eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیات274-261 بقره قسمت چهارم بخش چهارم ● مؤمنين تا آنجا كه مى توانند تظاهر به فقر نمى نمايند و دست سؤال دراز نمى كنند و در آيه شريفه مصرف صدقات ، البته بهترين مصرفش بيان شده كه همان فقرائى باشد كه به خاطر عوامل و اسبابى ، از راه خدا منع شده اند، يا دشمنى مال آنان را گرفته و بدون لباس و پوشش مانده اند، يا كارها و گرفتارى هاى زندگى از قبيل پرستارى كودكانى بى مادر نگذاشته به كار و كسب مشغول شوند، و يا خودشان بيمار شده اند، و يا كارى انتخاب كرده اند كه با اشتغال به آن ، ديگر نمى توانند به كار و كسب بپردازند، مثلا به طلب علم پرداخته اند، و يا كارى ديگر از اين قبيل . ((يحسبهم الجاهل )) يعنى كسى كه از حال ايشان اطلاع ندارد از شدت عفتى كه دارند ايشان را توانگر مى پندارد، چون با اينكه فقيرند ولى تظاهر به فقر نمى كنند، پس جمله نامبره دلالت دارد بر همين كه مؤمنين تا آنجا كه مى توانند تظاهر به فقر نمى كنند، و از علامتهاى فقر به غير آن مقدارى كه نمى توان پنهان داشت ، پنهان مى دارند، و مردم پى به حال آنان نمى برند، مگر اينكه شدت فقر رنگ و رويشان را زرد كند، و يا لباسشان كهنه شود (و يا مثلا از زبان اطفالشان اظهار شود، و امثال اينها). از اينجا معلوم مى شود كه مراد از جمله ((لا يسئلون الناس الحافا)) اين است كه فقراى مؤمن اصلا دريوزگى نمى كنند، تا منجر به اصرار در سؤال شود، زيرا بطوريكه گفته اند: وقتى روى كسى به سؤال باز شود براى بار دوم ديگر طاقت صبر ندارد، و نفس او از تلخى فقر به جزع در مى آيد، و عنان اختيار را از كف مى دهد و در هر فرصتى تصميم مى گيرد باز هم سؤال كند و اصرار هم بورزد، و راه را بر هر كس بگيرد. ولى بعيد نيست كه منظور نفى اصرار باشد، نه نفى اصل سوال ، و منظور از الحاف اظهار حاجت بيش از مقدار واجب باشد، براى اينكه صرف اظهار حاجت ضرورى حرام نيست ، بلكه گاهى واجب هم مى شود، آن سؤالى مذموم است كه زائد بر مقدار لزوم باشد. ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 614 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
‍□●طبقات یاران خاصّ امام عصر ارواحنا‌فداه●□ □امام زمان علیه السّلام حجّت‌ خدا و قطب عالم امکانند. تعبیر «قطب» درباره‌ی حجّت‌ خدا از سوی امیرالمؤمنین علیه السّلام به‌ کار رفته است. (نهج‌البلاغه، خطبه ۳) □یاران حضرت مهدی علیه السّلام که همچون شمعی گرد وجود ایشان می‌گردند و عاشقانه ادای وظیفه می‌کنند و مأموریت‌هایی را که آن حضرت به آنها محوّل می‌فرمایند، انجام می‌دهند، حسب مراتب کمال و قرب به ایشان، در روایات با نام‌های مختلفی خوانده شده‌اند. ●گفته شده است كه در هر عصر: ●يک «قطب» ●چهار «اوتاد» ●چهل «ابدال» ●هفتاد «نجيب» ●سيصد و شصت نفر «صالح» وجود دارند. □«اوتاد» در محضر حجّت‌ خدا علیه السّلام می‌باشند. □در رده‌ی بعد از آنها «ابدال» قرار دارند. □در رده‌ی بعد به‌ ترتیب، «نجبا» و «صلحا» قرار دارند. □اگر از هر طبقه كسی از دنيا برود، از طبقه‌ی پايين‌تر يک نفر ارتقاء می‌یابد و جای او را پر می‌كند و نهایتاً يكی از مؤمنان عادی به جمع صلحا می‌پيوندد. □عزيزالدّين نسفی در کتاب الانسان الکامل می‌گويد: □اولیای خدا سیصد و پنجاه‌ و شش نفرند و طبقاتی دارند؛ سیصد نفر از آنها به‌ منزله‌ی قلب آدم علیه السّلام، چهل نفر به‌ منزله‌ی قلب موسی علیه السّلام، هفت نفر به‌ منزله‌ی قلب عیسی علیه السّلام، پنج نفر به‌منزله‌ی قلب جبرائيل علیه السّلام، سه نفر به‌ منزله‌ی قلب ميکائيل علیه السّلام و یک نفر به‌ منزله‌ی قلب اسرافيل علیه السّلام است. □اين تعداد همواره در عالم وجود دارند و هر یک از آنها از دنيا برود، يک نفر از طبقه‌ی پايين‌تر ارتقاء پيدا می‌کند و به طبقه‌ی بالاتر می‌آيد و جای او را می‌گيرد. □اگر یکی از سیصد نفر از دنيا برود، يکی از «مؤمنان» و «اتقیاء» که جزو اين مجموعه نيست، ارتقاء پيدا می‌کند و وارد قاعده‌ی اين هرم می‌شود. در رأس این هرم يک نفر است که به‌ تعبير نسفی، به‌ منزله‌ی قلب اسرافيل علیه السّلام است. و برخی علّت اطلاق ابدال را همین بَدَل و جانشین یکدیگر شدن دانسته‌اند. .... □●جانِ جهان تألیف استاد مهدی طیّب●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●باید سعی شود تا از راه رسیده ها و دین به دنیافروشان، چهره کفرزدایی و فقرستیزی روشن انقلاب ما را خدشه دار نکنند. ■●صحیفه امام،ج۲۰،ص۳۳۳ ●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●استاد صمدی آملی در خطبه نماز عید فطر ۹۸/۳/۱۵●□ □●سعی کنید در اجتماع روحیه و طبع تولید را تقویت کنید. باشید که شرافت وجودی کاسب حقیقی به عَدّ و احصاء در نمی‌آید. □●خداوند به نوح لقب نجی‌ُّالله، به ابراهیم خلیل‌الله، به موسی کلیم‌الله و به عیسی روح‌الله را عنایت نمود اما وقتی به بالاترین نفس هستی و خاتم پیامبران رسید فرمود تو حبیب‌الله هستی. □●آقای کاسب ! بفرما این تو و این وصول به مقام عرشی 《الکاسب حبیب‌الله》. کاسبی که اصول انسانی کسب را رعایت می‌کند همچون پیامبر خاتم(صلی الله علیه وآله) حبیب خدا می‌شود. □●آقای کارگر تولیدکننده! بدان که خاتم رسولان و اول شخص نظام وجود دست مجاهد در میدان رزم، دست عالم در حین تحصیل، دست حاکم و سلطان را نبوسید اما دست کارگر، کشاورز و باغبان را بوسید. □●انسان مومن روحیه تنبلی و طبع مصرف‌کنندگی را از خودش دور می‌کند. @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□●استاد صمدی آملی در خطبه نماز عید فطر ۹۸/۳/۱۵●□ □●سعی کنید در اجتماع روحیه و طبع تولید را تقویت کن
□اطلاعیه مهم□ □اللهم اهل الکبرباء و العظمه□ □برگزاری نماز عید سعید فطر به امامت حضرت آیت‌الله صمدی آملی(حفظه الله) □تاریخ ۹۸/۳/۱۵ □ساعت: ۷/۳۰ صبح □مکان: آمل، بلوار شیخ فضل الله نوری، فجر۱۲، حسینیه کوثر
🚩ورود مسلم بن عقیل به کوفه - پنجم ماه شوّال🚩 ■مسلم بن عقیل به امر امام حسین علیه السّلام در پانزدهم ماه رمضان از مکّه حرکت کرد. خود امام حسین علیه السّلام تا روز هشتم ماه ذی‌الحجّه در مکّه ماندند. امام در پانزدهم ماه رمضان به مسلم بن عقیل ماموریت دادند که به کوفه برود‌ ■او هم پانزدهم ماه رمضان از مکّه بیرون آمد و در پنجم ماه شوّال وارد کوفه شد که با آن استقبال عظیم مواجه شد و آن جمع عظیم به نمایندگی از امام حسین علیه السّلام با او بیعت کردند. امّا بعد که حکم ابن زیاد به فرمانداری کوفه رسید و خودش هم در کوفه مستقر شد، این مردم سست عهد و پیمان شکن که در طول تاریخ رویشان سیاه است، او را تنها گذاشتند.... ■آن بزرگوار را چقدر غریبانه ترک کردند! تنهایش گذاشتند! به گونه‌ای که هیچ کس نبود او را پناه دهد، حتی یک نفر. چقدر غریبانه در این شهر به شهادت رسید. تنها یک زن که از همۀ مردان عالم مردانگی بیشتری داشت به مسلم پناه داد..... «استاد مهدی طیّب» @mohamad_hosein_tabatabaei
○کافیست یک نظر چه نیازی به گفت و گوست ○از چشم تو علیک وَ از دل سلامِ ما □○السَّلامُ عَلیک یا اَباعَبْدِالله○□ □؏شق معنایی‌نَدارد جُز حـ سـ یـ نـ □ @mohamad_hosein_tabatabaei
آیات274-261 بقره قسمت چهارم بخش پنجم ● نكته التفات از همه مسلمين به شخص پيامبر (صلی الله علیه وآله ) در آيه شريفه و در اينكه فرمود: ((تعرفهم بسيماهم )) و نفرمود: ((تعرفونهم بسيماهم - شما مسلمانان ايشان را با سيمايشان مى شناسيد))، براى اين بود كه آبروى فقرا را حفظ نموده و راز آنان را بپوشاند، و پرده تعفف آنان را هتك نكرده باشد، چون معروف شدن فقرا نزد همه مردم نوعى خوارى و اظهار ذلت ايشان است ، به خلاف اينكه خطاب را تنها متوجه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) كند، و بفرمايد: ((تو ايشان را به سيمايشان مى شناسى )) براى اينكه آن جناب پيامبرى است كه به سوى فقرا و اغنيا و همه طبقات مبعوث شده ، نسبت به همه رئوف و مهربان است ، و به نظر ما براى او از حال فقرا گفتن نه كسر شأن ايشان است ، و نه آبروريزى از آنان ، و خدا داناتر است - نكته التفات از همه مسلمين به خطاب به شخص رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) اين است . الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَلَهُم بِالَّيْلِ وَ النَّهَارِ... دو كلمه ((سر)) و ((علانيه )) دو معناى متقابل بهم دارند، و اين دو كلمه حال از جمله : ((ينفقون )) است ، و تقدير كلام اين است كه : ((آنهائى كه اموال خود را در شب و روز انفاق مى كنند در حالى كه گاهى انفاق خود را پنهان داشته و گاهى آن را اظهار مى دارند...)) و اگر همه احوال انفاق را ذكر كرده براى اين بود كه بفهماند انفاق گران نسبت به عمل خود اهتمام دارند، و همواره و در شب و روز و خلوت و جلوت مى خواهند ثواب انفاق را دريابند، و حواسشان جمع اين است كه همواره رضاى خدا را به دست آورند، و لذا مى بينيم خداى سبحان در آخر اين آيات با زبان مهربانى و لطف به ايشان ، وعده اى نيكو داده و مى فرمايد: ((فلهم اجرهم عند ربهم ...)) 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□○دوست داشتم بدانم وقتی تنهاست چه می‌کند؟ خواستم هر طور شده از خلوتش تصویر بگیرم. دوربین بسیار کوچکی را در آخرین قفسۀ کتابخانه، لای کتاب‌ها جا دادم و منتظر ماندم... □○مثل همیشه سر وقت آمد. هنوز ننشسته بود، نگاهی به بالای قفسه‌ها انداخت و پرسید: «آن بالا چیست؟» دست‌وپایم را گم کردم. سریع دوربین را برداشتم و گفتم: «گوشی موبایلم را آنجا جا گذاشته بودم!» □○دست‌پاچه شده بودم؛ گوشی موبایل، بالای قفسه‌ها، لای کتاب‌ها! برای علی آقا، پسر آقا، تعریف کردم، گفت: «چندین سال است که شب‌های چهارشنبه، شورای استفتا تشکیل می‌شود؛ بارها خواسته‌ام این جلسه را ضبط کنم، اما از ترس اینکه نکند دوربین مخفی را هم ببیند، نتوانسته‌ام!» □○(بر اساس خاطرۀ یکی از همراهان آقای بهجت قدس سره ) ، ، ص٣٠○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○..شکار کردن معارف و حقايق بدون تصفيہ و تزکیہ و تجليہ و تخليہ و تحليہ ممکن نمی شود. □○نيک بخت آنکہ کتاب وجود خود را مواظب باشد و کلمات هرزه در اين دفتر الهی ننويسد و اين صنعت و كارخانہ الہی را حفظ بنمايد تا درست حروف چيني شود و نقش بگيرد و درست معارف را کسب کند. □○شرح اسفار اربعه | جلدسوم علامہ حسن زاده ے آملی○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○*{فصل ۹: در روز رستاخيز}*○□ □خداوند متعال درباره شهدا مى‌فرمايد:{«وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ‌} □(۱). بنى‌اسرائيل، آيه ۱۳؛ و در روز قيامت براى او كتابى آشكار مى‌سازيم كه آن را باز (و ورق- ورق) مشاهده كند. □(۲). تكوير، آيه ۱۰؛ و آن هنگام كه نامه‌ها گشوده و پراكنده شود. □(۳). بنى‌اسرائيل، آيه ۱۴؛ (امروز) كتاب (نامه عمل) خويش را بخوان كه خود تنها براى رسيدگى به حساب خويش‌كافى هستى. ‌ □(۴). قيامت، آيه ۱۳؛ آن روز آدمى به هر نيك و بدى كه در مقدّم و مؤخّر عمر كرده آگاه خواهد شد. □(۵). همان، آيه ۱۴؛ بلكه انسان به نفس خويش دانا و آگاه است‌. ص: ۱۴۲} {الْكِتابُ وَ جِي‌ءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ» «۱» و به طور كلى در قرآن مجيد از چندين گروه به عنوان شهدا (گواهان) بر اعمال در روز قيامت، ياد شده است. □○انسان از آغاز تا انجام (رساله انسان بعد از دنیا)○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_دروس_معرفت_نفس □●عمده این است که بیابیم که هستیم؟ و بعد می بینیم ک حقیقتی هستیم بسیار عجیب! ه
□●مراد از بود، آن اصل وجود شیء است. و مراد از نُمود و نِمود، وجودی شیء است؛ که آنچه که در خارج هست، وجود است و نُمود وجود است و نیستی و عدم. نه وجود است و نه نمود وجود است. □●به هرچه که اشاره می کنید، است. هرچه را کا نسبت به او اشاره می فرمایید، همه وجود هستند؛ همه هستی اند. □●حالا یک چیز نشان بده و بگو این است. همانطور که « موجود » ها را نشان می دهی، حالا یک چیزی را هم اشاره بفرمایید بگویید این است؛ آن، است. نمی شود. □●لذا در ظرف خارج،، یعنی در متن ، چیزی به نام نداریم. □●این است که نیستی و هیچ را اعتبار می کند. ذهن آن را درست می کند و می گوید این هست و آن نیست. □●در متن خارج هرچه برویم وجود است. □●ما در ، و در متن کشور وجود، چیزی به نام که از عالم و موجودات به در برویم و به یک چیزی برسیم که اسمش را هیچ بگذاریم؛ این معنا ندارد. □●شرح دروس معرفت نفس استاد صمدی آملی●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●عمل تو، از ريشه‌ها سر بلند مى‌كند. استاد علی صفایی حائری●□ □دختر خوبم! سقوط‍‌ و انحطاط‍‌ خيلى آسان و طبيعى است. جاذبه‌ها تو را به سقوط‍‌ مى‌خوانند، ولى بالا رفتن و از كشش جاذبه آزاد شدن، موتورهاى روشن مى‌خواهد. ببين! يك سنگ به اندازه‌اى بالا مى‌رود، كه نيرويى پشت آن باشد.با تمام شدن نيرو، سقوط‍‌ و افتادن سنگ طبيعى است، ولى يك گياه كوچك را نگاه كن، كه چه‌طور از زير خاك‌ها و سنگ‌ها سر بيرون مى‌آورد و حتّى آسفالت‌ها و سيمان‌ها را مى‌شكند و سر بلند مى‌نمايد. اگر تو به اندازه‌ى اين گياه كوچك، ريشه داشته باشى، از زير خاك و سنگ و از زير عادت و غريزه و از زير حرف‌ها و هوس‌ها سر بيرون مى‌آورى و سربلند مى‌شوى. □دخترم! مى‌دانى ريشه‌ى آدم چيست‌؟ ريشه‌ى تو، تو، تو و توست. عمل تو، از اين ريشه‌ها سر بلند مى‌كند. □● ص۱۶۲●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی●□ □المُؤمِنُ کُلُّ شَیءٍ: مؤمن همهچیز است و جامع ماسوا است، ولی کافر لا شیء است. لذا در حدیث قدسی حقتعالی میفرماید: آسمانها و زمین گنجایش مرا ندارد ولکن قلب بندهی مؤمن من گنجایش مرا دارد. ببین قلب و جان مؤمن چقدر بزرگ و وسیع است! □وقتی ایمان میآید، انسان بزرگ میشود و مثل کسی میشود که از محلّ بلندی به محلّ زندگی و رفت و آمد مورچهها نگاه میکند و مبدأ و مقصد آنها را یک‌جا میبیند، او هم خلایق را همینطور مشاهده میکند و گذشته و آیندهی آنها را مطّلع است. □جسم و نفس و روح ما ظرف جسم و نفس و روح ائمّه علیهم السّلام است. ما ظرفیم و آنها مظروفند. قربان این ظرف که چنان مظروفی دارد. □صَدرُ العَاقِلِ صُندُوقُ سِرِّهِ: سینهی شخص عاقل صندوق اسرار الهی است. □●مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□ #وَٱلْحَمْدُ_لِلّه_وَلّیِ_کُلِّ_نِعْمَة
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□ ○فصل ششم○ □○، اگر آشامندهٔ شرابی یک شربت آب چشد بس بود او را در شناختن طبع آب بجمله؛ و یک جزو آزمودن از یک چیز، آزمودن تمام بود دانستن طبع کل را، و بینندهٔ یک مشت خاک، از خاک آن مایه بشناسد که بینندهٔ همهٔ خاک، و اگر چه رنگ خاک مختلف گردد گوهرش نگردد و یکی بود، و چون صحبت یک شخص از جماعتی که همه یک گوهر و سرشت باشند یافته شود، توان دانست که یکی از ایشان از جمله آگهی دهد، و اندک ایشان از بسیارشان نمودار بود. پس بدین شرح بس کن، ، تا آسوده و رستگار گردی بتوفیق پروردگار عزّ و علا. □○ ، من همی بینم که هر شکلی بهم شکل خود میل «کند»، و هر نوعی با هم نوع حود گرد آید؛ باید که تو این معنی دانی و شناسی. ، تو صافیی با تیره همصحبت مشو، و تو روشنی با تاریک میامیز، و تو زنده‌ای با مرده هم قرین مشو، و تو دانای دادگری با بی‌دانش ستمگار انبازی مگُیزین، و تو پاکی و گزیده با پلید شوخگن آشنائی مجوی، و تو کارگی به تمییز و ارادتِ عقلی، قرین مشو با جنبندهٔ بی‌خرد؛ و اگر زانست که تو این شرح را نه حقیقت می‌دانی، مرا بنمای تا چگونه بود اتفاق میان این معانی «تو» که من بر شمردم ومیان معانی جز تو. □○ ، محال شناس که ترا دو مخالف جمع شوند در یک معنی، پس این گفت مرا استوار دار، و بازگرد بدانچه من حد آن ترا نمودم، تا بحق رسی و صواب یابی. @mohamad_hosein_tabatabaei
○ما تشنه عشقیم و شنیدیم که گفتند ○رفع عطش عشق فقط نام حسین است @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
□○علّامه آیت الله حاج سیّدمحمّدحسین حسینی طهرانی قدّس سرّه○□ □سنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ*□ □به زودى ما آيات خودمان را به ايشان در موجودات نواحى جهان و در وجود خودشان نشان خواهيم داد تا براى آنان روشن شود كه: نشان داده شده (آيه اى كه نشان ماست) حقّ است... □بايد ديد اوّلًا مرجع ضمير «أَنَّهُ الْحَقُّ» چه میباشد؟! □به نظر حقير، اين ضمير راجع است به مقدّر مستفاد از فعل «نُرِى» و آن عبارتست از مُرَى (آيه از لحاظ آيه و مرآت بودن براى ضمير «نا»). «مُرَى» چيست؟ آيات حقّ كه نشاندهنده حقّ هستند. □اين آيه میفهماند كه حقيقت آفاق و انفس، وجود حقّ متعال است و آنها شيئيّتى ما به إزاء خود ندارند؛ چون به عنوان آيه و علامت و نشانه گرفته شده اند. و بالنّتيجه حقّ متعال عبارتست از واقعيّت و حقيقت آفاق و انفس. □○«الله شناسی» ج ۱ منتخبی از ص ۷۹ تا ۸۳○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 274-261 بقره قسمت چهارم بخش ششم بحث روايتى ● بحث روايتى (در ذيل آيات انفاق ) در تفسير الدرالمنثور در تفسير جمله : ((و الله يضاعف لمن يشاء)) آمده است كه ابن ماجه ، از حسن بن على بن ابيطالب ، و از ابى هريره ، و ابى امامه باهلى ، و عبد الله بن عمر، و عمران بن حصين ، روايت آورده كه همگى از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت كرده اند كه فرمود: هر كس هزينه سفر سربازى را بدهد، و او را روانه ميدان جنگ كند، و خودش خانه بماند، خداى تعالى در برابر هر درهمى ، هفتصد درهم به او اجر مى دهد، و كسى كه خودش براى جهاد در راه خدا سفر كند، و خرجى خود را همراه بردارد، به هر درهمى كه در اين راه خرج مى كند، هفتصد هزار درهم اجر مى دهد، آنگاه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) آيه نامبرده را تلاوت كرد. ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 615 در نسخه اى ديگر از تفسير الدر المنثور روايت به اين صورت آمده : ابن ماجه و ابن ابى حاتم ، از عمران بن حصين ، از رسول خدا روايت آورده اند كه فرمود:... و در تفسير عياشى و نيز برقى آمده كه فرمود: وقتى عمل مؤمن نيكو شد، خداى تعالى عمل او را مضاعف مى كند، يعنى يك عمل را هفتصد برابر نموده و هفتصد برابر اجر مى دهد، اين همان كلام خدا است كه مى فرمايد: ((و الله يضاعف لمن يشاء)) پس بكوشيد اعمال خود را و آنچه را انجام مى دهيد براى ثواب خدا نيكو سازيد. و در تفسير عياشى از عمر بن يونس روايت آمده كه گفت : از امام صادق (عليه السلام ) شنيدم كه مى فرمود: اگر مؤ من عمل خود را نيكو كند، خداوند عملش را مضاعف و چند برابر مى سازد، هر حسنه را هفتصد برابر مى كند، و اين همان قول خدا است كه مى فرمايد: ((و الله يضاعف لمن يشاء))، پس بر شما باد هر عملى كه انجام مى دهيد به اميد ثواب خدا به وجه نيكو انجام دهيد، پرسيدم منظور از وجه نيكو چيست ؟ فرمود: مثلا وقتى نماز مى خوانى ركوع و سجودش را نيكو سازى ، و چون روزه مى گيرى از هر عملى كه روزه ات را فاسد مى سازد اجتناب كنى ، و چون به حج مى روى نهايت سعى خود را به كار بندى ، كه از هر چيز كه عمره و حجت را فاسد مى كند بپرهيزى ، و همچنين هر عملى كه مى كنى از هر پليدى پاك باشد. و باز در همان كتاب از حمران از ابى جعفر (عليه السلام ) روايت كرده كه گفت : به آن جناب عرضه داشتم : آيا در مساله ارث و احكام قضائى و ساير احكام فرقى ميان مؤمن و مسلم هست ، مثلا آيا مؤمن سهم الارثش از مسلم بيشتر است ؟ و يا در ساير احكام امتياز بيشترى دارد يا نه ؟ فرمود: نه ، هر دو در اين مساله در يك مجرا قرار دارند، و امام هر دو را به يك چشم مى بيند، و ليكن مؤمن در عمل بر مسلم برترى دارد، مى گويد: عرضه داشتم : مگر خداى تعالى نفرموده : ((من جاء بالحسنه فله عشر امثالها)) با اين حال آيا نظر شما اين است كه مؤمن و مسلم در مسائلى چون نماز و زكات و روزه و حج هيچ فرقى با هم ندارند؟ مى گويد: امام فرمود: مگر خداى تعالى نفرموده : ((و الله يضاعف لمن يشاء)) اين همان تفاوتى است كه در ((مؤمن )) و ((مسلم )) هست ، ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 616 و تنها مؤمن است كه خداى تعالى حسناتش را مضاعف نموده و يك عمل نيك او را هفتصد برابر مى كند، اين است تفاوت و برترى مؤمن كه خدا حسنات او را به مقدار صحت ايمانش چندين برابر مى كند، و خدا با مؤمن هر چه بخواهد مى كند. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
🏴هشت شوال، سالروز تخریب قبور ائمه بقیع علیهم‌السلام تسلیت باد🏴 ■●حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره●■ ■جاهل‌ها گمان می‌کنند که با تخریبات قبور ائمه صلوات‌الله‌علیهم می‌توانند تشیّع را ریشه‌کن کنند؛ شیعه و سادات و بزرگان آنها، بالاتر از تخریبات را در زمان ائمۀ ایشان دیده‌اند و آنکه پس از تبدیل تخریب به تعمیر، بر قوّۀ ایمان ایشان در صورت و معنی افزوده گردیده است. ■●برگی از دفتر آفتاب ، ص١٨٩●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●شهادت حمزه ی سیّد الشّهدا علیه السلام●□ □برای شهادت حضرت حمزه علیه السلام دو تاریخ نقل شده است: هفتم یا پانزدهم ماه شوّال. بعد از امیرالمؤمنین علیه السلام حمزه، عموی بزرگوار رسول الله (صلی الله علیه وآله)، سردار دلیر سپاه اسلام بود؛ که در ماجرای پر عبرت جنگ اُحُد به شهادت رسید. □پیکر مطهّر ایشان به دستور هنده، همسر اباسفیان، با وضع بسیار تکان‌دهنده ای مُثله شد (هنده ی جگرخوار و شوهرش اباسفیان، پدر و مادر معاویة‌بن‌ابی‌سفیان هستند و اهل سنّت به معاویه خالُ‌المؤمنین می گویند). سپس سینه‌ی حمزه توسّط وحشی، غلام هنده شکافته شد و هنده‌ جگر آن بزرگوار را به دندان گرفت؛ که این حادثه ی بسیار دردناکی برای رسول الله (صلی الله علیه وآله) و همه ی مسلمان ها بود. □پيامبر (صلی الله علیه وآله) از ديدن پيكر غرق به خون و مُثله شده و سينه‌ی شكافته شده‌ی عموی ‌بزرگوارشان به شدّت متأثر شدند. وقتی خواهر حمزه علیه السلام مصرّانه خواست به ديدار پيكر برادرش بيايد، ابتدا پيامبراكرم (صلی الله علیه وآله) موافقت نكردند؛ امّا هنگامی که اصرار فوق العاده‌ای ورزيد، پيامبر (صلی الله علیه وآله) فرمودند: بیاید؛ ولی اوّلاً قول بدهد آرامش خود را حفظ كند و در ثانی دستور دادند پيكر حمزه علیه السلام را از ديد او بپوشانند. □پيغمبر (صلی الله علیه وآله) عبای مبارك خود را بر روی حمزه علیه السلام كشيدند. حمزه علیه السلام قدّ بسيار رشيدی داشت، به همین خاطر مقداری از پاهای او از عبا بيرون ماند و چون انگشت های پاهای او هم مُثله شده بود؛ حضرت دستوردادند پاهای او را هم با برگ درختان بپوشانند، تا خواهرش شاهد چنين جنايت مهلكی كه در حقّ او روا داشته شده بود، نباشد. وقتی خواهر آمد، بادی وزید و مقداری از پیکر مثله شده‌ی حمزه آشکار شد. خواهرش به شدّت متأثّر شد و گريبان چاك داد. □پيامبراكرم (صلی الله علیه وآله) ‌دستوردادند خانم های مدينه، برای حمزه مجلس عزا بر پا كنند. فاطمه‌ی‌زهرا سلام الله علیها و زنان مؤمنه برای همدردی با خواهر حمزه آمدند و مجلس عزایی برای حمزه برپا کردند. □اهل ذكر مصيبت اين صحنه را با صحنه ی آمدن حضرت‌ زينب كبری سلام الله علیها بر سر پيكر آغشته به خون و بدون سر و غرق تير و تیغ برادر بزرگوارشان، اباعبدالله الحسين علیه السلام، مقايسه می‌كنند. اینجا تازيانه‌ها‌ی اشقيا بود كه پاسخ تأسّف و تأثّر زينب سلام الله علیها را می دادند و كسی هم نبود كه با ایشان هم ناله و هم‌سوگ شود و كسی نبود كه به آن حضرت دلداری دهد و كسی هم نبود كه پيكر ابا‌عبدالله علیه السلام را بپوشاند و ابا‌عبدالله علیه السلام سری در پیکر نداشت. □شهادت این بزرگوار را به محضر رسول الله (صلی الله علیه وآله)، امام عصر ارواحنافداه و همه ی ارادتمندان خاندان پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)، تسلیت عرض می‌کنیم. □●در محضر استاد مهدی طیب - ۹۲/۰۵/۳۱ ●□ @mohamad_hosein_tabatabaei