم که می خواهی مرا کشته و عیال و کودکانم را اسیر ببینی دانستم که قصد آن داری بزمی پر شور و شرر برایم محیا سازی پس هرچه داشتم از جوان برومندم علی اکبر و برادر رشیدم عباس گرفته تا خواهر مهربانم زینب و دختران شیرین زبانم رقیه و صفورا و طهورا همه را در طبق اخلاص نهاده و در این سفر همراه نمودم و حتی از شش ماهه دردانه ام علی اصغر دریغ نکردم تا که عیش بزمت تمام و مستی مجلس انست بی پایان باشد.
□ #ساقیا! انگاه که فرزندان کوچکم را تشنگی بی رمق نمود و بی آبی طاقت ربود همان دم نیز دیدم که هرگز چشمه جوشان مهر و محبتت را بر من و فرزندانم مسدود نفرمودی و آب زلال کوثر رضوانت از ما دریغ ننمودی.
□ #رحیما!در همان آغاز این قتال از هجر علی اکبرم یکایک بند وجودم از هم گسست و یک باره پیر بی رمق شدم اما به راستی جانی که در گرو قبض و بسط توست کی زندانی تن شود و دلی که در قبضه لطف و محبت توست کی به غم مبتلا گردد؟
□ #نعیما! آنگاه که عمود پشتم به بازوان قطع شده و فرق شکسته برادر وفادارم عباس شکست دانستم که دریای محبت و رحمت خاصه ات را کرانی نیست، و بیکرانه عاشق کشی تو را زبانی گویا نیست خوش دلم که با هرچه لشکر داشتی این حبیب دردمند خود را آزمودی و جز شکر ندیدی و جز ثنا نشنیدی.
□ #لطیفا! خون گلوی نازدانه علی اصغرم اگر چه شیره جانم گرفت و عمر بی پایانم را در دمی به خزان مبدل ساخت اما از مرغزار وصالت چو آوای قبول شنیدم همه نوش گشت و شهد شکر پاره شد.
□ #حبیبا! در بوسه وداع اخرم با طفل سه ساله ام بیابان چشم تشنه ام به دریای مواج کشتی شکن مبدل گشت اما قدح شادی رضایتت بر کفم محکم بماند و از بی صبری بر زمین بی مهری سرازیر نگشت.
□ #صبورا! چشمان منتظر خواهر عزیزتر از جانم که مهرش تنها نصیب دنیای من است از هجوم این سنگها و نیزه ها و شمشیرها بر پیکر هزار پاره ام غرق خون است. خدایا در این صحرای پر بلا همان گونه که دیده ام را به نور جمالت روشن ساختی قلب چاک چاک یار کودکی و مونس تنهایی ام زینب را به انوار محبتت پر فروغ ساز که با صبر و استقامتش کاخ بی بنیان آمال دشمنانت را منهدم سازد و جز رشک بدانچه دیده نورزد و جز شکر بدانچه کشیده نگوید.
□ #ملکا! آنچه تقدیمت داشتم همه بضاعتم بود پیشکش به محضر قدسی ات. بنده ای را که جز دو دست تهی در بارگاه انورت ندارد عاجز از بذل و بخششی در خور ذات کبریایی توست. از خاک جز خطا برنخیزد و از کریم جز وفا برنیاید پس این متاع ناقابل را از من پذیرا باش و به بزرگواریت این اندک را بر من ببخشای.
□ #مسجودا!در این گاه بی رمقی و نیمه جانی اگر چه پیشانی بر تیر نشسته و دستان بریده و پاهای شکسته ام معذور از سجده بر بارگاه کبریایی توست اما در عوض، زبان قرآن خوانم بر بالای نیزه مترنم به ذکر سجده ات خواهد بود.
□ #معشوقا! مرا فرصتی دگر نمانده تا ازکمال حسن و بهایت بازگویم و بر آنچه بر من مرحمت فرمودی سپاس گویم چرا که خنجر کین شمر هم اکنون بر حلقومم نشست مرا قوتی ده تا بر بالای نیزه نیز ثناگویت باشم...
#امیر_رستگار
□شخصی در مکاشفه دید امام حسین علیه السلام مشغول جمع کردن خارهای بیابان هستند. از ایشان میپرسند شما چه میکنید؟
□میفرمایند: راه سالکان خدا را هموار میکنم.
#سیدهاشم_حداد
@mohamad_hosein_tabatabaei
○مینویسم که شب تار سحر میگردد
○یکنفر مانده از این قوم که بر میگردد
#سیدحمیدرضا_برقعهای
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○«از اصلاح نفس، نمیشود دست برداشت!»
#حضرت_آیتالله_بهجت_قدسسره○□
□ممکن نیست بدون #اصلاح_نفس کاری [از] پیش برد، [یا] برای جامعه کاری بکنیم، همان رفیق نیمهراه خواهیم بود، خداحافظی میکنیم باهم، در وقت وقتش.
□بالأخره، حالا چه کار باید بکنیم؟ همان کاری که گفتیم؛ از اصلاح نمیشود دست برداشت!!
□خیلی خب، حالا اصلاحِ فعلی ما در چیست؟ همان در برگشت از کارهایی را که ما میدانیم [ غلط است]، در داخل یا در خارج انجام میدهیم؛ با خارجیها ارتباط پیدا میکنیم، ارتباطی که بر لَهِ (به نفع) آنها است، نه ارتباطی که بر لَهِ[و به نفع] ما باشد.
□وإلاّ با این «قرآن» واضح، با این اشباه(مشابه) «#قرآن » [یعنی] «#صحیفه_سجادیه » و «#نهج_البلاغه »، با اینها دیوار اگر مأذون بود (اجازه داشت)، تصدیق میکرد حرف مارا، با ما میشد. [حالا] چطور شده ما اینجا ماندهایم، دست گدایی به یک [عده] وحوش، حیوانات، درندهها، دراز میکنیم؟! میل داریم به ما قرض بدهند.
□فلهذا[ بنابراین این کارها] کارهایی است که خودمان کردیم!!
#تدبیر نیست، غیر از اینکه نکنیم، فیمابعد(ازین به بعد) نکنیم.
بشناسیم خودمان را، بشناسیم!
خودمان نگذاریم [عدهای] از داخله ما در بیایند و علیه ما کارهایی بکنند.
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #مبحث_ادب_مع_الله □و لذا حضرت بقیه الله ارواحنا فداه در همه جا حضور دارد ما چون یک
#استادصمدی_آملی
#مبحث_ادب_مع_الله
□خوب اگر حضور این هست و ادب مع الله هم اینه و خدا هم در همه جا هست پس انسان مؤدب با حضور خداوند تبارک و تعالی در کل نظام آفرینشه. اگر ما با این دید به امام زمان نگاه بکنیم به خودمان حق میدهیم که چشم خودمان را به بدبینی نگاه کنیم برای اینکه هرچه را که میبینیم وجود است و هرچه که وجود هست در پیشگاه خداست و هرچه که در پیشگاه حق هست حضور هست و حضرت بقیةالله سلاماللهعلیه هم یکپارچه حضور در پیشگاه خداست و چون یکپارچه ادب و مؤدب و حاضر عند رب هست پس در همه جا هست پس هرچه را نگاه میکنی امام زمان میبینی و به هرچه که میشنوی او میشنوی هرچه را که لمس کنی او را لمس میکنی و به هر چه که بچشید او را میچشید و هرچه را ببویید بوی او را میشنوید. راهی غیر از این نیست ..(۲۷)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #مبحث_ادب_مع_الله □خوب اگر حضور این هست و ادب مع الله هم اینه و خدا هم در همه جا ه
#استادصمدی_آملی
#مبحث_ادب_مع_الله
□با بحثهایی که در دروس معرفت نفس شد و در جلساتی که داشتیم بخصوص در توحید قرآنی باید با آن بحثها مسئله ادب را و ادب مع الله را دنبال کنید.مرحوم جناب علامه طباطبایی علیه الرحمة راجع به ادب یک معنایی را میفرمایند که آن معنا این هست میفرمایند که ادب آن هیئت نیکویی هست که سزاوار هست فعل مشروع بر آن واقع شود. ایشون ادب را در مقام فعل میگیرند طرح اینکه حرف جناب علامه طباطبایی را مطرح کردم برای این میخوایم تعبیر و تعریفی را که حضرت آقا راجع به ادب مطرح فرمودند آن تعریف را دنبال کنیم. هر کاری را که مشروع هست نه کار غیرمشروع و لذا مثل ظلم،در ظلم دیگه ادب مطرح نمیشود یک کسی بگوید من ظالم هستم میخواهم ظلم کنم بعد ادب داشته باشم در این ظلم کردن، آنجا مطرح نیست اما میبینید در آنجایی که به صورت تعبیر هست مسئله ادب مطرح هست برای اینکه فعل مشروع هست هر کاری که کار مشروع هست، کار مشروع هم آن کاری هست که یا شرع آن را مشروع میداند شبیه نماز خواندن، دعا کردن ، روزه گرفتن،حج رفتن یا افعال و اعمالی را که در اسلام مشروع هست مردم متعارف آمدن به مسجد و حسینیه این بین مردم یک فعل مشروع هست حالا یا حج رفتن این یک کار مشروع است دستور داد و هم این که هر انسان عاقلی این کار وعمل مشروع را تایید می کند یا کارهای مشروعی که در بین مردم مطرح هست عزاداری هست عروسی هست و امثال این گونه امور برخورد با فرزندان هست معاشرت اجتماعی هست دوست داشتن هست این ها همه فعل مشروع هست هیچ کس نمی گوید که شما دوست نگیرید .دوست داشتن یک فعل لازم هست یعنی عملی هست پسندیده .کسب و کار داشتن یک عملی هست پسندیده .هر کاری را که عقل و شرع امضا کند و بگوید که این کار کار خوبی است انسان باید در آن کارها ادب را مراعات کند و مودب باشد.(۲۸)
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○ #علامهحسنزادهآملی
#امام_زمان_در_کلام_ابن_عربی○□
□این آقایان در ولایت شان قوی هستند و ما شواهدی داریم که خیلی از حرف ها سر زبان رایج است .
این طور آقا نمی شود که..
خیلی مشکل است ..
شما در شرح حال صدرالدین قونوی از مشایخ اهل عرفان است و استاد این آقایان است و بزرگترین شاگرد شیخ عربی صاحب فتوحات و فصوص است.
ایشان اینطوری که جامی در نفحات نقل می کند و می گوید که ایشان در حالت کسالت بودند به شاگردانش که در حضورش بودند گفت:
شما هر وقت به زیارت حضرت بقیة الله نائل می شوید ما را در خاطر داشته باشید ما را فراموش نکنید.
□حالا این دهن، دهن چگونه آدمی باید بوده باشد و یا خود محی الدین عربی در چند جای فتوحات می گوید که من به حضور آن جناب تشرف حاصل کردم و باب ۳۶۶ را اختصاصاً درباره آن جناب نوشتم
خیلی از این آقایانی که فتوحات را چاپ کردند از مصر، از بیروت، خیلی بی لطفی فرمودند.
□بنده این را در هزارو یک نکته آورده ام و این گله را دارم که شما چکار دارید کتاب مردم را تحریف می کنید!!!
حالا این آقا یک عالمی است یا شیعه است یا سُنی.
ایشان باب ۳۶۶ فتوحات حضرت بقیة الله را اسم می برد که اصلا آن باب اختصاصاً برای حضرت است.
□آن باب را درباره ایشان نوشت آنگاه شروع می کند نام شریفش را به نام امام، الإمام...الإمام می برد و همینطور آباء بزرگوارش را یکی پس از دیگری الإمام ..الإمام.. می آید تا برسد به امام علی ابن ابیطالب و این عبارت را شعرانی در طبقات حدود چهار صد سال پیش قریب چهار قرن پیش از این که شعرانی صاحب طبقات، صاحب المیزان است ایشان در آن کتابش که باز ما یک تحریفی از آن در پیش داریم و جزئیاتش را به عرض می رسانیم؛
در کتاب عبارتی از فتوحات می آورد و می گوید:
شیخ در باب ۳۶۶ فتوحات در مورد حضرت بقیة الله حرفش این است..
□در چهارصد سال پیش ایشان عبارتش را هو هو نقل می کند و ایشان شروع کردند از آن جناب تا حضرت امیرالمومنین الإمام..الإمام ...[نوشتن] اینها را در چاپ های مصر و چاپ های بیروت تحریف کردند.
این تحریفات برای چیه آقا!!!
چرا اطمینان انسان را از کتاب های مردم سلب می کنید
هر فرقه ای بخواهد کتابی چاپ کند که آنی به نفع باشد آنی به ضرر، نمی دانم اصلا چه تصرفانی می نمایند!!
از این کارها شده، غرض یک مقداری درباره بزرگان و اعاظم دین خیلی احتیاط می خواهد.
□بنده یکروزی در مباحثه اسفار به عرض رساندم که فخر رازی مثلا شاید در سر زبان ها به جنبه امامیه نبودنش غلبه داشته باشد اما مرحوم شیخ بهایی می فرماید اگر کسی در نوشته های فخر رازی تفحص کند می بیند که ایشان خیلی مایل به تشیّع هستند
□زمان را همانطور که قاضی نورالله در مجالس می فرماید؛ حول و حوش حرفها را هم توجه داشته باشید
بنده هم این عرایض را شهدالله نه به عنوان تعصب مذهبی عرض می کنم چون خودم یک فرد اثنی عشری هستم
پس کتاب مردم را چرا به هم می زنید
□حالا یک بت پرستی هم هست کتابش را اسم می برد خیلی هم نازش می کند..
شما همان چیزی که او گفته چاپش کنید
چکار دارید یک چیزی [از کتاب] را بر می دارید .
این تحریف خیلی بد است
این کارها خیلی زیاد شده است چه آنچه کُتاب روی تعصب مذهبی تصرفاتی کرده اند و چه در مطبعه پیش آمده است.
@mohamad_hosein_tabatabaei
□وهابیت و اسلام القاعده مال همین عرب های عربستانست. این فرهنگ عربی است ؛ نه اسلام آسمانی. در طول این چهارده قرن یک متفکر و فیلسوف عرب برای من پیدا کنید. اینها خلفای شان هم عربی بوده اند. فرق خلفا با حضرت علی این بود که اسلام علی، اسلام محمدی و اسلام آسمانی بود ؛ نه عربی. من صریح می گویم که به حضرت علی(علیه السلام) و اسلام علی ارادت دارم. نه به این عرب ها. چرا. چون علی یک انسان آسمانی است."
من ناسیونالیست نیستم اما با اسلام عربی هم مخالفم.
□○حکیم دکتر دینانی
مصاحبه با مجله نوروزی خبرآنلاین
۸ فروردین ۱۳۹۰○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی○□
□روی دعایت تعقّل کن تا رشد کند. نکند از سنّ بچّگی تا هشتاد سالگی همهاش نخودچی کشمش از خدا بخواهی. حاجاتی را که داری، به صورت یک نامه روی کاغذ یا دلت، البته اوایل روی کاغذ، برای خدا بنویس و بگذار در جانمازت یا هر جای دیگری. دو سه ماه بعد، هر وقت حال خوبی داشتی و شنگول بودی، آن را به دقّت بخوان و ببین هر جا زیادهروی کردهای یا به خدا بیادبی کردهای، آنها را خط بزن و تصحیح و تجدید نظر کن و نهایتاً آن را پاکنویس کن. نامهی اوّل را هم حفظ کن. دو سه ماه بعد باز همین کار را روی نامهی تصحیح شده انجام بده. یکی دو سالی این کار را ادامه بده. بعد نامهی آخری را با اوّلی مقایسه کن، ببین از کجا سر در آوردهای و چقدر رشد کردهای. مرشد تو که نامهها را عوض میکرد، خداست که همراهت است. آخر کار به چیزی میرسی که از حاجتت بهتر است؛ به کسی میرسی که برایش نامه مینوشتی.
□○مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت ششم بخش اول ● بحث روايتى رواياتى در معناى ((محكم و متشابه )) در تفسير
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت ششم
بخش دوم1⃣
● روايتى درباره ((راسخين در علم ))
و در تفسير عياشى از جعفر بن محمد از پدرش امام باقر (عليه السلام ) روايت شده كه فرمود: مردى از امير المؤمنين (عليه السلام ) خواهش كرد كه آيا ممكن است پروردگار ما را، برايمان توصيف كنى ، تا هم محبتمان به او زياد شود، و هم معرفتمان ؟ اميرالمؤمنين
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 106
خشمگين به خطبه ايستاد، و در ضمن ايراد خطبه براى عموم حضار رو به آن شخص كرد، و فرمود: اى بنده خدا بر تو باد به آنچه كه قرآن تو را به صفات خدا دلالت مى كند، و آنچه كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) (كه در اين باب مقدم بر تو است ) از معرفت خدا به تو پيشنهاد مى كند، و آنچه را كه در اين وادى از نور هدايت او روشن شده پيروى كن كه هدايت او نعمت و حكمتى است كه در اختيار تو قرار گرفته ، پس همين مقدار را بگير، و شكرش را به جاى آر، و در آنچه شيطان بتو تكليف مى كند كه خود قرآن علم آن را بر تو واجب نكرده ، و در سنت رسول و ائمه هدى (عليهم السلام ) هم درباره آن چيزى وارد نشده ، فريب شيطان را مخور، و علم آنرا به خود خدا واگذار، و عظمت خدا را (كه از قياس و وهم و عقل بشر بيرون است ) با مقياس فهم خود مسنج .
و بدان اى بنده خدا كه راسخين در علم آنهايى هستند كه خداى تعالى از اينكه متعرض امور ماوراى پرده غيب شوند بى نيازشان كرده ، به تمامى معارفى كه از حيطه علمشان بيرون است ، و تفسيرش را نمى دانند اقرار دارند، و مى گويند: ((آمنا به كل من عند ربنا)) خداى تعالى آنانرا با اين فضيلت ستوده كه به جز خود از رسيدن به تفسيرى كه در حيطه علمشان نيست اعتراف دارند، و در آن گونه معارف تعمق و غور نمى كنند، و خداى تعالى اين ترك تعمق را از آنان ستوده ، و نامش را رسوخ در علم نهاده است ، پس تو نيز به همين مقدار اكتفا كن ، و در اين مقام نباش كه اقيانوس عظمت خدا را با عقل خود اندازه گيرى كنى و از هالكين شوى .
مؤلف : جمله ((اى بنده خدا راسخين در علم چنين و چنانند))، ظهور در اين دارد كه آن جناب حرف ((واو)) در جمله : ((و الراسخون فى العلم يقولون )) را ((واو استينافى )) گرفته ، نه عاطفه ، همچنان كه ما نيز از آيه همين معنا را استفاده كرديم ، و مقتضاى استينافى بودن واو اين است كه راسخين در علم ، به تاءويل متشابهات ، عالم نيستند، گرچه چنين امكانى برايشان هست ، و آيه شريفه اين امكان را نفى نمى كند.
در نتيجه اگر دليل و بيان ديگرى پيدا شود، و دلالت كند بر اينكه راسخين در علم داناى به تأويل متشابهاتند، با آيه مورد بحث منافاتى نخواهد داشت ، همچنان كه ظاهر روايات ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) (كه به زودى خواهد آمد) همين است . و جمله : ((آنهايى هستند كه خداى تعالى از اينكه متعرض امور ماوراى پرده غيب شوند بى نيازشان كرده ))، خبر براى جمله
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 107
راسخين در علم ، مى باشد و خلاصه مى خواهد بفرمايد كه راسخين در علم چنين كسانى هستند.
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei