□○فکر چگونه می اندیشد؟○□
□○فکر، حرکت اندیشه است این حرکت با حرکت مکانیکی و حرکت در طبیعت فرق دارد. سوال مهم این است که فکر چگونه می اندیشد؟ حرکت فکر عبارت است از انتقال و پیدایش اندیشه.
□○اندیشه امری ساکن نیست بلکه جستجوگر است و حرکتی در آن نهفته است. اندیشه چیزهای زیادی را جستجو می کند. ولی وقتی بخواهد تبدیل به فکر شود باید حرکت کند.
□○در پاسخ به سوال فکر چگونه می اندیشد؟ باید گفت: با فاصله گرفتن از #خود؛ عظمت فکر در این است که فکر به خود فکر می کند. یعنی اندیشه به خود می اندیشد.
□○معنای این امر این است که: اندیشه خود را موضوع خود قرار می دهد. به عبارت دیگر: به بالا می پرد و روی خودش سوار می شود. یعنی خودش از بالا به خودش نگاه می کند. این امر مستلزم یک جهش است و این جهش همان چیزی است که از آن به «فاصله گرفتن از خود» تعبیر می شود. یعنی فکر، خود فکر را موضوع قرار می دهد و از بالا به خودش نگاه می کند.
#دکتر_ابراهیمی_دینانی
@mohamad_hosein_tabatabaei
■هرآنچه ماهوی است و دارای #ماهیت است قابل درک است و #ذات و عرض آن را می توان شناخت اما جایی می رسد که من نمی توانم آن را #درک کنم. از #عقل می پرسیم که #غیرمتناهی چیست؟ می تواند درک کند اما تعریف از آن نمی تواند ارائه دهد.
■غیرمتناهی حد ندارد. عقل عظمت غیرمتناهی را می فهمد اما نمی تواند تعریفی از آن بدهد. #ذوق از همین جا آغاز می شود. بنده ذوق را در مقابل عقل نمی دانم. این اشتباه گذشتگان است که ذوق را در مقابل عقل قرار داده اند. این یک #خرافه ای بیش نیست.
■ذوق عصاره #عقلانیت و #تفکر است. ذوق آنجایی است که عقل می گوید حالا نمی دانم اما میچشم. این چشیدن یعنی درک همان عظمت
#یاعلی
#دکتر_ابراهیمی_دینانی
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●هر چیز که هست آنچنان میباید●■
●گر چشم یقین تو نه کج مج باشد
●ترسا به کلیسا رود و حج باشد
●هر چیز که هست آنچنان میباید
●ابروی تو گر راست بود کج باشد»
■●این رباعی منسوب به خواجه نصیر طوسی است، ما آنچه میبینیم هست یا آنچه هست، میبینیم؟ خداوند تبارک و تعالی آنچه میبیند هست یا برعکس؟ آنچه میبیند هست، درست است او قبل خلق هم میدید که آفرید، همان وقت که نبود وقتی غیر از خدا چیزی نبود که ببینید ولی ما آنچه هست، میبینیم. آنجا یک #باید است اینجا یک #هست است، این خیلی مسئله مهمی است.
■●چه کسی میتواند از چیستی هستی بپرسد ولی از ارزش هستی نپرسد؟ چه کسی میتواند هستی خود را بفهمد که من هستم ولی نپرسد که چه هستم و چه باید باشم؟ هر کس میداند که هست این یقینیترین علم است ولی نمیپرسد که چه باید باشد و گرفتاری ما همین است و تمام زندگی انسان از بدو تولد تا مرگ تعارض هستی و باید است. انسان هم هست و زندگی میکند و اگر نگوید که باید چه کار در فرهنگ بشری کنم ، حیوانی بیش نیست.
#دکتر_ابراهیمی_دینانی
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■● #دکتر_دینانی شبهه آکل و مأکول●■ ■●شبهه آکل و مأکول شبهه ای معروف و دیرینه در باب معاد جسمانی است
#شبهه_آکل_و_مأکول
■●در ادامه بخوانید: عقل و استدلال در تفکر ابن جوزی●■
■●تاریخچه شبهه آکل و ماکول و اندیشهورانی که آن را مطرح کردند
در میان #شبهه_های_باب_معاد شبهه «آکل و مأکول» از همه معروف تر است.
■●تاریخ دقیق پیدایش این شبهه و نام نخستین کسی که آن را مطرح ساخته، به روشنی معلوم نیست، ولی در قدمت آن نمی توان تردید کرد. این شبهه از اوایل پیدایش بحثهای کلامی و فلسفی در میان اندیشه وران مسلمان مطرح شده است.
■●نخست به صورت مجمل در آثار ابواسحاق ابراهیم بن اسحاق بن ابی سهل نوبختی (سده ۴ ق) و ابوعلی حسین بن عبدالله بن سینا (۴۲۸ ق) مطرح شده و سپس در کتابهای دانشمندانی چون محمد بن حسن طوسی (۴۶۰ ق)، محمد بن محمد غزالی (۵۰۵ ق)، فخرالدین رازی (۶۰۶ ق)، نصیرالدین طوسی (د. ۶۷۲ ق)، حسن بن یوسف چلی (۷۲۶ ق)، قاضی عضدالدین ایجی (۷۵۶ ق) و سعدالدین تفتازانی (۷۹۸ ق)، نحوه طرح و راه حلهای پیشنهادی و دلایل ارائه شده گسترش یافته و سرانجام در آثار متأخرانی مانند مقداد بن عبدالله حلی (۸۲۶ ق)، صدرالدین شیرازی (۱۰۵۰ ق)، اسماعیل طبری نوری و جز ایشان بحث مستوفی درباره آن انجام گرفته است(۲)
#دکتر_ابراهیمی_دینانی
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●درست سوال پرسیدن یا سوالِ درست پرسیدن؟●■
■فلسفه بدون پرسش بی معنی و تهی است اما سوال اصلی این است که آیا هر سوالی، سوال فلسفی است؟ از جمله کارآمدی های فلسفه این است که ما یاد می گیریم چگونه «سوال» بپرسیم. شاید برای شما خنده دار به نظر برسد که «سوال» یاد گرفتن اش بی معنی است چون من می دانم که چگونه سوال بپرسم و در مورد چه بپرسم! اما به شما پاسخ می دهیم که خیر! ما واقعا نمی دانیم که چگونه «سوال» بپرسیم! درست سوال پرسیدن یا سوال درست پرسیدن دو روی از یک سکه هستند، تا زمانی که درست، سوال پرسیده نشود، سوالِ درست هم معنی نخواهد داشت یا برعکس.
■در حقیقت، اگر شما هرگز در برابر چیزی دچار حیرت نشده اید، هیچ وقت سؤالی نخواهید پرسید، همه چیز را «عادی» خواهید دید و فقط آنچه را هست ثبت خواهید کرد.
■ما در دنیایی از سوالاتی که قبلا پرسیده ایم یا می خواهیم بپرسیم غرق هستیم و شاید سامان دادن به نوع پرسش ها اولین کاری است که برای تعالی تفکرمان باید انجام دهیم. سوالات از انواع گوناگون در ذهن مان هست یا در موقعیت، برای ما پیش می آید اما چگونه می توان «سوالِ درست» پرسید و به پاسخ درست رسید؟(۱)
#دکتر_ابراهیمی_دینانی
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●درست سوال پرسیدن یا سوالِ درست پرسیدن؟●■ ■فلسفه بدون پرسش بی معنی و تهی است اما سوال اصلی این اس
■●درست سوال پرسیدن یا سوالِ درست پرسیدن؟●■
■بدون حیرت، سوال معنی نخواهد داشت
کودکان اغلب سؤالات زیادی می پرسند. به خصوص دوست دارند همیشه و درباره ی هر چیزی بپرسند چرا؟ والدین که آمادگی لازم را ندارند، خود را ملزم می دانند جواب هایی بدهند. بچه می پرسد: «چرا پروانه ها بال دارند؟» و مادر با عصبانیت پاسخ می دهد: «برای اینکه پرواز کند.» «چرا آسمان آبی است؟» پدر پاسخ می دهد: «چون رنگ اکسیژن آبی است و جو زمین هم از اکسیژن تشکیل شده است.» و از این طریق به علم خود افتخار می کند. اگر کودک از جواب های ما خوشحال شود، احساس رضایت می کنیم. اما چنانچه سؤالات ادامه پیدا کند «چرا حیوانات باید پرواز کنند؟»، «چرا اکسیژن آبی است؟» و…، برای ساکت کردن آن ها وسوسه می شویم جواب دهیم: «همین است که هست»
■این پاسخ به معنای آن است که دیگر سؤال نکن» دلیل و توضیح خواستن بی فایده است، «همین است که هست.» کودک مات و مبهوت است. او از اینکه یاد بگیرد که پروانه ها فقط پرواز می کنند و آسمان صرفا آبی است، قانع نمی شود. در این صورت آیا او به شیوه ی خودش تا حدی فیلسوف نیست؟ آیا افلاطون نگفته است که رویکرد بنیادین فیلسوف حیرت است؟ در حقیقت، اگر شما هرگز در برابر چیزی دچار حیرت نشده اید، هیچ وقت سؤالی نخواهید پرسید، همه چیز را «عادی» خواهید دید و فقط آنچه را هست ثبت خواهید کرد. قطعا این کار شما را کمتر از تلاش برای فهمیدن آن خسته خواهد کرد.
■اما فرد عاقل و مسئولیت پذیر به صرف حیرت در برابر امور اکتفا نمی کند. احتمالا آسان ترین راه این است که شبیه فردی احمق و ابله باشیم. آیا نباید بیاموزیم که چگونه یک «سؤال مناسب» و یک پرسش بجا و شایسته مطرح کنیم؟ اما پرسش بجا و مناسب چیست؟ چگونه می توان قضاوت کرد؟ و بالاتر از همه اینکه چه تفاوتی میان پرسشهای معمول و پرسش فلسفی وجود دارد؟(۲)
#دکتر_ابراهیمی_دینانی
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●درست سوال پرسیدن یا سوالِ درست پرسیدن؟●■ ■بدون حیرت، سوال معنی نخواهد داشت کودکان اغلب سؤالات زی
■●درست سوال پرسیدن یا سوالِ درست پرسیدن؟●■
#انواع_پرسش
■●سؤالاتی که در سطح تجربه ی عادی و پیش پا افتاده می مانیم «چرا زیر آفتاب می روی؟» «چون می خواهم برنزه شوم.» «چرا همه ی اجسام سقوط می کنند؟» به علت قانون جاذبه زمین.
«چرا جهان وجود دارد؟» یک سوال فلسفی است. سوالی است که اشاره به بنیادی ترین مسئله انسان دارد.
■●در سوالات فلسفی، کشف علم باعث حرکت عمیق فکری می شود اما در سوالات معمول (دسته اول) هر آنچه می دانیم در یک سطح باقی خواهد ماند و همین در یک سطح باقی ماندن باعث بیزاری جستن از هر پرسشی می شود.
■●افرادی هستند که سوال پرسیدن را بیهود و هدر دادن وقت می دانند، حق با این گروه است، اگر سوال در حد سوالات سطحی (دسته اول) باقی مانده باشد. سوالی که هیچ علم یا فکری اضافه نکند، از دایره سوال عمیق و دقیق خارج شده و صرفا تکرار مکررات خواهد بود.
☑️آیا سوال بدون پاسخ فقط در فلسفه وجود دارد؟
■●پله بعدی که بعد از ضرورت پرسیدن سوال و فهمیدن انواع پرسش وجود دارد این است که آیا همه سوال ها دارای پاسخ هستند؟ به عنوان مثال این پرسش که اساس فلسفه را تشکیل داده آیا پاسخ مشخصی دارد؟ (چرا جهان به جای آنکه نباشد هست؟) این پرسش بسیار فلسفی و ظاهرا حل نشدنی است. آیا فقط فلسفه است که نمی تواند به پرسش هایش پاسخ دهد؟ اگر نمی توان به این سؤالات پاسخ داد، آیا بهتر نیست که دیگر آن ها را مطرح نکنیم؟ برای پاسخ به این سوال مهم باید به این نکات اشاره کنیم:
■●جواب سوالی را ندادن به طور کلی: مانند همان فرض اول همین متن، در مورد کودکی که می پرسد و پاسخ دریافت می کند: همین است که هست؛ در واقع اشاره به (دیگر سؤال نکن) است. این قسم جواب دادن ها مشخص است که «جواب» نیست
■●جواب سطحی دادن: این قسم هم به این دلیل به وجود می آید که خود سوال سطحی است (اشاره به قسم اول پرسش) قطعا سوال سطحی، پاسخی سطحی هم در بر خواهد داشت.
■●نرسیدن به پاسخ: برخی اوقات سوال به حدی عمیق و فلسفی است که پاسخ «به نظر» مبهم می رسد. در صورتی که این نکته را نباید فراموش کرد که هرجا سوالی باشد، پاسخ هم هست. عجز از رسیدن به پاسخ بعد از تلاش برای رسیدن به آن، خود یک «پاسخ مهم» به شمار می رود.
●تا بدانجا رسید دانش من
●که بدانم همی که نادانم
■●پرسش «چرا» از بنیادی ترین سوال های انسان است. پس از آن، «پرسش از چیستی» است که هدفش جستجوی مؤلفه های ذاتی (ماهیت) یک شی ء است. پرسش «چرا» بلندپروازانه تر است، اما به همان اندازه هم ابهام دارد چون هم از علت می پرسد و هم از هدف. قانون عام جاذبه به ما امکان فهم این مطلب را می دهد که چگونه تشکیلات عظیم طبیعت در یکی از مهم ترین ابعاد خود، عمل می کند. این قانون به برکت قدرت تحسین برانگیزش پاسخی کامل است به پرسش «چگونه». به عبارت دیگر، پاسخی است به جستجوی دلیل در جهانی که در حال تحول و حرکت است.(۳)
#دکتر_ابراهیمی_دینانی
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●مغالطه تعریف #دوری
انواع مغالطه●■
■●وقتی در صدد تعریف چیزی هستیم، هدف ما این است که با بیان واژه هایی آنچه مورد تعریف ما واقع می شود را واضح کنیم. تعریف دوری در جایی است که برای معنا کردن یک واژه از واژه دیگری استفاده شود، در حالی که در معنای واژه دوم نیازمند دانستن معنا و مفهوم واژه اول هستیم؛ در این صورت لازم می آید که شیء قبل از آنکه شناخته شود، شناخته شده باشد که به این تعریف، تعریف دوری می گویند و باطل است.
#انواع_تعریف_دوری
■● #دور_مصرّح: تعریف دوری ممکن است با یک واسطه محقق شود (یعنی آنچه قرار است تعریف شود، تعریف اش با یک واسطه بر خودش متوقف می شود) برای مثال اگر کسی در تعریف خورشید بگوید: «خورشید ستاره ای است که در روز طلوع می کند، اگر بپرسیم «روز» یعنی چه؟ او بگوید: روز، یعنی مدت زمان میان طلوع و غروب خورشید» چنین تعریفی دوری خواهد بود زیرا شناسایی خورشید متوقف بر شناسایی روز است و شناسایی روز (در این جمله) متوقف بر شناسایی خورشید است؛ نهایتا معلوم شدن معنی خورشید در گرو معلوم شدن معنی خورشید است! که محال است.
■● #دور_مضمر (پنهان): تعریف دوری ممکن است با چند واسطه محقق شود (یعنی آنچه قرار است تعریف شود، تعریف اش با چند واسطه بر خودش متوقف می شود) مانند: تعریف چریدن در این فرض؛ «چریدن» یعنی غذا خوردن حیوان از مرتع، «مرتع»، بخشی از دشت و صحراست که در آن علف فراوانی می روید «علف»، یعنی گیاه در حال رشد که حیوان از آن می چرد. در این مثال، تعریف چریدن با دو واسطه متوقف بر شناسایی معنای چریدن شد.(۱)
#دکتر_ابراهیمی_دینانی
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●مغالطه تعریف #دوری انواع مغالطه●■ ■●وقتی در صدد تعریف چیزی هستیم، هدف ما این است که با بیان واژه
■●مغالطه تعریف دوری
انواع مغالطه●■
#در_ادامه_بخوانید:
■●مغالطه ابهام ساختاری●■
■●جنبه مغالطه آمیز بودن تعریف دوری
ممکن است کسی گمان کند که تعریف دوری، امری عادی و حتی اجتناب ناپذیر است که اساسا مشکلی را هم به وجود نمی آورد و مثلا تعاریفی، مانند تعاریف زیر طبیعی و بدون اشکال است: سیاه، یعنی مشکی، مشکی، یعنی سیاه؛ مملکت، یعنی کشور، کشور، یعنی مملکت و … اما این گمان خطاست و اشکال این تعاریف وقتی آشکار می شود که شخص معنای هیچ یک از دو واژه مترادف در تعریف را نداند. در این صورت، تعریف بی فایده و اشکال دوری بودن آشکار خواهد شد، مانند این تعاریف که با فرض عدم آشنایی با الفاظ به کار برده شده: ضخیم، یعنی هژیر، هژبر، یعنی ضخیم؛ جوهر، یعنی آنچه عرض نیست، عرض، یعنی آن چه جوهر نیست
■●از این رو، تعریف دوری جزء تبیین های مغالطی طبقه بندی شده است. جنیه مغالطه آمیز تعریف دوری این است که مخاطب در فهم یک امر مبهم به امر مبهم دیگری احاله داده می شود، در حالی که برای فهم امر دوم نیازمند شناخت امر اول است.(۲)
#دکتر_ابراهیمی_دینانی
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️زمان چیزی است که میتوان آن را نخستین خشت تفکر فلسفی به شمار آورد
◾️رابطه زمان با دین و مذهب نیز به هیچ وجه کمتر از رابطه آن با فلسفه نیست. زمان چیزی است که همه امور زمانمند را به یکدیگر مرتبط می سازد. و البته هر آنچه در این جهان تحقق می پذیرد زمانمند شناخته میشود. زمانمند بودن هر آنچه در این جهان تحقق موجود است جز حادث بودن آنها معنی دیگری ندارد به این ترتیب طرح مسئله زمان، مستلزم طرح حادث بودن جهان نیز هست.
◾️حادث بودن جهان در همه ادیان آسمانی مسلم شناخته میشود و علمای مذاهب نیز تا آنجا که میتوانند در جهت اثبات این مسئله کوشش و تلاش میکنند. سرنوشت اثبات حادث بودن جهان به هویت و حقیقت زمان بستگی دارد و هویت زمان بیش از اندازه بغرنج و پیچیده است
◾️کتاب معمای زمان و حدوث جهان (مقدمه)
#دکتر_ابراهیمی_دینانی◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️متوقف نمان، سالک باش و برو
▪️استاد راهنمایی میکند اما اگر در استاد «ماندی» کارت تمام است. در #استاد (متوقف) نمان. نه در استاد نمان، هیچ جا (متوقف) نمان.
▪️ماندن #مرگ (تفکر) است. برو #سالک باش. نه اینکه به شرق و غرب (جغرافیایی) برو، برو در درون؛ میدانی که راه #باطن ات چقدر دراز است یا فکر میکنی سفر به کره مریخ دور و دراز است؟
#دکتر_ابراهیمی_دینانی
@mohamad_hosein_tabatabaei
◾️ #دکتر_ابراهیمی_دینانی
راه رسیدن به کمال حقیقی چیست؟◾️
▪️قدم اول معرفت است . قدم بعدی در آزادگی یعنی رها شدن از زنجیر شهوات و همّ و غمّ دنیاست. قدم سوم، شناخت راه و تزکیه نفس است.
#اگر_شیطان_نبود....
▪️(فرض کنید) اگر شیطان نبود، خداوند نابودش میکرد یا اصلا خلق نمیکرد؛ در عالم چه اتفاقی میافتاد؟ (پاسخ حضار: اصلا رشد نمیکردیم و تکامل نبود) چه کسی خوب بود و چه کسی بد؟
▪️(فرض کنید) دروغ معنی نداشت در عالم هستی، آنگاه چه کسی راستگو بود؟ اصلا (راستگو) معنی نداشت. چون دروغ هست، راستی قدرش معین است چون میتواند (دروغ) بگوید اما نمیگوید.
▪️نگران (شیطان) نباشید! بگذارید شیطان کار خودش را انجام دهد اما شما اسیرش نشوید و مبارزه کنید. اگر مبارزه کردی یعنی مرد میدان هستی. اگر تاریکی نبود، روشنایی چه معنی ای داشت؟ به این (مساله در فلسفه) دیالیکتیک توحیدی میگوییم.
#دکتر_ابراهیمی_دینانی
@mohamad_hosein_tabatabaei