eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□●برخى آثار مثبت مصائب و بلایا براى مؤمن - بخش دوّم●□ □●(۴) - امتحانات الهى براى این نیست که خداوند
□●برخى آثار مثبت مصائب و بلایا براى مؤمن - بخش سوّم●□ □●(۵) - ابتلائات و سختى‌ها سبب پاک شدن روح مؤمن از آلودگى‌هایى است که در اثر ارتکاب گناهان به آن مبتلا شده است. □●پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مى‌فرمایند: اَلسُّقمُ یَمحو الذُّنوبَ بیمارى گناهان را محو و نابود مى‌سازد. □●و نیز مى‌فرمایند: ساعاتُ الهُمومِ ساعاتُ الکَفّاراتِ زمان‌هاى اندوه و گرفتارى‌ها، زمان‌هاى کفّاره و جبران گناهان است. □●امام صادق علیه السّلام مى‌فرمایند: اِذا اَرادَ اللهُ بِعَبدٍ خَیراً عَجَّلَ عُقوبَتَهُ فِى الدُّنیا وَ اِذا اَرادَ اللهُ بِعَبدٍ سوءاً اَمسَکَ عَلَیهِ ذُنوبَهُ حَتّى یُوافى بِها یَومَ القِیامَةِ □●هنگامى که خداوند براى بنده‌اى اراده‌ى نیکى کند، در مورد عقوبت و کیفر او به‌سرعت در دنیا اقدام مى‌کند و وقتى که خداوند براى بنده‌اى بد بخواهد، گناهانش را حفظ مى‌کند تا در روز قیامت به‌طور کامل تلافى کند و او را کیفر نماید. □●(۶) - ابتلائات و گرفتارى‌ها مایه‌ى از بین رفتن ناخالصى‌ها در وجود شخص مؤمن است. □●در مقام تمثیل مى‌توان گفت پیش از مکانیزه شدن کشاورزى، دهقانان پس از درو کردن گندم و عبور دادن گاوآهن از روى آن و خرد کردن ساقه‌ها، براى اینکه بتوانند دانه‌هاى گندم را از کاه ناشى از خرد شدن ساقه‌ها جدا کنند، هنگام وزیدن باد، مخلوط گندم و کاه را به‌وسیله‌ى شانه‌ى خرمن به هوا مى‌ریختند و در معرض باد قرار مى‌دادند. باد دانه‌هاى گندم را که سنگین‌تر بود، کمى با خود به جلو مى‌برد، امّا کاه را که سبک‌تر بود، مقدار بیشترى مى‌برد. در نتیجه دانه‌هاى گندم نزدیک‌تر و کاه‌ها دورتر بر زمین مى‌ریختند و به این ترتیب باد، ناخالصى‌ها را از گندم جدا مى‌کرد. خداوند نیز براى اینکه ناخالصى را از وجود مؤمن جدا کند، او را در معرض تندباد حوادث قرار مى‌دهد. ادامه دارد.... □●شراب طهور - تألیف استاد مهدی طیّب●□ - ۷ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●حاج محمد إسماعيل دولابی●■ ■اگر کسی را شخص برجستهای میدانی، بی‌اذن او، او را به دیگران نشان نده و معرفی نکن. اگر او را نشان دادی، کسانی که پذیرای او نیستند، تو را دوره کرده و اذیتت میکنند. ■یهودا که علیه السّلام را به دشمنانش نشان داد، به قدرت الهی بلافاصله خودش شبیه حضرت عیسی علیه السّلام شد و یهودیان او را به جای علیه السّلام گرفتند و به صلیب کشیدند. ■●مصباح الهدی ص٢٥٤●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیات 260-258 بقره قسمت سوم بخش دوم ● آيات سه گانه اى مورد بحث و به كار رفتن سه جور سياق براى فهم مخاطب حال كه به اين مقدمه توجه شد، مى توان به آسانى دريافت كه در مقام آيات سه گانه مورد بحث كه مقام استشهاد براى هدايت خداست ، به كار بردن هر سه جور سياق براى فهماندن مخاطب صحيح است . هم مى توان گفت : خدا مؤمنين را به سوى حق هدايت مى كند، مگر داستان ابراهيم و نمرود را نديدى ؟ و يا مگر داستان آن شخصى كه به قريه اى خراب عبور كرد نديدى ؟ و يامگر داستان ابراهيم و مرغ زنده كردنش را نديدى ؟. و هم مى توان گفت : خدا مؤمنين را به سوى حق هدايت مى كند، مثل هدايتى كه ابراهيم را در محاجه و گفتگو با نمرود كرد كه خود نوعى از هدايت است ، و يا مثل هدايتى كه درباره آن شخصى كه از قريه اى خراب عبور كرد معمول داشت ، و آن نيز نوعى ديگر از هدايت است ، و يا مثل آن هدايتى كه درباره ابراهيم در داستان مرغ پرنده معمول داشت كه آن نيز نوعى هدايت است . و هم مى توان گفت : خدا مؤمنين را به سوى حق هدايت مى كند و من شواهد آن را به ياد تو مى آورم ، ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 551 به ياد مى آورم داستان محاجه را، و به ياد آور داستان آن مردى را كه از قريه اى خراب مى گذشت و به يادآور داستان ابراهيم و طير را كه گفت : خدايا به من بنمايان كه چگونه مردگان را زنده مى كنى . پس موقعيت و سياق آيات سه گانه ، با هر سه جور تعبير مى سازد، چيزى كه هست ، خداى سبحان در اين آيات تفنن در تعبير كرده و هر يك از سه آيه را با يكى از آن سه سياق آورده تا شنونده را به نشاط آورد و همه رقم فوائد سياق را كه استيفا آن ممكن باشد ايفا كرده باشد. اينجاست كه به روشنى معلوم مى شود جمله ((اوكالذى )) عطف بر مقدارى است كه آيه سابق بر آن دلالت مى كرد و تقدير كلام چنين است يا ((مثل آن كس كه با ابراهيم محاجه كرد، و يا مثل آن كس كه به قريه اى خرابه عبور كرد))، و نيز معلوم مى شود كه جمله ((اذ قال ابراهيم )) در آيه بعدى نيز عطف بر مقدر است مقدرى كه آيه قبلى بر آن دلالت مى كرد، و تقدير كلام چنين است : ((اذكر قصه المحاجه و قصه من مر على قرية ، و اذكر اذ قال ابراهيم ...)) يعنى به ياد آور داستان محاجه را، و داستان كسى را كه از قريه اى خرابه گذشت و به ياد آر آن زمانى را كه ابراهيم چنين و چنان گفت . 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■●حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره●■ ■●آیا نباید توجه داشته باشیم که ما رئیسی داریم که بر احوال ما ناظر است؟! وای بر حال ما اگر در کارهایمان او(امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) را ناظر نبینیم، و یا او را در همه‌جا ناظر ندانیم!... . ■●با وجود اعتقاد به داشتن رئیسی که «عَینُ اللهِ الناظِرَةُ؛ چشم بینای خدا» است، آیا می‌توانیم از نظر الهی فرار کنیم و یا خود را پنهان کنیم و هرکاری را که خواستیم انجام دهیم؟! چه پاسخی خواهیم داد؟ ■●همه ادوات و ابزار را از خود او می‌گیریم و به نفع دشمن به‌کار می‌گیریم و آلت دست کفار و اجانب می‌شویم و به آنها کمک می‌کنیم! چقدر سخت است، اگر برای ما این امر ملکه نشود که در هر کاری که می‌خواهیم اقدام کنیم و انجام دهیم، ابتدا رضایت و عدم رضایت او را در نظر نگیریم و رضایت و خوشنودی او را جلب ننماییم! ■●در محضر بهجت، ج۱، ص۸۹●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●استاد علی صفایی حائری●□ □مذهب ، شناخت و عشق و عمل را با هم دارد. و گرنه عمل‌هاى بى‌معرفت و امر و نهى و بكن و نكن‌هاى مزاحم، عصيان‌ساز و نفرت‌زاست. تا انسان،به خودش آگاه نشود،به خدا و به معاد و به غيب و به رسول آگاه نخواهد شد و تا انسان به خودش ايمان نياورد به خدا و معاد و غيب و رسول ، ايمان نخواهد آورد. □كليد اين شناخت‌ها و عشق‌ها، در شناخت عظمت انسان و استمرار اوست؛ چون با اين شناخت، انسان ادامه‌ى خود و غيب جهان و حضور حقّ‌ و نياز به رسول را احساس مى‌كند. □● ص ۱۱۴●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□ #وَٱلْحَمْدُ_لِلّه_وَلّیِ_کُلِّ_نِعْمَة
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□ □○ ، بدان که به هستی آرندهٔ چیزه و پدید آرندهٔ آن جل و جلاله و تقدّست اسماؤه ترا ابداع کرد، و خداوند تصوّر و تمثل کردت، اما تصور نگاشتن و نگاشته شدن تست بر حقیقت آنچه بهست اورد هست کنندهٔ آن، □○و اما تمثل چنانکه مثال جستن تو مر آن را که از تو پوشیده بود از عالم عقل برآنکه پیدا بود برتو، و همی ببینیش در عالم حس مثلاً مثلٍ و معنیً بمعنیً، همچنانکه دلیل کرد صورت نشاندهٔ در شمع را بمعنی حقیقت آن صورتْ در نشانندهٔ آن، و همچنانکه دلیل کرد وجود صورت در نشانندهٔ آن بر معنی حقیقت آن در ذات نگارنده و ایجاد کندهٔ آن، □○و چنانکه اثر کند آب در ریگ و گل معانی جنبش و تموج خود، پس بدین مایه از من بس کن، ، بدرستی آنچه من اوردم و ایراد کردم، و بدان که هر آنچه حاضرتست و همی بینی آن را در عالم کون از تماثیل و پیکرها، همه تمثال و تشکیل آن معنی‌هاست، که در عالم عقل است پاینده، که زوال نگیرند و فنا نپذیرند، و آنست که خرد را همی بنگارد در مایه، پس هم خود بدان معانی و صورتهای خود همی نگرد، و ازان لذت می‌یابد، و از خود در شگفت می‌ماند، □○و لذت عقلی آنست که خرد از خود بخود دریابد، نه بچیزی بیرون از وی، و نه بعرضی که بیفتاد، بلکه بخود را یابد، و اینست لذّت درست جاودانی بی‌انجام. @mohamad_hosein_tabatabaei
■مراد از حضرتش از پس پرده غيبت يعنى چشمان ما را بينا مى كنند كه تا آفتاب را بنگرد نه اينكه او در پشت پرده باشد. ■●شرح دفتر دل استاد صمدی آملی●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■● جامع و مجمل●■ ●خواهى که شود دل تو چون آیینه ●ده چیز برون کن از درون سینه ●حرص و حسد و بخل و حرام و غیبت ●بغض و غضب و کبر و ریا و کینه ■●هزار و یک کلمه●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■● مِنَ_اللَّیلِ_فَاسجُد: مقداری از را سجده کن؛ مقصود لیل دنیاست.●■ ■●سجده چیز بسیار ارزشمندی است؛ شبها یک سجدهی طولانی داشته باشید. ■●هر وقت حزن و غم آمد، چه غصّهی دنیا و چه غصّهی آخرت، است. وَ : و در شبی طولانی خدا را تسبیح کن. مقصود از لَیلاً طویلاً، لیل عالم برزخ است. با در لیل دنیا انسان از عالَم برزخ سر در میآورد و آنجا باید فقط کرد و گفت سُبحانَهُ سُبحانَهُ سُبحانَهُ، یعنی خداوند بالاتر و منزّه است از هر خوبی که فکر کنیم. روز است و شب ندارد، یعنی غم و حزن به قیامت راه ندارد. ■● ص٢٧١●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
□○" همه عالم همسایه شما هستند "○□ □○اکنون آن مبشّر که نامش عیساست آمد و گفت همسایۀ خود را چون خود دوست بدارید و همۀ عالم همسایۀ شما هستند و این محبّت است که شما را نجات خواهد داد؛ از ظلمات ظلم و رنج و محنت این عالم همگی به خدا پناه ببرید و در گرد او در دامن هم باشید. □○برگرفته از کتاب " در صحبت قرآن " به قلم حسین الهی قمشه ای○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□○اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ رَصَدَنِی فِیهِ أَعْدَائِی لِهَتْکِی فَصَرَفْتَ کَیْد
□○اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ قَدَّمْتُ إِلَیْکَ فِیهِ تَوْبَتِی ثُمَّ وَاجَهْتُ بِتَکَرُّمِ قَسَمِی بِکَ وَ أَشْهَدْتُ عَلَى نَفْسِی بِذَلِکَ أَوْلِیَاءَکَ مِنْ عِبَادِکَ أَنِّی غَیْرُ عَائِدٍ إِلَى مَعْصِیَتِکَ فَلَمَّا قَصَدَنِی بِکَیْدِهِ الشَّیْطَانُ وَ مَالَ بِی إِلَیْهِ الْخِذْلَانُ وَ دَعَتْنِی نَفْسِی إِلَى الْعِصْیَانِ اسْتَتَرْتُ حَیَاءً مِنْ عِبَادِکَ جُرْأَهً مِنِّی عَلَیْکَ وَ أَنَا أَعْلَمُ أَنَّهُ لَا یَکُنُّنِی مِنْکَ سِتْرٌ وَ لَا بَابٌ وَ لَا یَحْجُبُ نَظَرَکَ إِلَیَّ حِجَابٌ فَخَالَفْتُکَ فِی الْمَعْصِیَهِ إِلَى مَا نَهَیْتَنِی عَنْهُ ثُمَّ کَشَفْتَ السِّتْرَ عَنِّی وَ سَاوَیْتُ أَوْلِیَاءَکَ کَأَنِّی لَمْ أَزَلْ لَکَ طَائِعاً وَ إِلَى أَمْرِکَ مُسَارِعاً وَ مِنْ وَعِیدِکَ فَازِعاً فَلُبِّسْتُ عَلَى عِبَادِکَ وَ لَا یَعْرِفُ بِسِیرَتِی غَیْرُکَ فَلَمْ تُسَمِّنِی بِغَیْرِسِمَتِهِمْ بَلْ أَسْبَغْتَ عَلَیَّ مِثْلَ نِعَمِهِمْ ثُمَّ فَضَّلْتَنِی فِی ذَلِکَ عَلَیْهِمْ حَتَّى کَأَنِّی عِنْدَکَ فِی دَرَجَتِهِمْ وَ مَا ذَلِکَ إِلَّا بِحِلْمِکَ وَ فَضْلِ نِعْمَتِکَ فَلَکَ الْحَمْدُ مَوْلَایَ فَأَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ کَمَا سَتَرْتَهُ عَلَیَّ فِی الدُّنْیَا أَنْ لَا تَفْضَحَنِی بِهِ فِی الْقِیَامَهِ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ! □○بند هشتم: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم از هر گناهی که در آن توبه ی خویش را تقدیم به تو کردم، سپس مواجه شدم با کرامت و قسم یاد کردنم به تو و اولیاءت را از میان بندگان بر خود شاهد گرفتم که دیگر به سوی معصیت باز نمیگردم ولی آنگاه که شیطان با کید و حیله اش مرا هدف گرفت و خواری و بیچارگیم مرا به سوی آن کشانید و نفسم مرا به سمت آن معصیت خواند، خود را به جهت حیا از بندگانت مخفی ساختم. و این، از گستاخی من نسبت به تو بود در حالی که میدانم هیچ پرده و بابی مرا ازتو پنهان نمیکند و هیچ حجابی نظر تو را از من نمی پوشاند. پس تو را مخالفت کرده و به آنچه مرا از آن نهی کرده بودی مبادرت نمودم ، سپس پرده را کنار زده و خود را با اولیاءت قرار دادم، گویا همیشه مطیع تو بوده و به سوی اوامرت شتابان و از تهدیدهایت هراسان بوده ام. ظاهرم را آنگونه آراستم که بر بندگانم مشتبه شد، درحالی که غیر از تو از درون من آگاه نبود، تو نیز مرا جز آنگونه که آنها مرا میشناختند معرفی نکردی، بلکه حتی نعمتهایی را که به آنها میدادی به من هم عطا کردی. سپس مرا به آنها برتری دادی، گویا نزد تو، همرتبه آنها هستم اینها همه نیست مگربه واسطه ی حلم و بردباری تو و نعمت فراوان تو بر من. پس حمد و سپاس ازان توست ای مولای من ! از تو درخواست میکنم ای خدا! همانطوری که اینگونه گناه را دردنیا مستور و پنهان ساختی، در قیامت نیز مرا رسوا نکنی ای بهترین رحم کنندگان! ٨ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□●برخى آثار مثبت مصائب و بلایا براى مؤمن - بخش سوّم●□ □●(۵) - ابتلائات و سختى‌ها سبب پاک شدن روح مؤ
□●برخى آثار مثبت مصائب و بلایا براى مؤمن - بخش چهارم●□ □●(۷) - ابتلائات و مصائب مایه‌ى از بین رفتن و فروکش کردن غرور در وجود شخص مؤمن است. □●در مقام تشبیه مى‌توان گفت، هنگامى که در اثر باران شدید، رودخانه‌ها طغیان مى‌کنند و سیل به راه مى‌افتد، سیل که آب گِل آلودى است، وقتى در مسیر خود به گودالى مى‌ریزد، از حرکت و طغیان باز مى‌ایستد و پس از ساعاتى، گِل‌ها ته نشین مى‌شوند و آب زلالى بر روى آن پدیدار مى‌شود. □●مؤمن هم وقتى دچار غرور مى‌شود و طغیان مى‌کند، خداوند او را به گودال گرفتارى‌ها و ابتلائات مى‌افکند و در نتیجه، طغیان او از بین مى‌رود، غرورش فروکش مى‌کند و روح او از آلودگى به غرور و طغیان، پاک و زلال مى‌شود. .... □●شراب طهور - تألیف استاد مهدی طیّب●□ - ۸ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●منجی‌باوری در آراء و مکاتب بشری - بخش اوّل●■ ■●اعتقاد به جامعه‌ای سرشار از عدالت، آزادی، امنیّت، رفاه، اخلاق و فضیلت، از جنبه‌های فطری وجود آدمی است. از نظر روانشناختی انسان به جامعه‌ی ایده‌آل سرشار از ویژگی‌های مزبور کشش درونی دارد و این از خواسته‌های فطری بشر به‌ شمار می‌آید. اين خواسته‌ی فطری به شكل‌های گوناگون در فرهنگ‌هاي مختلف‌ ظهور نموده است. شاید هیچ قوم و تمدّنی را نتوان یافت جز آنکه آینده‌ی درخشانی را پیشاروی خود انتظار می‌کشد. ■●انتظار ظهور یک منجی در آخرالزّمان در بسیاری از جوامع بشری و نیز در مکاتبی كه جنبه‌ی دينی و معنوی هم ندارند، ديده می‌شود‌. به نمونه‌هایی از این باور در جوامع بشری اشاره می‌کنیم. ■●ايرانيان باستان معتقد بودند «گرزآسپه» كه در كابل زندگی می‌كند و صد‌ هزار فرشته نگهبان اويند‌، روزی ظهور خواهد كرد و اداره‌ی امور جهان را در دست خواهد گرفت و جهان را اصلاح خواهد کرد. گروه ديگري از ايشان معتقد بودند «كيخسرو» پس از سامان دادن كشور‌، تاج خود را به پسرانش داد و به كوهستان رفت و در آنجا خوابيد و از دیده‌ها غايب شد تا روزی ظاهر شود و اهريمنان را نابود گرداند و از گيتی براند. ■●نژاد اسلاو معتقدند فردی از مشرق‌ زمين ظهور خواهد نمود و قبايل اسلاو را متّحد و آنها را بر همه‌ی دنيا مسلّط خواهد کرد و حكومتی جهانی تشكيل خواهد داد. ■●اهالی صربستان معتقدند شخصی به نام «ماركو كرالوويچ»‌ قيام خواهد کرد و حكومتی جهانی تشكيل خواهد داد. ■●ساكنان جزيره‌ی انگلستان بر اين عقيده‌اند كه «آرتور» (شاه آرتور) از جزيره‌ی آوالون ظهور می‌كند و نژاد ساكسون را بر همه‌ی دنيا غالب می‌گرداند. ■●اَسِن‌ها معتقدند پيشوايی در آخر‌الزّمان ظهور خواهد كرد و درهای ملكوت آسمان را به روی بشر خواهد گشود. ■●اقوام سَلت بر این عقیده‌اند كه پس از آشوب‌های عظيمی كه در جهان رخ‌ می‌دهد، شخصی به نام «بوريان بورويهم» ظهور خواهد کرد و حكومتی جهانی تشكيل خواهد داد. ■●اقوام اسكانديناوی بر اين عقيده‌اند كه شخصی به نام «اودين»‌‌ با قدرتی الهی پس از جنگ‌های عظیم بشری ظهور می‌كند و بر جهانيان پيروز می‌شود. ■●يونانيان بر اين باورند كه فردی به نام «كالويبرگ» ظهور خواهد كرد و نجات‌ بخش جهان خواهد بود. ■●اقوام اروپای مركزی معتقدند فردی به نام «بوخص»‌ در آخر‌الزّمان ظهور خواهد كرد. ■●اهالی چين معتقدند شخصی به نام «كِرِشنا»‌، منجی جهان خواهد بود. ■●اهالی آمريكای مركزی بر اين باورند كه فردی به نام «كوتزلكول»‌ پس از بروز حوادثی، در آخر‌الزّمان قيام خواهد كرد. او بر جهان چیره می‌شود و نجات‌بخش جهان خواهد بود. ■●مصريان باستان اعتقاد داشتند كه در آخر‌الزّمان سلطانی با نيروی غيبی ظهور می‌كند و بر جهان مسلّط می‌شود. ■●نژاد ژرمن معتقدند فردی از آن نژاد‌ قيام خواهد كرد و آنان را بر جهان حاكم خواهد کرد. .... ■●جانِ جهان تألیف استاد مهدی طیّب●■ - ۱ @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیات 260-258 بقره قسمت سوم بخش سوم1⃣ ● طرح يك سؤال در ارتباط با آيه مورد بحث و پاسخ به آن در اينجا سؤالى پيش مى آيد كه چرا خداى تعالى در آيه مورد بحث نه نام آن شخص را برده ، و نه نام قريه اى را كه وى از آن گذشت ، و نه نام مردمى كه در آن ساكن بوده اند، و دچار مرگ دسته جمعى شدند و نه نام مردمى كه به حكم جمله ((ولنجعلك آيه للناس ))، شخص نامبرده به عنوان آيتى خدائى مبعوث بر آنان شد، تا مرده هايشان را زنده كند. با اينكه جا داشت نام آنها را ببرد، چون مقام ، مقام استشهاد بود و بردن نام آنان بهتر دفع شبهه مى كرد. پاسخ اين است كه معجزه مرده زنده كردن و هدايت كردن به اين نحو هر چند امرى عظيم است ، و ليكن چون در مقامى عملى شده كه مردم آن را بعيد مى شمردند، و امرى عظيم و ناشدنى مى پنداشتند، بلاغت اقتضا مى كرد كه متكلم حكيم و توانا، با لحنى از آن خبر دهد كه گوئى كارى بسيار كوچك و بى اهميت انجام داده تا اهميت و شدت استبعاد مخاطب و شنوندگان را بشكند، و به ايشان بفهماند كه مرده زنده كردن و امثال آن كه به نظر شما امرى ناشدنى و عجيب است ، براى من امرى بى اهميت و كوچك مى باشد، همچنان كه همه بزرگان وقتى سخن از رجال بزرگ و يا امور خيلى مهم دارند، با چنين لحنى ادا مى كنند، و مطلب را كوچك و بى اهميت جلوه مى دهند، تا عظمت مقام خود را برسانند و بهمين جهت باز مى بينيم در آيه شريفه بسيارى از جهات قصه را كه قوام اصل قصه بدانها بستگى دارد مبهم و مسكوت گذاشته ، ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 552 تا بفهماند كه اصل قصه نسبت به درگاه با عظمت خدا، بسيار ناچيز است تا چه رسد به جزئيات آن ، و باز به همين جهت در آيه قبلى نام نمرود را كه با ابراهيم (عليه السلام ) خصومت مى ورزيد، نبرد، و در آيه بعدى هم جهات قصه را ذكر نمى كند، نام آن مرغان را نمى برد و اسم آن كوهها را و عدد اجزاى آن گوشت كوبيده را معين نمى كند. و اما اينكه چرا نام ابراهيم (عليه السلام ) را برده ، براى اين است كه قرآن كريم عنايت دارد كه هر جا سخن از آن جناب مى رود احترامش كند، و نامش را به بزرگى ياد كند، مثلا مى فرمايد: ((و تلك حجتنا اتيناها ابراهيم على قومه )) و نيز مى فرمايد: ((و كذلك نرى ابراهيم ملكوت السموات و الارض و ليكون من الموقنين )) و در همه اين موارد عنايتى خاص به ذكر نام ابراهيم (عليه السلام ) است . 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 260-258 بقره قسمت سوم بخش سوم1⃣ ● طرح يك سؤال در ارتباط با آيه مورد بحث و پاسخ به آن در اي
آیات 260-258 بقره قسمت سوم بخش سوم2⃣ ● طرح يك سؤال در ارتباط با آيه مورد بحث و پاسخ به آن و به خاطر همين نكته اى كه خاطر نشان كرديم مى بينيم خداى تعالى مساله احياء و اماته را در غالب موارد قرآن طورى ذكر كرده كه خالى از نوعى استهانت و بى اهميت شمردن نيست ، از آن جمله مى فرمايد: ((و هو الذى يبدوا الخلق ثم يعيده ، و هو اهون عليه ، و له المثل الاعلى فى السموات و الارض و هو العزيز الحكيم )). و نيز مى فرمايد: ((قال رب انى يكون لى غلام ... قال ربك هو على هين و قد خلقتك من قبل و لم تك شيئا)). قَالَ أَنى يُحْىِ هَذِهِ اللَّهُ يعنى كجا و چگونه خداوند (اهل ) اين قريه را زنده مى كند و بنابراين در اين جمله ، مجازى اعمال شده ، زيرا زنده شدن ، به خود قريه نسبت داده شده ، نظير مجازى است كه در جمله : ((واسئل القرية )) آمده است و با آوردن اين جمله خواست عظمت امر را برساند، و نيز قدرت خداى سبحان را عظيم نشان دهد، ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 553 نه اينكه خواسته باشد اين امر را بعيد جلوه دهد يعنى استبعادى كند كه منجر به انكار معاد باشد، و يا استبعادى كه از انكار قلبى معاد ناشى شده باشد، دليل بر اين مدعا گفتار همين شخص است كه خداى تعالى از او حكايت كرد كه در آخر داستان گفت : ((اعلم ان الله على كل شى ء قدير))، و نگفت : ((الان علمت )) همچنان كه از همسر عزيز مصر حكايت كرده كه بعد از روشن شدن حقيقت گفت : ((الان حصحص الحق )) و به زودى توضيح آن خواهد آمد. علاوه بر اينكه شخص نامبرده پيامبرى بوده كه از غيب با او سخن مى گفته اند و آيتى بوده مبعوث به سوى مردم ، و اين از انبياء معصوم ممكن نيست در امر معاد - كه خود يكى از اصول دين است - دچار شك و ترديد شوند. فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ از ظاهر اين جمله بر مى آيد كه خداى تعالى او را قبض روح كرده ، و به همان حال صد سال باقيش داشته ، و پس از صد سال دوباره روحش را به بدنش برگردانيده است . 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□○حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره○□ □○یهود و نصاری در بی‌دینی با هم متحد شده‌اند نه در دین؛ زیرا خود نصاری معترفند که یهودی‌ها حضرت مسیح علیه‌السلام را به دار آویختند. □○بااین‌حال چگونه می‌توانند در دین، علیه اسلام با هم متحد شوند؟! زیرا یهود هم می‌گویند: ما حضرت عیسی علیه‌السلام را کشتیم و او کشته شده و دفن هم شده و زنده و موجود نیست، بر خلاف عقیده‌ی مسیحیان که می‌گویند: بعد از قبر بیرون آمد و به آسمان رفت. در انجیل برنابا صریحاً همان اعتقاد مسلمانان را ذکر می‌کند که: «وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَـکن شُبِّهَ لَهُمْ؛ آنان حضرت مسیح علیه‌السلام را نکشتند و به صلیب نکشیدند، بلکه کس دیگری را به اشتباه به جای او گرفتند».[ نساء: ۱۵۷] □○در محضر بهجت، ج۱، ص ۱۶۳○□ @mohamad_hosein_tabatabaei